تعاریف کاملاً متفاوتی از «موفقیت» وجود دارد اما ‌می‌توان  گفت تنها کسانی موفق هستند که آن را ابتدا در درون پرورانده‌اند و با آن رشد کرده‌اند، تسلیم هر شکست نشده‌اند و هربار محکم‌تر و مقاوم‌تر روی پای خود ایستاده‌اند. موفقیت، نه به میزان منزلت و اعتباری که جامعه به فرد می‌دهد، وابسته است و نه به قرار گرفتن در فهرست‌ افراد معروف. موفقیت حقیقی، موفقیت درونی است. همین!

پيامبر(ص) می‌فرمایند: إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا يُکفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا يُکفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَة. بعضی از گناهان به وسیله نماز و صدقه هم آمرزیده نمی‌شوند. سؤال شد یا رسول‌الله! پس چه چیز موجب آمرزش آن گناهان است؟ فرمود: «جدیت و تلاش در طلب معیشت!»

 مستدرک‌الوسائل و مستنبط‌المسائل، ج ‏13، ص 13

نشسته بود روبه‌روی من و به زمین و زمان بد و بیراه می‌گفت. به هوای آلوده، ترافیک، کرونا، به ی دنیا بدشانسی و بدبیاری، به اینکه کار درست‌و حسابی ندارد و هزار مسئله دیگر! دلم نمی‌آمد بعد از این همه‌وقت که آمده سری به من بزند نطقش را کور کنم. فقط آرام زیر لب گفتم: «چاییت رو بخور، اینقدم ناامید نباش، بالاخره درست می‌شه...»

نگاهی به میز کار و صبحانه دست نخورده‌ام انداخت و گفت: «الآن تو شیش ساله اینجا کار می‌کنی، درسته؟ هنوز بعد این مدت یه وقت فراغت نداری، یه ذره به فکر خودتو چیزایی که دوست داری باشی... آخه این چه نوع زندگی کردنه؟»

به خودم فکر کردم. به زندگی و عمر و اوقات فراغتم، به بدو بدوهای هر روزه‌ام، شاید هم راست می‌گفت. حسرت یک خواب دلچسب صبحگاهی به دلم مانده بود. خواستم گفته‌هایش را تأیید کنم که تلفنش زنگ زد و مشغول شد.

ـ گفتم که من تا سر کار نرم نمی‌تونم پولشو بدم، کار نیست چکار کنم؟... اون‌کار که به درد من نمی‌خورد، این همه زحمت نکشیدم که الآن بیام با صدتا ارباب رجوع سر و کله بزنم... حقوقشم کم بود... اون‌بار با الآن فرق می‌کرد... اون‌بار مدیر مجموعه می‌گفت از شنبه تا چهارشنبه بیا سر کار، مگه دیوونه‌ام؟ آدم استراحت نمی‌خواد؟ من که...»

تا آمد صحبتش را تمام کند، خودم را جمع و جور کردم. به خودم فکر کردم. به جایگاهم، به اینکه منت هیچ‌کس روی سرم نیست و تمام تلاشم را می‌کنم تا بتوانم زندگی‌ام را با مناعت طبع و استقلال حفظ کنم، اگر چه سختی‌های زیادی را به دوش می‌کشم و از بعضی خواسته‌ها و تفریحاتم دست کشیده بودم و البته چه تفریح و لذتی بالاتر از اینکه عزت خودم را حفظ می‌کردم و محتاج کسی نبودم.

تلفنش تمام شد. چایی‌اش را مزمزه کرد و با بی‌میلی زیر لب گفت: «اینم یخ کرد...آبدارچی‌تون چایی نمیاره؟»

کارم زیاد بود و نمی‌توانستم دوباره تا آبدارخانه بروم و چایی بیاورم. از طرفی هم باید مراعات پیرمرد آبدارچی را می‌کردم. بی تفاوت از جا بلند شد و گفت: «من برم، راستی داری یه تومن به من قرض بدی؟ به محض اینکه کارم درست شه برمی‌گردونم بهت...»

نگاهی به تقویم روی میزم انداختم و با اشاره فهماندم که آخر برج است و دستم خالی است. بی خداحافظی از اتاقم بیرون رفت. قرار نبود من از خواب صبحگاهم بزنم و زحمت بکشم و یک نفر دیگر از دسترنجم لذت ببرد!

