خانواده‌های هفت شهید مدافع حرم ارتش که در سوریه به شهادت رسیده‌‌اند، هفته گذشته با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در این دیدار با تجلیل از مقام والای شهدا فرمودند: همسران محترم برخی از این شهدا در تشییع جنازه همسران‌شان مطالبی گفتند که فوق سطح فهم معمول ما انسان‌های مادی است. اگر در آنجا جلوی بدخواهان و فتنه‌گران که دستمایه دشمنی آمریکا و صهیونیسم هستند، گرفته نمی‌شد، باید در تهران، فارس، خراسان و اصفهان جلوی آنها را می‌گرفتیم. اینها دشمن را زمینگیر کردند.
نگاهی به سیره معصومین در برخورد با مجرمان
 محمدحسین رجبی دوانی/ در دین مبین اسلام، عفو در برابر کسی که به شما ظلم روا داشته است، اگر در موقعیت پشیمانی قرار گرفت و شما بر آن غلبه پیدا کردید، توصیه شده است؛ برای نمونه اگر در دادگاهی، ظلم طرف مقابل اثبات شود و شخص متهم نیز ابراز ندامت کند، چنین وضعی محل عفو است؛ اما اگر کسی قلدری کند و ما به دلیل ترس عقب‌نشینی کنیم، چنین عفوی ارزش ندارد. عفو در مقام قدرت داشتن و از موضع قدرت، معنا پیدا می‌کند. در آموزه‌های دینی نیز عفو و بخشش اهمیت فراوانی دارد؛ چنانکه امیرالمؤمنین، علی(ع) می‌فرمایند: «در عفو لذتی وجود دارد که در انتقام نیست.» این آموزه روح بزرگ اخلاقی و انسانی مدنظر در اسلام را نشان می‌دهد. نباید از عفو برداشت غلطی صورت پذیرد. در واقع، پشیمانی از عمل و غلبه داشتن، از جمله مهم‌ترین شرایط عفو است. اسلام هم عفو و هم انتقام را در آموزه‌های اخلاقی خود مدنظر دارد؛ برای نمونه قصاص حقی طبیعی است که خداوند متعال آن را قرار داده است تا هر زمان که فرد در معرض ظلم قرار می‌گیرد، بتواند از آن استفاده کند: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.»
افزون بر این، در حالتی که جرم جنبه‌ اجتماعی داشته باشد، حتی در صورت عفو از سوی مظلوم نیز حکومت اسلامی نباید از جنبه‌ عمومی جرم بگذرد تا جرم کردن و پس از آن بخشیده شدن، به یک عادت بد اجتماعی تبدیل نشود. در اینجا برای اینکه بدعت صورت نگیرد، حاکم شرع نمی‌تواند از جنبه‌ عمومی جرم بگذرد. برای نمونه، اگر کسی از طریق زورگیری مرتکب قتل شود، حتی اگر اولیای دم نیز از خون مقتول بگذرند، حاکم شرع مجازات دیگری را برای وی در نظر می‌گیرد تا این موضوع درس عبرتی برای سایرین شود. بنابراین، بر اساس آموزه‌های دین اسلام، عفو تحت هر شرایطی و در همه‌ مواقع مورد قبول نیست.
پیامبر اسلام(ص) در بدو ورود به مدینه، در محلی به نام «قبا» توقف داشتند تا امیرالمؤمنین، علی(ع) همراه فواطم به ایشان ملحق شوند. در این هنگام، گروهی از علمای یهود به دیدار پیامبر آمدند تا ببینند آیا پیامبر اسلام(ص) همان موعود تورات است یا خیر. آنها که با دیدن نشانه مطمئن شدند نبی مکرم اسلام همان موعود است، می‌خواستند مسلمان شوند؛ اما در عین حال تقاضای باج هم کردند. در واقع، آگاهانه مقابل اسلام ایستادند و به‌جز عده‌ اندکی اسلام نیاوردند. اینجا بود که پیامبر اسلام از ناحیه یهود احساس خطر کردند و به آنها پیشنهاد دادند که حدود روابط را تعریف کنند. یهودیان نیز از پیشنهاد منطقی پیامبر اسلام استقبال کردند و یک قرارداد هم‌زیستی میان آنها منعقد شد. بر اساس آن قرارداد، مدینه حرم امن الهی شناخته شد و کسی (اعم از مسلمین و یهودیان) حق برهم زدن امنیت آن را نداشت؛ منتها در ادامه، هر یک از سه قبیله یهودی به نوعی مفاد قرارداد را نقض کردند و پیامبر نیز آنها را عفو نکردند.
