رسول سنائی‌راد/ تحریم‌های موسوم به طرح داماتو که از سال ۱۹۹۶ کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی اعمال می‌‌کند به صورت ۱۰ ساله پیش‌بینی شده بود که پس از انقضا، در سال ۲۰۰۶ تمدید شد و دوره دوم آن تا پایان سال ۲۰۱۶ به سر می‌رسید؛ اما با تمدید مجدد آن از سوی مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، تنها تأیید رئیس‌جمهور آمریکا باقی مانده که با لگدپراکنی آمریکایی‌ها، نقض برجام عملاً کلید خورده و پایبند نبودن کاخ سفید به مفاد مندرج در برجام به صورت عملی به اثبات برسد.
البته، آمریکایی‌ها به بهانه اینکه این تحریم‌ها مربوط به گذشته است، سعی دارند چنین القا کنند که این اقدام وضع تحریم جدید نبوده و لذا نقض برجام هم محسوب نمی‌شود.
اما همچنان که رئیس محترم جمهور کشورمان اعلام داشته بود، فلسفه اصلی برجام برداشته شدن تحریم‌های ظالمانه علیه کشورمان بوده که باید با پذیرش برجام جملگی و بالمرّه برداشته می‌شد و قانون داماتو نیز ملغی شده به‌ حساب می‌آمد. کمااینکه وزیر محترم امور خارجه نیز هنگام حضور در مجلس شورای اسلامی، آن قانون را پایان یافته اعلام کرده و تمدید آن را مغایر با برجام اعلام کرده است. علاوه بر این در متن برجام نیز به لغو این طرح ظالمانه تصریح شده است؛ لذا اقدام نمایندگان و سناتورهای آمریکایی نقض قطعی برجام و اصرار بر همان رویه دائمی استفاده از فشار برای دستیابی به اهداف به شمار می‌آید که موارد ذیل در استفاده از این رویه مؤثر بوده است:
۱ ـ طمع طرف آمریکایی به برجام به‌‌مثابه ابزاری برای وارسی توانمندی‌ها و فرسایش اقتدار جمهوری اسلامی ایران و شکل‌دهی به روندی که نه تنها قدرت‌یابی ایران را مهار کند؛ بلکه به تدریج زمینه تبدیل کشورمان را به یک متحد منطقه‌ای یا عنصر وابسته و تابع فراهم آورده و موقعیت رژیم صهیونیستی را تثبیت و متحدان منطقه‌ای خود را نیز از نگرانی نسبت به حوزه نفوذشان رهایی بخشد؛ لذا برجام تنها یک گام برای چنین هدفی دیده شده که آنچه تهدید قدرت‌یابی جمهوری اسلامی ایران نامیده می‌شود را برطرف سازد، نه اینکه به روند ستیزه و تقابل در قالب توافقی منصفانه پایان دهد.
۲ ـ تعجیل دولت یازدهم در پیشبرد مذاکرات  و توافق بر روی برجام با تصور کارساز بودن اعتمادسازی با متعهد شدن به برخی اقدامات و انجام تعهدات بدون مابه‌ازا، به تصحیح انگاره و تصور طرف آمریکایی‌ و رفع ابهامات احتمالی آنان انجامید؛ تصوری که تنها به سوزاندن برگه‌های قدرت از یک‌سو و دامن زدن به تصور غلط دشمن نسبت به موقعیت و شرایط جمهوری اسلامی از سوی دیگر منتهی شده و این انگاره غلط را که فشار و تحریم موجب تغییر رفتار جمهوری اسلامی شده، تقویت کرد.
۳ـ غفلت از ماهیت استکباری، فریبکارانه و غدّارانه آمریکا و اعتماد به قول‌های شفاهی دولتمردان حاکم بر کاخ سفید و تکیه بر ساختار سست برجام، ابراز ذوق‌زدگی نسبت به دستاوردهای احتمالی و نسیه برجام که نه تنها طمع دولتمردان گرگ‌صفت آمریکایی را نسبت به مؤثر بودن ابزار فشار برانگیخت؛ بلکه این تصور را به آنان منتقل کرد که اجرای برجام به هر شکل در داخل جمهوری اسلامی مدافعانی دارد که همین وعده‌های نسیه و حواله‌های کاغذی را گشایش‌های بزرگ جلوه داده و خط فریب و انتظار را به داخل ایران به شکل نیابتی منتقل می‌کنند که به معنای ایجاد شکاف و تزلزل در خط مقاومت و ایستادگی به نفع استقلال و پیشرفت کشور و بی‌اعتنایی به فشار دشمن برای دست کشیدن از مدار و روند قدرت‌یابی است.
با توجه به نکات فوق، اینک لگدپرانی طرف آمریکایی به برجام و نقض آن بهترین فرصت برای جمهوری اسلامی ایران است که این بدعهدی‌ و پیمان‌شکنی را با بهره‌گیری از دیپلماسی رسمی و عمومی به جهانیان انعکاس داده و با اثبات نقض برجام از سوی آمریکا زمینه اقدامات جبرانی‌ و مقابله‌به‌مثل را فراهم سازد. البته، به موازات آن، تغییر رویه دولتمردان ما در داخل و پیشه کردن صداقت با مردم و بیان واقعیت‌های مربوط به برجام و اعلام بدعهدی‌ها و اقدامات مغایر با برجام از سوی دولتمردان آمریکایی به جای بزک کردن چهره عهدشکنان و نشان دادن باغ سبز خیالی به مردم و وعده‌های نسیه نسبت به آینده برجام نیز امری ضروری به شمار می‌آید.
همچنین، تقویت وحدت ملی و همکاری تمامی قوا برای تنبیه دشمن و دفاع از حقوق مسلّم کشورمان در برابر اراده استکباری کاخ سفید، از دیگر لوازم حرکت به سمت اقدامات جبرانی است که در این میان نخبگان فکری و غیور به حکم جهاد کبیر در تبیین واقعیت‌ها و ضرورت‌ها نقش پیشگام را برعهده خواهند داشت.
گزینه ترامپ برای پنتاگون اعلام شد
«سگ دیوانه، ماتیس را برای وزارت دفاع‌مان تعیین می‌کنیم. او بهترین است.» 
این جمله‌ای است که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده آمریکا که به زودی قدرت را در این کشور در دست خواهد گرفت، در جمع هوادارانش در سینسیناتی به زبان آورده است؛ اما  ژنرال «جیمز ماتیس» ملقب به «سگ هار» یا «سگ دیوانه» کیست و چگونه فکر می‌کند؟ او 66 سال دارد و حدود شش سال پیش و پس از 44 سال فعالیت در ارتش آمریکا با درجه ژنرال چهار ستاره به دلیل اختلاف با باراک اوباما بازنشسته شد. وی سابقه فرماندهی سنت کام (فرمانده مرکزی ارتش آمریکا) مستقر در قطر و مسئول اداره ارتش آمریکا در خاورمیانه، مشارکت در جنگ کویت، افغانستان و عراق (فرمانده جنگ فلوجه) و نظارت بر عملیات عقب‌نشینی ارتش آمریکا از عراق را در کارنامه خود دارد. 
او از جمله افرادی است که به مخالفت با ایران و برجام شهرت دارد و درباره ایران می‌گوید: «ایران، بالاتر از القاعده و داعش، تهدیدکننده اصلی پایداری خاورمیانه است، در نظر من داعش چیزی بیش از بهانه‌ای برای اینکه ایران به سوء‌رفتار خود ادامه دهد، نیست. ایران دشمن داعش نیست. آنها از ناآرامی در منطقه که داعش می‌آفریند، خیلی سود می‌برند.» این ژنرال بازنشسته همچنین با ضعیف خواندن توافق هسته‌ای با ایران، درباره برجام به واشنگتن‌پست گفته است: «هیچ راهی برای عقب نشستن از آن وجود ندارد، ما باید بپذیریم که توافق ناکاملی برای کنترل تسلیحات داریم. در ثانی، آنچه به آن دست یافته‌ایم، یک مکث هسته‌ای است، نه یک توقف کامل هسته‌ای.»
ماتیس که به دلیل شیوه راه رفتن متکبرانه و تند صحبت کردن به «سگ دیوانه» یا «سگ هار» معروف است، بارها به دلیل اظهاراتش دچار دردسر شده است که در یک نمونه در سال 2005 به دلیل بیان این جملات که «به افغانستان می‌روید، مردانی را می‌بینید که به صورت زنان سیلی می‌زنند، می‌دانید افرادی مثل آنها هیچ مردانگی ندارند. پس شلیک کردن به سمت آنها لذت‌بخش است» مجبور به عذرخواهی شد!
البته گفتنی است، ماتیس چون هیچ‌گاه در زندگی‌اش ازدواج نکرده است، لقب «راهب جنگجو» را یدک می‌کشد. افزون بر این، رسیدن وی به کرسی وزارت دفاع آمریکا نیازمند تغییر در قانون است؛ زیرا انتصاب یک ژنرال بازنشسته در وزارت دفاع  نیازمند گذشت حداقل هفت سال از زمان بازنشستگی وی است.


حجت‌الاسلام مجتبی ذوالنوری نماینده مردم قم و رئیس کمیته هسته‌ای مجلس شورای اسلامی از تدوین «طرح دوفوریتی الزام دولت به نادیده گرفتن محدودیت‌های برجامی» خبر داد و اظهار داشت: «این طرح با امضای وکلای ملت برای طی مراحل قانونی تقدیم هیئت‌رئیسه پارلمان می‌شود.»
وی با بیان اینکه طبق این طرح دولت ملزم به اجرایی کردن «قانون اقدام متقابل و متناسب دولت در اجرای برجام» می‌شود، افزود: «همچنین طبق این طرح دولت مکلّف می‌شود تحریم‌های برجامی را کاملاً نادیده گرفته و در جهت توسعه فناوری هسته‌ای بر اساس NPT اقدام کند.»
 نماینده قم در مجلس ادامه داد: «نمایندگان پیش از این «قانون اقدام متقابل و متناسب دولت در اجرای برجام» را به تصویب رسانده بودند و دولت موظف به اجرای این قانون است؛ اما با توجه به اینکه دولت به تشخیص و سلیقه خودش در این زمینه عمل می‌کند؛ لذا در طرح مذکور مصادیق ضرورت اقدام متقابل ایران در راستای اجرای برجام قید شده است تا از این پس دولت نتواند بر اساس صلاحدید و تشخیص خودش در این زمینه اقدام کند و معیار قانون باشد.» وی تصریح کرد: «افزایش درصد غنی‌سازی به میزان مورد نظر کشور از محورهای طرح مذکور است.»

صاحب‌نظران در گفت‌وگو با صبح صادق تبیین کردند
سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ رهبر معظم انقلاب در هفتم آبان ماه فرمودند: «در مذاکرات هسته‌ای بحث‌های فراوانی راجع به تحریم‌ها شد، اما اکنون در کنگره آمریکا، مسئله تمدید تحریم‌ها را مطرح می‌کنند و مدعی هستند که اینها، تحریم نیست، بلکه تمدید است! این مشکلات ناشی از عجله در انجام کار است؛ وقتی عجله داریم که کار را زودتر تمام کنیم و به جایی برسانیم، از جزئیات غفلت می‌کنیم و گاهی غفلت از یک امر جزیی، موجب ایجاد رخنه و نقطه‌ سلبی در آن کار می‌شود، بنابراین باید مراقب بود که کارها متین، محکم و با شتاب مناسب انجام شود.» با توجه به مصوبه کنگره و سنای آمریکا مبنی بر تمدید تحریم‌ها و در راستای تبیین بیانات امام خامنه‌ای پیرامون برجام خبرنگار صبح صادق گفت‌وگویی را با سه نفر از صاحب‌نظران انجام داده که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم.
دولت دنبال یک کار استثنایی بود
دکتر جواد منصوری 
ما انتظار داشتیم که پس از سخنان رهبر معظم انقلاب، سخنگوی دولت درباره برجام و تصمیمات آمریکا و عملکرد ایران توضیح بدهد؛ اما تاکنون مانند بسیاری از مسائل، در مقابل این سخنان سکوت کامل بوده است. متأسفانه چون قرار نیست با دولت برخورد قانونی و مسئولانه که لازمه یک دولت پاسخگو است صورت گیرد؛ دولت مشکلی برای انجام کارهای خود نمی‌بیند و در نهایت دوره خود را می‌گذراند. 
نکته مهم این است که در قرارداد برجام تقریباً همه مسائل یک طرفه است و دولت هم در حال حاضر پاسخگو نیست؛ چرا که چند ماه دیگر به انتخابات ریاست‌جمهوری مانده و بنابراین ما مجبور هستیم با همین دولت بسازیم. 
تصور دولت این بود که می‌تواند در قالب یک کار استثنایی و تاریخی، قضیه برجام را اعلام و به نام خود ثبت کند و وانمود می‌کرد که هیچ مشکلی پس از آن نیست؛ لذا می‌تواند به عنوان یک دولت بسیار موفق و پیروز در صحنه اجرایی کشور، خود را معرفی کند و برای دوره‌های بعد هم این مجموعه را حفظ کند. 
اما دشمنان به این مسائل توجهی نمی‌کنند. آنها عملاً به فکر منافع خود هستند و همه دولت‌ها را فدای منافع خود می‌کنند؛ بنابراین این تصور اشتباه بود و در حال حاضر نیز کار فوق‌العاده‌ای نمی‌توان کرد؛ مگر اینکه مجموعه مقامات کشور یک تصمیم قاطع درباره برجام بگیرند. یا باید وضعیت موجود را بپذیرند که آنها گام به گام جلو می‌آیند، یا اینکه به هر قیمتی در مقابل طرف خود بایستند و هیچ‌گونه امر خلاف قانون و قرارداد را نپذیرند. 
در این میان به نظر می‌رسد مجلس نیز برای اینکه با دولت همکاری کرده باشد با این تصور که مسائل کشور را از این طریق حل کند، حاضر نشد واقعیت قضیه برجام را آن طور که هست بپذیرد. به هر حال مجلس باید وارد شود و به طور جدی مسئله برجام را یا در قالب لغو آن یا در قالب وادار کردن طرف‌های قرارداد به انجام تعهدات خود در دستور کار قرار دهد و اگر این کارها را انجام ندهد به نوعی تسلیم شده و به وضعیت موجود رضایت داده است. 


