حجت‌الاسلام رئیسی گفت: امام حسین(ع) نه تنها به جامعه آن روز، بلکه به همه جوامع بشری اعلام داشتند که قرآن کریم و رسول خدا(ص) عامل اصلاح جامعه است که آن را از خودمحوری، ظلم و ستم و غفلت از یاد خدا رهانیده و به خداخواهی و عدالت می‌رساند. در فصل شهادت امام حسین(ع) قیام عاشورا را مدیریت کردند و در فصل اسارت امام زین‌العابدین(ع) و حضرت زینب کبری(س) آن را مدیریت کردند. دین اسلام، محمدی‌الحدوث و حسینی‌البقاء است، به این معنا که نبی مکرم(ص) آن را تأسیس و امام حسین(ع) آن را احیا کردند.


آیت‌الله امامی کاشانی
قال العظيم في کتابه الکريم: «هُنالِكَ الْوَلايَهُ لِلهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْبا« (کهف: ۴۴) این آیه درباره ولايت خداوند است. ولايت از خداست. ولايت مالکيت تدبير و در دست داشتن نظام آفرينش است که از خداي متعال است. اين ولايت به انبيا و اوصيا واگذار شده که ولايت آنها همان ولايت کليه الهيه است. 

عظمت ولایت علوی
امام ششم(ع) مي‌فرمايد: «وَلَايَتِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ(ع) أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ وِلَادَتِي مِنْهُ لِأَنَّ وَلَايَتِي لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي‌طَالِبٍ فَرْضٌ وَ وِلَادَتِي مِنْهُ فَضْلٌ».
ولايت جدم اميرالمؤمنين(ع) در نزد من محبوب‌تر است از اينکه من فرزند او باشم. چرا؟ در اينجا دو نکته مورد توجه است؛ يک نکته اين است که ولايت اميرالمؤمنين(ع) واجب است، ولي اينکه من فرزند علي(ع) هستم اين فضيلت و افتخاري است که واجب نيست.
نکته دوم در اين حديث است که مي‌فرمايد: «وَلَايَتِي‏ لِآبَائِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَسَبِي وَلَايَتِي لَهُمْ تَنْفَعُنِي مِنْ غَيْرِ نَسَبٍ وَ نَسَبِي لَا يَنْفَعُنِي‏ بِغَيْرِ وَلَايَة» ولايت بدون ولادت از علي(ع) و پدرانم برايم مفيد است و نجاتم مي‌دهد؛ اما ولادت بدون ولايت علي(ع) منفعتي ندارد. پس اساس، ولايت است. ولايت يعني چه؟ ولايت داراي باطن و ظاهري است. باطن ولايت، ارتباط معنوي و باطني با پيامبر اکرم(ص) و ائمه هدي(عليهم‌السلام) است که اين حديث به اين مقام باطني اشاره دارد.
از رسول اکرم(ص) است که فرمود: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّهِ» من و علي دو پدر اين امتيم يعني ولايت از پيامبر اکرم(ص) شروع شده و به علي(ع) و ائمه(عليهم‌السلام) منتقل شده و پيامبر(ص) و علي(ع) پدران اين امت هستند. اين پدر بودن پيامبر اکرم(ص) و حضرت علي(ع) و اين فرزند بودن امت داراي معني هست و آن اين است که اين فرزندي به معناي اين است که امت اسلام جزیي از او مي‌باشد؛ يعني ما جزء پيامبر(ص) هستيم. همان طوري که ولادت از نظر جسم چنين است و فرزند جزئی از پدر و مادر شده است؛ همان‌طور هم امت اسلام جزئي از نبوت و ولايت پيامبر(ص) و جزئي از ولايت اميرالمؤمنين(ع) است که امت اسلام و کساني که مي‌گويند ولايت علي(ع) را داريم به آنها منتقل شده است. اين فرزند بودن بسيار عظمت و بسيار افتخار دارد و واجب هم است. 
ملای رومي اين حديث «من و علي پدران اين امت هستيم» را به ابيات زيبايي درآورده‌ است. مي‌گويد انسان‌ها نسبت به پيامبر(ص) و امام(ع) جزء هستند نسبت به کل. اگر جزء از کل جدا شد ارزشش از بين خواهد رفت و وقتي داراي ارزش است که به کل وصل شده باشد. اين اساس مطلب است که جزء بايد متصل به کل باشد. عضو که از تن جدا شد ديگر ارزش ندارد.
پيامبر و علي(ع) کامل هستند، ما اگر خودمان را از آنها جدا کنيم بدون ارزش و بي‌اثر مي‌شويم؛ يعني اعمال ما بدون ولايت علي(ع) ارزشي ندارد. 

