شهناز سلطانی/ مرداد که به نیمه راه میرسد تب بالای انتخاب رشته برای دانشگاه هم به گرمای تابستانه اضافه میشود، آن هم به واسطه اعلام نتایج اولیه کنکور. به لطف سیاهه پر انواع و اقسام دانشگاهها از دولتی و غیر دولتی گرفته تا آزاد و پیام نور دیگر ورود به دانشگاه نه محال است و نه دست نیافتنی. ورود به دانشگاه و تکیه بر مسند دانشجو بیحد و اندازه سهلالوصول شده است. اما ورود بیدردسر و خروج کمدردسرتر از دانشگاه تازه شروع راه است برای کسانی که به امید همین دانشگاه و مدرک آن رهسپار بازار کار میشوند، ولی دشواریهای پیدا کردن کار به ویژه از نوع باب میلشان مثنوی هفتاد من کاغذ است. اینجاست که داشتن «مهارت» کلید طلایی ورود به بازار کار نام میگیرد، همان حلقه مفقوده بین دانشگاه و بازار کار.
سالیانه یک میلیون
متقاضی شغل
به استناد آمارهای رسمی، در کشور ما سالیانه تقریباً یک میلیون نفر به امید پیدا کردن شغل راهی بازار کار میشوند، اما بسیاری از آنها به دلیل نداشتن مهارت، شغلی پیدا نمیکنند. علی ربیعیـ وزیر کار، رفاه و تعاون اجتماعیـ هم که بالاترین مقام رسمی را در وزارتخانهای عهدهدار است که تولید شغل مهمترین وظیفه آن است، همواره تأکید میکند: «یکی از مهمترین مشکلات جوانان جویای کار ناتوانی در مهارت است.»
داشتن مهارت در بازار کار به اندازهای مهم و ضروری است که از آن به یکی از پایههای توسعه اقتصادی در کشورهای توسعهیافته نام میبرند. نکته تأملبرانگیزی که دکتر پیمان صالحیـ استاد دانشگاه شهید بهشتیـ در مقالهای با عنوان «آموزشهای مهارتی، زیربنای رونق اشتغال و کارآفرینی در توسعه پایدار» چنین توضیح میدهد: «در اغلب کشورهای پیشرفته تعداد قابل توجهی از جوانان جویای کار بیش از اینکه به تحصیل در دانشگاه و گرفتن مدرک دانشگاهی فکر کنند، سعی دارند دورههای مهارتی و فنی و حرفهای را بگذرانند و در حد تکنیسین در رشته به خصوصی که برای ورود به بازار کار کافی است، ورزیده شوند. البته افراد زیادی هم وجود دارند که به واسطه مدرک دانشگاهی در یک جایگاه شغلی قرار میگیرند که موظفند برای به روزرسانی دانش حرفهای خود یا ارتقای شغلی هر سال دورههای مهارتی کوتاهمدت و میانمدت را بگذرانند.»
مهارت بیارج و قرب
اما چرا در جامعه ما که به واسطه جوان بودن جمعیت، جویای شغل فراوان است مهارت شغلی عملاً مورد توجه قرار نمیگیرد، البته دلایل متعددی برای آن تعریف میشود، اما یکی از مهمترین آنها به زعم سلیمان پاکسرشت، رئیس سازمان آموزش فنیوحرفهای این است که مدرک تحصیلی در فهرست حقوق و دستمزد افراد تأثیرگذار است، اما به دلیل نبود نظام ارزیابی، صلاحیت مهارتهای افراد هرگز مورد ارزشیابی قرار نمیگیرد، این در حالی است که در کشورهایی که مهارتآموزی در آنها رشد کرده به همان نسبت مهارتها هم قابل ارزیابی و اندازهگیری است.
بنابراین همه اینها دست به دست هم داده تا مدرک دانشگاه بدون مهارت به مهارت داشتن بیمدرک دانشگاهی سروری کند و همین به تنهایی به قدری اهمیت دارد که انگیزه برای مهارتآموزی تضعیف شود.