عجله دولت برای کار انتخاباتی بود
دکتر فؤاد ایزدی 
اولین توافقی که ما داشتیم توافق ژنو بود و دولت آقای روحانی مصمم بود که این توافق، پیش از پایان صدمین روز دولت انجام شود و طبق تاریخ هم این توافق در روز نودونهم فعالیت دولت صورت گرفته است. هیچ دلیلی هم بر این سرعت وجود نداشت. آن صد روز اول، یک شعار تبلیغاتی بود و متأسفانه وقتی انتخابات به پایان رسید، دولت در یک مدت بسیار طولانی در حال و هوای انتخابات بعدی بود و از ابتدا به برجام نگاه سیاسی داشت و هنوز هم نگاه سیاسی و انتخاباتی دارد. 
لذا مشکل از آن ابتدا وجود داشت و به جای اینکه در تکنیک‌های مذاکراتی از اهرم‌های موجود استفاده شود، مذاکره‌کنندگان در دولت، عجله داشتند و این امر در مراحل بعدی هم وجود داشت و شما مشاهده کردید که در حین مذاکرات هم رهبر معظم انقلاب فرمودند که نباید عجله کرد و اگر نیاز هست؛ باید بازه زمانی موجود تغییر کرده و افزایش یابد.
زمانی که دیگر مذاکرات تمام شده بود و با توجه به افرادی که در مذاکره وجود داشتند و امکاناتی که در کشور وجود داشت، مشخص شد چیزی که منعقد شده است، همان خواهد بود و کار دیگری نمی‌شود انجام داد. 
پس از اتمام مذاکرات، رهبر معظم انقلاب فرموده بودند که خوب شد مذاکرات جمع شد و دنباله‌دار نشد. بعضی‌ها این جمله ایشان را در کنار بیانات هفته گذشته ایشان می‌گذارند و می‌گویند تناقض وجود دارد، در حالی که تناقضی وجود ندارد؛ چرا که زمانی که رهبر معظم انقلاب فرمودند باید مذاکرات پایان یابد، زمانی بود که مشخص بود هر چقدر مذاکرات جلوتر می‌رفت به ضرر ایران تمام می‌شد. به همین دلیل در آن مقطع نباید کار ادامه می‌یافت.
زمانی که دولت در حین مذاکرات برجام عجله بی‌جا کرد، به نتایجی که باید، دست نیافت و طرف مقابل با استفاده از همین عجله، مفادی را در برجام گنجاند که در حال حاضر از آن استفاده می‌کند و هم‌اکنون که مشخص شده برجام منافعی که باید برای ایران دربرمی‌داشت ندارد؛ اظهارات مقامات دولتی بر این اساس است که برای ثمره باغ برجام باید صبر کنیم. 
در یک برهه از زمان عده‌ای در دولت می‌گفتند مشکل کشور این است که  با آمریکا مذاکره نمی‌شود. 
در حال حاضر، ما  بیش از حد معمول و در حد رکورد زدن با آمریکا صحبت کردیم که نتیجه آن برجامی است که در حال تبدیل شدن به خسارت محض است. در حال حاضر باید تحلیل‌هایی که نسبت به برجام صورت می‌گرفت، اصلاح شود و افرادی که تحلیل می‌کردند باید پاسخگو باشند؛ لذا پیش از هر اقدامی برای اصلاح وضعیت موجود، باید اشتباهات گذشته را بپذیریم و سیاست‌های خارجی خود را بازبینی کنیم. 
بحث اصلی ما در مذاکرات، تحریم‌ها بود. فردی که از طرف نظام بانکی کشور، نماینده و پیگیر بحث تحریم‌ها بود بعداً مشخص شد که نفوذی و جاسوس بوده است. نفوذی بودن یک سری افراد مشخص شده است، ولی عده‌ای هم تصور می‌کردند که در راستای منافع کشور کار می‌کنند؛ اما در حقیقت، به دنبال اجرا کردن سیاست‌های طرف مقابل بودند که نتیجه آن وضعیت فعلی شده است. 
نیروهای اطلاعات امنیت کشور باید گروه اول را شناسایی کرده و با آنها برخورد کند و گروه دوم نیز باید نگاه، تحلیل‌ها و مناسبات خود را اصلاح کنند.


برخورد باید متناسب با اقدامات طرف مقابل باشد
دکتر سیدحامد موسوی 
بحث برجام از زوایای مختلفی قابل بررسی است. با نگاهی خوش‌بینانه می‌توان گفت، عجله دولت ایران و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشور درباره برجام، به دلیل از میان برداشتن تحریم‌های ظالمانه علیه ایران بود. نگاه من به تیم مذاکره‌کننده که انسان‌های مؤمن و انقلابی هستند، این‌گونه است؛ اما به طور قطع، خارج از وزارت امور خارجه، متأسفانه اشخاص، احزاب و رسانه‌های مختلف بر روی تیم فشارهایی می‌آوردند تا مذاکرات سریع‌تر به نتیجه برسد. وقتی طرف مقابل احساس کند، شما به این توافق نیاز مبرم دارید به یقین قدرت چانه‌زنی کاسته می‌شود.
ممکن است آمریکایی‌ها درباره تحریمی که علیه ایران در سنای آمریکا، با ۹۹ رأی موافق و یک رأی ممتنع و پیش از آن در مجلس نمایندگان با 419 رأی موافق و یک رأی مخالف تصویب شد، بگویند که این تحریم ربطی به برجام نداشته است؛ زیرا ما در برجام تعهد داده‌ایم که فقط تحریم‌های هسته‌ای برداشته شود، در صورتی که این تحریم پیش از جریان هسته‌ای، یعنی در سال 1996 وضع شده بود. البته متن این تحریم اشاره می‌کند که به دلیل تلاش برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی این تحریم وضع می‌شود؛ امری که برجام آن را باطل کرده است؛ از همین رو تمدید تحریم‌های ده ساله در واقع نقض برجام است و عملاً این تحریم‌ها سبب می‌شود دستاوردهای برجام برای ما به حداقل می رساند.
برخوردها و نگرانی‌های رهبر معظم انقلاب در این زمینه به دلیل این است که روند فعلی، تازه شروع ماجرای برجام است. در حال حاضر، در کنگره آمریکا 96 لایحه تحریم علیه ایران وجود دارد که تک‌تک آنها از سوی جمهوریخواهان رأی‌گیری و وضع خواهد شد، مگر اینکه ما محکم جلوی این روند بایستیم.
تنها راه این است که آمریکا را متوجه کنیم اگر شما تحریم‌های جدید وضع کنید، در مقابله‌به‌مثل، ما نیز کارهایی را انجام خواهیم داد که نوع این برخورد باید در سطح کلان کشور بررسی و تصمیم‌گیری شود.اگر ما عکس‌العمل نشان دهیم، دو حالت وجود دارد؛ یک حالت این است که طرف مقابل کوتاه می‌آید و به عمل به تعهدات خود روی می‌آورد که در این صورت برجام حفظ می‌شود و حالت بعدی این است که طرف مقابل کوتاه نمی‌آید و در عمل برجام منتفی می‌شود. در اینجا می‌توان گفت، باید به این نکته توجه داشته باشیم که ضروری است برخورد ما متناسب با اقدامات طرف مقابل باشد.

 محمد حسین مصطفایی/  در حالی که آمریکا در ماه‌های اخیر در صدد بوده است بی‌اعتباری برجام و ضعف دیپلماسی ما را به جهان نشان بدهد، مسئولان وزارت امور خارجه کشورمان از اعلام موضع صریح و رسمی درباره بدعهدی آمریکا به هر دلیلی پرهیز کرده‌اند. پنج‌شنبه شب طرح تمدید 10 ساله قانون تحریم‌های ایران، با 99 رأی مثبت در برابر صفر رأی منفی در سنا به تصویب رسید. حتی اگر اوباما نیز رأی سنا را وتو کند، این طرح باز هم به قانون تبدیل می‌شود؛ چراکه بیش از دوسوم در هر دو مجلس به این طرح رأی داده‌اند.
ماجرای تمدید قانون تحریم‌های ایران، محکی جدی برای ایران در جهت مدیریت بحران‌های فراوانی است که احتمالاً در مسیر اجرای برجام برای ایران طراحی خواهد شد. به ویژه در دولت آینده آمریکا، کنگره با همکاری کاخ سفید، اجرای اقدامات آزاردهنده و تحریک‌آمیزی را آغاز خواهند کرد.
این درحالی است که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان 23 خرداد ماه 1395، در صحن علنی مجلس در واکنش به اظهارات منتقدان برجام و تأکید آنان بر بدعهدی‌های احتمالی کاخ سفید و آمریکایی‌ها به صراحت گفت که تصویب طرح تمدید تحریم‌های آمریکا علیه ایران مغایر برجام است و ایالات متحده نباید چنین کاری کند.
ظریف همچنین در بخشی از سخنان خود در پاسخ به پرسش یکی از نمایندگان درباره زمان لغو قانون کلی تحریم‌های ایران معروف به «داماتو»، عنوان کرد: «دیگر قانون داماتو وجود ندارد؛ بلکه قانونی به‌اسم ISA (قانون تحریم‌های ایران) وجود دارد که در پایان سال 2016 مدت آن تمام می‌شود.»
وی خاطرنشان کرد: «ظاهراً گروهی به‌دنبال تمدید این قانون هستند که ما نیز تذکر داده‌ایم که تمدید این قانون مغایر برجام است، آنها نیز در جلسه استماع کنگره تأکید کرده‌اند که نحوه مواجهه با این قانون باید طوری باشد که برجام را نقض نکند.»
در این پاییز اعتماد، محمدجواد ظریف هنوز هم اعتمادش را به آمریکا از دست نداده و پس از تصویب تمدید تحریم‌ها در سنا برخلاف سخنان گذشته‌اش گفت: «این کاری که در سنا انجام شد در صورتی که به امضای رئیس‌جمهور آمریکا هم برسد، اثر اجرایی ندارد و از نظر جامعه بین‌المللی بی‌اعتباری دولت آمریکا را نشان می‌دهد که برخلاف تعهدات خود عمل می‌کند.»

   حسین عبداللهی‌فر/ این روزها بخش زیادی از فضای رسانه‌ای کشورمان به آمدن و  نیامدن محمدرضا عارف به عرصه رقابت‌های انتخاباتی سال آینده اختصاص یافته است. علت این امر آن است که برخی از رویکردها و اظهارات وی نشان‌دهنده نارضایتی او از وضع موجود و رفتاری است که هم‌قطارانش با وی داشته‌اند. اگرچه عارف نمی‌خواهد به گونه‌ای عمل کند که مورد نکوهش اصلاح‌طلبان قرار گرفته و عامل باخت آنها شود؛ اما احساس او کاملاً برای موافقان و مخالفانش قابل فهم است. این احساس زمانی به یک فرد دست می‌دهد که نه تنها پاداش عمل ایثارگرانه خود را دریافت نکرده باشد، بلکه به وی به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف نگریسته شده و قرار است مجدداً همین نقش را بازی کند. 
«آفتاب یزد» با همین نگاه در سرمقاله‌ای با عنوان «عارف باید باشد تا اصلاح‌طلبان گل نخورند»، نوشت: «روز گذشته یکی از خبرها جالب به نظرم رسید. تیتر زده بود: «آگهی گم شدن یک نماینده مجلس!» وقتی خبر باز شد، کاشف به عمل آمد یکی از طنزنویسان به اصطلاح اصلاح‌طلب و حامی دولت روحانی، طنازی نموده و ذوق به خرج داده، خواستار پیدا شدن محمدرضا عارف شده است! وی نوشته بود که از هشتم خردادماه تاکنون رئیس فراکسیون امید دیده نشده است.»
این روزنامه با تشبیه عارف به «چوب دو سر طلا» که هم در جناح اصلاح‌طلب، مخالف، منتقد و حتی دشمن دارد و هم در جناح مقابل، در پاسخ به این پرسش که به راستی چرا کسانی که خود را اصلاح‌طلب می‌دانند اینگونه به عارف می‌تازند؟ نوشت: «ما، هم به مارادونا نیاز داریم و هم مالدینی. محمدرضا عارف باید باشد تا اصلاح‌طلبان گل نخورند.»
نکته جالب اینکه روزنامه «آرمان» در تیتر اول خود موضوع آمدن عارف را به اصولگرایان نسبت داده از قول عرب‌سرخی نوشت: «به نظر من سناریویی از پیش طراحی شده از سوی عوامل ناشناخته و ضداصلاحات و همچنین برخی از اصولگرایان با محوریت آقای عارف تدوین شده تا به این وسیله در جریان اصلاحات دو دستگی و انشقاق به وجود بیاید. اصولگرایان به شکل‌های مختلف به دنبال این هستند که جریان اصلاحات با دو گزینه در انتخابات شرکت کند. از نظر اصولگرایان بهترین گزینه‌ای که می‌تواند پایگاه آرای آقای روحانی را با چالش بسیار جدی مواجه کند، آقای عارف است. در نتیجه تلاش می‌کنند با زمینه‌سازی‌های مختلف محمدرضا عارف را تشویق کنند که در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کند. اصولگرایان به خوبی به این نکته آگاهی دارند که حضور همزمان عارف و روحانی می‌تواند به سود گزینه اصولگرایان تمام شود.»
همین روزنامه در شماره بعدی خود در توجیهی کاملاً متناقض اقدامات عارف را ناظر به انتخابات 1400 تعریف کرد و از قول عبدالله ناصری نوشت: «آقاي عارف هيچ‌گونه دغدغه‌اي براي حضور در انتخابات رياست‌جمهوري سال ۹۶ ندارند و فعاليت‌هاي انتخاباتي ايشان معطوف به سال۱۴۰۰ است. در شرايط كنوني ايشان رئيس شوراي ائتلاف جريان اصلاحات براي انتخابات رياست‌جمهوري ۹۶ هستند و به صورت طبيعي جايگاه ايشان با حضور در انتخابات منافات دارد. شنيده‌هاي بنده حاكي از اين نكته است كه برخي از افراد مانند آقاي عارف و جهانگيري براي انتخابات رياست‌جمهوري۱۴۰۰ برنامه دارند و ممكن است در آن مقطع زماني خود را در معرض آراي مردم قرار بدهند.»
این تناقض‌گویی‌ها از آن روست که آمدن عارف می‌تواند نتیجه انتخابات را تحت ‌تأثیر قرار دهد، چنانچه در سال 92 همین کارکرد را داشت،  با این تفاوت که اگر در آن سال کناره‌گیری وی توانست موازنه رقابت‌ها را به نفع اعتدالگرایان و اصلاح‌طلبان تغییر دهد، در سال 96 ورودش می‌تواند به زیان جناح حاکم تمام شده و دولت روحانی را ناتمام و بازی اصلاح‌طلبان را خراب کند. از همین رو، تصور آمدن عارف حتی اگر به واقعیت نینجامد، برای دولت و اصلاحات به کابوسی تبدیل شده که برای نجات آن یک راه بیشتر وجود ندارد و آن حصول اطمینان از نیامدن وی به هر قیمت است. 


