وقتی قلبت مملو از درد است، وقتی احساس می‌کنی زندگی‌ات ساکن و زمان در گذر است، خدا انتظارت را می‌کشد. وقتی هیچ اتفاقی نمی‌افتد و در ناامیدی نوری از امید در دلت جرقه می‌زند، خدا در گوشت نجوا کرده است. وقتی اوضاع روبه‌راه می‌شود و تو چیزی برای شکر کردن داری، خدا تو را بخشیده است. وقتی اتفاقات شیرین و دل‌چسبی رخ داد، خدا به تو لبخند زده است. به یاد داشته باش، هر کجا که هستی و هر احساسی که داری، خدا آن را می‌داند.

امام محمدباقر علیه‌السلام: براى اهل تقوا نشانه‌هایى است که با آن شناخته مى‏شوند. (از جمله) راستگویى، امانت‌دارى، وفاى به عهد، کمتر آمیختن، احسان بى‌دریغ، خوش‌اخلاقى، باحوصلگى و دریادلى و دنبال آگاهى و فهم بودن در آن چیزى که انسان را به خدا نزدیک مى‏کند.

دل من در کفت اسیر بود

 به دخیل تو مستجیر بود

گر شود ثروتم سلیمانی

باز هم بر درت فقیر بود

شکر حق می‌کنم صدای بلند

حضرت هادی‌ام امیر بود

آبرو خرج می‌کنی بس که

کرم سفره‌ات کثیر بود

شب میلاد تو به ذی‌الحجه

مطلع شوکت غدیر بود

ریشه ناب اعتقاد علی

پسر حضرت جواد علی

دوست دارم گدای تو باشم

سائل دست‌های تو باشم

مثل بال و پر کبوترها

دائماً در هوای تو باشم

دوست دارم که از زمان ازل

تا ابد خاک پای تو باشم

نیمه‌شب‌های ماه ذی‌الحجه

زائر سامرای تو باشم

یا دعای قنوت من باشی

یا قنوت دعای تو باشم

علی‌اکبر لطیفیان

وقتی بدن به اندازه کافی آهن معدنی ندارد، کمبود آهن رخ می‌دهد. این امر منجر به تغییر غیر عادی سطوح سلول‌های قرمز خون می‌شود؛ زیرا آهن برای تولید هموگلوبین، به یک پروتئین در سلول‌های قرمز خون نیاز دارد تا آنها را قادر کند اکسیژن را در بدن حمل کنند. اگر بدن شما به اندازه کافی هموگلوبین نداشته باشد، بافت‌ها و ماهیچه‌ها اکسیژن کافی دریافت نمی‌کنند و قادر به کار مؤثر نمی‌شوند؛ این امر منجر به مشکلی به نام کم‌خونی می‌شود. اگرچه انواع مختلفی از کم‌خونی وجود دارد، اما کم‌خونی ناشی از کمبود آهن شایع‌ترین کم‌خونی در سراسر جهان است. زنان در سنین باروری، دختران و پسران نوجوان، مادران باردار و شیرده و نوزادان بیشتر در معرض کمبود هستند. علائم کم خونی ناشی از فقر آهن شامل خستگی، بی‌اشتهایی، ضعف، سرگیجه، سردرد، رنگ‌پریدگی پوست و ناخن، تغییر رنگ پلک پایین چشم از قرمز به صورتی کم‌رنگ و التهاب و قرمزی زبان است. برای پیشگیری از این مشکل یا درمان کمبود خفیف آهن باید منابع غنی از آهن را مصرف کنید؛ جگر، قلوه، گوشت گاو، لوبیای ‌سویا، لوبیا سفید، عدس، نخود، آجیل مخصوصا بادام، سبزیجات با برگ سبز تیره مثل اسفناج و میوه‌های خشک سرشار از آهن هستند.آهن موجود در گوشت، ماهی و ماکیان خیلی بهتر از منابع گیاهی جذب می‌شوند. ویتامین C به معده شما در جذب آهن کمک می‌کند و خوردن منابع حاوی آهن با غذاهایی که حاوی ویتامین C هستند، مانند پرتقال، لیمو‌ترش و فلفل دلمه‌ای جذب آهن را افزایش می‌دهد. مصرف چای یا قهوه همراه با وعده غذایی جذب آهن را تا 50 درصد کاهش می‌دهد. در صورت کمبود شدید آهن، تحت نظر متخصص تغذیه مکمل‌های آهن مصرف شود.

