سردار سرلشکر باقری در بیانیه ای تأکید کرد


رئیس ستاد کل نیروهای مسلح تأکید کرد؛ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که خون‌نگاشت پاک‌ترین فرزندان این سرزمین الهی است، ضمن به رسمیت شناختن تفکیک قوای سه‌گانه در اصل 110، نیروهای مسلح را تحت فرماندهی و زعامتِ رهبریِ نظام قرار داده است.
به گزارش صبح صادق سردار سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح بنا بر تدبیر اخیر فرمانده معظم کل قوا مبنی بر اینکه؛ «مدیریت نیروهای مسلح با رهبری است؛ یعنی نیروهای مسلح را رهبری مدیریت می‌کند»، بیانیه سراسری «منزلت نیروهای مسلح» را خطاب به فرماندهان، مسئولان، مدیران و آحاد کارکنان نیروهای مسلح صادر کرد.
متن این بیانیه به شرح زیر است: 
با صلوات بر محمد و آل محمد(ص)
فالجُنودُ بِإذنِ اللهِ حُصونُ الرَّعیَّة وَ زَین الوُلاة وَ عِزُّالدّین وَ سُبُلُ الأَمنِ وَ لَیسَ تَقومُ الرَّعیَةُ إلّا بِهِم (نامه 53 نهج‌البلاغه)
اما لشکریان [نظامیان]، به فرمان خداوند، دژهای استوار رعیتند و زینت والیان. دین به آنها عزت یابد و راه‌ها به آنها امن گردد و کار رعیت جز به آنها پایدار نشود.قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که خون‌نگاشت پاک‌ترین فرزندان این سرزمین الهی است، ضمن به رسمیت شناختن تفکیک قوای سه‌گانه، نیروهای مسلح را طبق اصل 110، تحت فرماندهی و زعامتِ رهبریِ نظام قرار داده است. در جای جای دوران چهل ساله‌ انقلاب اسلامی که مالامال از ایثارگری‌ها، فداکاری‌ها و جانفشانی‌های غیورمردانی در کسوت‌های گونه‌گونِ ارتشی، سپاهی، انتظامی و بسیج بوده است، نظامیان همواره مورد عنایات رهبران خود بوده و در ذهن تابناک ایشان، منزلتی خاص داشته و دارند، آنجا که امام خمینی(ره) فرمودند: «قوای مسلح، از ارتش و سپاه و ژاندارمری و شهربانی تا کمیته‌ها و بسیج عشایر، ویژگی خاص دارند، اینان بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی می‌باشند... می‌بایست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند.» رهبر عزیز انقلاب اسلامی و فرمانده‌ معظم کل قوا، حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) نیز در مقاطع گوناگون، منزلت و جایگاه نیروهای مسلح را تبیین کرده و از جمله فرموده‌اند: «نیروهای مسلح، آن خط مقدم تحرک و نشانه اقتدار ملتند.» دانشگاه علوم دریایی امام خمینی(ره) ارتش جمهوری اسلامی ایران، 14 مهر 1378
معظم‌له برای نیروهای مسلح، اهدافی الهی و آرمانی متصور هستند، آنجا که می‌فرمایند: «هدف نیروهای مسلح در نظام اسلامی، احیای انسانیت و ارزش‌های انسانی و آرمان‌های الهی است. مجاهدت فی‌سبیل‌الله است.» دانشگاه افسری امام علی(علیه‌السلام) ارتش جمهوری اسلامی ایران، 4 دی 1382
سرانجام در ابراز عنایتی دیگر، طی فرازی، مهر مبارک مدیریت خویش را بر ساحت پرافتخار نیروهای مسلح ثبت کردند؛ آنجا که در دیدار جمعی از دانشجویان و تشکل‌های دانشجویی (7 خرداد 1397) فرمودند: «مدیریت نیروهای مسلح با رهبری است؛ یعنی نیروهای مسلح را رهبری مدیریت می‌کند.»
هرچند این نکته از پیش نیز روشن بوده است، ولی اظهار آشکارا و تأکید معظم‌له بر این انتساب، الزاماتی مبارک و مضاعف را در پی خواهد داشت که یادآور کلام گوهربار امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) در نامه‌ 45 نهج‌‌البلاغه است که خطاب به والی خویش در بصره، می‌فرمایند: «اما بعد؛ ای پسر حُنَیف! به من خبر رسیده که مردی از جوانان بصره تو را به سوری فراخوانده و تو نیز بدانجا شتافته‌ای، سفره‌ای رنگین برایت انداخته و کاسه‌ها پیشت 
نهاده...
بدان! که هر کس را امامی است که بدو اقتدا می‌کند و از نور دانش او فروغ می‌گیرد. اینک امام شما از همه دنیایش، به پیرهنی و اِزاری و از طعام‌هایش به دو قرص نان اکتفا کرده است.البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید، ولی مرا به پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خویش، یاری دهید.»
اکنون! اگرچه این شأن افتخارآفرین، مایه مباهات فرزندان نظامی معظم‌له است، ولی این انتساب مبارک و خجسته و این منزلت فاخر، منشوری از تکالیف متعدد را پیش‌ روی منتسبان رهبر فرزانه می‌گشاید، تا آنان شئون این انتساب غرورآفرین را در ابعاد متعددی جلوه‌گر سازند؛ از جمله: تلاش جهادگونه و عمل انقلابی، در انجام وظایف سازمانی و تکالیف محول، دلسوزی توام با عمل صالح و اثربخش در پیشبرد اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در توسعه امنیت، رفاه و آسایش مردم، بی‌اعتنایی به زخارف دنیا و دوری از ثروت‌اندوزی، اشرافی‌گری، تجمل‌گرایی و اتخاذ سبک زندگیِ اسلامی‌ـ ایرانی تاسی به راهبرد متعالی «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» در مواجهه با دشمنان داخلی و خارجی و «رُحَماءُ بَینَهُم» در تعامل با مسئولان، همکاران، زیردستان، ارباب رجوع و با آحاد مردم.
در پایان، اینجانب با ابراز افتخار به سربازی ولایت و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و ضمن اعلام تعهد شرعی و قانونی به رعایت شئونِ خدمتگزارِ منتسب به ولایت، انتظار دارم یکایک کارکنان نیروهای مسلح، به ویژه فرماندهان و مدیران، در انجام مأموریت‌ها، تعاملات سازمانی و رفتار فردی و جمعی، حداکثر تلاش خود را در جهت تجلیِ شئون شایسته سربازی ولایت و خدمتگزاری در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، در ظلِّ توجهات ویژه حضرت ولی‌عصر(عجل‌الله‌تعالی ‌فرجه‌الشریف) و تحت زعامت رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا، حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) به عمل آورند. بهروزی و موفقیت روزافزونِ فرماندهان، مدیران و کارکنان تمام سطوح نیروهای مسلح و خانواده‌های محترم ایشان را از درگاه خداوند منان خواستارم.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
سرلشکر پاسدار محمد باقری