 محمد نوری/ یکی از مهم‌ترین معضلات کشور، مشکلات اقتصادی است که با توجه به امکانات، منابع و ظرفیت‌های داخلی موجود در کشور، راه برون‌رفت از این مشکلات، با اتکا به توان داخلی میسر می‌شود. در واقع، با برنامه‌ریزی مناسب و استفاده از توان داخلی موجود می‌توان بر مشکلات اقتصادی فائق آمد. به عبارت دیگر، توجه و تقویت تولید داخلی افزون بر اینکه تمامی مشکلات کشور، از جمله مشکلات اقتصادی را حل می‌کند، موجبات عزت و بی‌نیازی کشور را نیز در تمامی حوزه‌ها فراهم می‌آورد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمعی از کارگران سراسر کشور حمایت از تولید داخل را وظیفه همگان برشمردند و فرمودند: «بنده برای تولید داخلی حق زیادی را قائلم. تولید داخلی بایستی به‌عنوان یک چیز مقدّس شمرده بشود. حمایت از تولید داخلی باید یک وظیفه شناخته بشود؛ همه خودشان را موظف بدانند از تولید داخلی حمایت بکنند.»(۸/۲/۱۳۹۵) حمایت از تولید داخل به یک تعبیر در دو سطح تحقق پیدا می‌کند؛ یکی در سطح دولتمردان و دست‌اندرکاران و دیگری در سطح مردم و مصرف‌کنندگان. 

وظیفه دولتمردان
 در حمایت از تولید داخلی
طی سال‌های اخیر، اقتصاد کشور به واسطه اعمال تحریم‌های اقتصادی غرب با مشکلاتی روبه‌رو شده است؛ اما اصلی‌ترین مشکلی که پس از بروز تحریم‌ها رخ داده، تأمین کالاهایی است که مردم به آنها نیاز دارند. کالاهایی که عمده آنها به واسطه بی‌توجهی به تولید داخل و حمایت‌های لازم از صنعت وارد کشور می‌شود. رهبر فرزانه انقلاب با تأکید بر نظارت و هدایت دولتمردان در امر واردات، فرمودند: «یک رکن دیگر، دستگاه‌‌های متولی وارداتند. این دستگاه‌‌ها هم بایستی نگاه کنند. بعضی از چیزها هست که در اختیار دولت نیست؛ بخش خصوصی فعالیت می‌کند و چاره‌ای هم نیست، لکن دستگاه‌های دولتی می‌توانند با نظارت هدایت کنند؛ کاری بکنند که مسئله واردات به تولید داخلی لطمه نزند».
با توجه به شرایط حاکم بر اقتصاد کشور و محدودیت منابع و درآمدهای ارزی، حمایت از تولید داخل موجب جلوگیری از خروج ارز برای واردات کالاهای غیر ضروری می‌شود. این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد که به واسطه فعالیت نکردن صنایع داخلی با تمام توان، دولتمردان به منظور تأمین نیازهای غیر ضروری مردم به ناچار به سمت واردات کالاهای مختلف می‌روند که این موضوع سبب می‌شود ارز قابل توجهی از کشور خارج شود. این در حالی است که هم اکنون صنایع کوچک و بزرگ کشور با مشکل کمبود نقدینگی روبه‌رو هستند و در صورتی که هزینه واردات به صنایع کشور تزریق شود، مشکل تأمین کالاهای مورد نیاز داخل برای بلندمدت برطرف می‌شود و دیگر به خروج ارز برای واردات کالاهای غیر ضروری نیازی نیست.
از این رو، از مهم‌ترین وظایف دولتمردان در حمایت از تولید داخلی، مدیریت واردات در راستای حمایت از تولید داخلی است، چرا که با تقویت و توسعه صنایع بومی می‌توان به راحتی بخش قابل‌توجهی از نیازهای اساسی مردم به کالاهای مختلف را در داخل کشور برطرف کرد و کشور را از واردات این نوع کالاها بی‌نیاز و بخش قابل‌توجهی از مشکلات اقتصادی کشور را مرتفع کرد، از جمله وظایف دیگر دولتمردان و دست‌اندرکاران در حوزه حمایت از تولید می‌توان به حمایت از صنایع تولیدی با حذف موانع تولید (تدوین قوانین مناسب در راستای حمایت از تولید و پیگیری اجرای آن قوانین)، اختصاص اعتبار و بودجه مناسب در راستای تقویت تولید داخلی در برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت، اقدام عملی در مبارزه جدی با قاچاق کالا و پرهیز از برخورد شعاری با موضوع قاچاق، تبلیغ، ترویج و فرهنگ‌سازی مناسب برای مصرف تولیدات داخلی، زمینه‌سازی برای سرمایه‌‌گذاری مناسب در امر تولید و... اشاره کرد.

وظیفه مردم و مصرف‌کنندگان
 در حمایت از تولید داخلی
در دوره‌ای که رکود تورمی بر اقتصاد کشور حاکم شده، یکی از اصلی‌ترین راه‌های برون‌رفت و نجات از این وضعیت توجه ویژه به تولید داخلی است. رهبر معظم انقلاب در همان دیدار هشتم اردیبهشت ماه سال جاری، عمل مصرف‌کنندگان را در راستای کمک به حمایت از تولید داخل عنوان کرده و فرمودند: «مصرف‌کننده‌ باانصاف، مصرف‌‌کننده‌ باوجدان هم می‌تواند همین ‌جور به تولید کشور کمک کند؛ دنبال اسم و رسم نروند، دنبال بِرَند نروند ـ این حرفی که حالا مرتب تکرار می‌کنند: بِرَند، بِرَندـ  دنبال مارک نروند؛ دنبال مصلحت بروند. مصلحت کشور، مصرف تولید داخلی است، کمک به کارگر ایرانی است. بعضی‌‌ها هستند حتی حاضرند به نفع کارگر هم شعار بدهند، رگ گردن را هم درشت کنند و شعار بدهند، اما در عمل به کارگر ایرانی لگد بزنند. لگد زدن به کارگر ایرانی این است که انسان جنس مصنوع این کارگر را مورد استفاده قرار ندهد و برود مشابه این را از خارج بگیرد.»
مهم‌ترین وظیفه‌ای را که می‌توان در حمایت از تولید داخلی بر عهده مردم و مصرف‌کنندگان عنوان کرد، خرید و مصرف تولیدات داخلی است که در این صورت رشد اقتصادی افزایش پیدا می‌کند، رونق اقتصادی ایجاد می‌شود، کیفیت محصولات تولید داخل ارتقا می‌یابد و در بازارهای بین‌المللی توان رقابت پیدا می‌کند و...
مصرف تولیدات داخل از سوی مردم، افزون بر بی‌نیازی به کشورهای دیگر مزایای فراوانی را نیز برای اقتصاد کشور به همراه دارد. بیکاری یکی از دغدغه‌های اصلی اقتصاد کشور بوده و این در حالی است که صنایع کشور ظرفیت و توان ایجاد اشتغال پایدار به صورت گسترده را دارند. در صورت حمایت از تولید داخل می‌توان امیدوار بود که با برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت میزان بیکاری کاهش یابد و مشکل بیکاری در اقتصاد ایران برطرف شود.
از دیگر وظایف مردم در حمایت از تولید داخل می‌توان به استفاده نکردن از کالای قاچاق اشاره کرد که باید با تقویت فرهنگ مصرف کالاهای ایرانی و حمایت از تولیدات داخلی از رواج مصرف کالای قاچاق جلوگیری کرد. قاچاق کالا برای کشور بلای عظیم اقتصادی است و مبارزه با آن باید به یک فرهنگ و مطالبه عمومی مردمی تبدیل شود. در وضعیتی که کشور در یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی قرار دارد، باید به گونه‌ای به مصرف کالای ایرانی اقدام کرد که استفاده از تولید داخل مصداق امر به معروف و استفاده نکردن از کالای قاچاق مصداق نهی از منکر شود. 

صبح‌ صادق ضرورت تقویت روحیه انقلابی در جنبش دانشجويي را بررسی می‌کند
 مهدي سعيدي/ شانزدهم آذر سرآغار تثبيت حرکت جنبش دانشجويي در ريل انقلابي‌گري و مبارزه با استعمار و استبداد است. درست آن زمان که در فرداي پيروزي کودتاي انگليسي ـ آمريکايي  28 مرداد 1332 فصل حاکميت مطلق استبداد و سرکوبي مبارزان و انقلابيون و آزاديخواهان سر رسيده بود، اين تنها دانشگاه و جنبش دانشجويي بود که مي‌توانست بار ديگر پرچم مبارزه با استبداد و استعمار را به دست گيرد و از رسالتي تاريخي براي خود سخن گويد که از ديگر طبقات اجتماعي و نهادها کمتر انتظار تحقق آن  مي‌رفت.
در اين ايام خبر برقراری روابط مجدد ايران و بريتانيا و همچنين سفر ريچارد نيکسون، نايب رئیس جمهوري وقت آمريکا، حکايت از نمايش قدرت طراحان اصلي پشت صحنه کودتا در مقابل چشم ملت ايران داشت و اين پيام را  تداعي مي‌کرد که هرگونه مقاومت در برابر سيطره ابرقدرت‌ها در نهايت به سرنگوني و کودتا خواهد انجاميد! اين حرکت نمي‌توانست بدون واکنشي درخور از سوي صداي وجدان ملت همراه نباشد. اين فرصت براي فرياد زدن در شب ظلمت‌زده کودتا، در نيمه آذرماه 1332 مهيا شد و با ريخته شدن خون سه شهيد دانشگاه، اولين سپيده شکست و رسوايي کودتا سر زد و ماهيت آمريکايي‌ـ انگليسي کودتاگران عيان شد و اين روز چون چراغ هدايتي براي جنبش دانشجويان شد تا حفظ روحيه انقلابي‌گري و مبارزه با استعمار و استبداد را به‌مثابه مهم‌ترين شاخصه‌های هويت‌بخش جنبش دانشجويي در ادوار مختلف در وجود خود تمرين و بازخواني کند.
از فرداي همان روز بود که دشمنان زخم‌خورده اين ملت که از بيداري دانشجويان به خشم آمده بودند، بر آن شدند تا راهبرد استحاله جنبش دانشجويي را با سرگرم کردن دانشجويان به نيازهاي حقير، از روحيه انقلابي‌گري تهي سازند، تا پيشگامان مبارزه با بيگانگان را عملاً از صحنه مبارزه خارج کنند! استفاده از شيوه‌هاي مختلف تهديد، تطميع، تحريف و تقويت ايدئولوژي‌هاي التقاطي و الحادي و ماترياليستي و مشغول کردن جوانان دانشجويي به لذت‌هاي مادي و جنسي، مهم‌ترين شيوه‌هايي بود که در طول ربع قرن حاکميت پهلوي پس از کودتاي 1332 براي مهار دانشگاه دنبال شد؛ اما حاصل آن انقلابي الهي بود که جوانان و دانشجويان در آن نقش مهمي برعهده داشتند.
جنبش دانشجويي با پيروزي انقلاب اسلامي با تحول و تعالي عميقي مواجه شد و انقلاب اسلامي آرمان‌ها و فرصت‌هايي را پيش روي اين جريان قرار داد که پيش از آن فرصت ظهور و بروز آن فراهم نبود. سرآغاز حرکت جديد جنبش دانشجويي را مي‌توان در ماجراي تسخير لانه جاسوسي مشاهده کرد که رهبر بزرگ نهضت ملی ايران آن را «انقلاب دوم؛ انقلابي بزرگ‌تر از انقلاب اول» ناميد! اين روز که بعدها به روز ملي مبارزه با استکبار جهاني شهرت يافت، اوج تجلي روحيه انقلابي‌گري و نفرت ملت ايران از جنايات و زياده‌خواهي‌هاي آمريکايي‌ها در طول ربع قرن اخير بود که سردمدار اين رسواگري را جنبش دانشجويي بر عهده گرفت. در اين روز جنبش دانشجويي جاسوسخانه آمريکايي‌ها را به سخره گرفت و تاريخ جديدي از روابط ملت ايران و آمريکا آغاز شد؛ رابطه‌ای تقابلی که تا به امروز نيز اين  تقابل ادامه داشته است.

