امام حسین(ع) در روز عاشورا که اشقیا هلهله میکردند تا صدای موعظه حضرت به کسی نرسد در پاسخ به حضرت زینب(س) که سؤال فرمود: «برادر، چرا اینها این طورند؟» فرمودند: «شکمهایشان از مال حرام پر شده است و دیگر گوششان کلام حق را نمیشنود.» آلودگی رهبران فاسق، جامعه را به این شکل آلوده کرده بود. اوج انحراف از غدیر و برگشت به خصلتهای جاهلی در زمان یزید نمود پیدا کرد و او علناً کفر میگفت. امام(ع) میفرمود: «مُعْلِنٌ بِالْفِسْق.» معاویه لاپوشانی میکرد، ولی یزید علنی کفر میگفت و فسق مرتکب میشد. وجود مقدس سیدالشهدا(ع) فرمود در چنین وضعیتی فقط نامی از اسلام میماند. نماز، روزه و حج هست، قرآن هم میخوانند، اما هیچ خاصیتی ندارد، چون جهتگیری به سمت خدا نیست.» مگر الان در عربستان قرآن نمیخوانند؟ مگر حج نیست؟ مگر نماز نیست؟ اما دینی است که با شرک هم میسازد. نه فقط با شرک میسازد، بلکه به نیابت از او با مسلمین برخورد هم میکند. دین و جامعهای که رهبر الهی بالای سرش نباشد، دچار چنین انحرافاتی میشود. اینکه امام رضا(ع) در سفر به نیشابور فرمود شرط توحید من هستم. چون توحید بدون ولایت به همین توحید وهابی کشیده میشود که با شرک سازگار است و جاده صافکن شرک میشود. جامعه دینی در جایی از انحرافات مصون میماند که: ۱ـ پیوندش با غدیر قطع نشود و رهبر الهی بالای سرش باشد، چه در زمان حضور معصوم(ع) و چه در زمان غیبت. ۲ـ متدینینی که در آن جامعه هستند غیرت و حساسیت دینیشان را از دست ندهند. به نظرم میرسد تعبیر انقلابیگری که رهبر معظم انقلاب در این دو سه سال اخیر خیلی روی آن تأکید دارند، شاید عبارت الاخرای همین تعبیر غیرت دینی است که در معارف دینی ما هست؛ یعنی همان شاخصههایی که ایشان برای انقلابیگری فرمودند، فردی است که غیرت دینی دارد؛ یعنی باید تقوا داشته و دشمنشناس باشد. وجود مقدس سیدالشهدا(ع) در چنین موقعیتی فرمود: «سنت پیامبر(ص) مرده است. خصلتهایی که پیامبر(ص) با خون دل جا انداخت، از بین رفته و بدعت و معیارهای جاهلیت و چیزهایی که در دین نبودند، زنده شدهاند.» سیدالشهدا(ع) پس از نماز در خطبهای در جمع یاران خودش و لشکریان حرّ از جانب رسول خدا(ص) فرمود: «اگر کسی ببیند یک جائر و ستمگر دارد حلال خدا را حرام میکند، قوانین و حدود الهی را زیر پا میگذارد، با سنت پیغمبر(ص) مخالفت میکند، دارد بدعتها را زنده میکند، به مردم ظلم میکند و در مقابل او غیرت نداشته باشد و با گفتار و عمل جلوی او نایستد و او را عوض نکند، او را با همان ظالم محشور میکنند.»
در میان شیعیان حضرت سیدالشهداء(ع) کسانی بودند که به واسطه نشناختن امام(ع) سعی در منصرف کردن ایشان از برخورد با یزید داشتند. نام آنها در تاریخ به عنوان کسانی ماند که نتوانستند از نظر فکری خود را به امام زمانشان نزدیک کنند.
