این روزها، شدت گرفتن شیوع کرونا و بالا رفتن آمار مبتلایان به این ویروس، در کنار خطراتی نظیر احتمال ابتلای کودکان، موج جدیدی از هراس و نگرانی را در خانوادهها به همراه داشته است. خارج شدن زندگی از روال عادی، محدود شدن تفریحات و دورهمیها در کنار طولانی شدن قرنطینه و خانهنشینی کرونایی ناآرامیهای روحی در افراد خانواده به وجود آورده و استرس و ناامیدی از زندگی را در برخی از ما ایجاد کرده است، به طوری که حرکت رو به جلو را حرکت در مسیری تاریک تا زمان و مقصد نامعلوم میدانیم. فراگیری حس ناامیدی در جامعه، همپای شیوع ویروس کووید ۱۹، خطر بزرگی است که باید آن را جدی بگیریم و با آگاهی و جدیت، برای مقابله با آن بکوشیم و از آسیبهای آن غافل نباشیم. یافتههای دقیق علمی، احساس ناامیدی را احساسی قدرتمند میدانند که در صورت نفوذ در ذهن افراد، ضعف در سلامتی روانی، روحی و جسمی را به همراه دارد و در صورت فراگیری در جامعه، تهدیدی جدی در برابر سلامتی آن به شمار میآید؛ بنابراین لازم است همپای فاصلهگذاری اجتماعی، زدن ماسک و قرنطینه برای مقابله با ویروس کرونا، فاصله روح و ذهن با ویروس ناامیدی را نیز رعایت کنیم و به دنبال راهکارهای حفظ امید باشیم. تقویت ایمان، مهمترین عاملی است که لذت از زندگی و امید به آینده را در دلها ایجاد میکند. دوری از افکار منفی و خیالبافیهای واهی عامل مهم دیگری است که انرژی زندگی شاد را به انسان میبخشد؛ در این مسیر دوری از خبرهای کذب و شایعات فضای مجازی عامل مؤثری به شمار میآید.
دوری از رکود و بیفعالیتی در روزهای خانهنشینی عامل مهم دیگری است که احساس بیحوصلگی و بیانگیزه بودن را ازبین میبرد و حس نشاط و امید را در وجود انسان زنده نگه میدارد. میل به ایجاد تغییر و تنوع یکی از احساسات مشترک انسانهاست که با یکنواختی محیط زندگی در تضاد است؛ بنابراین باید در این روزهای تکراری قرنطینه، به دنبال تفریحات جدید، ساختن بهانههای شادی حتی تغییر در چیدمان منزل باشیم تا انرژی در زندگی جریان داشته باشد. پذیرفتن واقعیتها و اتفاقات تلخ و شیرین زندگی، عامل مؤثر دیگری است که به آرامش قلبی و امیدواری منجر میشود و مانع افسردگی و احساس شکست خواهد شد. کرونا و آسیبهایش واقعیت تلخی است که متأسفانه وجود دارد؛ اما مسلم است که برای همیشه ادامه نخواهد داشت و دیر یا زود، پایان مییابد. پذیرش این واقعیت در کنار امید به پایان این اپیدمی جهانی، میتواند به صبر در برابر مصائب این ایام و عبور موفق از این روزهای تلخ منجر شود و امید را سرمایه اتفاقات شاد آینده کند.
