کودتاي 28 مرداد نه به ‌وسيله انگليس [بلکه] به ‌وسيله‌ آمريکا در ايران انجام گرفت، عليه مصدّق؛ يعني حتّي به امثال مصدّق هم اينها راضي نيستند؛ اينها نوکر مي‌خواهند، سرسپرده مي‌خواهند، تو‌سري‌خور مي‌خواهند؛ مثل چه‌ کسي؟ مثل محمّدرضاي پهلوي؛ اين‌جور آدمي
 مي‌خواهند. (امام خامنه‌اي، 11/8/1396)


خيز بلند براي پايان خام‌فروشي


 اکبر ادراکی/ يکي از مهم‌ترين صنايع زيربنايي کشور که مي‌تواند در توسعه و استقلال اقتصادي کشور نقش بنياديني داشته باشد، صنايع پتروشيمي است. مهم‌ترين نقش‌آفريني اين صنعت آن است که مي‌تواند از خام‌فروشي طلاي سياه جلوگيري کرده و با فرآوري حداکثري که قيمت يک بشکه نفت را تا صدها برابر افزايش مي‌دهد، ضمن کسب درآمد براي کشور، تأمين صدها فرآورده نفتي ضروري را که مي‌تواند ميلياردها دلار هزينه ارزي براي کشور داشته باشد، تضمين کند.
صنعت پتروشيمي در ايران قدمتي 60 ساله دارد و به‌ طور خلاصه مي‌توان دوره عمر پتروشيمي در ايران را به پنج بخش تقسيم کرد که عبارتند از:
1ـ مرحله پيدايش: نقطه شروع اين صنعت را مي‌توان تأسيس بنگاه شيميايي در وزارت اقتصاد در سال 1337 قلمداد کرد. اين بنگاه بيشتر به دنبال احداث کارخانه کود شيميايي مرودشت استان فارس بود. مجتمع پتروشيمي شيراز، اولين مجتمع پتروشيمي کشور بود که در سال 1342 شروع به فعاليت کرد و پس از آن دیگر واحدها وارد عرصه توليد شدند. تا اينکه در سال 1342 به‌ منظور متمرکز کردن همه فعاليت‌هايي که به نحوي به صنعت پتروشيمي مرتبط بود، شرکت ملي صنايع پتروشيمي (NPC) به‌ منزله يکي از شرکت‌هاي تابع شرکت ملي نفت ايران تأسيس شد.
2ـ مرحله گسترش اوليه: اين مرحله مابين سال‌هاي 1345 تا 1357 با تأسيس مجتمع‌هاي رازي، آبادان، فارابي، خارک و آغاز عمليات مجتمع ايران و ژاپن در بندر امام آغاز شد. در اين دوران هدف اصلي توليد کودهاي شيميايي بود، ولي محصولاتي چون دوده و پلي‌اتيلن نيز به تدريج مورد توجه قرار گرفتند. از زمان شروع فعاليت اين صنعت از سال 1342 تا 1348 توليد پتروشيمي زير يک ميليون تن بوده؛ اما در سال‌هاي 1349 تا 1357 روند رشد شيب بيشتر گرفت و ميزان توليد اين صنعت در سال 1356 تا مرز ۲ میلیون و ۶۹۳ هزار تن نيز رسيد.
3ـ مرحله رکود و توقف: اين دوره با آغاز جنگ تحميلي شروع شد و تا پايان آن ادامه يافت. هرچند طي اين سال‌ها، بیشتر مجتمع‌ها در زير آتش و بمباران دشمن قرار داشتند، ولی برخي از طرح‌هاي نيمه‌تمام با حداکثر استفاده از متخصصان داخلي ادامه يافت. در اين دوره، ميزان توليد صنعت پتروشيمي به سطوح کمتر از يک ميليون تن رسيد. گفتنی است، کمترين ميزان توليد در اين دوره 182 هزار تن در سال 1362 بود.
4ـ مرحله تحرک و افزايش حجم توليد: اين مرحله شامل سال‌هاي برنامه اول توسعه است. در اين دوره فعاليت‌هاي بسیاری در جهت بازسازي و راه‌اندازي واحدها انجام شد و حجم توليدات اين صنعت از 884 هزار تن در سال 1367 به ۷ میلیون و ۴۶۸ هزار تن در سال 1373 رسيد. همچنين 10 طرح جديد طي اين سال‌ها اجرا شد و به اين ترتيب تحول عظيمي در صنعت پتروشيمي به وجود آمد.
