ماجرای بستن برخی مطبوعات در سال 1358

پس از پیروزی انقلاب نیز حضرت امام(ره) تلاش کردند تا مطبوعات را همسو با منافع ملت و کشور به خدمت بگیرند و آزادی آنان را تضمین کنند. این تضمین البته آنگاه تأمین می‌‌شد که متولیان مطبوعات، مرزهای آزادی را رعایت و خود را مقید به رعایت قانون کنند؛ بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی نه تنها مطبوعات گذشته تعطیل نشدند، بلکه ده‌ها نشریه ریز و درشت جدید شکل گرفت که تنوع، تکثر و تشتت جدیدی در جامعه ایجاد کرد. در اسفندماه 1357 دولت موقت اولین تلاش‌های خود را برای ساماندهی به مطبوعات آغاز کرد. «ناصر میناچی» که در آن زمان وزارت اطلاعات و تبلیغات و خیرات را در اختیار داشت، اعلام کرد در زمینه مطبوعات فعلی و نشر روزنامه‌های جدید باید تجدید نظر اساسی شود.

در این ایام روزنامه‌ها نقش مهمی در ایجاد یا بر هم ریختن آرامش کشور داشتند. نوشته‌هایی که هر روز منتشر می‌شد و در فضای ملتهب آن روزها، اوضاع را ملتهب‌تر می‌کرد. حضرت امام(ره) تلاش کردند با هشدار دادن به گردانندگان مطبوعات، آنان را به رعایت مرزهای آزادی بیان دعوت و از حرکت در مسیر توطئه، تفرقه و... باز دارند. علی‌رغم هشدارهای صریح و دلسوزانه امام(ره) این نشریات کار را به جایی رساندند که دولت موقت نیز که خود را لیبرال می‌دانست، اذعان نمود آنچه تحت عنوان آزادی مطبوعات دنبال می‌شود، چیزی جز توطئه و هرج و مرج و خیانت به کشور نیست.

«مهندس مهدی بازرگان» در مهرماه 1358، در بخشی از گفتگویی که با «اوریانا فالاچی» روزنامه‌نگار ایتالیایی داشته به ماجرای تعطیلی برخی مطبوعات پرداخته است. این اظهارات در کتاب «گفت‌وگوهای اوریانا فالاچی»، توسط «غلامرضا امامی» گردآوری و ترجمه شده و در انتشارات افق به چاپ رسیده است. بازرگان در آن گفت‌وگو می‌گوید: «انقلابی نیست در دنیا که اجازه دهد به آن چه شما از ما توقع دارید، آن روزنامه‌هایی که بسته شدند ضد انقلابی بودند پس تعطیل شدند، چاپخانه‌هایی که در آن روزنامه‌ها را چاپ می‌کردند مصادره شدند، برای اینکه متعلق به سرمایه‌داران فراری بودند و برای اینکه با شاه همکاری داشتند. دادگاه‌های انقلاب با بستن این روزنامه‌ها اراده‌ توده‌ها را اعمال کردند... این توده‌ها بودند که انقلاب کردند و جنازه‌های‌شان خیابان‌ها را پر کرده بود و اگر ما اراده آنان را در نظر نگیریم آنان با خشونت این اراده را بر ما تحمیل می‌کنند.»

جزیره قرقاول و قرارداد اروپایی!

سرنوشت حقوقی برخی سرزمین‌ها متفاوت از آن چیزی است که در سراسر جهان حکم‌فرماست که ریشه آن را باید در رقابت‌های قدرت‌های استعماری قرون گذشته و همچنین اختلافات مرزی باقی مانده دنبال کرد.

کمتر از شش کیلومتر قبل از آنکه رودخانه‌ی «بیداسوآ» نزدیک مرز فرانسه و اسپانیا به اقیانوس اطلس بریزد، جزیره کوچکی روی این رودخانه قرار گرفته است که «قرقاول» نام دارد. زمانی که در سال 1659، نمایندگانی از فرانسه و اسپانیا «پیمان پیرنه» را امضا کردند به صورت رسمی به جنگ سی ساله پایان دادند؛ این پیمان شامل مرز جدیدی می‌شد که از کوه‌های پیرنه گذشته و سپس امتداد رودخانه بیداسوآ را تا اقیانوس اطلس دنبال می‌کرد. از آنجا که همواره وقتی پای یک رودخانه وسط باشد، مسئله تعریف مرز مشکل می‌شود، دو کشور تصمیم گرفتند که مرز مشترک آنها از وسط رودخانه بگذرد. در چنین شرایطی مرز تعریف شده باید از وسط جزیره قرقاول می‌گذشت و آن را به دو قسمت تبدیل می‌کرد که هر کدام از کشورها کنترل یکی از قسمت‌های آن را بر عهده بگیرند. اما پیمان پیرنه روی گزینه دیگری به توافق رسید که طبق آن، جزیره به مکانی با مالکیت مشترک تبدیل شد.

