آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس می‌گوید: ابلیس شاگرد نفس است، اگر شما بخواهید این ‌نفس را که استاد شیطان است بکوبید و رام کنید، باید خود را فقیر کنید. باید خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق هیچ بدانید. آنچه  در دست توست ملک خودت ندانی. بعد از این مرحله، مرحله شب‌زنده‌داری است، این دو راه، راه مبارزه با نفس است.


گفتاری از حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان به مناسبت روز عفاف و حجاب

پس از پیروزی انقلاب، صهیونیست‌ها و استکبار جهانی تصمیم گرفتند علیه انقلاب اسلامی هر کاری که می‌توانند انجام دهند. مهم‌ترین کاری که اینها کردند و تا حدودی هم موفق بودند که جلوی صدور این انقلاب و فتح عالم به وسیله این انقلاب را بگیرند، این بود که برای شعارها و مفاهیم انقلابی ما بدل بزنند.  یکی از کارهایی که اینها برای بدل زدن علیه ما استفاده کردند، حجاب طالبانی بود. الآن شما در هر کشور اروپایی با حجاب بروی، تلقی‌شان از شما این است که شما تحت تأثیر بن‌ لادن این‌گونه هستید. اصلاً اسلام را اینها اسلام طالبانی می‌شناسند و اسلام دیگری را نمی‌شناسند. 

عوامل گسترش بدحجابی
در بررسی‌های انجام شده و نمی‌گویم حتماً به‌ صورت تجربی عالمانه است، اگر از بسیاری از دختران غیرمحجبه بپرسید که شما چرا غیرمحجبه هستید، انگیزه‌های خودشان را این‌گونه اعلام می‌کنند:
1ـ زیبایی‌گرایی
اولین انگیزه‌ای که ممکن است اعلام کنند، «زیبایی‌گرایی» است. در حالی که همین دختران نمی‌دانند پسران درباره‌ ایشان چه می‌اندیشند. وقتی به دختران گفته می‌شود شما به هر انگیزه‌ای تبرج کنید، دیگران به شما چه نگاهی دارند به شدت تعجب می‌کنند! من می‌خواهم بگویم سوءتفاهمی که بین دو جنس زن و مرد طبیعتاً پیش می‌آید‌ـ چون هر یک از این دو جنس خصلت‌هایی دارند و براساس فکر خودشان به اطراف نگاه و قضاوت می‌کنند‌ـ یکی از عوامل شیوع‌دهنده‌ بی‌حجابی است. با این زیبایی‌گرایی باید برخورد منطقی کرد.
زیباییِ مادی را آدم با چه چیز قاطی می‌کند؟ اگر با زشتی معنوی قاطی کند، خیلی بد است؛ اما اگر با زیبایی معنوی قاطی کند خیلی خوب است. خدا به زن‌ها دستوری داده، به ایشان گفته این زیبایی مادی را که خدا به شما داده است، با یک زیبایی معنوی جمع کنید. این زیبایی معنوی چیست؟ حجاب. 
2ـ سنت‌گریزی دوره‌ جوانی
موضوع حجاب تازگی ندارد. 30 سال از شعار حجاب و اقدام برای محجبه‌سازیِ جامعه گذشته است. همین که تازگی ندارد، برای نسل نو یک دلزدگی ایجاد می‌کند. چون نسلِ نو سنت‌گریز است. اذیتش کنید می‌شود سنت‌ستیز. این خاصیتی است که خدا قرار داده است. این‌گونه است. مادرش باحجاب است، در مدرسه هم می‌گویند حجاب، حکومت هم می‌گوید حجاب، به همین دلیل از حجاب حالش به هم می‌خورد. خدا او را این‌جوری ساخته و گفته است من نمی‌خواهم تو مقلدوارانه نسبت به سنت پیشینیان برخورد کنی. 
