رضا اشرفی/ طی ماههای اخیر، اختلافات آمریکا و اروپا به شدت افزایش پیدا کرده و از تظاهر و سرپوش گذاشتن بر روی چالشها به سمت مواضع و جهتگیریهای علنی پیش رفته است. این مسئله را میتوان در نشست گروه 7، نشست ناتو، نوع برخورد رئیسجمهور آمریکا در دیدارها یا لغو ملاقاتها با مقامات اروپا که طی سفرهای اخیر انجام شده، مشاهده کرد.
اگر چه بیشتر این اتفاقات و موضعگیریها در دوره دونالد ترامپ انجام میشود؛ اما باید یادآور شد که اختلافات بین اروپا و آمریکا به مسائل جاری ختم نمیشود؛ بلکه در دهههای گذشته حتی از آغاز جنگهای جهانی و خروج آمریکا از انزوای مونروئه و ورود به دو جنگ جهانی ریشه دارد.
حتی انگلیس که بر مبنای طرح مارشال همانند دیگر کشورهای اروپایی از حمایت اقتصادی آمریکا برخوردار شد و پس از آن همواره از سیاستهای کلان آمریکا در عرصه بینالمللی حمایت کرد، نمیتوانست در مواردی اختلاف خود را با واشنگتن پنهان کند. این موضوع در مواردی در بیبیسی نمایان است و هر از گاهی گزارشهایی از آن پخش و منتشر میشود که دیدگاههای ضد آمریکایی دارد. البته این موضوع کاملاً کمرنگ و در سایه فضای باز رسانهای عنوان میشود؛ اما حقیقت ماجرا این است که در ادامه اختلافات و تضادهای رویکردی آمریکا و انگلیس است.
در حال حاضر نیز دیدگاههای اقتصادی دونالد ترامپ که به جنگ اقتصادی با متحد سنتی آمریکا منجر شده در کنار فشار واشنگتن برای افزایش بودجه ناتو از سوی کشورهای اروپایی که عضو آن هستند، همچنین بیاحترامیهای شکل گرفته در قبال دولتمردان اروپایی و حتی حمایت از ملیگرایان تندروی ضد اتحادیهای در کشورهای گوناگون اروپا، سبب شده است چالشهای عمیق دو طرف علنی شده و حتی به دشمنی تبدیل شود.
بزرگترین مشکل اروپا در این زمینه این است که اگر چه خواهان رویکردهای مستقلانه از آمریکا است؛ اما بر این انگاره است که بدون آمریکا نمیتواند سیاستهای خود را دنبال کند. به ویژه در زمینه چارچوبهای امنیتی که نگران نوع رفتار روسیه است. این در حالی است که شواهد و قراین نشان میدهد، آمریکای کنونی به سمتی پیش میرود که اتحادیه را تا حد واگرایی با تهدید مواجه کند.
به هر جهت در کنار تمایلات استقلالطلبانه اروپا از آمریکا، این اتحادیه برای اولین بار توانسته است پول واحدی را تعریف کند که در برابر دلار به تبادلات اقتصادی میپردازد. در حالی که آمریکا همه تلاش خود را کرده است تا پس از جنگ جهانی دوم زیربنای اقتصادی جهان بر پایه خواستههای آمریکا باشد، این زمینه ابتدا و پس از جنگ جهانی دوم از طریق برتون وودز شکل گرفت که سپس در دهه 1970 میلادی و پس از بحران شکل گرفته در غرب، دلار جایگزین طلا شد تا قدرت اقتصادی آمریکا همچنان در جهان تسلط داشته باشد؛ اما اکنون بر این اعتقاد است که استقلال یورو و عملکرد آن در برابر دلار پایههای دلار و قدرت مالی آمریکا را تضعیف میکند. به ویژه که در مواردی مشاهده میشود دیگر کشورها نیز به استقلال ارزی و پولی تمایل پیدا کردهاند.