برای نمونه، یهودیان بنی‌قینقاع با بی‌احترامی نسبت به یک زن مسلمان و قتل مرد مسلمانی که به یاری آن زن برخاسته بود، این پیمان را زیر پا گذاشتند. پیامبر نیز دستور تبعید همه افراد قبیله را صادر کردند؛ اما یهودیان مقاومت کردند و پیامبر با اتمام مهلت ایشان، به سمت آنها لشکرکشی کردند. بنی‌قینقاع با دیدن لشکریان اسلام تصمیم گرفتند مفاد قرارداد را اجرا کنند. در این لحظه پیامبر اسلام به‌دلیل مقاومت اولیه آنها در مقابل نقض قرارداد، دستور مصادره اموال آنها را دادند.
بنی‌نضیر نیز قصد جان پیامبر را کرده بودند که با اطلاع‌رسانی جبرئیل به پیامبر، این کار عملی نشد. پیامبر اسلام(ص) این بار هم دستور دادند همه افراد قبیله را تبعید کنند. زمانی هم که آنها مقاومت کردند، پیامبر به لشکریان اسلام دستور دادند نخل‌های این قبیله را (که خارج از محل زندگی آنها بود) قطع کنند تا قاطعیت پیامبر در مجازات افرادی که عهدشکنی می‌کنند، نشان داده شود. پس از این اقدام بود که بنی‌نضیر حاضر شدند مدینه را ترک کنند و پیامبر اسلام اجازه دادند هر خانواده تنها یک بار شتر با خود ببرد.
بنی‌قریظه هم با به وجود آمدن فتنه جنگ احزاب و اتحاد همگان (کافر، مشرک، یهود و...) برای نابود کردن حکومت اسلامی در مدینه، یقین کردند که اسلام نابود خواهد شد؛ به همین دلیل به احزاب پیوستند و بنا بود که از پشت سر به روی پیامبر جبهه باز کنند، ولی پیامبر با گماردن هفتصد نفر در مدینه، جلوی نقشه آنها را گرفت. زمانی که احزاب نتوانستند از خندق عبور کنند، آنها نیز جنگ با مسلمانان را آغاز نکردند و تنها زمانی که احزاب ناکام بازگشتند، گیر افتادند. در اینجا براساس یک نقل تاریخی، پیامبر اسلام به همراه سعدبن‌‌معاذ (رئیس قبیله اوس) با آنها مذاکره کرد و قرار شد مردان قبیله کشته شوند، زنان نیز به اسارت بروند و اموال مصادره شوند؛ اما برخی از مورخان معاصر، مانند مرحوم آیت‌الله رجبی دوانی(رضوان‌الله‌علیه) و مرحوم دکتر شهیدی، این موضوع را با ادله‌ای رد می‌کنند. آنها معتقدند این کار (قتل‌عام) با سیره پیامبر سازگار نیست. مواردی در تاریخ وجود دارد که حتی کفار و مشرکانی که به جنگ با پیامبر پرداختند نیز مورد عفو ایشان قرار گرفتند و حتی پیامبر قصد هدایت آنها را داشت. حال چطور امکان دارد پیامبر افراد بنی‌قریظه را که حتی وارد جنگ نشده بودند، قتل‌عام کنند؟ پیامبر قاطعیت داشتند، اما به دنبال قتل‌عام نبودند. ضمن آنکه نوع رفتار پیامبر با یهودیان پیش از آن نیز چنین نبود. حتی یهودیان خیبر که آنجا را به پایگاهی علیه مسلمانان تبدیل کرده بودند و ۲۹ نفر از مسلمانان را نیز به قتل رساندند، در نهایت کشته نشدند؛ بلکه قرار شد تنها نیمی از محصولات کشاورزی خیبر را به عنوان جزیه سالیانه به حکومت بدهند. در واقع، آنچنان رأفت عظیم بود که حتی یهودیان دیگر مناطق (مانند فدک) نیز به سراغ پیامبر آمدند و تصمیم گرفتند با پیامبر صلح کنند.
مولای متقیان نیز مانند پیامبر اسلام عمل می‌کردند. آنچه به شخص ایشان بازمی‌گشت، می‌بخشیدند؛ اما از آنچه به عموم مردم مربوط می‌شد، نمی‌گذشتند. برای نمونه، زمانی که فتنه‌ جمل برپا می‌شود، جملی‌ها به بصره ریختند و افزون بر کشتار مسلمین، بیت‌المال بصره را نیز غارت کردند. اقدامات جملی‌ها در شرایطی صورت پذیرفت که آنها با حاکم بصره (عثمان‌‌بن‌‌حنیف) توافق کرده بودند تا پیش از ورود امیرالمؤمنین(ع)، وارد دارالاماره و مسجد جامع نشوند؛ ولی هر دو مورد را نقض کردند. پس از آن، مخالفان عثمان را شناسایی کردند و آنان را نیز کشتند.
