بیتردید، یکی از عوامل انحراف در جوامع انسانی، تعصب و وابستگی شدید به حزب و گروهی خاص است؛ به گونهای که انسان، چشم و گوش بسته و بدون تحقیق و بررسی پیرامون سایر دیدگاهها و گروهها، هر آنچه را آن حزب و گروه گفت، دربست بپذیرد و برعکس، طرف مقابل و لو حرف حق بزند، به آن توجه نکند. این رفتار آغازی بر پایان یک فرد و گروه است و به مرور فرد و جریان را از مسیر سعادت دور میکند؛ البته نگاه قسمتی و حمیت گروهی خوب است، اما زمانی که در مسیر و مدار حق قرار گیرد؛ اما تعصب به معنی «وابستگی غیرمنطقی» به یک چیز، فرد یا فکر و جریانی خاص است، تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند. در سالهای اولیه انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب دچار کشمکش و اختلافهای داخلی بود. جریان چپ این سازمان با محوریت اشخاصی چون «تاجزاده» و «بهزاد نبوی» در مقابل «آیتالله راستیکاشانی» نماینده امام خمینی(ره) در سازمان مجاهدین انفلاب اسلامی، جبههگیری کردند. تاجزاده در حالی که در آن دوران رابطه جریان خود با معمار کبیر انقلاب اسلامی را رابطه «مرید و مرادی» میدانست، میگوید: «تصورمان از نماینده امام(ره) هم بسیار متفاوت از آن چیزی بود که آنها به دنبال آن بودند. ما میخواستیم که نماینده امام(ره) به لحاظ شرعی و اسلامی بر فعالیتهای ما نظارت داشته باشد. ما نظارت میخواستیم، نه دخالت!». از سوی دیگر، وقتی امام(ره) فرمان انحلال سازمان را صادر میکند، جریان چپ سازمان جبههگیری میکند و این دستور را ناشی از عدم اطلاع امام(ره) از امور میداند و متذکر میشود: «آقای راستی درخواست انحلال سازمان را به امام(ره) داده و نکاتی هم علیه ما نگاشته است که باعث شده امام(ره) با درخواست انحلال موافقت کند. «حسن حمیدزاده» از دانشجویان فعال و مبارز قبل از انقلاب که در سازمان مجاهدین هم فعالیت داشته است، درباره ریشه انحراف فکری و سیاسی تاجزاده میگوید: «من از آثار مطهری پاسخ سؤالات طرفداران سازمان را دادم، اما آقای مصطفی تاجزاده روی اینها خط میکشید و میگفت این ایدئولوژی سازمان نیست! به او میگفتم امام(ره) در مورد آثار شهید مطهری فرمودند آثار ایشان بلااستثنا آموزنده و روانبخش است، برای عارف و عامی سودمند و فرحبخش است. شما چرا اینها را خط میزنید؟ مگر شما جایگزین دارید؟ استدلال او این بود که سازمان برای خودش دارای تفکری مستقل است.»
تئوری ترمیدوری انقلابها در بررسی نسبت انقلاب اسلامی با آن، به عنوان یکی از متغیرهای مهم در ضرورت طرح نظریه نظام انقلابی رد شد. در ادامه به سایر عوامل و متغیرها اشاره میکنیم:
زمینهسازی در جهت تحقق کامل اهداف انقلاب
تغییر رژیم دیکتاتوری پهلوی و قطع وابستگی به قدرتهای بزرگ، از جمله اهداف فوری و کوتاهمدتی بود که در نتیجه پیروزی انقلاب اسلامی محقق شد؛ اما بسیاری از آرمانها و اهدافی که در جریان حرکت انقلابی از سوی اکثریت ملت ایران و رهبران آن مطرح شده بود، به ویژه در حوزههای عدالتطلبی، فسادستیزی و رفاه اقتصادی، با استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران وارد مرحله عملیاتی شد. تحقق کامل این دسته از اهداف و آرمانهای انقلابی نیازمند طی مسیری پرفراز و نشیب و زمانبَر است. در صورت عدم مبارزه مستمر و طولانی با آنها، تدریجاً امکان رشد مجدد این ارزشها و انحراف و آلوده شدن ارزشهای اصیل انقلابی فراهم میشود. رهبر معظم انقلاب برای مواجهه با این آفات و به منظور حفظ هویت انقلابی «نظریه نظام انقلابی» را ارائه کردهاند.
