يکي از ابزارها همين است که شخصيت‌ها و افراد مؤثّر و بانفوذ را بخرند. همه‌جا و هميشه هم آدم‌هاي بی‌ايمان و بي‌وجدان يا سست‌بنياد پيدا مي‌شوند که يک دستِ ثروتمند و قدرتمند بتواند آنها را خريداري کند. قيمت آدم‌ها هم متفاوت است؛ بعضي‌ها را ارزان مي‌خرند، بعضي‌ها را يک خرده گران‌تر مي‌خرند! اگر شما به اسناد لانه جاسوسي‌ـ که ظاهراً شصت، هفتاد جلد کتاب يا بيشتر منتشر شده است‌ـ مراجعه کنيد، جاي پاي اين خيانت‌ها را مي‌بينيد.(امام خامنه‌اي، 13/8/1381)


جاسوس در جايگاه سخنگوي دولت!

 سيدروح‌ا‌لله امين‌آبادي/ در خبرها آمده بود: «عباس اميرانتظام، عضو نهضت‌ ملي ايران و سخنگو و معاون نخست‌وزير در دولت موقت مهندس مهدي بازرگان، روز پنج‌شنبه ۲۱ تير در سن ۸۶ سالگي در تهران درگذشت.» اميرانتظام که از سال 1358 تا 1377 به جرم جاسوسي در زندان به سر می‌برد، در بهشت‌زهرا به خاک سپرده شد، در حالي که احمد منتظري، فرزند آيت‌الله منتظري، بر پيکرش نماز گزارد.
عباس روافيان (اميرانتظام) فرزند ميرزا يعقوب رفوگر در سال ۱۳۱۱ در تهران متولد شد. در سال ۱۳۲۹ دانشجوي رشته الكترومكانيك دانشگاه تهران مي‌شود و اين موضوع زمينه آشنايي وي با مهندس بازرگان و جريان ملي و نهضت آزادي می‌شود. وي در سال ۱۳۳۲ در جريان سفر نيكسون به ايران، نامه اعتراض‌آميز بازرگان را از طريق كاتم، كارمند سفارت آمريكا و عضو سيا به مقامات آمريكايي مي‌رساند. وي مي‌گويد: «در موقع دادن نامه، آقاي ريچارد كاتم پيشنهاد كرد هرچند وقت يك بار من، او را ببينم و مطالبي را كه دارم، به او بدهم.» 
اين ارتباط تا سال ۱۳۴۲ ادامه مي‌يابد، اما به فاصله اندكي پس از خروج كاتم از ايران، قيام ۱۵ خرداد رخ مي‌دهد و اميرانتظام، ابتدا به پاريس و سپس به شرق خليج سانفرانسيسكو در آمريكا مي‌رود و در دانشگاه بركلي مدرک فوق‌ليسانس مهندسي محاسبات ساختمان را دریافت می‌کند. وي در سال ۱۳۴۹ شركت مهندسي مشاور تدبير صنعت را در خيابان فردوسي، تقاطع خيابان انقلاب اسلامي براي واردات وسايل سنگين از آمريكا ايجاد مي‌كند و در پوشش تجارت به ارتباط با كاتم ادامه مي‌دهد. ارتباط او با كاتم تا پيروزي انقلاب همچنان ادامه داشت.
در كتاب شماره ۱۰ اسناد لانه جاسوسي ملاحظه مي‌شود كه پیش از پيروزي انقلاب اسلامي در دي ماه ۱۳۵۷، عباس اميرانتظام در پي ملاقاتي با ريچارد كاتم كه تحت عنوان نماينده كميته حقوق بشر آمريكا به ايران بازگشته بود، ابراز تمايل مي‌كند كه با سفارت آمريكا در تهران در تماس باشد و كاتم هم او را به آن تشويق مي‌كند. در ۱۹ دي ماه ۱۳۵۷ اميرانتظام تحت عنوان عضو كميته مركزي نهضت آزادي با استمپل، كارشناس سياسي سفارت آمريكا ملاقات کرده و درباره حوادث آن هنگام تبادل‌نظر می‌کند. از اميرانتظام در اين سند به عنوان منبع جديد نهضت آزادي كه بايد قوياً محفوظ بماند، ياد مي‌شود. او با تأييد اين ديدار در دادگاه، به ديداري با رمزي كلارك در تهران در همان زمان اذعان کرده است.

