آدمهای قوی از سیاره دیگری نیامدهاند، آنها هم مشکلاتِ خودشان را دارند، هم محدودیتهای معمولی و هم غیر معمولی. تفاوت اینجاست؛ آنها پذیرفتهاند از پسِ هر مشکلی برمیآیند، آنها خودشان را باور کردهاند، از مشکلات و محدودیتها، پله ساختهاند، نه کوه. آدمهای قوی در کمالِ خودباوری، انتخاب کردهاند قوی باشند. قوی بودن در «مغز» اتفاق میافتد، قوی بودن همت میخواهد.
امام جواد(ع) میفرمایند: «بر شما باد تحصيل علم و معرفت، چون فراگيرى آن واجب و بحث پيرامون آن مستحب و پرفایده است. علم وسيله كمک به دوستان و برادران است، دليل و نشانه مروّت و جوانمردى است، هديه و سرگرمى در مجالس است، همدم و رفيق انسان در مسافرت است و انيس و مونس انسان در تنهایى است.»
(بحارالانوار، ج ۷۵، ص۸۰)
«شرط اول قدم آن است» که تهران باشی
جمله دلداده لیلای لواسان باشی
بیهقی را به سر دار کنی چون حسنک
و فقط با طبری در طبرستان باشی
بیشمارند رفیقان چهلساله تو را
ای خوشا صاحب چل برج شمیران باشی
با رفیقان چهلساله به آداب سلوک
چلهها همنفس قلقل قلیان باشی
با رفیقان خود آن جمع تبر بر دوشان
روز و شب در گذر از جنگل گیلان باشی
پلک بر هم بزنی چشم بر امواج خزر
گرم شلیک به یک فوج پلیکان باشی
قاضی محکمه «بلخی» و در تلخیها
کاشکی یکسره با قند فراوان باشی
دمشان گرم رفیقان که در این مستیها
نگذارند دمی فکر زمستان باشی
باز کردی گره از دست و دل دزدان تا
دست و دلبازترین قاضی دوران باشی
قلمت کار تبر میکند از باد مترس
نکند یکسره چون بید، پریشان باشی
نوبهارست، نمازت بخورد بر کمرت
کفر محض است در این فصل، مسلمان باشی
داستانها سر هم کن تو در این محکمه نیز
تا در این معرکه هم رستم دستان باشی
حکم کردی که بر این جاده کسی جم نخورد
کاش، خود بیشترک دست به فرمان باشی
سفر دور مرو ای که همه جان و دلی!
چند در ساوه و تا کی به دلیجان باشی
دست او بستهای از شیطنت ای قاضی و باز
خبره در مسئلهآموزی شیطان باشی
دوستان کم نگذارند برای تو هنوز
گر بر آن عهد که بستید، کماکان باشی
خرملخهای تو بر باغ، شبیخون زدهاند
باغ آفتزده را معرکهگردان باشی
فرض کن یکسره قاضیست کلاه خود تو
در قفس نیز محال است پشیمان باشی
مثل یک فیلم مبادا که پر از برفک و دود
بین کوران و کران موقع «اکران» باشی
مرگمان باد اگر باز ببینیم، دمی
قاضی مظلمه خاک شهیدان باشی
پشت آن میز، نشد بانگ قیامت در گوش
پشت آن میز، نشد چشم به میزان باشی
مات شطرنج ببینی همه سربازان را
خیره بر منظره فیل به فنجان باشی
باغبان! توپ و تشرهاست کلاغان را باز
نکند از هرس باغ، هراسان باشی
دادرس! توبه این گرگ، فریبت ندهد
کاش، فریادرس آن همه چوپان باشی
ختم این شعر چه گویم که حرامت باشد
کاش بر مفسدهها نقطه پایان باشی
محمدحسین انصارینژاد
به قول مشاهیر پزشکی باستان، بگذارید غذا داروی شما باشد و دارو غذای شما. سیر دارای ترکیباتی با خواص دارویی قوی است و پزشکان در گذشته برای معالجه انواع بیماریها از آن استفاده میكردند.
