آمریكا همواره سعی دارد از هر تهدیدی فرصت لازم را فراهم آورد و از آن بهره مورد نظر خود را ببرد. این راهبرد سبب شده است كه آمریکا در بسیاری از موارد در جای‌جای جهان با ایجاد تهدیدهای مورد نیاز خود، فرصت‌هایی را برای خود فراهم كند. 
تروریسم یكی از مهم‌ترین این مقولات است كه واشنگتن طی 15 سال گذشته به شدت از آن استفاده كرده است. 11 سپتامبر و فرو ریختن برج‌های دوقلوی تجاری، این فایده را برای آمریكا داشت كه از تروریسم فردی و جمعی به تروریسم دولتی، نهادینه شده و فراملیتی پناه ببرد و سپس حملات خود را به مناطق مختلف جهان آغاز كند. 
القاعده به اقرار برخی از دولتمردان آمریكایی، یك مجموعه تروریستی آمریكاساخته است و طالبان برادر دوقلوی آن سال‌هاست كه در افغانستان، پاكستان و برخی دیگر از مناطق جهان در حال انجام اقدامات تروریستی است. اگرچه طالبان همچون القاعده خیلی دست و پای خود را بلند تعریف نكرده و حوزه محدودتری را برای عملیات‌های خود انتخاب می‌كند، اما همیشه گزینه مورد توجه آمریكا بوده است که گاهی اوقات با آن به مبارزه مستقیم می‌پردازد و گاهی به مذاكره می‌نشیند. 
آخرین تحولات در این‌باره به مذاكرات طالبان با دولت افغانستان،‌ همزمان با حمله آمریكا و كشته شدن ملامنصور،‌ رهبر طالبان بازمی‌گردد. طالبان با رهبری ملامنصور توانسته بود به انسجام درونی خود بیفزاید و حتی با دولت افغانستان به مذاكره بنشیند تا امتیازات لازم را بگیرد؛ اما با كشته شدن رهبر طالبان این امكان وجود دارد كه طالبان با چالش‌های نسبی درونی مواجه شود. 
حال پرسش این است كه چرا آمریكا علاقه‌مند است كه طالبان با مذاكره جذب سیاست و دولت (افغانستان) شده و از نظامی‌گری فاصله بگیرد؟ یا اینكه چرا آمریكا همزمان به دنبال تضعیف و پراكندگی درونی طالبان است؟ آیا آمریكا طی سال‌های اخیر بر روی گروه تروریستی دیگری دست گذاشته و از آن طریق سود و زیان خود را بررسی می‌كند؟
این روزها موضوع داعش زمینه داغی را برای تروریسم و مبارزه با آن ایجاد كرده است که به نوعی همان راهبرد ایجاد تروریسم و مقوله فرصت و تهدید است. هنوز این پرسش بنیادی وجود دارد كه چگونه داعش یكباره سر از تحولات منطقه‌ای درآورد و به بزرگ‌ترین و ثروتمندترین دستگاه تروریستی در جهان تبدیل شد و اینكه چرا ائتلاف عریض و طویل غربی ـ منطقه‌ای نتوانسته است این چالش بین‌المللی را برطرف كند؟
آیا داعش هم مانند دیگر گروه‌های تروریستی قبلی كه در سطح وسیعی دست به عملیات می‌زنند،‌ دست‌ساز است؟! تحلیل‌های مختلفی در این زمینه ارائه شده است كه برخی به آن پاسخ منفی داده‌اند و برخی دیگر چنین رویكردی را از سوی غرب (آمریكا) تأیید كرده‌اند؛ اما بررسی یک رخداد عظیم تاریخی كه اتفاقاً در صدمین سالگرد وقوع آن به‌سر می‌بریم، می‌تواند به ما نشانه‌هایی را باز نماید كه گویای درستی این مسئله است و دست‌ساز بودن داعش از سوی غرب را بیان می‌کند. 
این اتفاق تاریخی و نامیمون قرارداد سرّی سایكس ـ پیكو (انگلیس و فرانسه) است كه صد سال پیش به فروپاشی امپراتوری عثمانی و ایجاد كشورهای جدیدی در منطقه منجر شد كه عربستان سعودی یكی از آنهاست. 