 اگر جوان‌های جامعه شما در حجاب حرف نویی نسبت به پیشینیان یافتند، محجبه‌تر از پیشینیان خواهند شد، وگرنه بی‌دینی و بی‌حجابی و سنت‌گریزی را پیشه می‌کنند و حق هم دارند. 
3ـ محجبه‌های بی‌نشاط و بداخلاق
محجبه‌ها باید خوش‌اخلاق‌تر و بانشاط‌تر از غیرمحجبه‌ها باشند. آیا این‌جور بوده است؟ خب این یکی از عواملش است. من می‌گویم کسی که نماز می‌خواند، اگر از نماز انرژی، هیجان، شادی و روحیه‌ نگیرد، اگر یک کسی این را نگاه کرد و بی‌نماز شد، حق با آن فردِ بی‌نماز است. تو نماز خواندی، آنقدر دمقی که نمی‌شود به تو نگاه کرد، با آن اخلاقت! تو مگر نماز نخواندی؟ پس کو فایده‌ نمازت؟ پس ما یک ضدتبلیغ‌هایی هم در جامعه‌مان از رفتار محجبه‌های‌مان برای حجاب داریم. 
4ـ ترس از تحقیر
یک جایی در دانشگاهی از دختران دانشجویی که چادر داشتند و چادر را برداشته بودند، پرسیده بودند. 70 درصدشان در آن دانشکده در یک زمان خاصی گفته بودند برای اینکه دیگران ما را تحقیر می‌کنند. خانم‌ها احساساتی‌اند و خیلی خوب تحت تأثیر جوّ و تبلیغات و جنگ روانی قرار می‌گیرند. اگر کسی بیاید در این میدان بخواهد موجی در خانم‌ها علیه حجاب ایجاد کند، موفقیتش دو سه برابر بیشتر است؛ این یک روی سکه است. روی دیگر سکه این است که مردها هم در این زمینه نامردی و سودجویی می‌کنند. خب به یک مرد چه ربطی دارد که خانم‌ها حجاب داشته باشند یا نه؟ وقتی در یک دانشگاهی یک مرد برای بی‌حجابی تبلیغ می‌کند، این جز برای سودجوییِ طبقه‌ مردان است؟  این زن برود در کوه بی‌حجاب بشود، در تنهایی خودش که اشکالی ندارد! کی گفته خانم‌ها باید در تنهایی حجاب داشته باشند. وقتی زن پیش یک مرد است باید حجاب داشته باشد دیگر. وقتی یک آقایی علیه حجاب صحبت می‌کند، دنبال سودجویی‌های خودش است.  
5ـ ضعف تبلیغات دینی
ما کار خوب برای حجاب نکرده‌ایم. هنوز یکی از بهترین کتاب‌های ما کتاب «مسئله حجاب شهید مطهری» است که حدود 50 سال پیش نوشته شده است. این جامعه هر سال باید یک کتاب جدید درباره‌ حجاب برایش نوشته شود. 
به ‌طور کلی، روند تبلیغات دینی در این حوزه ضعیف است. من تبلیغات حوزه را نمی‌توانم بپسندم. من معتقدم برای جوان 14 ساله از حجاب یک جور باید صحبت کرد، برای 18 ساله‌ها یک‌ جور، برای 20 ساله‌ها یک جور دیگر، برای مزدوجان یک جور دیگر، برای مجردها هم یک جور دیگر. 
 6ـ نارسایی‌های رسانه‌ها
بعضی وقت‌ها هم بحث‌هایی داریم که ضدحجاب است. فضای فرهنگی کلی کشورِ ما به ویژه با توجه به ابزار رسانه که خوراک روزمره‌ مردم است، مثل سینما که تمام هنرها را در خودش دارد، هر روز دارد بی‌حجابی ترویج می‌کند. اگر ترویج با حجاب ضدیت نکند، حداقل دارد بی‌حجابی ترویج می‌کند. از سینما گرفته تا تلویزیون ما.  بعد از 30 سال یک فیلم در خدمت حجاب ساخته نشده است. حجاب این‌قدر مسئله فرعی است که نمی‌شود به آن پرداخت؟! 
