در سیر الیالله پنج منزلگاه وجود دارد؛ اولین منزلگاه، منزلگاه توبه است. دومین منزلگاه، منزلگاه یقظه است. سومین منزلگاه، منزلگاه تخلیه است که خیلی خطرناک است... خیلیها وقتی به این منزلگاه رسیدند نتوانستند موفق بشوند. چهارم، منزلگاه تحلیه. پنجم، منزلگاه تجلیه که اگر تخلیه و تحلیه درست انجام بشود در تجلیه کاری آنچنانی نداریم.
تاریکی گناه
در منزلگاه توبه باید اول یک مقدمه را به اجمال بیان کرد. گناه ظلمت است، چون گناه در واقع عمل برای غیر خدا است. آدم چرا گناه میکند؟ محرک یا هوای نفس است، دلم میخواهد این کار را بکنم و برای خواست دلم این کار را انجام میدهم یا شیطان وسوسه میکند که اگر شیطان هم وسوسه کند، باز وسوسه شیطان روی نفس اماره ماست. پس در گناه رنگ الهی نیست. وقتی در گناه رنگ الهی نبود، رنگ الهی رنگ نور است، پس در گناه رنگ نور نیست. آنجایی که نور نیست، ظلمت است، خود ظلمت حجاب است. تا این گناه موجود است، مانع موجود است و تا مانع موجود است، حرکتی نیست و سیر، بعد حرکت است.
اول باید یک حرکتی انجام بشود تا از آن حرکت، سیری درست بشود و از سیر، پروازی درست بشود، این فرد از عالم ملک پرواز به عالم ملکوت کند. پرواز بعد از سیر است و سیر بعد از حرکت است. حرکت چه زمانی است؟ زمانی است که جاده باز باشد. لذا گام اول این است که باید این گناه پاک بشود، تا مانع کنار برود و راه باز بشود.
در گناه تعفن وجود دارد. چون از اسامی خدا «طاهر» و «مطهر» است. هر عمل برای خدا باشد، طهارت دارد و تطهیر هم میکند. اگر خدا در کار نبود طهارت ندارد، طهارت که نداشت تعفن دارد. تعفن که داشت، دل گندیده است، به دل گندیده چه کسی اعتنا میکند، که خدا اعتنا کند؟... چه کسی از خدا عزیزتر و چه چیزی از گناه متعفنتر؟ اگر ما بخواهیم با گندی از گناه که به جان ما آمده است برویم، ما را راه نمیدهند. پس گام اول این است که این گند را از باطن پاک کنیم تا راه بتواند باز بشود و مسیر بتواند آزاد شود.
طهارت قلب شرط حرکت!
حالا با این بیان، این روایت برای ما خیلی راحتتر معنا میدهد: «قُلُوبُ الْعِبَادِ الطَّاهِرَةُ مَوَاضِعُ نَظَرِ اللهِ سُبْحَانَهُ؛ جان بندگان طیب و طاهر محل نظر الهی است.» بعد یک قاعده کلی بیان میفرمایند: «فَمَنْ طَهَّرَ قَلْبَهُ نَظَرَ إِلَيْهِ» اگر باطنی طیب و طاهر بود نگاه به این باطن میاندازند. اگر باطن طیب و طاهر نبود، اعتنایی به آن نمیکنند. اعتنا نکردن؛ یعنی در سیر راه ندادن.
توبه افراد نسبت به خود افراد فرق میکند. خدا از من یک انتظار دارد و از شما ندارد؛ از شما یک انتظار دارد که از من ندارد. آن چیزی که خدا از من انتظار داشت و من مراعات نکردم، از آن باید توبه کنم.
هوشیاری در تعبد
منزلگاه دوم که بعد از این منزلگاه مطرح میشود، منزلگاه «یقظه» است. «یقظه» در لغت به معنای «بیداری» و در مقابل «نوم» است. یقظه در لغت در اینجا مراد نیست. برای اینکه شما در منزلگاه توبه بیدار شدید که توبه کردید. اگر خواب بودید توبه نمیکردید. پس یقظه به معنای بیداری در همان منزلگاه اول انجام شد؛ اینجا مراد این است که حالا که از گناه توبه کردم؛ یعنی دیگر میخواهم واجبات را انجام بدهم، حالا میخواهم محرمات را ترک کنم.
