انجام بعضی از کارها اگر چه سختی زیادی به دنبال دارد، اما در زندگی بسیار تأثیرگذار و مورد نیاز است؛ البته تمرین و ممارست هم نیاز دارد. یکی از سختترین کارها در زندگی حفظ تعادل است، تعادل بین شوخی کردن و جدی بودن، خندیدن و نخندیدن، حرف زدن و حرف نزدن، احساس و عقل، غریزه و فطرت و... باید از سقوط به علت عدم تعادل در رفتار، ترسید و آن را مداوم تمرین کرد.
امام حسین(ع) در تکریم انسانی که در حل اختلاف و برطرف کردن کدورت میان خود و دیگری تلاش کند، میفرمایند: «أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَى الاخر، کانَ سابقة الىَ الجنّة»؛ هر یک از دو نفرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکى از آن دو رضایت دیگرى را بجوید، (در حل اختلاف پیشقدم شود) او در ورود به بهشت از دیگری سبقت میگیرد.
(محجه البیضاء ج 4، ص 228)
هنوز وارد مدرسه نشده بودم. مادرم مثل تمامی زنان پشت جبهه به فعالیت مشغول بود. با کمک بزرگترها بسته خشکباری که شامل آجیلهای خشک و خوراکیهای سبک بود تهیه کردم و از برادرم خواستم تا نامهای از زبان من برای رزمندهای که آن را دریافت میکند، بنویسد. یکی دو ماه بعد نامهای از طرف رزمنده معلمی به دستم رسید که اینگونه شروع میشد: «خواهر خوبم نفیسه جان» در آن نامه مرا و همه کودکان ایران را به رعایت حجاب، احترام به والدین و یاری امام(ره)، دعوت کرده بود. آن روزها نامه را مثل یک سند افتخار با خودم همه جا میبردم و از اینکه سیدمحمد افضلی رزمنده اقلیدی، جواب نامه کودکانهام را داده است، در پوست خودم نمیگنجیدم. با ذوق و علاقهای بیاندازه نامه دیگری نوشتم، ولی مدتی بعد خبر شهادتش با نامه یکی از دوستانش به ما رسید.
به نقل از نفیسه محمدی
شهید بزرگوار «محمد افضلی» متولد سال ۱۳۴۵ در دوران دفاع با اینکه در دانشسرای تربیت معلم شهید مطهری پذیرفته شده بود راهی جبهه شد و در 14مهرماه 1366 در کربلای شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
«محرم» ماهی است که تمام اقشارجامعه با تفکرات و سلیقههای متفاوت را زیر پرچم عزای حسینی گردهم میآورد و نمایشی از یکدلی و وحدت جامعه را رقم میزند. قشرجوان بخش مهم و جدانشدنی هیئتها و دستههای عزاداری را تشکیل دادهاند که دوشادوش پیر غلامان اهل بیت(ع) سعی در احیای مکتب عاشورا و برافراشته ماندن بیرق حسینی دارند و با این همدلی و انسجام، جلوه زیبا و پرشکوهی را برای مجالس سوگواری حسینی خلق میکنند.
امسال، اما فراگیری ویروس منحوس کرونا و باقیماندن برخیشهرها در وضعیت قرمز، برپایی مراسمهای عزاداری محرم را نیز همچون سایر مراسمها و برنامههای ملی و مذهبی، تحت تأثیر قرارداده و بدون شک جوانان را با نگرانیها و تردیدهایی در این زمینه مواجه کرده است؛ اما از آنجایی که به تعبیر رهبر کبیر انقلاب، محرم و صفر عامل زندهماندن اسلام است و با توجه به تأثیرات اخلاقی، روحی و روانی عزاداریهای محرم و صفر، بر ابعاد فردی و فضای عمومی جامعه، نمیتوان این فرصت مهم و بیهمتا را تعطیل و متوقف نمود؛ باید با تغییراتی در شکل ظاهر و اعمال محدودیتهای کرونایی و رعایت کامل شیوهنامههای بهداشتی ستاد ملی کرونا، محرمی ویژه را رقم زد.
در این میان نقش جوانان در تبدیل این محدودیت، به فرصتی طلایی را نمیتوان نادیده گرفت؛ تلاش جهادی در زمینه سلامت و بهداشت مکانهای عزاداری، جدیت در رعایت نکات بهداشتی و حفظ فاصله اجتماعی از سوی جوانان هیئتی مدافعان سلامت، میتواند از شیوع ویروس کرونا در مجالس عزاداری جلوگیری کند. ارائه ایدههای نو و خلاقانه قشرجوان نیز میتواند دغدغهها و نگرانیهای همگانی در حوزه سلامت دلدادگان حسینی را کاهش دهد.
