از انقلابی‌گری تا مدیریت جهادی در گفت‌وگوی صبح صادق با چهره‌هایی از دو جناح سیاسی
وقتی به ادبیات حضرت امام(ره) در آخرین لحظات عمر پر برکت‌شان نگاه می‌کنید، گویا یک جوان پرشور انقلابی دارد قلم می‌زند و سخن می‌گوید؛ یعنی حتی کهولت سن هم بر ایشان تأثیر ندارد؛ چراکه معظم‌له نمونه بارز یک انسان انقلابی است که به حیات طیبه زنده شده و متوکل بر خداست؛ از آن جایگاه حرف می‌زند و از آن جایگاه تصمیم می‌گیرد؛ چون بنده خداست و بنده خدا از هیچ‌ صحنه‌ای واهمه ندارد. در تعریف جامع‌تر باید بگوییم شخصیت، اعتقاد، گفتار، قلم و رفتار امام(ره) نمایش یک شخصیت انقلابی و منتظر است. در آستانه بیست‌و‌هفتمین سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران به سراغ دو نفر از شخصیت‌های سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب رفتیم تا تعریف انقلابی‌گری را از زبان آنها بشنویم. مشروح پاسخ‌های سیدمرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مصطفی کواکبیان منتخب مردم در مجلس دهم شورای اسلامی را در ادامه می‌خوانید.
* از نظرشما انقلابی و انقلابی‌گری چه تعریفی دارد؟  
نبوی: به نظر می‌آید که اگر ما بخواهیم تعریف جامعی از انقلاب و انقلابی‌گری داشته باشیم، باید بگوییم کسی که  خودش را پیرو نهضت حسینی بداند و  از منتظران مهدی موعود(عج) باشد،این فرد دیگر هیچ‌وقت محافظه‌کار، سازشکار و بی‌تفاوت نمی‌شود. کسی که از یک سو بر نهضت امام حسین(ع) تکیه می‌زند و از سوی دیگر منتظر آن آقایی است تا می‌آید که جهان را مملو از عدل و داد و  پیشرفت کند؛ به نظر من این تعریف یک انقلابی است. یعنی از نظر فکری، اعتقادی و عملی، هم معتقد به قیام حسینی و هم منتظر واقعی باشد. از سوی دیگر عملاً‌ هم زندگی شخصی و روابط اجتماعی‌اش را طوری تعریف کند که این دو پدیده با یکدیگر مطابقت داشته باشند.
کواکبیان: حضرت امام(ره) در وصیت‌نامه سیاسی- الهی‌شان از سه نظر انقلاب را مورد بررسی قرار دادند؛ البته ایشان بر روی دو نظر تأکید کردند؛ یکی حضور گسترده، منسجم و متحد مردم پای انقلاب؛ دیگری هم انگیزه الهی، اسلام و قوانین شریعت که باعث ایجاد انقلاب شد. اما عامل سوم که موضوع مورد بحث ما نیز است موضوع رهبری امام خمینی(ره) است که عامل اصلی پیروزی انقلاب به شمار می‌آید؛ لذا اگر بخواهیم انقلابی و انقلابی‌گری را تعریف کنیم باید بگوییم کسی که به نظام و تحقق احکام شریعت الهی اعتقاد‌ دارد، باید یک اعتقاد جدی و راسخ هم به نقش، جایگاه و موقعیت مردم در نظام و انقلاب داشته باشد؛ یعنی اگر ما طرفدار مردم باشیم ولی اعتقادی به رهبری و اسلام نداشته باشیم، قطعاً روحیه انقلابی و انقلابی‌گری در ما وجود ندارد. البته، ممکن است برخی هم تند‌ برخورد کنند و انقلابی‌گری را با این دید اشاعه دهند؛ اما انقلاب اسلامی در نظام جمهوری اسلامی ایران معنا دارد و روحیه انقلابی، یعنی باور عمیق به تحقق اسلام! در عین حال اگر کسی اسلام و رهبری را قبول داشته باشد، اما نقشی برای مردم قائل نباشد، انقلابی نیست؛ چرا‌که انقلابی کسی است که دو اصل اسلامیت و جمهوریت نظام را توأمان پذیرفته و بر مبنای این اقدامات خودش را شکل داده باشد؛ لذا من معتقدم نه آنهایی که پشتِ سر اسلام سنگر می‌گیرند و علیه مطالبات، تقاضاها و خواسته‌های مشروع مردم موضع‌گیری می‌کنند، انقلابی‌اند و نه کسانی که بر سر مردم و خواسته‌های آنها سنگر می‌گیرند، اما اعتقادی به احکام الهی و شریعت ندارند. هر دوی اینها در مفهوم انقلاب اسلامی، انقلابی نیستند.
