ميرزا کوچک، مرد تنهايي بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنيا ـ يعني روس‌ها و انگليسي‌ها ـ يک «نه» بزرگ گفت. نه با روس‌ها ساخت، نه با انگليسي‌ها؛ اما در کنار او کساني بودند که مي‌خواستند با دستگاه حکومتِ آن روز مبارزه کنند، اما به روس‌ها پناه مي‌بردند. اما ميرزاکوچک‌خان قبول نکرد و حاضر نشد سازش کند؛ او، هم با انگليسي‌ها جنگيد، هم با قزّاق‌هاي روس جنگيد، هم با لشکر رضاخاني مبارزه کرد. (امام خامنه‌اي، 12/2/1380)
 محمد گنجي/ آيت‌الله سيدحسن مدرس از شخصيت‌هاي بارز تاريخ معاصر ايران است. وي مجتهدي طراز اول بود، اما بيشتر يک روحاني مبارز شناخته شد که جانش را فداي حفظ استقلال کشور و مبارزه با استبداد و به طور خاص فساد رضاخاني کرده است. وجه سياسي شخصيت آيت‌الله مدرس تا حدودي مدارج علمي و شخصيت حوزوي او را تحت‌الشعاع قرار داد. علت آن هم موقعيت بحراني زمانه‌اي بود که مدرس در آن مي‌زيست؛ زمانه‌اي که کشور ايران براي حل بحران‌ها و حفظ استقلالش به سياستمداران زنده و شجاع نياز داشت.
آيت‌الله مدرس براي تحصيل علم به اصفهان رفت و از محضر استادانی چون؛ ميرزاعبدالعلي هرندي، آخوند کاشاني، جهانگير قشقايي، شيخ‌مرتضي يزدي و آقا‌سيد‌محمدباقر درچه‌اي کسب علم کرد. او در سال 1311 ق براي تکميل تحصيلاتش به نجف رفت و مدت هشت سال ساکن آنجا بود. در آنجا هم از محضر استاداني چون؛ آخوند خراساني مؤلف کفايه‌الاصول و آيت‌الله يزدي مؤلف عروه‌الوثقي بهره گرفت و به درجة اجتهاد رسيد. او از شاگردان ميرزاي شيرازي نيز بوده است. ميرزاي شيرازي سيدحسن مدرس را این‌گونه معرفی کرد که «اين سيد اولاد رسول‌الله پاکدامني اجدادش را داراست و در هوش و فراست گاهي من را به تعجب مي‌افکند. در مدتي بسيار کوتاه از تمام همدرس‌هايش درگذشته و در منطق، فقه و اصول سرآمد همه يارانش مي‌باشد و قوة قضاوت او به حد کمال و نهايت درستکاري و تقوا است.» 
بازگشت آيت‌الله مدرس با شکل‌گيري انقلاب مشروطيت در ايران همزمان بود. اولين گزارش دربارة حضور آيت‌الله مدرس در عرصة مبارزه و سياست به دورة استبداد صغير باز مي‌گردد. او در اين برهه نايب‌رئيس انجمن ولايتي اصفهان بود؛ انجمني که آيت‌الله حاج‌آقا‌نورالله اصفهاني براي مبارزه با اقبال‌الدوله کاشي حاکم اصفهان آن را تشکيل داده بود. بر اثر مساعي اين انجمن و به کمک بختياري‌های تحت رياست صمصام‌السلطنه، اصفهان از سلطة محمدعلي شاه قاجار خارج شد و در اختيار مشروطه‌خواهان قرار گرفت، اما به دليل زورگويي صمصام‌السلطنه و اجحافاتي که به مردم مي‌کرد، آيت‌الله مدرس به مخالفت با او برخاست. 
آيت‌الله مدرس گام بعدي را در عرصة سياست به خواست علماي نجف برداشت. پس از فتح تهران و تشکيل مجلس دوم شوراي ملي بر اساس قانون اساسي مي‌بايست پنج مجتهد طراز اول بر مصوبات مجلس نظارت مي‌کردند. به همين منظور آيات عظام نجف؛ آخوند ملامحمدکاظم خراساني و ملاعبدالله مازندراني 20 نفر از مجتهدان ولايات مختلف را طي نامه‌اي به مجلس شوراي ملي معرفي کردند تا از ميان آنها پنج نفر را برگزينند. نام آيت‌الله مدرس در کنار ميرزاي نائيني، آقاضياء عراقي و سيدابوالحسن اصفهاني که از مراجع تقليد شيعه بودند در اين نامه درج شده بود. مجلس شورا ناگزير شد براي انتخاب هيئت طراز اول به قرعه متوسل شود. به این ترتيب آيت‌الله مدرس به حکم قرعه توانست در جایگاه يکي از پنج مجتهد طراز اول به مجلس راه يابد.