روحيه انقلابي
آنچه با مرور چند دهه‌اي تاريخ شکل‌گيري جنبش دانشجويي مي‌توان به ان اشاره کرد این است که شاخصه مقوّم و حيات‌بخش هويت دانشجويي، شاخصه «انقلابي‌گري» است. درباره مفهوم انقلابي‌گري سخنان فراواني گفته شده است و گرايش‌هاي سياسي مختلفی تلاش کرده‌اند کليدواژه انقلابي را مطابق با جهت‌گيري خود تعريف کنند.
بخشي از جريان‌هاي سياسي، انقلابي‌گري را معادل روحيه نفي و مبارزه تعريف کرده‌اند و انقلابي را کسي مي‌دانند که در چارچوب هيچ نظم و نظامي نگنجیده و همواره در جايگاه اپوزيسيون، برانداز و ضد نظام قرار دارد. در اين نگاه اصالت با مبارزه است و با تبديل شدن انقلاب به نظام و پايان مبارزه، مرگ انقلاب فرارسيده است؛ لذا انقلابي نبايد تسليم و عمله نظام مستقر شود؛ چرا که فرآيند تبديل نهضت به نظام، فرآيند مرگ انقلاب و انقلابي است!
اما در نگاه اسلام انقلابي، انقلابي‌گري مرادف با گزاره «مبارزه به مثابه هدف» نيست. مبارزه در تفکر اسلامي معطوف به نتيجه معنا مي‌يابد و براي تحقق آرمان‌هاي بزرگ‌تري چون عدالت، معنويت و اقامه دين حق به کار مي‌آيد. انقلابي‌گري يعني تسليم وضع موجود نشدن و براي تحقق آرمان‌هاي بزرگ الهي و انساني مجاهدت و تلاش کردن و منافع فردي را در راه آرمان‌ها ناديده گرفتن. قرار نيست انقلابي‌گري تنها در حد شعار دادن تقليل يابد؛ بلکه تحقق عيني و عملي آمال انقلابيون واقعيتي است که اين مهم تنها از طريق تشکيل حکومت اسلامي ممکن خواهد شد و نظام اسلامي ساختاري است که از تعين روحيه انقلابي حاصل آمده است. با اين نگاه تلاش براي حفظ نظام اسلامي مادامي که هدف آن اقامه همه آرمان‌هاي الهي ـ انساني است، خود عين انقلابي‌گري و مهم‌ترين آن است.
در اين نگرش وظيفه انقلابيون حفظ، نگهداري و مراقبت از انقلاب در برابر وادادگي و تحريف و استحاله و نفوذ است. طبيعت آدمي ميل به ثبات و محافظه‌کاري دارد؛ اما روحيه انقلابي‌گري در تلاش است تا اراده‌ها را معطوف به هدف تعريف کرده و از تزلزل و تغافل پيش از رسيدن به قله آرمان‌ها جلوگيري کند. انقلابيون و روحيه انقلابي موتور حرکت جامعه است و اگر اين موتور خاموش شود، دوران زوال تمدني يک ملت و جامعه فرا خواهد رسيد.

دانشجويان و شاخصه انقلابي‌گري
انقلابي‌گري وضعيتي است که هم در حوزه باورها مؤلفه‌هايي دارد و هم در حوزه رفتارها می‌توان شاخصه‌‌هايي براي آن تعريف کرد. در اين بين تبيين اين مؤلفه‌ها و شاخصه‌ها در هر عصري نيازمند مفسري حکيم است که با توجه به شناخت موقعيت به درستي تصوير درستي از انقلابي‌گري ارائه دهد. در اين راستا حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در آخرين سخنراني سالیانه‌شان که در سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(ره) ايراد فرمودند و از اهميت راهبردي برخوردار است، شاخصه‌هاي انقلابي‌گري را تبیین کردند؛ شاخصه‌‌هايي که جريان دانشجويي کشور به‌مثابه پيشگام انقلابي‌گري بايد مدنظر قرار دهد:
شاخصه اوّل، پايبندي به مباني و ارزش‌هاي اساسي انقلاب؛ 
شاخصه دوّم، هدف‌گيري آرمان‌هاي انقلاب و همّت بلند براي رسيدن به آنها؛ 
شاخصه سوّم، پايبندي به استقلال همه‌جانبه‌ کشور، استقلال سياسي، استقلال اقتصادي، استقلال فرهنگي و استقلال امنيتي؛ 
شاخصه چهارم، شناخت دشمن، حسّاسيت در برابر دشمن و کار دشمن و نقشه‌ دشمن و عدم تبعيت از او(جهاد کبیر)؛ 
شاخصه پنجم، تقواي ديني و سياسي که شاخصه بسيار مهمی است.
به فرموده معظم‌له «اين پنج شاخصه اگر در کسي وجود داشته باشد، قطعاً انقلابي است.» قابل توجه آنکه در برابر تحقق هر يک از شاخصه‌هاي برشمرده جريان‌هاي معاند جنبش دانشجويي در تلاشند تا مانع شکل‌گيري جنبش دانشجويي تراز انقلاب اسلامي شوند. کافي است رسانه‌هاي مختلف جريان معاند را مرور کنید تا مشخص شود در جنگ نرم رسانه‌اي ايجاد شده، چطور تحريف و تخريب مباني و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي، زير سؤال بردن استقلال و تشويق وابستگي، حساسيت‌زدايي از دشمن و اعتماد به آن، اباحي‌گري و دنياگرايي و سستي و رخوت و سبک زندگي غربي (بخوانيد غير انقلابي) به انحای مختلف ترويج  مي‌شود و جوانان انقلابي را به تسليم دعوت مي‌کند!
با محور قرار دادن مؤلفه‌هاي برشمرده جنبش دانشجويي خواهد توانست خود را در تراز پيشگام و پرچمدار انقلابي‌گري در جامعه اسلامي مطرح کند.

ترويج روحيه انقلابي
پس از نهادينه کردن روحيه انقلابي، نوبت انجام رسالت‌هايي اجتماعي است که از يک جريان انقلابي در  جامعه امروز انتظار مي‌رود. اگر جريان دانشجويي رسالت اصلي خود را ترويج و تقويت روحيه انقلابي قرار دهد، در مرحله تاکتيک‌ها، وظايف مختلفي بر عهده دارد که برخي از مهم‌ترين آنها در زمانه ما به شرح زیر است:
۱ـ شايد بتوان با صراحت گفت که يکي از وظايفي مهمي که در مسير تقويت و فراگير کردن روحيه انقلابي بر عهده دانشجويان است، مسئله گفتمان‌سازي است. دانشجويان وظيفه دارند ابعاد مفهوم انقلابي‌گري و مؤلفه‌هاي آن را در جامعه بسط دهند و اين انتظاري است که امروز از جنبش دانشجويي مي‌رود، همان‌طور که سال‌ها به اين وظيفه عمل کرده است. رهبر معظم انقلاب سال‌ها پيش در وصف اين جنبش فرموده بود: «دانشجوها گفتمان‌ساز بوده‌اند، فضاي فکري ساخته‌اند، گفتمان‌هاي سياسي و انقلابي را در جامعه حاکم کرده‌اند که در موارد زيادي اين وجود داشته.» (24/9/۱۳۸۷)
ايشان تأکيد دارند که «دانشجو تصميم‌ساز است؛ دانشجو گفتمان‌ساز است. شما وقتي که يک آرماني را دنبال مي‌کنيد، مي‌گوييد، تکرار مي‌کنيد و بجد پاي آن مي‌ايستيد، اين يک گفتمان در جامعه ايجاد مي‌کند، اين موجب تصميم‌سازي مي‌شود... کسي از عزيزان از قول مرحوم شهيد بهشتي، نقل کردند که ايشان فرمودند که «دانشجو مؤذّن جامعه است؛ وقتي که خواب بماند، مردم هم خواب مي‌مانند»؛ خب، تعبير خوبي است؛ شما مي‌توانيد بيدارکننده باشيد، مي‌توانيد گفتمان‌ساز باشيد، به‌هيچ‌وجه تصوّر نکنيد که اين کارهاي دانشجويي شما، کارهاي بي‌اثري است.»(20/4/۱۳۹۴)
۲ـ حضور در عرصه‌هاي مختلف انقلاب و اعلام مواضع انقلابي يکي از مهم‌ترين اقداماتی است که از تشکل‌هايي دانشجويي انتظار می‌رود. امروز حوادث مختلفي در عرصه‌هاي گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي رخ می‌دهد که اعلام نظري برخاسته از آرمان‌ها و فارغ از تعلقات سياسي ـ  جناحي بسيار راه‌گشا خواهد بود. در اين راستا رهبري معظم انقلاب توصيه مي‌کنند که «حضور فکري؛ مواضع شما روشن باشد... تحليل‌تان را مردم بدانند، منعکس کنيد.»(12/4/۱۳۹۵)
۳ـ مسئله تبيين يکي ديگر از وظايفي است که از جريان دانشجويي پيشرو انتظار مي‌رود. امروز در عرصه جنگ نرم دشمن و با توجه به گسترش و عمومي شدن رسانه‌ها و فضاي مجازي، فرصت مناسبي براي هجمه به همه باورهاي انقلابي فراهم آمده است که مقابله با آن جهادي عظيم و همه‌جانبه می‌طلبد که دانشجويان به مثابه افسران جوان جنگ نرم، در خط اول اين صف‌آرايي و مبارزه قرار دارند. به فرموده حکيم انقلاب؛ «تبيين اساس کار ما است. ما با ذهن‌ها مواجهيم، با دل‌ها مواجهيم؛ بايد دل‌ها قانع بشود. اگر دل‌ها قانع نشد، بدن‌ها به راه نمي‌افتد، جسم‌ها به‌کار نمي‌افتد؛ اين فرقِ بين تفکّر اسلامي و تفکّرات غيراسلامي است.»(12/4/۱۳۹۵)
4ـ ارتقای سطح آگاهي سياسي و ديني يکي ديگر از وظايف خطيري است که در جهان پيچيده امروز دانشجوی جوان براي ترويج گفتمان انقلابي‌گري سخت بدان نيازمند است و به همين دلیل است که رهبر معظم انقلاب تأکيد دارند؛ «سطح آگاهي سياسي و ديني خودتان را افزايش بدهيد. نگوييد ما همه چيز را بلديم، به همه چيز مسلّطيم؛ نه، گاهي سطح آگاهي‌هاي سياسي کم است، گاهي سطح آگاهي‌هاي ديني کم است... آگاهي‌هاي علمي ديني و سياسي خودتان را افزايش بدهيد.»
۵ـ پيشگامي در مبارزه با فساد را مي‌توان يکي ديگر از شاخصه‌هاي عيني روحيه انقلابي دانشجويان دانست. دانشجويان همواره در طول تاريخ انقلاب اسلامي پرچمدار عدالت‌خواهي بوده‌اند و با مظاهر اشرافيت و فساد مقابله کرده‌اند. تداوم اين وضعيت و پيشگامي در اين عرصه يکي از مطالباتي است که بارها  امام جامعه اسلامي مورد تأکيد قرار داده‌اند، به‌ویژه در دهه چهارم انقلاب که پيشرفت و عدالت بر آن نام نهاده‌اند. حقيقت تلخ آن است که امروزه فساد در عرصه‌هاي مختلف اقتصادي در جامعه ريشه دوانده و به معضلي پيش روي پيشرفت کشور بدل شده است. آفت فساد نه تنها چرخ اقتصاد کشور را دچار مشکل مي‌کند، که مهم‌تر از آن عرصه اعتقاد و فرهنگ جامعه را تهديد مي‌کند؛ چرا که بستر را براي بي‌اعتمادي  افکار عمومي فراهم مي‌آورد و از ديگر سو فرهنگ سلامت روحي و رفتاري جامعه را تهديد مي‌کند؛ لذا بدون مبارزه با فساد تحقق عدالت ممکن نخواهد بود.
بی‌شک تحقق اين مهم نيازمند علم، شجاعت و آزادگي است که تجميع همه اين موارد در روحيه انقلابي‌گري است. به هر حال طبق نظر رهبر فرزانه انقلاب؛ «مطالبه‌ عدالت به معناي اين است که عدالت، گفتمان غالب در محيط‌هاي جوان و دانشجويي شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسئولی بخواهند.» (22/2/۱۳۸۲)
۶ـ موضوع بنيادين ديگري که بی‌شک جزو وظايف ذاتي و شايد انحصاری دانشجويان و جنبش دانشجويي است، مسئله «توليد علم» و «جنبش نرم‌افزاري» است. خيز جديدي که در سال‌هاي اخير برداشته شده و دستاوردهاي بزرگي که در حوزه علمي به دست آمده و به گفتماني قدرتمند در سطح جامعه بدل شده، همچنان بايد با شتاب بالايي ادامه يابد و اين نيز تنها با تقويت روحيه انقلابي‌گري در دانشگاه ممکن است.
در پايان و در جمع‌بندي آنچه تحت عنوان «جنبش دانشجويي و روحيه انقلابي‌گري» بيان شد، اين کلام از حکيم فرزانه انقلاب اسلامي مي‌تواند راه‌گشا باشد. معظم‌له در پاسخ به اين پرسش که «راه برافراختن پرچم تمدّن نوين اسلامي چيست؟» چنين پاسخ دادند: «راهش تربيت نسلي است با يک خصوصياتي که آن خصوصيات اينها است؛ يک نسلي بايد به وجود بيايد شجاع، باسواد، متدين، داراي ابتکار، پيشگام، خودباور، غيور... بايستي ايمان داشته باشد، سواد داشته باشد، غيرت داشته باشد، شجاعت داشته باشد، خودباوري داشته باشد، انگيزه‌ کافي براي حرکت داشته باشد، توان جسمي و فکري حرکت داشته باشد، هدف را در نظر بگيرد، چشم را به اهداف دور متوجّه بکند و به تعبير اميرالمؤمنين «اَعِرِ اللهَ جُمجُمَتَک»؛ زندگي خودش و وجود خودش را بگذارد در راه اين هدف و با جدّيت حرکت کند؛ در يک کلمه يعني يک موجود انقلابي...  ما يک چنين نسلي لازم داريم. اين نسل، نسل جوان ما است. سرمايه‌ اين حرکت، اين نسل است و موتور محرّکه‌ اين حرکت هم نخبگان جوانند؛ نخبگان اين‌جوري هستند. شماها موتور محرّکيد. اگر شما خوب کار کرديد، اين نسل جوان در همين جهتي که عرض کردم، حرکت خواهد کرد. علّت اينکه بنده به نخبگان اهمّيت مي‌دهم و وجود آنها را قدر مي‌دانم اينها است. نخبه ارزش دارد.» (28/7/۱۳۹۵)
از ذکر اين نکته نيز نبايد غافل شد که جنبش دانشجويي در مسير تقويت گفتمان انقلابي‌گري در جامعه با آفات و آسيب‌هايي چون دور شدن از آرمان‌ها، افراطي‌گري، سطحي‌نگري، شعارزدگي، جناحي شدن، نفوذ و ... روبه‌رو است که بايد براي جلوگيري از آلوده شدن آن به اين انحرافات نيز چاره‌ای اندیشید که پرداختن به آن مجال ديگري مي‌طلبد.