هنگامی که محمدحنفیه از تصمیم امام حسین(ع) برای بیرون رفتن از مدینه آگاه شد، نزد او رفت و گفت: ای برادر! تو محبوبترین فرد نزد من هستی و من نصیحت خود را از هیچ کسی دریغ نمیدارم، چه رسد به تو که تو را نیازمند به آن میبینم(!) از بیعت با یزید خودداری کن و تا میتوانی از سکونت در شهرها بپرهیز. آنگاه نمایندگان خود را به سوی مردم گسیل دار و آنها را به خود دعوت کن. اگر تو را اجابت کردند و به بیعت با تو تن در دادند، که خدا را بر این نعمت سپاسگزار باش و اگر با دیگری بیعت کردند، این انتخاب بد، به هیچوجه برتری تو را به دست فراموشی نخواهد سپرد. اگر به شهری بروی که مردمش در بیعت با تو دچار تردید شوند، گروهی به حمایت تو و جمعی دیگر به مخالفت با تو برخواهند خاست و آتش فتنه و جنگ زبانه خواهد کشید و خون بیگناهان ریخته خواهد شد و در این میان تو نخستین کسی هستی که هدف نیزهها قرار خواهی گرفت. در آن هنگام است که بهترین فرد امت که پدر و مادرش نیز بهترین افراد امت بودهاند، خونش ضایع و خاندانش از همگان خوارتر خواهد شد.
امام حسین(ع) فرمود: «ای برادر، پس به کجا بروم؟» محمدحنفیه عرض کرد: به مکه برو. اگر در آنجا آسوده خاطر بودی و خانه امنی یافتی، همانجا بمان و اگر نتوانستی در آنجا بمانی، به ریگزارها و کوهها پناه ببر و از شهری به شهری برو تا ببینی سرانجام کار مردم به کجا میکشد. تو وقتی به کاری رو بیاوری، اندیشه و نظرت از همگان نیکوتر و بهتر است.
امام(ع) فرمود: «ای برادر، به راستی که خیرخواهی و دلسوزی کردی و من امیدوارم که نظر تو درست و با موفقیت قرین باشد.» (ارشادمفید، ج 2، ص 32) این قصور از ناحیه محمدحنفیه و امثال او بود که نتوانستند اطلاعرسانیها و افشاگریها را تحلیل کنند و علت قیام امام(ع) را بفهمند.
امام(ع) در همان مدت کوتاه که یزید بر مسند خلافت نشسته بود، به اندازهای که بتوان به وخامت اوضاع پی برد اقدامات گوناگونی انجام دادند که یکی از مهمترینش اقدام به خروج از مدینه بود. نمونه دیگر طرمّاح بود که در راه با چند نفر دیگر، یکی دو منزل قبل از کوفه به حضرت(ع) برخورد کردند.
حضرت(ع) پرسیدند: «وضع کوفه چگونه است؟» طرمّاح گزارشی داد که وضع کوفه خوب نیست، قلوب مردم با شما، اما شمشیرهایشان علیه شماست، ما که از کوفه بیرون میآمدیم، در مخلیه، لشکر انبوهی برای جنگ با شما جمع شده بود، که تاکنون لشکری به این عظمت و وسعت ندیده بودیم.
او به خیال خیرخواهی حضرت را نصیحت کرد که کوفیان وفادار نیستند؛ بیایید به یمن برویم. من برای شما در کوهستانهای یمن 20هزار شمشیرزن آماده میکنم تا جنگ را از آنجا شروع کنید. طرمّاح در حالی که برای خانوادهاش آذوقه میبرد به حضرت عرض کرد: اجازه بدهید آذوقهها را برسانم
و برگردم.
حضرت فرمودند: «سعی کن زود بیایی». وی رفت، زود هم برگشت، اما وقتی به همین منزل رسید، خبر شهادت سیدالشّهدا(ع) را شنید.(الکامل، ابناثیر، ج ۴، ص۵۰) به طور مسلم طرمّاح نیز از ماهیت قیام امام حسین(ع) چیزی نفهمیده بود، چون به تلاشهای امام(ع) توجهی نداشت و آن آمادگی ذهنی و قلبی را پیدا نکرده بود.