5ـ مرحله کيفيت و بهره‌وري: اين مرحله مصادف با سال‌هاي برنامه دوم توسعه است. در اين سال‌ها صنعت پتروشيمي با محور قرار دادن سه هدف صادرات، سوددهي و خصوصي‌سازي بر آن بود تا ضمن تأمين مصرف داخلي، سهمي در بازارهاي جهاني براي خود کسب کند. استفاده بهتر از امکانات و نيز عرضه محصولات با ارزش افزوده بالاتر موجب تثبيت موقعيت پتروشيمي ايران در اين دوره شد.
بازسازي مجتمع‌هاي خسارت‌ديده در جنگ در طول برنامه اول توسعه، در سال‌هاي ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳، بهره‌برداري از طرح‌هاي بنيادي، مانند پتروشيمي اصفهان، اراک و تکميل مجتمع بندر امام، گسترش صادرات و خصوصي‌سازي و سوددهي در برنامه پنج ساله دوم در سال‌هاي ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۸ و افزايش توليد سالیانه توليدات از ۴/۲ به ۱۱ ميليون تن در سال، با بهره‌برداري از برنامه‌هاي باقي‌مانده از برنامه پنج ساله اول، از اقدامات و پيشرفت‌هاي شرکت ملي صنايع پتروشيمي ايران به شمار مي‌رود.
در مراحل بعدي، شرکت ملي صنايع پتروشيمي ايران، با گسترش صادرات و توسعه صنعت در صادرات غيرنفتي و همچنين توسعه خصوصي‌سازي و توجه ويژه به پژوهش و پيشرفت مرحله جهش و تثبيت خود را پشت سر نهاد. 
شركت ملي صنايع پتروشيمي طي مدت برنامه‌هاي توسعه‌اي، همه تلاش و همت خود را به كار بسته است تا با دستيابي به موقعيت برتر و حداكثر استفاده از مزيت‌هاي نسبي كشور حضوري مؤثرتر در منطقه و جهان به دست آورد. نماد چنين حضوري، تغييرات شاخص‌ها و متغيرهاي اقتصادي بنگاه، چون توليد، صادرات، سرمايه‌گذاري، ارزش‌افزوده و سهم در توليد ملي، مشاركت‌هاي منطقه‌اي و گستردگي بازارهاي هدف صادراتي است؛ به گونه‌ای که ميزان ظرفيت اسمي و توليد در پايان سال ۱۳۹۲ به ترتيب به ۶۰ و ۴۱ ميليون تن بالغ شد و سهم پتروشيمي در صادرات غيرنفتي به ۵/۳۱ درصد و صادرات محصولات صنعتي به ۴/۳۹ درصد رسيد که جايگاه اين صنعت در اقتصاد کشور را نشان می‌دهد.
محصولات عمده‌اي که واحدهاي صنايع پتروشيمي ايران توليد می‌کنند؛ عبارتند از: کودهاي شيميايي، مانند اوره، فسفات دي‌آمونيم؛ کودهاي مخلوط نيترات آمونيم؛ مواد اوليه پلاستيک مانند پي‌ـ وي‌ـ سي و دي‌ـ اوـ پي؛ مواد شيميايي نظير اسيد سولفوريک، اسيد کلريدريک، آمونياک، گوگرد، دوده و... .
در نخستين روز کاري «سال اقتصاد مقاومتي، توليد و اشتغال»، (پنجم فروردين ماه 1396) مجتمع پتروشيمي کردستان، بزرگ‌ترين پروژه صنعتي اين استان با حضور رئيس‌جمهور و وزير نفت به طور رسمي افتتاح شد. اين مجتمع از طرح‌هاي دوازده‌گانه اقتصاد مقاومتي در صنعت پتروشيمي بود که به گفته وزير نفت، با اجراي اين طرح، بزرگ‌ترين سرمايه‌گذاري صنعتي تاريخي اين استان صورت گرفته است.