مسئله این است كه طی سال‌های گذشته كمتر این امكان وجود داشت كه رسانه‌های غربی از این قرارداد سرّی تاریخی انتقادی داشته باشند، اما به‌تازگی انتقادها از این تقسیم غربی منطقه بسیار افزایش پیدا كرده است و غربی‌ها به‌گونه‌ای از قرارداد سایكس ـ پیكو عقب‌نشینی كرده و از اعراب منطقه دلجویی می‌كنند كه گویا خود زخم سرزمینی دیده‌اند.
در یكی از مهم‌ترین تحلیل‌ها، بی‌بی‌سی این‌گونه نوشته است: «داعش تنها گروهی است كه پس از صد سال توانست قرارداد سایكس ـ پیكو را به هم بریزد و با برداشت مرزهای بین سوریه و عراق گام تغییر مرزها را بردارد.»
آیا این حمایت غیرمستقیم از داعش حاکی از همان راهبرد فرصت و تهدید است؟ آیا غرب خواهان تغییر مرزهای منطقه‌ای است و برای این زایش دردناك از چاقوی داعش استفاده می‌كند؟ بی‌بی‌سی حتی یك گام جلوتر گذاشته و گفته است كه آیا در دل این تحولات «یك تصمیم غربی دیگر برای تقسیم مرزها» وجود دارد؟
بی‌بی‌سی در این زمینه دست روی كردها گذاشته و نوشته است: «اما ظهور داعش این ظرفیت را بیش از گذشته به سیاستگذاران غربی ثابت کرد و اکنون کردها نیرویی جدی و اثرگذار در خاورمیانه [غرب آسیا و شمال آفریقا] شده‌اند که اگر قرار باشد بار دیگر پشت درهای بسته، برای این بخش از جهان به منظور ترسیم جغرافیای سیاسی تازه پیمان سرّی نوشته شود، جای شک نیست که دیگر همچون سایکس ـ پیکو نادیده گرفته نخواهند شد.»   
از این منظر همه رقبای داعش باید تضعیف شوند، حتی اگر نمایش مبارزه با داعش نیز به اجرا درآید. طالبان به رهبری ملامنصور برخلاف برخی دیگر از گروه‌ها همچون بوكوحرام، یكی از این گزینه‌ها بوده است كه علاقه‌ای برای همراهی با داعش نشان نمی‌داد. بنابراین، در حال حاضر طالبان باید به نفع داعش تضعیف شود!

آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1990 سیاست نظام تک‌قطبی را در جهان اجرا کرد و کوشید با جنگ خلیج فارس، بوسنی، افغانستان و عراق و... خود را کانون تحولات جهانی معرفی کند. اما این رویکرد هژمونیک آمریکا دوام چندانی نیاورد؛ از یک سو، روسیه با به قدرت رسیدن افرادی همچون پوتین در جهت احیای جایگاه جهانی خود گام برداشت و از سوی دیگر چین با ورود گسترده به اقتصاد جهانی به رقیبی جدی برای آمریکا مبدل شد، به‌ گونه‌ای که در بسیاری از موارد اقتصاد آمریکا را پیرو خود ساخته و عملاً ایالات متحده در برابر اقتصاد چین که سراسر جهان از جمله آمریکا را فراگرفته در بسیاری از مقاطع سخنی برای گفتن نداشته است. 
شاید بتوان گفت که بر همین اساس آمریکا راهبرد سال 2025 خود را بر اصل مقابله با شرق قرار داد که در رأس آن چین و البته ائتلاف‌های منطقه‌ای همچون آسه‌آن بوده است. 
نکته قابل توجه در مناسبات میان چین و آمریکا، ورود دو طرف به تهدیدات نظامی در قبال یکدیگر است که اوایل خرداد ماه با سفر اوباما به منطقه شدت بیشتری گرفت. اوباما برای حضور در اجلاس سران گروه 7 در ژاپن و بازدید از برخی متحدان آمریکا در منطقه از جمله ویتنام راهی شرق آسیا شد و تحرکات نظامی واشنگتن در منطقه چین را به واکنش نظامی وادار ساخت. «لیو ژنمین» معاون وزیر خارجه چین در سخنانی هشدار‌آمیز خطاب به آمریکا گفت: «البته مردم چین دنبال جنگ نیستند و ما مخالف جنگ‌افروزی‌های آمریکا هستیم، ولی اگر ماجرای جنگ ویتنام و کره تکرار شود، ما آماده دفاع از خود هستیم.» این مقام چینی در ادامه افزود: «ما از نظر انتقال انرژی به شدت متکی به دریای جنوبی چین هستیم و به همین دلیل به امنیت منطقه اهمیت زیادی می‌دهیم.» وی نسبت به ایجاد پایگاه‌های نظامی آمریکا در این منطقه نیز هشدار داد.
