هرگاه از خوشبختی کسانی که دوستمان ندارند، خوشحال شدیم. هرگاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم. هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفتهاند، هدیه دادیم. هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود. هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم. هرگاه به بهانه عشق، از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم. هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود. هرگاه دانستیم عزیز خدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرامبخش دیگران باشد. هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود...
امام صادق(ع): «دوست ندارم جوانانِ شما را جز در دو حالت ببینم: دانشمند یا دانش اندوز؛ اگر جوانى چنین نکند، کوتاهى کرده و اگر کوتاهى کرد، تباه ساخته و اگر تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آن کس که محمّد(ص) را به حق برانگیخت، دوزخ نشین خواهد شد.»
(امالى طوسى، ص ۳۰۳، ح ۶۰۴)
نکته: میگویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، در محل دادگاه، پیشاپیش جای نشستن همه شرکتکنندگان تعیین شده بود. دکتر مصدق به نمایندگی از هیئت ایران، روی صندلی نماینده انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای نماینده هیئت انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آنجاست، اما پیرمرد توجهی نکرد و روی همان صندلی نشست. جلسه شروع شد و قاضی رسیدگیکننده به مصدق رو کرد و گفت شما جای نماینده انگلستان نشستهاید، جای شما آنجا نیست. در این هنگام مصدق به صدا در آمد و گفت: شما فکر میکنید نمیدانیم صندلی ما کجاست و صندلی نماینده انگلیس کدام است؟ نخیر. میدانیم. علت اینکه چند دقیقهای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه؟ سالهاست دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کمکم یادشان رفته که جایشان اینجا نیست و ایران سرزمین آبا و اجدادی ماست نه سرزمین آنان.
نظر: در دفاع از تمامیت ارضی و منافع ملی، همه با هر سلیقه و گرایشی باید در میدان باشند. سخن از مذاکره یا امید به تغییر و تحولات در آمریکا و دل بستن به فلان حزب فقط فرصتها را از بین میبرد و شرایط را به نفع دشمن تغییر میدهد.
بسیاری از ویتامینها میتوانند سلامت پوست را بهبود بخشند، خصوصاً در افرادی که کمبود ویتامین دارند. سوءتغذیه میتواند طیف وسیعی از مشکلات پوستی را ایجاد کند؛ بنابراین داشتن رژیم غذایی متنوع و پر از مواد مغذی یکی از بهترین کارهایی است که شخص میتواند برای سلامتی پوست خود انجام دهد. بعضی ویتامینها نقش بسیار مهمی در شفافیت و زیبایی پوست دارند. ویتامین C یک آنتی اکسیدان طبیعی است و روند پیری پوست را کاهش میدهد، همچنین به تولید کلاژن در پوست کمک میکند. مرکبات، کلم بروکلی، اسفناج و توت فرنگی سرشار از ویتامین C هستند. سعی کنید هر روز صبح یک لیوان آب مرکبات میل کنید. استفاده از ویتامین C موضعی به طور مستقیم روی پوست میتواند موجب بهبود خاصیت ارتجاعی شود و به داشتن پوست جوانتر و روشنتر کمک کند. ویتامین D از متابولیسم سلولهای پوست پشتیبانی میکند و به رشد و ترمیم پوست کمک میکند. منابع مفید ویتامین D شامل محصولات غنی شده مانند شیر، ماهی سالمون، ماهی شمشیری، قزلآلا و ماهی تن است. از ویتامین E مانند ویتامین C، به عنوان یک آنتیاکسیدان میتوان نام برد. کارکرد اصلی آن در مراقبت از پوست، محافظت در برابر آفتاب است. ویتامین E در صورت استفاده روی پوست، نور UV مضر از خورشید را جذب میکند؛ بنابراین به جلوگیری از لکههای تیره و چین و چروک کمک میکند. آجیل و دانههایی مانند بادام، فندق، تخمه آفتابگردان و همچنین جوانه گندم منابعی عالی ویتامین E هستند. برای دانستن دیگر ویتامینهای موثر در بهبود پوست هفته آینده این ستون را بخوانید.