*انقلابی ماندن در قاموس جریانی شما چه جایگاهی دارد؟  
نبوی: با همان تعریفی که از پیش داشتم هیچ‌کس نباید فکر کند که رسالت و مأموریتش پایان یافته است؛ یعنی تا ظلمی در نقطه‌ای از کره ما وجود دارد، تا تبعیضی هست، تا گرسنه‌ای وجود دارد، تا کسانی هستند که از نظر فرهنگی مستضعف هستند، ایجاب می‌کند که انسان به وظیفه انقلابی‌اش‌ عمل کند؛ یعنی به صورت فردی، جمعی و داخل و خارج از کشور جهادگونه تلاش کند برای اینکه وعده‌های حکومت حضرت مهدی(عج) که امنیت و صلح جهانی و پیشرفت همه‌جانبه علمی است تحقق پیدا کند و همچنین پدیده معنویت و اخلاق گسترش یابد.
کواکبیان: علت محدثه انقلاب علت مبقیه انقلاب هم است؛ یعنی کسی که به خدا و مردم باور‌ داشته باشد، انقلابی مانده است. انقلابی‌ماندن یعنی همان انگیزه‌های ایجاد انقلاب و حفظ و تداوم حرکت انقلابی را حفظ کردن! برخی فکر می‌کنند چون انقلاب شده و ما پیروز شدیم دیگر با مردم کاری نداریم؛ ولی ما می‌بینیم در سخت‌ترین شرایط جنگی هم امام خمینی(ره) به برگزاری انتخابات باور‌ داشتند. رأی مردم را زینتی نمی‌دانستند و حتی می‌فرمودند میزان، رأی ملت است و همه‌جا براساس رأی مردم و جمهوریت سخن می‌گفتند. حتی در بهشت زهرا(س) گفتند چون مردم بنده را قبول دارند، من تو دهن این دولت می‌زنم و چون مردم از بنده پشتیبانی می‌کنند، من دولت تعیین می‌کنم. در واقع انقلاب بدون در نظر گرفتن مطالبات، خواسته‌ها و نقش مردم، معنا ندارد. کما اینکه انقلابی ماندن بدون اعتقاد عمیق و راسخ به اسلام بی‌معنا است.

*رهبر معظم انقلاب جایی فرمودند که من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام، به نظر شما آیا انقلابی ماندن با نگاه دیپلماتیک تناقض دارد؟   
نبوی: به این بستگی دارد که دیپلمات بودن یا دیپلماتیک بودن را چطور معنا کنیم. یک وقت دیپلماسی را در عرف حضرت امام(رحمت‌الله علیه) و امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) تعریف می‌کنیم این گونه می‌شود که دیپلمات ما باید یک آرمانگرای واقع‌بین باشد، همان‌طوری که حضرت امام(ره) بودند. سرشناس‌ترین شخصیت‌های منصف جهان هم می‌گفتند که حضرت امام(ره) آرمان‌گرایی است که در عین حال به واقعیت‌ها هم توجه‌ دارد. رهبر معظم‌انقلاب هم همین نگاه را دارند. یک دیپلمات انقلابی در عین اینکه واقعیت‌ها را خوب می‌شناسد، هیچ‌گاه آرمان‌هایش را فراموش نمی‌کند و برای تحقق آرمان‌هایش از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزد. در حد اینکه یک بسیجی باشد همه امکانات خود را به کار می‌گیرد تا آرمان‌هایش محقق شوند. به یقین چنین انسان و دیپلماتی جهان و پیچیدگی‌های آن را خوب می‌شناسد و به اندازه کافی بصیرت دارد و همچنین هوشیار است در مذاکرات و گفت‌وگوهایش بتواند بر روی همین مرزها و خطوط آرمان‌گرایی با توجه به واقعیات حرکت کند.