معنای شیعه بودن
حالا اينکه در رابطه با حضرت علي(ع) باشيم يعني چه؟ من حديثي از جابر نقل مي‌کنم: امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «يَا جَابِرُ أَيَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ‏ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَي اللهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ‏ وَ الْأَمَانَهِ وَ كَثْرَه ذِكْرِ اللهِ وَ الصَّوْمِ... وَ كَفِ‏ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ‏ إِلَّا مِنْ خَيْر»
تو اين چنين فکر نکن اين مذاهب و تفکرات را دور بينداز! اگر مي‌گويي من علي را دوست دارم ورع وتقوا نباشد اين ولايت ما نيست! اگر زبان نسبت به مردم باز شد بايد خير مردم و خوبي‌هاي مردم را مطرح کند زبان انسان در غيبت و تهمت به مردم نباشد. 
پس بايد رابطه معنوي با علي(ع) داشت. رابطه معنوي به تواضع و امانت و حفظ حقوق مردم است. در روايتي آمده است: «جَاءَ إِلَي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) عَسَلٌ وَ تِينٌ مِنْ حَمْدَانَ وَ حُلْوَانَ‏ فَأَمَرَ الْعُرَفَاءَ أَنْ يَأْتُوا بِالْيَتَامَي فَأَمْكَنَهُمْ مِنْ رُئوسِ الْأَزْقَاقِ يَلْعَقُونَهَا وَ هُوَ يَقْسِمُهَا لِلنَّاسِ‏ قَدَحاً قَدَحاً فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) مَا لَهُمْ يَلْعَقُونَهَا فَقَالَ إِنَّ الْإِمَامَ أَبُو الْيَتَامَي وَ إِنَّمَا أَلْعَقْتُهُمْ هَذَا بِرِعَايَه الْآبَاءِ». 
از حمدان و حلوان براي اميرالمؤمنين(ع) عسل و انجير آوردند. عسل و انجير را در مشک ريخته بودند. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند ايتام را خبر کنيد. ايتام را خبر کردند. حضرت عسل را قدح قدح به مردم و ايتام مي‌دادند.
ما بايد درس بگيريم و خودمان را از ادعاي شيعه بودن رها کنيم و به سراغ عمل بياييم. عمل يعني زياد  ذکر خدا را کردن، تواضع داشتن، حفظ حقوق مردم و آبروي آنها، ايثار و فداکاري. اينها را اگر رعايت کرديم فرزند اميرالمؤمنين(ع) مي‌شويم. پيامبر(ص) فرمودند: «من و علي پدران اين امت هستيم.» همين ولايت را شامل مي‌شود. پدران امت يعني امت فرزند ما هستند. جزئي از ما هستند. جزء از کل است. اگر جزء از کل قطع شود بي‌ارزش مي‌شود. 