مالکیت مشترک گویای قلمرویی است که کشورهای مختلف بدون تقسیم آن به مناطق مجزا حق سلطه و حاکمیت برابر روی آن را دارند. قطب جنوب یکی از نمونه‌های موفق قلمرویی با مالکیت مشترک است. در طول تاریخ، چندین مکان با مالکیت مشترک وجود داشته‌اند که البته هیچ کدام برای مدت طولانی دوام نیاورده‌اند. موفقیت چنین توافق‌هایی نیاز به همکاری تمام طرفین ذی‌نفع دارد که در درازمدت امری بسیار سخت است. هر زمان که درک متقابل طرفین از شرایط از دست رود، توافق مالکیت مشترک نیز از دست خواهد رفت. جزیره قرقاول نه تنها قدیمی‌ترین مالکیت مشترک پابرجا مانده تا به امروز است، بلکه تنها جایی است که حاکمیت آن نه به صورت هم‌زمان، بلکه به تناوب صورت می‌گیرد. به این ترتیب که شش ماه از سال، جزیره قرقاول فرانسوی است و شش ماه دیگر اسپانیایی. نیویورک تایمز در این باره می‌گوید: «مالکیت مشترک این جزیره مانند توپی در یک مسابقه پینگ‌پنگ بین فرانسه و اسپانیا است که سرعت آن را بسیار کاهش داده باشند.» قبل از جنگ و امضای پیمان پیرنه شرایط جزیره قرقاول مشخص نبود. در آن زمان از این جزیره به عنوان مکانی خنثی برای ملاقات بین پادشاهان اسپانیا و فرانسه و همچنین مکانی برای تبادل زندانیان استفاده می‌شد.

بی‌شک، واقعه 17 شهریور سال 1357 روند سقوط رژیم شاه را رقم زد و نقطه آغاز فروپاشی این رژیم به شمار می‌آید. در اینجا به ذکر چند دلیل اکتفا می‌شود.

اوایل شهریور ماه جعفر شریف‌امامی چهره انگلیسی با سابقه طولانی فراماسونری با شعار «آشتی ملی» حکم نخست‌وزیری را از شاه گرفت و با تظاهر به دین،‌ مذهب و سابقه خانوادگی‌اش به نیرنگ‌های متعددی متوسل شد. وی کابینه خود را به مجلس وقت معرفی کرد و رأی اعتماد گرفت و شعارهای ملی پسندی سر داد؛ اما طولی نکشید که شب 17 شهریور حکومت نظامی را به تصویب رساند و بدون اطلاع‌رسانی در دستور کار قرار داد. این در حالی است که مردم متأثر از فضای معنوی ‌ماه رمضان بودند و تظاهرات‌های گسترده خیابانی را تا عصر روز 16 شهریور انجام داده بودند. لذا دولت می‌دانست مردم در مراسم‌های صبح جمعه شرکت خواهند کرد. این اقدام عجولانه و بدون تدبیر به قصد سرکوب موجب واکنش مردم و ریزش بیشتر پایگاه اجتماعی رژیم شاه شد.

بسیاری از احزاب و گروه‌های سیاسی بی‌شرمانه حضور مردم را در میدان شهدا اقدام افراد خودسرانه تحلیل کردند، ‌برای نمونه، «سیدکاظم شریعت‌مداری» به عنوان مرجع تقلید برای مقابله با روند انقلاب وارد میدان می‌شود و در مصاحبه‌ای بلندبالا بر حفظ سلطنت و اجرای قانون اساسی مشروطه تأکید می‌کند. به این ترتیب، معلوم می‌‌شود دستگاه‌های امنیتی رژیم شاه توطئه‌ای از قبل طراحی کرده‌اند. گفتنی است، این نقشه شوم با یک پیام امام خمینی(ره) به مناسبت فاجعه خونین 17 شهریور خنثی می‌شود. اعلامیه امام(ره) بلافاصله پس از این واقعه در نجف منتشر شد و به سرعت بیشتر مردم ایران از آن آگاهی یافتند. ‌در واقع، این پیام به حرکت مردم مشروعیت بخشید و مردم شادمان از تأیید مرجع و رهبرشان به مبارزه تا سرنگونی رژیم پهلوی ادامه دادند. امام خمینی(ره) در پیامی به ملت ایران آرزو کردند که «ای کاش خمینی‌ در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته می‌شد.»

پس از موضع‌گیری قاطع و انقلابی امام(ره) از چند طریق اهرم‌های فشار علیه امام به کار برده شد؛ از جمله اینکه خود شخص شاه با ابراز نگرانی و با تحکم به دستگاه‌هایش فرمان داد که باید این صدایی که از نجف می‌آید، «خفه شود». در این رابطه ساواک و دستگاه‌های دیپلماسی شاه تلاش کردند تا با رژیم بعث عراق از در آشتی و مذاکره وارد شوند تا امام از صدور بیانیه و پیام‌های صوتی جلوگیری کنند، که با پاسخ قاطع امام(ره) به رژیم بعث عراق کاری از پیش نبردند. امام(ره) با قاطعیت‌ و صراحت از مواضع خود در جهت حمایت از انقلاب مردم ایران دفاع کردند و در این رابطه دستگاه‌های امنیتی رژیم شاه رو به ضعف گراییدند؛ به ویژه نیروهای شهربانی و ساواک در سرکوب مردم دچار تردید شده بودند و بسیاری از سران امنیتی رژیم شاه در جست‌وجوی راه فرار از ایران بودند، ‌بنابراین مقاومت انقلابی امام که از هیچ امکاناتی برخوردار نبود، روز به روز رژیم شاه را بیشتر ترساند و این اثر جاوید خون ریخته شده مظلومان شهدای 17 شهریور 1357 بود.

سیدمهدی حسینی