کواکبیان: تعبیری که رهبر معظم انقلاب به کار بردند که من انقلابی هستم و دیپلمات نیستم؛ این مفهوم را داشت. به این معنا که جایگاه رهبری انقلاب به طور قطع با جایگاه افراد دیپلمات متفاوت است؛ در واقع، ایشان از موضع رهبری انقلاب سخن می‌گویند، منتها دیپلمات باید کار دیپلماسی کند. نه به مفهوم اینکه دیپلمات باید انقلاب را فراموش کند، یا مطالبات مردم و انگیزه‌های اسلامی را در خودش پرورش ندهد؛ بلکه جایگاه‌ها تفاوت دارد. دیپلمات کسی است که باید منافع ملی را در راستای همان انگیزه‌های الهی و مردمی پیش ببرد، اما به طور حتم لحن یک دیپلمات با لحن رهبری متفاوت است.

*پس از گذشت چهار دهه از انقلاب، آیا حضرت‌ عالی هنوز هم حفظ روحیه انقلابی را ضروری می‌دانید؟ 
نبوی: تا زمانی که ما آقا امام‌زمان(عج) را زیارت نکنیم باید روحیه انقلابی داشته باشیم. ایشان هم که زیارت کنیم در رکاب ایشان را هم باید همین روحیه را حفظ کنیم.
کواکبیان: روحیه انقلابی صرفاً به این مفهوم نیست که پرخاشگرانه، آشوبگرانه و تنش‌زا در عرصه روابط بین‌الملل و یا در صحنه‌های داخلی اقدام کنیم. انقلابی یعنی اعتقاد به رأفت، رحمت و عظمت اسلام. انقلابی یعنی اینکه ما بپذیریم که باید در جهت مردم و خواسته‌های آنها اقدام کنیم؛ لذا روحیه انقلابی با این تفسیر اشکالی ندارد.

 *تعریف شما از مدیریت جهادی و انقلابی چیست؟   
نبوی: به تعبیر دیگر، یک مدیر جهادی و انقلابی یک بسیجی است؛ یعنی تمام امکانات مادی، معنوی، علمی و تجربی خودش را به کار می‌گیرد برای اینکه آن اهداف ترسیم شده برای یک مدیر را به خوبی و با کوتاه‌ترین زمان و با کمترین هزینه تحقق ببخشد؛ یک چنین مدیری «توکل بر خدا» باید در صدر ویژگی‌هایش باشد. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب فرمودند به عقبه قدرت و حکمت الهی وصل باشد و هیچ وقت کم نیاورد در صحنه‌های سختی که پیش‌رو دارد و نیتش را خالص کند؛ چون تفاوت جهاد در ادبیات جهادی و انقلابی این است که نیت فرد باید خالص و تنها برای خدا باشد، نه برای خودنمایی و مال‌اندوزی و قدرت‌طلبی! بلکه با نیت خالص بخواهد که رضایت خدا را جلب کند. وقتی گفتیم همه امکانات را به عنوان بسیج به کار می‌بندد، باید خودش در کاری که انجام می‌دهد و آن قسمتی را که مدیریت می‌کند تخصص، اجتهاد و علم داشته باشد و  آخرین دستاوردهای علمی را استفاده کند و خودش را همیشه به روز نگه دارد. یعنی باید همیشه از مشورت با دانشمندان بهره بگیرد و این را جزء یکی از ضرورت‌های مدیریتش بداند. مدیر جهادی یک مدیر مردمی تمام‌عیار است؛ به عبارتی، باید بیشترین سهم را برای مشارکت در انجام کارها قائل باشد. در حقیقت، خودش مدیریت کند و به همه همکارانش ارزش و نقش بدهد تا آنها هم احیا شوند. تا آنجا که ممکن است کل ظرفیت جامعه، مردم و نهادهای مردمی را به کار بگیرد. مدیری جهادی در کار احساس خستگی نمی‌کند؛ کمال نظم را رعایت می‌کند و در قاموس او کارهای ناممکن و نشدنی وجود ندارد.
