شهناز سلطانی / طبق سرشماری مرکز آمار کشور در سال 95 بیش از 9 درصد جمعیت ما (بیش از ۷ میلیون نفر) سالمند هستند. از سویی با اجرای سیاستهای کاهش جمعیت در دهههای گذشته، اکنون نرخ باروری رقم ۸/۱ را نشان میدهد. با این توصیف و با رشد جمعیتی که پیش رو داریم در سه دهه آینده با بحرانی به نام سالمندی روبهرو خواهیم شد که از همین امروز باید فکری به حال آن و مشکلاتش کرد.
فاصله گرفتن جمعیت از جوانی
سالها به خودمان بالیدیم که جمعیت کشور ما جوان است و فرصت مهیاست تا به مدد آن دست به کارهای بزرگی بزنیم؛ فرصتی که در کمتر کشوری یافت میشود و اگر یافت شود فرصت گرانبهایی است که باید خوب از آن برای نسلهای بعد و دهههای آینده بهرهبرداری کرد. اما تا چشم به هم بزنیم، این فرصت نایاب از دست میرود و جوانهای ما از سالهای جوانی فاصله میگیرند، پا به میانسالی میگذارند و بعد هم مو سپید میکنند و وارد دوران پر تجربه سالمندی میشوند؛ دورهای که مشکلات خاص خود را دارد و اگر از پیش برای آن طرح و برنامهای نداشته باشیم به سختی طی خواهد شد. از سوی دیگر موضوع جمعیت از نظر جمعیتشناسان امری پویاست و احتمال تغییرات در آن فراوان است؛ یعنی خیلی نباید بدبینانه به آن نگاه کرد، ولی تجربه در کشورهای با جمعیت سالمند نشان داده اگر از امروز برای آن چارهای اندیشیده نشود چه بسا زودتر به روزگار آنها دچار میشویم.
آغاز بحران پیری
دو سال پیش که وضع جمعیت کشور برای آخرین بار بررسی شد، تعداد زنان سالمند را 3 میلیون و 700 هزار نفر و تعداد مردان سالمند را 3 میلیون و 600 هزار نفر اعلام کردند که به گفته کارشناسان جمعیت سازمان ملل متحد اگر وضع به همین منوال پیش برود، سال 1420 شمسی آغاز بحران پیری جمعیت ایران است و باز با همین منوال ۶۰ سال بعد، یعنی در سال 1480 جمعیت ما فقط 32 میلیون نفر برآورد میشود؛ همان جمعیتی که روزی مایه فخر و توانمندی ما محسوب میشد. البته این فرضیهها وقتی به نتیجه میرسد که ما هیچ برنامه و سیاستی برای جمعیت اتخاذ نکنیم؛ اما خوشبختانه متولیان امر هوشیار شدهاند و زنگ خطر از چند سال قبل به صدا درآمده و امیدواریها قوت گرفته است. در این میان هشدارها و تأکیدات رهبر معظم انقلاب نقش اساسی داشته است.
افزایش تولدها و روزنه امید
سیاستهای جمعیتی کشور که در اوایل دهه 70 فعالیتش را با مهار جمعیت و به تبع آن کاهش جمعیت شروع کرد، موفق شد میزان باروری را از ۴/۶ در اوایل دهه 60 به ۸/۱ درصد در شرایط فعلی برساند. به گفته مرکز آمار کشور، ایران در آستانه پیری جمعیت است؛ چرا که الان نیمی از جمعیت زیر 30 سال و نیمی دیگر بالای 30 سال هستند و افراد بالای 65 سال ۱/۶ درصد جمعیت کشور را شامل میشوند که اگر این رقم به 8 درصد برسد، بحران پیری محسوس خواهد بود. اما خوشبختانه مرکز آمار از افزایش تعداد تولدها در پنج سال اخیر خبر میدهد.
سیاستهای حمایتی راهگشا
معضل بیکاری، بالا رفتن سن ازدواج و افزایش اشتغال زنان در دهههای اخیر از دلایل مهم پایین آمدن میزان باروری در کشور است که اگر این میزان به وضعیت مطلوب برسد، پیر شدن جمعیت کشور هم به تأخیر خواهد افتاد. اگر قدمهای مؤثری برای رفع معضل بیکاری برداشته شود و مقدمات لازم نیز برای ازدواج فراهم شود، آن وقت است که میتوان به افزایش میزان باروری امیدوار بود. سیاستهای حمایتی از زنان شاغل هم که بخش مهمی از بار اقتصادی خانواده و جامعه را به دوش میکشند در این افزایش تأثیر مستقیم دارد.
