صبح صادق علل لفاظیهای تهدیدآمیز مقامات آمریکا و موانع گشایش جبهه نظامی علیه ایران را بررسی میکند
محمد صرفی/ «رئیسجمهور ترامپ فکر میکند تهدید ایرانیان با «حروف بزرگ» یک رویکرد سختگیرانه در دیپلماسی است که باعث میشود آنها عقبنشینی کنند.» این توصیف روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز از توئیت هفته گذشته دونالد ترامپ خطاب به رئیسجمهور ایران است. آقای روحانی روز یکشنبه در جمع سفرای ایرانی، با لحنی که حداقل در طول چند سال اخیر کمتر از وی دیده شده خطاب به آمریکاییها گفت: «دشمنان باید خوب بفهمند که جنگ با ایران مادر جنگها و صلح با ایران مادر صلحها است و ما هیچوقت از تهدید نترسیده و در برابر تهدید، تهدید خواهیم کرد. آقای ترامپ! ما مرد شرف و ضامن امنیت آبراه منطقه و امنیت مسیر کشتیرانی در طول تاریخ هستیم ، با دم شیر بازی نکن! پشیمانکننده است.»
چند ساعت بعد ترامپ در توئیتر این پیام را منتشر کرد: «به رئیسجمهور ایران روحانی: دیگر هرگز آمریکا را تهدید نکن، در غیر این صورت پیامدهایی را خواهید دید که کمتر کسی در تاریخ دیده است. ما دیگر آن کشوری نیستیم که سخنان ناخوشایندی که بوی مرگ و خشونت میدهد، تحمل کنیم. مراقب باش!»
تقابل لفظی روحانی و ترامپ بلافاصله در صدر اخبار جهان قرار گرفت و تحلیلگران از آن به «جنگ کلمات» یاد کردند. ترامپ تمام توئیت خود را با استفاده از حروف بزرگ منتشر کرد؛ کاری که به قول خودش برای نشان دادن تأکید و توجه بیشتر است و برخی رسانهها به آن «دیپلماسی تمام حروف بزرگ»
(ALL-CAPS DIPLOMACY) لقب دادند.
روز سهشنبه نیز مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا طی یک سخنرانی ضد ایرانی در کتابخانه ریگان در ایالت کالیفرنیا، خط اصلی عملیات روانی و سیاسی علیه تهران را در پیش گرفت؛ خطی که مدعی حمایت از مردم ایران است و فشار و تهدید و تحریم ایران نیز در راستای همین حمایت انجام میشود! پمپئو و برخی رسانههای آمریکایی از روزها پیش درباره این سخنرانی تبلیغات بسیاری کرده و اعلام کرده بودند این برنامه با حضور ایرانیان مقیم آمریکا انجام میشود؛ اما برخلاف تبلیغات فراوان، سخنرانی وی بازتاب چندانی نیافت. ترکیب حاضران در این برنامه که در خوشبینانهترین برآوردها حداکثر 20 درصد آنها ایرانی بودند و بقیه را ظاهراً از این طرف و آن طرف جمع کرده بودند و محتوای سخنان پمپئو که در حد و اندازه سخنرانان پولی نمایشهای مضحک منافقین ظاهر شده بود، از اصلیترین دلایل شکست این برنامه بود.
چرا ترامپ عربده میکشد؟
ترامپ هفتمین رئیسجمهوری است که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در آمریکا بر سر کار بوده و نگاهی گذرا به این چهار دهه نشان میدهد، لحن تهدیدآمیز وی برای ایرانیها به هیچ وجه تازگی ندارد. حتی باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا نیز که خواستار مذاکره با ایران بود و مذاکرات منتهی به برجام در دوره وی انجام شد، همیشه این تهدید توخالی را تکرار میکرد که «همه گزینهها روی میز است.» با این توضیح، اکنون این سؤال مطرح میشود که دلیل لحن تهدیدآمیز اخیر ترامپ چیست؟
1ـ نخستین و شاید اصلیترین دلیل عربدههای اخیر ترامپ را باید در فشارهای شدید داخلی که روی اوست، جستوجو کرد. ترامپ برای فرار از این فشارها و به حاشیه راندن آنها، به جنجالسازی نیاز دارد. توئیت رئیسجمهور آمریکا زمانی منتشر شد که وی به تازگی از نشست هلسینکی بازگشته و طیف وسیعی از رسانهها و سیاستمداران آمریکایی وی را به باد انتقاد گرفته و دیدار او با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را یک افتضاح سیاسی تمامعیار توصیف میکنند.
