چرا حملات رژیم صهیونیستی به سوریه پاسخی نمی‌گیرد؟

در مقطع فعلی اولویت جبهه مقاومت و به ویژه سوریه پاکسازی این کشور از گروه‌های تروریستی است که تهدید اصلی علیه امنیت ملی سوریه به شمار می‌آید. برای نمونه، ارتش سوریه و گروه‌های مقاومت اکنون همه توان خود را باید برای آزادسازی ادلب قرار دهند تا پاسخ‌گویی به حملات مقطعی صهیونیست‎ها.

ایران و جبهه مقاومت در ابعاد وسیع جغرافیایی توان پاسخ‌گویی به این حملات را دارند و در موقع معین این اقدام انجام خواهد شد؛ اما در کنار این مسئله، باید به موقعیت و حساس بودن وضعیت موجود در منطقه در کنار اولویت‎بندی مسائل توجه داشت.

جبهه مقاومت یک شبکه درهم‌تنیده و پیوسته است و رگه‌های آن در سراسر منطقه گسترانده شده است. این درهم‌تنیدگی و پیوستگی سبب خواهد شد که صرفاً جبهه مقاومت پاسخ‌های خود را محدود به یک منطقه خاص نبیند و پاسخ‌های خود را در مناطق دیگری به جز سرزمین‌های اشغالی انجام دهد.

هرگونه درگیری جدید در داخل سوریه، جبهه جدیدی از جنگ را به وجود خواهد آورد که سبب فعالیت گسترده تروریست‌ها برای انجام حملات جدید در داخل سوریه خواهد شد. در این حالت ارتش سوریه باید در دو جبهه متفاوت مقابله به مثل کرده و از یک‌سو با تروریست‌ها و از سوی دیگر با صهیونیست‌ها مقابله کند. این در حالی است که با پایان فعالیت تروریست‌ها در سوریه، نیروهای مقاومت و ارتش سوریه با آسودگی خاطر بیشتری به اقدامات صهیونیست‌ها پاسخ خواهند داد.

حملات رژیم‌صهیونیستی به سوریه نه تنها حمله به اهداف استراتژیک و حیاتی جبهه مقاومت نبوده، بلکه این حملات صرفاً برخی مناطق خالی از هرگونه نیرو و گاهاً سوله‌های خالی از هرگونه امکانات و تجهیزات بوده است. این نشان می‌دهد، این حملات بیش از آنکه حملاتی استراتژیک و بازدارنده باشد، بیشتر در جهت اقناع افکار عمومی داخلی تدوین می‌شود. از سوی دیگر، این حملات به اهداف و مناطقی صورت می‌گیرد که خللی در انجام عملیات‎های جبهه مقاومت وارد نمی‌کند.

رژیم صهیونیستی نه تنها عمق استراتژیک چندانی ندارد؛ بلکه بازدارندگی آن به مراتب پایین‌تر از وضعیتی است که در رسانه‌ها تبلیغ می‌شود. بنابراین پاسخ‌گویی به آن نیز به مراتب آسان‌تر و سهل‌الوصول‌تر است. این امر به معنای آن است که توان پاسخ‌گویی به حملات این رژیم در مقاطع گوناگون وجود دارد.

جبهه مقاومت اکنون بین مسائل مختلف تقسیم‌بندی موضوعات را براساس اهم و مهم قرار داده است. آنچه برای ایران و کشورهای جبهه مقاومت مهم است، تثبیت امنیت در کشورهای حامی مقاومت و شکل‌گیری دولت قوی برای به ثبات رسیدن است.

امری که رژیم‌صهیونیستی را بیش از همه مورد آزار و اذیت قرار داده است، مسئله هویتی است و هرگونه حمله به مناطق اشغالی، این رژیم را از درون با مشکلات متعدد هویتی، همچون مهاجرت معکوس مواجه خواهد کرد. این نقاط ضعف برای جبهه مقاومت کاملاً محسوس و هویداست.

در مجموع می‌توان گفت، حملات صهیونیست‌ها به مناطق مختلف سوریه ناشی از درماندگی و استیصال آنها در برابر جبهه مقاومت است؛ زیرا جبهه مقاومت اکنون در کنار مرزهای اسرائیل است و این خطری است که بیش از همه صهیونیست‌ها را نگران کرده است.