محبوبه ابراهیمی
پاسخ: پرسشگر عزیز، تولد فرزند دوم تأثیرات زیادی در کل خانواده، به ویژه فرزند اول دارد. اینکه شما توجه ویژهای به تغییر رفتار فرزند اولتان دارید، بسیار عالی است و حتماً با کسب آگاهی به نتیجه مثبت دست مییابید؛ با این حال شما نمیتوانید از همه واکنشهای منفی جلوگیری کنید؛ ولی میتوانید با همراهی پدر خانواده در سرگرم کردن و بهبود رفتارهای فرزند اولتان اقداماتی را انجام دهید و تعادل را در رفتار او برقرار کنید. در اینجا به چند نکته اشاره میشود:
۱ـ هنگام شیردهی به فرزند دوم، دخترتان را کنار خود جای دهید و مدتی با هم باشید؛
۲ـ هدایایی که مهمانان برای فرزند دوم میآورند، در نظر داشته باشید و برای دخترتان هدایایی را در نظر بگیرید؛
۳ـ به دخترتان اجازه دهید نوزاد را در آغوش بگیرد؛
۴ـ مدت زمانی را در طول روز به دخترتان اختصاص دهید و سعی کنید حتی چند دقیقه با او تنها باشید و اجازه دهید با شما صحبت کند و درباره بعضی مسائل از او نظرخواهی کنید؛
۵ـ زمانی که شیرخوار خواب است، با دخترتان بازیهای مورد علاقه را انجام دهید و او را برای آرام بازی کردنش، تشویق کنید؛
۶ـ از کمکها و محبتهایی که دخترتان به شما و فرزند دوم میکند، قدردانی کنید؛
۷ـ بیحوصلگی و رفتار نادرست فرزند اول با فرزند دوم فقط به دلیل ترس او بابت از دست دادن شماست؛ او را مطمئن کنید که همیشه پناه و عاشق او هستید.
۸ـ به نیاز دخترتان در زمینه معاشرت با همسن و سالانش توجه بیشتری نشان دهید و این فرصت را به گونهای مدیریتشده در اختیار او قرار دهید و در منزل کنار خودتان فرصتی را برای بازی آنها فراهم کنید؛
۹ـ از او درباره برخی تصمیمات خانه نظرخواهی کنید تا احساسی از اهمیت را تجربه کند؛
۱۰ـ به دخترتان مسئولیتهایی در حد توان وی بدهید؛ کارهایی که از درست انجام دادنش اطمینان دارید تا از این طریق اعتماد به نفس وی را افزایش دهید؛
۱۱ـ در بین صحبتهایتان، از زبان فرزند دوم به دخترتان بگویید که دوست دارد با او مهربان باشد و از ویژگیهای نوزاد برایش بگویید. کودک اول را در برخورد با فرزند دوم قرنطینه نکنید.
صدیقهسادات شجاعی
«کنارتم همسایه» پویشی است که با کمک شبکه مردمی «انفاق» انجام میشود. انفاق، گروهی است متشکل از بچههای جهادی، مساجد و خیریههای مذهبی و محلات سطح استان کرمانشاه. این پویش که ابتدا پس از سیل لرستان و بعد در بحران کرونا و بحث مواسات انجام شد، سومین پویشی است که در یک سال و نیم اخیر این گروه به انجام میرساند و با توجه به مشکلات گرانی رهن و اجاره منزل، در ذیل این پویش، بحثی با عنوان «کمک به رهن منازل نیازمندان» که مختص نیازمندان استان کرمانشاه است، راه انداختهاند. «بهزاد شهبازی» دبیر گروه خیریه «خشتهای مهربانی» که یکی از زیرمجموعههای شبکه مردمی انفاق است، میگوید: «خیریه خشتهای مهربانی، گروهی است که در استان کرمانشاه ثبت شده، اما حوزه فعالیت آن تقریبا فرااستانی است و در تمام بحرانهای چند سال اخیر هم حضور داشته و الان هم به صورت ثابت در استان کرمانشاه و جنوب کرمان فعالیت میکند. با شیوع کرونا و بعد از رزمایش همدلی، دیدیم مثل سالهای گذشته بحث رهن منازل ایتام و نیازمندان وجود دارد که البته امسال به دلیل بالا رفتن قیمتهای مسکن، بحران جدی در این زمینه وجود دارد.» وی ادامه میدهد: «لذا کارها را بیشتر به سمت کمک به رهن منازل بردیم؛ به همین دلیل پویشی به اسم کنارتم همسایه با کمک شبکه مردمی انفاق راه انداختیم. هر کدام از خیریهها و زیرمجموعههای انفاق، به فراخور توان خود به حدود 15 الی 20 خانواده نیازمند در رهن منازلشان کمک کردهاند که این مقدار از یک میلیون تا 14 میلیون تومان بوده است. این افراد، تحت پوشش همین خیریهها هستند و در واقع هر خیریه، افراد تحت پوشش خود را که به این کمک نیاز دارند، حمایت میکند.» شهبازی میگوید: «به لطف خدا، مردم هم با اینکه تحت فشار هستند، کمک میکنند. در خیریه خشتهای مهربانی در یک ماه اخیر حدود 40 خانواده را برای رهن منزل پوشش دادهایم. این پویش تا ابتدای شهریورماه ادامه دارد، سپس به سمت بحث مواسات و مهربانی در ماه مهر میرویم که پویش تهیه کیف و کفش دانشآموزان نیازمند است.»