مجتمع پتروشيمي کردستان با دريافت خوراک از خط لوله اتيلن غرب با توليد سالیانه ۳۰۰ هزار تن پلي‌اتيلن سبک سبب گسترش زنجيره صنايع تکميلي در اين استان مي‌شود. اين مجتمع با سرمايه‌گذاري ارزي ۲۵۷ ميليون يورو و (۳۸۰۰ ميليارد ريال) ساخته شده است.
صنعت پتروشيمي در سال 1396 با رشد قابل توجهي در توليد همراه بود؛ به گونه‌ای که عملکرد توليد یازده ماهه مجتمع‌هاي پتروشيمي کشور از ابتداي سال تا پايان بهمن ماه نشان از توليد بيش از ۴۹ ميليون تن محصول پتروشيمي مي‌دهد که براساس اين عملکرد، توليد ۲۱ مجتمع پتروشيمي مستقر در منطقه ماهشهر ۱۷ ميليون و ۹۵۶ هزار تن، توليد ۱۶ مجتمع پتروشيمي مستقر در منطقه عسلويه حدود ۲۰ ميليون و ۸۸۶ هزار تن و توليد ۲۱ مجتمع پتروشيمي مستقر در مناطق داخلي کشور حدود ۱۰ ميليون و ۲۰۷ هزار تن بوده است.
پيش‌بيني مي‌شود سال 1397 با بهره‌برداري از طرح‌هاي عظيمي، همچون متانول کاوه، فاز اول توسعه پتروشيمي بوشهر، فاز دوم توسعه پتروشيمي ايلام، اوره و آمونياک لردگان، متانول مرجان و چند طرح کوچک توسعه‌اي در پتروشيمي نوري و اميرکبير در مجموع نزديک به 10 ميليون تن به ظرفيت توليد محصولات پتروشيميايي ايران افزوده شود.



افت شديد و ناگهاني دما به ويژه در اوايل فصل بهار و بروز درجه حرارت‎هاي بين صفر تا ۱۰ درجه سانتي‌گراد، سرمازدگي محصولات کشاورزي را به دنبال دارد.
شرکت نفيس تدبير هوشمند، با بهره‌گيري از تکنيک‎هاي نوآورانه و بازطراحي و بهينه‌سازي روش‎هاي نوين مقابله با سرمازدگي اقدام به اختراع و توليد سامانه هوشمند ضد سرمازدگي باغات کرده است. اين سامانه زمان وقوع سرمازدگي را تشخيص داده و به طور هوشمند و بدون نياز به اپراتور با کمترين برق و سوخت مصرفي محدوده تعريف شده را از سرمازدگي محافظت مي‎‌کند. نحوه کار سامانه این‌گونه است که سامانه هوشمند ضد سرمازدگي مرصاد با رصد مستمر و ارزيابي لحظه به لحظه دماي سطح زمين و مقايسه آن با دماي لايه هوايي بالاتر، زمان وقوع و نوع سرمازدگي و همچنين گرمازدگي را در باغات و مزارع تشخيص مي‎دهد.
براي مقابله با سرمازدگي، با توجه به نوع آن اعم از تشعشعي يا انتقالي، از مولد باد، بخاري، يونيزاسيون هوا يا تلفيقي از اين روش‎ها اقدام به گرم کردن هوا، توليد باد و پرتاب آن به سطح باغات و مزارع می‌کند تا با انتقال هواي گرم و پر فشار به سطح زمين ضمن افزايش دما در آن، هوا در سطح وسيعي جابه‌جا شده و مانع از وقوع سرمازدگي مي‎شود. همچنين اين سامانه در فصل تابستان، زمان وقوع گرمازدگي را تشخيص داده و با شناسايي هواي خنک‌تر سطوح بالايي، انتقال و پرتاب آن به سطح زمين، موجب کاهش دماي سطح باغات و مزارع شده و مانع از وقوع گرمازدگي مي‎شود.
اين سامانه که براي مقابله با سرمازدگي تشعشعي و انتقالي باغات طراحي شده، به طور چشمگيري ميزان سوخت مصرفي و نيز هزينه تأمين آن در هکتار و تأسيسات مورد نياز را کاهش داده و مي‎تواند کمک شاياني به کشاورزان در مقابله با پديده سرمازدگي کند.