 7ـ فعالیت‌های بین‌المللی علیه حجاب
عامل بعدی برای ایجاد فضای منفی علیه حجاب، تقویت موتور فعالیت علیه حجاب در مجامع بین‌المللی است. در همین 30 سال پس از انقلاب ماهواره درست شد. در همین 30 سال پس از انقلاب در جهان این همه فیلم‌سازی‌ها رونق پیدا کرد و بلااستثنا همه‌ بنیانگذاران اصلی بنگاه‌های هنری و رسانه‌ای در جهان، همه در دست صهیونیست‌هاست. یکی از بندهای پروتکل‌شان ایجاد فساد و ضدیت با عفاف است. تئوری‌پردازی‌هایی که کرده‌اند در بحث فمینیسم را ببینید؛ مجامع حقوقی که در جهان درست می‌کنند، مانند کنوانسیون حقوق زنان؛ اما بعضی‌ در ایران هنوز نمی‌دانند اینها یعنی چه؟  
 8ـ سوءتفاهم و افزایش سن ازدواج
اگر دختر خانمی دارد بی‌حجابی می‌کند به احتمال 99 درصد دچار سوءتفاهم و اشتباه شده است. به احتمال   99 درصد انگیزه‌ فساد ندارد و فاسد هم نیست. اگر به او بگویی تو فاسد هستی، از سخن تو مشمئز و ناراحت می‌شود. 
و اگر پسرها هم در مقابلِ حجاب انفعال خوبی نشان نمی‌دهند، به دلیل این است که متأسفانه سن ازدواج بالا رفته و همه‌ این پسرها باید یک خوابگاه متأهلی و خانمی داشته باشند که منتظرشان باشد تا از کلاس برگردند، اما متأسفانه این‌گونه نیست.

عثمان‌بن‌حنیف‌ـ 9

قدرت و مقام لذیذترین امور برای افراد دنیاطلب است و برای رسیدن به آن حتی حاضرند پول‌های کلان خرج کنند و از خانواده و دوستان خود بگذرند. چنین اشخاصی هنگامی که به مقامی می‌رسند و لذت آن را می‌چشند، دیگر به هیچ قیمت حاضر نیستند از کرسی قدرت پایین آمده و آن را رها کنند(!) که در حکومت دینی منافقان این گونه‌اند؛ در مقابل مؤمنان و انقلابیون واقعی دنیای فانی را کنار نهاده و برایش ارزشی قائل نیستند و از دست دادن مقام را حتی در برخی موارد سبک شدن بار خود می‌دانند و از آن استقبال می‌کنند و هنگامی که در رأس قرار دارند، به جای لذت از مقام همواره ترس و خوف حق‌الناس و روز قیامت را دارند. البته ایشان تا زمانی که بر منصبی تکیه می‌کنند، با همه وجود خدمت کرده و برای مردم کم نمی‌گذارند. 
منافقین از یک سو دلبسته مقامند و از سوی دیگر برای آنکه بتوانند در حکومت دینی راه خود را بروند، تظاهر به ایمان می‌کنند! راهکار اینان برای ماندگاری در مقام پس از مدتی توجیه و تئوریزه کردن اشرافیت و تجمل و وادادگی است. 
روشن است انسان‌ها تا زمانی قدرت تظاهر دارند و زمانی خواهد رسید که از دورویی خسته می‌شوند و از همین جاست که زبان توجیه آنها برای کنار گذاشتن آرمان‌ها باز می‌شود. 
توجیهاتی از این دست که اگر مسئول جامعه، زندگی خوبی نداشته باشد، ممکن است به فساد و ارتشا کشیده شود پس باید آن را تأمین کرد تا گرفتار فساد نشود. به این ترتیب، ‌برای ایمن نگه داشتن جامعه اسلامی از فساد باید قاضی، وزیر و... در این جامعه زندگی مرفهی داشته باشد تا چشم و دل سیر شود! 
