مريم زاهدي/ انقلاب صنعتي در غرب نيازمند نيروي کار ارزان قيمت بود و جنگ جهاني دوم و حضور مردان در جبهههاي جنگ چنین ايجاب میکرد که نيروهاي جايگزيني براي چرخش چرخهاي صنعت در کارخانهها حضور يابند. ويل دورانت مينويسد: «آزادي زنان از عوارض انقلاب صنعتي است... يک قرن پيش در انگلستان کار پيدا کردن برای مردان دشوار شد، اما اعلامیهها از آنان ميخواست که زنان و کودکان خود را به کارخانه بفرستند.» اين موضوع پشت پرده جرياني است که بعدها تحت عنوان فمینیسم ظهور کرد تا منشأ ظلمهاي بسياري شود که به نام حمايت از حقوق زنان و در قالب شعار برابري جنسيتي تجلي یافت و همين شعار، خانواده غربي را به ورطه بحران کشيد.
تزلزل نظام خانواده، افزايش آمار طلاق، بروز جرائم و فساد و فرزنداني که از سايه پدر و مادر محروم شدهاند، فجايعي هستند که هماکنون غرب در ميان آنها دست و پا ميزند و انديشمندان و حتي دول غربي به اين نتيجه رسيدهاند که براي حفظ ساختار سياسي و اقتصادي خود ناگزيرند به گونهاي تکههاي درهمشکسته ساختار خانواده را پيوند بزنند. پيش از آن در جهان غرب، زن حتي حق مالکيت و حق رأي هم نداشت، اما حالا نياز به نيروي کار ارزان قيمت ايجاب ميکرد زنان را از خانه بيرون بکشند. اما براي اين منظور بايد سناريويي طراحي ميشد تا با تظاهر به احياي حقوق زنان آنان را از خانه بيرون بکشند. اين سناريو با جنبش فمینیسم به ثمر رسيد.
بر اساس دادههاي مرکز ملي آمار در آمريکا، بيش از 15 ميليون زن در ايالات متحده آمريکا سرپرست خانوار هستند و حدود 8/36 درصد از اين مادران در روابط نامشروع بچهدار شدهاند. دادههاي موجود نشان میدهد که بيش از 30 درصد زنان سرپرست خانواده در آمريکا در فقر مطلق زندگی میکنند. بيش از 40 درصد مادران سرپرست خانواده در ايالتهاي ميسيسيپي، لوئيزيانا، کلمبيا و تگزاس به سر میبرند. اوضاع در ديگر کشورهاي غربي هم بهتر از اين کشورها نيست.
آمار آسيبهاي اجتماعي در کشور ما هم مدتهاست تأملبرانگيز شده و به خصوص موضوعاتی همچون افزايش آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج نشان میدهد که ايران هم در مسيري قرار گرفته که جهان غرب در حال بازگشت از آن است.
خانواده ایرانی
و وضعیت مادری
در بررسی و ارزیابی وضعيت خانواده در ایران، با جریانهاي فکری مختلفي مواجه ميشويم که جریان روشنفکری با فراگیري بالا آثار و پیامدهایی را برای خانواده ايراني داشته است. به بيان ديگر، مدرنیته در ایران کارکردهای طبیعی، تاریخی و مشخصههای هویتی ما را دچار اختلال جدی کرد. پیامدهای این طرز تفکر، ازخودبیگانگی نسلهای بعدی، متجدد شدن خانوادههای سنتی و استقبال از فرهنگ غربی و در نهایت سست شدن بنیان خانواده و مادری بود.
اقبال به تحصيلات غفلت از زندگي
استقبال چشمگیر دختران از تحصيلات دانشگاهی يکي از عوامل جدی تغيير در خانوادههای ایرانی به شمار ميرود. کلین معتقد است، تحصيلات، مجرایی برای تغییر نگرش و ارزش هر دو جنس است. در هر صورت ارتقای سطح تحصيلات زنان که انتظار میرود تأثیر مثبتی بر رشد و استحکام خانواده داشته باشد، به دلیل هماهنگ نبودن دیگر عوامل، از جمله تحصیل مردان، میتواند به تهدیدی علیه خانواده تبدیل شود.
