بحران یمن در حالی بار دیگر اوج گرفته است که این تحولات به شدت تحت تأثیر اعلام خودمختاری جنوب و طرح آتشبس قرار گرفته است؛ اما این وقایع فقط گوشهای از تحولات سرزمین پرآشوب و بحرانزده یمن است؛ همزمان که در ریاض منصور هادی و نمایندگان شورای انتقالی با میانجیگری عربستان و امارات در حال رایزنی برای رسیدن به هماهنگی براساس توافق ریاض هستند، در عرصه میدانی، انصارالله و ارتش یمن همچنان طلایهداران و پیروزمندان نبرد با دشمن هستند.
نبردها در عرصه میدانی همچنان پرتنش دنبال میشود که در مهمترین این عملیاتها انصارالله طی عملیات پهپادی و موشکیـ با موشکهایی که تازه رونمایی شدهاندـ آشیانه جنگندهها، محل سکونت خلبانها و سامانه پاتریوت در خمیس مشیط و اهداف نظامی دیگر در فرودگاه أبها و نجران، فرودگاه و تأسیسات نفتی جیزان و اردوگاه تداوین در شمال مأرب را هدف قرار داده است. انصارالله در همین حین تلاشهای خود را برای گفتوگو و مذاکره با سران قبایل مأرب افزایش داده است و در حال متقاعد کردن آنها برای عقبنشینی و کاهش تنشهاست.
در سایر جبههها در الحجه جنگندههای ائتلاف سعودی 10 غیرنظامی را شهید و زخمی کردهاند و در الحدیده نیز سعودیها همچنان آتشبس را نقض میکنند. در آن سوی جبهه نبرد، نیروهای منصور هادی و شورای انتقالی جنوب در أبین باز هم درگیر شدهاند و با وجود فشارهای سعودی، هنوز توافقی میان دو گروه در عرصه سیاسی صورت نگرفته است. اعضای شورا با فشار در جنوب و تحریک طرفداران خود علیه هادی، درصدد گرفتن امتیاز در ریاض هستند. عربستان سعی میکند منصور هادی و شورای انتقالی جنوب را به انجام مفاد امنیتی و سیاسی توافق ریاض وادارد.
در عرصه سیاسی «مارتین گریفیتس» نماینده سازمان ملل در امور یمن درصدد است با طرح آتشبس خود که بیشتر مطابق با خواسته ائتلاف سعودی است، انصارالله را در موضع تدافعی قرار دهد. بعد از موفقیتهای انصارالله در جبهه شرقی(مأرب) سعودیها پیشنهاد آتشبس دادند که با وقوع آن، انصارالله که دست برتر را دارد حق پیشروی را ندارد و در صورت ادامه نبرد، انصارالله به عنوان جنگطلب معرفی میشود و از این طریق سعودیها به دنبال خرید زمان برای تجدید قوا هستند.
گریفیتس چندین دفعه با ایران تماس گرفته است. طرح سازمان ملل شامل آتشبس موقت و کمک اقتصادی است، اما پیشنهاد انصارالله چنین است: 1ـ آتشبس دائم؛ 2ـ رفع محاصره کامل؛ 3ـ از سرگیری مذاکرات سیاسی. هرچند به نظر میرسد خواستههای انصارالله عملی نشوند؛ به همین دلیل و موضعگیریهای جانبدارانه گریفیتس در روزهای اخیر موجب شده است نمایندگان انصارالله حاضر به دیدار با وی نشوند. پیشنهاد بازگشایی فرودگاه صنعا و رفع محاصره بندر الحدیده میتواند شروعی نسبتاً مناسب برای آتشبس باشد. اعلام خودمختاری جنوب از سوی شورای انتقالی، آتشبس را تحت شعاع قرار داد. هرچند این موضوع موجب افزایش اختلافها در جبهه مقابل شد، اما جدی شدن طرح تجزیه یمن، افشای رابطه شورای انتقالی جنوب با رژیم صهیونیستی، وقوع بحران سوخت در صنعا و افزایش تحرکات ترکیه با همراهی قطر در کمک به حزب اصلاح، چالشجدیدی در عرصه تحولات سیاسی و میدانی یمن ایجاد کرده که چشمانداز این تحولات را پیچیدهتر کرده است؛
میتوان ادعا کرد جنگ یمن سبب شده است انصارالله از یک گروه قومی به گروه ملی تبدیل شود که توانایی یکپارچهسازی یمن را پیدا کرده است. پس از شش سال جنگ در یمن، انصارالله در صدد تثبیت جایگاه و آزادسازی مأرب، مخالفت با تجزیه یمن و تلاش برای همکاری با حزب اصلاح و کاهش تنشهاست.