ماسکم را با ترس و لرز روی صورتم محکم کردم. دستکشهای پلاستیکیام را هم چک کردم تا مبادا هیچ ویروسی به آن نفوذ کند. آرام ولی با استرس وارد داروخانه شدم.باید کرم ضدآفتاب مخصوصم را پیدا میکردم، وگرنه باز هم لکههایی که با لیزر و درمانهای جورواجور پاک شده بودند، برمیگشتند.
داخل صف اینپا و آنپا کردم. اگر مجبور نبودم حتی از دومتری داروخانه رد هم نمیشدم. نوبتم که شد، متصدی بداخلاق داروخانه با چشمهای گردشده نگاهم کرد و گفت: «میدونی چند وقته دیگه این مارک نمیآد تو ایران؟ اگه جایی پیدا کنی قیمتش ده برابر شده!»
با حرص و عصبانیت طوری که بشنود گفتم: «خدا رو صد هزار مرتبه شکر! الان ما باید چه خاکی به سرمون کنیم؟» جوابم را نداد و مشغول بقیه مشتریها شد. خودم را کنار کشیدم و با ناامیدی به سمت در خروجی رفتم.
از اینکه از چهارمین داروخانه هم دست خالی برمیگشتم، عصبانی بودم و به هر چه باعث شده بود کرم را پیدا نکنم، بدوبیراه میگفتم. جلوی در، پیرمرد لاغر اندامی جلویم را گرفت. نسخهاش را به طرفم گرفت و نفسزنان خواست تا از داروخانه موجودی دارو را بپرسم.
چهرهاش من را یاد پدربزرگم میانداخت. نسخه را نشان دادم و منتظر شدم تا مثل آهوی گریزپایی از آنجا فرار کنم. داروخانهچی با مهربانی عجیب و غریبی نگاهم کرد، انگار میخواست بداخلاقی چند دقیقه پیش را جبران کند.
ـ ببین، این داروهای سرطان رو فقط دو سهتا داروخونه دارن، ما تا دیروز داشتیم، اما این اطراف گیرت نمیآد. تحریم شده، نمیآد دیگه...
خشکم زد. نمیدانستم جواب پیرمرد را چه بدهم. فقط آرزو کردم کاش نشنیده باشد. برگشتم تا دفترچهاش را تحویل بدهم. پیش از اینکه حرفی بزند، گفتم: «نداشتن پدر جان، تا دیروز داشتنها، ولی خب...»
نگاهم کرد و لبخند زنان گفت: «خدا رو شکر، شاید یکی از من محتاجتر بوده، دیروز قسمت اون شده، خدا بزرگه، حالا پیدا میشه ایشالا...» از این حرفش لذت بردم. ته دلم امیدوار بودم از بیماریاش چیزی نداند. از روی دلسوزی چند قدمی با او همراه شدم. دستش را گرفتم و از جوی باریک جلوی داروخانه رد شدیم. با خنده محبتآمیزی تشکر کرد، اما انگار حرفی ته گلویش مانده باشد، بیمقدمه رفت سر اصل مطلب:
ـ نه اینکه به فکر خودم باشم ها، من از خدا عمر باعزت گرفتم 68 سال. خدا رو شکر. الان هم اگه میخواد اینجوری منرو ببره، چه اشکال؟ من کی باشم که اعتراض کنم؟ اما یه نوه دارم، پدر نداره، میخوام اونرو به سروسامون برسونم و بعد سرم رو بذارم زمین، گرچه من کارهای نیستم و اون هم خدایی داره، ولی...
چند دقیقهای با هم حرف زدیم. از خودم و حرفهایی که به خاطر یک ضدآفتاب ساده در دلم زده بودم، خجالتزده شدم. همان چند دقیقه همصحبتی با پیرمرد، معنای زیبای شکرگزاری را برایم روشن کرده بود.
نفیسه محمدی