این طیف میگوید ترامپ در حالی که با اروپا و ناتو از در جنگ وارد شده و آنها را تضعیف میکند، اما در برابر پوتین کاملاً خلع سلاح و از موضع ضعف ظاهر شده و امتیازات فراوانی به وی داده است و باید متن مذاکرات هلسینکی منتشر شود. این موج انتقادی تا جایی پیش رفت که ترامپ اعلام کرد حاضر به انتشار جزئیات مذاکره با پوتین نیست، اما هیچ امتیازی به مسکو نداده است.
ماجرای کشدار و پرهیاهوی دخالت روسیه در انتخابات آمریکا به نفع ترامپ که طی روزهای اخیر داغ شده و بازجویی از اطرافیان ترامپ نیز در این زمینه شدت گرفته، یکی دیگر از نقاط فشار داخلی بر رئیسجمهور آمریکاست. ماجرای سوم به رسوایی اخلاقی ترامپ باز میگردد. رسانههای آمریکایی اقدام به پخش فایل صوتی گفتوگو میان دونالد ترامپ و وکیلش مایکل کوهن درباره پرداخت پول به یک ستاره سابق مجله پلی بوی (از مستهجنترین نشریات آمریکایی) که با ترامپ رابطه غیر اخلاقی داشته، کردهاند. این نوار یکی از ۱۲ نواری است که در حمله به دفتر کوهن و همینطور خانهاش در اوایل سال جاری میلادی توقیف شد.
2ـ نکته دوم و محوری به چرایی عصبانیت دولتمردان آمریکا به مسائل منطقهای باز میگردد. آمریکا و متحدانش در گوشه و کنار منطقه از جمهوری اسلامی سیلیهای سختی خوردهاند. 40 سال پیش ایران، مأمور و مزدور آمریکا بود. به فرموده آمریکا در جنگ ظفار شرکت میکرد و برای امنیت دوست و متحد خود رژیم صهیونیستی، نیروی نظامی در قالب نیروهای سازمان ملل به جولان میفرستاد. اکنون ایران نه تنها از مدار خدمت به منافع منطقهای آمریکا خارج شده، بلکه به مانعی پولادین برای پیشبرد اهداف و طرحهای آمریکا در منطقه نیز تبدیل شده است.
آمریکاییها نام نفوذ معنوی و فکری جمهوری اسلامی ایران در منطقه و تأثیرات آن را بیثباتسازی گذاشتهاند. اگر منظور از ثبات، اطاعت بیچون و چرا به سبک آلسعود از فرامین واشنگتن است، باید گفت آمریکاییها حق دارند که ایران را عامل بیثباتی معرفی کنند. آمریکاییها به دروغ و با تزویر چنین ادعا میکنند که جمهوری اسلامی درآمدهای کشور را در خارج از مرزها و برای کشورهای دیگر هزینه میکند، اما واقعیت چیز دیگری است و این مردم سوریه، یمن، لبنان، عراق و بحرین هستند که تاوان رابطه با ایران و تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی را میپردازند. برای نمونه کشورهای حامی گروههای شورشی در سوریه بارها به صراحت اعلام کردهاند در صورت قطع رابطه دولت بشار اسد با ایران، نه تنها جنگ در این کشور پایان مییابد؛ بلکه هزینه بازسازی آن را نیز خواهند پرداخت.
سالهاست که حکام کشورهای مرتجع عرب، فلسطین را فراموش کردهاند و نه تنها تهدیدی برای رژیم صهیونیستی به شمار نمیآیند؛ بلکه به همکار و متحد این رژیم نیز تبدیل شدهاند. آنکه در این میان یک تنه ایستاده و اجازه نداده آرمان 70 ساله یک ملت مظلوم به فراموشی سپرده شود، ایران است. جز جمهوری اسلامی ایران، کدام مانع در برابر پروژه «معامله قرن» که هدفش یکسره کردن کار فلسطین و فلسطینی است، ایستاده است؟ با این تفاسیر، عصبانیت و لحن تهدیدآمیز مقامات آمریکایی کاملاً بجا و قابل درک است. سیلی خوردهاند که خط و نشان میکشند.
3ـ برخی تحلیلگران معتقدند واکنشهای عصبی و هیجانی ترامپ را باید در قالب سیاست موسوم به «تئوری مرد دیوانه»
(Madman Theory) تحلیل و بررسی کرد. استفاده از «تئوری مرد دیوانه» در سیاست خارجی عموماً به ریچارد نیکسون، سیوهفتمین رئیسجمهور آمریکا طی سالهای 1969 تا 1974، نسبت داده میشود. تئوری «مرد دیوانه» در دوران او مبتنی بر رویکردی ساده بود؛ به وجود آوردن این باور در میان رهبران شوروی سابق که رفتار آمریکا ممکن است غیر منطقی و به شدت متغیر باشد. این نظریه بیان میکرد که در این صورت، رهبران شوروی از بیم مقابلهبهمثل، دست به تحریک کشوری که در جنگ سرد با آن هستند نخواهند زد.
