دروغ رسانهای
شورای آتلانتیک: این ادعا که ایران خود را تسلیم چین کرده یا به نوعی تبدیل به مستعمره شده است، صحیح نیست. تهران در برنامه جامع اقدام مشترک یا همان JCPOA (برجام) با قدرتهای جهانی، از جمله آمریکا به توافق رسید، اما این طرح با رویکرد واشنگتن از هم پاشید؛ بنابراین طبیعی بود که تهران به دنبال حوزههای دیگری برای مذاکره باشد. توافقنامه پیشنهادی بین تهران و پکن نشان از ناامیدی ایران از برجام و همچنین کاهش اهمیت آمریکا در غرب آسیا دارد، هر وقت واشنگتن و متحدان اروپایی خود عقبنشینی کنند، پکن آماده است جای آنها را بگیرد.
تضعیف بیش از پیش آمریکا
فوربس: توافق ایران و چین بیش از پیش موقعیت ایالات متحده آمریکا را در غرب آسیا تضعیف خواهد کرد. برای واشنگتن که پیش از این از توافق هستهای ایران و 1+5 خارج شده و سازمان بهداشت جهانی را ترک کرده است، این یک گام دیگر برای عقبگرد آن از نظام بینالمللی دانسته میشود.
اروپا علیه آمریکا
بلومبرگ: نتیجه مواضع سالهای اخیر آمریکا، تلاش بلندمدت برای کاستن از وابستگی به دلار است؛ چرا که این موضوع (وابستگی به دلار) سبب میشود حتی متحدان نزدیک (آمریکا) هم در برابر فشار اقتصادی خزانهداری آمریکا آسیبپذیر باشند. کمیسیون اروپا کار طراحی برای ایجاد مکانیسمهای پرهیزکننده از دلار را شروع کرده است، کاری که هدف آن برچیدن قدرت دلار است.
همه علیه ترامپ
واشنگتنپست: دونالد ترامپ در آستانه رقم زدن چیزی است که هیچ یک از رؤسای جمهور قبلی آمریکا تاکنون نتوانسته بودند رقم بزنند؛ یک ائتلاف سیاسی دوحزبی واقعاً چندنژادی و چنددسته علیه خودش که به حدی فراگیر است که میتواند در سالهای پیشرو موجب تغییر شکل سیاست آمریکا شود. این ائتلاف موجودیت پیدا کرده تا نگذارد او برای یک دوره دیگر به ریاستجمهوری برسد.
نیرویی فراتر از نامها
شورای آتلانتیک: قدرت نیروی قدس مبتنی بر یک رهبر کاریزماتیک نیست. نیروی قدس و سپاه پاسداران از شمار زیادی از کهنهسربازان جنگ ایران و عراق و دیگر فرماندهانی تشکیل شده است که اکنون در سوریه هستند. سلیمانیهای بیشتری وجود خواهند داشت. جانشین سلیمانی مشخص شد و استراتژی او ادامه دارد. او قهرمان و شهید جدید سازمانی است که برای هر دو مفهوم ارزش زیادی قائل است.
نشانههای شکست!
نیوزویک: شش ماه از ترور سردار قاسم سلیمانی در حمله هوایی ایالات متحده در عراق میگذرد. برخی این حمله را در متوقف کردن فعالیتهای منطقهای ایران یا کاهش توان نظامی آن تعیینکننده میدانستند؛ اما ایران هنوز همان مسیری را میرود که سردار سلیمانی میرفت؛ ضمن اینکه تاکنون هیچ نشانهای دال بر تأثیرگذاری اعمال فشار حداکثری ایالات متحده بر کاهش ظرفیت ایران دیده نشده است.
