«مگر یادتان رفته لحظه‌ای نرخ ارز و کالاها عوض می‌شد!» این جمله کلیدی معاون اول دولت در مناظرات انتخاباتی سال 1396 بود. دولت در این مناظرات بزرگ‌ترین موفقیت خود را کنترل قیمت‌ در دوره اول می‌دانست، از کنترل قیمت ارز گرفته تا کالاهای اساسی؛ اما از ابتدای دور دوم دولت روحانی وضع به گونه دیگری رقم خورد  و در مقاطع گوناگونی شاهد افزایش قیمت‌ها بودیم؛ اما چند هفته‌ای می‌شود که بار دیگر قیمت‌ها رو به فزونی گذاشته و قیمت ارز و کالاهای گوناگون در بازار لحظه‌ای تغییر می‌کند. البته این اولین باری نیست که در طول این دولت بازار متلاطم شده است. هر چند مردم همه معترض گرانی‌های افسارگسیخته‌اند؛ اما بیشتر از این گله‌مند هستند که احساس می‌کنند هیچ نظارتی بر بازار وجود ندارد و گاهی تصور می‌کنند این افزایش قیمت‌ها و نظارت نکردن بر بازار شاید تعمدی باشد. متأسفانه، وزارت صنعت، معدن و تجارت که متولی اصلی تأمین کالاهای مورد نیاز کشور است، چند ماهی است که وزیر ندارد. سرپرستی هم که منصوب می‌شود حتی اجازه عزل و نصب از او گرفته می‌شود. گویا آقای رئیس‌جمهور قصد هم ندارد به این زودی‌ها فکری برای این وزارتخانه کند. همه می‌دانند امروز کشور درگیر یک جنگ اقتصادی با کسانی است که جز نابودی ایران را نمی‌خواهند و بدون وزیر ماندن وزارت صمت در این وضعیت، مانند آن است که نیروهای نظامی را بدون فرمانده به میدان جنگ بفرستند و مردم بی‌دفاعی که هر روز معیشت‌شان سخت‌تر می‌شود و سفره‌شان کوچک‌تر. همچنین بازار سرمایه که در حال جذب نقدینگی موجود در بازار بود، به یک باره رها و سبب شد تا افراد سرمایه خود را از آن خارج کرده و به سمت بازارهای موازی ببرند و قیمت خودرو و ارز در چند هفته افزایشی بی‌سابقه داشته باشد. گرانی کالاهای گوناگون هم دو دلیل اساسی دارد؛ اول گرانی ارز که بهانه‌ای است برای واردکنندگانی که گاهی اجناس را ماه‌ها قبل به کشور وارد کرده‌اند و حالا به بهانه بالا رفتن قیمت ارز اجناس خود را به قیمت بالاتر می‌فروشند و دوم نبود نظارت قوی بر بازار. بسیاری از مسئولان، از جمله رئیس‌جمهور معتقدند کالا به اندازه کافی در بازار هست، اما چرخه توزیع معیوب است. این هم حرف درستی است؛ البته همه این اتفاقات ناشی از سیاست‌های غلطی است که دولت پیش گرفته است. رها کردن بازار و سپردن آن به دست سودجویان و رانت‌خواران کاری است که دولت در چند سال اخیر انجام داده و هرگاه افزایش قیمت در یک کالا فاحش بوده، سعی کرده است با تزریق آن به بازار به اصطلاح تنظیم بازار کند. این چنین تنظیم بازار کردن «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» است؛ چرا که به عقیده عامه مردم هر چیزی که قیمتش بالا برود، دیگر پایین نخواهد آمد. نظارت بر بازار و قیمت‌ها که یکی از مهم‌ترین وظایف دولت است، تنها به این معنا نیست که دولت بنشیند و ببیند چه اتفاقی در بازار رخ می‌دهد تا برای آن چاره‌ای بیندیشد؛ بلکه باید چنین اتفاقاتی را پیش‌‌‌بینی کرده باشد و برای حل مشکلات دست به نقد باشد. البته نباید از نقش مجلس شورای اسلامی به منزله خانه ملت در این میان چشم‌پوشی کرد. یکی از کارویژه‌های مجلس که رئیس مجلس هم به تازگی بر آن تأکیدهای زیادی کرده، نظارت صحیح و به موقع بر عملکرد بخش‌های اجرایی است که می‌تواند بسیاری از مشکلات را حل کند. انتظار مردم آن است که مجلس از همه اختیارات نظارتی خود استفاده کرده و دولت را به تکاپو بیندازد؛ همچنین پاسخ قانع‌کننده‌ای برای وجود چنین بازار لجام‌گسیخته‌ای از مسئولان امر بگیرد. البته از سازمان تعزیرات حکومتی و سازمان حمایت نیز انتظار می‌رود برای سر و سامان دادن به این وضعیت همت بیشتری کنند.