مراحل ولایت
ولايت چهار مرحله دارد؛ مرحله اول ولايت، تصرف در عالم طبيعت است که خداوند متعال طبيعت را در اختيار اوليای خود که داراي مقام عصمت مي‌باشند قرار مي‌دهد و کرامات و معجزات انبيا و اوليا نشئت گرفته از اين مرحله از مقام ولايت است که ولايت تکويني است.
مرحله دوم ولايت، در مقام تشريع است؛ يعني احکام اسلام در اين مرحله تبيين مي‌شود. خداوند متعال تبيين احکام و تفسير وحي را به پيامبر اکرم(ص) و اهل بيت(ع) واگذار کرده است و در اين زمينه پيامبر اکرم(ص) فرموده‌اند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ‏ اللهِ‏ وَ عِتْرَتِي»؛ من دو چيز گرانبها را در ميان شما گذاشتم: کتاب خدا و عترتم.
اما سومين مرحله ولايت، ولايت از نظر اخلاقي و مقتدا و اسوه بودن در روش‌ها و منش‌هاي جامعه اسلامي است.
مرحله چهارم ولايت، ولايت در مقام حکومت و تنظيم امور کشور و جامعه اسلامي است که حضرت سجاد(ع) از اين مرحله چهارم ولايت محروم بودند. در عصر بني‌اميه و بني‌العباس، اهل‌بيت(ع) از برقراري و تشکيل حکومت توسط حکومت‌هاي بني‌اميه و بنی‌عباس کنار زده شدند. در زمان امام چهارم، حضرت سجاد(ع) احکام را تشريح و بيان مي‌فرمودند که اين روايات در کتب احاديث آمده است؛ لذا حضرت مرحله دوم ولايت را نيز دارا بودند. گه‌گاه مسائلي در رابطه با کرامات و معجزات اتفاق مي‌افتاد که جزء مرحله اول ولايت است که در زمان امامت حضرت سجاد(ع) هم اين مرحله ولايت براي حضرت وجود داشت.

اقدامات امام سجاد(ع)
ولي عمده چيزي که حضرت بر روي آن متمرکز شد، مسئله اخلاق بود، چون حضرت امام سجاد(ع) در عصري بسيار آشفته زندگي مي‌کرد. حکومت بني‌اميه داخل کشور را بسيار آشفته کرده بود، به طوري که خودشان بسياري از مسائل و معارف اسلامي را تفسير و معنا مي‌کردند و به عبارت ديگر قرآن را به نفع خود مصادره مي‌کردند. اين مسائل موجب جنگ‌هاي زيادي در عصر اميرالمؤمنين(ع) و حضرت امام حسن مجتبي(ع) و امام حسين(ع) شد. از سوي ديگر بر اثر کشورگشايي، کشورهاي زيادي جزء قلمرو اسلام قرار گرفتند که مي‌خواستند ببينند محتواي اسلام چيست. اين امر هم يک خطري براي اسلام بود که اگر اسلام را افرادي همچون ولي‌بن‌عبدالملک‌ها، يزيدها، معاويه‌ها بخواهند به دنيا نشان دهند، آن جامعه‌اي که وارد اسلام شده از اين در وارد شده و از در ديگر خارج مي‌شود. بنابراين حجت خدا بايد راه را به مردم نشان دهد.
 حضرت سجاد(ع) در بحران اخلاقي، هم در داخل کشور اسلامي و هم نسبت به کشورها و جوامع ديگر که وارد قلمرو اسلام شدند يک وظيفه بزرگ و سنگيني داشت و آن ارتباط انسان‌ها به خدا بود که حضرت مي‌بايست انسان‌ها را به خدا ارتباط دهد. صحيفه سجاديه تابلويي از اين ارتباط است. در صحيفه سجاديه ما هر دعايي را که نگاه مي‌کنيم، مي‌بينيم مملو از اخلاق است.