چین بزرگ‌ترین ارتش جهان با بیش از دو میلیون نیرو را در اختیار دارد و در سال‌های اخیر قابلیت‌های هوایی و دریایی خود را افزون‌تر کرده است. چین و آمریکا در جریان نبرد کره طی سال‌های 1953- 1950 هزاران نیروی نظامی خود را از دست دادند. همچنین وزارت دفاع چین در واکنش به گزارش کنگره آمریکا که درباره فعالیت‌های نظامی چین هم سخن گفته بود، شدیداً اعتراض کرد و آن را تحریف محض نامید.
کنگره آمریکا در گزارش سالیانه خود درباره فعالیت‌های نظامی چین نوشت، چین باید تجهیزات نظامی شامل وسایل ارتباطی در جزایر مصنوعی ساخته خود در دریای چین جنوبی مستقر کند. در این گزارش به تکرار از تهدید نظامی چین و شفافیت نبودن آن سخن به میان آمده است. ریشه موضع‌گیری‌های تند پکن را در رفتارهای نظامی آمریکا در حوزه امنیتی چین می‌توان جست‌وجو کرد. در جایی که اوباما پیش از سفر به ژاپن در گفت‌وگو با رسانه‌های ژاپنی از طرح آمریکا برای تسلیح و تقویت متحدانش در شرق آسیا می‌گوید، در حالی که پیش از وی نیز کری وزیر خارجه و اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا ضمن محکوم‌سازی حاکمیت پکن بر دریای چین بر تقویت حضور نظامی خود در منطقه تأکید کردند. آمریکا در حالی با حضور نظامی مستقیم در منطقه از جمله در اندونزی، فیلیپین، ویتنام و... به دنبال گرفتار‌سازی پکن در دایره امنیتی مورد نظر خود است که همزمان به تسلیح کره جنوبی و ژاپن با محوریت تقابلی با پکن می‌پردازد. تحرکات آمریکا علیه حساسیت‌های امنیتی چین چنان گسترش یافته که پکن به طور رسمی اعلام کرد در صورت هرگونه اعلام جدایی از سوی تایوان از گزینه نظامی در قبال این منطقه استفاده خواهد کرد.  
بعد دیگر طراحی آمریکا در قبال چین را گرفتار‌سازی آن در منازعات بین‌المللی تشکیل می‌دهد که نمود عینی آن اقدام فیلیپین در دادگاه لاهه علیه چین است که بسیاری آن را ناشی از تحریکات آمریکا می‌دانند. 
در حالی که فیلیپین شکایتی را در زمینه ادعاهای مطرح شده از سوی چین در دریای جنوبی چین در دادگاه بین‌المللی لاهه مطرح کرده است، پکن اعلام کرده است که بیش از 40 کشور جهان از موضع این کشور در قبال مناقشه دریای جنوبی چین حمایت می‌کنند. نکته قابل توجه آنکه روند تحولات نشان می‌دهد آمریکا به دنبال درگیر‌ساختن چین در زنجیره‌ای از بحران‌های داخلی، منطقه‌ای و جهانی از جمله در مجامع حقوق بشری و دادگاه‌های بین‌المللی است تا از این رهگذر سایش قوای سیاسی، امنیتی و اقتصادی چین را اجرایی کند. برخی ناظران سیاسی با اشاره به روند بحرانی در بسیاری از نقاط جهان از جمله در آفریقا، غرب آسیا و آمریکای لاتین معتقدند یکی از اهداف آمریکا از بحران‌سازی در این مناطق ایجاد فضای ناامنی برای فعالیت‌های اقتصادی چین است که نوعی جنگ پنهان آمریکا با رقیب جهانی خود می‌باشد. حلقه تکمیلی این طراحی گسترش تروریسم در شرق است که با نام داعش و بازماندگان القاعده صورت می‌گیرد. 