کواکبیان: مدیریت جهادی این‌ نیست که ما بیاییم حاکمیت قانون را نقض کنیم، بلکه مدیریت جهادی در چارچوب قانون، جهادگرانه تلاش کردن، شب و روز را نشناختن و واقعاً در خدمت مردم بودن است. اما برخی این تصور را دارند که در مدیریت جهادی باید قانون را دور بزنند که این تفسیر نادرستی است.

*یک فرد انقلابی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
نبوی: همان‌طور که گفته شد به نهضت حسینی و مکتب انتظار پایبند باشد و در زندگی شخصی و اجتماعی‌اش این ویژگی‌ها ظهور داشته باشد؛ یعنی ما واقعاً ببینیم که او متوسل به ائمه معصوم(علیهم‌السلام) است و اگرچه امام زمانش ظاهر نیست، ولی او را حاضر می‌داند؛ از او مدد می‌گیرد و هیچ‌وقت در قامت یک آدم منتظر از پا نمی‌نشیند. محافظه‌کاری را پیشه نمی‌کند. راضی به وضع موجود نیست؛ همیشه می‌خواهد هر روزش بهتر از روز پیش باشد. می‌خواهد هر روز خودش، خانواده‌اش، جامعه‌اش و جامعه جهانی بهتر از گذشته باشد و یک قدم شرایط را آماده‌تر کند برای اینکه مهدی موعود تشریف‌فرما شوند. 
کواکبیان: فردی انقلابی است که در نظام جمهوری اسلامی ایران اعتقاد عمیق به تحقق اسلام و منویات رهبری داشته باشد و در جهت تأمین خواسته‌ها و تقاضاها و رفع دغدغه‌های مردم گام بردارد.  

اهمیت و نقش خطیر تصمیم‌گیری در مدیریت بدان پایه است که گاه تصمیم‌گیری و مدیریت را دو واژه هم‌معنا و مترادف می‌گیرند و کیفیت مدیریت را تابع کیفیت تصمیم‌گیری مدیر تلقی می‌کنند. منطق این برداشت و تلقی هم تا حدودی پذیرفتنی است؛ چراکه گرچه مدیریت و رهبری وظایف و جنبه‌های حساس دیگری، چون برنامه‌ریزی، ارتباطات، هماهنگی، تنظیم و هدایت نیز دارد، اما در فرایند مدیریت و رهبری، آنچه به کارآمدی و اثربخشی این وظایف کمک می‌کند، تصمیم‌گیری صحیح و به‌موقع است و از این رو نتایج اقدامات مدیریت و رهبری تابع تصمیمات بجایی است که اتخاذ می‌کند.
این اهمیت و نقش برای رهبری، چون حضرت امام خمینی(ره) که هدایت یک نهضت انقلابی تا پیروزی و تأسیس و تثبیت یک نظام سیاسی نوپا را با دشمنی‌های پیچیده و سرسخت عهده‌دار بوده، به مراتب بیشتر و ارزشمندتر است، چون تصمیمات خطیر ایشان نه در شرایط عادی و معمولی و در موقعیت‌های پیش‌بینی‌پذیر، بلکه معمولاً در موقعیت‌های بحرانی، آشوب و در عین حال سرنوشت‌ساز صورت می‌گرفته است؛ تصمیماتی چون رفتن به پاریس پس از فشار صدام در عراق، بازگشت به کشور ایران از فرانسه در حالی که هنوز رژیم طاغوت فرونپاشیده و مستقر بود، دستور ماندن مردم در کف خیابان‌ها در روز ۲۱ بهمن که به پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن منجر شد، صدور حکم ارتداد سلمان رشدی و عزل آقای منتظری که به اجرا درآمد و نتایج آن روشن شد. همچنین می‌توان به این نمونه اشاره کرد که امام در مقابل ورود آمریکایی‌ها به خلیج‌فارس خطاب به مسئولان و فرماندهان وقت فرمودند: من جای شما بودم، آنها را می‌زدم. این سخن گرچه اجرایی نشد، اما بعدها معلوم شد که چنانچه به آن عمل می‌شد، کشور را از بسیاری از هزینه‌ها، چون همراهی آمریکایی‌ها با متجاوزان عراقی و فرسایش بخشی از توان نظامی ما به نفع متجاوزان تا زدن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی معاف می‌کرد. یا تأکید معظم‌له به اینکه اگر از صدام بگذریم، از آل‌سعود نخواهیم گذشت، گرچه به حاشیه رفت و در بازی‌های سیاسی برخی دولتمردان و سیاستمداران رنگ باخت، اما واقعیت بعدی صحت چنین نگاه و تصمیمی را نشان داد و غفلت از اجرایی کردن آن سبب شد تا بعدها آل‌سعود نه‌تنها موج بیداری اسلامی را در منطقه به انحراف ببرد؛ بلکه در آتش‌افروزی جنگ نیابتی علیه مقاومت اسلامی و فرسایش ظرفیت‌های تمدن‌ساز جهان اسلام به نفع جهان کفر و استکبار عمل کرده و تروریسم وحشی و خشن تکفیری را به نفع راهبرد اسلام‌هراسی نظام سلطه ایجاد و پشتیبانی کند.