یا هنگامی که از مذمت حقوق‌های نجومی گفته می‌شود، بیان می‌دارند که اگر به فلان مدیر حقوق خوب و بالا داده نشود، ممکن است به خارج برود و جامعه دینی از تخصص او محروم شود و به یقین این برای جامعه و مردم مسلمان خسارت خواهد داشت! چنین توجیهی در حالی است که خیل افراد جوانان متخصص و جهادی در جامعه وجود دارند و حاضرند برای امت و کشور خالصانه و با حقوق بسیار کمتر و البته با کیفیت خیلی بهتر تلاش کنند.
امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه مشهور خود به عثمان‌بن‌حنیف، پس از بیان سبک زندگی زاهدانه خویش، در برابر این توجیهات دفع دخل مقدر کرده و پاسخ می‌دهد: «گویی یکی از شما را می‌بینم که می‌گوید، اگر قوت پسر ابوطالب چنین است، باید که ناتوانی‌اش از پای بیفکند و از نبرد با هماوردان و کوشیدن با دلیران بازش دارد. بدانید که آن درخت که در بیابان‌ها پرورش یافته، چوبی سخت‌تر دارد و بوته‌های سرسبز و لطیف، پوستی بس نازک. آری، درختان بیابانی را به هنگام سوختن، شعله نیرومندتر باشد و آتش بیشتر.»
در این کلام حضرت امیرمؤمنان علی(ع) ساده‌زیستی و زهد نه تنها سبب ضعف و نقص نمی‌شود؛ بلکه فرد را قوی‌تر و مفیدتر می‌کند. به فرموده امام راحل تجربه نشان داده است در طول تاریخ خاصیت اشرافیت و حکومت رفاه‌طلبان این بوده است که همواره در برابر سفارتخانه‌های خارجی ذلیل بوده‌اند. (سخنرانی 29 اسفند 1367) اینان در قبال کار برای مردم خود تنبل و کم‌بازده هستند و در برابر سختی‌ها و فشار دشمنان شکننده و ترسو! 
اما از آن سو مدیران زاهد و دنیاگریز در تب و تاب خدمت به مردم شب و روز نمی‌شناسند و در برابر دشمنان عزتمدارانه برخورد می‌کنند.


 محمد گنجی‌لیسار/ روايتی از امام جعفر صادق(ع) نقل شده است که مخاطب آن حضرت در این روایت یکی از اصحاب ایشان به نام «عبد‌الله‌بن‌جندب» است. حضرت در این روایت، مطالبی بسیار مفید و ارزنده را بیان فرموده‌اند که به طور قطع برای کسانی که در مسیر خودسازی و سیر و سلوک و تقرب الی‌الله گام برمی‌دارند، می‌تواند بسیار راه‌گشا باشد. 
 برای نمونه، در بخشی از این حدیث که به صفات شیعه اشاره شده، آمده است:
«يَا ابْنَ جُنْدَبٍ إِنَّمَا شِيعَتُنَا يُعْرَفُونَ بِخِصَالٍ شَتَّى(۱)»؛ ای پسر جندب شیعیان ما با امتيازاتى شناخته مي‌شوند.» شیعه بودن به زبان نیست؛ بلکه صفات خاصی دارد که به همان صفات نیز شناخته می‌شود.
«سخاوت و بخشش نسبت به برادران»؛ گشاده‌دستی و احساس مسئولیت نسبت به برادران ایمانی، اولین صفت یک شیعه‌ واقعی است. کسی که نسبت به امور دیگر مؤمنان بی‌تفاوت باشد، از منظر امام صادق(ع) شیعه‌ حقیقی نیست. 