علی حیدری
سردبیر
در میان حوادث و وقایع بزرگ تاریخ اسلام، واقعه غدیر به مثابه یک نقطه عطف و رویداد سرنوشت‌ساز از ابعاد گوناگون دارای اهمیت است. شاید در طول تاریخ اسلام موضوعی با اهمیت‌تر از این واقعه وجود نداشته باشد. غدیر سرآغاز و نقطه اتصال نبوت به امامت است که به مثابه نماد اکمال دین برای همه مسلمانان جهان منشأ اثر شده است. در حقیقت می‌توان گفت که تداوم رسالت خطیر پیامبر اعظم(ص) در قالب امامت مسلمانان در وجود مبارک بزرگمردی چون امیرمؤمنان علی(ع) متجلی شد و معنای آن، این بود که رسالت حضرت محمد(ص) و امامت حضرت علی(ع) ریشه در یک مفهوم واحد دارد.
واقعه غدیر خم از لحاظ زمان و مکان به این نقطه محدود نشد و شروع مبارکی شد برای حرکتی بزرگ که در هزار و چهارصد سال پس از آن نیز زنده، پویا و جریان‌ساز است. انقلاب اسلامی ملت بزرگ ایران به رهبری امام خمینی(ره) نیز نشئت گرفته از غدیر و با هدف احیای حکومت اسلامی و شکل‌دهی به امت واحده به وقوع پیوست؛ رویدادی که اتحاد جهان اسلام را در برابر ابرقدرت‌ها و ظالمان و زورگویان به دنبال داشت و از اهداف مهم غدیر نیز می‌باشد. در رویکرد گفتمانی شیعه تداوم این مسیر با اتصال به حکومت جهانی منجی عالم بشریت کامل خواهد شد.
امام(ره) بنیانگذار حکومت اسلامی معتقد بودند که روح و فرهنگ حاکم بر نظام اسلامی از چشمه زلال اسلام ناب محمدی(ص) و فلسفه غدیر نشئت گرفته و انقلاب اسلامی می‌تواند بنیان‌های استعمار و استبداد را برکند و فصل جدید بیداری ملت‌های مسلمان در برابر حاکمان فاسق تحت سلطه قدرت‌های استعماری را رقم بزند. نگاهی به چهار دهه گذشته نشان می‌دهد این باور به بار نشسته و ملت‌های مسلمان در نقاط مختلف جهان با تأسی به اندیشه امام خمینی(ره) و آرمان‌های انقلاب اسلامی و امروز با الهام از هدایت‌های داهیانه امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) به حرکت درآمده‌اند که آثار و نتایج آن در دوردست‌ترین نقاط جهان قابل مشاهده است. انقلاب اسلامی نگرش جدیدی از مردم‌سالاری را در عرصه عمل به ملت‌های حق‌طلب و آزادیخواه نمایاند که در دوره تسلط یکجانبه قدرت‌های مادی بر منافع ملت‌ها و کشورها حرفی بدیع و سخنی نو بود.  
امروز پس از گذار از دوران حیات امام راحل(ره) در جایگاه مؤسس و بنیانگذار انقلاب اسلامی، حدود 30 سال است که رهبری حکیم، اندیشمند و با تدبیر در جایگاه جانشین آن یار سفر کرده رسالت سنگین هدایت سکان انقلاب را در دست گرفته و در این مدت نظام جمهوری اسلامی که ثمره خون‌های شهیدان و یادگار امام(ره) است را با همراهی و پشتیبانی مردم از کوران حوادث سخت و دشوار، تهدیدها، تحریم‌ها و فشارهای گوناگون دشمنان و بدخواهان عبور داده و در مسیر صحیح آن استوار به پیش می‌برد. 
اما انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران در طول ۴۰ سالی که از عمر پر برکت آن می‌گذرد، فراز و نشیب‌ها و پیچ و خم‌های فراوانی را پشت سر گذاشته و در اثر مواجهه با مشکلات آبدیده‌تر و مستحکم‌تر شده و بی‌شک امروز هم که دشمنان انقلاب، آخرین برگ‌های بازی خود را برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران رو کرده‌اند، با همان روحیه و باور می‌توان به مقابله با دشمن رفت و او را از رسیدن به اهداف شوم خود ناامید کرد؛ چرا که دشمنان حرف تازه‌ای نمی‌زنند، فقط پرده‌ای دیگر از نمایش‌های شیطانی خود را برای ضربه زدن به ایران اسلامی و ملت بزرگ ایران به نمایش گذاشته‌اند که در این میان باید با ایمان به وعده‌های الهی و حفظ انگیزه‌های انقلابی که سبب تحقق جمهوری اسلامی و در پرتو آن تأمین استقلال و آزادی و رهایی از سلطه و نفوذ بیگانه شد، راهی را که شروع کرده‌ایم ادامه دهیم که؛ «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».

دکتر یدالله جوانی

مدیر مسئول
کشور، نظام و مردم در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، با مشکلاتی مواجه هستند که برای برون‌رفت از آن، باید به صورت عالمانه و کارشناسانه این مشکلات را ریشه‌یابی کرد. مسائل اقتصادی در صدر این مشکلات قرار دارد و با وجود اهمیت بسیار مشکلات فرهنگی و اجتماعی در اولویت دوم قرار گرفته‌اند. این مشکلات به نوعی دستاوردهای بزرگ و شگفت‌انگیز انقلاب اسلامی در حوزه‌های گوناگون را تحت‌الشعاع قرار داده است. نسل جوان پیش از آنکه در دستاوردهای انقلاب اسلامی تأمل داشته باشد، تحت تأثیر مشکلات اقتصادی و معیشتی قرار گرفته، ‌قضاوتی نادرست از انقلاب و جمهوری اسلامی می‌کند. جنگ روانی دشمن به صورت هدفمند برای جداسازی مردم و به ویژه نسل جوان از انقلاب، بر القای یک تحلیل نادرست از علل و عوامل مشکلات کشور و مردم تمرکز دارد. دشمن در این جنگ روانی،‌ تلاش می‌کند انقلاب، جریان انقلابی و رهبری را ریشه مشکلات کشور معرفی کند. برخی افراد و گروه‌های سیاسی در داخل کشور، ‌از طریق تحلیل‌های نادرست و گاهی نامه‌نگاری‌ها،‌ تکمیل‌کننده پروژه دشمن در معرفی عامل اصلی مشکلات کشور هستند. به طور قطع فهم نادرست از ریشه‌های مشکلات، نه تنها به حل مشکلات کمکی نمی‌کند، در مواردی هم می‌تواند خسارت‌بار بوده و بر حجم مشکلات نیز بیفزاید. بررسی علل و عوامل موفقیت‌‌ها و ناکامی‌ها طی چهل سال گذشته، ‌یک حقیقت را به درستی آشکار می‌کند که توجه به این حقیقت انکارناپذیر و قابل قبول از منظرگاه عقل و انصاف، می‌تواند ریشه مشکلات کشور را مشخص کند. در چهل سال گذشته، موفقیت‌ها در جاهایی بوده است که:‌ الف‌ـ سیاست‌گذاری‌ها و طرح‌ریزی‌ها بر اساس آموزه‌های دینی و اسلامی بوده است؛ ب‌ـ مدیریت‌های اسلامی و انقلابی به معنای واقعی کلمه انجام شده است؛ ج‌ـ کارها به مردم سپرده شده و مردم نقش واقعی در انجام امور داشته‌اند؛ د‌ـ راهبری‌های راهبردی امام و رهبری در کانون توجه و تبعیت بوده است. در یک کلام می‌توان گفت، موفقیت‌ها در جایی بوده که کارهای اسلامی و ‌انقلابی بوده و با تبعیت از ولایت انجام شده است. موفقت بی‌نظیر ملت ایران در فروریختن رژیم فاسد، وابسته و مستبد پهلوی، تبدیل جنگ تحمیلی به دفاع مقدس، دستیابی به موقعیت برخورداری از قدرت بازدارندگی دفاعی و نظامی،‌ دستیابی به عمق راهبردی در منطقه، نمونه‌هایی برای اثبات این ادعاست.
اما در همه مواردی که امروز از آن به منزله حوزه‌های ناکامی یا موفق نشدن و وجود مشکل یاد می‌کنیم، به درستی می‌توان دلیل اصلی ناکامی‌ها و پدیدآیی مشکلات را در اسلامی و‌ انقلابی نبودن و تبعیت نکردن از ولایت خلاصه کرد. کشور ایران ظرفیت‌ها، قابلیت‌ها و امکانات فراوان مادی و معنوی برای پیشرفت دارد و در جهان کمتر کشوری را می‌توان مشابه ایران از نظر برخورداری از امکانات برای پیشرفت مثال زد؛ اما با وجود این ظرفیت‌ها برای پیشرفت، مشکلات امروز دلیلی جز سبک مدیریت و اداره کشور ندارد. این سبک مدیریت در لایه‌های اجرایی سهم بسیار بالایی در پدیدآیی مشکلات دارد؛ چرا که در چهل سال گذشته، ‌مدیریت‌ها در این سطوح، به گونه‌ای بوده است که رهنمودها و تدابیر ولایت را جدی نگرفته است. برای نمونه، رهبر معظم انقلاب سال‌ها پیش فرمودند، ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشور، وابستگی اقتصاد به نفت و دولت است. اقتصاد نفتی و دولتی، برای عده‌ای خاص فساد و رانت‌ ایجاد کرده است و مانع پیشرفت واقعی کشور با نقش‌آفرینی مردم به معنای واقعی کلمه می‌شود. بر همین مبنا، معظم‌له از دولت آقای هاشمی خواستند،‌ دولت موسوم به سازندگی به گونه‌ای حرکت کند تا روز به روز وابستگی به نفت قطع شده و روزی به خام‌فروشی نفت پایان داده شود. همچنین ایشان برای خصوصی‌سازی اقتصاد به معنای واقعی کلمه که همانا مردمی کردن اقتصاد است، همواره تأکید داشته‌اند؛ اما آیا دولت‌های آقایان هاشمی، خاتمی،‌ احمدی‌نژاد و آقای روحانی به این تدابیر عمل کردند؟
اگر امروز بر اقتصاد کشور رکود حاکم است و تولید رونق ندارد، یکی از دلایلش تبعیت نکردن از ولایت است. کدام دولت‌ها تدابیر ایشان را برای اقتصاد مقاومتی، مبارزه با کالای قاچاق، جلوگیری از ورود کالاهایی که امکان تولید آن در داخل وجود دارد،‌ جدی نگرفتند؟ در بحث مبارزه با فساد و مفسدان اقتصادی، رهنمودهای رهبری مشخص است. آیا تدابیر معظم‌له را دستگاه قضایی به همراه دیگر قوا جدی گرفتند؟ اگر این مبارزه بر اساس فرمان هشت ماده‌ای معظم‌له در سال ۱۳۸۰ به صورت جدی انجام می‌شد، آیا امروز وضع این‌چنین بود؟ همین‌طور در دیگر حوزه‌هایی که مشکلات فرهنگی، اجتماعی و… وجود دارد، اگر تدابیر و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب جدی گرفته می‌شد، آیا امروز این حجم مشکلات وجود ‌داشت؟ پاسخ بسیار روشن است. با نگاهی عالمانه، کارشناسانه و منصفانه می‌توان گفت، ریشه اصلی مشکلات کشور به تبعیت نکردن از رهبری برمی‌گردد.