نگاهی به پخش موسیقی در صدا و سیما
  احمدرضا هدایتی/در حال رانندگی برنامه‌های رادیو را جست‌وجو می‌کردم که به ترانه‌ای برخوردم که برایم تعجب‌آور بود، با خود گفتم شاید امواج رادیوهای بیگانه را گرفته‌ام، با اندکی گوش سپردن به ادامه ترانه مشخص شد که این ترانه از رادیو جوان پخش می‌شود! 
استفاده از مضامین مبتذلی مانند «تو بال و پر منی/ نازنین مال منی» که جایگاه زن را تنزل داده، یا استفاده از جملات شرم‌آوری مانند «در مسیر چشم‌هایم پیدا شو/ بهترین حادثه دنیا شو» که برخلاف اصول و ارزش‌های اسلامی، چشم‌چرانی را تبلیغ و ترویج می‌کند، یا واژهای سخیفی نظیر «اگه تو نباشی من می‌میرم و...» در شبکه‌های مختلف رسانه ملی، به‌ویژه در رادیو و به‌خصوص در رادیو جوان، تنها چند نمونه از اشعاری است که بدون توجه به محتوای آنها روی آنتن می‌رود.
مصمم شدم در این زمینه با مسئولان ذی‌ربط تماس بگیرم، تا اینکه مهرماه سال‌جاری از طریق یکی از دوستان توفیق حاصل شد تا با برخی از مسئولان ذی‌ربط سازمان صدا‌وسیما در این زمینه گفت‌وگویی داشته باشم، در جریان این دیدار متوجه شدم که مطالبات حقیر دغدغه‌های آنها نیز است؛ اما ظاهراً به علل مختلف از جمله حجم انبوه فعالیت‌های موسیقیایی رسانه ملی که حدود 40 تا 60 درصد و در برخی از شبکه‌ها مانند شبکه پیام و شبکه آفتاب تا 95 درصد از برنامه‌ها را شامل می‌شود و همچنین کمبود نیروی انسانی، نداشتن برخورد قاطع با افراد معدودی که بدون مجوز اقدام به پخش ترانه‌های سخیف می‌کنند و سایر موارد مشابه، کنترل کار را تا حدود زیادی از دست رسانه ملی نیز خارج کرده است.
برای نمونه، در این دیدارها یکی از کارشناسان سازمان به من گفت برخی از جوانان سرمایه‌دار و جویای شهرت با صرف هزینه‌های هنگفت، از طریق استودیوهای زیرزمینی اقدام به خوانندگی کرده و با پرداخت مبالغ زیاد به برخی از عوامل سودجوی پخش موسیقی در شبکه‌های مختلف رادیو و تلویزیون، زمینه پخش چنین ترانه‌هایی را فراهم می‌آورند.
ظاهراًً این مشکل فقط به همین طیف از افراد محدود نمی‌شود؛ بلکه برخی از تهیه‌کنندگان غیر متعهد فیلم‌ها و برنامه‌های رادیو تلویزیونی نیز با همین روش حاضر می‌شوند که قوانین و مقررات و اصول اخلاقی و رسالت فرهنگی و هنری خود را زیرپا گذاشته و مرتکب چنین سوءاستفاده‌هایی شوند. گاهی این مبالغ به حدود 80 تا 100 میلیون تومان نیز می‌رسد و بدتر اینکه همین افراد در اقدامی تأسف‌برانگیز برای کاری که بدون زحمت به‌دست آورده‌اند، فاکتور جعلی تهیه کرده و مجدداًً در قالب هزینه تولید موسیقی فیلم یا برنامه، هزینه مضاعفی را نیز از سازمان صداوسیما دریافت می‌کنند.  
برخی از دست‌اندرکاران مطلع مورد مذاکره در بخش فرهنگی در پاسخ به پرسش‌های بنده با نگرانی می‌گفتند، این وضعیت درباره تولیداتی که از وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران مجوز می‌گیرند، به مراتب فاجعه‌بارتر از چیزی است که در رسانه ملی شاهد آن هستیم و در بیان ادعای خود به برخی از ابیات مستهجن و شرم‌آور به‌کار برده شده در این آثار از جمله؛ اثر صوتی فردی به نام (ع.ع) با این مضمون که؛ «یکی از ما داره باز به اون یکی دروغ میگه/ یکی از ما باز رفته سراغ یه یار دیگه» که به طور علنی مروج خیانت و ارتباط نامشروع بین زن و مرد است و اثر خواننده دیگری به نام (ر. ص) که افکار شیطانی خود را با این ابیات «من یک تضاد بی‌سرانجامم/ روزا نمی‌شناسم تو رو/ شبا تو خاطراتم غلت می‌خورم» به تصویر می‌کشد، اشاره می‌کردند.
البته، چندین بار نیز در سالیان گذشته با وزارت ارشاد، جشنواره بین‌المللی شعر فجر، رسانه ملی، انجمن شعرای ایران و چند مرکز، چه به صورت حضوری و چه مکتوب انتظارات و ایده‌هایم را مکتوب بیان داشته‌ام.
 در یکی از این مراجعات به باغ مصفای انجمن شعر ایران واقع در خیابان دولت مراجعه کردم و احساس می‌کردم فرصت مناسبی برای دیدار و گفت‌وگوی مستقیم با شعرای کشور، در اختیارم قرار گرفته است، اما پس از مدتی حضور در جمع حضار محترم متوجه شدم که آب از سرچشمه گل‌آلود است؛ دریغ از شعر فاخر، دریغ از مفاهیم محتوایی، دریغ از مفاهیم انقلابی و اسلامی، دریغ از اشعار برانگیزاننده‌ای که بتواند مشکلی از مشکلات جامعه را حل کند. اکثر اشعار در حد فاجعه‌آمیزی به موضوعات عاشقانه و اصطلاحاً «کوچه بازاری» اختصاص داشت.
در بیشتر اشعار جایگاه والای زنان که نقش اصلی را در تربیت فرزندان این مرز و بوم دارند، در حد سخیفی تنزل یافته بود، گویی در این محافل برای گروهی از افراد، مطلبی مهم‌تر از زن‌بارگی و استفاده ابزاری از واژه زن وجود ندارد، ادامه حضور برایم ناممکن بود، با تأسف تمام از سالن خارج شدم و در جست‌وجوی رئیس انجمن به اتاق دیگری مراجعه کردم، به طور تصادفی توفیق گفت‌وگو با یکی از مسئولان انجمن را پیدا کردم؛ اما کمی صحبت با ایشان کافی بود تا متوجه شوم که نباید انتظار چندانی از این مجموعه داشت.
تردیدی وجود ندارد که در جامعه ناهنجاری‌های متعددی وجود دارد، اما آیا این درست است که مشکلات را به بهانه‌ای برای استفاده حداقلی از ظرفیت‌های موجود تبدیل کنیم و با کم‌فروشی و کم‌کاری در انجام وظایف‌مان، به جای کمک به رفع نابسامانی‌ها، در اقداماتی هم‌راستا با توطئه دشمنان این مرز و بوم، به مشکلات دامن بزنیم؟

 مصطفی قربانی/ دوقطبی شدن فضای سیاسی و اجتماعی، از جمله مسائل مرتبط با انتخابات است که اگرچه تا حدودی پذیرفته شده و اساساً ذات پدیده‌ای، چون انتخابات و رقابت ایجاب می‌کند که دیدگاه‌ها و مسائل مختلفی مطرح شود که گاهی اوقات به برخی دوقطبی‌ها پیرامون مسائل جامعه و چگونگی حل‌و‌فصل آنها منجر شود؛ اما در برخی موارد همین مسائل به گونه‌ای از سوی برخی افراد و جریان‌ها طرح می‌شود که سبب هدف قرار دادن وحدت، انسجام و اقتدار ملی می‌شود. به عبارت دیگر، دوقطبی شدن فضای سیاسی ـ اجتماعی اگرچه تا حدودی پذیرفته شده است و گریزی از آن نیست؛ اما این دوقطبی‌ها اگر به وحدت و انسجام ملی لطمه وارد کند، مخرب خواهد بود. حال با توجه به در پیش بودن دو انتخابات مهم در سال ۱۳۹۶، پرسش این است که چه کسانی به دنبال دوقطبی‌سازی در انتخابات هستند؟ پیش از پرداختن به پاسخ، می‌توان گفت که دوقطبی‌های مخرب عمدتاً از سوی بازیگرانی طراحی و به آنها دامن زده می‌شود که بیش از آنکه برنامه‌ای برای اداره‌ کشور داشته باشند، بر نقد و نفی رقیب تأکید می‌کنند؛ اما در پاسخ باید گفت، عمدتاً سه گروه به این موضوع دامن می‌زنند:
۱ـ معاندان از قبیل شبکه‌های رسانه‌ای بیگانه و معاند، قدرت‌های استکباری معاند نظام، ضد انقلاب‌‌‌‌‌‌‌ها و سلطنت‌طلبان که با طرح برخی مسائل و ایجاد دوقطبی‌های کاذب همواره درصدد هستند افزون بر هدف قرار دادن انسجام ملی، به ظرفیت‌های نظام لطمه وارد کرده و در صورت موفقیت بتوانند این قبیل مسائل را بهانه‌ای برای ضربه زدن به نظام قرار دهند. نمونه نقش‌آفرینی این شبکه معاند برای دوقطبی‌سازی مخرب در کشور و ایجاد حرکت‌های ضد نظام، در جریان رقابت‌های انتخاباتی سال ۸۸ بروز یافت.
۲ـ همواره جریانی که در قدرت حضور دارد، با فرا رسیدن انتخابات، با توجه به ضعف‌ها و ناکارآمدی‌های خود درصدد است با ایجاد دوگانه‌های کاذب و غیر مفید به حال جامعه، بر سبد ‌رأی خود بیفزاید. می‌توان گفت، این موضوع در همه دولت‌های گذشته سابقه داشته و در دولت کنونی نیز شاهد آن هستیم. موضوعاتی چون برجام، مذاکره با آمریکا و آزادی مطبوعات، از جمله مسائلی است که برخی گروه‌ها در دولت سعی می‌کنند در حول آنها به دوقطبی‌سازی و بهره‌برداری سیاسی بپردازند. 
۳ـ جریان سوم را می‌توان مخرب‌ترین جریانی دانست که همواره درصدد دوقطبی‌سازی‌های مخرب در جامعه است. این جریان که شامل طیف تندرو جریان اصلاحات است، از ابتدای فعالیت و ظهور خود رقابت سیاسی و جنجال‌آفرینی را بر خطوط قرمز نظام ترجیح داده است. در واقع، این جریان همواره در راه رسیدن به اهداف و برنامه‌های خود از ایستادگی مقابل نظام و زیر سؤال بردن خطوط قرمز آن ابایی نداشته و کوشش کرده است فضای سیاسی ـ اجتماعی را درگیر مسئله‌آفرینی‌های خود کند. این جریان در طول فعالیت خود در سال‌های گذشته منافع خود را بر منافع و مصالح نظام و جامعه مرجّح دانسته است. یکی از نقاط اشتراک میان طیف دوم با این طیف، این است که این دو بیشتر درصدد دوقطبی‌آفرینی در حوزه مسائل سیاسی و فرهنگی، به ویژه مسائل فرهنگی هستند و دیدگاه‌ها و فعالیت‌های آنها بیشتر سبب ایجاد زمینه‌هایی برای فعالیت جریان‌های دگراندیش و گاهی معاند نیز شده است. از جمله مسائلی که این دو در شرایط موجود برای دوقطبی‌آفرینی بر آن متمرکز شده‌اند، می‌توان به مباحثی چون برگزاری کنسرت‌ها و حضور زنان در ورزشگاه‌ها اشاره کرد. 
نکته پایانی اینکه طراحان دوقطبی‌سازی که با مسئله‌آفرینی‌های غیر ضرور و مضر درصدد هستند که با گل‌آلود کردن فضای جامعه ماهی خود را بگیرند و به اهداف خود جامه عمل بپوشانند، باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که مسئله اصلی نظام و جامعه نه به قدرت رسیدن این گروه یا آن گروه، بلکه حل مسائل و چالش‌های پیش روی کشور است. در واقع، معضلات بیکاری، تورم، آسیب‌های اجتماعی و... مسائل اساسی کشور هستند و جریان‌های سیاسی باید به حل‌ورفع این مسائل بیندیشند، نه آنکه درصدد باشند به هر نحو ممکن برای تصاحب کرسی‌های قدرت تلاش کنند.