 مهدي دنگچي/ منصور ستاري در سال ۱۳۲۷ در روستاي ولي‌آباد ورامين ديده به جهان گشود. پس از دریافت ديپلم متوسطه، در سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده افسري شد. در سال ۱۳۵۰ برای طي دوره علمي کنترل رادار به کشور آمريکا اعزام شد و پس از گذراندن دوره‌ای يک ساله به ايران بازگشت و در جایگاه افسر کنترل شکاري نيروي هوايي مشغول به کار شد. شهيد ستاري در سال ۱۳۵۴ در کنکور سراسري شرکت کرد و در رشته برق و الکترونيک پذيرفته شد، اما با پيروزي انقلاب اسلامي و شروع جنگ تحميلي تحصيل علم را کنار گذاشت و همدوش آحاد مردم از دستاوردهاي انقلاب پاسداری کرد.
وي افسري مؤمن، متعهد، شجاع، آگاه، تيزهوش و کاردان بود. طرح‌ها و ابتکارهاي زيادي در تجهيز سامانه‌های راداري، پدافندي به اجرا گذاشت که در طول جنگ تحميلي توان نيروي هوايي را در سرنگوني هواپيماهاي متجاوز دشمن دو چندان کرد. تيمسار ستاري به دلیل فعاليت‌هاي بيش از حدي که در اجراي طرح‌هاي جنگي از خود نشان داد، در سال ۱۳۶۲ به سمت معاون عمليات فرماندهي پدافند نيروي هوايي منصوب شد و به واسطه لیاقت، کارداني و شايستگي‌ای که از خود نشان داد، در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ با درجة سرهنگي به سمت فرماندهي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب شد و تا هنگام شهادت اين مسئوليت را برعهده داشت.
شهيد ستاري در دوران مسئوليت منطقي‌ترين راه را براي کاهش اثرات محدوديت اعتباري و روبه‌رويي با اوضاع پس از جنگ انتخاب کرد و آن خودکفايي هرچه بيشتر نيروي هوايي بود. به این وسیله علاوه بر آنکه از خروج اعتبارات نيروي هوايي جلوگيري ‌کرد، توان توليدي و خدماتي را افزايش داد و درآمدهاي حاصل از اين قبيل فعاليت‌ها را همواره تحت نظارت دقيق درآورد که به مثابه پشتوانه‌اي براي اجراي برنامه‌هاي سازندگي مورد بهره‌برداري قرار گرفت.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در تجليل از تلاش‌هاي خستگي‌ناپذير شهيد سرلشکر ستاري فرمودند: «جهاد قطعه‌سازي و ابتکار و نوآوري، اولين بار در نيروي هوايي ارتش آغاز شد و نيروي هوايي در طول دفاع مقدس همواره روحيه‌بخش ملت ايران بود.»
شهيد ستاري با کمک فرماندهان و کارکنان نيروي هوايي پروژه‌هاي بلندمدتی را طراحي کرد که هنوز يکي پس از ديگري عملی می‌شود. يکي از اين پروژه‌ها پس از شهادت ايشان هواپيماي جنگي آذرخش بود که با حضور رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۷۶ به پرواز درآمد. دست‌خط معظم‌له درباره موفقيت علمي سرلشکر ستاري و همکارانش در پروژه اوج ۱۱۰ که به ساخت هواپيماي آذرخش مربوط مي‌شود نيز خواندني است. ایشان مرقوم فرمودند: 
«بحمدالله کار تحقيق در نيروي هوايي پايه استواري يافته است و تحقيق، خود پايه پيشرفت علم است. وقتي نيروهاي مسلح از درون خود، دانش و معرفت جوشيدند، بايد يقين کرد که استقلال، نه فقط يک اسم و ادعا، که يک واقعيت و تبلور است. من اين پديده را در نهاجا به وضوح مي‌بينم و از همه دست‌اندرکاران، از فرمانده نهاجا که اهل علم و تحقيق است، از جهاد خودکفايي که نخستين پرچم خودکفايي را بلند کرده است و از يکايک کساني که در اين پيشرفت مؤثر بوده‌اند، تشکر مي‌کنم. مهم اين است که اولاً، باور داشته باشيد که حالا کار را آغاز کرده‌ايد و نپنداريد که کار را تمام کرده‌ايد. ثانياً، باور داشته باشيد که تا همه جا مي‌شود پيش رفت.»
