رسول‌ سنائی‌راد/ امام خامنه‌ای، رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار با فرماندهان و مسئولان سازمان بسیج مستضعفین، سپاه‌های استانی و نواحی بسیج که در روز چهارشنبه اول آذر ماه به مناسبت سالگرد تشکیل ارتش بیست میلیونی انجام شد، فرمودند: «حفظ بسیج در گرو خصوصیات معتبر بسیج، از جمله بصیرت و دشمن‌شناسی است.» ترجمان دیگر این گزاره این است که بسیج بدون دو شاخصه بصیرت و دشمن‌شناسی اعتبار ندارد و همان‌گونه که نمی‌توان بسیج را بدون خصوصیت مردمی تصور کرد، بسیج نمی‌تواند بدون بصیرت و دشمن‌شناسی همان شجره طیبه حافظ شعار «نه شرقی، نه غربی» بوده و قادر به دور کردن چشم طمع بیگانگان و بدخواهان از کشور باشد.
چرایی تأکید مراد بسیجیان و فرمانده معظم کل قوا به این خصوصیات به مثابه خصوصیاتی اعتباردهنده را باید در مؤلفه‌های ذیل جست‌وجو کرد؛ مؤلفه‌هایی که به فلسفه تشکیل بسیج در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برمی‌گردد:
۱ـ ماهیت مردمی و داوطلبانه بسیجیان که به صورت آگاهانه به جمع مدافعان انقلاب و نظام اسلامی پیوسته و امر نگهبانی از انقلاب و نظام اسلامی به مثابه بزرگ‌ترین دستاورد آن جز با آگاهی عمیق سیاسی و شناخت روشن از دشمنان مقدور نبوده و می‌تواند بسیج را به انحراف و بیراهه ببرد.
۲ـ نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن مستلزم به‌کارگیری قدرت و توان برخورد است که باید علیه دشمنان و مخالفان و نااهلان انقلاب و نظام صورت گیرد که چنانچه شاخصه آگاهی و دشمن‌شناسی باشد، بر روی دشمنان و ضد انقلابیون اصلی و واقعی متمرکز شده و یقین برآمده از این شناخت موجب استحکام و اتقان در این مسیر خواهد شد.
۳ـ تردیدآفرینی و پوشاندن لباس حق بر باطل و استفاده از فریب و جنگ روانی از جمله شگردهای دائمی دشمنان و مخالفان و نااهلان برای شکست یا تضعیف اراده و روحیه مدافعان و نگهبانان انقلاب و نظام اسلامی از جمله بسیجیان است که خنثی‌سازی آن از مسیر بصیرت و دشمن‌شناسی می‌گذرد.
۴ـ تهدیدات و دشمنی‌ها علیه انقلاب و نظام اسلامی مرتب در حال تغییر و جابه‌جایی است و مقابله با آن مستلزم شناختی بهنگام و عمیق بوده و حتی برخورد متناسب نیز به چنین شناختی گره خورده است که در واقع ضمانت‌بخش همان اقدام انقلابی است که باید بهنگام و متناسب باشد.
اگرچه تاکنون در سازمان بسیج برنامه‌ها و فعالیت‌های بصیرت‌افزایی و تقویت‌کننده شناخت و آگاهی سیاسی سابقه داشته و برای اجرا و پیشبرد آن، رده‌های سیاسی نیز به مثابه بخشی از ساختار و سازمان در بسیج وجود دارد، اما با توجه به این تأکید تصریحی فرمانده معظم کل قوا شایسته است در سطح راهبردی تغییراتی به نفع تقویت این حوزه در دستور کار قرار گیرد و متولیان بخش آگاه‌سازی و بصیرت‌افزایی در تمام جغرافیای سازمانی بسیج امکان حضور اثربخش پیدا کنند.
اهمیت چنین تغییری را باید در جایگاه اعتماد و اعتبار در بسیج فهم کرد که خود برآمده از سرمایه اجتماعی نظام است و عملکرد و رویکرد بسیجیان در سرمایه اجتماعی نظام بازتاب قطعی دارد. به عبارتی حضور نیروهای بصیر، دشمن‌شناس و آگاه در بسیج می‌تواند هم برای بسیج تولید اعتبار کند و هم سرمایه اجتماعی نظام را قوت ببخشد. از این رو، لازم است مسئولان محترم سازمان برای تقویت و توسعه در عرصه شناخت و آگاهی سیاسی تدابیری مناسب اتخاذ کرده و با انجام تغییرات ساختاری، آن را یک اولویت معطوف به فرمان ولایت مدنظر قرار دهند.

  محمدرضا بلوردی/ درحالی که چهارشنبه گذشته (یکم آذر) بیست‌وچهارمین سالگرد استقلال لبنان بود، این کشور به واسطه دخالت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و تلاش‌هایی که برای فتنه‌انگیزی و بی‌ثبات کردن آن صورت می‌گیرد، با وضعیت مبهمی روبه‌رو می‌شود. در همین راستا سعد حریری نخست‌وزیر لبنان تحت فشارهای عربستان سعودی و در حالی که در ریاض حضور داشت، اعلام استعفا می‌کند. اما پس از گذشت حدود سه هفته از اقامت اجباری حریری در ریاض و در پی فشارهای منطقه‌ای و بین‌المللی، او از عربستان خارج شده و راهی پاریس و قاهره (دو کشوری که مخالف سیاست‌های عربستان در قبال بحران اخیر لبنان بودند) می‌شود. حریری که اعلام کرده بود برای شرکت در جشن‌های استقلال به بیروت می‌رود، در بازگشت به لبنان و در یک عقب‌نشینی ناگهانی اعلام کرد که به درخواست میشل عون رئیس‌جمهور لبنان از استعفای خود صرف‌نظر کرده و با دست نگه داشتن در این خصوص امیدوار است که مسائل و مشکلات بدون استعفای او و با انجام گفت‌وگو بین گروه‌های سیاسی لبنانی حل‌وفصل شود. 
این تغییر موضع سعد حریری ابهامات و سؤالات متعددی را در خصوص آینده تحولات سیاسی لبنان ایجاد کرده؛ اینکه آیا این کشور به سمت ثبات خواهد رفت، یا اینکه بحران جدیدی را تجربه خواهد کرد؟ 
عقب‌نشینی حریری از استعفا را می‌توان در راستای اخباری ارزیابی کرد که در چند روز گذشته منتشر شده بود؛ مبنی بر اینکه فرانسه با میانجی‌گری که در خصوص موضوع استعفای حریری داشته توانسته است عربستان را قانع کند که نخست‌وزیر لبنان در منصب خود باقی بماند. در همین زمینه گفته می‌شود که سفر حریری به قبرس هم به این دلیل بوده است که در نیکوزیا پایتخت این کشور گفت‌وگوهایی بین مسئولانی از فرانسه و مصر صورت گرفته است و در جریان آن از سوی فرانسوی‌ها اعلام شده است که با انجام برخی اصلاحات، حریری می‌تواند موقعیت سیاسی خود را تقویت کند و با ادامه حضور او در نخست‌وزیری لبنان این کشور از یک خلأ سیاسی دیگر که می‌تواند بر آینده سیاسی،‌ امنیتی و اقتصادی آن تأثیرگذار باشد،‌ نجات خواهد یافت. 
با وجود تمام تلاش‌هایی که در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی برای کاهش تنش‌های سیاسی در لبنان صورت گرفت، این موضع‌گیری آینده عربستان در قبال بیروت است که اهمیت ویژه‌ای دارد؛ ریاض تحت تأثیر فشارهای وارده، مجبور شد از مواضع و برنامه‌های هرج‌ومرج‌طلبانه خود در لبنان عقب‌نشینی کند. به ویژه اینکه این برنامه‌ها آن‌گونه که سعودی‌ها انتظار داشتند پیش نرفت؛ از یک سو با مواضع محکم سید‌حسن نصر‌الله دبیرکل حزب‌الله مواجه شدند و از سوی دیگر افکار عمومی و شخصیت‌های سیاسی لبنانی نیز به گونه‌ای واکنش‌ نشان دادند که مورد انتظار سعودی‌ها نبود؛ میشل عون رئیس‌جمهور و نبیه بری رئیس پارلمان لبنان با حفظ آرامش خود نسبت به بحرانی که کشورشان به دلیل دخالت‌های سعودی با آن مواجه شده بود،‌ این احساس را به عربستان القا کردند که برنامه آن برای ایجاد تنش و بحران در داخل لبنان به شکست انجامیده است. این در حالی است که سعودی‌ها امیدوار بودند با بحرانی شدن اوضاع لبنان و با جلب حمایت رژیم صهیونیستی و آمریکا،‌ اقدامی نظامی علیه حزب‌الله انجام دهند. 
پایان سخن اینکه، با وجود امیدواری‌های داخلی که مردم لبنان نسبت به عقب‌نشینی سعد حریری از استعفا و در نتیجه عادی شدن اوضاع سیاسی این کشور دارند‌، برخی از صاحب‌نظران معتقدند که این عقب‌نشینی می‌تواند آغاز یک بحران و تنش دوباره باشد؛ چرا که عربستان سعودی به هیچ وجه از وضعیتی که در صحنه سیاسی لبنان پیدا کرده راضی نیست و تلاش خواهد کرد با دامن زدن به اختلافات داخلی لبنان،‌ برنامه‌های منطقه‌ای رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا را پیش ببرد.

   دکتر یدالله جوانی/ جمهوری اسلامی و ملت ایران، دارای دشمنانی کینه‌توز، قلدر، زورگو و زیاده‌خواه هستند. جبهه استکبار جهانی با محوریت آمریکای ستمگر و ظالم، دشمن اصلی ملت ایران است. آزادی‌خواهی، عدالت‌خواهی، اسلام‌خواهی، استقلال‌طلبی و عزت‌طلبی ملت ایران، دلیل اصلی دشمنی جبهه استکبار با ملت ایران است. ناگفته پیداست که دشمنی مستکبران عالم با انقلاب اسلامی، به دلیل همین رویکردها و جهت‌گیری‌های ملت ایران و در پرتو انقلاب اسلامی نمود یافت. در چهار دهه گذشته جبهه استکبار برای پایان‌بخشی به انقلاب اسلامی و فرو ریختن جمهوری اسلامی، به مجموعه‌ای از اقدامات در حوزه‌های نظامی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی توسل جست؛ لکن اقدامات آنان نتیجه‌ای جز قدرتمندتر شدن ملت ایران نداشت. دشمنان به جنگ‌های نیابتی در منطقه با ماهیت جنگ‌های مذهبی، بسیار امید بسته بودند تا از رهگذر این جنگ‌ها، ایران اسلامی را گرفتار و متلاشی کنند. از دل این بحران که دشمنان با ایجاد گروه‌های تکفیری‌ـ تروریستی در منطقه پدید آورده و به دنبال پایان‌بخشی به تفکر انقلاب اسلامی و مقاومت بودند؛ محور مقاومت با قدرتمندی شگفت‌انگیزی خارج شد. حاکمیت داعش در منطقه به تاریخ پیوست و جمهوری اسلامی ایران پرچمدار مقاومت و محور ائتلاف واقعی ضد تروریسم، به نفوذی فوق‌العاده راهبردی در منطقه دست یافت. جبهه استکبار بازنده اصلی بازی شد؛ بازی‌ای که خود با اهداف دیگری به راه انداخته بود. اکنون مثلث شوم آمریکا، رژيم صهیونیستی و آل‌سعود، بیش از هر زمان دیگر نگران انقلاب اسلامی و الهام‌بخشی جمهوری اسلامی ایران و روند تحولات منطقه با قدرت‌یابی مقاومت و بیداری ملت‌ها است. کینه آنان نسبت به ملت ایران فزونی یافته و به دنبال توطئه‌های جدید علیه جمهوری اسلامی ایران هستند. در این میان سردمداران حکومت قبیله‌ای سعودی، برای ملت ایران خط و نشان کشیده و چنگ و دندان نشان می‌دهند. رژیم صهیونیستی همانند گذشته، با ادبیات تهدید علیه ملت ایران صحبت می‌کند. مقامات آمریکایی هر از چندی، سخن از روی میز بودن همه گزینه‌ها به میان می‌آورند و ایران را تهدید می‌کنند.
تهدید ایران به اقدام نظامی به صورت صریح یا با پوشش و غیر مستقیم، از سوی آمریکا، رژیم صهیونیستی و آل‌سعود، هر از چندی تکرار شده و بعضاً شدت می‌یابد.
اما در این میان یک واقعیت انکارناپذیر وجود دارد. این واقعیت اکنون مورد توجه تمامی کارشناسان و صاحب‌نظران مسائل نظامی و راهبردی قرار گرفته است. واقعیت آن است که تهدیدات این دشمنان سرسخت انقلاب اسلامی و ملت ایران، به دلایل گوناگون اعتبار خود را از دست داده و نامعتبر است. واقعیت آن  است که اکنون دردناک‌ترین موضوع برای سردمداران در کاخ سفید، در رژيم صهیونیستی و در خاندان حاکم‌ سعودی، همین نامعتبر بودن تهدیدات‌شان علیه جمهوری اسلامی ایران است. این دردناکی برای ایالات متحده آمریکا در جایگاه مدعی قدرت برتر نظامی در جهان و رژیم صهیونیستی به مثابه قدرت یکه‌تاز طی چند دهه در منطقه غرب آسیا، بسیار بیشتر است. اما دلیل اصلی نامعتبر شدن تهدیدات این  دشمنان علیه ملت ایران، اقتدار دفاعی جمهوری اسلامی ایران بوده است. اکنون جمهوری اسلامی در منطقه راهبردی غرب آسیا، به یک قدرت مؤثر و تعیین‌کننده تبدیل شده است. دشمنان با تمام وجود این موقعیت جمهوری اسلامی ایران را درک می‌کنند. هیاهوها و جنجال‌های اخیر غربی‌ها و آل‌سعود علیه نفوذ منطقه‌ای ایران و اقتدار موشکی جمهوری اسلامی، به همین واقعیت برمی‌گردد؛ از این رو آنان اکنون تمام تلاش خود را بر محدودسازی نفوذ منطقه‌ای ایران و اقتدار موشکی جمهوری اسلامی متمرکز ساخته‌اند. هدف اصلی جبهه استکبار از این اقدام، معتبرسازی تهدیدات‌شان علیه جمهوری اسلامی ایران است. با توجه به این هدف راهبردی دشمنان، نتیجه نشان دادن هرگونه تمایل به مذاکره در مسائل منطقه و برنامه موشکی در داخل کشور، معتبر ساختن تهدید دشمن علیه ملت ایران است. البته با هوشمندی ملت ایران و هدایت‌های راهبردی فرماندهی معظم کل قوا، جمهوری اسلامی ایران نه تنها اقتدار دفاعی و نفوذ منطقه‌ای خود را حفظ خواهد کرد؛ بلکه قدرت‌یابی ایران با تقویت عناصر قدرت در حوزه‌های مختلف روزافزون خواهد بود و حرکت ملت ایران در مسیر توسعه قدرت هرگز متوقف نخواهد شد. معنای این سخن آن است که روز‌به‌روز تهدیدات دشمنان علیه ملت ایران، بی‌اعتبارتر خواهد شد.