سیر مادهای بسیار مغذی است و در عین حال کالری کمی دارد. سرشار از ویتامین C، ویتامین 6B، منگنز و همچنین حاوی مقداری از مواد مغذی دیگر است. سیر سبب تقویت عملکرد سیستم ایمنی بدن میشود. خواص ضد میکروبی، ضد قارچی و ضد ویروسی دارد؛ بنابراین با مصرف سیر در این ایام ایمنی خود را تقویت و با ویروس کرونا بهتر مبارزه کنید. سیر به جلوگیری و کاهش شدت بیماریهای شایع، مانند آنفولانزا و سرماخوردگی نیز کمک میکند. فشار خون بالا یکی از مهمترین عوامل سکتههای قلبی و مغزی است. ترکیبات فعال موجود در سیر موجب کاهش فشار خون میشود. سیر میتواند کلسترول کل و LDL را کاهش دهد؛ LDL نوعی چربی بد است که باعث گرفتگی عروق قلبی و در نتیجه بیماریهای قلبی میشود. سیر سرشار از آنتیاکسیدان است؛ آنتیاکسیدانها ترکیباتی هستند که محافظ سلولهای بدن در برابر آسیب اکسیداتیو هستند؛ در نتیجه موجب کند شدن روند پیری و کاهش خطر ابتلا به آلزایمر، زوال عقل و بیماریهای مختلف از جمله سرطان میشود. سیر به کاهش قند خون در بیماری دیابت نیز کمک میکند.
روزانه مصرف یک یا نصف حبه سیر خام توصیه میشود؛ اما توجه داشته باشید اگر اختلالات خونریزی دارید یا داروهای رقیقکننده خون مصرف میکنید، حتماً در مصرف سیر از پزشک خود مشورت بگیرید. سیر را به راحتی میتوانید در انواع آش، سوپ، سالاد و سس مصرف کنید.
زهرا وحیدی نیا
روایتی به نقل از یکی از مدافعان حرم در سوریه از آخرین ساعات زندگی سردار «قاسم سلیمانی». این روایت مربوط به روز پنجشنبه 12 دی 1398 است. «در باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند و میگوید: «همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین» همیشه نکات را مینوشتیم، ولی حاجی این بار تأکید بر نوشتن کل مطالب داشت. از منشور پنج سال آینده، از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنج سال بعد، از شیوه تعامل با یکدیگر، سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک جلسه. در وقت کار و جلسات بسیار جدی است، اما آن روز اینگونه نبود، بارها صحبتش قطع شد، ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه، پایان جلسه مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا در خروج همراهیاش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود. حاجقاسم عازم بیروت شد تا «سیدحسن نصرالله» را ببیند. حاجی از بیروت به دمشق برگشت. اعلامکرد امشب عازم عراق است و هماهنگیهایی انجام شود، سکوت شد. یکی گفت: حاجی اوضاع عراق خوب نیست، «فعلا نرین» حاجقاسم با لبخند گفت: «میترسین شهید بشم» «شهادت که افتخاره». «رفتن شما برای ما فاجعه است، حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم.» خیلی آرام و شمردهشمرده گفت: «میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته» بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیده است، اینم رسیده است...»
جهیزیه فاطمه حاضر شده بود. یک عکس قاب گرفته از بابای شهیدش را هم آوردم دادم دست فاطمه، گفتم: «بیا مادر! اینو بذار روی وسایلت» و به شوخی ادامه دادم: «بالاخره پدرت هم باید وسایلت رو ببینه که اگر چیزی کم و کسری داری برات بیاره.» شب عبدالحسین را خواب دیدم، انگار از آسمان آمده بود، با ظاهری آراسته و چهره نورانی، یک پارچ خالی توی دستش بود. داد به من و با خنده گفت: «این رو هم بذار روی جهیزیه فاطمه» صبح رفتم سراغ جهیزیه فاطمه، دیدم همه چیز خریدهایم غیر از پارچ.
به نقل از همسر شهید عبدالحسین برونسی
عبدالحسین برونسی در سال ۱۳۲۱ در روستای حوالی کدکن تربت حیدریه، چشم به جهان گشود. تا هنگام ازدواج و پس از آن به شغلهای سادهای نظیر کشاورزی، کار در مغازه لبنیات فروشی و سبزی فروشی و نهایتاً به بنایی مشغول بود .سال ۱۳۵۲، پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز، با درسهای آیتالله خامنهای آشنا شد و از آن پس، دل در گرو جهاد و انقلاب نهاد. نگاه او به پیرامونش مانند عارفی دلسوخته و انسانی پاک و عدالتجو بود. این عاشق اهلبیت در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ در «عملیات بدر»، به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از ۲۷ سال در عملیات تفحص مناطق جنگی پیدا شد و در بهشت رضا به خاک سپرده شد. رهبر معظم انقلاب درباره شهید برونسی میفرمایند: «شهید برونسی تحصیلات عالیه که نداشت، وقتی سخنرانی میکرد، تأثیر حرفش از آدمهای تحصیلکرده به مراتب بیشتر بود و همه را کاملاً تحت تأثیر قرار میداد، روحیه انقلابی این است.»