زهرا وحیدی نیا
در عملیات فتحالمبین که برای اولینبار تیپ خودمان را تشکیل داده بودیم، تعدادی از بچههای کمسن و سال به منطقه اعزام شده بودند. آن زمان از اعزام اینها جلوگیری میشد، ولی با ترفندهای مختلف میآمدند؛ برای نمونه سنگریزه توی پوتینهایشان میگذاشتند که بلندتر دیده شوند، یا با مداد و خودکار برای خودشان ریش و سبیل میکشیدند. مرسومترینش هم دستکاری شناسنامه بود که تقریباً تمام بچههای کمسن و سال این کار را انجام میدادند. روز سوم عملیات فتحالمبین (5 فروردین 1361)، چند نفر از همین رزمندههای نوجوان قصد داشتند به سوی خط بروند. من اجازه ندادم. هر چه اصرار کردند، موافقت نکردم. چند ساعت بعد، شنیدم همین بچهها تعدادی عراقی را اسیر کردهاند و با خودشان به مقر تیپ در چاه نفت آوردهاند. سراغشان رفتم و با تعجب پرسیدم: «جریان چیه؟ عراقیها کجا بودند؟» یکی از آنها گفت: «بعد از اینکه شما اجازه حضور در خط را به ما ندادی، در حال بازی و جستوخیز به سوی ارتفاعات رفتیم. سلاح هم نداشتیم. میان راه، لوله اگزوز ماشینی را پیدا کردیم. آن را برداشتیم و مانند آرپیجی به اطراف نشانه رفتیم. ناگهان این عراقیها از پشت سنگر بیرون آمدند. دستها را روی سر گذاشتند و تسلیم شدند.» با کمک مترجم از یکی از عراقیها پرسیدم: «این بچهها اسلحه نداشتند، چرا تسلیم شدید؟» پاسخ داد: «اسلحه جدیدی که تا به امروز ندیده بودیم، دست اینها بود.»
برشی از کتاب «حاج قاسم ـ۲»، خاطرات سپهبد شهید سلیمانی
یک بار در سرپل ذهاب داخل یک گاراژ متروکه سه قطعه مرغ پیدا کردم و چون صاحبی نداشتند، سرشان را بریدم؛ البته تصورم این بود که این زبانبستهها اگر از گرسنگی نمیرند، خوراک سگهای ولگرد میشوند. به هرحال آوردمشان پیش سایر بچهها و داشتیم پرشان را میکندیم که در همین حین گفتند اصغر وصالی آمد. سریع همه بچهها جیم شدند. من ماندم و این سه تا مرغ سربریده. اصغر آقا تا من را در آن هیبت دید، گفت: «مرتضی اینها چیه؟» گفتم: «بیصاحب مونده بودن، سرشون رو بریدم.» نگاهی به من انداخت که یعنی از تو انتظار نداشتم. بعد برگشت گفت: «یعنی هرچی گیر آوردی باید سرش رو ببری؟» داشتم از خجالت آب میشدم که ادامه داد: «برو پیش خواهر مریم بگو از پول خودم به قدر ارزش این مرغها بدهد، بریز به حساب 100 امام.» او نمیگفت شرایط جنگی است و ما هم داریم برای این مملکت میجنگیم و این مرغهای بیصاحب را بخوریم. حساب ذرهذره همه چیز را داشت تا حقی از کسی ضایع نشود.
به نقل از همرزم شهید علی اصغر وصالی
«علیاصغر وصالی طهرانیفرد» در سال 1329 در منطقه دولاب تهران به دنیا آمد. وی در سالهای جوانی توانست با مشقت فراوان از ایران خارج شود و دورههای چریکی را میان مبارزان فلسطینی طی کند. نیروهای تحت امر وصالی به دلیل بستن دستمال سرخ برگردنهایشان به «گروه دستمال سرخها» شهرت داشتند. روز تاسوعای سال 1359 تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا تدارک دیده شود. حوالی ظهر عاشورا، وصالی در تنگه حاجیان از ناحیه سر هدف گلوله قرارگرفت و بر اثر همین جراحت، مصادف با چهلمین روز شهادت برادرش «اسماعیل» به شهادت رسید.