برادر شهید یدالله قاسم‌زاده در گفت‌وگو با صبح‌صادق
 احسان ابراهیمی/ شهید یدالله قاسم‌زاده اصالتاً اهل شهر رشت از استان گیلان و ساکن تهران بود. او متولد سال 1361 و یکی از مستشاران زبده نظامی بود که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به سوریه رفت و در روز دوشنبه اول آذرماه 95 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در حوالی شهر حلب سوریه به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. از او دو پسر چهار ساله و شش ساله به یادگار مانده است. در ادامه در گفت‌وگویی با کیومرث قاسم‌زاده برادر بزرگ این شهید، با روحیات او بیشتر آشنا می‌شویم.
خانواده ما اکثراً رزمنده هستند، من خودم هم نظامی بودم و خانواده ما با فرهنگ ایثار و شهادت و جهاد مأنوس بوده‌ است، به همین دلیل برای همه ما حل شده بود که کسی مثل یدالله به موضوعاتی مثل دفاع مقدس علاقه‌مند باشد و سراغ مباحثی همچون سوریه و دفاع از حرم برود.
راز نگهدار؛ با اینکه همه خانواده تقریباً در بحث‌های نظامی بودند، اما یدالله روحیه راز نگهداری داشت و هیچ‌گاه نمی‌گفت که کارش چیست، یا اینکه به چه مأموریت‌هایی رفته، اگرچه یدالله از رفتن به سوریه و انگیزه‌هایش به ما چیزی نمی‌گفت و ما هم به دلیل اینکه خودش در این زمینه مایل به توضیح دادن نبود، زیاد پیگیر نمی‌شدیم؛ اما می‌دانستیم که عشق عجیبی به ولایت داشت و تمام فعالیت‌هایش هم از همین عشق به ولایت شکوفا می‌شد. برای همه شهدای مدافع حرم احترام زیادی قائل بود. اولین شهید مدافع حرم استان گیلان از دوستانش بود که یادم هست به او ارادت خاصی داشت.
شهید ما پیش همه خانواده چه دور و چه نزدیک یک محبوبیت خاصی داشت، مخصوصاً بچه‌های کوچک در خانه واقعاً او را دوست داشتند، در معراج زمانی که بچه‌ها را هم به محل حضور پیکر پاکش راه دادند از برخورد بچه‌ها مشخص بود که با او چه رابطه‌ای داشتند. همین روحیه را هم در بیرون از خانه داشت. حتی یک نفر را سراغ نداریم که یک بدی از او دیده باشد. دوست داشت همیشه همه اعضای خانواده دور هم جمع باشند و با هم خوب باشند. محبوبیت خاصی بین همه داشت.
مجروح شد اما نگفت ؛ آنچه که ما از نحوه شهادت یدالله مطلع هستیم این است که ابتدا خمپاره نزدیک او می‌خورد و ترکشی به بدن او اصابت می‌کند و به‌ دلیل جراحت زیاد در نزدیکی حلب به شهادت می‌رسد. قبل از این هم چند بار مجروح شده بود؛ اما به ما نمی‌گفت. گاهی هم بابت همین مجروحیت‌ها اذیت می‌شد؛ اما هیچ وقت آن را مهم جلوه نمی‌داد، مثلاً می‌گفت از موتور افتاده‌ام، یا یک تصادف ساده بوده و چیز مهمی نیست.
شکلات‌های سوری او را لو دادند؛ 10 سال پیش وارد سپاه شد، آموزش دید. هیچ موقع حرف سوریه را هم نمی‌زد و هر موقع مأموریت می‌رفت، می‌گفت: می‌روم جنوب. هیچ وقت از جنگ و درگیری‌ها هم چیزی نمی‌گفت، اصلاً نمی‌گفت کجا می‌رود. فقط یک بار شکلات‌هایی سوغاتی آورده بود که روی آن زده شده بود ساخت سوریه، این طور شد که فهمیدیم سوریه رفته است.

 مهدی امیدی/ محور اساسی سریال‌های تلویزیونی در جهان امروز، سبک زندگی است. این موضوع در سریال‌های خانوادگی و به اصطلاح ملودرام، برجسته‌تر به نظر می‌رسد. کم و بیش در تمام سریال‌های مهم شبکه‌های تلویزیونی غربی و به ویژه آمریکایی می‌توان مهندسی درام بر اساس سبک زندگی و ایدئولوژی مدنظر سازندگان این آثار را دید. این در حالی است که اغلب سریال‌های تلویزیونی ایرانی همچنان در زمینه ترسیم سبک زندگی دچار ضعف و کمبود هستند. نمونه بارز این ضعف را به عینه می‌توان در مجموعه‌های تلویزیونی اخیر نظاره کرد. «هشت و نیم دقیقه» و «ماه و پلنگ» طی هفته‌های اخیر، به ترتیب از شبکه‌های دو و سه سیما روی آنتن رفتند که هر دو مجموعه نیز، روایتگر ماجراهایی خانوادگی و با موضوعات اخلاقی بودند، اما این سؤال مطرح است که چرا نمی‌توان این دو سریال را در حوزه سبک زندگی، آثار موفقی دانست؟
مجموعه «هشت و نیم دقیقه» روایتگر چند قصه متقاطع و مرتبط با هم است؛ در این سریال، برشی از زندگی چند خانواده که سرنوشت همه آنها با هم یکی شده، به نمایش درمی‌آید. شهرام شاه‌حسینی، کارگردان این سریال همچون سریال پیشین خود، یعنی «همه چیز آنجاست» کلیشه‌های مخاطب‌پسند را کنار هم چیده است؛ از رقابت‌های خانوادگی بر سر ارث و میراث گرفته تا مانور در فضاهای پرزرق و برق و همچنین ماجراهای عاشقانه و... یعنی همان موضوعاتی که معمولاً علاقه‌مندان ملودرام‌های خانوادگی، به پیگیری آنها مشتاق هستند و همه چیز بر مدار ذائقه مخاطب عام جلو می‌رود، هر چند که سیر داستان سریال، روان نیست. وفور اتفاقات و خطوط داستانی، بیننده‌ای که کار را از ابتدا تا انتها نمی‌بیند، یا قسمت‌هایی از سریال را از دست می‌دهد را کمی سردرگم می‌کند. آنچه در این میان اندکی تازگی دارد، طرح یک کشمکش و معمای حقوقی است؛ اینکه پیش درگذشت فرزند از پدر اتفاق بیفتد، دیگر هیچ ارثی به خانواده فرزند تعلق نمی‌گیرد. همین ضابطه حقوقی، آزمونی برای پایبندی شخصیت‌های این سریال به اخلاق می‌شود. 
اما آنچه بر زمینه اخلاق‌گرایی در این سریال سایه انداخته، اغراق در حوادث و فقدان منطق در اتفاقات و رفتار شخصیت‌ها و همچنین خشونتی است که بر روابط انسانی حاکم است. سریال «هشت و نیم دقیقه» قصد دارد از طریق نمایش پر حجم زشتی‌ها مخاطب را به سوی نیکی‌ها ترغیب کند؛ یعنی در تمام مدت پخش سریال، ما آدم‌هایی را می‌بینیم که به طور پی در پی شکست می‌خورند، به دیگران بدی می‌کنند و حالا ما باید از آنها درس عبرت بگیریم؛ باز هم حکایت «ادب‌آموزی از بی‌ادبان»، مبنای محتوای این سریال شده است! برای نمونه دختر جوانی فریب مردی را می‌خورد و از مسیری اشتباه قصد ازدواج دارد. او حتی برای این هدف، در مقابل خانواده‌اش می‌ایستد؛ اما در نهایت، جز ناکامی و حرمان نصیب دیگری نمی‌برد و مخاطب باید از این ماجرا به این نتیجه برسد که بهتر است ازدواج، از طریق خانواده و زیر نظر بزرگ‌ترها انجام شود. می‌توان نام روش به کار رفته در سریال «هشت و نیم دقیقه» را مهندسی معکوس آموزش سبک زندگی و ارزش‌های خانوادگی نامید. این در حالی است که روش معمول و تأثیرگذارتر، الگوسازی مثبت است؛ یعنی باید به مخاطب نشان داد که در پیش گرفتن ارزش‌ها و پایبندی به اخلاق می‌تواند سبب رستگاری و موفقیت و آرامش شود.
در سریال «ماه و پلنگ» هم دقیقاً چنین اتفاقی رخ می‌دهد. در این مجموعه نیز ما با حوادثی مواجه می‌شویم که از ورای آنها باید راه درست را تشخیص دهیم. این سریال با برداشتی سطحی از روایت قدسی اقدام حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش حضرت اسماعیل، روایتی دوپاره را درباره انتقام و بخشندگی نمایش می‌دهد. 
اما اتفاق شگفت‌انگیز درباره این سریال، تغییر لحن آن در قسمت‌های پایانی بود. تغییری که هم کم‌سابقه است و هم غیر اصولی. ناگهان از اثری با لحنی جدی، تراژدیک، معنوی و اخلاقی، وارد فضایی جوانانه و پر از ماجراهای سطحی و گاه تهوع‌آور عاشقانه می‌شویم! در این زمینه «ماه و پلنگ» از «هشت و نیم دقیقه» عقب‌تر است. اگر در سریال شبکه دو، ما با دیدن بدی‌های دیگران باید الگوهای معکوس را دریافت کنیم، در سریال «ماه و پلنگ» ضدالگو به خورد مخاطب داده می‌شود؛ یعنی آنچه درباره ازدواج دو وکیل جوان آموزش داده می‌شود، کاملاً با روش و سبک زندگی اصولی و ارزشی در تضاد است. اوج این تصویرسازی کج و معوج، آن قسمت از سریال بود که وکیل، برای همکارش به طور پی‌درپی دسته گل ارسال می‌کرد! 
بنابراین، یکی از بایسته‌های اساسی صداوسیما در حوزه مجموعه‌های نمایشی، تجدیدنظر در زمینه نمایش سبک زندگی و الگوهای رفتاری است.

 قاسم غفوري/ مروري بر نظام بين‌الملل نشان مي‌دهد كه يكي از اهداف راهبردي نظام سلطه از ميان بردن استقلال دفاعي و نظامي كشورها است كه در قالب‌هاي مختلف صورت مي‌گيرد. وابسته‌سازي كشورها به تسليحات خارجي به جاي خودكفايي داخلي، تشكيل اتحاديه‌هاي نظامي به بهانه امنيت جهاني، تشكيل ساختار نظامي وابسته به جاي ساختاري ملي، از بین بردن توان دفاعي كشورها با درگيرسازي آنها در جنگ‌هاي منطقه‌اي، اعمال تحريم‌هاي بين‌المللي عليه كشورها به بهانه آنچه حفظ امنيت جهاني يا مقابله با تهديد كشورها مي‌نامند، نمودي از اين رفتارها است. در اين زمينه نمونه‌هاي بسياري را مي‌توان شاهد آورد، چنانكه آمريكا با ادعاي حمايت از اروپا ناتو را تشكيل می‌دهد و از ايجاد ارتش‌هاي مستقل براي كشورهاي اروپايي جلوگيري کرده و آنها را زير سلطه خود درآورده است. در طرحي ديگر آمريكا با ادعاي همگرايي عربي ساختاري همچون نيروهاي سپر جزيره را ايجاد كرده كه در نتيجه آن كشورهاي عربي استقلال نظامي خود را از دست داده و تحت سيطره آمريكا در لواي پرچم سعودي قرار گرفته‌اند. در نمودي ديگر آمريكا در سال 2003 با اشغال عراق ساختار نظامي و اطلاعاتي اين كشور را نابود كرد. در سال 2011 بر اساس طرح ژنرال پترائوس به بهانه مبارزه با تروريسم شوراي بيداري را ايجاد كرد كه اكثر نيروهاي آن حزب بعث صدام بودند و بعدها آنها را وارد ارتش عراق کرد كه نتيجه آن نيز سقوط موصل و سلطه تروريست‌ها بر بخش‌هايي از عراق بود. در افغانستان عملاً ارتش اين كشور نابود شد و با گذشت 15 سال از حضور نيروهاي خارجي همچنان از احياي ارتش خبري نيست كه نتيجه آن نيز استمرار بحران‌هاي امنيتي و خطر تروريسم است. در مناطقي همچون لبنان، سوريه و يمن نيز به عينه مي‌توان جنگ‌افروزي آمريكا براي نابودي توان نظامي اين كشورها را مشاهده كرد، چنانكه در لبنان و یمن محوريت با رژيم صهيونيستي و در سوريه گروه‌هاي تروريستي است. 
مجموع اين اقدامات از سوي آمريكا و متحدانش در حالي صورت گرفته كه صرفاً يك مؤلفه زمينه‌ساز ناكامي اين طرح‌ها شده و آن تشكيل نيروهاي مردمي، يا همان بسيج مردمي است كه بر اساس باورهاي ملي و ديني شكل گرفته‌اند. برای نمونه در طول هشت سال جنگ تحميلي كه بيش از 30 كشور عليه جمهوري اسلامي ايران به تسليح رژيم بعث عراق مي‌پرداختند، بسيج مردمي در كنار ارتش و سپاه بودند كه حماسه هشت سال دفاع مقدس و سپس بازسازي كشور را رقم زدند. در لبنان در حالي كه اين كشور درگير جنگ‌هاي داخلي و تجاوزات رژيم صهيونيستي بود، نيروهاي مردمي در قالب مقاومت شكل گرفت كه از سال 2000 ميلادي تاكنون زمينه‌ساز ثبات لبنان و شكست‌هاي سنگين صهيونيست‌ها، از جمله در جنگ 33 روزه سال 2006 شده است، چنانكه امروز جهانيان مقاومت لبنان را از اركان امنيت منطقه مي‌دانند. در فلسطين در حالي كه بر اساس توافقنامه اسلو، ساختار امنيتي و مبارزاتي فلسطين منحل و حتي به نيروي وابسته و مطيع صهيونيست‌ها مبدل شد، اين نيروهاي مردمي بودند كه توانستند دفاع مسلحانه را ادامه داده و دستاوردهاي بزرگي همچون جنگ‌هاي 22، 8 و 51 روزه را رقم بزنند. در سوريه نيز آنچه در طول شش سال اخير مانع از پيروزي تروريست‌ها و حاميان‌شان شده، بسيج مردمي در كنار ارتش و البته حاميان منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي سوريه بوده است. نمود عيني كارآیی بسيج مردمي را نیز در يمن مي‌توان مشاهده كرد. در حالي ائتلاف آمريكايي ـ سعودي به همراه چندين كشور عربي و غربي و صهيونيست‌ها، با تصور ناتواني ارتش يمن از ابتداي سال 1394 تجاوز گسترده‌اي را علیه این کشور آغاز كرد كه تشكيل نيروهاي مردمي تمام رؤياهاي سعودي را به كابوس مبدل كرد، به گونه‌اي كه پس از 21 ماه اين ائتلاف به هيچ یک از اهداف خود در اين كشور دست نيافته و به اذعان جهانيان با رسوايي به دنبال راه فراري از اين جنگ است. نمونه ديگر دستاوردهاي بزرگ تكيه و اعتماد به نيروهاي مردمي را در عراق مي‌توان مشاهده كرد. نيروهاي حشدالشعبي كه برآمده از بسيج مردمي پس از فتواي مراجع ديني مبني بر لزوم مبارزه همگاني با تروريسم است، توانسته‌اند به عنوان بازوي قدرتمند ارتش عراق در پاك‌سازي كشور از تروريسم نقش ایفا کنند، چنانكه در اقدامي كه خشم دشمنان عراق را به همراه داشت، نمایندگان پارلمان عراق با اکثریت آرا قانون «حشدالشعبی» را که به موجب آن، این گروه به عنوان یک نهاد قانونی در کشور شناخته می‌شود، تصویب کردند. طبق این قانون، از این پس حشدالشعبی یک نهاد قانونی در کشور شناخته می‌شود که وظایف مشخصی داشته و از حقوق معینی نیز برخوردار است. به موجب قانون تصویب شده از سوی نمایندگان پارلمان عراق، حشدالشعبی زیر نظر فرماندهی کل نیروهای مسلح عراق فعالیت می‌کند و تمامی تحرکات آن با صدور فرمان از سوی این فرماندهی انجام می‌پذیرد. این قانون، که طبق ماده ۶۱ و بند سوم ماده ۷۳ قانون اساسی عراق تصویب شده، از ۱۱ بند تشکیل می‌شود. طبق قانون مذکور گروه‌ها و تشکیلات حشدالشعبی مجموعه‌های قانونی هستند که ضمن برخورداری از حقوق خود، به عنوان نیروی پشتیبان نیروهای امنیتی عراق به وظایف خود متعهد هستند و تا زمانی که تهدیدی برای امنیت ملی عراق محسوب نشوند، حق حفظ هویت خود را دارند. به اذعان ناظران سياسي و نظامي اين اقدام پارلمان و دولت عراق، برآمده از تجربه‌هاي موفق كشورهايي همچون جمهوري اسلامي ايران، سوريه، لبنان، فلسطين و يمن در استفاده از نيروهاي مردمي در برابر تهديدات بوده كه مي‌تواند زمينه‌ساز آينده‌اي روشن براي عراقي باشد كه سال‌ها درگير تروريسم و دخالت‌هاي آمريكاست. 