زهرا وحیدی نیا

سردار «محمدرضا حسنی‌سعدی» مدیر کل سابق بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان است که سال‎ها در معیت «حاج‌قاسم سلیمانی» در دفاع مقدس حضور داشته است در بخشی از خاطرات خود چنین می‏گوید: «حاج‌قاسم دفترچه تلفنی همراه داشت که در آن شماره حدود ۱۵۰ خانواده شهید لیست شده بود و برخی ‌روزها با چندتای‌شان تماس می‌گرفت. از جمله مادر شهید علی شفیعی. چون این مادر هیچ کسی را نداشت علاوه بر تماس تلفنی دائم، هر موقع کرمان می‎آمد حتماً به او سر می‎زد. حاج‎آقا «انجم شعاع» که دو پسرش شهید و سه پسرش هم جانباز شده‌اند و خودش هم جانباز ۵۰ درصد است ۲۰ ماه در دوران دفاع مقدس، راننده حاج‌قاسم بود. وقتی با سردار سلیمانی به منزل‌شان رفته‌ بودیم، جلوی خود حاجی برای‌مان تعریف می‌کرد: در گرمای تابستان از اهواز حرکت می‌کردیم به سمت تهران برای شرکت در جلسه. وقتی حاج‌قاسم از خستگی در مسیر خوابش می‌برد، من کولر ماشین را روشن می‌کردم. حاجی یک‌دفعه از خواب می‌پرید و می‌گفت: بچه‌ها در گرمای خوزستان دارند می‌جنگند، آن وقت شما کولر روشن کردید؟ خاموشش کنید. حکایت‌مان در سرمای زمستان هم همین بود.»

صفا تعریف می‌کرد: «وقتی مجروح شدم، مرا به بیمارستان آبادان بردند. درطول راه خیلی سعی کردم بیدار بمانم، از خرمشهر تا آبادان بیدار بودم و حدود نیم ساعت خونریزی داشتم، اما مقاومت می‌کردم و در دل با خداحرف می‌زدم و حضرت علی را صدا می‌کردم و با خود می‌گفتم: یا علی، من به الفت و بزرگواری و ویژگی‌های اخلاقی شما دل داده‌ام و سعی کرده‌ام خط مشی زندگی‌ام را از شما الگوبرداری کنم. من نام فرزندم را به خاطر حب به شما «علی» گذاشتم و الان فقط  می‌خواهم  فرصتی به من بدهید که یک‌بار دیگر علی شش ماهه‌ام را ببینم.»

به نقل از همسر شهید

 

«محمدعلی صفا» سال 1328، در بجنورد چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوره دبیرستان وارد ارتش شد. در آن زمان ارتش به دنبال ایجاد یک یگان کماندوی دریایی بود و افرادی که توانایی بدنی خوبی داشتند را از میان نیروها انتخاب کرد که یکی از آنها محمدعلی بود و در این راستا به انگلستان اعزام شد و دوره‌های تخصصی را در پایگاه کماندویی «رویال مارین» معروف به پایگاه موش‌های صحرا گذراند. محمدعلی که در دوران انقلاب حضور فعالی داشت و چندین بار در دوران انقلاب مجروح نیز شده بود با آغاز جنگ تحمیلی خود را به صف اول دفاع رساند او و همراهانش توانستند طی یک هفته 164 تانک عراقی را منهدم کنند و صدام بعدها از خرمشهر به عنوان گورستان تانک‌های خود یاد کرد. درگیری صفا با ارتش بعث عراق تا 4 آبان ماه ۱۳۵۹ ادامه داشت؛ تا اینکه بر اثر انفجار یک خمپاره و اصابت ترکش، شکارچی تانک‌ها به شهادت رسید. نامه تسلیتی از طرف پایگاه کماندویی رویال مارین انگلستان برای خانواده صفا فرستاده شد که در آن نامه اعلام کرده بودند به علت شهادت محمدعلی صفا مدت سه روز پرچم این پایگاه نیمه افراشته بوده است؛ چرا که او از بهترین دانش‌آموختگان این پایگاه بود. این پایگاه همچنین تندیسی از وی ساخت و پایگاهی به نام «پایگاه شکارچی تانک محمدعلی صفا» در انگلستان بنا شد.