در حالی که بسیاری از موزههای مهم جهان به سبب شیوع کرونا درهای خود را به سوی علاقهمندان بستهاند، این قابلیت وجود دارد که در این روزها، به صورت مجازی گشتی در برخی از زیباترین موزهها و گالریهای هنری جهان بزنید، بدون آنکه برای دیدن این زیباییها هزینهای بپردازید. علاقهمندان میتوانند هزاران نقاشی، مجسمه، و دیگر آثار تاریخی و هنری را حتی با کوچکترین جزئیات به روشهای گوناگون از ویدئوهای ۳۶۰ درجهای تا تورهای مجازی کامل همراه با راهنمای صوتی تماشا کنند. در این تورهای مجازی میتوانید به این آثار هنری بیش از هر زمان دیگری نزدیک شوید، حتی بیش از آنچه در دنیای واقعی امکانپذیر است. موزه واتیکان در ایتالیا، موزه جی پال گتی در کالیفرنیای آمریکا، موزه گوگنهایم در شهر بیلبائو از معروفترین موزههای جهان، موزه تاریخ طبیعی لندن در انگلستان، موزه ملی آمستردام که به موزه رایکس نیز معروف است، موزه ملی هنرهای مدرن و معاصر کره جنوبی با سه شعبه که موزه اصلی آن در شهر گواچئون قرار دارد و محل نگهداری مجموعهای گسترده از آثار هنری شامل مجسمه، عکس، چیدمانهای بزرگ و... است، موزه اورسی که پس از لوور، مهمترین و شلوغترین موزه فرانسه است، موزه هنر سائوپائولو در برزیل که دارای یکی از جامعترین مجموعههای تاریخی است و قدمت آنها به قرن ۱۴ تا ۲۰ میلادی بازمیگردد و نگارخانه ملی لندن که در میدان معروف ترافالگار واقع شده، میزبان بیش از دو هزار ۳۰۰ اثر نقاشی و دیگر آثار از هنر اروپا بین قرن ۱۳تا نیمههای قرن ۲۰ میلادی است. برای دیدن این همه اثر زیبا بدون هیچ دغدغه مالی یا در نظر گرفتن زمان، میتوانید لینکهای آن را از طریق اینترنت به سهولت دریافت و آنها را از نزدیک مشاهده کنید.
نکته: «سیدحسن تقیزاده» تازه از اروپا برگشته بود. روزی به منزل مدرس آمد و طی مذاکراتی مفصل اظهار داشت: «آقا، انگلیسیها خیلی قدرتمند و باهوش و سیاستمدارند. نمیتوان با آنها مخالفت کرد.» مدرس پاسخ داد: «اشتباه میکنی. آنها مردم باهوشی نیستند. شما بیهوشید که چنین تصوری درباره آنان دارید.»
نظر: خود کمپنداری، ندیدن اقتدار منطقهای و بینالمللی خود و واقعی دانستن هیمنه پوشالی دیگران، نتیجهاش آن میشود که در عرصه سیاست خارجی، هیمنه پوشالی کشورهای غربی، به ویژه آمریکا عظیم فرض میشود و نسخه سازش نوشته و کشور معطل دشمن میشود.
مولاجان، ای حاضر غایب، ما آبرو میخواهیم، دست بالای سر میخواهیم، بزرگتر میخواهیم، کسی که حرفش حرف باشد تا آبرو بخرد برای ما، آقاجان راحتتر بگویم، ما به شما نیاز داریم، چه این روزها که دستمان از نجات خودمان هم کوتاه است و ضعف و زبونی از سر و رویمان میبارد و چه آن روز که حساب و کتابی در پیش است، روزی که هیچ چیز دستگیرمان نیست، نه ثروتمان و نه فرزندمان. روزی که عذرهایمان اگر به وسعت تمام بودنمان هم باشد، ما را جواب نیست. روزی که اختیار از کف دادهایم، روزی که حسرت این دوری ما دست گزیدن دارد. مهربانم، ای که وجودت، تحقق وعده الهی است. ما تو را برای خودمان میخواهیم، مایی که تمام دلخوشیمان نگاه توست. مایی که دست دراز کردهایم تا دستی به سرمان بکشی. چشم به راه ماندهایم تا خاک پایتان را سرمه کنیم. ما با تمام نداشتههایمان نامتان را خواندهایم و از شما گفتهایم، تا آبرویی کسب کنیم که بگوییم هستیم. ما با شما نبودهایم که فقط اسمی از شما ببریم و برگردیم. ما آمدهایم تا در این دنیا شما را بخوانیم و در کنار شما بمانیم.