این جمع که بنشسته چنین بر لب جوییم
ای دوست مپندار که مستان سبوییم!
یک عده جوانیم که در حسرت شغلیم
وارفته چو شلغم ز خجالت چو لبوییم
پرونده به دستیم و به هر دفتر و شرکت
زنبیل نهادیم که یک شغل بجوییم
صد حیف علیرغم تخصص و صداقت
پیوسته به دنبال کپیهای دوروییم
دنبال یکی لقمه از این کوی به آن کوی
از صبح به شب قلقلهزن همچو کدوییم!
از بخت بد ماست که با این قد رعنا
تا خرخره در زیر گِل قرض فروییم!
یکریز بزاییم در این وضع هَشَلهف
بیآنکه چنان دختر همسایه بشوییم!
دردی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
وقتش شده انگار که با شیخ بگوییم:
«یک لحظه بیارام که از فرط گشایش
چون قالی بشکافته محتاج رفوییم»
ما دلخوش آنیم که بیکار نمانیم
بیشغل بباید ز جهان دست بشوییم
مهدی امامرضایی
امروزه پیشرفت تکنولوژی و عصر اطلاعات الکترونیکی موجب شده است تا کتابخانههای دیجیتالی جایگاهی ویژه در علم اطلاعات و دانششناسی پیدا کنند، جایگاهی که هر روز بر محبوبیت آن افزوده میشود و استقبال از آن دوچندان شده است.
کتابخانه دیجیتالی «تبیان» امروز با گذشت یکدهه از فعالیت خود توانسته است ضمن ارتقای استانداردهای بینالمللی و ارتقای خدمات به کاربران، منابع رایگان خود را در سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی به بیش از 100/000 منبع برساند؛ از دیگر ویژگیهای برجسته این کتابخانه میتوان به فهرستنویسی منابع براساس استاندارد بینالمللی، نیز استفاده از اصطلاح نامههای فرهنگى فارسى«اصفا» و «علوم اسلامی» به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی برای دستهبندی موضوعی منابع اشاره کرد؛ همچنین اتصال به پایگاه کنسرسیوم محتوای ملی، قابلیت تطبیق و تبادل متادیتا با سایر پایگاهها بر اساس استانداردها و حرکت بین مدارک مرتبط از طریق مستند مشاهیر و موضوعی از دیگر ویژگیهای برجسته کتابخانه دیجیتالی تبیان است.
از مهمترین خدماتی که در کتابخانه دیجیتالی تبیان به کاربران ارائه میشود، میتوان به «پرسش از کتابدار»، «ارسال منابع از سوی کاربران»، «فیشبرداری و یادداشتبرداری»، «نقد و بررسی منبع از سوی کاربر»، «مرور الفبایی منابع»، «اشتراکگذاری منابع با کاربران»، «کتابخانه شخصی با قابلیتهای مدیریت و سازماندهی منابع ارسالی و مورد علاقه» نیز اشاره کرد. کتابخانه دیجیتالی تبیان با آدرس
library.tebyan.net از طریق شبکه جهانی وب قابل دسترسی است.
کوچههای مزین به پرچمهای سبز و سرخ یاعلی(ع) و یاحسین(ع)، خط خوش نستعلیق نشسته روی پارچههای سرتاسری عرض خیابان «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علیبنابیطالب(ع) و ائمه المعصومین(ع)»، خاطرات ماست از غدیر.غدیری که با آن بزرگ شدهایم تا از غدیر به کربلا برسیم، به محرم برسیم، اما این روزها کرونا سایه سیاه و شومی روی خاطرات گذشتهمان انداخته است. مهربانم، ای حاضرغایب، «الهی عظم البلاء»ی ما از ناامیدی نیست، بلکه از باختن است. باختن این روزها، روزهایی که از کف میروند و دیگر بازنمیگردند و چه بد آنکه آن روز، غدیر باشد، محرم و صفر باشد، آقاجان ما برای درک این روزها و برای عزاداری در محرم حسین(ع) انتظار کشیدهایم. برای دیدن پارچههای سیاه عزا که از تمام سفیدیهای عالم روشنترند گریه سر دادهایم و خواستهایم نکند زنده باشیم و محروم از محرم حسین(ع).