با این حال ایشان خطاب به آنها گفتند، اگر عاملان جنایات بصره را تحویل دهند و باقی افراد نیز توبه کرده و بار دیگر بیعت کنند، می‌توانند به زندگی عادی خود بازگردند و فقط امکان بخشش افرادی که جنایت کرده‌اند، وجود ندارد؛ اما آنها چون تعدادشان به سی هزار نفر می‌رسید و تعداد سپاهیان امیرالمؤمنین، علی(ع) حدود دوازده هزار نفر بود، جنگ با مولای متقیان را آغاز کردند.
جالب آنجاست که حتی در این مواقع نیز حضرت علی(ع) آغازگر جنگ نبوده‌اند و سه بار از مسلمین خواستند که کسی داوطلب شود تا با بردن قرآن نزد آنها، از آنها بخواهد به قرآن عمل کنند و دست از فتنه‌گری بردارند؛ ولی آنها هر بار حاملان قرآن را به قتل رساندند و قرآن را تکه‌تکه کردند. در اینجا بود که حضرت دستور آغاز جنگ را دادند.
اما در زمان درگرفتن جنگ دیگر نشانی از رحم و عطوفت و انعطاف نبود، مگر زمانی که شروع‌کنندگان جنگ از بین می‌رفتند. در جمل نیز هنگامی که رهبران اصلی کشته شدند و عایشه دستگیر شد، حضرت دیگر قصد نداشتند جنگ را ادامه دهند؛ از این رو دستور دادند زخمی‌ها را رها کنند و به دنبال فراری‌ها نروند. در این زمان، با وجود آنکه افراد به‌جا مانده توبه هم نکرده بودند، به دلیل از بین رفتن سران فتنه و در هم شکسته شدن شاکله آنها، حضرت از باقی افراد می‌گذرند.
افزون بر این مورد، حضرت درباره فتنه‌گران و کسانی که با دشمنان همکاری داشتند نیز قائل به عفو و گذشت نبودند. برای نمونه، شخصی به نام واعل‌بن‌‌حجر حضرمی که پیش از اسلام شخص مطرحی در یمن بود، ولی آن زمان در کوفه اقامت داشت، در اواخر حکومت امیرالمؤمنین، علی(ع) با اجازه ایشان تصمیم می‌گیرد به یمن سری بزند. حضور وی در یمن با حضور بصربن‌‌ابی‌عرتاد (مأمور معاویه که مسئول کشتار هواداران امیرالمؤمنین در یمن بود) مصادف شد. واعل اقدام به همکاری با مأمور معاویه می‌کند و هواداران امیرالمؤمنین را به او معرفی می‌‌نماید. به این ترتیب، تعداد زیادی از مردان به قتل می‌رسند و زنان و کودکان نیز به اسارت به شام برده می‌شوند. زمانی که خبر همکاری واعل به گوش امیرالمؤمنین، علی(ع) رسید، چون به آن شخص دسترسی نداشتند، دستور دادند خانواده وی را بازداشت کنند تا واعل مجبور به بازگشت شود. البته همین موضوع موجب شد آنها از امیرالمؤمنین کینه به دل بگیرند و در زمان حادثه عاشورا، یکی از فرزندان وی به نام مسروق‌‌بن‌‌واعل تصمیم گرفت به جنگ با امام حسین(ع) برود؛ اما با دیدن کرامتی از ایشان، از کار خود منصرف شد.
در کنار این موارد، حضرت از اختلاس از بیت‌المال نیز به هیچ عنوان گذشت نمی‌کردند. حتی درباره بدهکاران به بیت‌المال نیز گذشت به خرج نمی‌دادند و افراد بدهکار را زندانی می‌کردند. در برخی موارد نیز بدهکاران به معاویه پناه می‌بردند که در این صورت هم حضرت از آنها نمی‌گذشتند.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای(مد‌ظله‌العالی)

  مهدي سعيدي/ مسئله پيشرفت و توسعه کشور و حرکت در مسير رفع مشکلات جامعه را مي‌توان مهم‌ترين اولويت کشور دانست که جهت‌گيري تمامي تلاش‌هاي مسئولان کشور را تعيين مي‌کند. همه فعاليت‌ها در عرصه‌هاي مختلف، بايد به گونه‌ای باشد که گره‌اي از مشکلات مردم بگشايد و کشور را يک گام، به اهداف طرح‌ريزي شده نزديک کند؛ وگرنه اقدامي خلاف ميثاق ملي و مصالح کشور خواهد بود، اما سوق دادن تمامي جهت‌گيري‌هاي کشور به سوي پيشرفت و تجميع همه توان‌ها و انرژي‌ها براي تعالي جامعه نيازمند پيش‌فرض‌ها و الزاماتي است که بدون آن چنين رسالت عظيمي به ثمر نخواهد رسيد.
حکيم فرزانه انقلاب اسلامي در آخرين ديدارشان با جمعي از نخبگان دانشگاه صنعتي شريف با پرداختن به امر پيشرفت، «اهتمام جدي به آرمان‌هاي ديني و الهي و تعهد انقلابي» را لازمه‌ پيشرفت واقعي کشور دانستند و تأکيد کردند: «اين موضوع بايد در همه‌ عرصه‌هاي کشور اعم از اقتصاد، سياست، کار علمي، اداره‌ کشور و گزينش مديران مورد توجه ويژه قرار گيرد.»