همانطور که میبینید، این فاصلههای کوچک فکری با امام حسین(ع) سبب بروز فاجعهای در تاریخ شد. حجت خدا تنها ماند، در غربت جان سپرد، بدن مطهرش روی زمین ماند و اهل بیتش را به اسارت بردند.
سید مرتضی رضایی
قرآن کریم درباره منافقان میگوید، آنها در میان مسلمانان اضطراب و تردید ایجاد میکنند و همیشه مشغول فتنهانگیزی هستند. اختلافافکنی برای برهم زدن آرامش روانی جامعه و ایجاد دعواهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی از دیگر خصوصیات منافق است. منافقان همواره تلاش میکنند مردم را از اسلام و جامعه اسلامی دور کنند تا دین، حکومت، رهبران و شهروندان جامعه اسلامی را با انواع چالشها و مشکلات روبهرو کنند. در آیه 7 سوره منافقون آمده است: «هُمُ الَّذینَ یقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِاللهِ حَتَّی ینْفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یفْقَهُونَ»؛ آنان [منافقان] کسانی هستند که میگویند به افرادی که نزد رسول خدا(ص) هستند، انفاق نکنید تا پراکنده شوند. پراکنده کردن مردم و تنها ماندن امام مسلمانان، روش منافقین برای ایجاد فقر و تخریب مادی و معنوی جامعه اسلامی بوده و هست. در قرآن آمده است: «لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یُجَاوِرُونَک فِیهَا إِلا قَلِیلا»؛ اگر منافقان و کسانى که در دلهایشان مرضى هست و شایعهافکنان در مدینه [از کارشان] باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط مىکنیم تا جز [مدتى] اندک در همسایگى تو نپایند.(احزاب/ 60) پس آنانکه که با شایعات و دروغها مردم را از اسلام و حکومت اسلامی ناامید میکنند نیز منافق هستند و مردم باید آنان را بشناسند. این نوع رفتارها که صورتهای گوناگونی دارند، به نیت نابودی مسلمانان و جامعه و حکومتشان صورت میگیرد. منافقان که در میان مردم زندگی میکنند و اتفاقا خود را مصلح میدانند «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»، با تحریف واقعیات از شایعهسازی گرفته تا جابهجایی کلمات و وارونه کردن حقایق برای ایجاد شک و تردید سعی دارند به نظام اسلامی و مردم مسلمان ضربه بزنند. آنها چطور رفتار میکنند؟ «مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَینَا وَاسْمَعْ غَیرَ مُسْمَعٍ...»؛ برخی از کسانی که یهودیاند، حقایق [کتاب آسمانی] را [با تفسیرهای نابجا و تحلیلهای غلط و ناصواب] از جایگاههای اصلی و معانی حقیقیاش تغییر میدهند و [به زبان ظاهر به پیامبر] میگویند: [دعوتت را] شنیدیم و [به باطن می گویند:] نافرمانی کردیم و [از روی توهین به پیامبر بر ضد او فریاد میزنند، سخنان ما را] بشنو که [ای کاش] ناشنوا شوی و با پیچ و خم دادن زبان و آوازشان و به نیّت عیبجویی از دین [به آهنگی، کلمه] راعنا [را که در عربی به معنای (ما را رعایت کن) است] تلفظ میکنند [که برای شنونده، راعنا که مفهومی خارج از ادب دارد، تداعی میشود] و اگر آنان [به جای این همه اهانت از روی صدق و حقیقت] میگفتند شنیدیم و اطاعت کردیم و [سخنان ما را] بشنو و ما را مهلت ده [تا معارف اسلام را درک کنیم] قطعاً برای آنان بهتر و درستتر بود، ولی خدا آنان را به سبب کفرشان لعنت کرده، پس جز عده اندکی ایمان نمیآورند.(نساء/۴۶) پس آنها یک هدف دارند و آن هم «نابودی اسلام» است؛ اما روشهایشان گوناگون است.
محمدرضا قضایی