در این گیر و دار افزایش قیمت‌ها و مشکلات اقتصادی و در حالی که صدای مردم شنیده نمی‌شود، برخی رسانه‌ها که عمدتاً هم حامی دولت از قبل از انتخابات بوده‌، درباره مشکلات این‌چنینی سکوت کرده و در عوض مسائلی را برجسته می‌کنند که برای عموم مردم یک مسئله دست چندمی به شمار می‌آید. آنجا که موضوع قصاص «نوید افکاری» که یک نفر را به قتل رسانده و حالا باید مجازات شود، به تیتر یک این رسانه‌ها تبدیل می‌شود.

نکته دیگر«اصلی فرعی» کردن مسائل است. در حال حاضر، شفافیت در اموال فلان منبری یا کوبیدن بر دهان فلان سخنران کشور را به عدالت نزدیک نمی‌کند؛ بلکه آن چیزی که امروز نزدیک به عدالت است، مطالبه‌گری صحیح از مسئولان اجرایی و اقتصادی است.

با نزدیک شدن انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا عده‌ای درصددند مشکلات کشور را به نتیجه آن گره بزنند. انتخاباتی که در آن یا جمهوری‌خواهان به رهبری «دونالد ترامپ» یا دموکرات‌ها به رهبری «جو بایدن» پیروز خواهند شد. سؤال اساسی این است که به اقتضای منافع جمهوری اسلامی ایران، ترامپ بهتر است یا بایدن؟  به تازگی جو بایدن در یادداشتی نوشته است: تحولات ماه گذشته نشان داد، «آمریکا در موضوع سیاست‌های مربوط به ایران شکست‌خورده است؛... راه هوشمندانه‌تری برای سختگیری بر ایران وجود دارد!» موضوعی که نشان می‌دهد، بایدن همانند سایر سیاستمداران کاخ سفید نسبت به ناکامی ترامپ در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران ناراحت است و به دنبال مسیری مطمئن برای مقابله با ایران است. مسلم است که نامزد دموکرات‌ها درصدد طراحی سیستم فشار هوشمند در مقابل سیاست شکست‌خورده ترامپ است؛ از این ‌رو نمی‌توان چنین پنداشت که در صورت بازگشت دموکرات‌ها به کاخ سفید و کسب اکثریت کنگره آمریکا، اوضاع به همان شکلی بازمی‌گردد که پیش از سال 2017 بود. در این‌ حال نباید فراموش کرد که اگر قرار به حل اختلافات و برون‌رفت روابط تهران و واشنگتن از تنش بود، هشت سال دولت باراک اوباما مناسب‌ترین فرصت برای این منظور بود؛ اما چنین نشد. اوباما که هم‌حزبی او، بایدن سیاست مشابهی در قبال ایران در پیش گرفته است، یک هفته مانده به اتمام ریاست‌جمهوریش، از دشمنی با ایران دست برنداشت و تحریم‌های جدیدی را علیه ایران امضا کرد. بنابراین در آن دوران، هم سیاست‌های خصمانه دولت ایالات متحده علیه کشورمان اعمال می‌شد. حالا هم نمی‌توان چنین پنداشت که دولت احتمالی بایدن می‌تواند به لحاظ «اصولی» متفاوت از دولت ترامپ با تهران وارد گفت‌وگو شده یا بستر آن را مطابق با ترجیحات «ارزشی» تهران فراهم کند. تنها پیش‌فرض تفاوت میان دولت و شخص بایدن با ترامپ در ادبیات آنان خواهد بود. رویکرد بایدن، نوعی اعلان ‌جنگ اقتصادی و دیپلماتیک آشکار با جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌آید. خواسته‌هایی که دموکرات‌ها از زبان جو بایدن می‌خواهند، دقیقاً همان خواسته‌های دولت ترامپ است؛ یعنی محدودیت‌های موشکی، منطقه‌ای و بازرسی توسط بازرسان مسئله‌دار آژانس از اماکن نظامی کشور و دائمی کردن محدودیت‌های هسته‌ای در ایران.  در سوی دیگر ترامپ خواسته‌های خود را با خروج از برجام و مطرح کردن مذاکره جدید در پیش گرفت که با شکست مواجه شد. دموکرات‌ها نیز با در نظر گرفتن محدودیت‌های برجامی ایران، درصدد حفظ آن و با مطرح کردن برجام‌های 2 و 3 به دنبال اعمال محدودیت‌های دیگر در حوزه‌های منطقه‌ای و موشکی هستند. بنابراین تنها تفاوت بین بایدن و ترامپ در مواجهه با ایران، در انتخاب راهبردهاست. نباید دونالد ترامپ و جو بایدن را متفاوت از هم تلقی کرد. «دونالد نوچترلین» دیپلمات کهنه‌کار آمریکایی درباره دیدگاه بایدن و ترامپ درباره ایران می‌نویسد: «هر دوی آنها موافقند که ایران قدرتمند برای خلیج‌فارس و اسرائیل خطرناک خواهد بود.»

اکبر معصومی