«خواندن پنجاه ركعت نماز [واجب و مستحب] در شبانه‏روز»؛ ما به این دلیل نسبت به اهل بیت گرامی پیامبر(ع) ارادت و عشق داریم که آنان بندگان ممتاز و بی‌نظیر خدای تعالی بودند. پس کسی که خود را شیعه‌ ایشان می‌داند، باید نشانه‌ای از این بندگی و عبودیت در او به چشم بخورد. 
«شيعيان ما... همنشين با دشمنان ما نيستند و از كينه‏توز ما درخواست نمي‌كنند گرچه از گرسنگى بميرند»؛ یکی از صفات پسندیده‌ انسانی «عزت نفس» است. انسان تا حد ممکن حتی نباید از نزدیکانش درخواست کند، اما گاهی ناچار می‌شود دست تمنا به ‌سوی دیگران دراز کند. حال این پرسش مطرح می‌شود که باید از چه کسی تقاضا کنیم؟ امام صادق(ع) می‌فرمایند: «باید از کسی تقاضا کرد که حداقل بغض اهل بیت(ع) در دلش نباشد.» شاید توجه به این نکته‌ مهم گره‌گشای بسیاری از مشکلات کنونی ما باشد. 
پی‌نوشت‌:
۱ـ بحار الانوار؛ ج 75؛ کتاب الروضه؛ باب 24؛ روایت 1؛ ص ۲۸۶ـ ۲۷۹.


تاب‌آوري خانواده‌ها در برابر سختی‌ها و بحران‌ها

 مريم زاهدي/ کشتي زندگي هميشه بر روي دريایی آرام در جريان نيست، گاهي وقت‌ها این دريا موّاج و طوفاني مي‌شود و يک حادثه، يک اتفاق ناگهاني و حتي فاجعه‌هايي در ميانه‌هاي راه کشتي زندگي‌شان را با تکانه‌هايي مواجه مي‌کند که گاهي سبب غرق شدن همه اعضاي خانواده می‌شود. اما در اين ميان کم نيستند خانواده‌هايي که مي‌دانند چگونه بايد با چنين طوفان‌هايي مواجه شوند و چگونه در صورت لزوم از قايق‌هاي نجاتي همچون ايمان و ارتباطات قوي درون خانوادگي بهره بگيرند و خانواده را به ساحل نجات برسانند. 
خانواده نقش بسيار مهمي در سلامت رواني انسان‌ها دارد، به طوری که بسياري از نابهنجاري‌هاي انسان ريشه در خانواده دارد و بسياري از موفقیت‌ها و پيشرفت‌هاي افراد نيز در سايه خانواده‌اي سالم و موفق شکل مي‌گيرد. يکي از ویژگی‌های مهمی که در خانواده‌ها باید به آن عمل شود، تاب‌آوري در مواجهه با مشکلات و چالش‌هاست. 
در شرايط آسيب‌زا و به خصوص آسيب‌هاي عودکننده پيچيده ممکن است کارکرد خانواده و شبکه‌هاي حياتي وابسته به آن از هم گسيخته شود. در اين ميان تاب‌آوري جايگاه ويژه‌اي در روانشناسي خانواده دارد. تاب‌آوري توانمندي تحت شرايط تنش‌زا و همچنين در طول بحران و مصيبت تعريف مي‌شود. به عبارت ديگر، تاب‌آوري فرآيندي پوياست که در برگيرنده سازگاري مثبت دريافتي از شرايط ناگوار است. نبايد فراموش کرد که تاب‌آوري افزون بر سازگاري يا حل مسئله، شامل تغيير يا رشد مثبت هم می‌شود. تاب‌آوري خانواده محصول عواملي در درون و بيرون خانواده است. ‌انسجام و انعطاف‌پذيري در خانواده، نظام باورها، يعني ارزش‌ها، ‌عقايد  و نگرش‌هاي غالب در خانواده‌ها و نوع ارتباطاتي که ميان اعضاي خانواده در انتقال اين باورها و ارزش‌ها وجود دارد، جزو عواملي است که در تاب‌آوري خانواده‌ها در موقعیت‌های نامساعد و مصائب احتمالي نقش دارد. اما ببينيم اين فرآيند چگونه شکل مي‌گيرد. 