از حکم سخنگويي تا سفيری کشورهاي اسکانديناوي
در ۲۳ بهمن حكم سخنگويي دولت موقت و معاونت اداري نخست‌وزير براي اميرانتظام صادر مي‌شود. او چهار ماه پس از دريافت اين حكم به مأموريتي تازه مي‌رود و با ترك دفتر نخست‌وزير به عنوان سفير كشورهاي اسكانديناوي روانه استكهلم مي‌شود.
تماس‌ و اطلاع‌رساني‌هاي‌ اميرانتظام با آمريكايي‌ها‌ در سوئد، بيش از پيش ادامه‌ می‌یابد. در يكي از اسناد لانه جاسوسي به نقل از طرف آمريكايي آمده است هنگامي‌ كه‌ اميرانتظام با اين‌ سؤال‌ مواجه‌ مي‌شود كه‌ چرا براي خدمت‌ در پست‌ سفارت‌ به‌ سوئد مي‌رود، چنين‌ پاسخ‌ مي‌دهد: «اين‌ براي‌ ما ساده‌تر است‌ تا با يكديگر در استكهلم‌ صحبت‌ كنيم‌!» اميرانتظام چنان‌ مورد علاقه‌ آمريكايي‌ها بوده‌ است‌ كه‌ هنگامي‌ كه‌ به‌ عنوان‌ سفير به‌ سوئد فرستاده‌ مي‌شود، بروس‌ لينگن‌‌، كاردار آمریکا در تهران‌ نامه‌اي‌ اداري‌ـ ولي‌ غير رسمي‌‌ـ براي‌ سفير آمريكا در سوئد مي‌نويسد و اميرانتظام را چنين‌ توصيف‌ مي‌كند: «در اينجا خيلي‌ زياد محصور انقلاب‌ است‌، اما به‌ سختي‌ در روش‌ و ظاهر، انقلابي‌ به‌ نظر مي‌آيد. او مدت‌ قابل‌ توجهي‌ را در كشور ما گذرانده‌ و ايالات‌متحده‌ را بسيار خوب‌ مي‌شناسد و آنجا را دوست‌ دارد. مطمئناً شما از او خوش‌تان‌ خواهد آمد.» در ادامه‌، سفير آمریکا در سوئد به‌ برقراري‌ ارتباط‌ با اميرانتظام و كسب‌ اطلاع‌ از وي‌ تشويق‌ مي‌شود.

اظهار برائت نهضت آزادي
 از اميرانتظام
اميرانتظام در تاریخ 16/1/1358 در مصاحبه مطبوعاتي خود با اشاره به شايعات موجود درباره خود،‌ هاشم صباغيان، ابراهيم يزدي، قطب‌زاده و ابوالحسن بني‌صدر گفت: «ما از زماني كه دانش‌آموز و در دبيرستان مشغول تحصيل بوديم، در ملي شدن نفت مبارزه كرديم و سهم داشتيم. بعد از حكومت دكتر مصدق در نهضت مقاومت ملي و سپس در نهضت آزادي به رهبري مهدي بازرگان همكاري داشتيم. ما كساني نيستيم كه امروز به هم رسيده باشيم.» وي سپس اضافه كرد: «بنده آمريكايي نيستم و دكتر يزدي عضو سيا نيست و آن گاه از فداكاري‌هاي صادق قطب‌زاده در پيشبرد انقلاب صحبت كرد.»
اما نهضت آزادي ايران در اطلاعيه‌اي در شنبه ۱۸ فروردين ۱۳۵۸ به اين اظهارات واكنش نشان داد و تصريح كرد: «بدين وسيله به اطلاع عموم ملت ايران مي‌رساند كه آقاي مهندس اميرانتظام تنها هنگام تأسيس نهضت آزادي ايران در سال ۱۳۴۰ به مدت سه ماه با اين حزب همكاري داشته است و از آن پس، چه در داخل و چه در خارج از كشور، هيچ‌گونه فعاليتي در نهضت آزادي ايران نداشته است و نهضت در برابر سخنان و نظرات و اعمال وي مسئوليتي ندارد.»