به هر تقدیر، برآیند رفتاری نشان می‌دهد که حوزه تهدیدی آمریکا علیه چین به حوزه نظامی گرایش بیشتری داشته است، چنانکه نتیجه آن واکنش‌های تند نظامی پکن بوده که با توجه به رفتارهای آمریکا دایره این تنش‌ها در آینده ابعاد جدیدتری خواهد گرفت. پکن نشان داده که در حوزه امنیت پیرامونی و تمامیت ارضی خود هیچ مصالحه‌ای ندارد و هر تهدیدی را با تمام قوا پاسخ خواهد داد که تأکید مقامات چین مبنی بر آمادگی برای تکرار جنگ‌های کره و ویتنام نمودی از این وضعیت است. 

نفوذ رژیم صهیونیستی در جهان اسلام ـ 20
چاد از جمله کشورهای مسلمان آفریقاست که در سال 1960 به استقلال رسید. چاد به دلیل قرار گرفتن در منطقه صحرای آفریقا از خشک‌ترین کشورهای جهان و آفریقاست که سرانه هر فرد در این کشور کمتر از دو دلار در روز است. چاد بلافاصله پس از استقلال، روابط خود را با رژیم صهیونیستی آغاز کرد. ضعف شدید اقتصادی و نداشتن منابع ارزی سبب شده بود تا دولت چاد به شدت به سرمایه‌گذاری خارجی نیازمند باشد؛ از این رو دولت این کشور که در بسیاری از زمینه‌ها اعم از کشاورزی، بهداشت، آموزش‌ و پرورش و... به کارشناسان و متخصصان نیاز داشت از رژیم صهیونیستی درخواست کرد تا جوانان این کشور را آموزش دهد. در اواسط دهه 1960 شاهد حضور کارشناسان رژیم صهیونیستی در بسیاری از زمینه‌ها‌ در این کشور هستیم، علاوه بر این در زمینه نظامی نیز روابطی بین دو طرف ایجاد شد و رژیم صهیونیستی تعداد متنوعی سلاح و تجهیزات به ارتش این کشور اعطا و بلافاصله گروهی از مستشاران خود را برای آموزش ارتش چاد راهی این کشور کرد. هم‌مرز بودن چاد با سودان و لیبی که از مهم‌ترین دشمنان رژیم صهیونیستی‌ به‌ شمار می‌آمدند سبب شده بود تا رژیم صهیونیستی در کنار فعالیت‌های خود در این کشور نیم‌نگاهی نیز به اوضاع سودان و لیبی داشته باشد و از طریق عوامل خود به جاسوسی، به ویژه در سودان بپردازد، این روند تا سال 1973 ادامه داشت. به دنبال شکست اعراب از رژیم اشغالگر قدس و درخواست ناصر روابط چاد با این رژیم به حالت تعلیق درآمد. 
این تعلیق تا سال 2006، یعنی 33 سال ادامه داشت تا اینکه در سال 2005 سیلوان شالوم وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت با ادریس دبی رئیس‌جمهور چاد دیدار کند، اما این دیدار در آخرین لحظه لغو شد و چاد پیشنهاد کرد هیئتی از این کشور عازم تل‌آویو کند.
این بار دیوید کیمشه، معاون رئیس وقت موساد میانجی شد تا روابط چاد و رژیم صهیونیستی ‌را مجدداً برقرار کند، او تلاش کرد در اوت 2005 ملاقاتی بین وزیر امورخارجه چاد و یکی از مقامات بلندپایه رژیم صهیونیستی ‌برقرار کند، اما این بار نیز تمامی تلاش‌های او بی‌ثمر بود. 