 دکتر یدالله جوانی/ مجلس سنای آمریکا هم طرح تمدید تحریم‌های ۱۰ ساله ایران را تصویب کرد. نهایی شدن این طرح با امضای کاخ سفید، معنایی جز نقض برجام از سوی ایالات متحده ندارد. کاخ سفید اعلام کرده، اوباما طرح تمدید تحریم‌های ایران را امضا می‌کند. بنابراین فرضیه وتوی طرح از سوی کاخ سفید منتفی است. چند روز پیش رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی، با اشاره به تصویب این طرح در کنگره آمریکا، با صراحت نسبت به موضوع اظهارنظر کرده، این اقدام آمریکایی‌ها را خلاف تعهدات‌شان اعلام کردند. اکنون تمامی کارشناسان و صاحب‌نظران، تمدید تحریم‌های ۱۰ ساله ایران را که زمان آن در حال اتمام است؛ نقض آشکار برجام می‌دانند.
دکتر صالحی در این باره می‌گوید: «تمدید تحریم‌های ۱۰ ‌ساله عملاً نقض برجام است، به ویژه اگر عملیاتی و اجرایی شود.» وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی نیز اعلام کرده است: «مصوبه سنا در تمدید تحریم‌ها علیه ایران مخالف برجام است.»
حال سؤال این است که جمهوری اسلامی ایران در برابر نقض برجام از سوی دولت آمریکا چه باید بکند؟ با توجه به اینکه نقض برجام از سوی دولت ایالات متحده با منافع و حقوق ملت ایران در تعارض است؛ حتماً جمهوری اسلامی ایران باید در این زمینه واکنش جدی، مناسب و بهنگام داشته باشد. ماهیت برجام یک معامله بیش نیست. در این معامله هر یک از دو طرف تعهداتی دارند که باید به آنها عمل کنند. جمهوری اسلامی ایران طی چند ماه گذشته به تمامی تعهدات خود طبق برجام عمل کرده و انجام این تعهدات از سوی آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای مورد تأیید قرار گرفته است. جمهوری اسلامی ایران براساس این تعهدات، تعداد ماشین‌های سانتریفیوژ خود از حدود ۲۰ هزار دستگاه را به حدود شش هزار دستگاه کاهش داده، غنی‌سازی ۲۰ درصد را کاملاً متوقف ساخته، فعالیت‌ غنی‌سازی در فردو را تعطیل کرده، در قلب رآکتور آب سنگین اراک بتن ریخته، میزان اورانیوم غنی‌شده بالای ۱۰ تن را با خارج کردن این اورانیوم از کشور، به ۳۰۰ کیلو کاهش داده و نظارت‌های فراتر از پروتکل الحاقی را پذیرفته است. در برابر این تعهدات انجام شده، طرف مقابل باید تحریم‌های هسته‌ای وضع شده علیه ایران را لغو کند. از زمان اجرای برجام و انجام تعهدات از سوی ایران، طرف مقابل و به‌ویژه آمریکایی‌ها، نه تنها اقدامات لازم را به منظور لغو تحریم‌ها انجام ندادند؛ بلکه در مواردی و به بهانه‌هایی چون موشکی، تحریم‌های جدیدی هم علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کردند. اینک با تمدید تحریم‌های ۱۰ ساله، آمریکایی‌ها نشان دادند که برخلاف تعهدات‌شان، تحت‌ هیچ شرایطی حاضر به لغو تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران نیستند. بنابراین در این معامله، عملاً ملت ایران متضرر می‌شود و برجام جز یک خسارت محض، چیز دیگری نخواهد بود. برای داشتن واکنش جدی، مناسب و بهنگام در مقابل نقض برجام به صورت آشکار از سوی آمریکا، دولتمردان و تمامی مسئولان کشور، تمامی احزاب، گروه‌ها و شخصیت‌های سیاسی و همچنین تمامی اصحاب رسانه باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهند.
۱ ـ با توجه به عملیات روانی آمریکایی‌ها‌ مبنی بر اینکه، تمدید تحریم‌ها نقض برجام نیست، در داخل کشور نباید کسی تحت ‌تأثیر این شیطنت‌ها قرار گیرد. نقض برجام حقوق ملت ایران را نشانه رفته، همگی در ایران باید یکصدا برای تأمین منابع ملی و احقاق حقوق ملت ایران، موضع واحدی داشته باشند. ملت و مسئولان با هر گرایش و سلیقه‌ای، نباید اجازه دهند در این زمینه، در ایران چند صدایی شکل بگیرد.
۲ ـ دولت جمهوری اسلامی ایران باید تمامی توان خود را در حوزه، دیپلماسی رسمی و عمومی برای محکوم کردن دولت آمریکا در عرصه بین‌‌الملل به کار گرفته، از دیگر کشورهای عضو گروه ۱+۵ بخواهد که دولت ایالات متحده را برای انجام تعهداتش تحت فشار قرار دهند. وزارت امور خارجه نباید از هیچ کوششی برای تأمین حقوق ملت  ایران دریغ کند.
۳ـ با توجه به اینکه از پیش مشخص بود آمریکایی‌ها به تعهدا‌ت‌شان عمل نخواهند کرد و اینک، نشانه‌های بدعهدی و پیمان‌شکنی آنان آشکارتر شده، باید شرایط، زمینه‌ها و بسترهای لازم برای پیشبرد برنامه هسته‌ای کشور طبق روال گذشته را به سرعت فراهم شود.

گزارشی از یک نشست با حضور غواصان آزاده عملیات‌ها ی کربلای 4 و 5
   حسن ابراهیمی/ عملیات کربلای 4 و سپس کربلای 5 از سرنوشت‌سازترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس به شمار می‌آیند. بار سیاسی پشت این عملیات‌ها و نیز محدودیت سرزمین عملیاتی در عین گستردگی بی‌نظیر نیروهای درگیر در این عملیات از هر دو طرف شرایط ویژه‌ای را ایجاد می‌کرد. در روزهایی که به سالروز این عملیات‌ها نزدیک می‌شویم، تعدادی از اهالی رسانه در یکی از پایگاه‌های خبری نشستی را با حضور رزمندگان حاضر در این عملیات که به اسارت ارتش بعث درآمدند، برگزار کردند که در ادامه خلاصه‌ای از این نشست را می‌خوانید.

تکلیف فاتحه‌ها و شام و نهارها مشخص نیست
حجت‌الاسلام علیرضا باطنی، طلبه رزمی تبلیغی لشکر 14 امام حسین(ع) در دوران دفاع مقدس، در سخنانی می‌گوید: «نقطه اشتراک این جمع حضور در عرصه‌های سخت و دشوار دوران دفاع مقدس، به ویژه عملیات‌های کربلای 4 و 5 و اسارتگاه‌های مختلف عراق است. ویژگی آزادگان غواص و خط‌شکنان کربلای 4 و 5 این است که تا پایان اسارت جزء افرادی به شمار می‌آمدند که نام و نشان‌شان از طریق صلیب سرخ به ایران منعکس نشده بود و خانواده آنها از وضعیت‌شان بی‌اطلاع بودند. سال‌ها برای‌شان مراسم گرفته شد و امید بازگشت آنها وجود نداشت. پس از آزادی یکی از دوستان به من گفت، تکلیف حمد و سوره‌هایی که برای شما خوانده‌ایم چه می‌شود و من هم گفتم اول تکلیف شام و نهارهایی را که خوردید، معلوم کنید. اتفاقات منحصر به فردی در دوران اسارت اسرای کربلای 4 و5 اتفاق افتاده است، مانند نماز جمعه‌ای که جمعیتی نزدیک به 500 نفر خواندند و مواجهه مستمر عقیدتی با عراقی‌ها در حالی که با انجام فرایض در مراحل اول مخالفت می‌شد.»

اجازه کشتن پنج درصد ما را داشتند
احمد چلداوی، دکترای مهندسی مخابرات مایکرویو، رزمنده گردان کربلا لشکر 7 ولی‌عصر(عج) نیز که در عملیات کربلای 4 و در جزیره مینو به اسارت دشمن درآمده بود، می‌گوید: «در عملیات کربلای 4 زخمی شدم و به اسارت دشمن درآمدم. دشمنان تصمیم گرفته بودند که از اردوگاه تکریت11 به بعد صلیب سرخ به دیدار اسرا نیاید، آنها به صراحت به ما می‌گفتند که ما اجازه داریم پنج درصد از شما را بکشیم و کسی ما را برای این کار بازخواست نمی‌کند. در خط مقدم تعدادی از اسرا را به خط کرده و به رگبار بستند و تعداد زیادی نیز در اردوگاه زیر شکنجه به شهادت رسیدند.»

پایم خودبه‌خود خوب شد
مسعود سفیدگر که در عملیات کربلای 4 در گردان کربلا لشکر 7 ولی‌عصر(عج) در جزیره مینو با دشمن به نبرد ‌پرداخت، به ماجرای نجات خود از اعدام دسته‌جمعی اسرای ایرانی اشاره کرده و می‌گوید: «هنگام اسارت، عراقی‌ها ما را با چاقو و کلت تهدید می‌کردند و می‌خواستند ما را بکشند که در این وضعیت یک نفر از آنها گلنگدن اسلحه‌اش را کشید و رگباری به روی جمع ما بست که تیری به پای من خورد، من را درمان نکردند و پای من خودبه‌خود خوب شد، 15 روز در بصره بودیم و در آنجا خمپاره‌های ایرانی هم روی سر ما می‌خورد و هیچ مداوایی نشدیم.»

شهادت بی سروصدا
در ادامه این نشست، محسن مصلحی، رزمنده گردان یونس (گردان غواص) لشکر 14 امام حسین(ع)، نیز این طور نقل می‌کند: «در ایام عملیات‌های کربلای 4 و 5  با اعزام سپاه محمد(ص) همه مسئولان و حتی عراقی‌ها این انتظار را داشتند که این عملیات، سرنوشت جنگ را به صورت دیگری رقم بزند. این عملیات لو رفته بود و آنها خود را کامل آماده کرده بودند. غواصانی که مورد اصابت تیر قرار می‌گرفتند، به‌‌گونه‌ای شهید می‌شدند تا صدایی از آنها شنیده نشود تا جان مابقی نیروها به خطر نیفتد. هواپیماهای دشمن به قدری منور می‌ریختند که منطقه کامل روشن بود و وقتی به ساحل رسیدیم، تعدادی از بچه‌ها روی سیم خاردار خوابیدند تا بقیه از روی آنها رد شوند و جنگ تن به تن سختی در گرفت و خط سقوط کرد. ما فردای آن روز فهمیدیم که باید به عقب برگردیم و من در مواجهه با کمین عراقی‌ها مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و به سمت دشمن منتقل شدم.»