نفیسه محمدی

فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی امروزه به زندگی دوم افراد تبدیل شده‌اند و افراد مختلف، بخشی از اوقات خود را در این فضا صرف می‌کنند، اما برای برخی جوانان، این فضا، جای زندگی واقعی را گرفته و به زندگی اول آنها تبدیل شده است، به طوری که بیشترین اوقات شبانه‌روز را با گوشی همراه و در شبکه‌های مجازی سپری می‌کنند و گاهی کاملا از دنیای بیرون فارغ و بی‌خبر می‌مانند. در واقع، در دنیای مدرن، اعتیاد فقط محدود به مواد مخدر نیست، بلکه به اعتقاد روانشناسان، اعتیاد به گوشی تلفن همراه و اینترنت، از شایع‌ترین اعتیادهای بدون مواد مخدر هستند که در عصر حاضر به شدت شیوع پیدا کرده است. اما اینترنت همچون تمام ابزارهای فناوری، دارای جنبه‌های مثبت و منفی است و بسته به نوع استفاده کاربران می‌تواند اثرات مطلوب و ناخوشایندی داشته باشد. استفاده افراطی از این فضا، به ویژه در میان جوانان که فعال‌ترین قشر هرجامعه‌ای هستند می‌تواند علاوه برآسیب‌های جبران‌ناپذیر روحی و جسمی، آسیب‌های فراوان اجتماعی و فرهنگی را هم به همراه داشته باشد. بر اساس پژوهش‌های انجام شده، آسیب در ظرفیت یادگیری و عملکرد تحصیلی از جمله خطرات مهمی هستند که در پی اعتیاد قشر جوان و نوجوان به اینترنت و فضای مجازی، آنها را مورد تهدید قرار می‌دهند، علاوه براین مشاهده اطلاعات نادرست و جعلی، مطالب و تصاویر نامناسب، می‌تواند ضمن تغییر هویت فردی، شخصیت فرهنگی و اجتماعی او را تحت تأثیر قرار دهد و در نهایت سلامت روانی جامعه را تهدید کند. ارتباط کلامی مناسب میان اعضای خانواده، برنامه‌های تفریحی مشترک، ورزش، برنامه‌ریزی و پر کردن اوقات فراغت با سرگرمی‌های مناسب و مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی، مهم‌ترین راهکارهای پیشگیری از اعتیاد به دنیای مجازی است و می‌تواند پیوند دوباره این نسل با دنیای واقعی و تلاش برای آینده روشن فردی و اجتماعی را در پی داشته باشد.

محبوبه ابراهیمی

پرسش: مردی ۳۵ ساله و متأهلم. با وجود اینکه پدر و مادرم درآمد دارند، همچنان درگیر خرج و مخارج آنها هستم و بیشتر پس‌انداز من صرف همین موضوع می‌شود. همسرم از مشکلات من اطلاع دارد و با درایت، من را همراهی و ملاحظه می‌کند. وظیفه من درقبال توقعات بیش ‌از حد والدینم چیست؟

پاسخ: پرسشگر عزیز! تأمین هزینه‌های زندگی والدین و پاسخ به توقعات ایشان اگر به درستی مدیریت نشود، سبب بروز اختلاف می‌شود. اولین قدم مدیریت شرایط است. به نکات مثبت زندگی خود توجه داشته باشید، اینکه همسرتان همراه شماست و ملاحظاتی دارد و اینکه آنقدر مهربان هستید و به این موضوع واقفید که والدین حقی بر فرزندان دارند، پس خودتان را سرزنش نکنید؛ فقط در پی مدیریت هزینه‌ها باشید و با همسرتان در این زمینه مشورت کنید تا اعتماد بین شما از بین نرود. هیچ‌گاه مستقیماً جبهه‌گیری نکنید، فقط با برنامه مشخص در مقابل توقعات آنها هزینه‌ها را بیان کنید. یک طرح اقتصادی مدون داشته باشید. با پیشگیری از بحران‌های مالی(بدون اعمال مداخله مستقیم) به حفظ غرور والدین خود نیز یاری رسانده‌اید. اگر والدین شما از لحاظ سلامت جسمانی و روانی در وضعیت مناسبی به سر می‌برند، یکی از نقش‌های شما کمک به مدیریت اقتصادی آنهاست. توقعات زیاد از حد والدین، تأیید شده نیست و در درازمدت برای سلامتی شما خطردارد؛ زیرا شما را درگیر می‌کند. والدین با آگاهی از این موضوع توقعات خود را کمتر کرده، چون سلامتی فرزند برای‌شان ارزشمند است. مرد در زندگی مشترک به همسرش تعهد دارد، ولی به پدر و مادر در صورت مستحق بودن متعهد است. پس سعی کنید هزینه‌ها را با دیگر فرزندان تقسیم کنید تا فشار مالی کمتر شود. باشد که در سایه حمایت و کمک به والدین ثواب جمیل و برکت فراوانی نصیب شما و زندگی‌تان شود.

صدیقه‌سادات شجاعی

در یکی از سفرها که با همدیگر به کربلا رفته بودیم، آقا مهدی به من گفت: «مادر دعا یادت نرود!» گفتم:«کدام دعا؟» گفت: «دعای شهادت!» و در آن موقع برای یک لحظه زیر گنبد ضریح امام حسین(ع) با تمام وجود گفتم: «یا امام حسین(ع) شهادت مهدی را برایم امضا بزن!»  پس از 26 روز این دعا برای مهدی به اجابت رسید.

