عبدالله نوریگلجایی/ از بررسی و مطالعه کلی که درباره انجمن حجتیه در این سلسله مقالات انجام شد میتوان نکات زیر را در جمعبندی مورد توجه قرار داد:
1ـ مسئلة تقيّه در انجمن حجتيه بسيار مهم و عميق است، بهگونهاي که هرچه شواهد بيشتري مبني بر عضويت يا انتساب يک فرد يا افرادي به انجمن حجتيه بيشتر باشد، انکار فرد يا افراد عضو يا منتسب، بيشتر است. يکي از دهها علت تقيّه، آن است که اعضا يا منتسبان به انجمن چنین ميانديشند که هر اندازه بحث انجمن بيشتر مطرح شود، شبهات دربارة آنها بيشتر ميشود.
2ـ انجمن حجتيه پس از سالها کار تشکيلاتي و با عنايت به شرايط زمان و مکان، تغيير روش داده است، اما اين تغيير بيش از اينکه در اهداف و اصول باشد، در روشها صورت گرفته است و اين به آن معنا نيست که انجمن گاه خلاف تفکر موتور روشن چراغ خاموش عمل نکند.
3ـ نبايد غافل بود که افکار انجمن در برخي فضاها و در برخي شرايط ميتواند پيرواني پيدا کند، يا بر کساني تأثير بگذارد؛ زيرا ممکن است وقتي در يک محيط کماميد يا بياميد قرار بگیرند و بگويند: «جهان رو به تاريکي ميرود و هر روز بدتر از روز پيش ميشود و وقتي به تاريکترين وضع خودش رسيد، زمان ظهور فرا ميرسد.»(1) و برخي از روايات را هم چاشني آن کنند، مقابله با آن به سعة صدر، بصيرت سياسي، عمق ايدئولوژيکي و... نياز دارد.
4ـ بعيد نيست انجمن در فضاي تقيّه يا در شرايط ديگر، ضمن سانسور شعارهاي ديرينة خود و با اين تغيير ظاهري، راه را بهسوي مقصود اصلي خويش باز کند؛ بنابراين، ممکن است برخلاف شعارهاي پيشين بگويند: جهان رو به روشنايي و کمال است و انسانها روزبهروز بهتر ميشوند و حقوق انسانها روزبهروز بيشتر شناخته ميشود و ايمان و معرفتشان رو به رشد است، يا مطرح کنند؛ در صورتي که جامعه رو به تاريکي باشد، اصلاً علتي براي ظهور فراهم نميشود.
5ـ ترديدي نيست که ايدههاي انجمن درباره ولايت مراجع به معناي مخالفت آشکار و پنهان با ولايت فقيه است، از اين رو، انجمن حجتيه ولايت فقيه را آنگونه که امام خميني(ره) مطرح ميکرد، باور نداشت و آنگونه که انجمن، گفتمان مهدويت را يک گفتمان جهاني به شمار ميآورند، جايي براي وليّ امر مسلمين باقي نميماند.(2)
6ـ انجمن بيش از اينکه متأثر از واقعيتها باشد، تحت تأثير رؤياست؛ مثلاً دستور امام زمان به شیخمحمود حلبي در خواب براي تأسيس انجمن، نمونهای از رفتارهاي غيرواقعي آنان در اين زمينه است.
7ـ در زمینه ارتباط علما و مراجع با انجمن نبايد کليگويي کرد؛ بلکه بايد مصداقي سخن گفت؛ مثلاً حضرت امام(ره) در اواسط سال 13۴۹، انجمن را تأييد کردند و کمتر از يک سال و در اوايل سال 1350 حمايت خود را پس گرفتند و به صراحت در نامة خود به آيتالله گرامي نوشتند: از وقتي مطلع شدم جلسات ايشان (جلسات شيخمحمود حلبي) ضررهايي دارد، از ايشان تأييدي نکرده و انشاءالله تعالي نميکنم. از سوي ديگر، تأييد مراجعي مثل آيتالله حکيم و آيتالله شاهرودي از انجمن، به زمانهاي قبلتر برميگردد و اجل فرصت نداد انحراف انجمن را درک کنند و تأييد خود را بردارند.
8ـ فضاي انجمن غيرسياسي بود، به طوری که اعضاي جوان انجمن به حدي از مبارزه دور نگه داشته ميشدند که گاه بعد از مدتي، از انجمن زده شده، به گروهي ملحق ميشدند که در مقابل انجمن، قرار داشت. اين گروه همان، مجاهدين خلق با روش مبارزة مسلحانه بود و اين افراط و تفريط را ميتوان در نامهاي که مجتبي طالقاني به پدرش نوشت، دريافت. وي که از محصلان مدرسة علوي بود، علت پيوستن خود به سازمان مجاهدين خلق را تصوير غير مبارزاتي انجمن از معصومان دانسته است.