ترامپ در یکی از سخنرانیهای انتخاباتی خود آشکارا به علاقه مفرطش به این تاکتیک اعتراف میکند و میگوید: «ما به عنوان یک ملت باید بیش از این غیر قابل پیشبینی باشیم. اکنون ما کاملاً قابل پیشبینی هستیم. همه چیز را به صراحت بیان میکنیم. میخواهیم به جایی سرباز و نیروی نظامی اعزام کنیم؟ به همه نیت خود را میگوییم. میخواهیم کار دیگری انجام دهیم؟ یک کنفرانس خبری میگذاریم و همه چیز را بازگو میکنیم. ما باید غیر قابل پیشبینی باشیم و از هم اکنون باید این کار را انجام دهیم.»
نوع مواجهه ترامپ با کره شمالی طی یک سال اخیر به خوبی الگوی این تاکتیک را نشان میدهد. حملات لفظی سنگین و ناگهان در چرخشی 180 درجهای، اعلام آمادگی برای مذاکره و سپس لغو مذاکره و حرکتی سینوسی به همین شکل. ترامپ در برابر کره شمالی این بازی را در پیش گرفت و خود را نیز برنده اعلام کرد. اما گذر زمانـ حداقل تا اینجای کارـ نشان داده برخلاف ادعای ترامپ او چیزی به دست نیاورده است. اینکه ترامپ سه روز پس از توئیت خود، اعلام کرد حاضر است با ایران مذاکره کند و به توافقی جامع دست یابد را میتوان در همین چارچوب ارزیابی کرد.
توئیت ترامپ نشانه بروز جنگ؟
برخی رسانهها درباره تند شدن فضا در روابط تیره ایران و آمریکا هشدار دادند و اعلام کردند، این مواضع میتواند به بروز درگیری میان دو کشور منجر شود. این ادعا به دلایل مختلف قابل اعتنا نیست. جنگ را یا باید ایران آغاز کند، یا آمریکا. تکلیف جمهوری اسلامی ایران روشن است و هرگز آغازگر جنگی نخواهد بود. اما در آن سوی میدان نیز آمریکاییها به خوبی میدانند اگر چه شاید بتوانند جنگی را علیه ایران آغاز کنند، اما پایاندهنده به آن نخواهند بود. وقتی طرحها و برنامههای نظامی آمریکا در میدانهای بسیار سهلتری مانند یمن و سوریه به در بسته خورده است، باز کردن جبههای با مختصات ایران، دیوانگی محض است. شاید ترامپ و برخی سیاستمداران اطراف وی دیوانه باشند؛ اما دستگاه سیاسی و نظامی آمریکا هنوز آن قدر عاقل هست که بداند راهاندازی جنگ نظامی با ایران چه پیامدهای وحشتناکی برای آمریکا و متحدان منطقهای آن خواهد داشت. به خصوص آنکه آمریکاییها یک بار به طور مستقیم این موضوع را تجربه کردهاند. به قول «بروس ریدل» تحلیلگر مشهور آمریکایی در زمان جنگ ایران و عراق، در واقع این آمریکا بود که با ایران میجنگید و آمریکا هرگز نباید درسهای آن جنگ را فراموش کند.
حمله نظامی و جنگ آخرین حلقه دشمنی و فشار است که آمریکاییها به دلایلی مختلف و محکم از ورود به آن اجتناب میکنند، اما در میدان عمل جنگ در سایر حلقهها را با شدت هرچه تمامتر پی میگیرند که در رأس آنها جنگ اقتصادی و به موازات آن عملیات روانی قرار دارد. پیش کشیدن تهدید و سخن گفتن از فضای جنگی نیز در راستای عملیات روانی مورد اشاره است که نخستین هدف آن پرت کردن حواسها از میدان جنگ اصلی و متقاعدسازی مسئولان ایران برای مذاکره مجدد از طریق هراسافکنی جنگ نظامی است.
در روز پایانی هفته پیش سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس پاسخ دندانشکنی به تهدیدات ترامپ داد و گفت: «دریای سرخ که امن بود، امروز دیگر برای حضور آمریکاییها امن نیست. نیروی قدس حریف نظامیان آمریکایی است؛ به ترامپ توصیه میکنم که از رؤسایجمهور قبل از خود عبرت گرفته و از تجارب آنها استفاده کند. از آنچه فكر كنيد به شما نزديكتريم، يادتان باشد طرف حساب شما من هستم و نيروی سپاه قدس، نه تمام نيروهاي مسلح. شما كه میدانيد توان ايران در جنگ نامتقارن چقدر است.»