سرلشکر شهيد منصور ستاري و ياران و همرزمانش، پانزدهم دي ماه سال 1373، در سانحه هوايي به درجه رفيع شهادت نائل شدند.

 مصطفي جوان/ رضاخان با زور نظامي‌گري خشن خود و سرکوب ديگران قدرت گرفت و در اسفند 1299 با عنوان جديد «سردار سپه» وارد کابينه شد و در ارديبهشت 1300 با کنار زدن مسعودخان کيهان، وزارت جنگ را در اختيار گرفت. رضاشاه طي نه ماه بعد، با انتقال ژاندارمري از وزارت داخله به وزارت جنگ، گماردن همکاران خود در ديويزيون قزاق به جاي افسران سوئدي و انگليسي و سرکوب شورش‌هاي موجود در ژاندارمري‌هاي تبريز و مشهد، قدرت خود را در ارتش مستحکم کرد. در چهار سال بعدي، موقعيت نظامي‌ـ سياسي رضاخان مستحکم‌تر شد. وي با ترکيب هفت هزار قزاق و 12 هزار ژاندارم، ارتش 40 هزار نفري جديدي مرکب از پنج لشکر تشکيل داد. وي اين ارتش جديد را براي سرکوب قيام‌ها به کار گرفت. در سال 1301 عليه کردهاي آذربايجان غربي، شاهسون‌هاي آذربايجان شرقي و کهگيلويه‌اي‌هاي فارس، در سال 1302 عليه کردهاي سنجابي کرمانشاه، در سال 1303 عليه بلوچ‌هاي جنوب شرقي و لرهاي جنوب غربي و در سال 1303 عليه ترکمن‌هاي مازندران، کردهاي خراسان و اعراب طرفدار شيخ‌خزعل. او در تهران نيز در جابه‌جايي‌هاي پي‌درپي کابينه‌ها فعال بود تا اينکه خود در آبان 1302 به نخست‌وزيري رسيد. پايگاه وابستگي رضاشاه، ‌نخوت و غرور او و تمايل شديدش به برکشيدن نيروهاي بي‌ريشه و چاپلوس سبب شد تا بيشتر رجال سياسي اواخر عهد قاجار از همکاري فعال با وي سر باز زنند.
در درون ارتش و حتي سطح عالي فرماندهان آن، رقابت و توجه به مصالح شخصي بر مصالح ملي رجحان چشمگيري داشت. اميران بلندپايه چنين ارتشي، پُست‌هاي کابينه و مقامات کليدي دستگاه‌‌هاي دولتي را اشغال کردند و با اندوختن ثروت‌هاي کلان، از اعضاي پر نفوذ طبقه حاکم شدند و غالباً نيز همانند شخص رضاشاه، املاکي را به زور به دست آوردند.
در خاطرات اميراحمدي‌ـ نخستين سپهبد تاريخ ارتش ايران‌ـ فضاي حاکم بر ارتش و نيروهاي نظامي که حاوي بدبيني و بي‌اعتمادي، دورويي، چاپلوسي،‌ ظاهرسازي و دروغ‌گويي است، قابل رديابي است؛ اگرچه خود او از اين فضا به صراحت سخن نمي‌گويد و نمونه‌اي از گزارش وي چنين جوي را بازتاب مي‌دهد: «من همان ساعت نزد نصرت‌الدوله فيروز رفتم و امر شاه را ابلاغ کردم... آن روز وقتي گفتم که چنين نظري دارم که به آباداني لرستان بپردازم، زيرا امنيت لرستان برقرار شده...، قدري يکّه خورد و از پشت ميزش بلند شد و در پهلوي من نشست. گفت: خيلي ساده‌ايد، من به شما ارادت دارم و خودم را از شما جدا نمي‌دانم. کار لرستان را به اين آساني تمام نکنيد؛ زيرا کلاه سرتان مي‌رود. گفتم: کار آنجا تقريباً تمام شده است. گفت: آقاي فرمانده کل غرب بايد کاري کرد که هميشه محتاج شما باشند. اگر لرستان امن و بي‌دردسر شود، ديگر به شما احتياجي ندارند و اگر شاه فکرش متوجه اين منطقه و آن منطقه نباشد، بنده و شما را نمي‌خواهد. شما مي‌توانيد به بهانه امنيت لرستان، چند سال آنجا حاکم مطلق باشيد...»