دیپلماسی مطالبه‌گر و تحکیم  سیاست‌های فرصت ساز هادی محمدی/  امروز در مناسبات جهانی هر یک از بازیگران بزرگ یا بیشتر کشورها و دولت‌ها تلاش دارند از طریق نوع رخدادها و بازی‌سازی از آنچه در عرصه‌های منطقه‌ای و جهانی در جریان است، برای خود فرصت‌های جدید تولید کنند و نقش و جایگاه خود را استحکام بخشند، یا ارتقا دهند. قدرت‌های غربی که خود را حاکم بر جهان می‌دانند، اغلب با طراحی و برنامه‌ریزی در محیط‌های هدف و هدایت رخدادها برای خود فرصت‌سازی و منفعت‌آفرینی می‌کنند.
اگر غرب آسیا یا آنچه را غرب، خاورمیانه می‌نامد، به لحاظ اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک این منطقه، هدف بیشترین ماجراجویی، جنگ‌افروزی، تنش‌سازی، جریان‌‌سازی، اختلاف‌آفرینی و... با ابزارهای گوناگون است، به دلیل آن است که حاصل و نتیجه این طراحی‌ها برای غرب و بازیگران بزرگ و استکبار جهانی، تولید منفعت کند. بازیگران منطقه‌ای یا دیگر قدرت‌ها و بازیگران، بسته به اینکه با چه نگاهی به رخدادها بنگرند و چه رفتاری در قبال آن داشته باشند، از این روندها و رخدادها و نتایج آن تأثیر خواهند پذیرفت. به ویژه اینکه اگر کشوری، بخشی از هدف‌های طراحی شده باشد، نوع تصمیم و رفتار آن کشور، از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود.
آمریکا و غرب، اگرچه از گذشته دور همواره برای غرب آسیا و خاورمیانه برنامه‌های سیطره و تسلط داشته‌اند، ولی از سال ۲۰۱۱ به این سو، برای تحقق خاورمیانه بزرگ و آمریکایی که بوش پسر از سال ۲۰۰۱ با حمله به افغانستان و سپس در سال ۲۰۰۳ با حمله به عراق این روند را برای دوره جدیدی از سلطه‌گری و غارت منطقه آغاز کردند، با تکیه بر فتنه تروریسم و تکفیری‌گری، سیاست هرج‌ومرج سازنده را با پیاده‌نظام جریان وهابی و تکفیری وارد مرحله جدیدی کردند. تروریسم را تولید و تسلیح و مساعدت کردند و با دلارهای نفتی شرکای عرب منطقه، گسترش دادند و خودشان نیز با نام ائتلاف جهانی مبارزه با تروریسم و با هدف مدیریت نزدیک تحولات، در منطقه حاضر شدند.
حاصل هفت سال تلاش آمریکایی، غربی، صهیونیستی، عربی و هزینه‌های هزاران میلیاردی آنها به دلیل هوشمندی ایران و جریان مقاومت، امروز در نقطه‌ای قرار دارد که نه تنها تهدیدات ناشی از تروریسم تکفیری در نفس‌های پایانی در عراق و سوریه و... است؛ بلکه به دلیل عدم رویکرد انفعالی و بی‌تحرکی، چالش‌های راهبردی به فرصت‌های راهبردی تبدیل شده است و گروه حامیان تروریسم، در بدترین وضعیت نسبت به هفت سال پیش قرار دارند.
برای پاسخ به این پرسش که چگونه از فرصت‌ها و پتانسیل‌های جدید برای تحکیم قدرت ملی و منطقه‌ای و منافع محور مقاومت دفاع کنیم، چند پرونده منطقه‌ای و آخرین وضعیت آنها را مرور کرده و سپس به پرسش فوق پاسخ خواهیم داد.

عراق آینده، کابوس آمریکا
عراق؛ که یکی از هدف‌های اصلی طرح خاورمیانه‌ای آمریکا بود و در پایان هفت سال اشغال مستقیم ناچار به فرار از عراق شد، مرحله جدید بحران خود را با اشغال نزدیک به نیمی از عراق به دست داعش و با مدیریت آمریکا و شرکایش تجربه کرد. مردم، دولت و جریان‌های قدرتمند مقاومتی این کشور با کمک ایران توانستند، مهم‌ترین سرمایه تروریستی غرب را در یک دوره سه ساله نابود کنند و در کنار آن، بقیه سرمایه‌های سیاسی آمریکایی در عراق را نیز در شرایط انفعال قرار دهند که حاصل و نماد آن را در نتایج انتخابات اخیر عراق شاهد بودیم. اهرم‌های بحران‌سازی و تروریستی آمریکا آنچنان فرسوده شد که نه تنها در بخش‌های سنی، ناکارآمد شدند، بلکه در فتنه همه‌پرسی استقلال اقلیم کردستان عراق نیز با سرعت و با هوشمندی مشترک ایران و عراق به فرصت‌های جدید تبدیل شد. شکست متوالی برنامه‌های آمریکایی، انگلیسی و عربی به این معنا نیست که دست از بحران‌سازی برداشته یا از طمع غارت ثروت ملی عراق چشم پوشیده‌اند. ترامپ با صراحت در مواضع خود، نفت عراق را متعلق به آمریکا می‌داند و مردم و دولت و حاکمیت عراق را به هیچ می‌انگارد و با تمام توان برای طرح‌های جدید و استمرار تلاش‌ مأیوسانه می‌کوشد. نتایج انتخابات پارلمانی عراق برای آمریکا و شرکایش، یک کابوس است، ولی باز هم با گرد آوردن عده‌ای از چهره‌ها و ائتلاف‌ها، برای حفظ حداقل‌های نفوذ خود می‌کوشد. نشست مشترک عبادی، صدر، صالح المطلق، علاوی و حکیم از جمله این تلاش‌‌هاست تا تفکر جهادی و مقاومتی و ضد استعماری به شکل یکدست به ترکیب دولت جدید عراق تبدیل نشود. با اینکه سفرای آمریکا و انگلیس و دلارهای نفتی سعودی و امارات در صحنه فعال هستند، ولی قادر نیستند آنچه از سوی جریان‌های مردمی و مقاومتی و مقبولیت ایرانی برنامه‌ریزی شده است را نادیده بگیرند. به زودی کتله و فراکسیون بزرگ عراق با محوریت جریان‌های ضد اشغالگری و ضد صهیونیستی و ضد استکباری اعلام موجودیت خواهند کرد و عبادی، حکیم و صدر نیز در هسته اصلی فراکسیون شیعه حاضر شده و با مشارکت احزاب کردی و سنی، دولت مقتدر عراق و بدون دخالت آمریکا شکل خواهد گرفت. کابوس آمریکا این است که برای باقی ماندن در عراق توجیهی ندارد و با اصرار برای ماندن، بر هزینه‌های خود خواهد افزود و کارت‌های بازی خود را بیش از پیش فرسوده خواهد کرد. نه تنها عراق به اهرمی برای فشارهای تحریمی علیه ایران تبدیل نمی‌شود، بلکه تمامی کسانی که آمریکا در رؤیای نگه داشتن آنها در قدرت است، از صحنه سیاسی حذف خواهند شد و عراق به جایگاه و نقش ملی و منطقه‌ای خود باز خواهد گشت که در این صورت آمریکا خود را در پایین‌ترین وضعیت بازیگری و اثرگذاری خواهد یافت. این در حالی است که آمریکا در آغاز اشغال عراق در آرزوی این بود که با حکومتی دست‌نشانده، از ظرفیت و ثروت ملی آن بهره‌مند شده و از پتانسیل‌های عراق علیه ایران استفاده کند، ولی اکنون این بازی را به طور کامل باخته است.