بازيگران عرصه تاب‌آوري
 اعضاي خانواده 
اتفاقات ناخوشايند و بد هم بخشي از زندگي ماست که خيلي وقت‌ها از مواجهه با آنها ناگزيريم. مشکلات شديد مالي، از دست دادن يکي از عزيزان يا اعضاي خانواده، وقوع حوادث غير مترقبه‌ همچون تصادفات جاده‌اي يا حوادث طبيعي همچون سيل زلزله و... که نيازمند آن است در برابر چنين شرايطي تاب‌آوري لازم را داشته باشيم. اما عواملي همچون مذهب، باورها و اعتقادات ما مي‌تواند تأثير چشمگیری در ميزان تاب‌آوري ما در مصائب داشته باشد.
مذهب و معنويت با زندگي ما آميخته شده است و نقشي محوري برای ما دارد. ارتباط با يک وجود متعالي، ‌باور به غيب و باور به رشد و تعالي در پيچ و خم‌هاي زندگي و تنظيم زندگي شخصي بر مبناي ارتباط با موجودي متعالي تعريفي است که مي‌توان از معنويت ارائه داد. معنويت همان‌قدر که فردي است، جمعي هم هست. خانواده داراي يک روح جمعي است و بسياري از تحقيقات نشان مي‌دهد ميان تقيدهاي مذهبي افراد و خانواده‌ها با تاب‌آوري آنها در موقعیت‌های سخت و بحراني ارتباط مستقيمي وجود دارد.  
افزون بر اين در خانواده‌هايي که ارتباطات اعضاي خانواده با يکديگر محکم‌تر است، توانايي بهتري در تاب‌آوري دارند. اما نکته‌ تأمل‌برانگیز در اين است که تعاملات ميان اعضاي خانواده‌هاي مذهبي قوي‌تر است. پس مي‌توان اين‌گونه نتيجه‌ گرفت که معنويت در خانواده علاوه بر اينکه به طور مستقيم بر ميزان تاب‌آوري اثر مي‌گذارد، در عين حال با بهبود کيفيت ارتباط مي‌تواند موجب شود اعضاي خانواده همراهي و همدلي بيشتري با يکديگر داشته باشند و اين مسئله تحمل موقعیت‌های سخت و طاقت‌فرسا را براي همگي آنها راحت‌تر مي‌کند؛ چرا که هر يک از اعضا به حضور و همراهي یکدیگر اميد دارند و به قولي پشت‌شان به حضور هم گرم است. 

نقش معنويت
 در استحکام خانواده 
معنويت در خانواده با سازوکارهاي خاص خود باورهاي مثبت و کارآمدي را در اعضاي خانواده پرورش مي‌دهد. از سوي ديگر همين معنويت و باورهاي مذهبي موجب مي‌شود افکار منفي و مخرب در ارتباطات اعضاي خانواده رخنه نکند. 
تجربه مواجهه با افراد مؤمن و مذهبي به ما اثبات مي‌کند که اين افراد به واسطه ارتباط محکمي که با خداوند دارند، در تعاملات خود با ديگران از رفتارهاي تخريبگر ارتباط همچون؛ تحقير، ‌سرزنش و ناسزاگويي پرهيز مي‌کنند. 
فرهنگ ايراني‌ـ اسلامي همواره بايدها و نبايدهايي را براي ارتباط با ديگران براي ما در نظر گرفته است که رعايت آنها مي‌تواند نظام ارتباطي سلامت و کارآمدي را رقم بزند. در خانواده‌هاي معنوي اساس ارتباط بر مبناي احترام متقابل اعضاي خانواده به يکديگر است. احترام کوچک‌ترها به بزرگ‌ترها و همراهي اعضاي خانواده در انجام تکاليف ديني و وظايف معنوي همچون نماز و کارهاي خير موجب مي‌شود تا در اين قبیل خانواده‌ها رذایلی همچون غيبت و تهمت و آسيب‌هاي رفتاري به حداقل برسد. 