تضمین ماندگاری انقلاب اسلامی
پس از گذشت چهار دهه از وقوع انقلاب اسلامی، این سؤال مطرح است که رمز ماندگاری انقلاب اسلامی چه بوده است؟ چرا عملیات براندازی، جنگ کمشدت، جنگ تمامعیار، تحریم و محاصره اقتصادی، انزواسازی، تهاجم و شبیخون فرهنگی، مبارزه مدنی، کودتای نرم و... انقلاب اسلامی را بیثبات، استحاله، نرمالیزه و دگرگون نکرده است؟
در پاسخ به این پرسش، دو دسته میتوان قائل شد؛ دستهای که دغدغه تداوم و استمراربخشی انقلاب اسلامی را دارند و بر این اعتقادند که با کشف کلید این اسرار، راه آینده انقلاب و جمهوری اسلامی را روشن و در پاسداری و نگهبانی از آنها اهتمام هوشمندانهای داشته باشند. دسته دوم کسانی هستند که دغدغه براندازی دارند و ضمن اینکه به دنبال کشف ناکامیهایشان در تغییر و واژگونی انقلاب اسلامی هستند، سعی دارند با مهندسی معکوس، راه کمهزینه فروپاشی آن را بیابند. از آنجا که جوهره اصلی نظریه نظام انقلابی، ماندگاری انقلاب اسلامی، موضوع تداوم و استمرار انقلاب اسلامی و شاخصههای انقلابیگری به منظور تحقق ماندگاری است، مقصود اصلی تدوین و توجه به این نظریه مشخص میشود؛ به عبارت دیگر، نظریه نظام انقلابی را میتوان «نظریه ماندگاری انقلاب اسلامی» نامید.
محسنمحمدیالموتی
علامه نائینی در نظریهپردازی نظام مشروطه از استدلالهای عقلایی یا احتجاجات نقلی و روایی از آیات و روایات بهره گرفت. وی برگزیده شدن نمایندگان مجلس به وسیله مردم و وفای عهد برگزیدگان را مصداق «عقد و قرارداد اجتماعی» در فلسفه سیاسی اندیشه مدرن حکمرانی تحلیل میکند كه به اصل و قاعدهای جهانی تبدیل شده است. آیه كریمه: «اوفوا بالعقود» عقد بین مردم و نمایندگان را نیز جزء عقودی قرار میدهد كه وفای به آن واجب است؛ بنابراین آیه یادشده نه تنها بر جایز بودن همهپرسی دلالت دارد كه مردم و نمایندگان مجلس را موظف میكند به قراردادی كه بین آنان بسته شده است، جامه عمل بپوشانند. نمایندگان مجلس آنچه را بر عهده آنان است، انجام میدهند، مردم نیز از قانونهایی كه گذراندهاند و مصلحتاندیشیهایی كه كردهاند، پیروی میكنند.
البته بودند کسانی که هم با رویکرد درون دینی و هم از نگاه مبتنی بر ضعف در پیادهسازی فلسفه غربی و قرارداد اجتماعی وی را نقد میکردند؛ برای نمونه گروهی معتقد بودند همهپرسی و گزیدن نمایندگان مجلس با وكالت شرعی برابری و همسانی ندارد؛ وكالت به این معناست كه شخصی شخص دیگر را به عنوان وكیل برای انجام كارهای معینی برگزیند. از باب نمونه انسان میتواند شخصی را وكیل كند تا خانهاش را بفروشد یا خانهای را برای او بخرد و اسناد مربوط را از سوی او امضا كند. در حالی که وكالت باید به طور كلّی یا جزئی معین باشد؛ اما امور سیاسی و اجتماعی كه مربوط به تمام مردم است، از باب ولایت است، نه وكالت. ولایت هم در حوزه اختیارهای مجتهدان واجد شرایط است، نه مردم.1
نائینی در ضمن پاسخ به شبهه بالا، انتخاب نمایندگان را وكالتی شرعی در امور سیاسی میداند؛ به این بیان كه همه مردم حقّ دخالت در امور خود و كشور را دارند. آنان تصمیم میگیرند كه چند تن را برگزینند تا امور را برابر دلخواه آنان انجام دهند.2 مستند وی در این زمینه، بیان امام علی(ع) است که در بخشنامهای مأموران گردآوری مالیات را «وكیل مردم» خوانده است. آن حضرت، ضمن توصیه مأموران حکومتی به انصاف و خوشرفتاری با مردم، تأکید میفرمایند: «فانصفوا الناس من انفسكم و اصبروا لحوائجهم فانّكم خزان الرعیه و وكلاء الامّه و سفراء الائمه و لاتحشموا احداً عن حاجته و لاتحبسوه عن طلبته»؛ پس دادِ مردم را از خود بدهید (در روابط خود با مردم انصاف داشته باشید) و در برآوردن حاجتهای آنان شكیبایی ورزید كه شما رعیت را گنجورانید و امت را وكیلان و امامان را سفیران. حاجتِ كسی را روا ناكرده مگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید.3 در واقع، از نظر اسلام آن اصلی که میتواند تعادل اجتماع را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد، به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش بدهد، عدالت است. ظلم، جور و تبعیض قادر نیستند حتی روح خود ستمگر و روح آن کسی را که به نفع او ستمگری میشود، راضی و آرام نگه دارد، تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمالشدگان.
پینوشت در دفتر نشریه موجود است.
فتحالله پریشان