سوریه، نمایشگاه شکست راهبردهای آمریکایی و صهیونیستی
سوریه؛ در جایگاه جغرافیایی اتصال محور مقاومت، یک هدف راهبردی برای آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپایی‌ها و ارتجاع عرب محسوب می‌شد که قرار بود با جنگ تروریستی‌ـ وهابی، نابود شود و پیش از همه، رژیم صهیونیستی نفسی راحت کشیده و در طمع نابودی مقاومت اسلامی لبنان، فاز جنگ جدید تروریستی در لبنان را استمرار دهد. اکنون این پیاده‌نظام چهارصدهزار نفری تروریسم رنگارنگ، پس از هفت سال به آخرین نقطه حضور تروریست‌ها در ادلب رسیده است. آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار امیدوار بودند که مناطق جنوبی و استان قنیطره به سادگی پاک‌سازی نشوند و حداقل بتوانند، شانس خود را برای حذف ایران و مقاومت از جنوب سوریه آزمایش کنند. جنوب سوریه با سادگی پاک‌سازی شد و ایران و مقاومت باقی ماندند و آمریکا در پایتخت اردن، به تروریست‌ها اعلام کرد قادر نیست هیچ حمایتی از آنها داشته باشد. اکنون آمریکایی‌ها برای خروج خود از تنف و شرق فرات در حال مذاکره با روسیه هستند و امیدوارند پاک‌سازی ادلب به سادگی محقق نشود؛ چرا که به زمان برای چانه‌زنی و کسب امتیازهای حداقلی نیازمندند. بحران کاخ سفید و ترامپ، یکی از این تنگناهای زمانی است. مذاکرات لاوروف و پمپئو در ژنو نه در بحث ایران و نه در بحث مداخله روسیه در انتخابات آمریکا، حاصلی نداشته و موضع صریح روسیه مبنی بر حضور قانونی ایران در سوریه و لزوم خروج کشورهای اشغالگر که بدون هماهنگی دولت سوریه در این کشور هستند، پیام روشنی به آمریکا، ترکیه، فرانسه و انگلیس و تروریست‌هاست. البته این موضع محکم روسیه از سوی غربزده‌های داخلی ایران هم با بی‌توجهی و بی‌میلی مواجه شده و از نگاه آنها غرب، منجی است و روسیه، اشغالگر و طمع‌ورز!
مذاکرات روسیه با ترکیه هم که قرار است نشست جدید خود را پس از دو هفته دیگر در تهران تکمیل کند، با شفافیت بر ضرورت و مشروعیت نابودی تروریست‌ها، پیوستن به راه‌حل سیاسی از سوی هر جریان علاقه‌مند که خلع سلاح کامل خواهد شد و حضور قانونی ایران در سوریه تأکید کرده است. دلیل روشن است که روسیه در همسویی با ایران در سوریه، به امتیازات و منافعی دست یافته و ترکیه با وجودی که پیشران تروریسم در سوریه و عراق بوده و اکنون پاداش همسویی با سعودی و آمریکا را در تنش‌های گوناگون تجربه می‌کند، اکنون عرصه بازی گسترده‌ای ندارد. ترکیه نمی‌تواند خود را از روند آستانه و سوچی جدا کند و نمی‌تواند به همسویی با ترامپ و سعودی دلخوش باشد، فقط نگران است که با سرازیر شدن تروریست‌ها به خاک ترکیه، مؤلفه‌های امنیتی ملی خود را از کنترل خارج شده، مشاهده کند. آمریکا و ترکیه توافق کرده‌اند که بخشی از تروریست‌ها را به افغانستان و بخشی را به یمن و بخش دیگری از آنها را به شمال آفریقا و مصر منتقل کنند. البته بخشی از جبهه النصره که در جنوب سوریه مستقر بودند، پادشاه اردن را خلیفه معرفی کرده و با او بیعت کرده‌اند!
اروپا هم خود را نگران سرازیر شدن تروریست‌ها می‌داند، ولی خود را پشت سر شهروندان ادلب پنهان کرده است و از آنچه در سوریه در حال شکل‌گیری است، سرافکنده است. حاصل هفت سال برنامه تروریسم تکفیری، اگرچه ویرانی و کشتار وحشیانه را ثبت کرده، ولی یک تجربه فشرده تاریخی، فرهنگی، اعتقادی و سیاسی و نظامی را پشت سر گذاشته که حاصل آن، یک اراده ملی آگاهانه، ارتش قوی و با تجربه، هم‌پیمانان آزمون داده و آغاز یک حرکت سازندگی گسترده و با تکیه بر درآمدهای گازی تازه کشف شده در ساحل مدیترانه‌ای سوریه است.
رهبری سوریه آنچنان به مؤلفه‌های فوق تکیه زده که پیشنهاد چند ماه پیش سعودی‌ها برای بازسازی کامل سوریه به شرط اخراج ایران و مقاومت را بر سینه هیئت سعودی کوبیده است. صهیونیست‌ها که امیدوار بودند از آتش تروریسم در سوریه، جولان را با پشتوانه آمریکایی نصیب خود کنند، اکنون از زبان افراطی‌ترین حامی خود در کاخ سفید و مشاور امنیت ملی آمریکا(جان بولتون) شنیده‌اند که نمي‌توانند برای اشغال و انضمام جولان به اسرائیل کمکی بکنند. همان‌گونه که جنگ ۲۰۰۶ و حاصل آن برای صهیونیست‌ها، یک مقاومت قدرتمند و با توان بازدارنده بود، به طوری که در خواب هم نمی‌بینند که به حزب‌الله حمله کنند، اکنون با سوریه‌ای جدید از توانمندی، ائتلاف حامیان و شبکه مقاومت منطقه‌ای روبه‌رو هستند.

یمن، باتلاق مثلث
‌ غربی، عبری و عربی
یمن؛ که اصل عرب و عزتمندی و شجاعت و پایداری است، هدف پلیدترین و سخت‌ترین آزمون‌های جنگ‌افروزانه است. جنایت، کشتار و ویرانی‌سازی و نابودی تمامی امکانات حیات، این ملت را به تسلیم نکشیده و جمع شدن  سلاح غربی و تمامی تجارب جنگ‌افروزی و عملیاتی، روش‌ها و هدایت صهیونیستی و دلارها و مزدوران سعودی و اماراتی از آفریقا و آمریکای لاتین و... پروژه آمریکایی، صهیونیستی، غربی و عربی را در باتلاق‌ شکست قرار داده است. اگرچه هر روز شاهد وحشیانه‌ترین حملات، فشارها و قتل عام مردم عادی در شهرها و روستاهای یمنی هستیم و سازمان ملل، همانند دیگر پرونده‌های منطقه‌ای، نقاب از چهره برداشته و در کنار متجاوزان است و ماشین جنگی سعودی و اماراتی و هدایت آمریکایی و... فقط صنایع نظامی آمریکایی و اروپایی را فعال نگه داشته و ثروت‌های نفتی سعودی و اماراتی را به غارت می‌برند، ولی بن‌بست مرگبار این پروژه نیز به جز سرافکندگی‌های حیثیتی و هزینه‌های مالی و نظامی و انسانی، یک شکست بزرگ‌تر که سرنوشت منطقه را نهایی می‌کند، پیش رو دارد.
با اینکه باید به رسوایی و شکست برنامه‌های آمریکایی‌ـ صهیونیستی و عربی در لبنان که آخرین سرفصل آن انتخابات پارلمانی و نتایج آن بود و مسئله فلسطین و برنامه تزلزل ترامپ به عنوان «معامله قرن» و دگرگونی‌های بنیادین فکری در درون فلسطین و پایداری مردم مظلوم بحرین در مقابل دیکتاتوری سیاه، شکنجه و سرکوب وابسته به سعودی نیز پرداخت، ولی شاخص‌ها و علائمی مانند واتر گیت جدید ترامپ و بحران‌های داخلی آنها و انزوا و تنفر جهانی از سیاست‌های متکبرانه ترامپ و آمریکا و صف‌بندی‌های جهانی و سیاست مقابله‌به‌مثل در مقابل آمریکا، تحولات پاکستان، تضادهای اساسی در اروپا را نیز باید در یک تصویرسازی کلان به پرونده‌های منطقه‌ای افزود؛ چرا که این نگاه فراگیر، به خوبی نشان می‌دهد که رویکرد و راهبردهای خودی در قبال رخدادهای جاری منطقه‌ای، جهانی یا در قبال دشمنی‌های کینه‌توزانه آمریکا علیه ایران، باید در چه سمتی قرار بگیرد.