یعقوب قلندری
نگرانی تلآویو از پاسخ تهران
الاخبار: در زمان حاضر، «حزب جنگ» در دولت آمریکا تلاش میکند تا حد امکان در ماههای آینده مانع از تکمیل برنامههای هستهای و موشکی ایران شود و فشار سختی به آن وارد کند. ایران حتی اگر مقابله مستقیمی را که به نفع «حزب جنگ» در آمریکاست انتخاب نکند، بعید نیست به انجام واکنشهایی از نوع «پیچیده» روی بیاورد، یعنی ضرباتی حساس و نمادین بدون هیچ نشانی. در این میان، به دلیل خطر پاسخ ایران، اسرائیل وارد حالت آمادهباش شده است. از نظر مئیر داگان رئیس سابق موساد، نظام ایران یک نظام عقلانی است، اما مقصود از آن، عقلانیت و تفکر غربی نیست، بلکه عقلانیتی است که بایدها و قیدهایی را مشخص کرده است و بین بایدها و نبایدها توازن برقرار میکند. از دیدگاه مسئولان اسرائیلی، نظام ایران شرایط را به دقت بررسی میکند و در این مسیر، رهبری، شورای عالی امنیت ملی و شخصیتهای بلند پایه دیگری، تصمیمگیری کردهاند و در اجرای تصمیمات خود به غایت، جدی هستند.
همکاری راهبردی
والاستریت ژورنال آمریکا: تهران و پکن در تلاش هستند تا یک مشارکت گسترده استراتژیک را برای کاهش فشارهای اقتصادی آمریکا بر هر دو کشور پایهریزی کنند؛ توافقی که همچنین ایران را از انزوای اقتصادی ناشی از تحریمهای آمریکا خارج خواهد کرد. هدف ایران و چین از این توافق این است که نشان دهند هر دو کشور آلترناتیوهایی به جز غرب در اختیار دارند؛ حتی اگر بعضی از این پروژهها به بهرهبرداری نرسد.
فاصله ریاض و مسکو
اندیشکده کارنگی: روابط روسیه و عربستان در خاورمیانه شفاف و روشن است. مسکو و ریاض در سالهای پس از آغاز مداخله نظامی روسیه در سوریه علیه هم فعالیت میکردند، اما بعد از آن زمینه مشترک برای همکاریهای دوجانبه این کشورها به حداقل رسیده است. در ژئوپلیتیک خاورمیانه، ریاض و مسکو در زمینه لیبی با یکدیگر نقاط اشتراک دارند، با این حال، همزمان درباره سایر مسائل منطقهای، کمتر نقطه مشترکی میتوان بین آنها یافت.
استراتژی شکست خورده!
اندیشکده هادسون: وظیفه آمریکا در خاورمیانه این است که اسرائیل، عربستان سعودی و ترکیه را حول محوری برای تضعیف ایران هماهنگ کند. به نظر میرسد این سیاست دولت ترامپ است که بارها و بارها سعی کرده است ترکیه را به رویارویی با روسیه و ایران بر سر سوریه سوق دهد. با این حال تنشهای اخیر آمریکا و ترکیه موجب شده است آنکارا دیگر به چشم یک شریک مطمئن دیده نشود.
شکست ما قطعی است
هاآرتص: ظرف چند سال اعراب پیروز خواهند شد و یهود در این سرزمین در اقلیت باقی میمانند، یا تحت تعقیب خواهند بود یا کشته میشوند و یهود خوششانس کسانی هستند که به آمریکا و اروپا متواری شوند. امروز در دریای مدیترانه و اردن، اعراب بیشتر از یهودیان هستند. تمامی این سرزمین یک کشور با اکثریت عرب خواهد بود. حکومت ما بر ملت اشغال شده آن هم بدون حقوق، وضعیتی نیست که در قرن بیستویکم و جهان مدرن دوام بیاورد و اگر ملت اشغال شده، حقوق خود را به دست آورند؛ «کشور» یهود باقی نخواهد ماند.