حقيقت آن است که اقدامات بزرگ در کشور محصول اراده‌هايي است که ثبات قدم و ايستادگي داشته و در مسير دين و انقلاب دچار انحراف و تزلزل نشده‌اند. آثار نقش‌آفريني اين بزرگان را مي‌توان در تاريخ اين سرزمين و در عرصه‌هاي مختلف سياسي، امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مشاهده کرد؛ از این رو براي رفع مشکلات کشور بايد امور را به دست افرادي سپرد که از روحيه انقلابي برخوردارند و با همه وجود آرمان‌هاي انقلاب و ملت را باور دارند؛ همچنین باید از اولويت‌بخشي به افراد متزلزل در راه دين و انقلاب حذر و پرهيز کرد. 
در اينجاست که مسئله شايسته‌سالاري به منزله مهم‌ترين شاخصه اصلي انتخابات در نظام مردم‌سالاري ديني مورد تأکيد و توجه قرار مي‌گيرد. در اين الگو دو مؤلفه اصلي صلاحيت و انتخاب مردمي در ترکيبي متضايف مقوم مفهوم شايسته‌سالاري خواهد بود.
در ادامه وقتي در مفهوم صلاحيت‌ها وارد مي‌شويم، با سه شاخصه اصلي «علم»، «عدالت» و «درايت» آشنا مي‌شويم که اولي بر آگاهي مورد نياز پذيرش مسئوليت تأکيد دارد، دومي سلامت نفس و تقواي دروني را لازمه پذيرش مسئوليت مي‌داند و سومي اذهان را به ضرورت صلاحيت‌هاي مديريتي و آشنايي با امور محوله توجه مي‌دهد. جمع مؤلفه‌هاي فوق بايد در قالب روحيه انقلابي‌گري تجلي يابد. به واقع، روحيه انقلابي محصول ترکيب سه‌گانه فوق است.
بدون علم و تخصص، سخن گفتن از انقلابي‌گري افتادن در مسير انحطاط و انحراف و افراط است و جز تخريب و تضعيف و اتلاف نيروها نتیجه‌ای نخواهد داشت. چه بسيار مدعيان انقلابي‌گري که نه تنها چيزي نساخته‌اند که تنها هنرشان تخريب و از بين بردن فرصت‌ها و تضييع قوت‌ها بوده است.
بدون تقوا و عدالت نيز روحيه انقلابي‌گري راه به جايي نخواهد برد! چراکه اين دو متضمن عمل به علم است؛ وگرنه آدمي آنچنان آلوده هوا و نفسانيت است که جمع‌بندي نهايي تصميمات آدمي، بيش از آنکه متأثر از علم و عقلانيت باشد، معجوني فريبنده از خشم، غضب، شهوت، منفعت و خودخواهي خواهد بود.
ناآشنايي با ابعاد امور محوله و نداشتن توانايي مديريتي، روحيه جهادي و شجاعت لازم براي پذيرش مسئوليت نيز نتيجه‌ای بهتر از فشل بودن نخواهد داشت.
از سوي ديگر، وجود شاخصه‌هاي برشمرده در افراد بايد در قالب روحيه انقلابي‌گري تجلي کند. سختکوشي و پشتکار، اعتماد به نفس، اميدواري به نصرت الهي، عدم انفعال و خودباختگي در برابر بيگانگان، داشتن شجاعت لازم براي ايستادگي در برابر دشمن و مقاوم بودن در برابر مشکلات، اعتماد به ملت و به فرهنگ «ما مي‌توانيم» و ...، از جمله مؤلفه‌هايي هستند که بايد در شخصيت کارگزاري که صاحب علم و عدالت و درايت است، تعين يابد؛ وگرنه بايد در داشتن صلاحيت‌هاي برشمرده ترديد کرد!
با توضيحات اجمالي پیش‌گفته به نظر مي‌رسد، در انتخابات پيش رو، توجه به «روحيه انقلابي‌گري» مي‌تواند سرآغاز نگاهي نو به شايسته‌سالاري و معياري برای انتخاب اصلح باشد تا با سپردن امور به صاحبان روحيه انقلابي، افزون بر کارآمدسازي نظام اسلامي، رسيدن به پيشرفت و آباداني کشور تسريع شود.


 دولت
 صدمه خورد
«سعید حجاریان» نظریه‌پرداز اصلاح‌طلب به تازگی طی اظهاراتی گفته است: «باید بپذیریم که دولت از ماجرای فیش‌های حقوقی نامتعارف صدمه خورده است، هر چند باید پیش از اینها درباره این موضوع به فکر می‌افتاد. من تعجب می‌کنم از دولت که اینقدر دیر عمل کرد، ما سال گذشته فهمیدیم که این اتفاق درباره برخی حقوق‌ها و دریافت‌ها افتاده است، پس این دیر عمل کردن اصلاً معنایی ندارد.»