اروپا و دیپلماسی مطالبه‌گری
بسیار روشن است که اگر با اروپا نیز گفتمانی داریم، این دیپلماسی باید مطالبه‌گر و طلبکارانه باشد؛ چرا که هزینه امنیت شیشه‌ای اروپا را در مقابل تروریسم تکفیری باید به ایران بپردازند و باید در قبال حمایت از تروریسم و جنگ‌افروزی و افراطی‌گری وهابی و حمایت از کشتار و ویرانی در غرب آسیا پاسخگو باشند.
اروپا و آمریکا با فروش تسلیحات، حمایت از تروریسم و جنگ‌افروزی و سکوت در مقابل انواع جنایت‌های ضد بشری و جنگی، شریک جرم هستند و نمی‌توانند از جایگاه متهم فرار کنند. روسیه و چین و کشورهای قفقازی و آسیای میانه برای ثبات‌سازی ایران در منطقه و مبارزه با تروریسم تکفیری و جهانی و مورد حمایت آمریکا و غرب قدردان بوده و باید بهای این دوستی را در به رسمیت شناختن نقش و جایگاه منطقه‌ای ایران و در مقابله با جنگ ظالمانه اقتصادی آمریکا و موذی‌گری اروپا نشان دهند. رویکرد انتظار برای قدرت‌یابی دموکرات‌ها در آمریکا یا نرمش و همراهی اروپایی‌ها، یک سیاست شکست خورده و فرصت‌سوز است که زمان و ابزارهای قدرت را در دیپلماسی بازیگران بی‌حاصل خواهد کرد. گفتمان با تیم سعودی و اماراتی در حاشیه خلیج‌فارس، این است که یا از دشمنی دست بکشند، یا هزینه و مسئولیت آن را بپذیرند و هرگونه تکرار مذاکره با محوریت امتیازدهی به دشمن کینه‌توز و ابزار صهیونیسم و آمریکا، مانند جنگ امیرالمؤمنین علی(ع) با معاویه است که در لحظه پایانی و یکسره‌ساز، به دشمن فرصت طلبکاری و فتنه‌سازی داده شود. دوره انتقالی تحول در نظام جهانی و الزام‌ها و ضرورت‌های فوری اوضاع منطقه‌ای، نیازمند یک تغییر پارادایم در دکترین سیاست خارجی و دیپلماسی کشور است که با تکیه بر قدرت ملی و منطقه‌ای، از ائتلاف‌سازی‌های بزرگ و کوچک، دو و چندجانبه، از یک سو به تحکیم جایگاه و مؤلفه‌های قدرت ملی و منطقه‌ای بپردازیم و از سوی دیگر، بر ضریب امنیتی، اقتصادی و سیاسی در مقابل تهدیدات و فشارها و دشمنی‌ها بیفزاییم.
بنیان‌های مجمع بریکس بر سه پایه استوار است و آن را به اقتصاد سوم جهانی تبدیل کرده است.
تکیه بر اقتصاد ملی و مقاومتی، ائتلاف‌سازی و شبکه‌سازی اقتصادی با شرکا و مقاومت در مقابل فشارهای آمریکایی و غربی است.
امروز نه تنها آمریکا و غرب، بلکه دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی نیازمند تکیه بر ظرفیت‌های ایران در غرب آسیا هستند، یا نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند. اگر ترامپ در آخرین موضع‌گیری‌اش ورود آمریکا به غرب آسیا را بزرگترین خطای تاریخی آمریکا می‌داند، یا اروپا و حتی روسیه و چین امنیت خود را در گرو شاخص‌های امنیتی غرب آسیا و مبارزه با تروریسم می‌‌دانند و اکنون نیز روسیه و چین  و... در افغانستان با پروژه جنگ‌افروزی تروریستی و انتقال یافته از عراق و سوریه مواجه هستند و خط تجاری و انرژی چین تا ترکمنستان در خطر تروریست‌های تکفیری با مدیریت آمریکاست، همگی نشان از اقتدار و نقش ثبات‌ساز منطقه‌ای ایران و نیاز همگرایانه قدرت‌های شرقی با ایران در منطقه شبه‌قاره دارد.
امروز تمامی کشورهایی که هدف تحریم آمریکایی هستند و حتی دوستان اروپایی آمریکا، از راهبرد تقابل و مقاومت در مقابل آمریکا و سیاست‌های قلدرمآبانه آنها استفاده می‌کنند و لذا باید تأکید کرد وقتی کانادا برای مقابله با آمریکا، به تشویق اقتصاد ملی می‌پردازد و سیاست‌های آمریکا را تلافی می‌کند، رویکرد انفعال یا انتظار در مقابل آمریکا، نه تنها تأمین‌کننده منافع ملی نیست؛ بلکه فرصت‌های دشمنی با مردم ایران را بیش از پیش در اختیار آمریکا قرار می‌دهد و نوعی رفتار مشکوک ارزیابی می‌شود.

نماینده ولی‌فقیه در سپاه در هشتمین جشنواره مالک اشتر

 حسن ابراهیمی / هشتمین جشنواره مالک اشتر نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه در محل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شد. این مراسم به سبب صرفه‌جویی در بودجه و هزینه‌ها با توجه به جمع بودن مسئولان بعد از همایش «نقش حوزه انقلابی در ماندگاری انقلاب اسلامی»، با حضور شورای نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه و مسئولان نمایندگی ولی‌فقیه در نیروها، رده‌ها و سپاه‌های استانی برگزار شد.

گزارش‌ها واقع‌بینانه باشد
به گزارش خبرنگار صبح صادق حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر عبدالله حاجی‌صادقی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه در این مراسم ضمن تبیین اهداف و جایگاه اشراف، بر ضرورت توجه مسئولان به امر خطیر اشراف تأکید کرد و اظهار داشت: «بر اساس آنچه فرمانده معظم کل قوا از اشراف انتظار دارند، باید توجه کنیم که هیچ گزارشی در فرآیند اشراف بدون مطالعه و بررسی دقیق مسئولان دفاتر نمایندگی در رده‌ها و نیروها ارائه نشود.»
وی با تأکید صریح بر مستند، مستدل و شفاف بودن گزارش‌ها افزود: «ما در بحث اشراف نباید دنبال اول یا دوم شدن باشیم، چون اشراف برای تصمیم‌گیری بهتر در سطوح ارشد به دنبال انعکاس واقعیت‌های موجود است، بر این اساس به دور از انصاف است که در تدوین و تهیه گزارش‌هایی که به دست فرمانده معظم کل قوا خواهد رسید دقت و اتقان لازم صورت نگیرد.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه با اشاره به آیه 14 سوره علق گفت: «بدانیم و ایمان داشته باشیم که خدا ناظر و حاضر بر کارهای ما است و با این ایمان گزارش‌ها را تنظیم کنیم تا هم واقعیت‌ها منعکس شود و هم اینکه اگر کارهای ما در این گزارش‌ها نادیده گرفته شد، مطمئن باشیم که در بارگاه الهی این کارها ثبت شده است.»
وی با تأکید بر اینکه اطلاعات اشراف باید واقع‌بینانه باشد، افزود: «این واقع‌بینانه بودن گزارش‌ها به این دلیل است که اطلاعات آن مبنای تصمیم‌گیری‌های اساسی می‌شود؛ لذا حتماً باید توجه داشته باشیم که در گزارش‌های اشراف همه عیب‌ها و نقص‌ها را باید بیاوریم و نباید پنهان بمانند تا این‌گونه و با آشکارسازی آنها راه علاج هم بررسی شود.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی در ادامه اثربخشی، صداقت، امانت‌داری و بهنگام بودن گزارش‌ها را مهم دانست و یادآور شد: «یکی از لوازم مهم در گزارش‌ها برای نیل به مطلوب وجود شاخص‌های مناسب است، از طرفی نباید تنها به پر کردن فرم‌ها بسنده کرد و باید به مشاهدات میدانی هم پرداخت تا بتوان با مشاهده خروجی فعالیت‌ها در میدان عمل در انتخاب افراد و رده‌های شایسته‌تر دقیق‌تر و مبتنی بر واقعیت‌ها تصمیم گرفت.»

 توجه به اشراف یک الزام اساسی
در ادامه این جشنواره سردار سرتیپ دوم سیدعلی مرادخانی، دبیر اشراف نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه با اشاره به ابلاغ سند جدید تحولی اشراف فرماندهی و ضرورت تبیین و پیاده‌سازی آن در مجموعه نمایندگی گفت: «رسالت و مأموریت اشراف بر اساس سخنان رهبر معظم انقلاب و فرمانده معزز کل قوا مشخص شده که باید طوری باشد که یک نفر بتواند از بالا با یک نگاه، وضعیت کلی نیروهای مسلح را متوجه شده و بر اساس آن تصمیم بگیرد.»
وی تأکید کرد: «برای برطرف شدن موانع و چالش‌های پیش روی اشراف و همچنین تحقق انتظارات و مطالبات فرمانده معظم کل قوا و نماینده ولی‌فقیه در سپاه و اجرای مأموریت‌ها و نیز رسیدن به رشد و تعالی سازمانی و آمادگی‌ها توجه به اشراف یک الزام اساسی است.»
دبیر اشراف نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه در ادامه افزود: «با توجه به اینکه اشراف یک فعالیت جدید و چند ساله است؛ لذا در اجرای آن و نحوه اجرا مسائلی است که بعضاً مربوط به مطابق واقع نبودن برخی خروجی‌های فرآیندهای مربوط به اشراف است که هر ساله با توجه به بالا رفتن تجربیات این وضعیت بهبود می‌یابد.»
وی با اشاره به جشنواره هشتم گفت: «در این جشنواره بنا بر این شد که از نفرات و رده‌های برتر قدردانی شود. مثلاً در سطح نیروها علاوه بر قدردانی از رده مربوطه و صدور لوح برای آن رده، از مسئول رده و تعدادی از نفرات آن هم به صورت جداگانه قدردانی می‌شود.»
دبیر اشراف فرماندهی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه با اشاره به تغییرات دیگر جشنواره امسال گفت: «با توجه به نقش مهم و اساسی فرماندهان در انجام بهتر مأموریت‌های نمایندگی ولی‌فقیه در رده‌ها در این دوره موضوع قدردانی از فرماندهان رده‌ها را هم در دستور کار قرار دادیم تا از بهترین فرمانده رده در پشتیبانی از مأموریت‌های نمایندگی هم قدردانی کنیم.»
سردار مرادخانی ادامه داد: «تصمیم بر این شده تا در سطح نیروها علاوه بر مسئول از 20 نفر از زیرمجموعه با معرفی مسئول قدردانی شود، در سطح سپاه‌های استانی هم علاوه بر مسئول، از هشت نفر زیرمجموعه قدردانی شده و در رده‌های عمده این تعداد به پنج نفر می‌رسد. در رده‌های ستادی هم سه نفر علاوه بر مسئول تشویق می‌شوند. موضوع تشویق‌ها نقدی به همراه مرخصی تشویقی است.»