سال‌ها بعد در مجلس سوم وي در صف مخالفان قرارداد 1919 درآمد که موجب برکناري وثوق‌الدوله از صدارت شد.
پس از کودتاي سوم اسفند 1299 ش مدتي دستگير و سپس به قزوين تبعيد شد. پس از سقوط سيدضياء و افتتاح مجلس به دست قوام، مدرس به سمت نماينده مردم تهران در مجلس چهارم برگزيده شد. در اين مجلس او پیشوای اکثريت و نايب‌رئيس اول مجلس بود و در اين مجلس بود که مخالفت‌ها و مبارزات وي عليه رضاخان اوج گرفت.
با فرارسيدن زمان برگزاري انتخابات مجلس پنجم سردار سپه که مي‌دانست با انجام انتخاباتي سالم حاميانش به مجلس راه نخواهند يافت، با تهديد مشيرالدوله و وزرايش آنها را به استعفا وادار کرد و شاه را تحت فشار قرار داد تا او را رئيس‌الوزرا معرفي کند. احمدشاه نيز همين کار را کرد و به ظاهر براي معالجه رهسپار فرنگ شد. به این ترتیب کشور را در اختيار سردار سپه قرار داد. سردار سپه که در فکر برقراري جمهوري و تغيير سلطنت بود، دستور داد به سرعت انتخابات مجلس انجام شود. وي با مداخلة ایادی‌اش توانست عدة زيادي از حاميانش را با سمت نماينده به مجلس بفرستد، اما هنوز آنقدر قدرت نداشت که بتواند مانع ورود مخالفانش به مجلس شود. آيت‌الله مدرس نيز توانست در جایگاه نماينده تهران به مجلس پنجم راه يابد و رهبر اقليت مجلس شود. مجلس پنجم در 22 بهمن 1302 شروع به کار کرد.

از بازي جمهوريخواهي
 تا انقراض قاجار
بازي جمهوريخواهي سناريويي انگليسي بود که با هدف تسلط کامل بر ايران کليد خورد. گردانندگان اين بازي مدرس را بزرگ‌ترين مانع پيش روي خود می‌ديدند. جمهوريخواهان که در مجلس با مقاومت سرسختانة آيت‌الله مدرس روبه‌رو شده بودند، سعي کردند با شيوه‌هاي مختلف اين مانع را از پيش رو بردارند.
در اولين گام تلاش کردند تا رضايت او را جلب کنند. نقل است؛ «مدرس را به خانه خدايارخان برده بودند. او با زبان چرب و نرمي آغاز سخن نموده است. مدرس مي‌گويد اصل مطلب را بگو من نمي‌توانم راضي شوم امروز اين رئيس قوا با چهار نفر روزنامه‌نويس ساخت مملکت را تغيير بدهد، فردا يک رئیس قواي ديگري با هشت نفر روزنامه‌نويس مي‌سازد و شما را مي‌خواهد تغيير دهد. مملکت بازيچه نيست که هر روز يک رئيس قوا رژيم مملکت را عوض کند.»
جمهوري‌طلبان پس از نااميدي از جلب رضايت مدرس سعي کردند او را بترسانند به همين منظور در مجلس دکتر حسين بهرامي (احياء‌السلطنه) به تحريک تدين سيلي محکمي به آيت‌الله مدرس زد. اين سيلي تأثيري کاملاً متفاوت با آنچه آنها انتظار داشتند به جا گذاشت. در مجلس عدة زيادي از نمايندگان از جمهوريخواهان کناره گرفتند و به اقليت پيوستند. مردم هم به حمايت از آيت‌الله مدرس به خانه او رفتند و در اطراف مجلس اجتماع کرده عليه جمهوري شعار دادند. حدود هشت هزار نفر هم در مسجد شاه جمع شدند و مخالفت‌شان را با رضاخان و جمهوري اعلام کردند. کار به آنجا کشيد که «سردار سپه به مدرس پيغام استمالت داده که خر بود، ابله بود نسبت به شما بي‌احترامي کرد، مدرس جواب گفته: اين سيلي را دست تو زد نه آن بي‌دين. من بر همان عقيدة خود باقي هستم و با اين چيزها از ميدان نبرد در نمي‌روم.»