حال دیدگاه ضد اروپایی در تیم دونالد ترامپ به شدت بازیابی میشود. حتی افرادی که از دولت خارج یا اخراج شدهاند، این سیاست را دنبال میکنند. برای نمونه «استیو بنون» مشاور و دستیار سابق رئیسجمهور که تأثیر بسیاری در پیروزی ترامپ داشت و عمده سیاستهای دولت را طی زمانی که در قدرت قرار داشت، مدیریت میکرد، سازمانی را در بروکسل ایجاد کرده تا به اروپا ضربه وارد کند و اتحادیه را به سمت فروپاشی سوق دهد. این سازمان که با نام «جنبش» در حال فعالیت است، به دنبال جذب نیرو است تا مقاصد خود را پیش ببرد. مطمئناً ناسیونالیستهای افراطی که در سراسر اتحادیه اروپا حضور دارند و ضد اتحادیه هستند، مستعدند که جذب این جنبش شوند. فعالیت گسترده آنها در انواع انتخابات اتحادیه اروپا میتواند آینده آن را با تهدیدات جدی
مواجه کند.
در این میان، «برونو لومر» وزیر دارایی فرانسه در حاشیه نشست اعضای «جی ۲۰» به خبرنگاران گفت: «اتحادیه اروپا با آمریکا تا زمانی که تعرفه گمرکی فلزات را لغو نکند، در خصوص توافق تجارت آزاد مذاکره نخواهد کرد. وقتی اسلحه روی سر ما باشد، مذاکره نمیکنیم.»
این نوع عبارات بیانکننده چند نکته قابل توجه است. اول اینکه، مقاومت در برابر زورگویی اصل اول رسیدن به اهداف است و نه سازش و مذاکره؛ چنانکه حتی اروپای متحد این کشور نیز شرط مذاکره را پایان یافتن فشارها عنوان کرده است. نکته دیگر آنکه مقابله با آمریکا یک اصل جهانی است و تنها به ایران معطوف نیست؛ از این رو به صراحت میتوان گفت آنچه ملت و نظام اسلامی از ۴۰ سال پیش آغاز کرده و بر آن تأکید داشته، اکنون حتی دوستان آمریکا نیز به این مهم رسیده و در این مسیر قرار گرفتهاند.
در کنار این مباحث یک نکته قابل توجه دیگر مشاهده میشود و آن یک بام و دو هوای اروپا است. آنها از یک سو از سیاست تحریم و اعمال فشار برای تسلیمسازی ایران در برابر زیادهخواهیهایشان استفاده میکنند و از سوی دیگر فشارهای آمریکا بر خود را قانون جنگل مینامند. اروپا همواره با آمریکا در اعمال تحریم علیه کشورهای دیگر همراهی کرده که زمینهساز توهم کارایی تحریم از سوی آمریکا شده است؛ از این رو اروپا اکنون تاوان عملکردهای نادرست خود را میدهد و راهکار خروج از این وضعیت نیز رفع تحریمهای اروپا علیه دیگر کشورها است که عملاً شکست سیاست تحریم آمریکا علیه اروپا را نیز در پی دارد.
این روزها خبرهایی از سفر مقامات آمریکا از جمله پمپئو، وزیر خارجه و نیز افرادی از وزارت خزانهداری آمریکا به ترکیه، کره جنوبی و... علیه ایران منتشر شده است. مسئله تعرفههای آمریکا علیه اروپا هشداری به این کشورها درباره پیامدهای منفی همراهی با آمریکا است. اروپا با گرفتار شدن در روابط با آمریکا به این بحرانها مبتلا شده است. رویکرد به کشورهای مستقل، مانند ایران میتواند از راهبردهای مقابله با این وابستگی باشد.
در مجموع میتوان گفت، گفتمان کشورهای اروپایی نشان میدهد، راهکار رسیدن به اهداف تسلیم نشدن در برابر زورگویان است؛ هر چند خود اروپاییها نیز خود این خصلت زورگویی را دارند که نمود آن را میتوان در رفتارهای غیرسازنده آنها در قبال جمهوری اسلامی ایران مشاهده کرد.