 برگزیدگان
به این ترتیب در سطح نیروها مسئول دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در نیروی زمینی سپاه به همراه 20 نفر از کارکنان به عنوان رده برتر در بین رده‌های نمایندگی معرفی شدند.
در رده‌های سپاه‌های استانی هم از مسئول و کارکنان دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه الغدیر استان یزد و سپاه انصارالحسین استان همدان قدردانی شد.
بر اساس اعلام دبیرخانه اشراف نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه مسئول دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در سازمان حفاظت اطلاعات به همراه هشت نفر از کارکنان هم به عنوان رده برتر در بین رده‌های عمده معرفی و تشویق شدند.
همچنین از معاون و سه نفر از کارکنان موفق معاونت روابط عمومی و انتشارات نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه به عنوان رده برتر در بین معاونت‌ها و دفاتر نمایندگی تجلیل شد.
در این جشنواره از معاون هماهنگ‌کننده نمایندگی ولی‌فقیه در نیروی قدس به عنوان موفق‌ترین دبیر اشراف، فرمانده سپاه ولی‌عصر(عج) خوزستان به عنوان موفق‌ترین فرمانده در پشتیبانی از مأموریت‌های نمایندگی و مسئول دفتر تأیید محتوا  محصولات فرهنگی هم به عنوان موفق‌ترین کارگروه تخصصی اشراف قدردانی شد.
در این مراسم از هفت نفر از مدیران تخصصی هم تجلیل شد.

هشدارهای‌پروفسور کردوانی برای ضرورت اصلاح الگوی مصرف در گفت‌وگوی اختصاصی با صبح صادق
فرهاد مهدوی - علیرضا جلالیان/ پروفسور «پرویز کردوانی» دانشمند ایرانی در حوزه آب و کویرشناسی، خود فرزند کویر است و لذا از روز اولی که چشم بر جهان گشوده به اهمیت آب واقف است و همین امر سبب شده سال‌های بسیاری از عمر خود را صرف مطالعه و پژوهش درباره آب کند. او می‌گوید در شناسنامه 87 سال دارد، اما دو سال دیرتر شناسنامه گرفته و در واقع 89 ساله است. در ملاقات با او متوجه سلامتش می‌شویم. او تمام جهان به جز آمریکای جنوبی را گشته و کشورش را دوست دارد، اما اهل سیاست نیست. چند ساعتی در مرکز فرهنگی - رسانه‌ای صبا در خدمت وی بودیم که در ادامه بخشی از صحبت‌های او را با موضوع مدیریت بر منابع آبی و جلوگیری از رسیدن به بحران آب می‌خوانید. صرفه‌جویی و استفاده بهینه از منابع موجود و جلوگیری از فعالیت‌های نادرست در حوزه منابع آب از اساسی‌ترین موضوعاتی است که وی مطرح می‌کند.
* در موضوع اقلیم و مسائل زیست‌محیطی، ریزگرد و کم‌آبی وجود دارد که ممکن است در آینده به بحران‌های جدی امنیتی تبدیل شود، ‌لطفاً در این زمینه توضیح دهید.
باید بگویم، الآن در بحث مقابله با ریزگردها دارند راه را اشتباه می‌روند، راه مقابله با ریزگردها ناشی از شن‌های روان را من در طرحی ارائه دادم که 30 سپتامبر 2014 این طرح پذیرفته شد و به پاس آن لوحی به من هدیه کردند. در این طرح این طور گفته شد؛ جاهایی که استعداد ریزگرد را دارد به جای ریختن مواد نفتی مثل مالچ (که ماده‌ای سمی  است) برای تثبیت شن‌ها و خاک روان از سنگ‌های درشت مثل سنگ‌های زیر ریل راه‌آهن استفاده شود. که به واسطه آنها باد، خاک را جا‌به‌جا نکند و از طرفی هم زمین بتواند آب را بهتر جذب کند و هر جا که خواستیم بتوانیم درخت بکاریم و آرام آرام با گیاهان، شن‌های روان را تثبیت کنیم.
اما در موضوع کمبود آب و خشکسالی هیچ‌کس مقصر نیست. کره زمین درگیر سه نوع پدیده است؛ اول، آلودگی هواست که ناشی از سوختن بنزین و سوخت‌های فسیلی است دوم، گرم شدن کره زمین و سوم، سوراخ شدن لایه ازن است.
الآن کره زمین به واسطه گاز co2 فراوان و گاز متان تولید شده  مثل یک گلخانه شده که در اثر تابش آفتاب گرم‌تر می‌شود. لذا در مناطقی که بارندگی‌ داشتند، الآن بارندگی بیشتر شده و مناطق کمتر برخوردار به همین نسبت برعکس. در کره زمین بارندگی ما در ایران یک‌سوم متوسط جهان است. البته آمارهای نادرستی می‌دهند، چون ما نمی‌دانیم به طور دقیق در کل کشور چقدر بارندگی داریم، چون به اندازه کافی ایستگاه هواشناسی نداریم. ما نمی‌دانیم چقدر آب داریم. روی خشکی‌های زمین یک‌سوم مناطق خشک هستند و دوسوم آب دارند؛ یعنی بارندگی بالای 800 میلی‌متر. آن ناحیه خشک کجاست؟ از عرض 10 درجه تا 45 درجه. کشورهایی که از عرض 10 درجه تا 45 درجه‌ واقع شده‌اند جزو مناطق خشکند. یک نکته بگویم؛ شنیده‌اید که می‌گویند 90 درصد آب کشور ما مصرف کشاورزی می‌شود و بعد اروپا را مثال می‌زنند که 70 درصد مصرف آب‌شان برای کشاورزی است. این،‌ گفته نادرستی است. 70 درصد اروپا به آبیاری نیاز ندارد، برای اینکه اروپا 800 میلی‌متر بارندگی دارد، اصلاً آبیاری نمی‌خواهد. ولی از عرض 10 درجه تا 45 درجه این کشورها خشک و بیابانی هستند. کشور ما هم جزو این مناطق خشک است. اما چرا این مناطق خشک است؟ برای اینکه از عرض 30 درجه هوایی وارد این مناطق می‌شود، رطوبت را می‌گیرد و مانع از تشکیل ابر و بارندگی می‌شود. مثلاً در اروپا وقتی یک دریاچه با نور آفتاب تبخیر می‌شود با یک هوای ناپایدار به باران تبدیل می‌شود. اما دریاچه‌ای مشابه در یزد و کرمان وقتی تبخیر می‌شود، همانجا ریزش نمی‌کند، می‌رود در جایی که امکان دارد می‌بارد. ما در مغز این منطقه هستیم؛ از 25 تا 40 درجه در این میان دو تا اتفاق افتاده که در سیر تکامل کره زمین است. کشور ما یک کشور استثنایی در جهان است. ما از مناطق معتدل مثل گیلان در شمال داریم تا بیابان‌های مرکزی و مناطق سردسیر مانند اردبیل و... در واقع انواع آب و هوا را داریم. در دوره دوم زمین‌شناسی دریاچه وان به دریای خزر وصل بود و تمام کرمان و مناطق مرکزی همه دریا بود، ولی در دوران سوم خشک شد و یک دریا در شمال و یک دریا در جنوب کشور ایجاد شد. بنابراین  باید گفت که سطح کره زمین که در چهار ممیز و هفت میلیارد سال پیش به وجود آمد، آتشفشان بود. آتشفشان‌ها فرونشستند و سرد شدند و همین سرد شدن خوشبختانه موجب شد تا زمین چروک بردارد و کوهستانی شود، در حقیقت هر چه داریم از همین کوهستان‌ها است. در دبی، بارندگی کمتر از 100 میلی‌متر است. چرا؟ برای اینکه کوهستان ندارد. دو تپه کوچک العین و فوجیره را دارد، خاک و سنگ ندارد، همه را باید از خارج وارد کنند. برای برج‌هایی که می‌سازند، همه خاک و سنگ و شن را از خارج می‌آورند. ولی ایران رشته کوه البرز و زاگرس را دارد. اینجا هوای پرفشاری از سیبری می‌آید با یک جریان پرفشار مجاور حاره‌ای، یعنی نزدیک به استوا برخورد می‌کند و در نزدیکی ارتفاع بالا می‌رود. یک ذره بالا رفت، سرد و به ابر تبدیل می‌شود و به طرف تهران و ارتفاعات البرز می‌آید و بارندگی می‌شود. باید گفت، اگر کوه‌ها نبودند، ما گیلان و مازندران سرسبز را نداشتیم.
رشته کوه زاگرس ما هم از شمال غرب تا جنوب شرق کشیده شده است. پس رطوبت از دریای سیاه، دریای اژه، مرمره، مدیترانه و... می‌آید و به اینجا که می‌رسد از کوه‌ها بالا می‌رود و به باران تبدیل می‌شود. تمام رودخانه‌های کرخه، کارون، دز، زهره و... را همین ارتفاعات ایجاد کرده است. اینها همه در زاگرس است. در دل بیابان‌ها سراب‌های واقعی داریم. در قسمت مرکزی نگاه کنید، کاشان و باغ‌فین به واسطه همین کوه‌ها درست شده‌اند. هرچه داریم از کوه است. در سیستان‌و‌بلوچستان منطقه سرباز را داریم، یا چابهار که همه به دلیل وجود کوه است و همین شده که الآن محصولاتی که در گیلان و مازندران داریم، آلمان و انگلیس و فرانسه ندارند. چرا که آنها آب و هوای عرض جغرافیایی بالا هستند و این مقدار بارندگی طبیعی است. اما آنها برنج، چای و مرکبات ندارند. خربزه و هندوانه و انجیر ندارند، اینجا یک منطقه استثنایی است. در آمریکا، شمال آلاسکا را که در نزدیکی قطب منهای 70 درجه زیر صفر است را دارید و همان موقع در زمستان فلوریدا 20 درجه بالای صفر هم وجود دارد. 
در ایران قله الوند و دماوند در زمستان منهای 40 و 50 درجه است و همان فصل چابهار در دمای بالای 20 درجه قرار دارد. چابهار هیچ وقت خزان ندارد، یک سال پنبه بکار صد سال بچین. 
کوه‌های زاگرس 9 ماه از سال بارندگی دارند. بعد دشت تهران و اصفهان و کویر و بیابان را داریم. ما انواع آب و هوای جهان را از برکت دریایی‌هایی که یکی در شمال است و یکی در جنوب، داریم. خوشبختانه ما آب و هوای گرم مرطوب استوایی مانند برزیل را نداریم که آنقدر باران بیاید که فقط جنگل باشد. الآن از نظر گردشگری برخی می‌گویند ما در رتبه دهم یا پنج هستیم،‌ اما من معتقدم که ما بعد از آمریکا دوم هستیم. معتقدم که چابهار ما از فلوریدا هم بهتر است. پارسال در زمستان که یخبندان بود، در جاهایی از ایران، در همین ساحل جنوب ما انواع محصولات کشاورزی جهان را داشتیم، برای نمونه آناناس در ایران و در ایرانشهر به عمل آمد. ما فقط یک محصول نداشتیم و آن قهوه بود که الآن در لارستان و میناب آن را هم داریم.
* مشکل از کجا است؟
سیاستگذاران ما از دوران‌ گذشته تا امروز اشتباه کرده‌اند. ایران یک سرزمین مناسب برای کشاورزی است، سرزمین صنعتی نیست. شما ببینید در خیلی از جاها برای اینکه یک محصول کشاورزی داشته باشند، چقدر گلخانه و محیط‌های مصنوعی ایجاد می‌کنند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک را با سخت‌ترین وضعیت تنظیم می‌کنند که مثلاً یک محصول کشاورزی را در یک جایی که نیاز دارند، تولید کنند، اما شما در ایران می‌توانید در چهار فصل در سراسر کشور هر موقع بخواهید گوجه فرنگی تازه بوته‌ای و غیر گلخانه‌ای تولید کنید. چله زمستان که الوند و دماوند منهای 30 و 40 درجه صفرند، چابهار، خیار و گوجه و بادمجان دارد. هیچ محصولی نیاز به گلخانه ندارد، ایران یک کشور استثنایی است، ولی متأسفانه قدرش را نمی‌دانیم. 
در مجموع، مقدار آب هر کشوری به میزان بارندگی آن است که به سطح آن کشور می‌رسد و ما هم در ناحیه خشک جهان هستیم. منطقه غرب آسیا در عرضی که هوای پرفشار وجود دارد قرار گرفته و ما از نظر بارندگی فقیریم، ولی کشورهایی هستند که خیلی غنی‌اند. اما در کشور ما گیلان هم هست که سه برابر اروپا بارندگی دارد؛ یعنی تا دو هزار میلی‌متر در مقابل اروپا که 700 میلی‌متر باران دارد. برنج در عرض جغرافیایی کمتر از 39 درجه عمل می‌آید؛ لذا اروپا برنج ندارد. از دو هزار میلی‌متر بارندگی گیلان، 1000 میلی‌متر آن از پاییز و 500 میلی‌متر از بهار  و 500 میلی‌متر آن از زمستان است. 
برنج در تابستان عمل می‌آید؛ هنگامی که در گیلان و مازندران میزان آب کم است؛ اما مثلاً در هند و تایلند موقع برنج‌کاری دقیقاً زمان اوج بارندگی‌ها است. در نقطه‌ای از جهان قرار داریم که وضع بارندگی‌مان کم است و کره زمین که گرم شد، بارندگی ما هم کمتر شد.
بارندگی کم و ناموزون است. ما کشوری هستیم که متوسط 250 میلی‌متر بارندگی داریم. دوسوم جهان متوسط بارندگی 850 میلی‌متر دارند. اینجاست که منابع آبی ما کم است.