صبح صادق فراز و فرود پروژه خلافت تروریستی داعش را بررسی می‌کند
 هادی محمدی/ اگر جریان داعش و تروریسم وهابی را صرفاً یک جریان فکری و اجتماعی بدانیم، شناخت عمیق و واقعی از آن حاصل نمی‌شود؛ چرا که تروریسم تکفیری، زمانی که در سازوکارهای طراحی‌های راهبردی آمریکا، رژیم صهیونیستی و کار‌ویژه‌های نظام وهابی سعودی برای تحقق منافع استعماری دیده می‌شود، تصویر واقعی خود را نشان می‌دهد. نقش فکری و اجتماعی تروریسم وهابی زمانی خود را در شرایط پویایی می‌بیند که برای برداشتن تنگناهای غربی در راهبردهای منطقه‌ای و جهانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. هنگامی که جنگ سرد آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در اوج خود بود، شوروی به اشغال افغانستان به عنوان یک نیاز راهبردی می‌پردازد و آمریکا برای مسدود کردن مسیر جغرافیایی ارتش سرخ به سمت جنوب، نیاز به واکنش مؤثر دارد، یا باید وارد جنگ مستقیم شود، یا باید به روش‌های غیر مستقیم و اثرگذار تکیه کند. فرسایش و شکست ارتش سرخ تنها از طریق یک جنگ نامنظم و یک نیروی پرانگیزه و اعتقادی که از حمایت کامل تسلیحاتی و مالی برخوردار باشد، امکانپذیر است. آمریکا، عربستان، اردن، امارات، سازوکار این ماشین نظامی جدید را طراحی کرده و به اجرا می‌گذارند که طالبان با اندیشه‌های وهابی و سلاح آمریکایی، حاصل آن است و قابلیت‌های رسانه‌ای و گسترش نفوذ مالی و فکری وهابی‌ها، توان بسیج از جهان عرب را به آنها می‌بخشد. این دقیقاً همان حقیقتی است که هیلاری کلینتون و دیگر مقامات آمریکایی بعدها، به آن اعتراف می‌کنند. این تجریه گرانبها در مسیر تکاملی خود به سازوکار جدیدی به نام القاعده منتهی می‌شود تا از تنگناهای تفکر دیوبندی طالبان رها شوند. اکنون آمریکا در ظرف زمانی فروپاشی اتحاد شوروی، نیازمند نظام تک‌قطبی جهانی است و از سوی دیگر باید برای پدیده انقلاب اسلامی ایران که نظام منطقه‌ای غرب در خاورمیانه و غرب آسیا را با اختلال خودآگاهی و استقلال‌خواهی روبه‌رو کرده و مقاومت را به عنوان بزرگ‌ترین چالش امنیتی رژیم صهیونیستی شکل داده، راه‌جویی کند. لذا بازتعریف نظام تک‌قطبی جهانی با ابزار القاعده در غرب آسیا برنامه‌ریزی می‌شود تا با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهند. حلقه تکمیلی آنها، پس از اشغال افغانستان و عراق، که قرار بود، پایه‌ای برای مدل خاورمیانه جدید و آمریکایی باشد، در حمله به حزب‌الله لبنان و سپس به غزه از سوی رژيم صهیونیستی به اجرا درآمد. هدف کلان نظام‌سازی جهانی شکست ‌خورده و پروژه منطقه‌ای آنها در افغانستان و عراق نیز، پیش از نتیجه‌سازی تاکتیکی و راهبردی، به فرسایش بنیه اقتصادی و نظامی منتهی شد و رژیم صهیونیستی، برای اولین بار در تاریخ خود، با شکستی جبران‌ناپذیر روبه‌رو شد. حاصل بررسی‌های رژیم صهیونیستی در کمیته وینوگراد و همچنین مؤسسات اندیشه‌ورزی و راهبردی آمریکا، به این راهبرد رسید که به جای رویکردهای کلاسیک و نظامی‌گری مستقیم در قبال ایران و مقاومت حزب‌الله، باید از روش‌های غیر مستقیم بهره بگیرند. موج تحریم‌های تاریخی علیه ایران، فراز اصلی راهبرد آمریکا را شکل داد تا آن را از درون فرسوده کند و سپس با موج ویرانگری که کل منطقه و اهداف خاورمیانه آمریکا را در دستور کار داشت، از طریق تشکل‌های جدید تروریستی‌ـ وهابی دنبال کرده و عقبه جغرافیایی مقاومت و حزب‌الله در سوریه را هدف قرار دهند، پس از آن عراق و سپس ایران را مورد هدف قرار دهند. لذا برای درک بزرگی و عظمت نابودی داعش و پروژه تروریسم تکفیری که نقش ابزار جنگی و نیابتی در راهبرد مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی و همراهی وهابیان سعودی داشتند، باید به این مسئله توجه کرد که جریان تروریسم وهابی و داعشی، که موتور جنگی و ویرانگر منطقه‌ای را روشن کرده، چه خدمتی به اهداف استعماری و صهیونیستی می‌کنند. در نتیجه و پس از تمامی حمایت‌های آشکار و پنهان نامحدود داعش که قرار بود برای تمامی تنگناهای آمریکا در قبال آسیا و سپس روسیه و پس از آن در مقابل چین نقش‌آفرینی کند، شکست و نابودی این پیاده‌نظام، پیش از اینکه داعشی‌های وحشی را از منطقه حذف و نابود کند، آمریکا، رژیم صهیونیستی و نظام وهابی عربستان را در چه شرایطی قرار داده است؟ حسرت و سرگردانی این مثلث، پاسخ رفتارهای انفعالی آنها در ماه‌های اخیر و حداقل یک‌سال گذشته در قبال ایران اسلامی و مقاومت منطقه‌ای است. اگر آمریکا تمام رسوایی‌های حمایت همه‌جانبه یا نجات رهبران و فرماندهان داعشی را به جان می‌خرد، می‌توان درک کرد که رؤیای ۳۰ ساله برای عمر داعش در منطقه، آنان را با چه بن‌بستی روبه‌رو کرده است. اکنون آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان و بقیه شرکای آنها در این پروژه عظیم و خطرناک، در شرایط و توانمندی و قابلیت‌های هفت سال پیش قرار ندارند، و برعکس، رقبای جهانی آمریکا، ایران، مقاومت منطقه‌ای و عراق و سوریه در شرایط گذشته به سر نمی‌برند و نظم منطقه‌ای و قواعد بازی را تعریف می‌کنند. این توازن قدرت جدید برای جمهوری اسلامی و مقاومت منطقه‌ای، مزیت‌ها و ابزار و قدرت مانور و توان اعمال اراده جدید تولید کرده که در عرصه‌های ملی و منطقه‌ای و بین‌المللی کارکردهای جدید و کارآمد دارند. روشن‌بینی راهبردی رهبر معظم انقلاب و پرچمداری سردار سلیمانی و ایثارگری شهدا و مدافعان حرم و حریم،‌ که کوته‌بینی‌ها را تحمل و نیش قلم و زبان غربزده‌های داخلی را نادیده گرفتند، امروز بزرگ‌ترین افتخار تاریخی و نجات‌بخش برای گفتمان انقلاب اسلامی و مردم منطقه و تمامی جهان را ثبت کرده‌اند و پایان خلافت تروریستی و گفتمان وهابی و راهبرد آمریکایی‌ـ صهیونیستی را در بوکمال با فرماندهی مستقیم سردار سلیمانی اعلام کردند. به موازات اینکه مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی و نظام وهابی سعودی در سردرگمی راهبردی به سر می‌برند،‌ فرصت‌های عظیم و مبتنی بر ایثار و شهادت و دفاع از حرم و حریم برای جمهوری اسلامی ایران و تمامی شرکای آن خودنمایی می‌کند. همانگونه که تشکل‌های مقاومت از پاکستان و افغانستان، ایران، تا عراق و سوریه و لبنان و یمن و بحرین با یکدیگر پیوند معنادار پیدا کرده‌اند، ‌پیوندهای جدید امنیتی، سیاسی، ‌اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در بین کشورهای منطقه یا با بازیگران شریک و یا همسو، ‌نظم جدید منطقه‌ای را پایه‌گذاری می‌کنند. این دقیقاً همان مسئله‌ای است که باز هم آمریکا و رژیم صهیونیستی و عربستان را پیوند داده و یکصدا از نفود و حضور منطقه‌ای ایران و مقاومت نگران و در رنج هستند و برای کاستن از این واقعیت بزرگ، ‌به هر تلاشی درست می‌زنند؛ لذا باید به هشدار رهبری معظم انقلاب در پاسخ به پیام سردار سلیمانی که همه را از مکر و ترفندهای جدید بر حذر می‌دارند،‌ تکیه کرد. مثال روشن این است که اگر هر پدیده نظامی و جنگ،‌ نهایتاً به دیپلماسی منتهی می‌شود، باید درک کنیم در موضع قدرت و پیروزی قرار داریم و اراده حاصل از پیروزی بر برنامه شیطانی و تروریستی دشمن، حاصل تعاملات دیپلماتیک و سیاسی است. اگر دستور کار فوری غرب، رژیم صهیونیستی و وهابی‌‌های سعودی بر حذف قدرت موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران قرار گرفته است و بدون این هدف، موجودیت و نفوذ خود را بر باد رفته خواهند دید، این پتانسیل پیروزی و موازنه قدرت به جمهوری اسلامی ایران،‌ این امکان را می‌دهد که دیگر راهبردهای دشمن را به عقب براند، یا کم‌اثر کند. آنها اگر می‌خواهند به طور کامل از منطقه حذف نشوند باید در سیاست‌های ظالمانه خود تجدیدنظر کنند. همان‌گونه که روسیه در همکاری با ایران در سوریه و برخی تعاملات دیگر، ‌به منافع خود دست می‌یابد، اروپا و غرب نیز فقط در همکاری و همسویی با ایران می‌توانند، به منافع خود فکر کنند؛ یعنی منطق «همکاری در ازای منافع». این به آن معناست که منافع حداقلی در ازای حذف ابزار قدرت خودی،‌ یک خودفریبی کشنده خواهد بود و برجام دیگری را با سرافکندگی ثبت خواهد کرد؛ یعنی همانگونه که به تروریست‌ها جایزه داده نمی‌شود،‌ به حامیان و طراحان اصلی تروریسم هم جایزه داده نمی‌شود و آنچه را که در جنگ تروریستی به دست نیاورده‌اند، ‌در مذاکره با آنها تقدیم نمی‌شود. امروز ننگ جنگ‌افروزی و تروریسم و ناامن کردن منطقه و ویرانی کشورها و کشتار مردم بر پیشانی غرب و رژیم صهیونیستی و سعودی نقش بسته و پرچم نابودی داعش و تروریسم تکفیری و امنیت‌سازی در دست‌ ماست. همانگونه که عرصه دفاع از حرم و حریم با استحکام، ‌هوشمندی و تدبیر به ثمر نشسته، ‌در عرصه سیاست‌‌ورزی و دیپلماسی هم، ‌‌این الگو، ‌پاسخگوی منافع ملی و منطقه‌ای  ایران خواهد بود. وقتی پیروزی بر داعش و خلافت تکفیری از زبان رهبری، یک معجزه است و به خوبی قادر است ترفندهای پساداعش در اقلیم کردستان عراق یا بحران‌سازی در لبنان را باطل کرده و به فرصت‌های جدید تبدیل کند، رئیس‌جمهور فرانسه هم در مقابل موضع محکم ایران، ‌لحن خود را تغییر می‌دهد؛ چرا که قواعد و منطق و موازنه قدرت منطقه‌ای تغییر کرده و آنها به خوبی از این تغییر آگاهند. تنها سلاح آنها ارعاب و جنگ رسانه‌ای است که به دلیل ناتوانی مزمن و تحلیل رفتن بنیه و پرونده سیاه تروریسم‌سازی،‌ ناکارآمد است و آسیب‌پذیری آنها بیش از گذشته است و خانه‌شان عنکبوتی.
همانگونه که از ائتلاف‌سازی 120 کشور در ابتدای بحران‌سازی در سوریه،‌ چیزی باقی نمانده و حتی در بین هسته اولیه شرکای منطقه‌ای تا مرز جنگ و تنش و افشاگری علیه یکدیگر پیش رفته‌اند،‌ اجرای سیاست‌ها و رویکردهای صهیونیستی آمریکا و عربستان نیز پایانی جز واگرایی بیشتر و تنش‌های منفعتی بین آمریکا و اروپا نخواهند داشت. همانگونه که آمریکا در ماه‌های پایانی اشغال عراق(2010) اصلی‌ترین شریک خود،‌ یعنی انگلیسی‌ها را در منافع اقتصادی و انعقاد پیمان استراتژیک‌ رها کرد،‌ سیاست ترامپ  با عنوان «اول آمریکا» هم شراکت‌های سست امروز را رها خواهد کرد و دیگران را جا خواهد گذاشت. وقتی در داخل ایران عده‌ای، مذاکره با داعش یا حامیان آن را به جای مبارزه با آن تجویز می‌کردند، یک اندیشه راهبردی با فرماندهی سردار سلیمانی و راهبری رهبری معظم انقلاب، استقامت و مبارزه را با خلافت خودخوانده داعش و پروژه آمریکایی‌ـ صهیونیستی دنبال کرده و امروز با سربلندی به پیروزی و افتخار دست یافته و جبهه دشمن را ویران و راهبردهای آنها را در بن‌بست قرار داده است. امروز هم شاید همین اندیشه‌های بیمار و ناتوان و شاید مشکوک، با هدف حراج ابزارهای قدرت، ‌بازی در زمین حریف را توصیه می‌کنند ولی برای «محصول صفر برجام»‌ پاسخی ندارند. کارنامه غرب،‌ در حقوق بشر یا دموکراسی،‌ امنیت‌سازی و تروریسم و بسیاری از عناوین ادعایی، آنچنان سیاه است که فقط با تکیه بر پرونده هفت سال اخیر در عراق و سوریه و لبنان و یمن و بحرین،‌ باید بدهکار باشند و امتیاز بدهند و برای جنایات خود محاکمه شوند. 
ظرفیت‌های گوناگون حاصل از پایان خلافت داعش و پروژه استعماری غرب و رژیم صهیونیستی در تمامی عرصه‌های نیازمند واکاوی و پیگیری و تحقق اجرایی آن است، که کیفیت تعامل با غرب در موضوعات برجام یا فضاسازی‌های فرابرجامی،‌ یکی از آنهاست، ولی قبل از هر چیز،‌ حاصل این پیروزی در گفتمان داخلی یا تعاملات خارجی در آسیا و با قدرت‌های بزرگ آن، یک جهش قابل توجه را تضمین خواهد کرد.