فساد سيستمي در ارتش به صورت فزاينده‌اي رو به ازدياد بود. «يکرنگيان» در کتاب «سيري در تاريخ ارتش ايران از آغاز تا پايان شهريور 1320» به خوبي اين فساد را به تصوير کشيده است: «اکثر اشخاصي که امور مالي واحد‌ها را چه در مرکز و چه در خارج از مرکز برعهده داشتند، اشخاصي غير صالح بودند و اگر رضايت خاطر بعضي از عمال مرکز را فراهم نمي‌آوردند، مورد اعتراض قرار مي‌گرفتند.»
ساختار گسسته و بي‌برنامه ارتش در نحوه استخدام سربازان وظيفه نيز نمايان مي‌شد. «يکرنگيان» مي‌گويد: «به عقيده من بد‌ترين نوع سربازگيري در ايران انجام مي‌شد. در اين روش، خاصه خرجي رواج کاملي داشت. اين طرز احضار نفر، نوعي بغض و کينه در دل مردم عادي توليد کرده بود. متمولين، فرزندان خود را از طريق تراشيدن واسطه‌هاي مهم و پرداخت رشوه‌هاي کلان، از خدمت معاف مي‌کردند و اگر هم تصادفاً فرزندشان سرباز مي‌شد، با رشوه کلاني که مي‌پرداختند خدمت سربازي آنان بيشتر جنبه تفريحي داشت.»
طبقات پايين ارتش نيز همچون مردم از حاکميت رضاشاه و ارتش او رضايتي نداشتند. نمونه‌هايي از اين نارضايتي‌ها در قيام دو پادگان در دو سمت شرق و غرب ايران قابل رديابي است. دوم تير ماه 1305 همزمان در دو پادگان نظامي مراوه‌تپه واقع در شمال شرقي کشور و سلماس آذربايجان گروه کثيري از نظاميان سر به شورش برداشتند. قيام در هر دو پادگان گويا به علت تأخير در پرداخت چند ماه حقوق نظاميان پيش آمد؛ ولي واقعيت اين بود که در ايالت شرقي سوء رفتار جان‌محمدخان قزاق، فرمانده لشکر شرق با اهالي خراسان و اجبار ارتشيان به شرکت در جبهه‌هاي برادرکشي مناطق بجنورد، قوچان، گنبد و دشت و شرکت در جنگ و جدال‌هاي بي‌پايان که پس از کودتاي قزاق‌ها در اجراي سياست تمرکز قدرت پيش آمده بود، به ويژه اعمال فجيعي که يک سال پيشتر جان‌محمد قزاق معروف به «امير قصاب» در قتل‌عام مردم مظلوم ترکمن مرتکب شد، (نظير آن هم از سوي محمدحسين آيرم در آذربايجان انجام شد) زمينه شورش و قيام را در هر دو منطقه فراهم کرد.
رضاشاه با علم به اينکه خود با نظامي‌گري و سرکوب تمامي قواي ديگر توانسته بود به قدرت برسد، همه سعي و همت خود را به کار گرفت تا هيچ شخص نظامي ديگري نتواند به قدرت بلامنازع تبديل شود. به این منظور همواره در ميان سران ارتش اختلاف‌افکني ايجاد مي‌کرد و آنان را به اين کينه‌توزي‌ها مشغول مي‌داشت. ارتشبد حسين فردوست در خاطرات خود در اين باره مي‌گويد: «رضاخان به حزب و تحزب اعتقادي نداشت و بنا به تربيت قزاقي خود تنها به ارتش متکي بود و از ارتش آنچه برايش مهم بود، پادگان تهران بود و تازه همين پادگان را به دو لشکر کاملاً هم‌قوه تقسيم کرده بود. لشکر يک به فرماندهي کريم آقاخان بوذرجمهري و لشکر دو به فرماندهي علي آقاخان نقدي. به اين ترتيب يک فرمانده بي‌سواد (بوذرجمهري) در مقابل يک فرمانده با سواد (نقدي) قرار داشت. رضاخان هميشه بين اين دو لشکر اختلاف مي‌انداخت، طوري که عملاً دشمن و رقيب يکديگر بودند.»