اين اطلاعيه در حالي صادر شد كه تا آن زمان، هنوز هيچ يك از مدارك جاسوسي او براي نيروهاي انقلاب آشكار نشده بود و امير انتظام همچنان از متحدان اصلي اين جريان به شمار مي‌آمد.
اميرانتظام در اين باره در خاطراتش مي‌نويسد: «روزنامه كيهان در يكي از شماره‌هاي خود در صفحه آخر،‌ ستون دست راست، اطلاعيه‌اي را منتشر كرد مبني بر اينكه، امير‌انتظام عضو نهضت آزادي نيست... در يك لحظه به ذهنم رسيد كه مهندس سحابي اين اطلاعيه را منتشر كرده است. وقتي به ايشان رسيدم، سؤال كردم كه: «چرا اين كار را كردي؟!» ايشان جواب داد: «مگر تو عضو حزب بودي؟»

طرح انحلال مجلس خبرگان
 قانون اساسي
در مهر ماه سال 1358 جريان ليبرال نقشه جديدي را طراحي كردند تا بر اساس آن، هيئت وزيران، به بهانه اينكه وكالت و نمايندگي اعضاي مجلس خبرگان مقيد و محدود به زمان و شرايط مشخصي است(يك ماه) و براي ادامه كار، نيازمند رأي دوباره ملت است و به خاطر گذشتن فرصت مقتضي، طرح انحلال مجلس خبرگان را بدون اطلاع امام به آگاهي مردم برسانند و حضرت امام را در معرض عمل انجام شده قرار بدهند. مجري و عامل اصلي اين طرح عباس اميرانتظام بود. در جلسه‏اي كه به پيشنهاد اميرانتظام در خانه «تقي انوري» در تاريخ 18/7/1358 تشكيل شد، طرحي آماده شده و به امضاي 17 نفر از وزراي كابينه مي‏رسد و قرار مي‏شود كه در اولين فرصت از طريق رسانه‏هاي عمومي به اطلاع ملت برسانند، اما نخست‏وزير وقت كه از عواقب انتشار آن بدون اطلاع حضرت امام(ره) نگران بود بر آن مي‏شود كه قبل از اعلام عمومي اين موضوع را به اطلاع ايشان برساند. روز بعد بازرگان به همراه برخي از اعضاي دولت خدمت امام رسيدند. حضرت امام با تيزبيني و درايت خويش قاطعانه در برابر اين مصوبه مي‏ايستند و با آن مخالفت مي‏كنند. 

دستگيري اميرانتظام
اميرانتظام ۷ صبح روز سه‌شنبه(27/9/1358) از استكهلم به تهران مي‌آيد تا در جلسه‌اي با حضور قطب‌زاده وزير خارجه وقت و سفراي كشورهاي اسكانديناوي، فرانسه و آلمان تشكيل جلسه دهد، اما به محض ورود به ايران بازداشت و روانه زندان می‌شود. وي با اشاره به اين موضوع ابراز مي‌دارد كه احتمال طرح سؤال از خود پس از تصرف لانه جاسوسي را مي‌داده است، اما از دستگيري‌اش شوكه شده است.
با دستگيري اميرانتظام، دوستان اين متهم، جنجال فراواني مي‌كنند و او را بي‌گناه مي‌خوانند. با اين حال، تلاش‌ها به نتيجه نرسيده و اميرانتظام كه انتظار چنين برخوردي را نداشته و گمان نمي‌كرده است، اسنادي عليه او كشف شده باشد، نامه‌اي سرگشاده به رئيس جمهور وقت بني‌صدر (ديگر رابط سيا) به تاريخ 3/4/1359 مي‌نويسد و به این وسيله از عدم اعمال نفوذ آمریکا براي استخلاص او به دست عواملش گله مي‌كند.


 مهدي دنگچي/ در نیمه دوم دهه 1370 بود که متأثر از تحولات اجتماعی‌ـ سیاسی، فضا برای رسانه‌ای شدن مجدد پرونده عباس امیرانتظام فراهم آمد و رسانه‌های بیگانه و برخی جریان‌های سیاسی داخلی پیشگام شدند تا ماجرای او هر از گاهی به جنجالی سیاسی بدل شود! امیرانتظام نیز از فضای ایجاد شده بهره گرفته و تلاش کرد با اعلام مواضع سیاسی‌اش بار دیگر به صحنه سیاست برگشته و با دفاع از عملکرد گذشته‌اش به تطهیرسازی روی آورد و به نحوی خود را در فضای افکار عمومی احیا کند!