 آيت‌الله مدرس براي جلوگيري از طرح جمهوري در مجلس تدبير ديگري انديشيد و عده‌اي از نمايندگان را راهي حرم حضرت معصومه(س) کرد، حتي خرج سفر آنها را نيز پرداخت و به این وسيله موفق شد جلسه 30 اسفند 1302 ش را از اکثريت بيندازد و مجلس را تعطيل کند. جمهوريخواهان نيز نتوانستند قبل از پايان سال طرح‌شان را عملي کنند. جلسة بعدي مجلس هم به دوم فروردين 1303 ش موکول شد.
در اين فاصله زماني فرصتي ديگر براي سازماندهي مردم به دست آمد. در دوم فروردين 1303 ش مردم در حمايت از قاجاريه در اطراف مجلس جمع شدند. جمهوريخواهان مجلس براي پراکندن مردم از رضاخان کمک خواستند. سردار سپه با عده‌اي قزاق به مجلس رفت و شخصاً با مردم درگير شد. خبر درگيري سردار سپه با مردم به مؤتمن‌الملک رئيس مجلس رسيد. مؤتمن‌الملک به سرسراي مجلس رفت و با تحکم به سردار سپه گفت: چرا مردم را در خانۀ خودشان مي‌زنيد، الان تکليفت را روشن مي‌کنم. سردار سپه که از برخورد مؤتمن‌الملک بيمناک شده بود، ناگزير شد از مردم عذرخواهي کند و اعلام کرد اگر مردم جمهوري نخواهند، او نيز صرف‌نظر خواهد کرد.
در سوم فروردين اعتراضات مردم ابعاد گسترده‌تري يافت و بازارها تعطيل شد. مردم به خانه علما رفتند و خواهان عزل سردار سپه شدند. رضاخان براي رهايي از اين بن‌بست عازم قم شد و با علما ملاقات کرد. پس از مراجعت از قم در 12 فروردين با صدور اعلاميه‌اي به طور رسمی از جمهوريخواهي انصراف داد.
با اين حال احتمال مي‌رفت کابينه رضاخان سقوط کند. بنابراين حيله‌اي ديگر به کار برد و به ظاهر از کارها کناره گرفت و به رودهن رفت. دوباره مانند دفعه قبل پس از کناره‌گيري او مزدورانش در شهر تظاهرات کردند و با تهديدات شديد و ناامن جلوه دادن مملکت عده‌اي از نمايندگان مجلس را ترساندند و مجلس را به مصالحه با رضاخان وادار کردند. رضاخان در قدرت باقي ماند، ولي نتوانست طرح جمهوری‌اش را در کشور پياده کند.
انگلستان و رضاخان پس از تحمل اين شکست درصدد برآمدند که قاجارها را از سلطنت خلع کنند و سلسلة پهلوي را بنيان بگذارند. آنها مي‌دانستند که با مخالفت‌هاي زيادي روبه‌رو خواهند شد، پس بايستي با احتياط حرکت مي‌کردند و زمينه را براي تغيير سلطنت مهيا مي‌ساختند. نشريات طرفدار رضاخان به سمپاشي عليه قاجاريه شدت بيشتري بخشيدند. رضاخان هم هر روز مخالفان را تحت فشار بيشتري قرار مي‌داد و به بهانه‌هاي مختلف جرايد را تعطيل و معترضان را حبس و تبعيد مي‌کرد. رضاخان توانست با کمک مزدورانش هر روز پايه‌هاي قدرتش را مستحکم‌تر کند. حضور نداشتن احمدشاه هم در مملکت عرصه‌اي مناسب براي تاخت‌وتاز رضاخان فراهم آورده بود. آيت‌الله مدرس براي تنگ‌تر کردن عرصه بر رضاخان تلاش مي‌کرد احمد‌شاه را به کشور بازگرداند، اما او با بروز کوچک‌ترين مشکلي از بازگشت منصرف مي‌شد.
سرانجام با مهيا شدن زمينه‌ها در 9 آبان 1304 ش طرفداران رضاخان که در مجلس اکثريت داشتند تصميم گرفتند کار را يکسره کنند، بنابراين ماده واحده‌اي را که متضمن خلع سلطنت از قاجارها بود تسليم مجلس شوراي ملي کردند. آيت‌الله مدرس و يارانش به استعفاي مستوفي‌الممالک رئيس مجلس استناد جستند و جلسه را غير رسمي و غيرقانوني دانستند، اما اکثريت مجلس در اختيار هواداران رضاخان بود و مخالفت آن اقليت کاري از پيش نبرد.