اشتغال زنان و تضعيف
نقشهاي مادري و همسري
در سبک زندگي ايرانيـ اسلامي نقشهای مادري و همسري داراي بالاترين جايگاه است، اما رسوخ الگوهای نادرست غربی نظیر کمارزش دانستن دو نقش مهم مادری و همسری، مصلحتگرایی فردی و استقلالطلبی، برابریخواهی و تمایل زنان به نقشهای مردانه، از جمله عوامل عمده گرایش زنان به اشتغال خارج از منزل است. در حال حاضر انگیزه اصلی دختران از تحصيلات عالی پس از کسب موقعیت اجتماعی، اشتغال و کسب درآمد و در نتیجه استقلال مالی و وابسته نبودن به همسر و پدر است، این در حالي است که تحصيلات و اشتغال و استقلال مالی زنان، اگر با ارتقای فرهنگی و رشد باورهای دینی و تقویت هدفگذاری متعالی در ازدواج و تشکیل خانواده همراه نباشد، سبب خواهد شد خانواده به میدان رقابتی با همسر و دیگران تبدیل شود که این موضوع به سود زنان و خانواده نخواهد بود. همين مسائل هم پیامدهایی در جامعه ايراني داشته است.
صعود طلاق
بيترديد کنار هم چيدن تکههاي پازل گرايش به سمت و سوي جريانهاي روشنفکري و جاري شدن سبک زندگي و الگوهاي غربي در زندگي مردم کشورمان ميتواند مبين چرايي افزايش آمار طلاق و کاهش آمار ازدواج در کشور باشد. میزان طلاق در ایران متأثر از رویکردهای جدید اجتماعی افزایش نگرانکنندهای را نشان میدهد که مهمترین آنها بیتوجهی به ارزشهای دینی و کمرنگ شدن پایبندیهای معنوی است. در حال حاضر 2 ميليون و 800 هزار زن سرپرست خانوار وجود دارد که با افزايش آمار طلاق تعداد زنان سرپرست خانوار هم رو به فزوني ميگذارد. پیامدهای قطعی طلاق، چیزی جز تزلزل در کارکرد خانواده، نابسامانی در وضعیت کودکان و تربیت آنان و تشدید ناهنجاریهاي اجتماعي نیست.
افزایش سن ازدواج در ایران روي ديگر اين سکه است و این آمار نشاندهنده تأخیر در واقعه ازدواج است که امر مادری را نیز به تأخیر انداخته و فرصت مادری را در سنین جوانی از زنان میگیرد و طول باروری را کاهش داده و در یک نگاه از ظرفیت مادری در کشور میکاهد. همين موضوع هم موجب شده تا با بحران پيري جمعيت مواجه شويم و سيماي جوان کشور در آيندهاي نزديک مورد تهديد جدي قرار گيرد.
اما پيوستن به کنوانسيونهاي بينالمللي يکي از ريشههاي آسيبهايي است که امروز جامعه با آن دست و پنجه نرم ميکند و همچنان هم حضور در اين کنوانسيونها قرباني ميگيرد. يا برنامههاي سازمان جهاني بهداشت که اصليترين دليل بحران امروز جمعيت در کشور است؛ بحراني که پيوستن به کنوانسيون حقوق کودک و منع خشونت سند 2030 نشان ميدهد هنوز جدي گرفته نشدهاند.
جهان غرب به دنبال اصلاح مسيري است که طي کرده است. به نوشته روزنامه انگليسيزبان «ملت و جهان» در ايالات متحده آمريکا، بسياري از زنان، مشاغل خود را رها کرده و به مادران تماموقت تبديل شدهاند. «ديويد بالنکن هوان»، رئيس مؤسسه ارزشهاي آمريکا، اين رويکرد جديد را «مکتب جديد طرفداري از خانواده» ناميده است.
«هنري ود روژت لانگ فلو»، شاعر بزرگ آمريکايي هم چنين سروده است: «در خانه بمان قلب من و استراحت کن، قلبهاي حافظ خانواده، خوشبختترینند.» سؤال این است ما قرار است کي به این نتيجه برسيم؟!