اميرانتظام در اين فضا به مرور با رسانه‌هاي بيگانه ارتباط مي‌گيرد؛ برای نمونه راديو آمریکا در آخر تيرماه ۱۳۷۴ با او مصاحبه می‌کند و به نقل از وي براي اولين بار طرح همه‌پرسی را مطرح کرده و آن را «تنها راه نجات ايران» قلمداد مي‌كند. اميرانتظام در اول آذر ماه ۱۳۷۵ با وجود داشتن حكم حبس ابدي كه لغو نشده بود و تنها در راستاي نگاهي انسان‌دوستانه در خارج از محل زندان نگهداري از او انجام مي‌شد، با الهه ميزاني (معروف به الهه اميرانتظام و الهه اميري) ازدواج می‌کند.
پس از پيروزي اصلاح‌طلبان در خرداد ۷۶، ابراهيم نبوي مصاحبه‌اي با او در روزنامه جامعه در تاريخ‌هاي ۷، ۸ و ۹ ارديبهشت ۱۳۷۷به چاپ مي‌رساند كه در آن انتظام ادعا مي‌كند كليه فعاليت‌هايش قانوني بوده است!
ادعاهاي اميرانتظام در اين مصاحبه با واكنش سريع مركز نشر اسناد لانه جاسوسي (دانشجويان پيرو خط امام) مواجه شد. اين مركز با استناد به ۱۲ سند، موارد جاسوسي وي را تصريح کرد و برخي ديگر از ابهام‌پراكني‌هاي او را پاسخ گفت. اين واكنش در روزنامه‌هاي گوناگون چاپ شد كه از آن ميان گويا چاپ جوابيه در روزنامه «سلام» به سردبيري عباس عبدي بيش از ديگر روزنامه‌ها بر اميرانتظام گران آمد؛ شايد از او چنين انتظاري نداشت. اميرانتظام در كتاب «آن سوي اتهام» كه نشر ني آن را به چاپ رساند، اتهاماتي را نيز متوجه عباس عبدي كرد و اين بار مدعي شد اسناد جعلي بوده و ساخته دست دانشجويان است. عبدي هم در پاسخ به او گفت: «آقاي اميرانتظام مرتكب جرمي شده كه مجازات آن را بايد تحمل كند... اگر آن مدارك جعلي بود، آمريكايي‌ها واكنش تندي نشان مي‌دادند؛ از چند دانشجو كه زبان انگليسي نمي‌دانستند، بعيد بود كه بتوانند مدارك آمريكايي‌ها را جعل كنند.»
اميرانتظام كه به صورت تعليقي در خارج از زندان به سر مي‌برد، با افزودن مصاحبه‌هايش با راديوهاي بيگانه پا را از حد فراتر نهاد و توهين‌هايي به امام(ره) و نظام انجام داد. وي در يكي از اين موارد اتهامات بي‌شرمانه‌اي را به شهيد سيداسدالله لاجوردي درست چند روز پس از شهادت او نسبت داد.
رويه جنجال‌آفريني با هدايت‌هاي ويژه بیگانگان بارها تكرار شد. گفتنی است، همسر اميرانتظام در اين فرآیند نقش فعالي داشت. امیرانتظام همواره مورد حمایت بیگانگان قرار داشت، به برای نمونه در سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۷) جايزه حقوق بشر «برونو كرايسكي» اتريش را گرفت. همچنین در سال ۱۳۸۲ (۲۰۰۳) يك جايزه صهيونيستي ديگر به اتفاق‌ هاشم آغاجري از بنياد کرایسکی در سفارت لهستان در آمريكا دريافت كرد.