* چرا گرمای زمین بارندگی را کم کرد؟
در اروپا زمانی که بارندگی می‌شود و بعد هوا صاف می‌شود، رطوبت بالا رفته و دوباره بارندگی می‌شود، چون هوای پرفشار ندارد. 
در دهه 30 در اروپا درس می‌خواندم، پروفسور نیهوس که استاد ما بود می‌گفت در کشوری زندگی می‌کنیم که یک فنجان آب در اقلیم ما مؤثر است، یک سطل آب و درخت هم مؤثر است، ولی در ایران هوای پرفشار می‌آید؛ لذا آب وقتی که استفاده شد به جای دیگر می‌رود. همین است که باید برای  کشاورزی آب زیاد بدهیم.
آب زیرزمینی در جایی حساب می‌شود که بارندگی بیشتر از 250 میلی‌متر باشد. در یزد نباید آب زیر زمینی را حساب کنند، برای اینکه بارندگی کمتر از این مقدار است و نمی‌تواند به لایه‌های زیرین زمین نفوذ کند. البته آب که در چاله جمع می‌شود این امکان را دارد که شور ‌شود.
لذا با این وضع و مسائلی که گفته شد، هوای پر فشار کره زمین و گرم شدن آن سبب می‌شود بارندگی و منابع آب کمتر ‌شود. الان می‌گویند پدران ما با همین آب زندگی می‌کردند و خشکسالی نداشتند، اتفاقاً خشکسالی داشتند. هر هفت سال خشکسالی، سه سال‌ ترسالی دارد. 

* کمبود آب هم جزو همین خشکسالی‌ها است، یا عوامل دیگری هم در آن مؤثر است؟
بارندگی ممکن است زیاد باشد، اما آب کم باشد که اینگونه، کم‌آبی هست، نه خشکسالی. الآن تهران 250 میلی‌متر بارندگی دارد. اگر 120 میلی‌متر باشد می‌گویند خشکسالی. اما اگر در تهرانی که 250 میلی‌متر بارندگی دارد هزار میلی‌متر باران ببارد هم وضع آب بد هست. می‌گوییم کم‌آبی. این قدر ساختمان‌سازی و جمعیت انسانی اینجا هست که زیاد هم باران ببارد، هنوز جبران نمی‌شود. این هم که مسئولان بهانه می‌کنند و می‌گویند بارندگی کم شده، مثل این می‌ماند که کارمندی به بهانه اینکه اضافه‌کارها قطع شده بگوید وضعم بد شده است. کم‌آبی مهم نیست؛ مهم این است که میزان آب همین است و ما باید بر اساس همین مقدار آب زندگی‌مان را تنظیم کنیم و تا می‌توانیم باید صرفه‌جویی کنیم. پدران ما که زندگی می‌کردند، آب زیرزمینی قنات بود، نمی‌توانستند زیادتر از خروجی قنات برداشت کنند. مدیریت زمان هم برای تقسیم آب بود که فنجان سوراخی بود که داخل لگن آب می‌انداختند و بر اساس زمان پر شدن فنجان میزان سهم آب هر کسی مشخص می‌شد. قنات را لایروبی می‌کردند و نمی‌توانستند زیاد آب برداشت کنند، برای اینکه آب با شیب بیرون می‌آمد. ما برای رودها هم مدیریت نداشتیم؛ یعنی در واقع احساس نیاز نمی‌شد.