اصحاب انقلاب‌ـ ۱۲


 سید مهدی حسینی/ در مبحث گذشته درباره نحوه دستگیری، محاکمه و زندانی شدن قیام‌کنندگان اصلی واقعه ۱۵ خرداد بحث شد و از آن وقایع به وقایعی غم‌انگیز یاد کردیم، اما غم‌انگیزتر از آنها وضعیت اسفناک شهدای گمنام ۱۵ خرداد ۴۲ است که حقیقتاً یاران ولایت و رهبری امام خمینی بودند. بررسی موضوع شهدای قیام ۱۵ خرداد ۴۲ کاری بسیار سخت و پیچیده است و از سویی نیز شاید از بسیاری از مباحث تاریخی انقلاب اسلامی مهم‌تر باشد، به ویژه آنهایی که در قم، تهران، ورامین و دیگر شهرها واقعاً مظلومانه و در نهایت محرومیت به شهادت رسیدند و از سوی دیگر، هم موضوعی است که تاکنون درباره آنها پژوهشی صورت نگرفته و هم مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار گرفته است. از جهاتی شهدای قیام ۱۵ خرداد به دو دسته کلی قابل تقسیم است؛ یکی مجموعه‌ای از شهدایی که گمنامند و هیچ مشخصه‌ای از آنها وجود ندارد و اینها از نظر کمّی در اکثریت قرار دارند، دسته دیگر کسانی هستند که مشخصاتی از آنها وجود دارد و تعداد آنها در اقلیت است. این مبحث به شهدایی اختصاص داده شده که گمنامند و مشخصاتی از آنها موجود نیست. البته، با استناد به روایت شاهدان عینی و اندک مدارک موجود، چگونگی شهادت این عده گمنام در شهرهای مختلف ایران را توضیح می‌دهیم.
قم‌ـ شهدای شهر قم در روز ۱۵ خرداد ۴۲ قصه پرماجرایی دارند که از زبان شاهدان عینی نقل شده است و این امر نشان می‌دهد که شهدای زیادی ناشناخته مانده‌اند. «حسن بهشتی» از کسبه قم با ذکر خاطره‌ای می‌گوید: «وقتی تیراندازی شد، چهار پنج جنازه روی هم ریختند، مرتب دست و پا می‌زدند. صدای‌شان هم صدای عادی نبود، خون در گلوی‌شان گیر کرده بود. خون همین‌طور به در و دیوار کوچه می‌پاشید، افسر حاضر در محل می‌گفت بزنید و سربازها می‌زدند. من که داشتم از آن بالا نگاه می‌کردم حالم خراب ‌شد، گاهی می‌نشستم، گاهی بلند می‌شدم و دوباره نگاه می‌کردم. خلاصه برخی بعد از کلی دست و پا زدن نفس‌شان قطع می‌شد.
همان افسر ماشین‌ها را برای جمع کردن زخمی‌ها‌ صدا کرد. تعداد زخمی‌ها خیلی زیاد بود. دو نفر پاها، دو نفر دست‌های‌شان را می‌گرفتند و می‌انداختند توی ماشین و می‌شمردند؛ ۲۰ تا، ۲۲ تا، ۲۵ تا... ماشین‌ها را شمردم؛ یکی ۴۰ تا جنازه، یکی ۵۰ تا، یکی ۳۰ تا، به این ترتیب تعداد ۹۷۰ شهید شمردم.» این شاهد عینی می‌گوید این آمار را خدمت امام(ره) بردیم.