فاطمه‌سادات طلایی

نکته: روزی بهلول بر هارون وارد شد. هارون گفت: «ای بهلول مرا پندی ده.» بهلول گفت: «اگر در بیابانی هیچ آبی نباشد، تشنگی بر تو غلبه کند و می‌خواهی به هلاکت برسی چه می‌دهی تا تو را جرعه‌ای آب دهند که خود را سیراب کنی؟» گفت: «صد دینار طلا.» بهلول گفت: «اگر صاحب آن به پول رضایت ندهد، چه می‌دهی؟» گفت: «نصف پادشاهی خود را می‌دهم.» بهلول گفت: «پس از آنکه آشامیدی، اگر به مرض حبس‌البول مبتلا گردیدی و نتوانستی آن را رفع کنی، باز چه می‌دهی تا کسی آن مریضی را درمان کند؟»هارون گفت: «نصف دیگر پادشاهی خود را می‌دهم.» بهلول گفت: «پس مغرور به این پادشاهی نباش، که قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست. آیا سزاوار نیست که با خلق خدای عزوجل نیکویی کنی؟»

نظر: کافی است مسئولان و کارگزاران حکومت در هر جامعه‌ای، فرصت خدمت را غنیمت بشمارند و بدانند که منصب و جایگاه و مال و منال ارزش چندانی ندارد و مسئولیت در شرایطی ارزشمند است که مسیری برای خدمت به خلق باشد که راه سعادت دنیا و آخرت است.

شهید خدمت دکتر «سیدحسین رضا(مقدس) عزیزی» پاسداری بود که در قامت پزشکی دلسوز و ایثارگر مظلومانه و غریبانه از میان ما رفت و به خواست الهی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. انسانی خوش‌نام، آرام، متین، کم‌حرف، باحوصله، متواضع، مهربان، دلسوز و به معنای واقعی کلمه، انسانی پاک و مقدس و نمونه تمام‌عیاری از یک بنده صالح و سالم خداوند بود که در ابتدا این فضائل اخلاقی، تربیتی، بن‎مایه‎های دینی، مذهبی، انقلابی‎گری و ولایت مداری را از محضر پدر فراگرفت. پدری که در اخلاق، رفتار و مذهبی و انقلابی بودن، الگو و استاد تمام‌عیار است. عمر کوتاه، اما پربرکتش در کسوت پاسداری با تعهدی استوار و ایمان راسخ به ولایت، اصول و ارزش‎های انقلاب اسلامی در قامت کادر درمانی بیمارستان بقیة‌الله(عج) گذشت و در ماجرای درمان بیماران کرونایی نیز خود به این بیماری مبتلا شد و پس از بهبودی، مجددا در صحنه عمل به تکلیف و خدمت حاضر شد، اما این‌بار در این صحنه مجاهدت، بعد از ابتلای دوباره به عنوان شهید خدمت به دیار ابدی شتافت.   

سیدعلی مرادخانی

فیلم انیمیشن سینمایی «فهرست مقدس» با طرحی از مرحوم «فرج‌الله سلحشور» و فیلمنامه «هومان فاضل» و کارگردانی «محمدامین همدانی» از بهترین تولیدات در سینماست.

این فیلم از لحاظ دستاوردهای فنی و همچنین هنری در سینمای انیمیشن، از بهترین عملکرد جوانان و متخصصان انیمیشن کشور است که به‌حق می‌تواند در مقابل انیمیشن‌های با کیفیت خارجی، قد علم کند. «فهرست مقدس» یک واقعیت تکان‌دهنده پنهان‌شده تاریخی را روایت می‌کند، این کار بیانگر یک اتفاق واقعی تاریخ است که باید صدای آن به دنیا می‌رسید؛ عربستان از اکران آن در کشورهای تحت تأثیر خود ممانعت به عمل آورد و بعضی از اکران‌های بین‌المللی آن نیز متوقف شد، که این خود نشان از واقعیتی است که دشمنان از بر ملا شدنش واهمه دارند، با این‌حال از جذابیت‌های این اثر زیبا کم نکرده است و دیدن آن برای نوجوانان و بزرگسالان سرگرم‌کننده و تأمل‌برانگیز است.

هر کسی برای از یاد بردن، یک ملجأ می‌خواهد. حال می‌خواهد آن پناه، یک آدم خاص باشد یا یک مکان خاص، فرقی نمی‌کند. همه ما برای فراموشی خاطرات تلخ، دنبال جایی یا کسی هستیم که در اوج متلاشی شدن، آرام‌مان کند تا جوری غصه را از یاد ببریم که بشویم همان آدم سبک و آرامِ قبل. آقا جان، اما ما پیش شما می‌آییم. مهربانم، بی‌تعارف بگویم، اصلاً گِل ما به دست شما ورز داده شده است. هر جا که برویم و در مسیر هر بادی که قرار بگیریم، این دست شماست که ما را برمی‌دارد و برمی‌گرداند. شبیه این روزها که کاروان حسینی(ع) برگ‌های افتاده را جمع می‌کند.