  محمدرضا مرادی/ پیروزی‌های محور مقاومت و اعلام پایان داعش در عراق و سوریه سبب شده است مرتجعان عرب به دنبال تمسک جستن به حربه همیشگی و البته شکست‌خورده خود، یعنی ایران‌هراسی و تلاش برای اجماع سیاسی علیه محور مقاومت باشند. در همین زمینه نشست اضطراری وزرای خارجه اتحادیه عرب که به درخواست مقامات عربستان سعودی برگزار شد، در حالی پایان یافت که در بیانیه صادر شده از این نشست اتهامات بی‌پایه و اساسی به جمهوری اسلامی ایران و همچنین حزب‌الله لبنان نسبت داده شد. 
در بیانیه مذکور که نماینده لبنان حاضر نشد آن را امضا کند و عراق نیز مخالفتش با آن را اعلام کرد، جمهوری اسلامی ایران به دخالت در امور کشورهای عربی متهم شده است. امضا‌کنندگان این بیانیه از ایران خواسته‌اند از روند اخلال در امنیت ملی کشورهای عربی، از جمله عربستان پرهیز کند! حامیان این بیانیه حتی ایران را بدون وجود اسناد و مدارک متقن، به حمایت نظامی از ارتش و کمیته‌های مردمی یمن متهم کرده‌اند.
 دبیرکل اتحادیه عرب پس از پایان نشست وزرای خارجه این اتحادیه اعلام کرد: در مرحله کنونی صرفاً اقدامات ایران محکوم می‌شود و اعلام جنگی صورت نخواهد گرفت. 
گفتنی است، عربستان در ماه‌های اخیر بر تلاش‌های خود برای مقابله با ایران افزوده است و پایان داعش در عراق و سوریه و ناامیدی آل‌سعود از ابزار داعش برای مقابله با محور مقاومت سبب شده است عربستان گزینه‌های گوناگونی را برای فشار بر ایران اجرا کند. افزایش فشارها بر یمن، انتساب موشک‌های انصارالله یمن به ایران، حصر خانگی سعد حریری، نخست‌وزیر لبنان و وادار کردن وی به استعفا و... تنها چند نمونه از این تلاش‌ها هستند؛ اما شکست عربستان در همه این توطئه‌ها سبب شده است آل‌سعود این بار به دنبال نوعی اجماع در جهان عرب علیه ایران باشد؛ به همین دلیل، به درخواست عربستان نشست وزرای خارجه اتحادیه عرب در قاهره تشکیل شد.
در واقع، عربستان در حال حاضر به این نتیجه رسیده است که توان رویارویی مستقیم با ایران و محور مقاومت را ندارد؛ بنابراین باید از نظر سیاسی با ایران مقابله کند؛ اما نکته مهم در این باره به ناتوانی ریاض برای این مسئله برمی‌گردد.
 عربستان در ماه‌های گذشته به دنبال آن بود که کشور قطر را تحت تسلط خود دربیاورد؛ به همین منظور با کمک امارات، بحرین و مصر اقدام به محاصره همه‌جانبه قطر کردند و حتی موج قطع روابط دیپلماتیک علیه قطر را راه انداختند؛ اما نتیجه این کار شکست کامل عربستان بود و جز چند ریز کشور هیچ بازیگری حاضر به همراهی با آل‌سعود در این مسئله نشد. اکنون این سؤال مطرح می‌شود که عربستان که توان ایجاد نوعی اجماع سیاسی علیه قطر را نداشته، چطور خواهد توانست علیه ایران که بازیگر تعیین‌کننده منطقه است، این حربه را به اجرا
 بگذارد؟
عربستان تلاش زیادی کرده است تا با استفاده از دلارهای نفتی خود کشورهای عربی را علیه ایران بسیج کند. این مسئله به دلیل تغییر نظم منطقه و جایگاه بالای ایران در نظم جدید است؛ چرا که پوست‌اندازی منطقه‌ای سبب خواهد شد بازیگرانی، مانند ریاض به حاشیه بروند و ایران در مرکز نظم جدید قرار بگیرد. 
از این رو ریاض سعی دارد حربه شکست‌خورده ایران‌هراسی را بار دیگر در منطقه به نمایش بگذارد؛ اما غافل از اینکه اکنون ملت‌های منطقه پایان یافتن داعش را نتیجه مبارزه همه‌جانبه ایران با این گروه تروریستی می‌دانند. نشست سوچی در روسیه که با حضور رؤسای‌جمهور ایران، روسیه و ترکیه برگزار شد، به خوبی شکست سیاست‌های عربستان در برابر ایران را ثابت کرد. نشست اضطراری اتحادیه عرب نیز در مجموع نتوانست اجماع لازم علیه ایران را ایجاد کند و عربستان بار دیگر مجبور به اعتراف به شکست سیاست‌های خود شد.

 محمدابراهیم میانجی/ بی‌تردید بهره‌وری به معنای به دست آوردن خدمات و محصولات بیشتر از منابع محدود و ثابت موجود و در اختيار، عامل رشد اقتصادی خواهد بود. در این موضوع اين پرسش نیز مدام مطرح می‌شود که کدام شیوه به افزایش بهره‌وری منتهي خواهد شد؟ به تعبیر دیگر، در صورتی که اطمينان حاصل شود كه از یک راه معین و مشخص می‌توان به سطح بالاتری از بهره‌وری دست یافت، همه سازمان‌ها، نهاد‌ها و جوامع، بی‌درنگ به استفاده مؤثر از آن اقدام خواهند کرد. اما دشواری راه دستيابي به بهره‌وري در این است که معمولاً عوامل عمده تأثیرگذار بر بهره‌وری، آشکار نیست و همين عامل سبب مي‌شود تا دستيابي به اين موضوع بسيار مهم و تأثیرگذار، از پيچيدگي و دشواري خاصي برخوردار شود.

ضعف در كيفيت توليد داخل نتیجه واردات خارجي  
زماني به اهميت دستيابي به بهره‌وري در توليد كالا و خدمات پي خواهيم برد كه متوجه پیشرفت روزافزون صنایع و تنوع اقلام و کالاها در بازار و همچنین رقابت شدید جهانی را در اين حوزه باشیم. در اين صورت لزوم توجه مضاعف به تولید کالای با کیفیت داخلی بیش از پیش روشن می‌شود.
از آنجا که کالاها و مصنوعات مورد مصرف مردم، از تنوع بسیاری برخوردار است و از لحاظ علمی و صنعتی پیشرفت زیادی در اين حوزه در سطح جهاني شاهد هستيم؛ در عرصه رقابت با محصولات خارجي باید استانداردهای لازم جهاني را براي توليد محصولات داخلی رعایت كنيم و کیفیت کالاهاي توليد داخل را ارتقا دهيم. اين در حالي است كه متأسفانه در خصوص توليدات داخلي شاهد بالارفتن کیفیت و استانداردسازی در محصولات توليدي نیستیم،‌ كه ضعف در اين زمینه با واردات كالاهاي مشابه توليد داخل، خودنمايي مي‌كند و مردم را ناخواسته به سمت خريد و مصرف كالاهاي خارجي كه مشابه داخلي دارد، سوق مي‌دهد.

كيفيت پایین توليدات؛ عامل تغيير ذائقه خريد مردم
از پیامدهای ‌گريزناپذير ضعف در ارتقای ‌كيفيت كالاهاي توليد داخل و عدم حركت به سمت بهره‌وري مناسب در توليد كالا و خدمات، ايجاد این فرهنگ در مردم خواهد بود که اجناس خارجی دارای کیفیتي به مراتب بهتر و بالاتر نسبت به کالاهای داخلی هستند و لذا ذائقه مردم نیز به سمت مصرف کالاهای خارجی سوق پيدا مي‌كند، كه متأسفانه اين اتفاق كم، به همین منظور بيش در كشور ما رخ داده است، به همین منظور براي تغيير اين فرهنگ و تغيير نگاه مردم به سمت خريد و مصرف توليدات داخلي، بايد زمان بیشتری صرف شود.

ارتقای كيفيت راه 
تغيير فرهنگ مصرفي مردم 
وقتي فرهنگ مردم در خريد و مصرف كالا تغییر یافت و به سمت كالاي وارداتي هدايت شد، به راحتی قابل تغییر نخواهد بود و اینگونه نیست كه با شعار از مردم بخواهيم تا کالای ایرانی مصرف کنند و مردم هم برای خرید کالای ايراني ترغیب شوند. اگرچه اقناع‌سازي برای خريد كالاي ايراني براي قشر خاصي از مردم كه عِرق ملي دارند و از سوي ديگر توان مالي مناسبي براي خريد كالا و خدمات دارند مي‌تواند پذیرفتنی باشد و آنها را به سمت خريد كالاي توليد داخل هدايت کند، ولي اين قشر درصد بالایی از افراد جامعه را تشكيل نمي‌دهند؛ از این رو براي تحقق این امر باید سطح کیفی کالاها و خدمات توليد داخل ارتقای يابد و اگر کالای با کیفیت و رقابت‌پذیر در داخل كشور تولید و عرضه شد، ‌به طور حتم مردم هم از آن استقبال خواهند کرد و كم‌كم فرهنگِ مصرفِ كالاي توليد داخل جایگزین فرهنگ قبلي خواهد شد.

