گروهک منافقین در باتلاق

شاید ریشه و خاستگاه اصلی انحرافات را باید در عدم خودسازی و رعایت تقوای الهی دانست. این انحرافات هرچند به ظاهر در میان اقشار لاابالی که لذات فردی را بر هر چیز دیگر ترجیح می‌دهند، شیوع دارد، اما به دلایلی در میان برخی از احزاب و گروه‌های سیاسی فعال در پیش از انقلاب اسلامی نیز رسوخ کرد. مهم‌ترین علت را باید در انحرافات فکری و گرایش به مکاتب فکری‌ـ الحادی و دوری از خودسازی معنوی و پایبند نبودن به اخلاق اسلامی جست‌وجو کرد.

نمونه برجسته این انحرافات، سازمان مجاهدین خلق است که انحرافات متعدد اخلاقی در میان اعضای آن گزارش شده است. این انحرافات پس از تغییر ایدئولوژیک از اسلام و مارکسیست شدن رهبران این سازمان شیوع یافت. توجه نکردن به توصیه‌های اخلاقی‌ـ تربیتی اسلام، و نگاه به اصطلاح روشنفکرانه‌ای که در درون خود مروج اباحی‌گری بود، زمینه را برای انحراف اخلاقی اعضای سازمانی فراهم آورد که اغلب اعضای آن را جوانان و نوجوانان تشکیل می‌دادند و در معرض بیشترین آسیب در این مقطع سنی قرار داشتند.«حجت‌الاسلام محمدجواد کشمیری» از مبارزان پیش از انقلاب، در کتاب خاطرات خود به بخشی از این انحرافات اشاره کرده است. این کتاب را مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1387 منتشر کرده است.

وی می‌گوید: «سازمان مجاهدین خیلی زود به انحراف کشیده شد؛ چون اینها اگرچه به عنوان یک گروه مذهبی و مسلمان وارد صحنه شدند... خود را ملزم نمی‌دیدند که مواضع و دیدگاه‌های‌شان را با علما و مراجع منطبق نمایند؛ لذا از اول در ایمان و مبانی اعتقادی ضعف داشتند و همین ضعف ایمان و ضعف نفس به هنگام زندگی در خانه‌های تیمی و اختلاط دخترها و پسرها، کار دست‌شان داد و بچه‌هایی که با ایمان و اعتقادی پاک و بی شائبه پا به درون سازمان گذاشته بودند، اسیر مسائل جنسی شدند و پا روی همه اعتقادات خود گذاشتند...

علاوه بر رفتارهای ناشایستی که مجاهدین خلق در خانه‌های تیمی مرتکب شده بودند و با اعترافات خودشان بر ملا شد، خود ما زمانی در زندان شاهد نمونه هایی از این رفتارهای زننده و غیر اخلاقی آنها بودیم؛ مثلاً اینها به راحتی و بدون احساس شرم و خجالت با یکدیگر هم آغوش می‌شدند و از هم بوسه‌های هوس‌آلود می‌گرفتند و یا کارهای دیگری در این سطح که ما به عنوان ناظر خجالت می‌کشیدیم.»

مرور تاریخ سیاه استعمارگر قاره سبز

هلند تا پیش از استقلال به‌ عنوان هلند هابسبورگ شناخته می‌شد و زیر فرمان امپراتوری هابسبورگ (فرمانروایان اتریش) که در دست حاکمان اسپانیا بود، قرار داشت. در قرون وسطی خانواده‌های سلطنتی ممالک مختلف اغلب با هم وصلت می‌کردند و چه بسا سرزمین‌هایی از راه این وصلت‌ها به آنها می‌رسید. سلطنت اسپانیا از همین راه به شاخه‌ای از خانواده هابسبورگ رسیده بود و به همین ترتیب پادشاهان اسپانیا صاحب سرزمین هلند شده بودند.

در هلند فرقه پروتستان طرفدار و عضو بسیاری داشت و مردم این سرزمین حاضر نبودند برای خوشایند پادشاهانی که از قوم آنها نبودند، عقیده خود را عوض کنند، ولی دستگاه بازپرسی پاپ تحت حمایت پادشاه اسپانیا با خشونت مشغول کار شد و هزاران نفر از مردم را دستگیر و دسته دسته اعدام می‌کرد و می‌سوزاند. این رویه با مقاومت شدید مردم روبه‌رو و به قیام علیه حکومت اسپانیا منجر شد.

از سال ۱۵۶۸ میلادی مجموعه‌ای از جنگ‌ها در این سرزمین‌ها آغاز شد که تا سال ۱۶۴۸ میلادی به طول انجامید و به جنگ‌های هشتاد ساله شهرت دارد. اشخاص برجسته، سرکردگی قیام مردم را به دست گرفتند و جنگ بین قشون اسپانیا و مردم هلند آغاز شد. اسپانیایی‌ها در این کشمکش از هیچ‌گونه قساوت و بیرحمی کوتاهی نکردند. هر جا رؤسای هلندی‌ها را اسیر می‌کردند، به وضع فجیعی می‌کشتند، گوش آنها را می‌بریدند، با گاز انبر گوشت بدن آنها را می‌کندند. بالأخره آنها را به دار بسته زیر آنها آتش روشن می‌کردند و روی سر آنها قیر مذاب می‌ریختند.

سرکرده قشون اسپانیا مباهات می‌کرد که در ظرف شش سال 18000 نفر را اعدام کرده است. درموقع تصرف شهرها اهالی را از دم تیغ می‌گذراندند. در آنورپ 5000 نفر را کشتند. شهر دیگر را سه روز غارت کردند، مردان را کشتند و به زن‌ها چه پروتستان و چه کاتولیک تجاوز کردند. در جای دیگر 500 نفر از مردان را دو به دو بهم بسته و در رودخانه انداخته و غرق کردند. شهر دیگری از قشون اسپانیا پذیرائی کرد و به همه غذا داد، ولی اینها بعد از خوردن غذا تمام اهالی را کشتند. باز در شهر دیگر 1600 نفر مدافعان را پس از تسلیم با 400 نفر از رؤسای شهر اعدام کردند.

در جریان این درگیری‌ها فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا، شهر هارلم را که مقر استقلال‌طلبان هلند بود محاصره کرد و جنگ خونینی میان ارتش و نیروهای استقلال‌طلب درگرفت. با ادامه محاصره نیروهای شورشی درون شهر ضعیف‌تر می‌شدند و رفته رفته عقب‌نشینی کردند. با ورود نیروهای اسپانیا به داخل شهر در ۵ آوریل ۱۵۸۵ فیلیپ دستور قتل‌عام ساکنان را صادر کرد. در جریان این قتل عام حدود ۶ هزار نفر از نیروهای آزادی‌خواه و استقلال‌طلب هلند جان خود را از دست دادند.