اقتصاد
متحول نمی‌شود
«صفایی فراهانی» از فعالان اصلاح‌طلب و از اعضای حزب منحله مشارکت، در پاسخ به این پرسش که وقتی پای درد دل بخشی از لایه‌های اجتماعی جامعه می‌نشینیم، آنها مدام می‌گویند چیزی از برجام نصیب ما نشده است. آیا این مسئله سبب نمی‌شود که انگیزه این دسته از گروه‌های اجتماعی از دادن رأی مجدد به روحانی از بین برود، گفته است: «هیچ توافق اقتصادی‌ای در برجام وجود ندارد، برجام تنها بستری فراهم می‌کند که بدون تحریم بتوان برنامه‌ریزی و کار کرد. برجام برای رفع تحریم‌هایی بود که سازمان ملل در طول سال‌های ۸۵ تا ۸۸ وضع کرد، نه برای اینکه منابع مالی وارد کشور شود!» صفایی فراهانی همچنین گفته است: «قرار نیست اتفاقی عظیم در اقتصاد ایران رخ دهد و زندگی مردم فوری متحول شود!»

جنگ توئیتری
 روحانی
آقای روحانی ماجرای حساب‌های قوه قضائیه را که قبلاً پاسخ داده شده، به فضای توئیتری کشانده و نوشته است: «دولت حاضر است با تشکیل سامانه‌ای، تمام دخل‌وخرج و حساب‌هایش را روشن کند و در مقابل انتظار است قوه قضائیه نیز همه حساب‌های خود را روشن کند.» رئیس‌جمهور دوباره ادعایی را که در طول دو ماه پیش چندین بار با روش‌های مختلف به آن پاسخ داده شده بود مطرح کرد و گفت: «حالا همه می‌خواهند بدانند رئیس‌جمهور چرا و با چه هدفی ادعایی که حتی وزیر اقتصاد خود نیز آن را تکذیب کرده، مجدداً با یک توئیت شبهه‌برانگیز داغ می‌کند.»

سرخوردگی
 در مجلس
نماينده اسلام‌آباد غرب و دالاهو در مجلس با بيان اينكه من در نخستين روزهاي مجلس دهم در فراكسيون ولايت حضور پيدا كردم؛ اما وقتي آرايش فراكسيون‌ها تغيير كرد، ديگر در هيچ فراكسيوني عضو نيستم، گفت: «فراكسيون ولايت نخست قرار بود موضوعي عمل كند، اما بعد به فراكسيوني تبدیل شد كه خيلي از مناصب سياسي پارلمان را توزيع كرد و رفت، به همين دليل يك سرخوردگي اتفاق افتاد.» حشمت‌الله فلاحت‌پيشه ادامه داد: «بزرگ‌ترين آسيب جناح‌هاي سياسي آن است كه از نمايندگان براي تقسيم مناصب داخل مجلس استفاده مي‌كنند؛ اين سبب مي‌شود كه ضربه اساسي به اعتماد نمايندگان نسبت به جناح‌هاي سياسي شكل بگيرد.»

صدور حکم جلب 
برای عبدالرضا داوری
عبدالرضا داوری، یکی از مدیران رسانه‌ای «محمود احمدی‌نژاد»، از تأیید محکومیتش به شش سال و نیم حبس در شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران خبر داد و گفت: «حکم دادگاه دو روز پیش به وکیلم ابلاغ شده و برای من حکم جلب صادر شده است.» داوری توضیح داد: «در فیس‌بوک صفحه‌ای داشتم که هک شد؛ اما دادستانی تهران به دلیل سه نظری که مخاطبان در ذیل یکی از مطالبم در این صفحه منتشر کرده بودند، علیه من به اتهام توهین به رهبر معظم انقلاب، توهین به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و تبلیغ علیه نظام، اعلام جرم کرد.»