ژنرال جیمز ماتیس وزیر دفاع آمریکا در واکنش به یک رسانه استرالیایی که مدعی شده بود دولت آمریکا در حال برنامهریزی برای حمله به «ظرفیتهای هستهای» ایران است و این حمله ممکن است در همین اوایل ماه آینده میلادی انجام شود، گفت: «اصلاً نمیدانم خبرنگاران استرالیا این خبر را از کجا آوردهاند. اطمینان دارم این اقدام (حمله به ایران) چیزی نیست که در حال حاضر در دست بررسی باشد. فکر میکنم داستانسرایی، بهترین توصیفی است که میتوانم درباره آن بگویم.»
این اظهارات نشان میدهد، سرداران در میدان نظامی به وظیفه خود عمل کرده و با اقتدار و درایت سایه تهدید و جنگ را از سر کشور دور کردهاند. اکنون وظیفه مسئولان است که در سایه این اقتدار و امنیت مثالزدنی در منطقه، به وظایف مهم خود در حوزه داخلی به ویژه کارآمدسازی نظام خدماتی و اداری و گرهگشایی از سختی معیشتی و اقتصادی مردم عمل کنند.
پارسال دوست امسال؟
یکی از نکات جالب و قابل توجه در این میان، برخی واکنشهای داخلی به مواضع ضد آمریکایی اخیر آقای روحانی است. عدهای از اصلاحطلبان و مدافعان رئیسجمهور در انتخابات در مواضع و اظهارات خود به تخطئه و زیرسؤال بردن مواضع رئیسجمهور پرداختند، به طوری که دامنه این موضعگیریها حتی به روزنامه ارگان رسمی دولت نیز کشید. عدهای ژست دیپلماتیک گرفته و مدعی شدند نباید با زبان تهدید با جهان حرف زد و تنشآفرینی کرد. برخی نیز حتی پا را از این هم فراتر گذاشتند و راهحل را نه در پاسخ باصلابت، بلکه در مذاکره با آمریکا و معامله با ترامپ عنوان کردند. عدهای هم گفتند توقع چنین حرفهایی را از آقای روحانی نداشته و این روحانی آن روحانی نیست که پارسال به او رأی دادهاند! البته همین موج عملیات روانی را با حجمی بیشتر درباره اظهارات سردار مخلص و محبوب مردم ایران و مسلمانان مظلوم منطقه حاج قاسم نیز شاهد بودیم.
این در حالی است که پس از تجربه تلخ و پرهزینه برجام، به سختی میتوان این افراد، گروهها و رسانههای دگراندیش حامی جنگ روانی دشمن را ناآگاه دانست. در حالی که دولت آمریکا شمشیر را از رو بسته و از هیچ اقدام و موضع خصمانهای دریغ نمیکند، این طیف حتی پاسخ دادن در حد موضعگیری سیاسی را نیز برنمیتابند و آن را مخرب میدانند و نمیگویند دشمن دیگر باید چه کند که پاسخی دریافت کند؟
نکته تأملبرانگیز دیگر آنکه، عدهای حال که در قافیه شعری که برای تعامل و پیوند به آمریکا سرودهاند به تنگ آمدهاند، میکوشند میان آمریکا و ترامپ فاصلهگذاری کنند. از منظر این عده، مذاکره و توافق با آمریکا به خوبی انجام شد و در حال اجرا بود که ناگهان ترامپ آمد و بازی را بر هم زد! اما باید به یاد این عزیزان آورد که مگر اوباما در طول بیش از یک سالی که پس از برجام بر سر کار بود، به تعهدات آمریکا در برجام عمل کرد؟ پس مشکل بیشتر به ساختار قدرت در آمریکا بر میگردد که میخواهد دیکتاتورمآبانه از طریق زیرسلطه گرفتن ملل دیگر به خواستههای خود نائل شود و رؤسایجمهور آمریکا تنها تاکتیکهای گوناگون را برای رسیدن به این هدف مشترک به کار میبندند.
سخن آخر
تهدیدهای توخالی ترامپ و دیگر دولتمردان آمریکایی نتیجه دلخواه آنان را به دنبال نخواهد داشت و موجب رعب و وحشت مردم و مسئولان ایرانی نمیشود. حتی اگر تمام حروف آن بزرگ باشد! انسجام داخلی بیشتر میان گروههای سیاسی و مردم و مسئولان از جمله پیامدهای لفاظیهای اخیر آمریکاییها است. یانکیها با این نوع موضعگیریها چهره واقعی خود را به ملت ایرانـ به ویژه نسل جوانـ بیش از پیش نشان میدهند و از این بابت باید از آنان متشکر هم بود.