برای فهم چگونگی اتخاذ این تصمیمات از سوی حضرت امام خمینی(ره) باید به عناصر اصلی یا متغیرهای ورودی در تصمیم‌گیری در نزد معظم‌له توجه داشت که عبارتند از: ۱ـ اصول و مبانی اعتقادی، ۲ـ شناخت ایشان از موضوعات، ۳ـ نگاه به موقعیت و شرایط تصمیم‌گیری.
واقعیت این است که حضرت امام(ره) سیاستمداری بود که پایه سیاست او اسلام و شریعت بود و در حالی که فقه و اصول می‌دانست، فیلسوف و عارف نیز بود و در عین حال مؤلفه‌هایی، چون نظم حاکم بر روابط بین‌الملل و نقش بازیگرانی، چون حکومت‌ها، ملت‌ها، نخبگان و گروه‌های اجتماعی را نیز در نظر گرفته و در عین آرمان‌گرایی به واقعیت‌ها نیز توجه داشت.
معظم‌له در حالی که انقلابی و تکلیف‌گرا بودند، اما همزمان به مصالح نیز نظر داشته و لذا به تصمیمات حکیمانه می‌رسیدند.
در مدیریت اسلامی انواع تصمیمات را به مصلحت‌گرایانه، تکلیف‌گرایانه، خردگرایانه و حکیمانه تقسیم‌بندی می‌کنند که تصمیمات مهم و مشهور حضرت امام(ره) در زمره تصمیمات حکیمانه قرار می‌گیرد که مبتنی بر آرمان‌گرایی واقعیت‌نگر بوده و لذا در حالی که به واقعیت‌ها توجه داشته‌اند، از آرمان‌ها کوتاه نیامده و محافظه‌کاری در اتخاذ تصمیم را برنتافته‌اند.
بر اساس این، معظم‌له در فرایند تصمیمات متغیرهای اساسی را در نظر داشته و در چند گام آن را تنظیم می‌فرموده‌اند که عبارتند از: ۱ـ شناخت موضوع، ۲ـ نگاه به اصول و مبانی مرتبط با موضوع، ۳ـ تصمیم‌سازی، ۴ـ تصمیم‌گیری، ۵ـ ایجاد عزم و آمادگی برای اجرا، ۶ـ تحقق تصمیم و اجرا. افزون بر این، ایشان به آثار تصمیمات پس از اجرا نیز عنایت داشته و به عبارتی قائل به بازخوردگیری و اصلاح نیز بوده‌اند.
اما اینکه برخی از تصمیمات معظم‌له به اجرا درنیامده است، به دلیل همراهی نکردن برخی مسئولان و پدید آمدن تغییر در شرایط بوده است. برای نمونه، تصمیم ایشان برای ادامه جنگ و ضربه به فتنه‌گری صدام با دیوار عقلانیت ابزاری مسئولان محافظه‌کار مواجه شد، اما معظم‌له با تصمیم به پذیرش قطعنامه و نوشیدن جام زهر، جولان جریان عافیت‌طلب به بهانه آبرو گذاشتن برای مردم را از آن سلب کردند، یا اینکه گرچه تصمیم حضرت امام(ره) برای پخش نامه ۶/۱/۱۳۶۸ به آقای منتظری با مقاومت و مصلحت‌گرایی برخی از مسئولان چون آقای هاشمی رفسنجانی به سرانجام نرسید، اما وقایع بعدی و رفتار آقای منتظری پس از ارتحال حضرت امام(ره) صحت تصمیم امام و حکیمانه بودن آن را نشان داد.