  یحیی ذبیحی/  این روزها کلیدواژه «ردّ صلاحیت روحانی» در میان محافل و رسانه‌های اصلاح‌طلب به طور قابل توجهی دیده می‌شود. این مسئله حتی به نشست خبری سخنگوی دولت نیز کشید و یکی از همین رسانه‌ها از نوبخت در این زمینه پرسید و وی در پاسخ به این پرسش گفت: «این حرف، حرف پوچ و بی‌ربطی است.» روز چهارشنبه (۱۵/۱۰/۱۳۹۵) نیز برخی روزنامه‌های اصلاح‌طلب به این موضوع خودساخته پرداختند. روزنامه «آفتاب یزد» تیتر اصلی خود، یعنی «آماده‌باش اصلاح‌طلبان» را به این موضوع اختصاص داد و مدعی شد با وجود احتمال ردّ صلاحیت روحانی، اصلاح‌طلبان به حالت آماده‌باش درآمده‌اند! الیاس حضرتی، عضو فراکسیون امید و مدیر مسئول روزنامه «اعتماد» در این باره مدعی شد: «شاید بار دیگر داستان هاشمی تکرار شود! حوادث سیاسی قابل پیش‌بینی نیستند و با اینکه احتمال ردّ صلاحیت رئیس‌جمهور مستقر در کشور بی‌سابقه است، این یک تدبیر عاقلانه بوده و بهتر است یک نفر با هماهنگی خود روحانی به عنوان آلترناتیو معرفی شود.» داستان‌پردازی و مرثیه‌سرایی اصلاح‌طلبان درباره ردّ صلاحیت روحانی یک خط موازی نیز در کنار خود دارد که ادعای رقیب نداشتن روحانی و حتمی دانستن پیروزی وی در انتخابات آینده است. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ۹ دی خود با روزنامه «شرق» در این باره گفت: «در مقابل آقای روحانی کسی نیست، شما در بین اصولگراها و تندروها کسی را نمی‌بینید که بتواند در مقابل آقای روحانی بایستد، حتی اگر همه جمع شوند، باز در اقلیت هستند؛ یعنی همه اینها که یک مجموعه هستند، اقلیتند... به نظر من ایشان (روحانی) کاملاً شانس پیروزی دارد و هم خودش مصمم است که بیاید و هم ما حمایت می‌کنیم... به نظر می‌رسد آقای روحانی ماندنی است.» محمدرضا تاجیک از نظریه‌پردازان جریان اصلاحات نیز در مصاحبه ۱۲ دی خود با روزنامه «شرق»، روحانی را نامزدی بدون رقیب توصیف کرد که به طور طبیعی باید پیروز انتخابات باشد. وی اظهار داشت: «اگر بخواهم صريح بگويم تنها شانس آقاي روحاني در انتخابات آتي فقدان آلترناتيو است. آقاي روحاني نه اينكه آلترناتيو برتر جامعه باشد و نه اينكه تنها بازيگر مقبول كشور در عرصه سياست باشد؛ اما چون بازي ديگري نيست، با كارت ديگري نمي‌شود بازي كرد. آلترناتيوهاي ديگر از مشروعيت عمومي برخوردار نيستند كه بتوانند به مثابه رقيب عمل كنند و همچنين به علت چهره نامقبولي كه دارند، با دست پر در صندوق آقاي روحاني رأي مي‌ريزند. دو خط موازی «ادعای ردّ صلاحیت روحانی» و «ادعای بی‌رقیب بودن روحانی» در سطح کلان یک هدف را بیشتر دنبال نمی‌کند و آن، انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی جامعه است که نمود آن را به وضوح می‌توان در مشکلات معیشتی مردم دید. (متن کامل در پایگاه خبری ـ تحلیلی بصیرت موجود است.)

 دکتر یدالله جوانی/ یکی از شعارهای اصلی ترامپ، «برگرداندن آمریکا به قدرت برتر جهان»، در دوره رقابت‌های انتخاباتی بود، این شعار، یک اعتراف صریح از زبان کسی است که در جایگاه ریاست جمهوری ایالات متحده قرار گرفته است. اعترافی بزرگ، مبنی بر اینکه، آمریکا دیگر قدرت برتر جهان نیست و باید تلاش کرد تا این کشور را، مجدداً به موقعیت قبلی بازگرداند.