55 هزار عراقی کشته شدند
محمود شعبانی، رزمنده گردان المهدی(عج) لشکر 10 سیدالشهداء(ع) با بیان خاطره خود از نجات اسرای ایرانی از تیرباران یک نظامی عراقی، می‌افزاید: «قرار بود در اروند عملیات کنیم که کربلای 4  لو رفت، به ما دستور برگشت دادند، رزمندگانی که در این عملیات به شهادت رسیدند، خیلی بیشتر از 175 غواص هستند. عراق پیش‌بینی عملیات دیگری به زودی پس از عملیات کربلای 4 را نمی‌کرد، دو هفته بعد در 19 دی 1365 عملیات کربلای 5 شروع شد و ما در این عملیات خط‌شکن بودیم و فرمانده‌مان به ما گفت که پای‌تان را روی غواص‌های شهید نگذارید و از روی میدان مین رد شوید. 55 هزار نفر از عراقی‌ها در این عملیات کشته شدند.»
مهرداد احمدی، رزمنده گردان المهدی(عج)، لشکر 10 سیدالشهداء(ع)، نیز می‌گوید: «وضعیت عملیات کربلای 5 خاص بود. وقتی ما سپاهیان محمد(ص) را در استادیوم جمع کردیم و در تلویزیون نشان داده و به جبهه‌ها اعزام کردیم، آنها تبلیغ کردند که ما کل سپاه محمد(ص) را از بین بردیم. عراقی‌ها اسم عملیات کربلای 4 را حصاد الاکبر گذاشتند. اما به نوعی ارتش عراق در کربلای 5 متلاشی شد و تجهیزات خود را در منطقه کوچکی متراکم کرد و زمین‌گیر شد.»

نیمی از غواص‌ها زنده‌اند
قاسم زرین‌فر که در ایام دفاع مقدس رزمنده گردان شهادت لشکر حضرت رسول(ص) بوده نیز می‌گوید: «25 دی 1365 برای ادامه عملیات کربلای 5 اعزام شدیم، به سختی از سه راه شهادت عبور کردیم و عراق پاتک سختی کرده بود. من و دیگر دوستان مجروح شدیم و در کانالی بودیم که شب شد و عراقی‌ها به داخل کانال آمدند و مجروحان را تیر خلاص زدند. وقتی به ما رسیدند به بعضی‌ها تیر زدند و ما هم که سالم‌تر از دیگران بودیم، از کشتن ما صرف‌نظر کردند. با اینکه زیاد به نگهداری ما تمایل نداشتند، ما را به بصره برده و بعد هم به بغداد و اردوگاه منتقل کردند.»
به گفته قاسم زرین‌فر، سیاست کلی عراقی‌ها در کربلای 4 گرفتن اسیر بود و تلفات آنها بسیار زیاد بود، در مجموع زیر 100 نفر توانستند از ما اسیر بگیرند. در این عملیات سه لشکر با غواص‌های‌شان عملیات آبی‌ـ‌خاکی انجام دادند که جمعیتی حدود 1300 نفر غواص عمل‌کننده را شامل می‌شد که بیش از نیمی از اینها در قید حیات هستند. عراقی‌ها شهدای آزاده غواص را در قرارگاهی که پشت خط مقدم بود، جمع کردند و آنها را به شهادت رساندند و غواصان امروز درست در لحظه نیاز آمدند.

چند روز پيش در ۲۷ آبان‌ماه خانم مرضيه حديدچي دباغ از مبارزان پيشگام انقلاب اسلامي پس از گذراندن دوره‌اي بيماري در بيمارستان خاتم‌الانبياء(ص) دار فاني را وداع گفت. وي از بيماري قلبي رنج مي‌برد. مرحومه حديدچي معروف به «طاهره دباغ» که در دوران نهضت اسلامي طعم زندان و شکنجه‌هاي سخت رژيم پهلوي را چشيده بود، پس از پيروزي انقلاب، سوابقي از جمله حضور در مجلس شوراي اسلامي و فرماندهي سپاه همدان را در کارنامه خود داشت.
طاهره دباغ چند ماه همراه حضرت امام(ره) در نوفل‌لوشاتو بود و در طول دوران مبارزه با بسياري از چهره‌هاي سياسي در ارتباط بود و حرف‌هاي بسياري براي شنيدن داشت که بخشي از آن تقديم علاقه‌مندان مي‌شود.

* شما در کتاب خاطرات‌تان، از دانسته‌هاي خود درباره افراد به سرعت عبور کرده‌ايد. البته اينها در آن مقطع، ظاهرالصلاح بودند، اما بعدها و اندک‌اندک ماهيت خود را بروز دادند. يکي از اين افراد دکتر سروش بود، شما اين شخص را در آن زمان چگونه ديديد و آيا نشانه‌هایی از عقايدي که اين روزها اعلام مي‌کند، از جمله انکار وحي، در آن روزها هم در او وجود داشت يا خير؟
آقاي دکتر سروش آن زمان که در انگلستان بود، براي بچه‌ها يک قطب بود، چون کلاس‌ها و جلساتي داشت و در آنها آيات و روايات را تفسير مي‌کرد. خود من اکثر يکشنبه‌ها بعدازظهر در جلسات‌شان شرکت مي‌کردم.

* جلسات در خانه‌اش تشکيل مي‌شد؟
نخير، بچه‌ها جایی را به عنوان مسجد گرفته بودند. در طبقه پایین بچه‌ها را جمع مي‌کردند و هر هفته هم يکي از خانم‌ها مسئول‌شان بود و از آنها مراقبت مي‌کرد و بقيه خانم‌ها و آقايان هم در طبقه بالا در جلسات شرکت مي‌کردند. در آنجا نماز جماعت برگزار مي‌شد و افراد اخبار را مي‌دادند و بعد هم دکتر سروش صحبت مي‌کرد. اين توجه و علاقه، فقط از جانب امثال ما نبود. يک روز من در طبقه پایین منزل دکتر سروش با همسر ايشان نشسته بودم و دکتر سروش داشت در طبقه بالا مطالعه مي‌کرد که سيد شهيدان، شهيد بزرگوار دکتر بهشتي آمدند و دکتر سروش با شوق و شور بسيار از پله‌ها پایین آمد و ايشان را در آغوش گرفت. شهيد بهشتي ناگهان گفتند: «خواهر دباغ ما هم که اينجا هستند.» و خلاصه فرصت نشد که بگويم من در اينجا فاميلم دباغ نيست، چون مي‌دانيد که فاميل آقاي سروش هم دباغ است. در هر حال من خدمت دکتر بهشتي عرض کردم من خواهر طاهره هستم. به هر حال بايد گفت که دکتر سروش از ابتدا اين‌گونه نبود.
در اينجا مايلم جمله‌اي را از يکي از اساتيد بزرگوارم نقل کنم که براي همه نسل‌ها و همه زمان‌ها عبرت‌آموز است. ايشان مي‌فرمودند: «تا زماني که کبر و غرور شما را احاطه نکرده، سعي کنيد گام اول را که در وجودتان برمي‌دارد، در نطفه، خفه‌اش کنيد، چون يک مرتبه متوجه مي‌شويد پاي‌تان را از اين طرف جوي آب گذاشته‌ايد آن طرف و شده‌ايد ساواکي!» آقاي سروش را کبر و غرور به اين ورطه کشيد و متأسفانه مسئله شهوت. بنده در دور سوم مجلس نماينده بودم، همان موقعي که آقاي سروش همسرش را طلاق داد و آن بازي‌ها را سر دختر و پسرش درآورد. او دانشجویی را فرستاد جلوي در مجلس و پيغام داد که: «اگر جانت را دوست داري، پايت را از کفش من در بياور.» من همسر سروش را مي‌شناسم که چه زن متدين و فداکاري بود و همه عمرش را گذاشت که اين آقا در انگلستان تحصيل علم کند! نمي‌دانست که دارد تحصيل شيطنت مي‌کند، به آن آقا گفتم: «از قول من به دکتر سروش بگو پايت را جاي بسيار خطرناکي گذاشته‌اي. به جاي اينکه امروز به پسرت برسي و براي او زن بگيري و به دخترت برسي و او را سروسامان بدهي، دنبال هوی و هوس خودت افتاده‌اي و داري دستمزد زني را مي‌دهي که با اين همه ايثار، همه پولش را به پاي تو ريخت و خرج کرد؟» حالا من از کجا اين بدبيني را نسبت به ايشان پيدا کردم؟ موقعي که از شوروي برگشتم، نمي‌دانم منزل کدام‌يک از آقايان، دکتر سروش را دعوت کرده بودند و من هم دعوت داشتم. قرار بود که من نکاتي را که خصوصي‌تر بودند، در آنجا مطرح کنم. همين که وارد راهروي منزل اين آقا شدم، سروش در اتاق را باز کرد و گفت: «بالأخره اين پيرمرد شما را به کمونيست‌ها نزديک کرد؟!» حالا هنوز اتفاق جدایی بين او و خانمش نيفتاده بود. به او گفتم: «حيفم مي‌آيد از آن همه قرآني که تو خواندي. او پيرمرد نيست، رهبر اين انقلاب است. اگر هم کسي توانسته از قرآن و اسلام و انقلاب استفاده کند، به خاطر رهبري و راهنمایی‌هاي ايشان بوده.» و بلند شدم و برگشتم. هرچه صاحبخانه اصرار کرد که بمانم و در جلسه‌شان شرکت کنم، نرفتم و خداحافظي کردم و برگشتم. از همان جا احساس کردم که او دارد مثل عدّه‌اي ديگر لنگ مي‌زند تا کجا رسوا شود تا وقتي که آن مسائل پيش آمد. اخيراً از يکي از آقايان شنيدم که آقاي سروش گفته الفاظ قرآن ساخته خود پيغمبر است، نه از سوي خداوند. کبر و غرور و منيت وقتي ميدان پيدا کند، انسان را از اين هم بدبخت‌تر خواهد کرد.

* از شخصيت ابراهيم يزدي چه تحليلي داريد؟
او بسيار ظاهرالصلاح بود. ما در آنجا مي‌ديديم که همراه امام نماز منظمي داشت. البته ماه رمضان نبود که ببينم روزه مي‌گيرد يا نه. خانواده بني‌صدر را ديده بودم که روزه نمي‌گرفتند، ولي ايشان را واقعاً نديدم. ايشان خطاهاي شخصي داشتند که انسان احساس مي‌کرد که مسئله خودش مطرح است، نه انقلاب. آقاعبدالله از بچه‌هاي انگليس که بعدها هم آمد و به وزارت اطلاعات رفت، بچه بسيار خوبي بود. مي‌گفت هر وقت کسي در اطراف آقاي يزدي نيست که متوجه شود که او چه دارد مي‌گويد، به خارجي‌ها مي‌گويد که من سخنگوي امام هستم. به محض اينکه اين مطلب به امام گفته شد گمان مي‌کنم آقاي صادق طباطبائي هم اين نکته را به حاج احمدآقا گفته بودند، حضرت امام فرمودند به زبان‌هاي مختلف روي کاغذ بنويسيد که امام سخنگو ندارد و به ديوارهاي حياط بچسبانيد! اين گام اولي بود که ساز رسوایی يزدي را نواخت. بحث بعدي اين بود که پس از آمدن به ايران مصاحبه‌اي را انجام داد و گفت که پيشنهاد رفتن امام به پاريس را من دادم. اين منيت آقاي دکتر يزدي از اينجاها شروع شد. اصل قضيه اين بود که ايشان از جبهه ملي و نهضت آزادي بودند و از آنجاها هم خوراک فکري مي‌گرفتند. عده‌اي بودند که ظاهرالصلاح بودند، اما خيلي جاها خداوند متعال مچ‌ها را باز مي‌کند.

* و اما قطب‌زاده؟
او از همان اول با ريش تراشيده و کراوات رفت و آمد مي‌کرد. پرونده‌اش هم واقعاً مشخص بود. اما وقتي قرار شد ماهيت اينها تا وقتي که حضرت امام زنده هستند، مشخص شود، بايد به ميدان مي‌آمدند. موقعي که حضرت امام، مهندس بازرگان را براي دولت موقت انتخاب کردند، خيلي‌ها اعتراض داشتند که شما که نهضت آزادي و جبهه ملي را مي‌شناسيد. چرا امام اين کار را کردند؟ من هميشه تحليلم اين است که يک مادر نمي‌تواند دنبال بچه‌اش برود که او بلند شدن و راه رفتن را ياد بگيرد. بايد چند باري زمين بخورد. يک وقت‌هایی ممکن است از بيني‌اش خون هم بيايد، ولي بعد کم‌کم ياد مي‌گيرد که روي پاي خودش بايستد. حضرت امام از پيروزي انقلاب به بعد هم دقيقاً آموزش مي‌دادند، حتي در انتخاب افراد. به نظر من در انتخاب مهندس بازرگان يا بني‌صدر، امام اينها را مي‌شناختند، ولي چرا مانع نشدند؟ چون مي‌خواستند ملت و مردم بني‌صدرهاي آينده را بشناسند، درست مثل همان کودکي که زمين مي‌خورد و بلند مي‌شود، ياد بگيرد و راه برود. در مورد قطب‌زاده و بني‌صدر يک بار هم نديدم که بيايند بايستند و پشت سر امام نماز بخوانند. هميشه هم سعي داشتند در ساعات نماز نباشند. قطب‌زاده که علناً در وقت نماز مي‌آمد و مي‌نشست و عکس‌العمل نشان نمي‌داد. حالات لات‌منشي و ادا و اطوارهاي اين طوري داشت. آدم شرور و کثيفي بود.