9ـ انجمن حجتيه داستان کساني است که با هدف تربيت ديني مهندسان، بازاريان و کارمندان شکل گرفت، اما سرانجام، آنان را در جايگاه مفسران قرآن نشاند؛ از اين رو، به عرصة عرضة تفاسير عوامانه و سطحي از دين منتهي شد. در واقع، فاجعه از زماني آغاز شد که عدهاي در جايگاه انديشمند و نظريهپرداز قرار گرفتند و عوامانه به انديشهورزي و نظريهپردازي ديني دست زدند. جرياني که با ساده و سبک کردن برداشتهاي ديني به سرعت رشد کرد و گروهکهايي چون فرقان و آرمان مستضعفان را پديد آورد و آنان هم، به نام دين به يک انقلاب ديني صدمه زدند.
10ـ خصلت اصلي انجمن اين بود که دنبال ديني ميگشت که خطري نداشته باشد، با ذهنيت ساده و عوامانهاش سازگار باشد و نياز به جستوجوهاي عميق و دقيق نداشته باشد.(3)
11ـ واقعيت اصلي انجمن در يک بستر تاريخي قابل کشف است؛ از اين رو بايد گفت: آنها از درون ثروت بازار آهسته آهسته جوشيدند. انجمن با شعار «اداي وظايف ديني، پرداخت وجوهات شرعي» به بازار پيوند خورد، زماني که صاحبان و مديران کارخانهها به دليل مدرن بودن از گرهخوردن با انجمن اجتناب ميکردند.(4)
12ـ برخلاف انتظار برخي، انجمن منزوي درحال بازگشت به صحنة سياسي کشور است؛ زيرا با بروز بيشتر ضعفها و افزايش ناکارآمدي، کمکم کساني که مضمون و پيام انجمن حجتيه قبل از انقلاب را ساختند، به ميدان ميآيند و به نسل جديد ميگويند، ديديد اين نسل ميانه نتوانست کاري انجام دهد؛ ديديد همان راهي که ما پيشتر پيشنهاد ميکرديم درست بود.
13ـ نبايد تضاد اصلي در جامعه را تضاد انجمنيها و غيرانجمنيها دانست؛ در واقع، تضادهاي اصلي در جامعه ما اينها نيست؛ بلکه تضاد انقلاب ما با ضد انقلابهاي جهاني و داخلي است؛ پس، ما بايد ضد انقلابهاي داخلي را پيدا و از حرکاتشان جلوگيري يا پيشگيري کنيم و جراحاتي که بر پيکر جامعه به وجود ميآورند، درمان کنيم و با ضدانقلابهاي خارجي بهشدت بجنگيم.(5)
14ـ نبايد هر اتفاق مبهمي را که تجزيه و تحليل آن دشوار است به انجمن نسبت داد؛ در حالي که انجمن بسيار محدودتر از آن است که ما بخواهيم نقشش را تا اين حد، مهم جلوه دهيم؛ از سوي ديگر، شايد الآن هم برخي تفکرات مستقل، اما نزديک به ديدگاه انجمن وجود داشته باشد، ولي اينکه آنها همان تفکرات انجمن است که دوباره نو شده، شايد نباشد. رويکرد انجمن، دوري از سياست در عين حال تمرکز بر سنت و مذهب است. حالا اگر بخواهیم برخی دلایل سیاسی را به انجمن منتسب کنیم، کار خطايي کردهايم؛ در حالي که مبارزه با بهائيت اولاً، دوري از سياست، ثانياً، همسويي با مرجعيت سنتي ديني از ارکان عمل اجتماعي انجمن حجتيه بوده است.
15ـ کسانی که معتقدند سياست انجمن جدايي دين و سياست نيست و اگر هم در سياست دخالت نميکنند به آن دليل است که دخالت در سياست را نتيجهبخش نميدانند با کسانی که ميگويند انجمن به سکولاريسم ايمان دارد، از حيث نتيجه، تفاوتي ندارند. بيشک، يکي از دلايل چنين نتايجي آن است که انجمن اعتقادي به واردکردن روحانيون در انجمن نداشت و روحانيوني که در پارهاي از مواقع از انجمن دفاع کردند، در خارج از انجمن حضور داشتند و از درون با انجمن آشنا نبودند.(6)
پینوشتها:
1ـ مصاحبه با وحيد جليلي، دسترسي در: خبرگزاري شرق http://www.entekhab.ir/fa/news/،174007، 6/4/1393.
2ـ مصاحبه با بهمن شريفزاده، روزنامة شرق، 15/10/1393.
3ـ سيدعباس نبوي، ماهنامه سوره، شمارة 4، 17/8/1388، ص23.
4ـ این نتیجهگیری با بهرهگيري از مصاحبة سيدعباس نبوي تهيه شده است.
5ـ این نتیجهگیری با بهرهگيري از مصاحبة رهبر معظم انقلاب تهيه شده است.
6ـ این نتیجهگیری با بهرهگيري از مصاحبة محمدعلي روضاتي تهيه شده است.