محبوبه ابراهیمی
پرسش: پسر جوان ۲۱ سالهای دارم که با او در بسیاری از موارد دچار مشکل هستم، از جمله اینکه تا نیمه شب با دوستانش بیرون از خانه است. برای ترک این رفتار نگرانکننده چه باید انجام دهم؟
پاسخ: پرسشگر عزیز، در پاسخ به سوال شما چند توصیه کاربردی برای رفتار با جوانتان ارائه خواهد شد.۱ـ به شخصیت جوان باید احترام گذاشت. جوانان همیشه استقلال را دوست دارند و این جز در سایه احترام و علاقه بهوجود نمیآید؛ ۲ـ به جوانتان مسئولیت بسپارید. به او با مسئولیتپذیری ارزش دهید؛ ۳ـ ارتباط دستوری با پسرتان نداشته باشید. به جای رابطه دستوری وتحمیلی رابطهای براساس همدلی و تفاهم و درک وضعیت جوانتان داشته باشید. دراین قالب، برای ترک رفتار نادرست پسرتان بهتر میتوانید اقدام کنید؛ ۴ـ فرزند خود را همانطور که هست بپذیرید. بدون مقایسه با دیگری، اگر میخواهید واقعا او را از دست ندهید، مقایسه نکنید و رفتارهای مثبتش را بزرگنمایی کنید؛
۵ـ علاقه خودتان را درباره حضور او کنار شما، به صورت جملات شیرین، اما نه چربزبانی وبا شیوههای محبتآمیز و عملی ابراز کنید؛ ۶ـ با جوانتان به زبان دل او و مناسب زمان زندگی او سخن بگویید. در قالب احترام وتشویق در فرزندتان امنیت روانی مثبت ایجاد کنید؛
۷ـ اشتباهات فرزندتان را با بزرگواری بدون پردهدری و ایجاد جسارت در او رفع کنید. با این کار محیط خانه برایش دلنشین میشود؛ 8ـ نسبت به دوستان او شناخت بالایی داشته باشید. اینکار وقتی آسان میشود که با پسرتان دوست باشید؛ ۹ـ توقعات و انتظارات خود را به صورت دقیق و با محبت و زبان خوش با وی درمیان بگذارید، تا او متوجه ناراحتی شما از دیر به منزل رسیدن بشود.
صدیقهسادات شجاعی
سر و صدای قاشق و چنگالها، هیاهوی چند دختر و پسر جوان که تولد گرفته بودند، بخاری که از روی بریونی بلند میشد، عطر خوش غذا و صدای خوانندهای که تصنیفی قدیمی میخواند، ذهنم را از دیر آمدن امیر منحرف میکرد. پیشخدمت چندبار سرمیز آمد و خواست که سفارش غذا بگیرد، اما هنوز نمیدانستم چه چیزی سفارش بدهم که دوست داشته باشد.
نگاهی به ساعتم انداختم، نیم ساعتی دیر کرده بود. تلفن را هم جواب نمیداد. با حرص زیر لب غرغر کردم. اگر تا ده دقیقه دیگر نمیآمد، میرفتم و تا شب تلفنش را جواب نمیدادم. دوباره برگشتم و به در ورودی رستوران نگاه کردم. خبری نبود، اما نگاهم متوجه پیرزن و شوهرش شد که سر میز پشتی نشسته بودند. زن جاافتاده و مهربانی به نظر میآمد. با احتیاط و البته علاقه قاشق غذا را در دهان پیرمرد میگذاشت و بعد با دستمال دور دهانش را پاک میکرد. زیر لب چیزی میگفت و آرام آرام میخندیدند. پیرمرد روی ویلچر، کت و شلوار پوشیده، نشسته بود. متوجه نگاه خیره من که شد، با لهجه غلیظ اصفهانی گفت: «آدم خوبه با عشقش بیاد رستوران» و بعد خندید. آنقدر با محبت که دلم خواست کنارش بنشینم و ساعتها حرف بزنیم. پرسیدم: «براشون بریونی بد نیست؟ خیلی چربهها» باز هم خندید، اینبار آرام.
طوری که انگار نمیخواست کسی چیزی بفهمد، گفت: «آلزایمر داره الان چند وقته هی منو صدا میکنه میگه بیا بریم بریونی مشعباس، از جوونی میاومدیم همینجا، بعد از اینجا تا پل خواجو پیاده میرفتیم، سوار درشکه میشدیم و میرفتیم خونه، حالا که مثل اون روزا نیس، ولی گفتم به دلش نمونه.» پیرمرد همچنان با لذت غذا میخورد، مثل جوانی که با نامزدش بیرون آمده باشد، خطوط صورت پیرزن را نگاه میکرد. نمیدانم آن لحظه به چه چیزی فکر میکرد، اما حتما با آن چشمهای کمسو که دیگر مثل قبل نمیدید، در خاطرات مبهمش، زنی را جستوجو میکرد که با او پیر شده بود و هنوز میدانست شوهرش چه غذایی دوست دارد و کدام رستوران را از خاطره با هم بودنشان پر کردهاند. نگاهی به ساعتم انداختم، در رستوران با صدای زنگ کوچکی باز شد. امیر در حالی که با تلفن حرف میزد، وارد شد. کیفش را سر میز گذاشت و بدون سلام و احوالپرسی رفت تا دستهایش را بشوید.