مطالبه عمومي براي ارتقای کیفیت کالاهای تولید داخل 
يكي از راه‌هاي تسريع در دستيابي به بهره‌وري و ارتقای کیفیت کالاهای تولید داخل اين است كه بايد بهره‌وري و ارتقای کیفیت محصولات توليد داخل به یک مطالبه عمومي در سطح مردم تبديل شود و همه مردم حق خود بدانند كه از محصولات توليد داخلي كه از كيفيت مناسبي برخوردار است، بهره ببرند و اين فرهنگ باید در میان اقشار مختلف جامعه گسترش یابد و اين امر تحقق پيدا نمي‌كند، مگر آنکه مردم با خريد و مصرف كالاي داخلي، اشكالات و ضعف‌هاي آن را به اطلاع توليدكننده برسانند و دست‌اندرکاران و توليدكنندگان هم در جهت رفع آن اشكالات اقدام کرده و عوامل توليد خود را به حركت در مسير توليد كالاي با كيفيت و ارتقای بهره‌وري محصولات توليدي مجبور کنند. 

ارتقای کیفیت و بهره‌وري زیربنای تحقق اقتصاد مقاومتی
در صورت تحقق اين امر، يعني ارتقای كيفيت کالاهای توليد داخل و حركت در مسير بهر‌ه‌وري مضاعف محصولات توليد داخل،‌ کار و اشتغال رونق پيدا مي‌كند،‌ میزان بيكاري كاهش مي‌يابد،‌ از حجم قاچاق كالا به ميزان بالایی كاسته مي‌شود و... در نهايت با رونق اقتصادي، رشد اقتصادي كشور تحقق مي‌يابد.  
از اين رو مي‌توان اذعان کرد كه ارتقای کیفیت کالا و محصولات داخلي مهم‌ترین زیربنای تحقق اقتصاد مقاومتی است كه مهم‌ترين برنامه و سياست اقتصادي كشور براي برون‌رفت از مشكلات و چالش‌هاي اقتصادي پيش‌رو است. برای تحقق شعار اقتصاد مقاومتی، باید در داخل كشور کالای با کیفیت تولید شود تا مصرف‌کننده کالای ایرانی به خريد و مصرف كالاي داخلي ترغیب شود. پس يكي از مهم‌ترين راه‌هاي دستيابي به بهره‌وري و ارتقای كيفيت محصولات توليد داخل تغيير فرهنگ مصرفي مردم به سمت خريد،‌ مصرف و مطالبه ارتقای كيفيت محصولات داخلي است.

جايگاه دولت در روند ارتقای كيفيت توليدات داخلي
اتخاذ تصمیمات مهم و عملياتي در زمینه ارتقای کیفیت کالا و محصولات توليد داخل باید از سوي دولتمردان و دست‌اندرکاران اين حوزه صورت گيرد و با قوت، تحقق آن مطالبه مسئولان امر باشد؛ چرا كه اگر سيستم نظارتي و بازرسي در خصوص توليد داخل معيوب باشد و يك محصول بي‌كيفيت توليد و روانه بازار شود، نگاه مصرف‌كننده نسبت به توليد داخل تغيير می‌یابد و ضربه به كل توليدات داخلي خواهد زد. همان‌طور كه در حال حاضر شاهد توليد برخي محصولات با كيفيت داخلي هستيم، ولي به دليل نگاه غالب مردم نسبت به ضعف كيفيت و كم‌بهره‌ور بودن محصولات داخلي، گرايش به سمت خريد محصولات وارداتي و خارجي بیشتر است. محصولات با كيفيت داخلي چوب برخي محصولات بي‌كيفيت داخلي را مي‌خورند كه دولت مي‌تواند با تدبير بجا جلوي توليد اين گونه محصولات را گرفته و با حمايت ‌لازم روند ارتقای كيفيت را براي آنها تسهيل کند.
رعايت اصول کیفیت توليد و مشتری‌مداری در توليد و عرضه کالا و محصولات به مثابه راهبرد اساسی دولت‌ها ‌بايد مورد توجه و اهتمام مسئولان امر در وزارتخانه‌هاي مرتبط باشد و تمامی بنگاه‌های تولیدی و خدماتي باید ملزم به رعایت اين اصول شوند تا در نهايت مردم به خريد و مصرف كالاي داخلي افتخار کنند و مصرف توليد داخل به يك فرهنگ عمومي تبديل شود.

  احمدرضا هدایتی/ اگرچه بخش قابل توجهی از ناهنجاری‌های رفتاری و اخلاقی در جامعه ناشی از تلاش رسانه‌های خارجی برای فاصله گرفتن مردم از اصول و ارزش‌های اسلامی و تغییر سبک و سلوک زندگی آنهاست و اگرچه منطقاً نهاد خانواده، مهم‌ترین و اصلی‌ترین نقش را در رفع یا گسترش این معضلات برعهده دارد؛ اما معمولاً انگشت اتهام، نظام آموزشی کشور را نشانه می‌رود.
این نگاه شاید خیلی هم بی‌ربط نباشد؛ چرا که تجارب دیگر کشورها نشان می‌دهد، در جریان تعاملات زندگی اجتماعی، نظام آموزشی و فرهنگی کشورها، از جمله دانشگاه‌ها، مدارس و رسانه‌های جمعی، نقش اساسی را در این زمینه بر عهده دارند؛ اما در کشور ما افزون بر نظام آموزشی و فرهنگی، این انتظار وجود دارد که حوزه‌های علمیه و هیئت‌های مذهبی و مساجد نیز با به‌روزرسانی مباحث و فعالیت‌های خود، نقش پررنگ‌تری را در این زمینه ایفا کنند.
برای نمونه، درس رفتارهای اجتماعی در مدارس و توصیه‌های اخلاقی و رفتاری علمای بزرگوار در مساجد و مباحث علمی و تحقیقی در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه، می‌تواند دربرگیرنده آموزش برخورد عقلانی و شرعی با انبوه معضلات و مشکلات جدید و نوظهوری باشد که به علل مختلف، از جمله اقدامات مخرب دشمن در شبکه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی، به‌ تدریج در جامعه رسوخ یافته و در حال نهادینه شدن است.
رسانه‌های مورداشاره، معمولاً در جریان تقابل با انقلاب اسلامی، در گام نخست و در یک اقدام هماهنگ و فراگیر برای فرهنگ‌سازی غلط، تلاش می‌کنند ابتدا با بزرگنمایی و غلو درباره وجود ناهنجاری‌های اجتماعی، بروز این رفتارها را عادی و ناشی از ضعف فرهنگی و ناکارآمدی نظام اسلامی جلوه دهند و سپس با تعمیم و گسترش آن در جامعه، بروز و پذیرش این رفتارها را اجتناب‌ناپذیر اعلام کنند.
این در حالی است که اولاً، بیشتر ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری موجود در جامعه، به افراد خاصی محدود می‌شود و فراگیر بودن آن به هیچ‌وجه صحت ندارد، ثانیاً، فرهنگ ایرانی و اصول و ارزش‌های اسلامی سرشار از مفاهیم ارزشی و آموزه‌های اخلاقی ارزشمندی است که چنانچه مانعی در مسیر ارائه و اجرای آنها ایجاد نشود، به راحتی قادرند الگویی نمونه و در تراز اهداف عالیه انقلاب را به تصویر بکشند.
با این ‌حال، برخی از مهم‌ترین موضوعات قابل طرح و بررسی در موضوع «رفتارها و هنجارهای اجتماعی» در مدارس، مساجد، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها عبارتند از: 
1‌ـ از آنجا که یک انسان دیندار واقعی، خود را متعهد و ملزم به رعایت همه اصول عقلی، شرعی و قانونی می‌داند، معرفی اصولی و اجمالی دین اسلام با تأکید بر خودشناسی و خداشناسی و بیان منطقی اصول و ارزش‌های اسلامی، از جمله اهمیت راستگویی، رعایت احترام به دیگران (پدر و مادر، استادان و معلمان، دانشمندان، علما و...) و دیگر موضوعات مشابه و همچنین بیان ضرورت و چگونگی مشارکت در اجرای فریضه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، به منزله مهم‌ترین عامل هدایت انسان‌ها به‌ سوی تعالی و رشد همه‌جانبه و بازدارنده جامعه از انحراف اخلاقی و رفتاری، مهم‌ترین نیاز تربیتی جوانان و نوجوانان به شمار می‌آید و باید در اولویت نظام آموزشی باشد.
2ـ بدیهی است رشد و پیشرفت هر کشور، مستلزم برخورداری از وجود افراد مؤثر و کارآمد است، بنابراین تربیت جوانان و نوجوانان باید با تأکید بر پرورش افراد متدین، آرمانگرا، دوراندیش و آینده‌نگر، خودباور و خوداتکا، اهل مطالعه و تحقیق، اهل تعقل و تفکر، اهل قلم و کتابت، اهل خلاقیت و نوآوری، اهل برنامه‌ریزی و مستندسازی و در نهایت، اهل کارآفرینی و سازندگی صورت بپذیرد.
3‌ـ بی‌شک، آگاهی عمومی از ارزش‌ها، یافته‌ها‌ و دستاوردهای کشور و دانشمندان و نخبگان و دیگر مفاخر جامعه به‌ مثابه یک عامل برانگیزاننده در ایجاد خودباوری و اجرای موفق طرح‌ها و برنامه‌های ملی نقش اساسی دارد؛ از این رو ایران‌شناسی، شناخت مفاخر ایران و اسلام، شناخت تاریخ انقلاب و دفاع مقدس، شناخت نظام اداری و امثال آن نیز موضوعاتی هستند که باید در فرهنگ‌سازی و آموزش افراد جامعه، مورد توجه و تأکید قرار گیرند.
4‌ـ دستیابی به تمدن نوین اسلامی با همه شاخصه‌های پیشرفت مادی و معنوی آن، نیازمند تعمیم و نهادینه‌سازی روحیه‌ جهادی و عمل ‌انقلابی و نیز ترویج و حفظ ارزش‌های اسلامی و ایرانی برای الگوسازی و الگوپروری تراز انقلاب اسلامی است؛ از این رو این مهم باید به ‌گونه‌ای عملیاتی شود که جوانان و نوجوانان ما، به‌جای الگوپذیری کورکورانه، به آن حد از بلوغ فکری، عقلی و معرفتی برسند که با عملکرد خود، شاخص طراحی و گسترش فرهنگ اسلامی و ایرانی معرفی شوند.
5‌ـ هیچ جامعه‌ای در انجام امور خود موفق نخواهد بود، مگر اینکه مردم آن بر اهمیت و ضرورت مؤلفه‌هایی، مانند مسئولیت‌پذیری، پاسخگویی، وجدان‌کاری و دلسوزی، کار تیمی و هم‌افزایی، کسب‌وکار سالم و رزق و روزی حلال در بخش‌ها و زمینه‌های مختلف واقف باشند و دستیابی به این هدف نیز ممکن نیست مگر اینکه این مهم به شکل علمی و در چارچوب ارزش‌های اسلامی و اجتماعی، از سنین اولیه در ذهن و فکر جوانان و نوجوانان نهادینه شود.
6‌ـ  همدلی و همکاری افراد جامعه به ‌ویژه در بحران‌های طبیعی و غیر طبیعی، راز موفقیت جوامع به‌شمار می‌رود و تعلیم و آموزشِ اصولی و منطقی نحوه رفتار اجتماعی در شرایط مختلف، به‌ ویژه در جریان مواجهه با بحران‌های طبیعی و غیر طبیعی، در زمینه‌ها و موضوعات گوناگون، مانند نوعدوستی و پرچمداری در کار خیر، مددیاری و امدادرسانی، حفظ آرامش و پرهیز از غارتگری و اجتناب از ایجاد اختلال در کارِ امداد و نجات، از نکات دیگری هستند که در نظام آموزشی و در فرایند فرهنگ‌سازی نباید مورد غفلت واقع شوند. 
افزون بر نکات اشاره شده، بیان نکات آموزشی و تربیتی مورد نیاز درباره قانون‌مداری و نظم اجتماعی و شخصی در امور مختلف، از جمله رعایت حقوق شهروندی، رفتارهای ترافیکی و رفت‌وآمد شهری یا رفتار آپارتمان‌نشینی و همسایه‌مداری، رفتار با ارباب‌رجوع و امثال آن نیز، از دیگر مواردی هستند که باید در متون درسی و مباحث آموزشی و تربیتی مساجد و مدارس گنجانده شوند.
حفاظت از اموال عمومی و بیت‌المال، حفاظت از محیط‌زیست و منابع طبیعی، ساده‌زیستی و صرفه‌جویی، دشمن‌شناسی (درونی و بیرونی) و واکنش نسبت به تحرکات امنیتی و اقدامات خصمانه و هدفمند فرهنگی و غیر فرهنگی بیگانگان و ایادی داخلی آنها و ده‌ها مورد مشابه دیگر نیز وجود دارد که آموزش اصولی آنها می‌تواند هم در منابر و مساجد و هم در مدارس و دانشگاه‌ها، در دستور کار نظام فرهنگی و تربیتی کشور قرار گیرد.