محمدرضا فرهادی

خیرخواهی یا منفعت‌طلبی

البناء: رئیس‌جمهوری فرانسه شخصاً هدایت امور سیاسی لبنان را در دست گرفته است و طبق یک برنامه کاری روشن با جدول زمانی مشخص و بدون هیچ تعللی در این زمینه پیش می‌رود. آنچه درباره روابط بین‌المللی همه کشورها واضح است، این است که هیچ طرفی خدمات رایگان در اختیار طرف دیگر قرار نمی‌دهد. اکنون ما در برهه ظهور یک نظام جهانی جدید هستیم که از خاورمیانه متولد می‌شود؛ بنابراین فرانسه به‌خوبی می‌داند که در این شرایط هر طرفی که یک برگ برنده در منطقه برای خود داشته باشد، می‌تواند جایگاه مناسبی در نظام جهانی جدید پیدا کند که حجم نفوذ در آن و تعداد ائتلاف‌هایی را که در چارچوب تشکیل گروه‌های جدید استراتژیک نظام جدید جهانی شکل خواهد گرفت، تعیین می‌کند. در این مرحله فرانسه، لبنان را آسان‌ترین منطقه و امن‌ترین مکان برای انجام تحرکات خود می‌بیند که احتمال موفقیت در آن بیشتر است.

 

پیش‌بینی اشتباه

اندیشکده آمریکای نوین: شرکای امنیتی آمریکا در منطقه، به ویژه پادشاهی‌های خلیج‌فارس، کاستی‌های رویکرد خودشان در جنگ نیابتی را دریافته‌اند. در پی سرنگونی برخی دولت‌های منطقه در بهار عربی، قطر، امارات و عربستان سعودی، ناپایداری منطقه را فرصتی دیدند تا به نفوذ بیشتری دست یابند و رژیم‌های مخالف خود را با رژیم‌های دلخواه جایگزین کنند، اما آنچه (از رویکرد نیابتی این دولت‌ها) حاصل شد، نه یک پیروزی سریع در سوریه و لیبی بلکه گیر افتادن دولت‌های عربی خلیج‌فارس در باتلاق‌هایی پیچیده بود، بی‌آنکه امیدی به پیروزی باشد.

 

توافق زیان‌بار

رأی‌الیوم: توافق امارات، قبل از اینکه خطری برای مسئله فلسطین باشد، تهدید بزرگی برای خود امارات و کشورهای حوزه خلیج‌فارس و جزیره عربی در درجه اول است، چرا که این توافق شبه جزیره عربی را به روی بازگشت اسرائیلی‌ها به این منطقه باز می‌کند و آنها را به منبع تنش در روابط کشورهای حوزه خلیج‌فارس با همسایگان تاریخی خود یعنی عراق، یمن و اردن تبدیل و توجهات را از مسئله اصلی و مقدسات اشغال شده منحرف می‌کند.

 

دست و پا زدن، بی‌نتیجه

الخلیج آنلاین: ترامپ که با شکست‌های بزرگی در داخل و خارج مواجه شده است برای حل بحران شورای همکاری خلیج‌فارس حساب ویژه‌ای‌ باز کرده است؛ بحرانی که برخی می‌گویند خود ترامپ بخشی از آن و حتی شاید دلیل اصلی آن است. با نزدیک شدن موعد انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا که تحلیلگران آن را دشوارترین در تاریخ آمریکا می‌دانند.

 

خیال باطل غرب

آتلانتیکو: ایران به تازگی متعهد شده است که همکاری خود را با بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گسترش دهد. این تسلیم شدن ایران در برابر «فشار حداکثری» آمریکا یا فشار جامعه جهانی نیست. برعکس، راهبرد دولت ترامپ تاکنون کاملاً با شکست روبرو بوده و فقط آمریکا را در مورد مسئله ایران منزوی کرده است.

 

رقابت در دشمنی با تهران

ریسپانسیبل استیت کرفت: با وجود اینکه دولت ترامپ اظهارات و اقدامات ضدایرانی خود را افزایش داده، دموکرات‌ها در انتقاد از سیاست‌های او چندان واضح نبوده‌اند. انتقاد اصلی آن‌ها این است که سیاست‌های ترامپ هیچ تأثیری در سقوط دولت ایران یا وادار کردن آن به پذیرش خواسته‌های ایالات متحده یا متوقف کردن فعالیت‌های ایران در خاورمیانه نداشته‌اند. آنها از این مسئله ناراحت هستند که سیاست‌های دولت ترامپ بیشتر از ایران، ایالات متحده را در سطح بین‌المللی منزوی کرده‌اند.