نفیسه محمدی
امسال شد محرم دیگر، برای ما
حتی غریبتر شده امروز، کربلا
مولا، تو هم شکسته دلت، گریه میکنی؟
گوییم: تسلیت، به تو ای صاحب عزا
رازی نهفته است، تو دانی خدای تو
ما بندهایم و، تابع و فرمانبر خدا
خون گریه میکنند، محبان و شیعیان
دست نیازمند همه، دامن شما
امسال بسته است، حرمها، به رویمان
ای صاحبالزمان، بگشا در، به روی ما
مشهد که خانگاه دل شیعه بوده است
واکن به روی زائر خود، حضرت رضا
ای مادر ائمه، تو مشکل گشاتری
جان حسین خویش، برای مدد بیا
پیرِغلام، شاعر تو ضجه میزند
سوگند میدهیم تو را، جان مصطفی
نیمه نگاه تو بگشاید، گره ز کار
درمان کند نگاهِ تو، افرادِ مبتلا
عرض نیاز کرد «فرائی» به صد امید
آلام و دردهای محبان، دهی شفا
عبدالمجید فرائی-۳۱/۵/۱۳۹۹
مطالعات نشان میدهند صبحانه میتواند مواد مغذی مهمی، مثل کلسیم، پروتئین و فیبر را به بدن شما برساند و کسانی که این وعده مهم را حذف میکنند، این مواد مغذی مهم را نمیتوانند به راحتی جبران کنند. تحقیقات نشان میدهد حذف صبحانه ریسک چاقی و اضافه وزن را افزایش میدهد؛ همچنین احتمال ابتلا به بیماریهایی، مثل دیابت نوع2 و بیماریهای قلبی عروقی را بالا میبرد، اما برای صبحانه بهتر است چه چیزهایی بخوریم؟ اسیدهای چرب امگا3 که در گردو و دانههای چیا یافت میشود، به عملکرد بهتر مغز و هوش شما در طول روز کمک میکند. صبح بهترین زمان برای دریافت ویتامین D و کلسیم است، پس صبحانه شیرگاو یا شیر سویا بخورید. در مجموع صبحانهای که شامل منابع پروتئینی و غلات کامل است و قند کمی دارد صبحانهای ایدهآل است. اگر فرصتی برای خوردن صبحانه ندارید، یک راه سریع و سالم برای شما داریم؛ غلات کامل را در کاسهای شیر بریزید و تکههای میوه، گردو یا بادام به آن اضافه و نوش جان کنید. افرادی که اضافه وزن دارند، اگر صبحانههای پرپروتئین(مثل سفیده تخممرغ) بخورند، احساس سیری طولانیتری خواهند داشت و راحتتر وزن خود را کم میکنند.
زهرا وحیدی نیا
نکته: مردی زیر باران از دهکده کوچکی میگذشت. خانهای دید که در حال سوختن بود و مردی را دید که وسط شعلهها در اتاق نشیمن نشسته بود./ مسافر فریاد زد: هی، خانهات آتش گرفته است!/ مرد جواب داد: میدانم!/ مسافر گفت: پس چرا بیرون نمیآیی؟/ مرد گفت: چون بیرون باران میآید. مادرم همیشه میگفت: اگر زیر باران بروی، سینه پهلو میکنی.
نظر: در روایت زیبا و کاربردی از امیرالمؤمنین علی(ع) آمده است: «لَیسَ العاقِلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ وَ لکِنَّ العاقِلَ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّینِ.»؛ عاقل، آن نیست که خوب را از بد تشخیص دهد. عاقل، کسى است که از میان دو بد، آن را که ضررش کمتر است، بشناسد. تشخیص خوب و بد برای انسان هنر نیست؛ زیرا حیوانات نیز به صورت طبیعی، خیر و شر و سود و زیان خود را میدانند؛ بنابراین آنچه اهمیت مضاعف دارد، دانستن اهم و مهم است که اینگونه محاسبهها را حیوانات نمیتوانند داشته باشند و آن ویژه انسان است و در میان انسانها تشخیص اهم و مهم برای مسئولان و دستاندرکاران امر سیاست، اقتصاد، فرهنگ و... جایگاه مهمتر و والاتری دارد.
اشک؛ این سه حرفی معلق و خاموش، که تکتک حرفش بغض مینشاند بیخ گلوی آدم. اشک از آن کلمههاست که با کاهی از آن میشود کوهی از گناه را بخشید؛ این خاصیت اشک است، اما نه هر اشکی بلکه آن اشکی که از پیچاپیچ آه و سوز گذشته باشد. شبیه همین سوزهای محرم خودمان. یا صاحبالزمان(عج) این روزها درد به استخوان رسیده است، مرحمتی کنید. قربانتان بروم، ما آدمهای فاصلهگذاری اجتماعی نبودیم. ما دوست داشتیم توی حسینیه جای سوزن انداختن نباشد. ما آرزو داشتیم توی شلوغیِ هیئت کسی اضافه بشود تا به زور و سختی دوزانو بنشینیم و کفشها را بغل کنیم که او هم کنار ما جاگیر شود. اصلا ما برای نشستنها و جمع شدنها و گریه کردنها شکل گرفتهایم. آقا بیا و محرم ما را محرم کن.