مخالفان فقط توانستند پس از ايراد سخنراني و اعلام مخالفت‌شان جلسه مجلس را به عنوان اعتراض ترک کنند و آيت‌الله مدرس نيز با بيان اين جمله که «صد هزار رأي هم بدهيد خلاف قانون اساسي است.» غير قانوني بودن جلسه را اعلام کرد. پس از خروج مخالفان از مجلس، خلع سلطنت از قاجاريه به رأي گذاشته شد و به تصويب رسيد.
 اين حرکت مرحله اول طرح رضاخان بود. او براي تکميل طرحش در 15 آذر 1304 ش مجلس مؤسسان را افتتاح کرد و در همين مجلس در 20 آذر به طور رسمی سلطنت به خاندان پهلوي تفويض شد.

 مرتضي دخيلي/ حزب ایران نوین؛ حزبی بود که در سال ۱۳۴۲، حسنعلی منصور و دوستانش در ایران تأسیس کردند. این حزب از تغییر نام کانون مترقی در آذر سال ۱۳۴۲ به وجود آمد. حزب ایران نوین بزرگ‌ترین و ماندگارترین حزب دولتی در عصر پهلوی بود که تا تأسیس نظام تک حزبی، همواره اکثریت را در دست داشت و بیش از یک دهه در فضای خالی از فعالیت‌های حزبی به حیات خود ادامه داد. نخستین دبیرکل این حزب، حسنعلی منصور بود که در اسفند سال ۱۳۴۲ به نخست‌وزیری رسید. با قتل منصور معاون دبیر کل حزب ایران نوین، امیرعباس هویدا نخست‌وزیر و دبیر کل حزب شد.
آمريكا بخشی از سياست‏هاى خود را از طريق تشكيل كميته‏اى محرمانه در حزب ايران نوين دنبال مى‏كرد و سعى داشتند نقش خود را پنهان دارند. ساواك در گزارشى درباره اين كميته مى‏نويسد:
«در حزب ايران نوين كميته محرمانه‏اى وجود دارد كه از طرف مقامات سياسى آمريكا (سازمان سيا) تقويت مى‏شود و قدرت داخلى حزب كاملاً در اختيار اين كميته است و هر تصميمى كه اين كميته بگيرد شوراى مركزى حزب كوركورانه آن را تصويب و تأييد قرار می‌کند. كارگردانى كميته آمريكايى حزب را سه نفر به‌نام دكتر كلالى، دكتر يگانه وزير مشاور و دكتر رشتى برعهده دارند و اين كميته سه نفرى دسته ديگرى را هم در اختيار دارد كه در كادر وسيع‌ترى نظريات كميته را اجرا می‌کنند. افراد دسته مذكور كه همكاران كميته آمريكايى حزب هستند عبارتند از: مهندس معینی‌زند نماينده شاهرود، مهندس ستوده وزير پست و تلگراف، دكتر نهاوندى وزير آبادانى و مسكن، دكتر متين مجد نماينده محلات، دكتر كشفيان وزير مشاور، دكتر معتمدوزيری معاون وزارت اطلاعات. علاوه بر اينكه مهندس كشتكار سبزوارى از جريان مذكور اطلاع دارند، افراد ديگرى از فعالان حزب مانند دكتر منتظرى، نراقى‏پور، خسرو كردستانى نيز وجود اين كميته سياسى را كه از حمايت ديپلماسى آمريكا برخوردار است كاملاً تأييد كرده‏اند، به طورى كه سبزوارى به طور بسيار خصوصى مى‏گفت؛ نقشه سياسى اين كميته آمريكايى آن است كه بعد از توفيق كامل در انتخابات مجلس شوراى ملى وزراى دولت آينده را از بين كسانى تعيين كنند كه صد درصد در اختيار آنها باشند و خود را منتخب اين كميته بشناسند تا نظريات آنها را بى‏چون و چرا اجرا کنند.» 
همسر منوچهر كلالى (فرانسوى) رابط بين «سيا» با اين كميته بوده و سال‌ها در سفارت آمريكا اشتغال داشته است و از زمانى كه دكتر كلالى، مسئول حزب ايران نوين مى‏شود او به ظاهر كار در سفارت را ترك می‌کند.