این مدل تصمیم‌گیری بود که دشمنان انقلاب و نظام را منفعل و تدابیر و تصمیمات امام(ره) را موجه و در نوع حکمت‌آمیز قرار می‌داد که خلف صالح او امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) نیز بر اساس آن عمل می‌نمایند.
در پایان باید گفت همین اهمیت تصمیم‌‌‌‌گیری است که دشمنان را متقاعد کرده است که با نفوذ به مراکز تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر نظام، اهداف پلیدشان را دنبال کنند و باز همان جریان عافیت‌طلب دیروز با پوشش عقلانیت و توجیه ضرورت برجام‌های ۲ و ۳، زمینه‌ساز نفوذ دشمن هستند.


جمهوری اسلامی ایران نظامی است که بر پایه انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران به رهبری معمار کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) بنیان نهاده شده است و ارکان و ساختارهای نظام، قانون اساسی و قوانین موضوعه آن با هویت اسلامی، رویکرد انقلابی، مکتب سیاسی امام و آرمان‌های متعالی ملت مسلمان و انقلابی ایران شکل گرفته‌ است. بر اساس اندیشه سیاسی بنیانگذار جمهوری اسلامی، حکومت «وسيله انجام وظيفه اجراى احكام و برقرارى نظام عادلانه اسلام است» و دولت به معنای قوه مجریه، یکی از ارکان مهم این ساختار است که با مجموعه وزارتخانه‌ها و سازمان‌های عریض و طویل خود، مسئولیت اجرای قانون و وظایف محوله را برای تحقق همان هویت اسلامی و رویکرد انقلابی، در ابعاد داخلی و خارجی و در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و... دارد. بر اساس‌ این ، دولت انقلابی در گفتمان امام خمینی، اگرچه از نظر شکلی و ترکیب‌بندی تا حدی از الگوهای متداول در کشورهای دیگر پیروی می‌کند؛ اما از نظر هویتی، رویکردی و هدفی، کاملاً متفاوت با همه نمونه‌های موجود در جهان است.   
دولت انقلابی در گفتمان امام، در چارچوب نظریه ولایت فقیه تعریف می‌شود و به همراه دیگر قواي‏ حاكم‏ در جمهوري اسلامي‏ ايران، زير نظر ولايت‏ مطلقه‏ امر و امامت‏ امت اعمال وظیفه می‌کند.
دال مرکزی گفتمان امام، اسلام ناب محمدی(ص) است که همان «اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنج‌ديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو، اسلام پاك‌طينتان عارف‏»(1) است و در مقابل اسلام آمریکایی و مظاهر آن، یعنی «اسلام سرمايه‌دارى، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بى‏درد، اسلام منافقين، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان»(2) قرار دارد.  دولت انقلابی در گفتمان امام، مجری سیاست‌ها و برنامه‌هایی است که به تحقق و تعالی اسلام ناب بینجامد. با همین منطق است که امام در فرازی از پیام تاریخی خود مشهور به «منشور روحانیت» می‌فرماید: «من امروز بعد از ده سال از پيروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى‏كنم كه بعضی تصميمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته‏اند، اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن به راحتى از ميان نمى‏رود.»(3)
دولت انقلابی در گفتمان امام، هیچ نسبتی با انواع دولت‌های ملی‌گرا، لیبرال، لیبرال دموکرات مسلمان، سکولار و نظایر آن ندارد؛ از این رو امام، رویکرد غیرانقلابی دولت موقت را تحمل نکرد و پس از آشکار شدن نشانه‌های مغایرت و معاضدت آن با هویت اسلامی و رویکرد انقلابی نظام، که اوج آن در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و مواضع بازرگان نمایان شد، استعفای وی را پذیرفت و مسئولیت «تهيه مقدمات همه‌پرسى قانون اساسى، تهيه مقدمات انتخابات مجلس شوراى ملى، تهيه مقدمات تعيين رئيس جمهور»(4) را به شورای انقلاب واگذار کرد.