در موضوع نهضت به اصطلاح آزادي مسائل فراواني است که بررسي آن محتاج به وقت زياد است. آنچه بايد اجمالاً گفت، آن است که پرونده اين نهضت و همين‌طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت مي‌دهد که نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي کشور ايران به آمريکا است و در اين‌باره از هيچ کوششي فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شايد آمريکاي جهانخوار را، که هرچه بدبختي ملت مظلوم ايران و ساير ملت‌هاي تحت سلطه او دارند از ستمکاري اوست، بهتر از شوروي ملحد مي‌دانند و اين از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب اين پرونده‌هاي قطور و نيز ملاقات‌هاي مکرر اعضاي نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خداي متعال عنايت نفرموده بود و مدتي در حکومت موقت باقي مانده بودند، ملت‌هاي مظلوم به ویژه ملت عزيز ما اکنون در زير چنگال آمريکا و مستشاران او دست و پا مي‌زدند و اسلام عزيز چنان سيلي از اين ستمکاران مي‌خورد که قرن‌ها سر بلند نمي‌کرد و به حسب امور بسيار ديگر، نهضت به اصطلاح آزادي صلاحيت براي هيچ امري از امور دولتي يا قانون‌گذاري يا قضايي را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند کرد و نيز با دخالت بي‌مورد در تفسير قرآن کريم و احاديث شريفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد عظيم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌هاي ديگر، حتي منافقين اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان، بيشتر و بالاتر است.
«نهضت آزادي» و افراد آن از اسلام اطلاعي ندارند و با فقه اسلامي آشنا نيستند. از اين جهت، گفتارها و نوشتارهاي آنها که منتشر کرده‌اند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولي‌الموالي اميرالمؤمنين را در نصب ولات و اجراي تعزيرات حکومتي که گاهي برخلاف احکام اوليه و ثانويه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذبالله تخطئه، بلکه مرتد بدانند! و يا آنکه همه اين امور را از وحي الهي بدانند که آن هم برخلاف ضرورت اسلام است. نتيجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادي و افراد آن چون موجب گمراهي بسياري از کساني که بي‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مي‌گردند، بايد با آنها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند.
والسلام علي من اتبع الهدي. ‌توفيق جناب‌عالي را از خداوند تعالي خواستارم.
روح‌الله الموسوي‌الخميني-30/11/1366

پشيمانان سياسي و مواضعِ در چرخش!

 مهدی حسن‌زاده/  در روزهاي پاياني سال 1396 بود که حسين دهباشي روزنامه‌نگار و مستندساز، سري جديد برنامه‌هاي گفت‌وگو محور خود با عنوان «خشت خام» را با گفت‌وگويي با عباس اميرانتظام کليد زد. اين امر موجب شد برخي موافقان و مخالفان سياسي اميرانتظام بار ديگر به بازخواني تاريخ دست زده و ماجراي جاسوسي اميرانتظام بر سر زبان‌ها بيفتد. در اين ميان، برخي تغيير مواضع سياسي کساني که روزگاري جزء منتقدان و مخالفان جدي اميرانتظام بوده و حتي خود به مثابه عاملي در دستگيري وي مؤثر بودند، تأمل‌برانگیز بود. برای نمونه، محسن ميردامادي از اعضای مؤثر در تسخير لانه جاسوسي در گفت‌وگويي اعلام داشت: «موضوع آقاي اميرانتظام و مشکلاتي که براي ايشان پيش آمد، دغدغه ذهني من و احتمالاً امثال من بوده است. به همين دليل من اسناد سفارت آمريکا در رابطه با اميرانتظام را که پس از اشغال سفارت منتشر شد، بار ديگر مطالعه کردم. در شرايط فعلي که آن هيجان‌زدگي فضاي عمومي دوران انقلاب و به‌ خصوص ماه‌هاي پس از اشغال سفارت ديگر وجود ندارد، طبعاً منصفانه‌تر مي‌توان در اين‌گونه موارد قضاوت کرد. من در اين اسناد هيچ مطلبي که بر جاسوس‌ بودن اميرانتظام دلالت کند نديدم.»
مصطفي تاج‌زاده از ديگر فعالان سياسي اصلاح‌طلب نيز چندي پيش در مصاحبه با اعتمادآنلاين اذعان کرده بود: «ما در حق اميرانتظام ظلم کرديم، فکر مي‌کرديم جاسوس آمريکا است و بايد رسوا شود، ولي نبود. يک عمر برايش زندان بريدند؛ خب ما ظلم کرديم؛‌ تعارف نداريم که...»