«محترماً به استحضار مى‏رساند در تاريخ 21/3/46 ساواك تهران ضمن ارسال گزارش خبرى اعلام داشته ژانين كلالى، همسر نامبرده بالا كه خارجى و تا دو سال قبل در اداره اطلاعات سفارت آمريكا خدمت مى‏نموده است از موقعى كه دكتر كلالى مسئول سياسى حزب ايران نوين گرديده، مشاراليها از سمت خود در اداره مزبور استعفا داده و در حال حاضر نيز با برخى از بانوان خارجى كه از همكاران سابق وى در اداره اطلاعات سفارت آمريكا مى‏باشند، رفت و آمد مى‏نمايد. لذا مراتب به اداره كل هشتم [ضد جاسوسى] منعكس و پاسخ واصله حاكى است طبق يك اطلاعيه تأييد نشده همسر دكتر منوچهر كلالى به مدت دو سال منشى «كيو» دبير اول سفارت آمريكا در ايران كه ظاهراً خود را عضو اداره سياسى سفارت آمريكا معرفى و در حقيقت يكى از رؤساى سازمان سيا و جزو افراد باند «كلنل يا» رئيس سازمان سيا در ايران محسوب مى‏گردد، بوده است. «كيو» كه مدت هشت سال در ايران مأموريت داشته مشوق حسنعلى منصور و اطرافيان وى در تأسيس كانون مترقى و سپس حزب ايران نوين بوده و ژانين كلالى رابط بين «كيو» و گردانندگان كانون مترقى و حزب ايران نوين بوده است.»

امام خامنه‌ای در گذر زمان ـ ۱۶۶
 سید مهدی حسینی/ در ادامه مباحث پیش و در جریان رویدادهای سال 76، «هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی» برگزار شد.  این اجلاس با حضور 55 کشور اسلامی، به میزبانی ایران و با یک برنامه‌ریزی دقیق و لحاظ تدابیر امنیتی کامل در آذر ماه 1376 در تهران برگزار شد.
امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در این اجلاس حضور یافتند و طی نطقی انقلابی خطاب به سران کشورهای اسلامی سه نکته مهم و اساسی را یادآور شدند؛ نکته اول درباره ضرورت شناسایی و شناساندن اسلام و آشنایی بیشتر با یکدیگر بود، نکته دوم اینکه با اشاره به نخستین فرآورده‌های سیاسی ـ انسانی اسلام،‌ یعنی امت اسلامی که از مدینه‌النبی آغاز شد، ظرفیت و کارآیی و دورنمای امت اسلامی را یادآور شدند، در نکته سوم به ظرفیت و قدرت و وظایف سازمان کنفرانس اسلامی اشاره داشتند و خطاب به سران کشورهای اسلامی در این کنفرانس فرمودند: «برادران و میهمانان عزیز بیایید به حول و قوه‌ الهی از فرصت‌ها بهره بگیریم، به یکدیگر نزدیک شویم، مرکز و نقطه اتصال میان خود را تقویت کنیم. کنفرانس اسلامی باید قطعنامه‌های خود را تا اجرای کامل پیگیری کند.  تا این اجلاس‌ها برای ملت‌های ما دستاوردی داشته باشد. به علاوه باید بتواند پارلمان بین‌المجالس کشورهای اسلامی را تأسیس کند. بازار مشترک اسلامی را به صورت یک آرزوی دور، به یک واقعیت تبدیل کند. دیوان داوری اسلامی را پی‌ریزی نماید و بالاخره به نمایندگی از پنجاه‌وپنج کشور اسلامی و یک میلیارد و چند میلیون نفوس، یکی از اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل متحد شود، تا وقتی حق وتو باقی است، ششمین عضو دارای حق وتو در آن شورا باشد.»
این رهنمودهای صادقانه، حکیمانه،‌ مدبرانه و روشنگرانه با استقبال فراوان سران کشورهای اسلامی روبه‌رو شد و بازتاب وسیعی در رسانه‌های کشورهای اسلامی داشت. پس از مدتی اتحادیه بین‌المجالس اسلامی که یکی از پیشنهادهای امام خامنه‌ای بود، تأسیس و راه‌اندازی و اولین اجلاس آن در تهران برگزار شد و نتایج مثبتی به همراه داشت،‌ اما دیگر پیشنهادها و رهنمودها آن‌گونه که باید و شاید پیگیری نشد. این رهنمودها می‌توانست مظهر اتحاد حقیقی بین کشورهای مسلمان در مسائل و منافع مشترک آنان باشد. در این اجلاس شخصیت‌ها و مقامات رده بالای کشورها با امام خامنه‌ای دیدار و گفت‌وگو کردند و هر یک نقطه نظرات خود را اعلام کردند.