نگاهی به «قاتل اهلی» به کارگردانی مسعود کیمیایی
 آرش فهیم/  مسعود کیمیایی یکی از پیش‌قراولان سینمای اجتماعی و موج نو در ایران محسوب می‌شود؛ اما سال‌ها است که مسیری رو به افول را طی می‌کند.
به طوری که هر فیلمی که می‌سازد، گویی یک قدم به عقب برمی‌دارد. همچنان که فیلم جدید او «قاتل اهلی» سیر رو به افول این فیلمساز را تکمیل کرده است. این فیلم موضوع مهم و به روزی را دستمایه قرار داده است؛ «زالوهای اقتصادی» جزء آن دسته مضامینی است که خود به خود، داستانی پراضطراب و التهاب دارد. کافی است یک فیلمساز جسارت به خرج دهد و یکی از پرونده‌های فساد اقتصادی یا ماجراجویی‌های مافیاهای بازار را به تصویر بکشد. به همین دلیل هم ورود مسعود کیمیایی به این موضوع، قابل ستایش است. «کلوزآپ» زالوهایی که روی پوست قرار می‌گیرند و خون می‌مکند نشان می‌دهد که به طور مستقیم و شفاف کجا را نشانه گرفته است. این صحنه‌ها یادآور همان‌هایی است که موجب ضربه به تولید ملی و اخلال در اقتصاد مقاومتی و اشکال در اشتغال می‌شوند. همان‌هایی که سبب تعطیلی کارخانه‌ها و بیکاری کارگرها می‌شوند و این بار فیلم جدید کیمیایی به سراغ‌شان رفته است. 
«قاتل اهلی» قهرمان هم دارد؛ جلال سروش، با نقش‌آفرینی پرویز پرستویی، یکی از کارگزاران نظام است که با این جریان‌های مافیایی مواجه می‌شود و عزم مبارزه با آنها را دارد. با این حال، این مستقیم‌گویی و فقدان خلاقیت در نمادپردازی، در فیلمی که قرار بوده افشاگر مجرمان اقتصادی باشد، ضعف نیست و می‌توان آن را پذیرفت. وقتی مسئله ایجاب می‌کند، مستقیم‌گویی و کوبیدن تصاویر فیلم بر متهمان درجه اول ناهنجاری‌ها، وظیفه فیلمساز قائل به تعهد اجتماعی است؛ اما همه اینها تنها مقدمه و زمینه هستند و برای تحسین یک فیلم و کارگردانش کافی نیست.
مشکل اصلی «قاتل اهلی» نیز همچون بیشتر فیلم‌های سال‌های اخیر سینمای ما این است که ایده یا دغدغه محوری، نه با واقعیت بیرونی پیوند دارد و نه تبدیل به درام و داستانی تخیلی شده است. فضای فیلم هر چند در لحظاتی مخاطب را درگیر می‌کند و جنبه دراماتیک دارد؛ اما ارتباطی با دنیای بیرون (جامعه) و درون شخصیت‌های فیلم ندارد. مشخص نیست که کیمیایی براساس چه ما به ازایی دست به خلق این آدم‌ها و فضاها زده است؛ البته یک کارگردان الزاماً نباید مطابق با آنچه در واقعیت رخ می‌دهد فیلم بسازد؛ ولی مشکل این است که این فیلم، حتی توان فضاسازی و شخصیت‌پردازی منحصربه‌فرد و متعلق به خود فیلم را هم ندارد. آدم‌ها هیچ هویت و شناسنامه‌ای ندارند. شخصیت محوری فیلم‌ـ جلال سروش‌ـ پر از تناقض و ویژگی‌های بی‌ربط به هم است. او در عین عدالت‌خواهی و شورش علیه فساد، اما خودش، زندگی چندان ساده و بی‌آلایشی ندارد. به همین دلیل هم توان برانگیختن هم‌ذات‌پنداری مخاطب را که الزام یک فیلم قهرمان‌محور و انقلابی است، ندارد. مرید او «سیاوش» با بازی امیر جدیدی هم همین‌طور. هر چند که بهترین نقطه فیلم که به اصطلاح درآمده همین کاراکتر است. حاج آقا نوربخش با بازی پرویز پورحسینی از همه عجیب‌تر و غیر قابل باورتر است. واقعاً هیچ‌کس نمی‌تواند او را درک کند و بفهمد که کیست و چه می‌کند. همه اینها روی هوا هستند. روایت فیلم هم سست و وارفته است و پر از اتفاقات بی‌سر و ته و غیر منطقی است. مانند صحنه حضور سیاوش در استخر برای انتقام‌گیری از سرکرده باند خلافکارها. معلوم نیست که این جوان، چگونه و از چه راهی وارد خانه و استخر خصوصی یک قاچاقچی حرفه‌ای می‌شود. این هم از عجایبی است که فقط در فیلم‌های مسعود کیمیایی اتفاق می‌افتد!
از همه بدتر، ماجرای رابطه عاشقانه بهمن (پولاد کیمیایی) با مهتاب (پگاه آهنگرانی) است. این روایت فرعی در اشتباهی راهبردی، تبدیل به داستان اصلی شده و حال آنکه در فیلم، ارتباط ارگانیکی بین این قصه با موضوع محوری فیلم که همان فعالیت مافیاهای اقتصادی و تبهکار است، برقرار نشده است. ضمن اینکه بازی پگاه آهنگرانی و پولاد کیمیایی در این فیلم مأیوس‌کننده است. واقعیت این است که سینما هنری جمعی است؛ اما «قاتل اهلی» یک فیلم خانوادگی است! همه چیز در فیلم فدای روابط پدر و پسری شده است. کاملاً آشکار است که کارگردان، تمام تلاش خود را کرده تا فرزندش، پولاد را در فیلم برجسته کند. مانند صحنه‌های طولانی و بی‌ربط با روایت فیلم که آوازخوانی و کنسرت پولاد را نشان می‌دهد.
باید منتظر ماند و دید که آیا کیمیایی در آثار آینده خود باز هم رو به عقب حرکت خواهد کرد یا فرصتی برای احیای دوباره سبک و سیاق خود خواهد یافت؟

حجت‌الاسلام والمسلمین سعیدی در همایش روحانیت، پرچمداران بصیرت در فیضیه قم
همزمان با فرارسیدن هفته بسیج همایش بزرگ طلاب بسیجی و روحانیون و ائمه جماعات با عنوان«روحانیت،پرچمداران بصیرت» در سالن‌ همایش‌های مدرسه فیضیه قم برگزار شد. سخنران این مراسم حجت‌الاسلام والمسلمین علی سعیدی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که به طور اجمال ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.
شاید ده سال قبل نمی‌توانستیم آنچه را که امروز در منطقه اتفاق افتاده، پیش‌بینی کنیم. حتی پنج سال پیش هم چشم‌انداز روشنی از آنچه امروز شاهد آن هستیم، نداشتیم؛ اما با وجود همه توطئه‌ها، دسیسه‌ها، نقشه‌ها و هجمه‌ها اتفاقاتی شبیه معجزه افتاده است. 
در ابتدا تحرکات آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی را مطرح می‌کنم.  
آمریکایی‌ها برای تسلط بر این منطقه بسیار مهم و راهبردی، سازوکارهای متعددی را طراحی کردند و به مرحله اجرا درآوردند. ابتدا جنگ مستقیم را اجرا کردند و برآوردشان این بود که باید به طور مستقیم وارد صحنه بشوند و موانع را بردارند و خاورمیانه بزرگ و سلطه رژیم صهیونیستی بر منطقه را فراهم کنند؛ از این رو چند جنگ مستقیم را به راه انداختند؛ از جمله جنگ اول عراق، جنگ دوم عراق، جنگ افغانستان و... که در این راهبرد هزینه‌های سنگینی متحمل شدند، اما بهره‌ای هم نبردند. در سال 2008، این روش را تغییر دادند و شیوه خود را از جنگ مستقیم به جنگ نیابتی تبدیل کردند. این حرکت به طور زنجیره‌ای بود و برای شکل‌دهی به خاورمیانه بزرگ از لبنان شروع کردند؛ زیرا نگران بودند و کل رژیم صهیونیستی زیر برد موشک‌های حزب‌الله بود؛ بنابراین آغاز طرح با حمله به حزب‌الله بود. حمله سی‌وسه روزه این گروه توانست طرح آنها را در نطفه خفه کند. آنها اگر شکست نمی‌خوردند، هدف بعدی‌شان سوریه، عراق و بعد ایران بود. حزب‌الله نقشه خطرناک آنها را در آغاز خنثی کرد. حمله به غزه حرکت بعدی بود در دو نوبت. در مرحله بعد غائله سوریه و عراق را تدارک دیدند و با ائتلاف چند کشور عربستان، امارات، قطر و ترکیه اقدام کردند، کشورهایی هم از دور دست بر آتش داشتند؛ اما اینها اصلی‌ها بودند. در این جنگ آمریکایی‌ها چند ارتش را از هم پاشیدند. بزرگ‌ترین ضربه را آل‌سعود به کشورهای اسلامی زد. ارتش سوریه، عراق، لیبی، یمن و... از هم پاشید. خیانت‌های این چند کشور در اجرای نقشه‌های آمریکا بود؛ البته بعدها ترکیه و قطر از این حلقه خارج شدند. 
پیامدهای آن جنگ هم افزون بر ضرباتی که به ارتش‌ها وارد شد، صرف هزینه‌های سنگین مالی و نجومی بود. در بعد نیروی انسانی هم کشورها تلفات زیادی، اعم از نظامی و غیر نظامی دادند.
بر اساس این، آمریکا با شکل‌دهی جبهه سه ضلعی اسلام ارتجاعی‌، یهودی صهیونیستی و مسیحی صهیونیستی برای پیوند بین تحجر مذهبی‌ـ سیاسی مقابله با جمهوری اسلامی را آغاز کردند؛ یعنی ایده معاویه و ایده خوارج زمانی که تلفیق شد و بزرگ‌ترین چالش برای امیرالمؤمنین(ع) پدید آورد، این بار به دست آمریکایی‌ها تکرار شد. 
استکبار درصدد سازماندهی سه جریان وهابی، تکفیری داعشی و تشیع افراطی بود تا با تحریک رژیم‌های زبون منطقه، مانند آل‌سعود نسبت به چپاول سرمایه مسلمین، تحویل سلاح و تولید نیروی تکفیری اقدام کند.
ما امروز چهار نوع اهل سنت داریم که یکی هم‌پیمان‌ها و همرا‌هان ما مانند حماس، جهاد اسلامی و علمای اهل سنت عراق، سوریه و... .
دوم اهل سنت سنتی، مانند پاکستان، افغانستان، اندونزی، مالزی و... که موفقیت اسلام برای‌شان مهم است و با ما همراه هستند. 
سوم اهل سنت سکولار که رفتار سنتی دارند و ما با این دسته هم مشکلی نداریم. 
جریان چهارم وهابی‌های افراطی هستند که در کل منطقه مسلمانان با آنها درگیر هستند. 
این دسته حتی با گروه‌های دیگر اهل سنت هم مشکل دارند.
ما با اهل سنت برادریم و هیچ مشکلی با آنها نداریم. بسیج سوریه امروز از برادران اهل سنت هستند. از سوی دیگر، تشیع افراطی را داریم که از سوی غربی‌ها حمایت می‌شوند که بتوانند تفرقه ایجاد گروه و برای از بین بردن وحدت اقدام کنند.  
آمریکایی‌ها در شرایط فعلی به تحریک عربستان مشغول هستند. امروز بن‌سلمان، ولی‌عهد سعودی عامل خطرناکی است. او ساختارهای عربستان را به هم ریخته است. سه جریان در عربستان بود؛ اول شش هزار نفر خانواده سلطنتی که با هم بودند. دوم بافت مذهبی و جریان وهابی‌ها و سوم بافت عشیره‌ای که بن‌سلمان آمد و شاهزاده‌ها را بازداشت کرد. وی در واقع سنت‌شکنی کرده و در حال به ریختن این سه جریان است و معلوم نیست آمریکایی‌ها چه خوابی برای عربستان دیده‌اند.
آمریکایی‌ها تحریک می‌کنند و عربستان گویا می‌خواهد خودکشی کند. ترامپ می‌گوید باید عربستان را بدوشیم و در سفر به این کشور به آنها سلاح فروخت. الآن آنها انبار سلاح‌های بدون استفاده دارند و مرکز تولید و صدور نیروهای تکفیری و تروریسم شده‌اند.
امروز نقش ایران در تقابل با طرح‌های آمریکایی در منطقه به دلیل رهبری هوشمندانه رهبر معظم انقلاب که ناشی از شناخت دقیق نقشه دشمن، ساماندهی ظرفیت‌ها و هدایت و فرماندهی ایشان بوده، بسیار مهم است. امروز خیلی‌ها که وضعیت را می‌بینند تحسین می‌کنند؛ ولی پنج سال پیش برخی معترض بودند که چرا ما در عراق و سوریه هستیم و هزینه می‌کنیم؛ اما امروز که وضعیت روشن شده است، می‌گویند آفرین بر رهبری و مدافعان حرم.
شهید همدانی بسیج را در سوریه شکل داد و گفت وقتی رفتیم در سوریه برای بسیج اصلاً نه نماز و روزه و خیلی اخلاقیات بسیجی را نداشتند و تحمل کردیم و آرام‌آرام تغییرات در آنها رخ داد و امروز چند ده هزار بسیجی در سوریه داریم. 
نکته دوم ساماندهی ظرفیت‌های منطقه‌ای با تدبیر رهبری بود؛ امری که از اهمیت بالایی برخوردار بود. امروز نیروهای پاکستانی، افغانی، ایرانی، عراقی، سوری و لبنانی با هم گره خورده‌اند و مقدمه‌ای شده‌اند برای تشکیل بسیج جهانی اسلام.
اربعین هم مسئله جدیدی است که باید درست تحلیل شود، سال گذشته از 60 کشور در این تجمع بزرگ شرکت کردند، امسال از 90 کشور آمده‌ بودند و این موضوع خیلی مهم است. همه اینها هدایت شده و این اجتماع هر سال با وجود ناامنی‌های منطقه رونق می‌گیرد.
امروز بسیاری معتقدند که اربعین از تحولات عمیق در منطقه بوده از نشانه‌های آخرالزمان است.
نکته سوم هدایت و رهبری این ظرفیت‌های عظیم است که در مسیر هدف تعیین شده، یعنی بسیج جهانی اسلام صورت گرفت.
نکته چهارم تعیین محوریت فرماندهی در این میدان و مدیریت صحنه نبرد بود که رهبر حکیم انقلاب تعیین کرد که چه کسی وارد عرصه شود و حضور مستقیم در صحنه‌ها داشته باشد. سردار سلیمانی در برخی مواقع حتی از نیروها هم جلوتر در خط بود.
حاج‌قاسم در صحنه بود. آقای رکن‌آبادی به من می‌گفت حاج‌قاسم سرلشکرهای سوری را جمع کرد که بروید دفاع کنید، گفتند چند هزار آشوبگر است و نمی‌شود، حاج‌قاسم با لباس شخصی رفت منطقه را شناسایی کرد و برگشت و گفت من دیدم اصلاً خبرها اشتباه است. سرلشکر سوری که این صحنه را دید به او گفت دکمه پیراهن شما بر درجه ما ارجح است. 
نکته بعدی هزینه کم و بازدهی بسیار بالا بود. هرچند چهره‌های خوبی را هم از دست دادیم. جالب اینکه از میان ایرانی‌ها 20 نفر از فرماندهان و سرداران بازنشسته بودند. تعدادی هم شهید شدند. 
و اگر این حضور نبود امکان راه‌پیمایی بیست میلیون نفری در اربعین وجود نداشت.
مؤلفه مهم دیگر بومی‌سازی مقاومت بود. مثلاً بارزانی باور نمی‌کرد حشد‌الشعبی در دو جبهه وارد شود؛ هم با داعش بجنگد و هم کرکوک را بگیرد. حشد‌الشعبی سپاه عراق و بومی شده در عراق است.
مؤلفه مهم دیگر راهبرد هوشمندانه نظام اسلامی انتقال فرهنگ بسیجی بود؛ یعنی کار با حداقل امکانات، کارایی خود را نشان داد و دشمن را زمین‌گیر کرد. کار با حجم بالا، مدیریت جهادی و... 
تبدیل تهدید به فرصت هم مؤلفه دیگر بود. راهبرد هوشمندانه‌ای که مهم‌ترین تهدید را به فرصت تبدیل کرد و خطر را سال‌ها از منطقه دور کرد، نیروهایی شکل گرفت که دشمن تصورش را نمی‌کرد. ما هم تشکیل آنها را به این زودی تصور نمی‌کردیم. از ضعف‌های دشمن بهره بردیم و دست گذاشتیم روی ضعف‌های آمریکا و داعش و علیه آنها استفاده کردیم.
تبدیل نبرد نابرابر به نبرد نامتقارن آخرین مؤلفه است. اهرم‌های جدید به وجود آمد و قرآن هم این راه را به ما نشان داد.
سه شاخصه ایمان، بصیرت و صبر توان ما را به ده برابر افزایش می‌دهد. وقتی صبر و توکل زیاد شد، امدادهای غیبی هم به کمک می‌آید.
بزرگ‌ترین و پیچیده‌ترین طرح آمریکا در منطقه خاورمیانه برای حذف حزب‌الله، تسلیم فلسطین، تسلط بر سوریه و عراق و ایجاد ناامنی در ایران با شکست مواجه شد.
با این اوصاف شکاف و اختلاف در اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب، حفظ استقلال عراق و سوریه و همبستگی ایران‌، عراق‌، سوریه در محور مقاومت از جمله مؤلفه‌های تغییر موازنه قدرت در منطقه است و لذا باید جبهه مقاومت که بیش از این در کشورهای ایران، عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان و لبنان جای گرفته تقویت شود و انتقال تجربیات در سطح نیروهای وفادار به مقاومت استمرار یابد. 
اما استمرار اقتدار و محوریت ایران در منطقه الزاماتی دارد که لازم است با تداوم کار فرهنگی در منطقه نسبت به فراگیرسازی نقش بسیج اساتید و طلاب برای پشتیبانی فکری از جریان بسیج منطقه‌ای اقدام کرد.
همبستگی بر محور رهبری در هدایت جبهه مقاومت از الزامات دیگر استمرار اقتدار ایران است و توجه به تهدیدات دشمن و پیش‌بینی طرح‌های مقابله با آن باید در اولویت کارهای بسیج قرار گیرد.
باید توجه داشته باشیم که اساس و بنیان قدرت سپاه و بسیج ایمان، معنویت و اعتقاد راسخ و مستحکم به مبانی اسلام و فرهنگ اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) است که توانسته است به تلاش و مجاهدت رزمندگان و مجاهدان فی‌سبیل‌الله ارزش مضاعف دهد و آنان را پیروز عرصه‌ این نبرد بزرگ و تاریخ‌ساز کند؛ لذا این فرهنگ باید تقویت شود و ادامه پیدا کند.