عمروبن‌حجاج ـ 2
وقتی عمربن‌سعد می‌خواست در شب عاشورا به حسین‌بن‌علی(ع) و یارانش برای عبادت و نماز مهلت ندهد، حجاج اعتراض کرد و گفت: «سبحان‌الله، اگر اهل دیلم (کنایه از بیگانه) از تو چنین تقاضایی می‌کردند، سزاوار بود که با آنها موافقت کنی و مهلت دهی!»
در روز عاشورا (دهم محرم)، این مرد خبیث فرمانده جناح راست لشکر عمربن‌سعد در کربلا بود و شمربن‌ذی‌الجوشن فرمانده چپ آن سپاه بود. وی وقتی بر حسین (ع) و یارانش حمله کرد، به سپاهش گفت: «ای اهل کوفه، از فرمان امیر (ابن‌زیاد) بیرون نروید و از جماعت جدا نشوید» حجاج در کشتن امام(ع)، سپاهش را تشویق کرد و گفت: «ای اهل کوفه، فرمانبرداری و اتحادتان را حفظ کنید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته و با امام خویش ـ یزید ـ مخالفت ورزیده، شک نکنید.»
امام حسین(ع) به او فرمود: «ای عمروبن‌حجاج؛ مردم را علیه من تحریک می‌کنی؟ آیا ما از دین خارج شده‌ایم و شما بر دین ثابت مانده‌اید؟ به خدا سوگند زمانی که جان‌تان را بگيرند و با اعمال‌تان بمیرید می‌فهمید کدام یک از ما از دین خارج شده و چه کسی برای سوختن در آتش سزاوارتر است.»
بعضی مقاتل او را یکی از قاتلان حضرت «مسلم‌بن‌عوسجه» می‌دانند، آن زمان که سپاهش از سمت رود فرات به سپاه امام(ع) حمله کرد و جنگ سختی درگرفت و در آن حمله حضرت مسلم‌بن‌عوسجه شهید شد، یاران عمروبن‌حجاج فریاد زدند که ما مسلم‌بن‌عوسجه را کشتیم.
پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان، او و شمربن‌ذی‌الجوشن و قیس‌بن‌اشعث سرهای مقدس‌شان را به دستور عمربن‌سعد از بدن‌ها جدا کردند و به کوفه بردند. گفتنی است، وی در زمان قیام مختار ثقفی و جنگ او با «عبدالله‌بن‌مطیع»، از مشاوران عبدالله بود و مردم را علیه مختار بسیج می‌کرد.
نقل شده است، که پس از کشته شدن گروهی از سپاهیان کوفه در نبردهای تن به تن با یاران امام(ع) در پیش از ظهر عاشورا، او با صدای بلند نیروهای خود را که از میان سپاه امام(ع) هماورد می‌طلبیدند، خطاب قرار داد و گفت: «ای احمق‌ها می‌دانید با چه کسانی در حال جنگ هستید؟ آنان جنگجویان شهر هستند و قومی هستند که آرزوی مرگ می‌کنند. هیچ یک از شما به تنهایی به جنگ‌شان نرود، بلکه با پرتاب سنگ آنان را از پا در آورید.»
توصیه عمروبن‌حجاج مورد پسند ابن‌سعد قرار گرفت؛ از این رو دستور داد کسی به تنهایی وارد جنگ با یاران امام(ع) نشود.
پایان زندگی ننگین عمروبن‌حجاج
زمانی که مختار قیام کرد، عمروبن‌حجاج می‌دانست با پرونده سیاهی که دارد، کمترین مجازاتش، مرگ است. وی آنقدر ترسیده بود که خانه خود را رها کرد و از راه «واقصه» و «شرافه» توانست از دست مأموران مختار فرار کند. گفته شده است او می‌خواست به بصره بگریزد؛ اما از ترس سرزنش مردم به سوی شراف گریخت.
ابومخنف درباره وی گفته است: «هیچ کس از او خبر نداشت. معلوم نیست که آسمان او را ربود یا زمین او را فرو برد.»
در بعضی نقل‌ها آمده است، مأموران مختار او را در بیابانی پیدا کردند که از شدت تشنگی، از رمق افتاده، هلاک شده بود؛ او را گرفته و سپس سرش را از بدن جدا کردند و نزد مختار بردند.