 وحيد شفيعي/ پاناما از جمله کشورهاي آمريکاي مرکزي به حساب مي‌آيد که سال‌ها تحت سيطره اسپانيا بوده است. پاناما بخشي از گراناداي جديد اسپانيا (کلمبيا) بود. در سال ۱۸۸۰ کوشش فرانسويان در احداث کانالي در پاناما که اقيانوس اطلس را به آرام وصل کند، ناموفق بود. از زمان جنگ ايالات متحده و اسپانيا در سال ۱۸۹۹ ميلادي، ايالات متحده متوجه شد براي اينکه کشتي‌هايش از ساحل غربي کاليفرنيا خود را به ساحل شرقي اين کشور برسانند، به مسير کوتاه‌تري نياز دارد؛ زيرا در آن زمان کشتي‌هاي آمريکايي براي اينکه از ساحل غربي به ساحل شرقي و بالعکس رفت‌وآمد کنند، ناگزير به دور زدن قاره آمريکاي جنوبي از طريق تنگه «ماژلان» بودند. در آغاز کشور کلمبيا که در آن زمان پاناما جزو خاک اين کشور بود از احداث کانال استقبال کرد؛ اما در آخرين روزهاي پيش از آغاز عمليات اجرايي، نمايندگان مجلس کلمبيا از اينکه حاکميت خود بر بخشي از قلمروي کشورشان را به بيگانگان واگذار کنند با طرح واشنگتن براي احداث کانال پاناما مخالفت کردند.
به دنبال اين تصميم، دولت تئودور روزولت، رئيس‌جمهور وقت آمريکا به طور آشکار ساکنان پاناما را به جدايي‌طلبي تشويق کرد و کشتي‌هاي جنگي آمريکا در ساحل مقابل شهرهاي کولون و پاناما لنگر انداخته و مانع دخالت ارتش کلمبيا شدند.
پس از اعلام استقلال منطقه پاناما از کلمبيا در نوامبر سال ۱۹۰۳ ميلادي ايالات متحده اين کشور نوبنياد را به رسميت شناخته و در ۱۸ نوامبر قرارداد احداث کانال ميان ايالات متحده و پاناما امضا شد. اين کانال سرانجام در سال ۱۹۱۴ گشوده شد. براساس اين قرارداد يک نوار خشکي به عرض هشت کيلومتر از خاک پاناما مجزا شده و به آمريکا تعلق مي‌گرفت. نظارت مستقيم آمریکا بر اين کانال علاوه بر اينکه موجب استيلاي اين کشور بر تمامي تبادلات اقتصادي يکي از مهم‌ترين کانا‌ل‌هاي جهان مي‌شد، موجب حضور همه‌جانبه آمريکا در پاناما نيز بود.
بين سال‌هاي 1984 تا 1990، ژنرال «مانوئل آنتونيو نوريه‌گا» رئیس ارتش پاناما بود و در اين زمان بدون اينكه به طور رسمی عنوان رئیس‌جمهور داشته باشد، در حقيقت او بود كه قدرت را به دست داشت. پس از مرگ «عمر توريخوس»، رهبر نظامي پاناما، در سال 1981ميلادي و چند سال آشفتگي سياسي، قدرت به دست اين ژنرال افتاد. او از مدت‌ها پيش از رسيدن به قدرت، درصدد اعمال سلطه مستقيم بر كانال پاناما و خارج ساختن آن از دست نيروهاي آمريكايي بود. نوريه‌گا به علت تمكين نکردن از سياست‌هاي آمريكا و همچنين به دليل روابط نزديكي كه با دو رژيم مخالف آمريكا در منطقه، يعني كوبا و نيكاراگوئه برقرار كرده بود، در سال 1988 ميلادي از طرف دولت آمريكا متهم به مباشرت و شركت در قاچاق مواد مخدر به آمريكا شد و بعد يك دادگاه آمريكایی، حكم تعقيب و بازداشت او را صادر كرد. پس از اين اتهام، نوريه‌گا از طرف رئيس‌جمهور پاناما از فرماندهي گارد ملي كشور بركنار شد؛ اما او با كودتايي توانست قدرت را در دست بگيرد و از آن ‏پس، جنگ تبليغاتي شديدي عليه نوريه‌گا به راه افتاد كه در آن، آمريكا براي وادار ساختن نوريه‌گا به استعفا، پاناما را تحت فشار اقتصادي قرار داد؛ ولي او حاضر به عقب‌نشيني نشد تا اينكه نيروهاي نظامي آمريكايي در نيمه دوم سال 1989 ميلادي به پاناما حمله کردند. اين حمله ايالات متحده به پاناما كه عمليات «هدف مشروع» نام داشت در دسامبر سال 1989 ميلادي روي داد. اين جنگ را دولت جرج بوش (پدر) به اتهام دست داشتن مانوئل نوريه‌گا، رئیس‌جمهور پاناما، در قاچاق مواد مخدر آغاز كرد.