هرچند بین مقامات رسمی دو طرف هیچ رابطه‌ای وجود نداشت؛ اما دلالان یهودی بیکار نبوده و در چندین قرارداد پنهانی، از جمله خرید و فروش سلاح بین چاد و کشورهای اروپایی حضور داشتند. یکی از معروف‌ترین آنها گابی پرز سرهنگ بازنشسته وزارت دفاع رژیم صهیونیستی ‌است. پرز در دهه 1990 دلال فروش چند هلیکوپتر از یکی از کشورهای بلوک شرق به دولت چاد بود. در اوایل دهه 1990 چاد دچار یک جنگ داخلی شد و می‌رفت تا پایتخت آن به دست شورشیان بیفتد‌. در این اوضاع بحرانی با درخواست رئیس‌جمهور چاد از مقامات رژیم صهیونیستی تعدادی از کارشناسان موساد به ریاست ژنرال آوراهام تامیر وارد این کشور شده و با آموزش نظامیان آن، دولت چاد از سقوط حتمی نجات یافت.

چاد و بحران دارفور 
دارفور منطقه‌ای بیابانی در غرب سودان است‌ که از سال 2003 دستخوش تنش و جنگ با دولت مرکزی این کشور است. دو گروه اصلی شورشی، یعنی جنبش عدل و مساوات به رهبری دکتر‌خلیل ابراهیم و ارتش آزادی‌بخش سودان به رهبری عبدالواحد محمد نور دولت سودان را به سرکوب غیر عرب‌ها متهم کرده‌اند. نکته مهم در این قضیه این است که عده زیادی از اقوام و قبایل حاضر در دارفور اقوامی در این سوی مرزهای چاد دارند و جالب اینجاست که هر دو رئیس‌جمهور فعلی و پیشین چاد، یعنی ادریس دبی و حسن هابره اصلیّت دارفوری دارند؛ از این رو چاد به طور سنتی از حامیان شورشیان دولت البشیر است و از اعطای هرگونه کمک به آنها دریغ نمی‌ورزد.
به دنبال درخواست رژیم صهیونیستی برای آموزش شورشیان دارفور در خاک چاد‌، عده‌ای از افسران و بازنشستگان موساد عازم این کشور شده و با ایجاد یک پایگاه در نزدیکی مرزهای این کشور با سودان به تجهیز و آموزش ارتش آزادی‌بخش سودان پرداختند. از سوی دیگر، عبدالواحد محمد نور به طور دائم در خاک چاد سکونت داشته و طی مذاکراتی با مقامات رژیم صهیونیستی ‌توانست اجازه تأسیس یک دفتر در تل‌آویو را به دست آورد؛ اما این همه کمک‌های دولت چاد به رژیم صهیونیستی برای تجزیه سودان نیست، با چراغ سبز دولت چاد، 45 گروه یهودی متشکل از طیف‌ها و گروه‌های سیاسی و دینی با حضور پنهانی در منطقه دارفور و انتشار عکس و فیلم‌ از مشکلات مردم این منطقه در مطبوعات جهان، دولت سودان را به نسل‌کشی در این منطقه متهم کردند. این 45 گروه یهودی صندوقی مخصوص جمع‌آوری کمک‌های مالی و صدقات برای آسیب‌دیدگان از هجوم اعراب به گروه‌های آفریقایی دارفور تشکیل دادند و نام آن را «صندوق اتحاد یهودی برای کمک‌رسانی به سودان» گذاشتند.
از دیگر زمینه‌های همکاری دولت چاد و رژیم صهیونیستی فروش سلاح و تجهیزات نظامی از سوی صهیونیست‌ها به چاد است براساس گزارش مؤسسه سیپری (sipri) در سال 2010 چاد به همراه نیجریه، لیبریا و سیرالئون از مهم‌ترین خریداران سلاح و تجهیزات سبک از رژیم صهیونیستی ‌در غرب آفریقا هستند.


توافقنامه چابهار ناقض تحریم‌های وضع‌شده علیه ایران!
خبرگزاری مهر: معاون آسیای جنوبی وزیر خارجه آمریکا گفت: توافقنامه سه‌جانبه چابهار برخلاف تحریم‌های بین‌المللی وضع‌شده علیه ایران است. «ناشاد سایی بیسوال» در گفت‌وگو با رسانه‌ها گفت: توافقنامه سه‌جانبه ایران، هند و افغانستان که دو روز پیش به امضا رسیده است، ناقض تحریم‌های بین‌المللی وضع‌شده علیه ایران است. این توافقنامه باید به دقت بررسی شود. وی در ادامه افزود: آمریکا، هند را از چگونگی تحریم‌های وضع‌شده علیه ایران آگاه کرده است و چگونگی توافقنامه چابهار در حال تحقیق و بررسی است. وی تصریح کرد: تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران لغو شده‌اند، اما در برخی زمینه‌ها این تحریم‌ها به قوت خود باقی است.