به يقين، خانواده‌اي که اعضاي آن نمي‌توانند با يکديگر روابط مناسبي برقرار کنند و احساسات و هيجانات خود را با يکديگر در ميان بگذارند، نمي‌توانند در هنگام مواجهه با مشکلات رفتارهاي معقولي بروز داده و کارکرد مناسبي داشته باشند؛ چرا که در هنگام بروز مشکلات و بحران‌ها نظام خانواده تحت‌الشعاع قرار مي‌گيرد و اگر ساختار ارتباطي مناسبي در ميان اعضاي خانواده برقرار باشد، اين ارتباط نقش حامي ساختار و نظام خانواده را بازي خواهد کرد. اما فقدان مهارت‌هاي ارتباطي يا وجود روابط منفي ميان اعضاي خانواده مي‌تواند آنها را در مواجهه با بحران‌ها دچار چالش جدي کند. 

ايستادگي در مقابل 
روي ديگر زندگي
ارتباطات ميان اعضاي خانواده يکي از کليدي‌ترين عواملي است که کيفيت زندگي خانواده‌ها را تعيين مي‌کند. ارتباط والدین با فرزندان و ارتباط فرزندان با يکديگر شالوده‌هاي خانواده را تشکيل مي‌دهد و به آن استحکام مي‌بخشد. خانواده‌هاي مذهبي به واسطه عمل به ارزش‌ها و بايدها و نبايدهاي ديني ارتباطات محکم‌تري دارند؛ بنابراین وقتي زندگي روي خوشش را از آنها برمي‌گرداند، مي‌توانند قوي‌تر و مستحکم‌تر عمل کنند.


همه هستند؛
همه؛
مادر، پسران و پدر؛
آخرین عکس خانوادگی خانواده شهید مدافع حرم «ابراهیم رشید».
بیاییم هر چند وقت یک‌بار موقع گرفتن عکس خانوادگی، موقع عکس گرفتن با پدر، عکس گرفتن با برادر، عکس گرفتن با همسر، یادی کنیم از شهدا، شهدای مدافع حرم، از خانواده شهدا.
شاید آن وقت دیگر حتی فکرش را هم نکنیم که مدافعان حرم برای مال دنیا به سوریه رفته‌اند.
شاید آن وقت دیگر ساده از کنار دروغ‌پراکنی آن جماعت جاهل که پیش گوش و چشم ما از شهید مدافع حرم بد می‌گویند، نگذریم و بدون ترس از اخم آنان، غیرت کافی برای پاسخ را در 
خود بیابیم!



امروز اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و برقراری روابط سالم میان زن و مرد، والدین و اولاد، بر کسی پوشیده نیست. جامعه مجموعه‌ای متشکل از افرادی است که طبق قوانین خاصی با هم زندگی می‌کنند، اگر افراد آن جامعه، استعدادهای خوب و سپس اخلاق و روحیات عالی داشته باشند، آن جامعه نیز موفق خواهد بود. خانواده پایه اساسی هر فرد در جامعه محسوب می‌شود، به طوری که اگر افراد خانواده بتوانند با روابطی شایسته و مناسب، روح و جسم یکدیگر را آرامش بخشند و زمینه شکوفا شدن صفات و استعدادهای درونی را آماده کنند، جامعه‌ای موفق به وجود خواهد آمد. اگر زن و شوهر، با تفاهم کامل و دوستی و صمیمیت، محیطی باصفا در خانه ایجاد کنند، آنها نه تنها با این کار، فرزندانی شایسته و با ادب پرورش می‌دهند؛ بلکه خودشان نیز از این محیط سالم نیرو می‌گیرند و زندگی آنها همواره پرفروغ و بانشاط خواهد بود. مرد و زن، همواره از دیدن یکدیگر لذت می‌برند و در کارهای مربوط به خود نشاط و آمادگی بیشتر برای حل مشکلات و یا استقامت در مقابل آنها خواهند داشت؛ چرا که فضای محبت و امید، همواره نشاط‌آفرین و پویا خواهد بود.