اين جنگ نابرابر، با مقاومت دليرانه ارتش كوچك و مردم پاناما، دو هفته به طول انجاميد و پس از بمباران وسيع مناطق غير نظامي اين كشور، نوريه‌گا به سفارت واتيكان پناهنده شد؛ اما سفارت واتيكان يك هفته بعد در تاريخ سوم ژانويه سال 1990 ميلادي، نوريه‌گا را تحويل نيروهاي آمريكايي داد و او بلافاصله دستگير و به زندان ميامي منتقل شد. نظاميان آمريكايي نيز در روز 13 فوريه 1990، از پاناما خارج شدند.   
ايالات متحده ابراز شادماني کرد که اکنون عصر جديدي از صلح جهاني از طريق اشغال پاناما ممکن خواهد بود. در بیستم دسامبر سال 1989 منطقه مسکوني بزرگ و فقيرنشيني در پاناماسيتي نابود شد و ۱۵ هزار نفر بي‌خانمان شدند. برخي منابع اعلام کردند؛ بين 500 تا چندين هزار انسان در اين عمليات جان باختند. علاوه بر اين حدود ۳ هزار پانامايي مجروح شدند. بنابر گزارش كميته دفاع از حقوق بشر آمريكاي مركزي آمار تلفات حمله نظامي ايالات متحده آمريکا به پاناما بين ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر اعلام شده است.  
تا سال ۱۹۹۹ نظارت بر کانال پاناما در اختيار دولت آمريکا بوده و واشنگتن در ۳۱ دسامبر اين سال، اين کانال را به دولت پاناما بازپس داد.

 حميدرضا ميري/ عمليات دريايي غرورآفرين مرواريد در هفتم آذر ۱۳۵۹ به همت دريادلان جان برکف انجام شد؛ عملیاتی که طی آن ضربات سنگين و جبران‌ناپذيري بر پيکره نيروي دريايي و هوايي دشمن وارد شد.
اين عمليات را مي‌توان مهم‌ترين جنگ دريايي در پهنه خليج‌فارس دانست. در دو ماه نخست جنگ نبردهاي پراکنده‌اي ميان يگان‌هاي دريايي ايران و يگان‌هاي دشمن به وقوع پيوست که با پيروزي ناوچه‌هاي موشک‌انداز نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و انهدام يا فرار واحدهاي دشمن پايان يافت. در نتيجه اين نبردها يگان‌هاي دريايي دشمن از رويارويي با ناوچه‌هاي موشک‌انداز نيروي دريايي خودداری کرده و به مخفيگاه‌هاي خود خزيده بودند.
در آبان ۱۳۵۹ با اجراي دو عمليات اشکان و شهيد صفري عليه سکوهاي البکر و العميه که پايانه‌هاي بزرگ نفتي دشمن براي صدور نفت آن کشور هستند، تأسيسات سکوهاي مذکور منهدم شدند؛ به اين ترتيب دشمن از امکان صدور نفت از طريق اين سکوها محروم شد و از نظر اقتصادي در تنگنا قرار گرفت.
نيروي دريايي ارتش با هدف خروج يگان‌هاي دشمن از پناهگاه و انهدام آنها اقدام به طراحي عمليات مرواريد کرد. در اين طرح عملياتي این‌طور برنامه‌ريزي شده بود که يک تيم عمليات ويژه با بالگردهاي نداجا بر روي سکوي البکر پياده شده و آن را تسخير کنند. پيش‌بيني شده بود که حمله دلاورمردان نيروي دريايي ارتش به اين سکوها براي بار سوم پس از عمليات اشکان و شهيد صفري و آن هم در کمتر از يک ماه براي حکام رژيم بعثي قابل تحمل نخواهد بود؛ از اين رو براي مقابله با آن دست به اقدامات عجولانه خواهند زد و يگان‌هاي دريايي و هوايي خود را به صحنه خواهند فرستاد.