شاگرد مکانیک تا کلاس خیاطی
چند دهه پیش که از این همه دانشگاه و دانشجو و دانشآموخته دانشگاهی خبری نبود تابستان برای بچههای مدرسهای مساوی بود با یاد گرفتن یک مهارت، دختر و پسر هم نداشت. برای دخترها از کلاس خیاطی و آرایشگری گرفته بود تا گلدوزی و... . پسرها هم اگر دم دکان پدر نمیایستادند حتماً شاگرد مکانیک و نجار و... میشدند. تابستانها به همین منوال میگذشت. حتی آنهایی هم که سر از دانشگاه در میآورند پیش از آن هنری و شغلی و تخصصی را آموخته بودند، بنابراین هیچ کس به شکل امروزی دغدغه پیدا کردن شغل و نان درآوردن را نداشت؛ چرا که از سالها پیش فکری به حال این روز شده بود. اما امروز نگاه همان بچههای موفق دیروز که حالا دیگر پدر و مادر شدهاند زمین تا آسمان فرق کرده است. ارج و قربی که خانوادهها و جامعه برای کارهای پشتمیزنشینی قائل است راه را بر نوجوانان و جوانان برای اینکه تابستانها را صرف یاد گرفتن یک مهارت کنند، میبندد نیمنگاهی به سریالهای خانوادگی به روشنی گواه همین موضوع است. گویا در این سریالها داشتن شغل، یعنی دکتر باشی یا مهندس و جامعه بینیاز است از تعمیرکار و خیاط و آرایشگر و مکانیک و... .
به همان اندازه که ما به دکتر جسم نیاز داریم، ابزارهای زندگی ماشینیمان هم به دکتر مختص خودش نیاز دارد. چرا جایگاه و پایگاه اجتماعی یک شغل بسیار برتر از بسیاری مشاغل دیگر تعریف و نشان داده میشود و کسی که در آن مشغول به کار است در فراهم کردن امکانات زندگی تواناست و غیر از این زندگی سخت و طاقتفرسا تصویر میشود.
دانشگاه بیشغل
یا شغل بیدانشگاه
در سالهای اخیر ورود به دانشگاه و گرفتن مدرک دانشگاهی را به اندازهای برای فرزندانمان مهم جلوه دادهایم که اگر وارد دانشگاه شود به مثابه ورود به سرزمین آرزوهاست و اگر نشود دستش از رؤیاها و آرزوهایش کوتاه میشود. اما واقعیت این نیست. ورود به دانشگاه بدون مهارت شروع ناامیدی و سرخوردگی از درس و تحصیل است. وقتی قرار نیست از سالهای تحصیل در دانشگاه شغلی دستگیرمان شود، در حالی که به امید یافتن شغل آن را انتخاب کرده بودیم چه لزومی دارد اصرار بر تحصیل دانشگاهی کنیم. آموختن یک حرفه و کسب درآمد از آن بدون اینکه راه دانشگاه را برگزینیم راه کوتاهتری دارد تا دانشگاه و بعد یافتن شغل و کسب درآمد از آن.
ما به عنوان پدر و مادر و معلم در نشان دادن راه درست به فرزندانمان بسیار نقش داریم. میتوانیم راه را به روشنی و با راهنمایی درست برای او ترسیم کنیم، یا همه چیز را در دانشگاه برای او خلاصه کنیم. سوق دادن بچهها به سمت علایق و استعدادهایشان به اندازهای اهمیت دارد که آینده شغلی او را از دوران کودکیاش مشخص میکند. این ما هستیم که میتوانیم علایق و استعدادهای او را بشناسیم و در مسیر درست هدایت کنیم و البته تشویق کنیم تا دلگرم شود به آنچه میآموزد و به کار میگیرد.
امروز برخلاف چند دهه گذشته به مدد گسترش مراکز فنی و حرفهای، سرای محلهها و فرهنگسراها دسترسی به امکانات آموزشی و تنوع آموزشها و مهارتآموزی فرصت نابی است که باید از آنها استفاده کرد. همین چند دهه پیش بود که برای رفتن به یک کلاس آموزشی باید مسافت زیادی طی میشد، اما امروز بینیاز از این پیاده گز کردنها هستیم. فقط کافی است اراده کنیم و به خودمان کمی زحمت بدهیم تا از بین مهارتهای بیشماری که برای آموزش فهرست کردهایم، یکی را برگزینیم.
چشمها را باید شست
تولید شغل و به تبع آن درآمدزایی به رشد اقتصادی یک جامعه کمک میکند. اقتصاد توسعهیافته هم به کاهش فقر و بیکاری منجر میشود. بنابراین کسب مهارت شغلی و توانمند کردن نیروی کار یکی از مهمترین مؤلفههای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. به همین دلیل در جوامع توسعهیافته آموزش مهارتهای شغلی برای اشتغالزایی و کسب درآمد و همین طور استمرار آموزشها حتی بعد از اشتغالزایی مهم تلقی میشود. در کشور ما هم به اندازه کافی قوانین و مجریان آموزش مهارتهای شغلی وجود دارد، فقط باید یک همسویی و نقطه اشتراکی حاصل شود تا بهتر نتیجه بگیریم و صد البته مهمتر از پیشقدم شدن برای آموزش، اصلاح نگاههای معیوب به شغل، درآمدزایی و فرهنگ کار است. جامعه، خانواده و رسانه هم در این بین مؤلفههای بسیار تأثیرگذاری هستند که نمیشود آنها را نادیده گرفت.