اصلاح‌طلباني چون مصطفي تاج‌زاده، محمد كيانوش‌راد، محمدرضا جلايي‌پور و عليزاده طباطبايي در مراسم تشييع اميرانتظام حاضر شدند و شعار «اميرانتظام مظلوم» سر دادند تا به نحوي نزديکي و قرابت فکري خود را آشکارا اعلام کنند.
ابراهيم اصغرزاده نيز که از افراد مؤثر در تسخير لانه جاسوسي و افشاگران اسناد جاسوسي اميرانتظام بوده، به تازگی در مصاحبه‌اي با اعتمادآنلاين اعلام داشت: «من هم رفتاري را که با آقاي اميرانتظام شده است، جفا در حق ايشان مي‌دانم. به همين دليل هم اخيراً به ديدار ايشان رفتم و تقاضا هم داشتم محاکمه ايشان تجديد شود تا با فراهم‌شدن شرايط بررسي مجدد، از ايشان اعاده حيثيت صورت گيرد.»
اين اظهارات در حالي صورت مي‌گيرد که همفکران ديروز و امروز آقاي ميردامادي که جزء جريان‌هاي اصلاح‌طلب تعريف مي‌شوند، مواضع آشکاري از خود در تاريخ به جاي گذاشته‌اند. انتشار اخبار دستگيري اميرانتظام به جرم جاسوسي در آذر ماه 1358 مدت‌ها در ميان رسانه‌ها و فعالان سياسي آن روزهاي کشور بازتاب فراواني داشت و تا مدت‌ها بحث پيرامون آن در رسانه‌ها منتشر می‌شد. به واقع، برخي از اين چهره‌ها که آن روز در نقد عملکرد اميرانتظام موضع گرفته و قلم‌فرسايي کرده بودند، امروز در موقعيت سياسي ديگري قرار دارند که به ظاهر جزء حاميان ايشان به حساب مي‌آيند! لذا بازخواني برخي مواضع ديروز ايشان براي نسل جوان امروز مي‌تواند جالب و خواندني باشد.
يکي از افرادي که اين روز‌ها براي مرگ اميرانتظام پيام تسليت صادر کرده، سيدمحمد خاتمي است. وي سال‌ها پیش در ۱۸ مهر ۱۳۶۰ در روزنامه «کيهان» در يادداشتي درباره اميرانتظام خطاب به بازرگان چنين نوشت: «مراد از آمريکايي بودن نحوه‌اي از ديد و بينش است که به سادگي بازار دست سياست‌هاي توسعه‌طلبانه آمريکا مي‌شود و به خاطر برخورداري از همين ديد و بينش، جرياني که شما در رأس آن قرار داريد، همواره از مواضع ضد آمريکايي جمهوري اسلامي اظهار نارضايتي و حتي مخالفت قولي و عملي کرده است. چه نقصي در کار شما است که فردي، چون اميرانتظام جاسوس و مزدور آمريکا تا سطح معاونت نخست‌وزيري و سخنگويي دولت موقت بالا مي‌آيد.»
حجت‌الاسلام معادي‌خواه که آن زمان نماينده مجلس بود، امروز مواضعش به اصلاح‌طلبان نزديک‌تر است و البته کمتر در سياست امروز نقش‌آفرين است. وي نيز در يکي از جلسات دادگاه اميرانتظام به عنوان شاهد حاضر شده، چنين مي‌گويد: «اميرانتظام يکي از عوامل نفوذ خط آمريکا در انقلاب اسلامي ايران است... من از همين جا مسئولين روزنامه ميزان را به يک بحث آزاد دعوت مي‌کنم. از روي تناقض‌هاي «ميزان» مي‌توانم ثابت کنم که اين آقايان هر جا که دادگاه به ضرر آنها باشد، آن را قبول ندارند. آقاي بازرگان نمي‌تواند امام را درک کند.»