بر همین اساس، دولت لیبرال بنی‌صدر نیز جایی در گفتمان امام نداشت. زمانی که مشاهده شد نصایح و تدابیر امام تأثیری بر مواضع و رفتار بنی‌صدر ندارد و وی همچنان با رفتارهای غیرقانونی، بر رویکردهای غیرانقلابی و مغایر با هویت اسلامی اصرار دارد، پس از رأی مجلس به بی‌کفایتی سیاسی رئیس‌جمهور، کنار گذاشته شد. در واقع، در کارنامه دولت‌های پس از انقلاب، اولین رئیس‌جمهور به دلیل مواضع و رفتار مغایر با هویت نظام و فاصله گرفتن از معیارهای دولت انقلابی با حکم حضرت امام عزل شد.
تحلیل وضعیت و کارنامه دولت‌هایی که پس از رحلت امام(ره) روی کار آمدند، از نظر نسبت آنها با معیارهای دولت انقلابی و گفتمان امام، تأمل‌برانگیز است. در خاتمه جنگ تحمیلی و دوران سازندگی که ضرورت بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ یک مطالبه جدی و اولویت بود، در بدنه اجرایی نظام کارگزارانی حضور پیدا کردند که به مدیران تکنوکرات مشهور شدند و الگوی لیبرال دموکراسی را مناسب‌ترین تجربه بشری برای مدیریت کشور و در جهت شکوفایی اقتصادی و پیشرفت ایران می‌دانستند(5) در دوره دیگر نیز با شعار توسعه سیاسی، گرایشات سکولاریستی بر بدنه اجرایی کشور رسوخ کرد. 
دولت انقلابی در گفتمان امام، التزام عملی داشتن به اسلام، پایبندی به قانون اساسی و اصول مترقی آن، ولایتمدار، برخوردار از بصیرت و درک پیچیدگی‌های شرایط زمانه، دارای مرزبندی مشخص و پررنگ در برابر دشمنان و هوشياري نسبت به بازی‌های پیچیده آنها، استکبارستیز، عزت‌طلب، عدالتخواه و در مبارزه مستمر، قاطع و عملی با ظلم، فقر، فساد و تبعیض، حافظ استقلال و منافع ملی، معتقد و مروج سبک زندگی اسلامی و انقلابی، مدافع محرومان و مستضعفان در تمامی نقاط عالم، مبرا از خودباختگي در مقابل فرهنگ منحط غرب است. این شاخصه‌ها، برخی از معیارهای سنجش وضعیت و کارنامه دولت‌های قبل، حاضر و آینده و نسبت آنها با گفتمان امام و تراز دول انقلابی است.
_________
1-  صحيفه امام، ج‏21، ص 11. /2- همان. /3- همان، ص 286. 
4-  همان، ج‏10، ص 500. / 5- «گرایش حزب کارگزاران سازندگی برای مدیریت کشور گرایشی لیبرالیستی است. ما معتقدیم که گرایش‌های لیبرالی موسوم با توجه به تجارب بشری در جهت شکوفایی اقتصادی و پیشرفت ایران نسبت به مشی تمرکزگرایانه دولت‌محور مشی مناسب‌تری است، ...ما به عنوان لیبرال دموکرات‌های مسلمان معتقدیم تا جایی که به اصول اسلام لطمه‌ای وارد نشود، مردم آزادی عمل دارند... ما اصلاً معتقد نیستیم اسلام نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد. همان‌طور که نظام پزشکی ندارد... اسلام دین هدایت است. همان‌طور که نظام مهندسی ندارد، نظام اقتصادی هم ندارد... اسلام تنها احکام اقتصادی دارد و نه نظام اقتصادی.» (تکنوکرات‌ها با هر حاکمیتی می‌سازند، مباحثه‌ای با حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی، نشریه ذکر: ارگان حزب مؤتلفه اسلامی، شماره ۱۸، تير ماه ۸۶).