 آیت‌الله شب‌زنده‌دار/ انسان خداي متعال را در سلوك خود انتخاب مي‎كند، انسان از بين محبوب‌ها و معبودها، رو به خداي متعال مي‌آورد و به سمت او حركت مي‌كند و در قدم نخست با سرمايه‌هایش، با فكر و روحش و با رياضت‌ها، مراقبه‌ها و محاسبه‌هايي كه مي‌كند، در طريق دستيابي به هدفش  به سوی خدای متعال گام برمی‌دارد.
انسان با اين گام‌ها به دركي از حقيقت و حضرت حق مي‌رسد. در این مرحله، همه مسيرها را بن‌بست مي‌بيند و تنها راه را همان راه خداي متعال مي‌داند. انساني كه به اين جایگاه مي‌رسد، آن چيزي كه دست او را می‎گيرد، جذبه‌هاي الهي است که اين جذبه‌ها در متن بلا متوجه سالك مي‌شوند، یعنی از اين به بعد سالك با بلاي الهي سير مي‌كند که ظاهرش بلاست و باطنش جذبه‌هاي محبت خداست.
در زیارت عاشورا می‌خوانیم «و علي الارواح التي حلت بفنائك»؛ بنابراين شهداي تاريخ همه كساني هستند كه هم‌عهد با سيدالشهداء(ع) هستند. حقيقت عهد شهادت از آن سيدالشهداء(ع) است، اين باب ضيافت به وسيله ايشان به سوي همه اوليا گشوده شده است؛ از این رو حقيقت اين جذبه‌ها به سوي اهل شهادت گشوده مي‌شود و این جذبه‌ها ابتدا متوجه سيدالشهداء(ع) است و از دامنه آن همه شهدا سیراب می‌شوند.
عهد ولايت نظامی دارد که بر محور عهد شهادت و بلاكشی منطبق است، آن كساني كه صاحبان بلا هستند و بلاي حقيقي به آنها رسيده است و جذبه‌هاي محبت خداوند متعال در متن بلا آنها را سالك كرده است، جزء حلقه اصلي محبوبان خدا هستند. حقيقت سلوك با جذبه‌هاي محبت در متن بلا، آن هم در بلايي مانند شهادت ظاهر می‎شود، اين بلا برای آن سالکان حامل دعوت است و از طرفی باب شفاعتي است براي ديگران كه «إن الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه»؛ سیدالشهداء(ع) چراغي است كه همه عالم را روشن كرده است.  

جیمز پتراس تحلیلگر مسائل بین‌المللی در گفت‌وگو با صبح صادق
مصطفی افضل‌زاده/ تحولات اخیر در جهان و به ویژه منطقه غرب آسیا همه را سردرگم کرده است. از یک سو بحران سوریه، عراق و یمن روز به روز ابعاد جدیدی به خود می‌گیرد و از سوی دیگر اوضاع در کشورهای آمریکای لاتین تغییر می‌کند. در گفت‌وگو با دکتر «جیمز پتراس» تحلیلگر مسائل بین‌المللی در آمریکا برخی تحولات در جهان و تأثیر این تغییرات بر آینده ایران و منطقه را بررسی کردیم. پتراس معتقد است شاهد بحران‌های زیادی در خاورمیانه خواهیم بود، ولی توان نظامی ایران و تلاش‌های سپاه قدس باعث کند شدن تحرک آمریکا در منطقه شده است؛ در ادامه گفت‌وگوی اختصاصی ما را با وی می‌خوانید.
* با توجه به تحولات شتابان منطقه و جهان، وضعیت آمریکایی‌ها را در منطقه چطور ارزیابی می‌کنید؟
قدرت امپراتوری آمریکا در خاورمیانه، آسیا و آمریکای لاتین بستگی به حمایت رژیم‌های منطقه‌ای گوش به فرمان این کشور دارد که نقشی حیاتی در کنترل کشورهای همسایه خود دارند. هرچند در زمان کنونی شاهدیم که این کشورها که نقش پراکسی را برای آمریکا در منطقه ایفا می‌کنند، متمایل به توسعه سیاسی به منظور ایجاد امپراتوری‌های کوچک در منطقه هستند. این رژیم‌ها با جاه‌طلبی‌های داخلی یا منطقه‌ای، واشنگتن را وارد چالشی جدید کرده‌اند. اما این سرکشی‌ها درست زمانی اتفاق می‌افتد که آمریکا بیش از هر زمان دیگری تلاش می‌کند تا شکست طولانی خود را جبران کند و همین مسئله آمریکا را وارد بحران‌های جدید کرده است. تمرکز بحران‌های جدید در میدان‌های جنگ استعماری سابق است. در این اوضاع کشورهای تحت سلطه آمریکا یا از این فرصت برای مقابله با رقبای منطقه‌ای خود استفاده می‌کنند، یا قلمرو و نفوذ خود در منطقه را توسعه دهند. اقدامات خودسرانه و سرکشی رژیم‌های کاملاً وابسته به آمریکا نه تنها از شدت درگیری‌های منطقه نمی‌کاهد؛ بلکه سبب متنوع شدن میدان‌های جنگ می‌شود. نمونه بارز این اقدامات را می‌توان رفتار اخیر ترکیه در برخورد با کردها و تعاملاتش با روسیه دانست.