قفقاز جنوبی از تاریخ پرفراز و نشیبی شکل گرفته است. درباره این منطقه از دیرباز، به عنوان حوزه نفوذ دیگران، بحث و جدال بوده و از حساسیت فوقالعادهای برخوردار است. قفقاز جنوبی با اختلافات ارضی بسیاری صورتبندی شده و این مسئله در ژرفای تاریخ منطقه ثبت شده است. هرچند قفقاز جنوبی از سه کشور آذربایجان، ارمنستان و گرجستان تشکیل یافته است، اما با اختلافات ارضی و تاریخی فراوانی که میان این سه کشور در جریان است؛ ساکنان آن از کمترین ارتباط نیز محروماند؛ در چنین شرایطی، پای بازیگران دیگر برای مدیریت پازل گسیخته قفقاز جنوبی به میان میآید و آتش زیرخاکستر همیشه روشن میماند. نبرد ناگورنوـ قرهباغ پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از سال 1988، آغاز شد. قرهباغ، منطقهای در همسایگی ایران در ناحیه شمالی واقع شده و ریشه اختلاف این دو کشور سر مسئله ارضی است و جمهوری آذربایجان و ارمنستان هر کدام این منطقه را جزئی از خاک خود میدانند و در حال حاضر در تصرف نیروهای نظامی ارمنستان است. نبرد در این منطقه تاکنون صدها کشته و زخمی برجا گذاشته است. درگیری میان آذربایجان و ارمنستان تازگی ندارد و مهرههای موجود در این منطقه از شکافهای عمیقی تغذیه میشوند. درگیری مرزی میان آذربایجان و ارمنستان رخدادی است که در منطقه قفقاز جنوبی شکل گرفته است، اما تحلیل این رخداد به خود مسئله باز نمیگردد و فراتر از تحلیلهای منطقهای جای میگیرد. تکههای پازل قفقاز کاملاً جدا افتاده و رژیم صهیونیستی و اروپا و ناتو از شکافهای موجود در منطقه بیشترین استفاده را میکنند. بهرهبرداری بازیگران از فضای شکل یافته، حوزههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی را دربرمیگیرد. با وجود اینکه قفقاز جنوبی برای روسیه به عنوان عمق استراتژیک تعریف شده است، اما ذهن تاریخی کشورهای قفقاز جنوبی به سمت اروپا متمایل است که میتوان آن را در انقلاب نارنجی گرجستان به صورت عینی مشاهده کرد. سرمایهگذاریهای رژیم صهیونیستی در حوزه اقتصاد و نفت آذربایجان، مسیر این کشور را در فاز امنیتی هموارتر کرده و رژیم صهیونیستی را به بازیگر اول آذربایجان تبدیل کرده است. این در حالی است که بخشی از مسیر غرب به شرق ناتو نیز از قفقاز جنوبی عبور میکند. همکاری و همگرایی کشورهای قفقاز جنوبی، دست چنین بازیگرانی را از منابع منطقه کوتاهتر میکند؛ از اینرو، ادامه اختلافات ارضی و تاریخی، استراتژی پنهانی است که از سوی برخی اتاق فکرهای اروپایی و صهیونیستی برنامهریزی میشود تا نه تنها نفوذشان در منطقه قفقاز جنوبی تثبیت شود، بلکه با استفاده از آن، رصد اطلاعاتی و امنیتی خود را از تمام مناطق اطراف و به ویژه جمهوری اسلامی ایران تکمیل کنند. از آنجا که قفقاز جنوبی در جایگاه یک دیدبان طبیعی بر منطقه اشراف دارد، موقعیت بسیار مناسبی برای کشورهایی، چون رژیم صهیونستی فراهم میکند تا دست برتر را از آن خود کنند. درگیری مرزی آذربایجان و ارمنستان هر سال با بهانههای مختلف اتفاق میافتد و با مذاکراتی پایان میپذیرد و این پروسه همچنان ادامه دارد. در این میان، نکتهای که قابل تأمل است؛ تثبیت گفتمان درگیری و نزاع در قفقاز جنوبی است تا از قِبل آن کشوری، چون رژیم صهیونیستی، ابزارهای نفوذ و حضور خود را در نقاط حساس منطقه جاگذاری کند.
حسن مرادخانی