محیط سالم خانواده، فضای بسیار مناسبی برای شکوفا شدن استعدادهای فکری، روحی و جسمی فرزندان است، تا بتوانند، به سعادت خود و اجتماع کمک کنند. یکی از افتخارات بزرگ دین مقدس اسلام، توجه خاص و تأکید فراوان به نظام خانواده است. 
کتاب روابط زن و مرد یا اخلاق در خانواده به وظايف زن و مرد در قبال يکديگر مي‌پردازد. در اين کتاب به وظایف زن یا شوهرداری و وظایف مرد یا آداب زن‌داری پرداخته شده است. سپس برنامه زندگی از نگاه امام موسی‌بن‌جعفر(ع) مورد بررسي قرار گرفته است. والدین موفق و تربیت فرزند در مکتب اهل بیت(ع) و مسائل محرم و نامحرم از بخش‌هاي ديگري است که در اين کتاب به آن پرداخته شده است. 


 دکتر مجيد ابهري/يکي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي خانواده‌هاي مؤمن و مذهبي اين است که چگونه رفتارهاي ديني را به فرزندان خود بياموزند و اين رفتارها را در وجود آنها نهادينه کنند. گاهي اوقات بچه‌ها آن‌طور که بايد و شايد به امور مذهبي رغبت نشان نمي‌دهند. سؤال این است که در برابر چنين رفتاری چه بايد کرد؟ برای نمونه چگونه بايد فرزندان‌مان را نمازخوان و روزه‌گير بار بياوريم، يا چگونه دیگر رفتارهاي ديني را به آنها بياموزيم تا عامل به دين باشند؟
براي رفع دغدغه تربيت ديني فرزندان در خانواده همواره بايد به اين نکته توجه داشت که خانواده اصلي‌ترين مدرسه تربيت ديني است و براي تحقق اين مهم والدين با رفتارهاي خود در جایگاه الگوهاي اوليه پايه‌گذار تربيت ديني هستند. وقتي فرزندان را به کاري دعوت مي‌کنند، يا از رفتاري نهي مي‌کنند خود بايد عامل واقعي به آن رفتار باشند. برای نمونه اگر قرار است فرزنداني راستگو تربيت کنيم، والدين حتي به شوخي هم نباید دروغ بگویند. 
در یک نمونه آشکار متأسفانه برخی از والدين وقتي تلفن زنگ مي‌زند از فرزندشان مي‌خواهند بگويد پدر يا مادر در خانه نيستند. با چنين رفتارهايي از سوي والدين پايه‌ دروغ در ذهن فرزندان گذاشته مي‌شود. در یک نمونه دیگر، اگر قرار است والدين فرزند‌شان را به خواندن نماز ترغيب کنند، بايد بدون اجبار و اصرار، خودشان در اول وقت نماز را بجا بياورند. در حقیقت می‌توان گفت، کودکان رفتار پدر و مادر را دنبال و اجرا می‌کنند، نه توصيه‌هاي آنان را. از همین جا سنگ بناي آموزش نفاق و رفتار منافقانه برای کودکان گذاشته مي‌شود.
بنا بر آنچه گفته شد، به صراحت می‌توان گفت؛ پدر و مادر الگوي تربيت ديني فرزندان هستند و خانواده اصلي‌ترين و بنيادي‌ترين کلاس برای آموزش سبک رفتاری آنها به شمار می‌آید.  
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.