* آیا اینگونه تحولات را می‌توان برای ایران و متحدینش مانند حزب‌الله و حوثی‌ها در یمن متصور شد؟
به عقیده من متحدین ایران به‌طور خاص حوثی‌ها در یمن و حزب‌الله لبنان اگرچه روابط نزدیکی با ایران دارند، ولی این طور نیست که در خدمت ایران باشند؛ بلکه از استقلال کاملی برخوردار هستند و عمدتاً سیاست‌های‌شان برای استقلال کشورشان است. حزب‌الله تلاش زیادی برای جلوگیری و مقابله با حملات اسرائیل به لبنان کرده است، به همین دلیل از محبوبیت بالایی میان شیعیان و حتی فراتر از آن در شبکه‌های اجتماعی برخوردار شده است. حوثی‌ها هم مانند حزب‌الله اگرچه از جانب ایران حمایت می‌شوند، ولی به عنوان بخشی از مردم یمن از سابقه طولانی و غنی برخوردار هستند. نام این دو گروه را نمی‌توان پراکسی‌های ایران گذاشت؛ بلکه منافع ایران و این دو گروه در راستای یکدیگر قرار دارد، به همین دلیل در یک جهت حرکت می‌کنند، ولی هر یک از این گروه‌ها برنامه‌های خود را دارند. ارتباط ایران با گروه‌های ذکر شده تفاوت زیادی می‌کند با روابط برای مثال ترکیه و ناتو. ترکیه به ناتو این امکان را داده است که بتواند به روسیه حمله کند و ترکیه به محلی برای ورود داعش به سوریه تبدیل شده است که با همکاری غرب به دنبال مبارزه با بشار اسد و حکومت قانونی سوریه هستند. البته، ترکیه پا را فراتر گذاشته است و بنا دارد که سوریه را استعمار کند و کردهای شمال ترکیه را از میان بردارد. ترکیه تصمیم گرفته است که یک امپراتوری نصفه و نیمه برای خودش دست و پا کند و ترکیه را در شمال سوریه و فراتر از آن توسعه بدهد.

* آیا ترکیه این سیاست‌ها را به طور مستقل دنبال می‌کند، یا مذاکرات مخفی با روسیه وجود دارد؟
روسیه روابط خیلی محکمی با سوریه دارد و تلاش‌های روسیه برای ارتباط بهتر با ترکیه به دلیل مخالفت‌های این کشور با بشار اسد به نتیجه نرسیده است. دلیل دیگری که روسیه و ترکیه نمی‌توانند با هم روابط عمیقی داشته باشند این است که ترکیه خود را به ناتو متعهد می‌داند؛ لذا به یک کشور متخاصم با سیاستی که می‌خواهد به تنهایی آن را جلو ببرد تبدیل شده است.

* با توجه به کوچک‌تر شدن امپراتوری آمریکا و سرکشی کشورهایی مانند ترکیه، مسئله مذاکرات هسته‌ای آمریکا با ایران را در این چارچوب چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا آمریکا تلاش نمی‌کند با نزدیکی به طیف خاصی در ایران، این کشور را از یک دشمن به یک دوست و متحد در خاورمیانه تبدیل کند؟
به نظر بنده آمریکا از همه بیشتر نسبت به رژیم صهیونیستی متعهد است. در خبرها آمده بود که آمریکا بزرگ‌ترین بسته حمایتی نظامی خود را از رژیم صهیونیستی تصویب کرده است تا به آن در سیاست‌هایش برای مقابله با ایران کمک کند. آمریکا همچنین با عربستان سعودی که دشمنی بزرگ برای ایران محسوب می‌شود، همکاری می‌کند. آمریکا با مستقر کردن ناوها و شناورهای جنگی و جنگنده‌هایش در اطرف ایران و خلیج‌فارس مرزهای جغرافیایی ایران را تهدید می‌کند. این اقدامات آمریکا تلاش‌هایی در راستای دوستی با ایران نیست. آمریکا هر وقت نیاز داشته باشد از ایران استفاده می‌کند، همان طور که در موضوع حمله آمریکا به افغانستان شاهد بودیم. ایران بارها آغوش خود را برای بهبود روابط با آمریکا باز کرده است، ولی این یک تلاش یک طرفه بوده است که برای نمونه به امضای توافق هسته‌ای ایران و کشورهای ۵+۱ منجر شد. باید صادقانه بگویم که ایران در این توافق آن طور که تصور می‌شد منفعتی نبرد. آمریکا توسعه برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کرده و در عین حال تحریم‌ها و محدودیت‌های اقتصادی را که علیه ایران اعمال کرده بود، لغو نکرده است.