مهدي کروبي نيز که اکنون يکي از رهبران جريان اصلاحات شناخته مي‌شود، مهر ماه 1361 رياست بنياد شهيد را بر عهده داشت. وی در يکي از سخنراني‌هاي پيش از خطبه‌هاي نماز جمعه در مهر ماه همان سال درباره اميرانتظام و جريان حامي‌اش، يعني نهضت آزادي مي‌گويد: «عدالت اسلامي ايجاب مي‌کند که يا اميرانتظام از زندان آزاد شود و يا اگر او مجرم است‌ـ و به حق هم مجرم است‌ـ پس اينها (بازرگان و نهضت آزادي‌ها ) هم محاکمه شوند... شوراي عالي قضایی و دادستان کل انقلاب و دادستان انقلاب مرکز! که از زحمات‌تان تقدير مي‌شود؛ باز هم شما نشسته‌ايد که اينها حرف‌هايي بزنند و بچه‌هاي بيگناه مردم را تحريک کنند وآنها را وادار به کارهايي نمايند... بايد از ريشه حساب را تسويه کنيد.»
ميرحسين ‌موسوي، نخست‌وزير دهه شصت نيز که اکنون از چهره‌هاي محبوب جريان دوم خرداد به شمار مي‌رود، در بهمن ماه سال 60، طي مصاحبه‌اي که به مناسبت سومين سالگرد انقلاب اسلامي با روزنامه «کيهان» داشت، درباره ماجراي اميرانتظام مي‌گويد: «در رابطه با ليبرال‌ها من فقط خاطره آن شبي را نقل مي‌کنم که اسناد لانه جاسوسي در رابطه با امير انتظام افشا شد. واقعاً احساس مي‌کردم کوه سنگيني از روي دوش من برداشته شد... افشا شدن اين چهره به نظر من مقدمه ويراني عظيمي بود... من هيچ وقت خوشحالي آن شب را فراموش نمي‌کنم... سنجاقي که اميرانتظام روي کراوات خود مي‌زد، هميشه مانند سوزني در چشمان من فرو مي‌رفت... اينکه شروع شد به افشاگري اين جريان، اين اميد را به ما بخشيد، با معجزاتي که در انقلاب ديديم، اين انقلاب بتواند تا آخر پيش برود و اين جريان را(ليبرال‌ها) را جارو کند و چنين هم کرد.»



 عباس سلیمی‌نمین/  كتاب «آن سوي اتهام» خاطرات عباس اميرانتظام است كه پس از ۲۱ سال نگاشته شده است. نويسنده در قالب نگارش اين كتاب، توضيحات خود را در زمینه طرح انحلال مجلس خبرگان، جاسوسي و... ارائه كرده است. اين كتاب را نشر ني در دو جلد و در سال ۱۳۸۱ منتشر کرده است که چهار بخش دارد: بخش اول بررسي دوران انقلاب، دولت موقت و سفارت، بخش دوم ريشه‌يابي علل بازداشت، بخش سوم جمع‌بندي نكاتي چند از خاطرات و بخش چهارم ضمايم و اسناد است.
اميرانتظام در اين اثر از آنجا كه به نظر مي‌رسد همه اهتمام خود را به مسئله عادي نشان دادن روابط خود با آمريكايي‌ها معطوف کرده، از این رو تداوم حركت در امتداد روند تبليغات گذشته، برايش چندان حائز اهميت نبوده يا در اولويت‌هاي بعدي قرار داشته است؛ از اين‌ رو مي‌توان خاطرات به‌ چاپ‌ رسيده از آقاي اميرانتظام را شوكي به روند تبليغاتي رسانه‌هاي غربي و جريان‌هاي مرتبط با آن دانست.  به عبارت ديگر، از آنجا كه هدف اصلي اين اثر دفاع در برابر اسنادي است كه عليه آقاي اميرانتظام در تاريخ به ثبت رسيده و عدم پاسخگويي به آنها، ضربه‌‌اي جبران‌ناپذیر به يك جريان سياسي خاص به حساب مي‌آيد، نويسنده كاملاً به سمت بهره‌‌گيري از شيوه‌هاي استدلالي در بحث‌هاي سياسي سوق‌ يافته و همين امر او را تا حدود زيادي از توسل به تهاجمات تبليغاتي دور کرده است.