تهران‌ـ روزهای پانزدهم تا هجدهم خرداد ۴۲ نقاط مختلف تهران شاهد درگیری‌ها و زد و خوردهای شدیدی بوده و نسبت به قم دامنه وسیع‌تری داشته است، به طوری که در حومه میدان شوش، خیابان سیروس، بازار تهران، خیابان بوذر جمهری، در کوچه پس کوچه‌های اطراف بازار تهران و سبزه میدان مبارزان بسیاری به شهادت رسیدند و مظلوم و گمنام ماندند. یکی از شاهدان عینی خاطراتی از چگونگی شهادت آن عزیزان گمنام در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر به ذهن دارد. «سیدعلی‌اکبر بخشی» در بخشی از خاطراتش آورده است: «من خودم دیدم یک نفر به دستش تیر خورده بود و قسمت زیادی از ساعدش از بین رفته بود، تقریباً مچ دستش به کمی گوشت و پوست بند بود، اما همین دست را بلند کرد و شعار می‌داد. مردم هم او را روی دست بلند کردند و شعار ‌دادند؛ «یا مرگ یا خمینی». به دنبال این حادثه، نزدیک ظهر تانک‌ها و زره‌پوش‌ها و کماندوهای تا بن دندان ‌مسلح شاه در خیابان‌ها راه افتادند و هر کسی را می‌دیدند به رگبار می‌بستند. نزدیک ساعت ۱۲ و نیم بود که به طرف مدرسه آقای مجتهدی برگشتم، در خیابان بوذر جمهری. روبه‌روی امامزاده یحیی کوچه‌ای بود که به مدرسه آقای مجتهدی راه داشت... جمعیت چون برگ خزان بر زمین ریختند.»
باقرآباد ورامین‌ـ معترضان به دستگیری امام(ره) از پیشوای امامزاده جعفر(ع) و روستاهای اطراف شهر ورامین با عده‌ای کفن‌پوش به سمت تهران حرکت کردند و در نزدیکی روستای باقرآباد ورامین نیروهای نظامی رژیم سلطنتی در مقابل آنها گارد گرفته و عده زیادی را به شهادت رساندند که فقط تعداد کمی از آنها مشخصه و هویت داشتند و اکثر شهدای آن روز گمنام بودند. آقای «معصوم شاهی» که از شاهدان عینی ماجرای آن روز بوده و برادرش هم در آن واقعه به شهادت رسیده، در مصاحبه‌اش اظهار داشته است: «تعداد ۴۷ نفر شهید را من شمردم تا به برادر خودم رسیدم...»


 حميدرضا ميري/ روز بيست‌ودوم تير ماه سالروز آغاز عمليات رمضان است. بيست‌ودوم تير ماه 1361 عمليات رمضان در شرق بصره آغاز شد. اين عمليات در پنج مرحله به اجرا درآمد و تا بيست‌وهفتم مرداد ادامه داشت.
شکست ارتش بعث عراق در خرمشهر صدام و حامیان او را به این فکر واداشت که بايد جلوي هجوم رزمندگان ايران گرفته شود. به همین ترتیب اقدامات سياسي و نظامي در سطح منطقه آغاز شد. سياستمداران به بهانه حمله سراسري رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان به دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظاميان درصدد کشف نقاط قوت رزمندگان و خنثي‌سازي آن برآمدند.
دشمن بعث در روزهاي چهارم و پنجم خرداد 1361 شديدترين ضد حمله‌ها را در شلمچه به اجرا درآورد تا بار ديگر خرمشهر را اشغال کند. کميته تحليل نبرد ستاد ارتش عراق طرح ايجاد مثلثي‌ها را در شرق بصره به تصويب رساند، تا خاکريزهاي موجود را از بين ببرد و خطوط دفاعي و ناقص خود را در سراسر جبهه‌ها ترميم کند. اين اقدامات به زمان و امکانات کافي نیاز داشت. 22 خرداد 1361 صدام اعلام آتش‌بس يکطرفه داد و تبليغات بسیاری را در رسانه‌ها و سازمان‌هاي خارجي به راه انداخت. از اين زمان هيچ گلوله‌اي از سوي عراق شليک نشد، اما در تمام جبهه‌ها فعاليت مهندسي، ايجاد میدان‌های مين، سيم خاردار و استحکامات آغاز شد. در نقاط آسيب‌پذير اقدام به عقب‌نشيني کرد؛ سومار، موسيان، شرق فکه و چزابه نقاطي بود که دشمن بر مناطق سرکوب مستقر شد. پس از دو هفته بدون اعلام رسمي، گلوله‌باران ارتش بعث عليه مواضع رزمندگان اسلام آغاز شد.
ابتکار عمل در صحنه نبرد با نيروي مهاجم است، هر چند از نظر نظامي پيروزي به دست نيايد، اما نيروي مهاجم يک امتياز و برتري در صحنه نبرد دارد.