تأکید بر حفظ ساختار تحریم‌ها در پسا«برجام»
خبرگزاری فارس: کارشناسان حاضر در نشستی در کمیته بانکداری مجلس سنا، خواستار حفظ ساختار تحریم‌ها علیه ایران در دوران پسا«برجام» شدند. «مارک دابوویتز» مدیر اجرایی «بنیاد دفاع از دموکراسی»، «ژوئان زارات» مدیر شرکت «شبکه صداقت مالی»، «مایکل المن» از اعضای ارشد اندیشکده بین‌المللی مطالعات راهبردی و «الیزابت روزنبرگ» مدیر بخش انرژی و اقتصاد در اندیشکده مرکز امنیت جدید آمریکا حاضران در این نشست بودند. «دابوویترز» بر اساس بیانیه‌ای که روی این وبگاه قرار گرفته، با متهم کردن ایران به انجام اقدامات برهم‌زننده ثبات در منطقه، از توافق هسته‌ای به دلیل شکست در تغییر این رفتارها انتقاد کرده است. «الیزابت روزنبرگ» در بیانیه‌اش اذعان کرده است، تحریم‌های باقی‌مانده واشنگتن پس از اجرایی شدن برجام پیوستن ایران به نظام مالی بین‌المللی را کُند خواهد کرد. «تحریم‌های باقی‌مانده علیه ایران به دلیل فعالیت‌های هسته‌ای و موشک‌های بالستیک این کشور برای کسانی که در اندیشه تجارت با ایران هستند، نقش بازدارنده دارد.»
تهران و مسکو به اسد فشار بیاورند
خبرگزاری ایسنا: سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: وظیفه روسیه و ایران است که روی رئیس‌جمهور سوریه فشار آورند. مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درباره روند مذاکرات صلح سوریه گفت: این وظیفه ما و دیگر اعضای گروه بین‌المللی حمایت از سوریه است که روی مخالفان سوری فشار بیاوریم، اما وظیفه روسیه و به همان میزان وظیفه ایران این است که روی بشار اسد (رئیس‌جمهور) فشار وارد کنند؛ چیزی که ما تاکنون شاهد آن نبوده‌ایم.
دریافت رشوه برای حمایت از برجام!
خبرگزاری فارس: در گزارش سالیانه صندوق مبارزه با گسترش تسلیحات هسته‌ای در آمریکا آمده است، لابی صهیونیستی «جی استریت» 500 هزار دلار از این صندوق برای حمایت از برجام دریافت کرده است. صندوق ضدهسته‌ای «پلاوشرز» در گزارش سالیانه خود افشا کرد، صد هزار دلار به رادیو عمومی ملی آمریکا برای پخش گزارش توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) داده است. گروهی که چندی پیش کاخ سفید، آنها را به منزله جانشینان‌ کلیدی در قبولاندن برجام معرفی کرده بود، به لابی صهیونیستی «جی استریت» در آمریکا 576 هزار و 500 دلار داده بودند که از توافق هسته‌ای ایران حمایت کنند. صندوق پلاوشرز نیز سال گذشته میلادی 100 هزار دلار به رادیو  ملی آمریکا داده بود تا به این صندوق درباره برجام و موضوعات مربوطه کمک کند.

انگلیس: استفاده پلیس فدرال از شوکرهای ۵۰۰۰۰ ولتی
با وجود هشدارهای گسترده نهادهای حقوق بشر، پلیس فدرال انگلیس و ولز از وزارت کشور درخواست کردند که استفاده از شوکرهای ۵۰۰۰۰ ولتی را برای همه افسران پلیس آزاد کند. دولت انگلیس سال 2004 استفاده از شوکر را برای پلیس ممنوع کرده بود و از آن پس فقط تعدادی از افسران انگلستان از این سلاح استفاده می‌کردند. بر اساس گزارش‌ نهادهای حقوق بشر، استفاده پلیس از این ابزار صدمات بسیاری برای افراد به همراه داشته و حتی به مرگ منجر شده است. پلیس انگلیس به بهانه امنیت و مبارزه با تروریسم از این شوکرها در قبال شهروندان استفاده کرده است؛ در حالی که بسیاری از قربانیان این شوکرها بدون ارتکاب هیچ جرمی، قربانی خطای پلیس شده‌اند. 