گزارشی از تحویل 600 واحد مسکونی به مددجویان کمیته امداد امام خمینی(ره) استان بوشهر
 حسن ابراهیمی/   مراسم تحویل 600 واحد مسکونی به مددجویان کمیته امداد حضرت امام(ره) در استان بوشهر با حضور فرماندهان و مسئولان سپاه امام صادق(ع)، فرماندهان و مسئولان منطقه دوم دریایی بوشهر، مسئولان کمیته امداد امام خمینی بوشهر و مرکزی و جمعی از مسئولان استان و مردم مناطق محروم این استان برگزار شد. 
این پروژه‌ها به همت نیروی دریایی سپاه و سپاه امام صادق(ع) استان و قرارگاه محرومیت‌زدایی سپاه ساخته شده است.

آمادگی ساخت 
دو هزار واحد دیگر را داریم
سردار حزنی، مشاور فرمانده کل و دبیر قرارگاه محرومیت‌زدایی سپاه در این مراسم ضمن گرامیداشت یاد شهیدان دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و مدافعان حرم در ابتدای سخنان خود با تشکر از سردار جمیری، فرمانده سابق سپاه استان و قدردانی از سردار رزمجو اظهار داشت: «سپاه آمادگی دارد در استان بوشهر در ساخت و تعمیر دو هزار واحد مسکونی مددجویی دیگر با همکاری و مساعدت کمیته امداد امام خمینی(ره) مشارکت کند.»
وی در ادامه گزارشی از روند کار ساخت مسکن محرومان در سپاه و در مناطق کمتر توسعه‌یافته و محروم استان بوشهر ارائه و ابراز امیدواری کرد، این روند با توان بیشتر ادامه پیدا کند تا دست محرومان گرفته شود و روزی برسد که دیگر هیچ فرد محرومی در کشور مشکل داشتن یک سقف مستحکم و منزل مطمئن را نداشته باشد.»

ثمره تلاش سپاه، کمیته امداد
 و گروه‌های جهادی
سردار رزمجو، فرمانده سپاه امام صادق(ع) نیز در این مراسم با بیان اینکه در سطح استان روستایی وجود ندارد که در آن فعالیت‌های محرومیت‌زدایی سپاه انجام نشود، اظهار داشت: «همه واحدهایی که سپاه امام صادق(ع) اجرا کرده است، آماده تحویل بوده و موکت شده به مددجویان تحویل داده می‌شود.»
وی افزود: «باید از فرمانده کل سپاه سردار جعفری و سردار حزنی که مبتنی بر دستور فرمانده معظم کل قوا امام خامنه‌ای خدمات شایانی را در حوزه محرومیت‌زدایی سازماندهی کردند، تشکر کرد؛ همچنین در این مسیر باید از همه مسئولان استان و کمیته امداد و گروه‌های جهادی هم سپاسگزار بود که این کار ثمره تلاش همه این مجموعه‌ها بوده است.»

فعالیت‌های محرومیت‌زدایی منطقه دوم دریایی
سرهنگ رمضان زیرایی، فرمانده منطقه دوم دریایی بوشهر هم در سخنانی در این مراسم با بیان اینکه یکی از اهداف انقلاب اسلامی خدمت به محرومان بوده است، اظهار داشت: «محرومان حامیان واقعی انقلاب هستند و نیروی دریایی سپاه در منطقه که در قالب منطقه دوم دریایی است، طی هشت ماه 345 واحد را تکمیل کرده و تحویل این مردم داده است.» وی اظهار داشت: «سعی ما هم این بوده است که کیفیت را در ساخت واحدها در حین سرعت کار اجرایی کنیم و یک مسکن مستحکم و خوب را تقدیم عزیزان کنیم.» 
وی افزود: «خدمات مردم‌یاری نیروی دریایی سپاه به جز ساخت مسکن محرومان، ساخت موج‌شکن بوده که از دغدغه‌های اصلی مسئولان و مردم منطقه به ویژه صیادان است؛ از این رو ما بحمدلله توانسته‌ایم 10 موج‌شکن را احداث کنیم تا مردم از موج‌های بلند خلیج‌فارس آسیب کمتری ببینند.»
وی با استقبال از اجرای طرح ساخت مسکن محرومان تأکید کرد: «ما خواستار آن هستیم که این طرح هم به سبب تأثیرات فراوان آن و هم به سبب اهمیتی که در محرومیت‌زدایی دارد، ادامه پیدا کرده و برای این منظور از همه مسئولان استان که در پروژه‌های قبلی اجرا شده همکاری خوبی داشتند، می‌خواهیم این همکاری را در ادامه این کار با ما داشته باشند تا محرومیت به طور کامل رفع شود.»

هر 50 متر 30 میلیون تومان
مدیر کل مسکن و امور مهندسی کمیته امداد امام خمینی(ره) نیز دیگر فردی بود که در این مراسم سخنرانی کرد. وی درباره امری که در این همایش در حال برگزاری است، اظهار داشت: «ما هر روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک فتح‌الفتوح داشته‌ایم و امروز هم مفتخر هستم که به نمایندگی از کمیته امداد امام خمینی(ره) کشور در خدمت شما باشم و سلام گرم مهندس فتاح را اعلام کنم و از طرف ایشان این فتح‌الفتوحاتی را که با همکاری دو نهاد سپاه و کمیته امداد در حال انجام است، تبریک بگویم.»
بازیان با بیان اینکه طی دو ماه اخیر 300 واحد مسکونی در استان خوزستان افتتاح شده است، ادامه داد: «سپاه و کمیته امداد خدمتگزار مردم هستند و همه این پروژه‌ها که به برکت رهبر معظم انقلاب اسلامی انجام می‌شود، هدیه ایشان به مردم محروم کشور است.»
وی اظهار داشت: «برای ساخت هر مسکن 50 متری حداقل مبلغی حدود 30 میلیون تومان هزینه می‌خواهد که طی قراردادی که سال گذشته با سپاه که خدمتگزار مردم است، داشتیم، روی ساخت 20 هزار واحد توافق کردیم که 5442 واحد را در مرحله اول اجرا کردیم و مابقی را هم در حال تحویل داریم.»