با تحلیل محتوایی مواضع تبلیغاتی ـ انتخاباتی ترامپ، می‌توان دریافت که از نظر وی، آمریکا در مسیر فرو ریختن و از دست دادن موقعیت گذشته خود قرار دارد و دچار افت شدید قدرت شده است. قدرت در عرصه بین‌الملل، امری نسبی بوده و تاریخ روابط بین‌الملل، شاهد ظهور و سقوط قدرت‌ها بوده است. براساس همین اصل تاریخی، با افول و سقوط قدرت آمریکا در سال‌های گذشته، قدرت‌های جدیدی ظهور کرده‌اند. برخی از این قدرت‌های جدید، چالشگر اصلی قدرت‌های پیش و در حال سقوط هستند. از دیدگاه تمامی صاحب‌نظران و کارشناسان مطالعات راهبردی در عرصه بین‌الملل، ایران یکی از قدرت‌های نوظهور در قرن بیست‌ویکم است. موقعیت ژئوپلیتیکی ایران به همراه هویت اسلامی ـ ایرانی با آرمان تمدن‌سازی، موجب شده تا جمهوری اسلامی به مثابه یک قدرت جدید، چالشگر قدرت آمریکا باشد. آمریکا برای دستیابی به موقعیت رهبری در جهان براساس نظم نوین مطرح شده در دوره ریاست‌جمهوری بوش پدر اولاً، و برای حفظ ابرقدرتی خود ثانیاً می‌بایست بر راهبردی‌ترین منطقه جهان یعنی غرب آسیا(خاورمیانه)، تسلط کامل پیدا می‌کرد. این منطقه در حال حاضر، با دو پدیده منحصربه‌فرد مقاومت و بیداری اسلامی، به حوزه نفوذ راهبردی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. در هر یک از کشورهای این منطقه، به موازات افزایش نفوذ راهبردی جمهوری اسلامی ایران، نفوذ آمریکا و دیگر کشورهای سلطه‌گر غربی کاهش می‌یابد. روند این تغییر و تبدیل، یک روند پرشتاب و محسوس است. آمریکایی‌ها در سال‌های اخیر، برای ایجاد تغییر در این روند، بسیار هزینه کرده و دست به هر نوع جنایتی زده‌اند. اهداف راهبردی آمریکا، از لشکرکشی مستقیم به منطقه، با شعار مبارزه با تروریسم و اشغال دو کشور اسلامی افغانستان و عراق گرفته، تا به راه انداختن جنگ‌های نیابتی از طریق ایجاد و تجهیز گروه‌های تروریستی خشونت‌گرا، مقابله با نفوذ انقلاب اسلامی ایران، تضعیف جمهوری اسلامی، فرو ریختن محور مقاومت و انحراف در مسیر بیداری اسلامی بود. به اعتراف ترامپ، آمریکایی‌ها در این جنگ‌ها، شش تریلیون دلار هزینه کردند و هیچ نتیجه‌ای نگرفتند! حال سؤال این است که ترامپ، چگونه می‌خواهد این روند را در منطقه تغییر داده، آمریکا را به موقعیت برتر در جهان برگرداند؟
نویسنده «وال‌استریت ژورنال»، به سؤال مذکور اینچنین پاسخ می‌دهد: دولت ترامپ باید پنج سیاست را در مقابل ایران به اجرا بگذارد تا برتری را به آمریکا بازگرداند: 
۱ـ انتخاب گزینه نظامی شامل حمله به تأسیسات اتمی ایران در صورت نقض یا خروج ایران از برجام؛ 
۲ـ تغییر مقررات تعامل نیروی دریایی آمریکا با ایران در خلیج‌فارس و مقابله با اقدامات تحریک‌آمیز این کشور؛ 
۳ـ تقویت ائتلاف ضد ایرانی در منطقه؛
۴ـ ایجاد سپر دفاع موشکی برای خنثی‌سازی تهدیدات موشکی ایران؛
۵ـ تضعیف هلال شیعی.
تأمل در سیاست‌های پیشنهادی به دولت آینده آمریکا، نشان می‌دهد دولت کنونی براساس برخی از همین سیاست‌ها در بیش از یک دهه گذشته، مجموعه‌ای از اقدامات را در منطقه برای مقابله با نفوذ ایران انجام داده است. به اعتراف ترامپ این اقدامات، شش تریلیون دلار برای آمریکا هزینه داشته، در حالی که به گفته وی با این پول، دو بار می‌شد آمریکا را ساخت. معنای این سخن ترامپ آن است که، آمریکا به بازسازی و نوسازی درونی نیازمند است.
 به یقین ترامپ به دلیل مشکلات اقتصادی ـ مالی ایالات متحده، بیش از دولت‌های پیشین نمی‌تواند در منطقه راهبردی غرب آسیا هزینه کند. تنها اقدامی که مبتنی بر این سیاست‌های پنج‌گانه پیشنهادی، آمریکا در قبال ایران انجام نداده، اقدام مستقیم نظامی علیه ایران است. اگر این اقدام نتیجه‌بخش بود، دولت اوباما طی هشت سال گذشته، یا پیش از آن دولت بوش پسر،‌ چنین اقدامی را انجام می‌داد. با اطمینان می‌توان گفت، دست زدن به هر نوع اقدام مستقیم نظامی علیه ایران، نتیجه‌ای جز سرعت گرفتن افول کامل قدرت و پایان یافتن حضور آمریکا در منطقه، در پی نخواهد داشت. آمریکایی‌ها باید بپذیرند دوران امپراتوری و سلطه‌گری آنان در جهان و به ویژه در منطقه غرب آسیا، پایان یافته است. شکست گروهک‌های تروریستی مورد حمایت همه‌جانبه آمریکا و متحدینش در حلب، نماد شکست جنگ‌های نیابتی آمریکا به مثابه آخرین پرده از تلاش این کشور برای تغییر روندها در منطقه است. آمریکایی‌ها در سال‌های اخیر، هر کاری را برای حفظ نفوذ خود و تقویت آن در منطقه، با هزینه‌های بالا انجام داده‌اند، لکن نتیجه عکس حاصل شده است. به طور قطع ترامپ هم، با هر نوع سیاست و هر نوع اقدام،  قادر به تغییر روند تحولات در غرب آسیا با هدف بازگرداندن برتری آمریکا نخواهد بود. تحلیل شرایط در منطقه، نشان می‌دهد برتری آمریکا بازگشت‌ناپذیر است. انقلاب اسلامی با پرچمداری جمهوری اسلامی، یک جبهه مردم‌پایه از مسلمانان بیدار و مستضعف را در منطقه پدید آورده است، و به یاری حق این جبهه، مقتدرانه به دوران حضور سلطه‌گران غربی و از جمله آمریکایی‌ها در منطقه پایان خواهد داد.