* با توجه به روند تغییرات در خاورمیانه آینده عربستان سعودی را چگونه می‌بینید؟
حیات عربستان سعودی بر اساس توان نظامی آمریکا است. اگر آمریکا اراده کند و حمایت خود را از این  کشور بردارد، عربستان سقوط خواهد کرد. عربستان کشوری دیکتاتوری است و از هیچ حمایت مردمی برخوردار نیست. در این کشور خفقان زیادی وجود دارد و با هرکس که از خانواده حاکم در عربستان حرفی بزند به شدت برخورد می‌شود. من از استفاده کلمه پادشاهی در توصیف حاکمیت در این کشور اکراه دارم چون حاکمیت در عربستان فراتر از نظام پادشاهی است. این کشور یک دیکتاتوری مطلق است و من پیش‌بینی می‌کنم که این کشور طی یک دهه آینده با مشکلات بسیار جدی مواجه خواهد شد.

* منظور شما از مشکلات جدی چیست؟
به نظرم نسل جدید در عربستان رفتارهای حاکمیت در این کشور را بیش از این تحمل نخواهند کرد و خاندان آل‌سعود را سرنگون خواهند کرد؛ خاندانی که هیچ احترامی برای دین و دموکراسی قائل نیست.

* بسیاری از کارشناسان معتقدند که در حال حاضر سیاست آمریکا در خاورمیانه تقسیم کشورهایی مانند ایران، عربستان، سوریه و برخی کشورهای دیگر است، آیا شما تحولات را اینگونه می‌بینید؟
این روشی است که به زمان امپراتوری بریتانیا برمی‌گردد. سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن». آمریکایی‌ها از این روش در عراق با ایجاد تفرقه میان شیعه و سنی و از هر دو گروه علیه همدیگر استفاده می‌کردند. این روشی قدیمی و مؤثر است. ایجاد تفرقه بین گروه‌های مختلف در یک کشور و تقسیم آن به کشورهایی کوچک‌تر و ضعیف تا راحت‌تر بتوانند آن را مدیریت کنند. کاری که در یوگسلاوی سابق انجام دادند و آن را چند تکه کردند.

* امروز افزایش قدرت نظامی در ایران را چطور ارزیابی می‌کنید، آیا افزایش توان سپاه پاسداران و حضور بیشتر آن در تحولات منطقه توانسته است مانع پیشروی آمریکایی‌ها شود؟
حتماً همین طور بوده است و سپاه قدس توانسته است سدی مقابل زیاده‌خواهی‌های آمریکا در منطقه باشد. همکاری‌های نظامی ایران با روسیه و چین سبب افزایش قدرت دفاعی‌اش شده است. ایران قدرتمند توانسته است نقش بسیار مهمی در روند استقلال یمن ایفا کند و همچنین نگاه ایران به شرق برای توسعه مناسبات اقتصادی بسیار مهم است، ولی باید این را نیز در نظر گرفت که در داخل ایران گروه‌هایی هستند که طرفدار غرب و نظام سلطه هستند. اینکه برخی از مقامات رسمی ایران می‌گویند ایران به برنامه هسته‌ای نیازی ندارد، یا اینکه برخی می‌گویند برنامه نظامی ایران مانعی در سر راه پیشرفت این کشورهاست، بسیار احمقانه است. رژیم صهیونیستی بارها ایران را به حمله تهدید کرده است، اسرائیل موشک دارد، برنامه هسته‌ای نظامی دارد، عراق به ایران حمله کرد و ایران درگیر هشت سال جنگ بود، آمریکا بارها ایران را تهدید نظامی کرده است. هر کس که حرف از عدم نیاز نظامی می‌زند در زمین دشمنان ایران بازی می‌کند.