مسکن مشکل 30 درصد مددجویان است
در این مراسم مدیر کل کمیته امداد امام خمینی(ره) استان با بیان اینکه حدود 30 درصد از مددجویان این استان مشکل مسکن دارند، افزود: « یکی از مهم‌ترین اثرات ساخت مسکن برای نیازمندان در روستاها مهاجرت نکردن روستاییان به شهرها و تثبیت جمعیت روستا است که هم در امنیت منطقه و هم در اقتصاد آن تأثیر زیادی دارد.»
وی ادامه داد: «از همه عزیزانی که در این امر خداپسندانه تلاش داشته‌اند، درخواست داریم این کار ادامه پیدا کند و ما را در امر خدمت بیشتر به این مردم محروم یاری کنند.»
بر اساس این، در بخش‌های مختلف استان بوشهر به ترتیب زیر واحدهای ساخته شده تحویل محرومان شد؛ بوشهر 40 واحد، دشتستان 113 واحد، تنگستان 108 واحد، دشتی 148 واحد، کنگان 36 واحد، دیر 25 واحد، عسلویه 19 واحد، جم 27 واحد، گناوه 40 واحد و دیلم 44 واحد.


   حسین عبداللهی‌فر/ بست‌نشینی احمدی‌نژاد و یارانش در حرم شاه‌‌عبدالعظیم حسنی اگر چه کمکی به حل مشکل حقوقی بقایی و آینده خود او نکرد؛ اما بهانه‌ای شد تا رسانه‌های جریان اصلاحات آن را با آب‌وتاب منعکس کرده و اهداف چندگانه‌ای را دنبال کنند. برخی از این مقاصد عبارتند از:
1‌ـ پایان احمدی‌نژاد
نخستین هدفی که برخی اصلاح‌طلبان نزدیک به دولت و جریان اعتدال دنبال کردند، اعلام پایان عمر سیاسی احمدی‌نژاد بود. این عده تلاش داشتند به کسانی که این روزها خطر بازگشت احمدی‌نژاد را به روحانی گوشزد می‌کنند، پاسخ دهند که کار سیاسی وی تمام شده و این حربه کارآیی خود را از دست داده است. در این زمینه، می‌توان به روزنامه «بهار» اشاره کرد که زیر تیتر «سقوط یک محمود» نوشت: «احمدی‌نژاد زمانی را برای بازی بست‌نشینی خود انتخاب کرد که سقوط اخلاقی او را به وضوح در برابر چشم ملتی قرار داد که داغدار هموطنان خود بودند.» 
2‌ـ انتقام از گذشته
روزنامه «مردم‌سالاری» جمله‌ای از چهره‌ای منتسب به اصولگراها را که گفته بود «احمدی‌نژاد نظام را قبول ندارد اما باید او را تحمل کرد.» برجسته کرد و به همین بهانه حمایت برخی از شخصیت‌های سیاسی کشورمان از وی را یادآور شد و به حضرات آیات جنتی، مصباح یزدی و... حمله کرد. 
3‌ـ زیر سؤال بردن مسئولان
روزنامه «ابتکار» در مطلبی با عنوان «پایان باز برای احمدی‌نژاد» در این باره نوشت: «احمدی‌نژاد بار دیگر توانست توجهات را به سوی خود جلب کند. رئیس دولت دهم به نشانه اعتراض به شرایط موجود در حرم شاه‌عبدالعظیم بست‌نشینی کرد و سخنرانی تندی در رابطه با مسئولان اصلی کشور داشت. البته این فرد به اعتراض خود پایان داده است؛ اما سؤالی که مطرح می‌شود، این است که چرا مسئولان در رابطه با احمدی‌نژاد و اطرافیانش اقدامی را صورت نمی‌دهند.»
4‌ـ حمله به اصولگرایان
از دیگر اهداف این جریان یک مقصود قدیمی است و آن، اینکه اصلاح‌طلبان هر بار که به هر بهانه‌ای به احمدی‌نژاد می‌پردازند، به اصولگراها حمله می‌کنند. این هدف را روزنامه «شرق» در سرمقاله اول هفته‌ خود تحت عنوان «اگر احمدی‌نژاد بودم» دنبال کرد و با طرح سؤالی درباره علت سکوت اصولگرایان نوشت: «این سکوت نشانه شرم است یا مصلحت! اگر اصولگرایان و رسانه‌های وابسته به آنان کلاهِ خود را قاضی کنند و به ‌نفع خود رأی دهند، این نکته فراموش نمی‌شود. این شوی سیاسی یا بست‌نشینی بی‌اثر‌ـ آن‌ هم در حرم شاه‌عبدالعظیم به‌عنوانِ پایگاه سنتی این جریان سیاسی‌ـ مرگ سیاسی پیکر نیمه‌جان این جریان را رقم
 خواهد زد.» 
5‌ـ خط و نشان کشیدن برای روحانی 
اما «شرق» این روزها از حمله به احمدی‌نژاد مقصود دیگری را دنبال می‌کند و آن، خط و نشان کشیدن برای روحانی است. این روزنامه در تئوریزه‌سازی علت بی‌اثر شدن حرکات احمدی‌نژاد و سقوط پایگاه اجتماعی وی، قدرت احمدی‌نژاد را «برساخته» توصیف کرده و تصریح می‌کند قدرت روحانی نیز از همین جنس بوده و چنین نتیجه‌ می‌گیرد: «این درسی است برای دولت حسن روحانی که با تکیه بر همین قدرت برساخته ‌روی کار آمده است، نه قدرت به‌ معنای «توان» (یا قدرت برسازنده) که بی‌وقفه در حال مقاومت و پویایی است و در ساحت سیاست به «خرد سیاست» می‌انجامد. حسن روحانی می‌تواند تفاوت این دو سیاست را از حضور مردمی درک کند که هنگام نزول بلایای طبیعی همچون زلزله کرمانشاه و ریزش معدنِ یورت گرگان گرد او جمع می‌شوند و نقابی به چهره ندارند.»

 سید فخرالدین موسوی/ «صبح بدون داعش/ مقاومت نتیجه داد نه مذاکره»؛ این عبارت تیتر یک کیهان در اولین روز از ماه سوم پاییز بود که خبر از زمستان گروه‌های تروریستی تکفیری می‌داد؛ تیتری که کیهان در ذیل آن می‌نویسد: «حاج‌قاسم سلیمانی و یارانش نماد کسانی هستند که به حق شناخت صحیحی‌‌ از امنیت ملی کشور دارند و رمز پیشرفت را با اتخاذ راهکار صحیح مقاومت به دیگران نیز آموخته‌اند و امروز به برکت خون شهدای مدافع حرم و فتح‌الفتوح رزمندگان مقاومت اسلامی، ملت‌های مظلوم منطقه نابودی داعش در عراق و سوریه را جشن می‌گیرند. حاج‌قاسم سلیمانی بی‌شک از معدود شخصیت‌هایی در منطقه و کل دنیاست که فقط از آینده سخن نمی‌گوید؛ بلکه آینده را می‌سازد و روزی که چنین وعده‌ای داد، بی‌شک می‌دانست برای تحقق آن چه باید بکند؛ فتح‌الفتوح و کار کارستانی که سرلشکر سلیمانی و هم‌رزمان گمنام او از افغانستان و عراق تا سوریه و لبنان کردند، بسیج قدرتمندانه ظرفیت‌های مقاومت و پیروزی در منطقه بود و این بسیج‌گری هنرمندانه چنان ابهت داشت که حتی روسیه را نیز پس از سفر مهم حاج‌قاسم به مسکو، پای کار جنگ سوریه آورد. این روحیه انقلابی مؤثر کجا و آن منطق عقیم شکست‌طلبانه و تسلیم‌طلبی که به دنبال تئوریزه‌کردن سازش با کدخدا و قربانی کردن حوزه‌های اقتدار ایران اسلامی است، کجا؟» موضوعی که در روزنامه‌هایی، چون «جوان»، «صبح نو» و... نیز تکرار می‌شود؛ اما در این میان روزنامه «وطن امروز» در کنار تیتر یک «پیروزی بدون مرز» و پرداختن به پایان داعش، در یادداشتی به قلم ماشاءالله ذراتی با عنوان «چشم طمع به فتح‌المبین مقاومت!» یک هشدار مهم می‌دهد و می‌نویسد: «با نگاهی تیزبینانه و منصفانه و رصد تحولات اخیر منطقه و به ویژه اقدامات و اظهارات اخیر مقامات آمریکایی، صهیونیستی و سعودی ‌می‌توان تا حدودی به ابعاد و اهمیت پیروزی‌های اخیر مقاومت پی برد؛ اما این هشدار را باید جدی گرفت که در عین ناامیدی دشمن از اقدامات بیرونی، آنها در داخل ایران اما امیدوارند در شرایطی دستاوردهای اخیر را پای میز مذاکره به معامله بنشینند. نباید این درس بزرگ را فراموش کرد که دستاوردهای امروز حاصل تفکر و گفتمان مقاومت و بی‌اعتمادی به آمریکاست و آنچه ادامه این مسیر و کسب دستاوردهای آتی را تضمین می‌کند، ادامه این راه و مقاومت مبتنی بر تدبیر و شجاعت است.» هشداری که البته برای روشن شدن نشانه‌های آن به زمان زیادی نیاز نیست و فقط کافی است در میان بی‌تفاوتی روزنامه‌های اصلاح‌طلب به شکست  داعش و فروپاشی حکومت این گروه تروریستی و تکفیری آمریکاساخته به روزنامه همدلی و اعتماد نگاهی بیندازیم؛ زیرا «اعتماد» که جزء معدود روزنامه‌های اصلاح‌طلب است، از یک سو با تیتر «الوعده‌ وفا» و تصویری از سردار سلیمانی بر صفحه اول خود، به ظاهر با موج حمایت از پیروزی‌های جبهه مقاومت همراهی را نمایش می‌دهد؛ اما از سوی دیگر سعی می‌کند با بزک آمریکا با وجود اظهارات مقاماتی، چون هیلاری کلینتون درباره نقش قطعی آمریکا در تشکیل داعش، آن را تقلیل دهد: «این درست است که آمریکا به عنوان یکی از قدرت‌های حامی داعش معرفی می‌شود و قراین و شواهدی هم وجود دارد که آمریکا از داعش در مقاطع خاصی حمایت کرده است؛ اما تحلیل و تبیین منشأ پیدایی داعش و منابع قدرت این جریان با نسبت دادن به آمریکا در واقع ساده کردن مسئله و نادیده گرفتن عوامل مختلف اصلی دخیل در این ماجرا و خلاصه کردن همه آن در یک عامل فرعی است؛ اما روزنامه همدلی در تکمیل این خط در مطلب عجیبی خواستار مذاکره بر سر مسئله سوریه شده و می‌نویسد: «تجربه مذاکرات برجام پیش‌روی‌مان است؛ آن زمان که با انتقال پرونده هسته‌ای به وزارت خارجه، دولت روحانی «اختیار تام» یافت تا با آمریکایی‌ها در باب پرونده هسته‌ای مذاکره کند که دیواری به بلندای 60 سال دشمنی و بی‌اعتمادی میان آنها بود. نتیجه آن تصمیم این شد که دیپلمات‌های وزارت خارجه ایران توانستند کالای اورانیوم 20 درصدی که دانشمندان هسته‌ای ایران تولید کرده بودند، به میلیاردها دلار فروش نفت، برقراری روابط تجاری میان ایران و جهان، میلیون‌ها دلار پول نقد، هواپیما، سرمایه‌گذاری خارجی در ایران و... تبدیل کنند. آیا همان تجربه را نمی‌توان این‌بار در منطقه تکرار کرد؟ گرچه یکی از پیش‌نیازهای چنین راهبردی وجود اراده حل مسائل نزد دو طرف است و به نظر نمی‌رسد با وجود رهبران جوان و ماجراجو در عربستان فعلاً چنین پیش‌نیازی مهیا باشد؛ اما آیا می‌توان امیدوار بود که پرونده سیاست‌‎های منطقه‌ای ایران حالا و بر حسب ضرورت‌های تازه از نیروی قدس سپاه پاسداران به وزارت خارجه منتقل شود تا محمدجواد ظریف و همکارانش کالای پیروزی‌های میدانی ایران در منطقه را به کالای روابط حسنه ایران با «تمام» همسایگانش بدل کنند؟»
مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در سازمان بسیج مستضعفین در گفت‌وگو با صبح صادق
مجتبی برزگر/ همزمان با هفته بزرگداشت بسیج و سالروز تأسیس این نهاد، مبارک انقلابی به سراغ تریبون روشنگر و همیشه در صحنه بسیج، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا تویسرکانی رفتیم و با وی درباره ارتش دهها میلیونی به گفت‌وگو نشستیم. از مهم‌ترین بخش‌های این گفت‌وگو می‌توان به این جمله نماینده ولی‌فقیه در سازمان بسیج مستضعفین اشاره کرد که گفت؛ «بزرگ‌ترین مسئولیتی که امروز نیروهای بسیجی دارند، رصد دشمن است و بنابر فرموده امام صادق(ع) مؤمن در کنار خداشناسی و دوست‌شناسی، باید دشمن‌شناسی قوی نیز داشته باشد.» مشروح این مصاحبه در ادامه از نظرتان می‌گذرد.
*در مقدمه بفرمایید با توجه به وضعیت جدید، بسیج در رویارویی نظام سلطه با جهان اسلام و انقلاب اسلامی، چه رسالتی دارد؟
بزرگ‌ترین رسالت بسیج در برابر نظام سلطه، دفاع فکری، فرهنگی و اعتقادی از انقلاب اسلامی است. بسیج در کنار دیگر مسئولیت‌هایی که برای خودش تعریف کرده از این مسئولیت به مثابه یک اصل مهم و اساسی تبعیت می‌کند. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب مقابله با تهدید نرم را مأموریت اصلی بسیج برشمردند. مقابله با تهدید نرم، یعنی اینکه ما در مقابل تهاجم فرهنگی که عقبه‌های فکری، مبانی و اصول تفکر انقلاب اسلامی را مورد هجمه قرار می‌دهد بتوانیم شاخصه‌هایی همچون هوشمندی، بیداری و آگاهی را در جامعه، تقویت کنیم. در حقیقت، بسیج با رصد دشمن در عرصه تهاجم فرهنگی و تهدید نرم برای خودش مأموریت‌های خاصی را تعریف می کند. به حول و قوه الهی تا امروز اگر ملت ایران در برابر این تهاجم وسیع و همه‌جانبه دشمن در عرصه مسائل فکری و فرهنگی مقاومت کرده، نتیجه اقدامات و گام‌‌های مؤثر بسیج بوده است؛ چرا که شبکه‌های ماهواره‌ در همه عرصه‌ها با کثرت و تنوعی که دارند، شبکه‌های اجتماعی در تلفن‌های همراه، پایگاه‌های اینترنتی و وبلاگ‌ها انسان را دچار حیرت می‌کند، این همه هجمه می‌توانست هر نظام، حکومت و کشوری را دچار مشکل کند، اما این نفوذناپذیری مرهون عنایت پروردگار متعال است. 