به نقل از مادر شهید مهدی نوروزی

 

«مهدی نوروزی» خرداد ماه 1361 در کرمانشاه متولد شد. چندین مرتبه برای مبارزه با وهابیت تکفیری به عراق اعزام شد و هنگامی که فرماندهان سپاه قدس نبوغ نظامی و شجاعت کم‌نظیر او را دیدند، به عنوان فرمانده چند عملیات انتخابش کردند که هیچ یک با شکست مواجه نشد و به دلیل شجاعت و قابلیت او، به فرماندهی عملیات ویژه سامرا منصوب شد. فاتح لانه فتنه قیطریه، دلاور عاشورای 88 و شیر سامرا، بهمن 1393 در نبرد با داعش به شهادت رسید؛ شهیدی که داعشی‌های ایرانی و عراقی برای سرش جایزه گذاشتند. بخشی از وصیت شهید چند صباحی قبل از شهادت در حالی که پسرش محمد هادی را در آغوش گرفته بود: «اگر ما یک روز شهید شدیم و آقا محمدهادی این فیلم را دید ان‌شاء‌الله منتقم خون امام حسین(ع) است. ان‌شاء‌الله آمده است انتقام حضرت زهرا(س) را بگیرد. ان‌شاء‌الله یار امام زمان(عج)، یار رهبرمان آقا سیدعلی خامنه‌ای باشد.»

فاطمه سادات‌طلایی

موی سالم نشانه سلامت بدن و یکی از عوامل مؤثر در زیبایی هر فرد است. زیبایی موهای شما از درون بدن آغاز می‌شود. اگر مو به اندازه کافی مواد مغذی مورد نیازش را دریافت نکند، با مشکلاتی مانند ریزش مو، نداشتن درخشندگی لازم و خشکی و شکنندگی موها مواجه خواهیم شد. برای داشتن موهایی زیبا باید ویتامین‌های حیاتی مو را به اندازه کافی دریافت کنیم. ویتامین «E» یکی از ضروری‌ترین ویتامین‌های لازم برای داشتن مو و پوستی زیباست که سبب بهبود گردش خون در پوست سر و در نتیجه افزایش رشد مو می‌شود، مانند یک مانع محافظتی روی پوست سر از ریشه موها محافظت می‌کند و در جلوگیری از ریزش و خشکی مو نقش بسزایی دارد. با خوردن روزانه هفت عدد بادام، مصرف جوانه گندم یا پودر آن در شیر و ماست، جایگزینی روغن آفتابگردان و کانولا به جای روغن‌های دیگر به راحتی به مقدار کافی، این ویتامین زیبایی را دریافت می‌کنید. ویتامین «A» نیز نقش مهمی در رشد موها دارد، به غدد پوست سر کمک می‌کند تا به میزان لازم روغنی به نام «سبوم» بسازد. سبوم چربی طبیعی پوست سر است که از ریشه مو محافظت کرده و از خشکی مو جلوگیری می‌کند. هویج، کدوتنبل، اسفناج، شیر، تخم‌مرغ، ماست و روغن جگر ماهی منابعی غنی از ویتامین Aهستند.

زهرا وحیدی نیا

شب آخر هنوز یادم هست

خیمه زد عطر سیب در سنگر

خیمه تاریک شد، و این یعنی

روضه‌خوان گفت از شب آخر

گفت : این راه و این سیاهی شب

عشق چشمان خویش را بسته است

ما سحر قصد آسمان داریم

از زمین راه کربلا بسته است

خشک می‌شد گلوی او کم‌کم

روضه‌خوان تشنه بود در باران

یک نفر استکان آب آورد

السلام علیک یا عطشان!

استکان را بلند کرد، ولی

عکس یک مشک روی آب افتاد

مشک لرزید و محو شد کم‌کم

اشک سید که توی آب افتاد

نفست گرم روضه‌خوان! آن شب

دل به دریای آن نگاه زدی

دم گرفتی میان خون خودت

چه گریزی به قتلگاه زدی

سید حمید رضا برقعی

شما بهترین بودید. وقتی بذر لاله‌ها با بوسه بر پوتین‌های شما جان می‌گیرند؛ وقتی شقایق‌های سرخ با رخصت از لبان شما رنگ می‌خرند؛ وقتی نسیم خوش بهشتی با کسب اجازه از شما بر لاله‌های قرمز و شقایق‌های سرخ فرود می‌آیند؛ وقتی میهنی تا به ابد اسیر مردانگی شماست و راه عاشقان‌شان جز از دروازه نگاه شما نمی‌گذرد؛ وقتی انتهای عرفان، نقب زدن به اندیشه‌های والای شماست؛ وقتی کوچک‌ترین‌تان می‌شود رهبر بزرگ‌ترین ما. دیگر مگر راه سبزی به جز راه شما باقی می‌ماند؟

نه! نمی‌ماند. شما راه را از بی‌راه شناختید. تا اینکه خودتان راه شدید. راهی که همه راه‌ها به شما ختم می‌شود. ضعیف نبودید؛ چرا که می‌دانستید «فقط انسان‌های ضعیف به اندازه امکانات‌شان کار می‌کنند!». قوی بودید؛ این را از سربندهای سبز«یا صاحب‌الزمان»تان می‌شد فهمید.