هفته گذشته شاهد سفر «سابرامانیام جایشانکار» وزیر خارجه هند و «راجنات سینگ» وزیر دفاع این کشور به جمهوری اسلامی ایران بودیم. ورود چین به ایران و مطرح شدن سند همکاری 25 ساله بین دو کشور، سبب نگرانی دهلی نو شده و هندی‎ها را تحریک کرده است تا به سمت ایران آمده و بار دیگر درخواست همکاری در زمینه خط آهن چابهارـ زاهدان را، که به علت هراس از تحریم‎های آمریکا و تأخیر طرف هندی در تأمین بودجه و آغاز پروژه، منتفی شده بود، مطرح کنند. گفتنی است، نهایی شدن توافق ایران و چین می‌تواند رؤیای دیرینه هندی‌ها را برای سرمایه‌گذاری در بندر چابهار ایران در نزدیکی اقیانوس هند مختل کند. این پروژه که شامل ساخت یک خط راه ‌آهن از این بندر به مرز ایران و افغانستان است، می‌تواند مسیری کم‌هزینه را برای تجارت دریایی هند به سوی آسیای میانه افتتاح کند و در عین حال دهلی‌نو می‌تواند با این مسیر بن‌بست سرزمینی را که پاکستان در برابر هند ایجاد کرده است، دور بزند. در واقع می‎توان گفت، بندر چابهار رقیب بندر گوادر در پاکستان قلمداد می‌شود که چین احداث کرده و در 70 کیلومتری چابهار واقع شده است.

از سوی دیگر، هندی‌ها نگران افزایش سرمایه‌گذاری چین در بندر چابهار هستند؛ زیرا چین که یک قدرت بزرگ جهانی است، می‌خواهد از این طریق مانع دسترسی هند ـ که سودای تبدیل شدن به قدرت جهانی دارد ـ به آسیای میانه شود؛ زیرا این بندر می‌تواند راهی برای دسترسی بیشتر آمریکایی‌ها به منطقه اوراسیا باشد که این امر در تضاد با ابتکار یک جاده‌ـ یک راه چین برای سرمایه‌گذاری در توسعه زیرساخت‌های کشورهای منطقه است. افزون بر این، این توافق شامل مشارکت چین در ساخت یک پالایشگاه نفت در منطقه آزاد چابهار و به تبع آن، نقش بیشتر این کشور در این بندر خواهد بود.

چشم امید هندی‌ها تاکنون به بندر چابهار بود. از طرفی، ایران به دهلی نو فرصت داده‌ بود تا از طریق سرمایه‌گذاری در این تنها بندر اقیانوسی ایران، بتواند به افغانستان، آسیای میانه، قفقاز و روسیه دسترسی داشته ‌باشند. برای ایران کریدور شمال‌ـ جنوب یک پروژه استراتژیک و بنیانی برای توسعه روابط راهبردی با هندوستان به شمار می‌آمد؛ پروژه‌ای بسیار جذاب برای هند که می‌توانست از طریق آن رقیب سنتی خود در جنوب آسیا، یعنی پاکستان را دور بزند و به بازارهای افغانستان و آسیای میانه برسد؛ پروژه‌ای که در سال ۲۰۱۶ در سفر نارندرا مودی، نخست‌وزیر هندوستان به ایران نهایی شد. به گفته مانسوخ مانداویا، وزیر دریانوردی هند استفاده از بندر چابهار می‌تواند ۲۰ درصد از هزینه‌های حمل‌و‌نقل کالای هند به کشورهای مشترک‌المنافع در آسیای میانه و قفقاز را کاهش دهد. گفتنی است، بندر چابهار در جنوب شرقی ایران، مسیری مطمئن برای هندوستان است که کالاهای صادراتی خود را از این طریق به افغانستان و آسیای میانه صادر کند؛ اما دو سال پس از امضای این توافق، با خروج آمریکا از برجام و ازسرگیری تحریم‌های آمریکا، بهانه‌گیری هندی‌ها برای پیشبرد پروژه آغاز شد

ریحانه عالم