مثلث قدرت در منطقه
رأیالیوم: ایران و سیاستش، یک برگ برنده مهم است که حاشیه زیادی برای تحرک و انتخاب گزینههای بیشتر، به سوریه داده است و از میزان فشارهای غربی بر سوریه و روسیه میکاهد، به این دلیل که آنچه روسیه به دلیل جایگاه و موقعیت جغرافیایی خود نسبت به سوریه امکان انجام آن را ندارد، از سوی ایران انجام میشود.
بزرگترین آتشسوزیها همواره از کوچکترین شرارهها پدید آمدهاند. تحلیل و بررسی تحولات روزهای اخیر ایالات متحده حکایت از اتفاقات مهمی در روزهای آینده این کشور و دنیا دارد. در حالی که ترامپ مغرورانه سالهای اول ریاستجمهوری خود را پشت سر گذاشته و صحنه رقابت انتخابات ریاستجمهوری را برای سایر رقبای خود تنگ کرده بود، کاخ سفید به صورتی گسترده و ناباورانه با همهگیری ویروس کرونا روبهرو شد؛ به طوری که در عرض چند روز، کشتههای آمریکا از سایر کشورها جهان فزونی یافت و اقتصاد این کشور تمام رشد چند سال اخیر خود را در مدتی کوتاه از دست داد. اندکی از ناتوانی آمریکا در مقابله با این ویروس و آشکار شدن ضعف ساختار سیستم بهداشتی و مدیریتی آمریکا نگذشته بود که این بار آمریکا با یک پدیده اجتماعی عمیق مواجه شد که در پی قتل وحشیانه یک سیاهپوست مورد توجه همگان قرار گرفت؛ قتلی که حکایت از تبعیض و بیعدالتی داشت که در ساختارهای اجتماعی آمریکا ریشه دوانده است. این اتفاق نه تنها بنیانهای حکومتداری در آمریکا را با چالش روبهرو کرد، بلکه ضربهای محکم شد بر پیکره لیبرالیسم.
این بار و در شرایطی که واشنگتن ناامیدانه در حال دست و پنجه نرم کردن با بحرانهای رخداده بود، خبری کاخ سفیدنشینان را با بهت و نگرانی روبهرو کرد: «به دنبال انفجاری مهیب در ناو هواپیمابر یواساس بونهام ریچارد در بندر سندیگو، آتشسوزی گستردهای در این شناور نظامی روی داده است که سبب زخمی شدن دهها ملوان شده و پس از ساعتها تلاش، آتشنشانان موفق به مهار این آتشسوزی نشدهاند.»
این اتفاق هرچند در وهله اول یک آتشسوزی ساده به نظر میرسد، اما در بررسی ابعاد آن توجه به چند نکته حائز اهمیت است:
الفـ مشابه این آتشسوزی تاکنون در هیچ یک از ناوهای هواپیمابر آمریکا در 50 سال گذشته رخ نداده است؛
بـ ناو بونهام به تازگی اورهال شده و در بالاترین سطح آمادگی خود به سر میبرد؛
جـ این ناو، به گفته کارشناسان آمریکایی، از مدرنترین تجهیزات امنیتی برخوردار بوده است؛ به گونهای که امکان هرگونه حادثه غیرمترقه در آن به صفر رسیده بود؛
دـ این اتفاق با افزایش میزان نارضایتی در بدنه اجتماعی جامعه آمریکا همزمان بوده است؛
هـ سکوت معنادار رسانهها و مقامات آمریکایی نسبت به ابعاد این حادثه و علل آن با وجود سیستمهای گوناگون نظارتی و سنسورهای فراوانی که هر نقطهای از این ناو را از نظر پارامترهای فیزیکی و شیمیایی به طور کامل بررسی میکردند.
با توجه به این نکات میتوان نتیجه گرفت نه تنها مردم آمریکا از هیئت حاکمه و سیاستهای ظالمانه آنها خسته شدهاند، بلکه سربازان آمریکایی دیگر تاب کشته شدن در ورای مرزهای آمریکا و برای زیادهخواهیهای حاکمان خود را ندارند و از هر تلاشی برای انتقال این پیام بهره میبرند، حتی به آتش کشیدن یک ناو جنگی آمریکایی؛ از سوی دیگر، حتی با دید خوشبینانه باید گفت عمر جنگافزارهای ارتش آمریکا رو به پایان گذاشته و با توجه به بدهی روزافزون و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی متعدد، واشنگتن دیگر قادر به نوسازی تسلیحات خود نخواهد بود.
محمدصادق مصطفوی