نکته: در تعالیم دینی راه‌های متعددی برای کسب رزق وجود دارد که با مباحث اقتصادی متداول جهان فرق می‌کند، مانند اینکه در حدیثی به نقل از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «با صدقه دادن روزی را فرود آورید، سحرخیزی با برکت است و همه نعمت‌ها، به ویژه روزی را زیاد می‌کند، خط زیبا از درهای رزق است و خوش‌زبانی هم روزی را زیاد می‌کند.» (بحارالانوار، ج ۷۶: ۳۱۸) شاید بتوان معادل این موضوع را در قرآن مسئله‌ای با عنوان «رزق بغیر حساب» برشمرد. آنجا که می‌فرماید: «يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ»؛ جالب است که این تعبیر در چند آیه قرآن آمده و معنای آن این نیست که توزیع رزق الهی بدون برنامه و حساب و کتاب مشخص است؛ بلکه منظور این است که نحوه توزیع رزق خداوند با محاسبات ما قابل سنجش نیست و خدا معیارهایی دارد که ما نمی‌دانیم و از جایی روزی می‌دهد که اصلاً باور نمی‌کنیم!
نظر: آمار بالای زندانیان، ورشکستگان اقتصادی، نزاع‌ها، طلاق‌ها و پرونده‌های قتل برای آنچه که مشکلات مالی نامیده می‌شود، حاکی از این است که جامعه اسلامی ما اگر با این موضوعات دینی ارتباط برقرار کرده بود، در این منجلاب‌ها فرو نمی‌رفت و مشکلات کشور حل می‌شد. البته باید میان رزق و روزی نیز تفاوت قائل شد؛ زیرا رزق عطیه‌ای الهی است که بدون عوض و استحقاق عطا می‌شود.

بدهکاری پس از برجام
بر اساس آمار بانک مرکزی، در ابتدای زمستان سال 94 و پیش از اجرای برجام، مجموع بدهی‌های خارجی کشور 5 میلیارد و 675 میلیون دلار بود؛ اما این رقم در پایان خردادماه امسال و پس از اجرای برجام به 7 میلیارد و 571 میلیون دلار افزایش یافت که نشان‌دهنده رشد حدود ۹/۱ میلیارد دلاری (33 درصد) است. از سوی دیگر، بانک مرکزی اعلام کرد در سه ماهه اول امسال، 6 میلیارد و 171 میلیارد دلار از ذخایر ارزی بین‌المللی ایران کاسته شده است. این در حالی است که در سال 1391 و در اوج تحریم‌های اقتصادی در دولت قبل، ذخایر ارزی بین‌المللی ایران ۲/۱۲ میلیارد دلار افزوده شده بود.

سه تحریم جدید
سران حزب جمهوریخواه در کنگره در حال تدوین طرح‌های قانونی علیه ایران هستند که به اعتقاد آنها به آسانی خواهند توانست نظر مساعد دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب آمریکا را جلب کنند. برخی از دستیاران قانونگذاران آمریکایی گفته‌اند، در هفته‌های آتی انتظار معرفی یک طرح قانونی را دارند که براساس آن شرکت‌هایی که با تهران تجارت می‌کنند، با افزایش نرخ مالیات و وضع محدودیت‌های دیگر جریمه می‌شوند. نمایندگان آمریکایی افزون بر این در حال بررسی طرح دیگری هستند که سپاه را به بهانه حمایت از دولت بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، هدف تحریم قرار می‌دهد. طرح قانونی دیگر نیز خواستار جلوگیری از معامله شرکت‌های هواپیماسازی «بوئینگ» و «ایرباس» با شرکت هواپیمایی «ایران‌ایر» است.
دولت شفاف!
کمتر از 140 روز تا دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده است و آقای روحانی در شرایطی در ماه‌های پایانی فعالیت دولت یازدهم از شفافیت حرف می‌زند که تقریباً می‌توان گفت، دولت متبوعش هیچ نشانی از شفافیت را در سه سال و نیم گذشته از خود ارائه نداده است. بسیاری از محرمانه‌ها و امور غیر شفاف در حوزه اقتصاد اتفاق افتاده و به دلیل نبود شفافیت پاسخی به پرسش کارشناسان در این حوزه داده نشده است.