‌*‌‌ به نظر شما توجه به معنویت که اکنون از مهم‌ترین شاخصه‌‌های بسیج است در چه سطحی قرار دارد و شما در جایگاه مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در این نهاد مقدس برای تقویت روحیه معنوی بسیجیان چه برنامه‌ای در دست اقدام دارید؟
واضح و مبرهن است که ما در یک جهاد به سر می‌بریم و عرصه جهاد، میدان جنگ اراده‌هاست. به یقین هر طرف که اراده قوی‌تری داشته باشد، از توفیق بیشتری برخوردار خواهد بود. در جنگ اراده‌ها، اگر به اراده خدا و قدرت لایزال الهی اتکا داشته باشیم قطعاً پیروزیم و هیچ‌گاه چنین اراده‌ای دچار انفعال، یأس، اضطراب، تحیر و سردرگمی نخواهد شد؛ لذا در این میدان معنویت حرف اول و آخر را می‌زند. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب همواره می‌فرمایند قدرت شما به سلاح، سازوکار، کثرت و تنوع امکاناتی که دارید، نیست؛ قدرت شما به معنویت شماست. اگر معنویت بود قطعاً آن امکانات، سازوکارها، رسانه‌ها و ابزارها می‌تواند در راستای آن آرمان و هدف بزرگ به‌کارگیری شود و ما را به آن نقطه مطلوب برساند. به همین دلیل بسیج همانند گذشته بحث‌های معنوی، بنیه‌های اعتقادی، نگاه انقلابی معنوی و تفکر جهادی معنوی را مورد توجه قرار داده است. حلقه‌های صالحین از جمله موضوعاتی است که برای تقویت این امر طراحی شده است؛ زیرا فرد بسیجی در درون این حلقه‌ها به خودسازی معنوی و بازسازی فکری می‌پردازد و در راستای کسب توانمندی‌های روحی‌ و معنوی قدم برمی‌دارد. حوزه نمایندگی در تداوم و تقویت این حلقه‌ها نقش مؤثری دارد. هرچند مسئولیت اجرای حلقه‌های صالحین بر عهده فرماندهی است، ولی حوزه نمایندگی ولی‌فقیه در بحث گزینش، تأیید متن و محتوا، نظارت بر عملکردها، کنترل اثربخشی‌ها، وظایفی دارد که به لطف خدا تاکنون توانسته در حد قابل قبولی به آنها عمل کند.

* بسیج در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چه کارکردهایی برای انقلاب اسلامی دارد؟
کارکرد بسیج در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را باید در تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی جست‌وجو کرد؛ یعنی انقلاب اسلامی ایران در عرصه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اهداف و آرمان‌هایی دارد؛ از این رو بسیج آن نیروی کارآمد پایه کار انقلاب اسلامی است که تلاش می‌کند در همه این عرصه‌ها موفق باشد. برای نمونه در عرصه اقتصادی آرمان انقلاب اسلامی خودکفا شدن، نگاه به درون و تحقق اقتصاد مقاومتی است؛ لذا بسیج تلاش می‌کند زیرساخت‌ها و زمینه‌های تحقق اقتصاد مقاومتی فراهم شود. همین‌طور در مسائل سیاسی آرمان ما مردم‌سالاری دینی است و در زمینه اجتماعی مودت، مهربانی، محبت، عشق، دلدادگی و دفاع از مستضعفان، فقرا و دستگیری از آنهاست؛ در یک کلمه بسیج یعنی نیروی پای کار انقلاب.

*بسیج پس از 37 سال تا چه حد توانسته انتظارات بنیانگذار آن یعنی حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب را برآورده کند؟
متأسفانه انتظارات و آن حد آرمانی بسیج تاکنون به طور کامل محقق نشده است؛ زیرا ما یک قله آرمانی را پیش رو داریم و آن اینکه همه مردم بسیجی شوند. همه مسلمانان بسیجی شوند، بلکه همه انسان‌های عالم بسیجی شوند. یک چنین آرمانی مدنظر بسیج است. حد تفکر امام راحل(ره) و رهبری فرزانه انقلاب چنین آرمانی است که باید آحاد جهان بسیجی شوند. نه اینکه تنها عنوان بسیجی را یدک بکشند، یعنی بسیجی باید اخلاص، ایثار، حُسن‌خلق، علم و دانش، صبر، تقوا، شجاعت، وفاداری و عشق و علاقه را یکجا داشته باشد. ما با این آرمان خیلی فاصله داریم. ولی تمام خوشحالی ما این است که در مسیر صحیح رسیدن به آن آرمان حرکت می‌کنیم و هر سال نیز نسبت به سال گذشته پیشرفت داشته‌ایم. از سویی به گذشته‌ و از سوی دیگر نگاهی به آینده‌مان داریم و راهی طولانی در پیش است. برای این راه طولانی به برنامه‌ها، شیوه‌ها، ابتکارات و خلاقیت‌ها هم نیاز است. مسیر را با سرعت و دقت دنبال می‌کنیم و امیدوار هستیم که بسیج جهانی اسلام بیش از گذشته دچار انسجام و سازماندهی درونی همراه شود و بتواند به این واسطه زمینه نابودی صهیونیسم جهانی را فراهم
 آورد.
*نمونه‌های بسیج که در عراق، سوریه و لبنان تشکیل شده، چه اشتراک‌هایی با بسیج مستضعفین ما دارد؟
در تفکر اسلامی بسیج در فطرت انسان‌ها ریشه دارد. وقتی فطرت شکوفا می‌شود، انسان‌ها از زیر یوغ ‌بردگی و استبداد آزاد می‌شوند و به طور طبیعی بسیج‌ درونی و بسیج‌ بیرونی تشکیل می‌شود. بسیج به این معنا که قدرت‌ها برای مقابله با شیاطین زمان، چه شیطان درونی و چه شیطان بیرونی تجمع پیدا می‌کنند. ملت‌های بزرگ عراق، سوریه، لبنان، بحرین، یمن و... وقتی این آزادی را حس می‌کنند، به طور طبیعی به سمت این تجمع و اتحاد مقدس پیش می‌روند و به این ترتیب بسیج شکل می‌گیرد. مردم مسلمان این کشورها در بررسی‌های‌ خود به این نتیجه می‌رسند که تنها راه رسیدن به آزادی، کرامت، عزت، اقتدار و نیل به آرزوها، تشکیل بسیج است؛ یعنی در واقع یک‌جا جمع شدن و منسجم‌شدن زیر سایه ولایت تنها راه نجات و رستگاری است. به همین دلیل تشکیل بسیج در سوریه بر اساس یک دستور بیرونی شکل نگرفته است؛ یعنی شخص یا گروهی نگفته‌اند که بسیجی شوید یا نشوید! بلکه این امر و نهی درونی و مطابق با فطرت درونی انسان بوده است. بسیج شاخصه‌هایی همچون حس خداجویی، حس خداپرستی، حس معنویت و ارتباط با خدا دارد؛ البته تلاش‌های بیرونی در جهت ساماندهی و انسجام در سطح‌های بعدی دیده می‌شود. بنابراین بسیج در کشور ما یا هر کشور دیگری یک مجموعه خدایی است؛ یعنی در هر کشوری که بسیج تشکیل می‌شود، یک عنایت خدایی وجود دارد. به طور حتم ملتی که بسیج دارد، شکست نمی‌خورد؛ مانند ملت ایران که در همه عرصه‌ها پیروز شد و امروز منتظر پیروزی‌های بزرگ‌تری هستیم و به یقین در آینده‌ای نزدیک بر این توفیقات افزوده خواهد شد. 

*با توجه به اینکه بسیج نیروی مسلح به شمار نمی‌آید، آیا برای حضور بسیج در عرصه‌های سیاسی محدودیت و ممنوعیتی وجود دارد؟
در نگاه امام خامنه‌ای، بسیج در زمره نیروهای مسلح به شمار نمی‌آید؛ اما بخشی از کارکردهای بسیج این است که به نیروهای مسلح در برخی از بخش‌ها خدمات ارائه بدهد. یعنی بخشی از کار بسیج فعالیت‌های سیاسی و نظامی است. گفتنی است، هویت بسیج نظامی‌گری نیست؛ چرا که بسیج یعنی نیروی مدافع انقلاب! نیروی کارآمدی که تلاش می‌کند مطالبات امام امت پیاده شود، از این رو بسیج هیچ منعی برای تلاش و فعالیت سیاسی بسیجیان به معنای عام و عمومی ندارد. به این معنا که نیروهای بسیجی باید بصیرت سیاسی وجود داشته باشند و دوست و دشمن و احزاب و جناح‌های مختلف را بشناسند. همچنین، باید ارتباط احزاب با امام جامعه را تشخیص بدهند. نزدیک و دور بودن اشخاص با امام باید در میان بسیجیان مشخص باشد. پس دخالت سیاسی برای نیروهای عادی بسیجی، هیچ منعی ندارد؛ نیروهای عادی بسیجی، یعنی آحاد مردم. دل در گرو انقلاب و آرمان‌های پیروزمندانه انقلاب دارد و ایران، اسلام و امام را دوست دارد بسیجی محسوب می‌شود. بسیجی یعنی کسی که اسلام و انقلاب و ایران را قبول دارد؛ ولی اگر کسی در زمره کادر سازمان بسیج محسوب شد، دیگر برای او منع قانونی وجود دارد که در مسائل سیاسی مانند انتخابات به نفع جریان و شخص خاصی مداخله کند؛ از این رو نیروهای شاغل در سازمان بسیج مستضعفین، همانند نیروهای مسلح باید ضوابط و مقررات را مراعات بکنند.

*حدود و ثغور فعالیت سیاسی بسیج کجاست؟
حدود فعالیت سیاسی بسیجیان را فرمانده معظم کل قوا مشخص می‌کند که به اعتقاد ایشان باید روشنگری، بصیرت‌افزایی و تبیین مسائل سیاسی در میان بسیجیان وجود داشته باشد. دخالت در مسائل سیاسی برای کادر سازمانی بسیج ممنوعیت قانونی دارد؛ ولی دخالت در مسائل سیاسی برای نیروهای عضو بسیج هیچ منعی ندارد؛ از این رو در مسائل سیاسی مرز دقیق و ظریفی وجود دارد و آن، همه تمام نیروهای بسیجی باید از فهم سیاسی برخوردار باشند؛ بخشی از نیروها اجازه دخالت در امور سیاسی را دارند و بخشی هم ندارند.
*سخن پایانی
دشمنی دشمنان با بسیج به همان گستردگی و عظمت این نهاد است. ما نباید لحظه‌ای از دشمنی دشمنان غفلت کنیم؛ بزرگ‌ترین مسئولیتی که امروز نیروهای بسیجی برعهده دارند، رصد دشمن با نگاه ولایت است و ما باید دشمن‌شناسی‌مان قوی باشد. امام صادق(ع) فرمودند: «علامت مؤمن سه چیز است؛ یکی خداشناسی، دیگری دوست‌شناسی و سوم دشمن‌شناسی.» بسیجی باید در این سه عرصه معرفت، توان اعتقادی، فکری و بصیرتی خودش را روزبه‌روز گسترش دهد تا به واسطه بهره‌گیری از شاخصه‌های خداشناسی، دوست‌شناسی و دشمن‌شناسی بتواند تصمیماتی را براساس این معارف بگیرد. در این صورت ما به زمینه‌سازی ظهور حضرت مهدی(عج) امیدوار خواهیم بود.