در شامگاه ۶ آذر ۵۹ عملیات آغاز شد و ناوچه هميشه جاويد پيکان در کنار سکوي البکر مستقر شد. در همين زمان دو فروند ناوچه موشک‌انداز دشمن که در حال خروج از خور عبداله بودند، یکی منهدم می‌شود و دیگری از صحنه می‌گریزد.
ناوچه قهرمان پيکان به طور مکرر با يگان‌هاي دشمن درگير شده و تعدادي از يگان‌های شناور و هواپيماي جنگنده نيروهاي خصم را منهدم می‌کند؛ زيرا همان‌گونه که پيش‌بيني شده بود، دشمن يگان‌هاي خود را يکي پس از ديگري براي مقابله با ناوچه پيکان از بندر ام‌القصر به بيرون مي‌فرستاد؛ اما هماهنگي بين نيروهاي دريايي و هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران موجب شد که تعداد زيادي از هواپيماهاي جنگنده و يگان‌هاي شناور دشمن در اين عمليات منهدم شوند.
در ظهر روز هفتم آذر فرمانده صحنه، پایان عمليات را اعلام می‌کند. بر اساس گشت هوايي انجام شده بر فراز منطقه نبرد آن منطقه خالي از يگان‌هاي دشمن اعلام شده و ناوچه جاويد پيکان عازم بازگشت به پايگاه خود می‌شود.
پس از طي چند مايل يک فروند ناوچه موشک‌انداز دشمن که در زير سکوي العميه مخفي شده بود، از مخفيگاه خود خارج مي‌شود و سه فروند موشک پياپي به طرف ناوچه پيکان شليک مي‌کند که بر اثر اصابت دو موشک ناوچه غرق شده و عده‌ای از کارکنان آن به شهادت می‌رسند.
نتيجه اين عمليات انهدام بخش عمده توان دريايي رژيم بعثي و از بين رفتن تعداد زيادي از هواپيماهاي دشمن بود؛ عملیاتی که طی آن برتري مطلق دريايي در خليج‌فارس به طور کامل ثابت شد و تا پايان جنگ استمرار
یافت.

 این [حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای حاج‌شیخ محمّدعلی اراکی] عبد مُمتَحَن خدا و عالم زاهد و پارسا و این ذخیره‌ گرانبهای الهی در روزگار ما و این بقیه‌ سَلَفِ صالح و یادگار اساطینِ علم و عمل و تقوا، از جمله‌ برگزیدگانی بود که عمر طولانی و پر برکتی را بی‌کمترین خدشه و شائبه‌ای، در طهارت و نزاهت و قداست و معنویت به سر آورد.
راه خدا را با گامی استوار و ارده‌ای خلل‌ناپذیر طی کرد و یک قرن، دل و جان منوّر و پاکیزه‌ خود را در برابر جلوه‌های رنگارنگ دنیای فانی، تسلیم‌ناپذیر و تسخیرناپذیر نگاه داشت. در امتحان‌های دشواری که در یک زندگی صد ساله و در حوادث بزرگ و کوچک آن در برابر هر کسی قرار می‌گیرد مانند کوه، استوار و بی‌تزلزل باقی ماند. هرگز به دنیا و مقام و جلال آن نیندیشید و هرگز احساسات شخصی، ایشان را از شناختن و پیمودن راه خدا باز نداشت. به سوی شهرت و محبوبیّت و مقبولیت قدمی برنداشت و آنگاه که مقدّس‌ترین و گرامی‌ترین نوع شهرت و محبوبیّت با انتخاب شدن از سوی میلیون‌ها انسان مؤمن، به مرجعیت تقلید، به سراغ ایشان آمد، با آن بسی کریمانه و بزرگ‌منشانه روبه‌رو شد، اگر چه حاجت مردم را برآورد و از آنان در راه خدا دستگیری کرد، امّا خود همان عبد محتاج رحمت الهی باقی ماند و دل خاشع و روح پارسای خود را با محبت الهی و ولایت اولیاء معظّم خدا، بیش از پیش پیوند زد.
 (امام خامنه‌ای، 9/9/1373)