رفاهزدگی مانع باروری
البته رفاهزدگی را هم نباید نادیده گرفت که در دهههای اخیر نه فقط در کلانشهرها که این اپیدمی در روستاها هم به کم شدن میزان زاد و ولد کمک کرده است. به این معنا که آنهایی هم که از نظر اقتصادی مشکلی در تأمین هزینههای فرزندآوری و تربیت آن ندارند و وقت و زمان لازم را میتوانند صرف آن کنند، از پذیرش مسئولیت سر باز میزنند.
معضل کاهش نیروی کار
یکی از مهمترین پیامدهای ناگزیر افزایش جمعیت سالمند در هر کشوری تأثیر منفی آن بر جمعیت نیروی کار است. نیروی جوان و کارآمد در هر کشوری، داشتهای مهم برای آن محسوب میشود که میتواند در توسعه و پیشرفت اقتصادی آن بسیار تأثیر بگذارد. نقطه مقابل آن هم کاهش جمعیت نیروی کار است؛ دقیقاً همان چیزی که با پیر شدن جمعیت کشور محقق میشود. در چنین مواقعی وارد کردن نیروی کار از کشورهای دیگر نه فقط دور از ذهن نیست که لازم و ضروری هم هست. ورود مهاجر در هر جامعهای معضلات مختص خود را دارد. زیستن کنار افرادی از فرهنگی بیگانه خود زمینهساز مشکلات عدیده اجتماعی است که با ورود مهاجران هویدا میشود.
سالمندان مصرفکنندگان
عمده خدمات
سالمندان در گروه کسانی قرار میگیرند که به شدت به ارائه خدمات رفاهی مثل بهداشت و سلامت نیاز دارند. افزایش حجم برداشتهای مالی از صندوقهای بازنشستگی به نوبه خود موضوع مهمی در اقتصاد هر کشوری محسوب میشود که باید پیش از رسیدن به معضل سالمندی تدابیری برای آن اندیشید. موضوع وقتی ریشهدار میشود که درآمد حاصل از تلاش نیروی کار در مقایسه با برداشتها از صندوقهای بازنشستگی فزونی نگیرد که این موضوع در اقتصاد هر کشوری حیاتی است.
به هر حال، ما تنها کشوری نیستیم که دیر یا دیرتر پا به مرحله سالمندی میگذاریم؛ بلکه کشورهایی مانند آلمان و ژاپن سالهاست که در این دوران به سر میبرند، اما مهمترین بحث به تعویق انداختن آن و کاستن از جمعیت سالمندی است. وقتی هم که زمان آن رسید ناگزیر از ورود به دنیای سالمندی هستیم، اماباید از قبل فکری به حال آن کرده باشیم. سالمند نیاز به مسکن دائمی، درآمد و دریافت خدمات بهداشتی و سلامت دارد و همچنین فرزندانی که بخشی از نیازهای عاطفی آنها را برآورده کنند. اما با تعداد فرزندان کم چه بسا عملاً بخشی از این نیازهای عاطفی بیپاسخ خواهد ماند. مناسبسازی مبلمان شهری برای سالمندان از جمله دیگر ضروریاتی است که تقریباً در شهرسازی ما نادیده گرفته شده است.
حل تناقض
به هرحال، همانطور که در سالهای گذشته برنامه مهار جمعیت و کاهش زاد و ولد در زمان خود به موفقیت مورد نظر دست پیدا کرد، امروز هم چنین برنامهای با همان شدت و قدرت لازم است تا برنامه فرزندآوری محقق شود. در آن سالها مسئولان بهداشت و سلامت جامعه، رسانهها و... دست به دست هم دادند و با حمایت و تشویق به برنامههای مورد نظرشان در مهار جمعیت رسیدند، امروز هم نباید انتظار داشت به صرف تشویق در گفتار به افزایش میزان باروری دست پیدا کنیم. روزگاری نه چندان دور کاهش فرزندان و امروز افزایش فرزندان را از همان مردم مطالبه میکنیم. برای حل این تناقض نیاز است بسترهای لازم با شرایط و امکانات لازم فراهم شود.