حالا که بنا به توبه گرفتم باید در خودم یک حال تقیّدی ایجاد کنم. فقط عمل به واجبات و ترک گناه مراد نیست؛ این عمل به واجب و ترک گناه تقوا است، نه یقظه. یقظه یعنی حال تقیّدی در خودم ایجاد کنم که اگر واجب جلو آمد، همه کارها برود کنار. الان خداوند به این نکته به من امر فرمود، همه کار کنار، دنبال امر خداوند. یک حرام جلو میآید تمام هم و غم این باشد که از این حرام جان سالم به در ببرم. آن حال تقید را یقظه میگویند و خود این حال کارساز است. باید بعد از عبور از منزلگاه اول که عبور از گناه است در خودمان آن تقیّد را ایجاد کنیم. پیامبر اکرم(ص) وقتی که موقع نماز میشد آنچنان رنگشان برمیگشت که امسلمه میگوید که نه پیامبر(ص) ما را میشناخت و نه ما او را میشناختیم. اصلاً حال عجیبی به آقا دست میداد. وقتی نماز ادا میشد، فرمان حق تعالی امتثال میشد، حال پیامبر(ص) عادی میشد.
روایت دارد وقتی موقع نماز حضرت امیر(ع) میشد، مثل مار گزیده رنگ علی میپرید. علیجان چه شده است؟ میفرمود: «جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقْتُ أَمَانَةٍ» موقع نماز است، زمان ادای امانت است و تا امانت را ادا نکنم، حالم همین است. این حال تقیّد در عمل به واجبات و ترک گناه باید در ما پیدا بشود.
امام و نماز اول وقت
امام امت(ره) است. ببینید خدا کسی را بیخود بزرگ نمیکند. در طول زمان مثل امام امت عالم زیاد داشتیم، اما این کاری که خدا به دست امام داد، چیزی در این باطن باشد که این چنین افتخاری بر او رقم بزند.
وقتی شاه ملعون از ایران بیرون رفت، امام در فرانسه بود. خبرنگاران خواستند با امام مصاحبه کنند که آقا شاه بیرون رفته، برنامه شما چیست؟یک سکو برای امام درست کردند و امام بالای سکو رفت و دور این سکو از سراسر دنیا جمع شدند و تکتک میآمدند و سؤالی مطرح میکردند و امام جواب میدادند و آنها در همان زمان و بدون مکث کلمات را مخابره میکردند، شکوه خیلی بالا است. در گرماگرم صحبت، امام بلند شد. آقا کجا میروید؟ خبرنگاران ماندند و سؤالات مانده است. امام فرمود اگر سؤال دارند بعد از نماز، الان وقت نماز است. به این شکوه بیاعتنا بود ایشان به عظمتهای ظاهری اعتنا نکرد که خدا عظیمش کرد. بعضیها دو مصاحبه میکنند و دو تا خبرنگار از او عکس میگیرند، فاتحه نماز اول وقت خوانده میشود. آن تقید، امام درست میکند. آدم نمیتواند بیجهت دنیا را تکان بدهد. کسی که بخواهد دنیا را تکان بدهد باید خیلی روح قوی داشته باشد تا بتواند این کار را بکند. این تقیدها در کار امام دریچه را وا میکند.
امام رضا(ع) دارند با یک زندیق بحث میکنند. در گرماگرم بحث امام بلند میشوند. آقا کجا؟ فرمودند نماز اول وقت. گفت دلم برای اسلام نرم میشود، یک مقدار بحث ادامهدار بشود دلم قبول میکند. امام فرمود الان موقع نماز است. اگر میخواهی هدایت بشوی، یا سؤال داری بعد از نماز. الان موقع نماز است. این تقیّدها در واقع احترام به فرمان خدا است.
روایات متعدد داریم که اصلاً خداوند عالم وقت نماز را توسعه داد برای کسانی که مشکل دارند و نمیتوانند نماز را اول بخوانند؛ در خیابان دارد میرود و اذان میگویند، نه مکانی برای ادای نماز وجود دارد و نه مسجدی هست. مهمان خانه آمده و گرسنه است و میخواهد ناهار و شام به او بدهد. خداوند برای مشکلدارها وقت نماز را توسعه داد. آن کسی که مشکل ندارد باید اول وقت نماز را بخواند. نباید نماز را آخر وقت بیندازیم، مگر اینکه عذری باشد و چارهای نباشد.
یقظه میگوید باید مقید به نماز اول وقت بشویم. فرمان جلو آمد، چه فرمان به انجام عملی و چه فرمان به ترک عملی که از آن به نهی تعبیر میکنند، همه کارها کنار میرود. خداوند فرمانی دستور فرمودند، همان موقع امتثال این فرمان باشد، همه چیز بعد از امتثال فرمان من باید باشد. این حال باید در ما پیدا بشود.