 اروپا: خطر کارتن‌خوابی میلیون‌ها پناه‌جو 
سازمان ملل متحد درباره خطر بی‌خانمان شدن و کارتن‌خوابی میلیون‌ها پناه‌جو در سراسر جهان، به ویژه در اروپا به دلیل کمبود بودجه هشدار داد و از بخش خصوصی خواست که برای حل این مشکل کمک کند. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، در بیانیه‌ای از راه‌اندازی کمپینی جهانی به نام «هیچ کس بیرون نمی‌ماند» خبر داد و اعلام کرد: به منظور تأمین سرپناه مناسب برای پناه‌جویان حدود نیم میلیارد دلار نیاز است. پناه‌جویان خطرهای عمده‌ای را به جان می‌خرند؛ اما در دیگر کشورها هیچ آغوش بازی برای آنان وجود ندارد. حدود 20 میلیون نفر از آنها مجبور به فرار از کشورشان و عبور از مرزهای بین‌المللی شدند تا در دیگر کشورها پذیرش شوند. کشورهای اروپایی که بر اساس کنوانسیون 1951 سازمان ملل درباره پناه‌جویان، به حمایت از این افراد موظف ‌هستند، از اجرای تعهدات خود شانه خالی می‌کنند. 
آلبانی: سوءاستفاده اتحادیه اروپا از حقوق کودکان 
اتحادیه اروپا در لوای نام حمایت از حقوق بشر، به ویژه کودکان به دخالت در امور سایر کشورها می‌پردازد و حتی با این عنوان به تحریم و اعمال فشار علیه آنها اقدام می‌کند.  این رویه در حالی از سوی اروپا صورت می‌گیرد که در درون قاره سبز هر روز جنایات بی‌شماری روی می‌دهد که مدعیان حقوق بشر غربی در برابر آن سکوت می‌کنند. نمونه عینی آن را می‌توان در وضعیت بحرانی کودکان در آلبانی مشاهده کرد. در یکی از این موارد مقام‌های پلیس آلبانی اعلام کردند پنج نفر از کارکنان یک مرکز نگهداری کودکان بی‌سرپرست در این رابطه دستگیر شده‌اند. نهادهای حقوق بشر با انتقاد از نظام قضایی اعلام کردند: این نهاد در گذشته اقدامات جدی برای مبارزه علیه بد‌رفتاری با کودکان انجام نداده است. این نهادها بارها در‌باره وضعیت بحرانی کودکان در مراکز نگهداری کودکان بی‌سرپرست و ندامتگاه‌ها در آلبانی و البته بسیاری از کشورهای اروپایی هشدار داده‌اند. 
آمریکا: فقر گسترده کودکان سیاه‌پوست 
در حالی که در آمریکا گزارش‌هایی مبنی بر کاهش کلی جمعیت فقرا منتشر می‌شود، یک بررسی حاکی از آن است که شمار زیادی از کودکان سیاه‌پوست در سراسر این کشور در فقر به سر می‌برند. از هر پنج کودک آمریکایی- آفریقایی‌تبار دو نفر در فقر زندگی می‌کنند. بنا بر نتایج این تحقیق از هر 10 کودک اسپانیولی‌تبار سه کودک و از هر 10 کودک سفید‌پوست یا نژاد آسیایی نیز یک کودک در فقر به سر می‌برد. این آمار همچنین نشان می‌دهد، در حالی که شمار سیاهان در مقایسه با جمعیت سفیدپوستان در آمریکا کمتر است؛ اما شمار کودکان فقیر سیاه‌پوست در مقایسه با سفیدپوستان بیشتر است. خانواده‌های آمریکایی- آفریقایی‌تبار، همواره میزان بالاتری از بی‌خانمانی را تجربه می‌کنند. حدود 60 درصد از ساکنان پناهگاه‌های اقلیت آمریکایی- آفریقایی‌تبار در مقایسه با کل جمعیت ایالات متحده، سه برابر بیشتر در معرض خطر بی‌خانمان‌شدن هستند.