 حسين معيني/ 27 آذر ۱۳۵۸، عباس اميرانتظام به ‌اتهام همکاري با سازمان جاسوسي آمريکا(CIA) و ارتباط پنهاني با دولت آمريکا، به ‌محض بازگشت به کشور از مأموريت استکهلم، با حکم دادستاني ‌کل انقلاب در فرودگاه بازداشت مي‌شود. هر چند آن زمان برخي معتقد بودند كه ارتباطات امنيتي محمد منتظري با سرويس اطلاعاتي ليبي،‌ اسناد جاسوسي اميرانتظام را فراهم كرده، اما نحوه دستگيري و بازداشت اميرانتظام در ساختمان معروف به بيژن در لانه جاسوسي مشخص مي‌كند كه دانشجويان خط امام كاشف ارتباطات اميرانتظام بوده‌اند. اين ارتباط زماني كشف شد كه از انتظام بدون استفاده از اسامي رمز نام برده شده بود. بنا بر آنچه روزنامه بامداد در تاریخ 29/9/1358 در ذيل خبر دستگيري اميرانتظام نوشته است، اسناد متعددي يافت شد كه در يكي از آنها سيا از كاردار آمریکا خواسته است به انتظام اطلاع دهد كه ما حاضريم تبادل اطلاعات بعد از دهم سپتامبر انجام شود. پس از اين تاريخ، نام‌هاي مستعار او همچون؛ «اس. دي پلاد»، «ا س‌.د. آهسته‌رو.۱» و «ادوارد» كشف مي‌شود و طرف‌هاي آمريكايي وي نيز افشا می‌شوند؛ افرادي همچون ريچارد كاتم، جرج كيو، جان استمپل و... كه از مأموران رسمي سيا بودند و گاه نيز نام‌هاي آشناتري همچون رمزي كلارك، دادستان پيشين آمريكا و ويليام سوليوان، سفير آمريكا در ايران ديده مي‌شود كه در پوشش روابط ديپلماتيك اطلاعات مبادله می‌کردند.
روز ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ دادگاه انقلاب اسلامي به رياست آيت‌الله محمدي‌گيلاني تشكيل جلسه داد. مهندس بازرگان با انگيزه حمايت از اميرانتظام در اين دادگاه حضور يافت و برخي ديگر از اعضاي دولت موقت نيز در جلسات بعدي براي دادن توضيحات احضار شدند. اميرانتظام در دومين جلسه دادگاه خواستار وكيل شد و آيت‌الله مكارم شيرازي، گلزاده غفوري، شيخ‌علي تهراني و احمد صدر حاج‌ سيدجوادي را به عنوان وكلاي خود معرفي كرد، در حالی كه هيچ يك از اين افراد وكالت وي را نپذیرفته بودند. دفتر آيت‌الله مكارم شيرازي نيز از طرح چنين درخواستي ابراز تعجب کرد و آن را ناشي از عدم شناخت اميرانتظام از ايشان توصيف كرد.
سرانجام حميد صادق نوبري به عنوان وكيل متهم تعيين شد. دادگاه اميرانتظام از معدود دادگاه‌هايي است كه متن كامل آن را روزنامه‌هاي آن زمان به ویژه «كيهان» و «ميزان» چاپ کردند. پس از محاكمه اين متهم كه مجموعاً ۱۵ جلسه به طول انجاميد و پس از احضار شهود از سوي متهم و دادستان و ارائه دفاعيات، دادگاه وي را در بيستم خردادماه ۱۳۶۰ به جرم انجام ملاقات‌ها و تماس‌هاي سرّي، ارائه اطلاعات و آگاهي به دشمنان انقلاب درباره مسائل و اطلاعات داخلي، فراري دادن سران فاسد رژيم شاه و مأموران سياسي سفارت رژيم شاه به سرزمین‌های اشغالی و... به حبس ابد محكوم كرد.
اين در حالي بود كه در اين فاصله اسناد ديگري نيز به دست آمد كه نخستين تماس رسمي «نهضت آزادي» و سفارت آمريكا در تهران را در ارديبهشت ماه ۱۳۵۷ در رستوران الچيكو اعلام مي‌كرد كه از طرف سفارت آمريكا، جان استمپل، افسر اطلاعاتي سفارت آمريكا و از طرف نهضت آزادي نيز محمد توسلي با نام مستعار «محمد توكلي» و همچنين بهرام بهراميان حضور يافتند. در سند ديگري چنین اشاره مي‌شود كه محمد توسلي «رابط رسمي» نهضت آزادي با سفارت است. بر اساس همين اسناد بود كه حبيب‌الله پيمان گفت، اميرانتظام يك نماد است و بايد كل دولت موقت محاكمه شود.