* از چه زمانی مشکلات شروع شد؟
در سال 1327 بنگاه مستقل آبیاری درست کردند که برای رودها بود. به این ترتیب، رئیس رودخانه تعیین کردند و یک «میراب» به عنوان مدیر تقسیم آب گذاشتند. چون سد نبود، آب‌ها یک طرف می‌آمد و می‌رفت. بنابراین میراب در زمان کشت آب را مدیریت می‌کرد که چگونه تقسیم شود.
این روند ادامه داشت تا اینکه در زمان رژیم گذشته وزارت آب و برق تشکیل دادند. از اینجا به بعد کار ما را خراب کردند. لوله‌کشی آب تهران از سال 1329 شروع شد، مردم از این لوله‌کشی استفاده نمی‌کردند تا اینکه بعدها مرسوم شد. این اتفاقات ادامه یافت تا اینکه گفتند دیگر قنات‌ها جوابگو نیست و باید به سراغ چاه‌ها برویم. آن زمان در داخل امکانات نبود و با اسب و قاطر و دست کار می‌کردند. گفتند امروز چاه بکنیم، 20 روز دیگر به آب می‌رسیم. برای نمونه من که گرمسار بودم به تهران می‌آمدم و چاه می‌زدم، همه شرکت‌ها را هم از خارج آوردند. شرکت حفاری را وزارت آب آورد. از دهه 1340 که اصلاحات ارضی شروع شد، گفتند تا می‌توانید چاه بزنید و مشکل آب‌تان را حل کنید. اسمش چاه‌های عمیق موتوری بود که با گازوئيل کار می‌کرد. یک مدت چاه زدند تا اینکه آب تمام شد. سپس گفتند چاه عمیق بزنید. جریمه هم که نبود... یعنی چاه تا 25 متر نیمه عمیق است و از 25 متر به پایین عمیق.
پیش از 1340 در روستاها چاه نبود، اما در شهرها بود. آقا محمدخان قاجار همین تهران را سال 1200 پایتخت کرد و چاه زد. وقتی هم که بودجه نفتی شد از همان پیش از انقلاب این چاه‌ها افزایش پیدا کرد.
پس از انقلاب آقای غفوری‌فرد وزیر نیرو بود. وی نامه‌ای به حضرت امام خمینی(ره) فرستاد و گفت آب دارد غارت می‌شود. ایشان دستور دادند جهاد سازندگی و وزارت کشاورزی حق چاه زدن ندارند و باید وزارت نیرو مدیریت کند و شروع به چاه زدن با مدیریت وزارت نیرو کردند. راهنما و مدیریت وزارت نیرو و حمایت نمایندگان پشت کار بود. برای نمونه، فلان فرد وعده می‌داد که اگر من نماینده شوم، هر چقدر که خواستید چاه بزنید و جالب این بود که رأی می‌آورد! در گذشته در همین شهریار تهران با چاه 20 متری به آب می‌رسیدیم. الآن باید 200 متر بکنیم. در رفسنجان 400 متر و...
سال 1363 من احساس خطر کردم و نوشتم، 90 درصد چاه‌ها را باید ببندند که اگر نبندند طلای آب در خطر است. الآن در بسیاری از دشت‌ها به دلیل همین برداشت‌های غلط با مشکل نشست مواجه هستیم. حال مسئله از کجا آب می‌خورد؟ ‌
پس از پیروزی انقلاب کارشناسان گفتند کشاورزی را توسعه دهیم یا صنعت را؟ عده‌ای گفتند کشورهای خارجی که توسعه پیدا کردند، از توسعه صنعتی بوده است، راست هم گفتند؛ ولی شما این را با مختصاتی که من می‌گویم، بسنجید.
اصفهان در کنار کویر است و آب ندارد. از شعاع 50 کیلومتر از شمال و جنوب و شرق و غرب به اسم صنعت شهر توسعه پیدا کرد. بعد دیدند آب نیست، گفتند سد بزنیم. وزارت نیرو سدسازی کرد. از کجاها آب را پشت سدها آوردند؟
180 سال پیش اروپا و حتی کشورهای شرق مدیترانه مانند فلسطین که بارندگی خوبی هم داشتند، آب باران را از پشت‌بام‌ها جمع می‌کردند که اتفاقاً آب خوبی است و سالم‌ترین آب همین است. طرف می‌دانست که این قدر ذخیره آب دارد و مدیریت می‌کرد؛ اما وقتی شیر و شیلنگ دادند یا چاه زدند نگفتند که اگر برداشت کنید تمام می‌شود، سد ساختند و به استان‌ها دادند، نگفتند آبی که به اصفهان و یزد می‌دهیم مال کجاست، جایی که زیرساخت طبیعی را نداشت و برای توسعه صنعتی انتخاب کردند و آب کم آمد. در ادامه جمعیت را توسعه دادند و نگفتند از هر هکتار 10 تن و 8 تن برداشت کنید و سطح کشت را گسترش دهید و 2 هکتار را به 4 هکتار تبدیل کنید. رود را که به شهرها انتقال دادند،‌ به دلیل وجود کارواش، شست‌وشوها و فضای سبز شهرها کم‌آبی رخ داد. گفتنی است، الآن مسئله آب اگر حل نشود، به نزاع آبی تبدیل می‌شود. سپس نزاع آبی به بحران امنیتی تبدیل می‌شود. 50 کیلومتر مربع در اصفهان منطقه صنعتی است. با توجه به اینکه صنعت به آب نیاز دارد، اگر آب تأمین نشود، مشکل‌ساز می‌شود. فرض کنید آب تهران را جیره‌بندی کنند و هر نفر روزی یک گالن سهم داشته باشد. در اینجا اولویت ما آب شرب برای آشامیدن می‌شود. الان در همین تهران دارند با آب شرب فضای سبز را آب می‌دهند. آب چاهی که می‌توان برای شرب استفاده کرد. 
زمانی اعلام کردند چون چاه کشاورزی بی‌رویه شده، ممنوع است. البته در شهر ممنوعیتی نبود و ممنوعیت برای دشت‌های کشاورزی بود. ولی مسئله این است که در برخی کشورها آب زیرزمینی را هر سال بررسی می‌کنند و سطحش را می‌سنجند، سپس بر اساس میزانی که مجاز است اجازه برداشت می‌دهند و اگر سطح آب پایین بیاید، اجازه برداشت اضافه نمی‌دهند، همه چاه‌ها نظارت می‌شوند؛ بنابراین چاه‌ها مجاز به برداشت مشخصی می‌شوند.
اما ما هنوز راه را اشتباه می‌رویم. در همین اطراف ما از تهران تا قم هزاران هکتار زمین کشاورزی است، اما آب برای کشاورزی نداریم. در حالی که در این منطقه باران داریم. فقط باید 10 حلقه چاه مجاز می‌زدیم؛ اما الآن 400 حلقه چاه مجاز و 450 حلقه غیر مجاز داریم. باید این نکته را گفت که اگر سطح آب زیرزمینی از سطح خودش پایین‌تر بیاید، نظم به هم می‌ریزد. حالا به روستا و کشاورزی آب نمی‌دهند و فقط آب‌ها در شهر استفاده می‌شود. الآن وضع آب در تهران بد شده است. آب رودها را در شهر و صنعت استفاده می‌کنند و پسماند فاضلاب را به استفاده کشاورزان در ورامین می‌رسانند! 

* با این وجود چگونه کشاورزی را به جای صنعت توسعه دهیم؟
هندوانه را مثال می‌زنم. هندوانه کم‌آب‌ترین کشت است. چرا؟ چون سمنانی‌های قدیم چاله می‌کندند و در آن کوزه می‌گذاشتند و با مشک پر می‌کردند، سپس کنارش تخم هندوانه می‌کاشتند. با آب خیلی کم محصول خیلی خوشمزه و آبدار تولید می‌شد. گیاه خارشتر را که شنید‌ه‌اید. این گیاه از باران بهار آب درست می‌کند و به ریشه می‌دهد. در بوته خارشتر دستمال بگذارید خیس می‌شود. در کشت هندوانه که کم آب است، از خارشتر استفاده می‌کنند. 
حال اگر می‌بینید هندوانه فروش نرفت، باید مانند خراسان شمالی از شیره هندوانه استفاده کنند، تخم آن را بگیرند و با پوستش مربا درست کنند. پس مشکل جای دیگری است. 
بنابراین باید حواس‌مان باشد که ما نیاز آبی، نزاع آبی و بحران آبی داریم. در وضعیت فعلی که مسئله آب منطقه‌ای است، باید فکری کنیم. روستا بدون آب و کشاورزی که نمی‌شود؛ اما اولویت‌ها شهرها شده‌اند. خب اگر این است پس حداقل فضای سبز شهرها را خشک کنید و آب ندهید، چون اولویت آب آشامیدنی است. در تهران چه لزومی دارد که چمن بکارند، همان درخت‌ها کافی است. چرا خانه پر مصرف را جریمه می‌کنند، اما برای فضای سبز پر مصرف فکری نمی‌کنند؟!
الآن در یکی از پایتخت‌های آفریقایی آب را جیره‌بندی کرده‌اند. مانند پمپ بنزین هر نفر روزانه 50 لیتر آب سهمیه دارد. 50 لیتر یعنی سه دقیقه زیر دوش برای ما. آمدند پلیس را گذاشتند و آب را این طور به مردم دادند و مردم دیگر می‌دانند مصرف روزانه آنها همین 50 لیتر است که باید مدیریت کنند.
الآن سازمان آب دیگر سدی نیست که نتواند بسازد. سد لتیان را سال 1330 روی جاجرود تأسیس کرد که به ورامین می‌ریخت. گفتند اینجا بهترین منطقه کشاورزی است؛ ولی تابستان آب ندارد و سد را ساختند. یک دهم آبش را هم گفتند برای تهران باشد. الآن هشت سال است که یک قطره آب از سد لتیان برای ورامین نمی‌رود؛ لذا چاه زدند. ورامین باید 40 حلقه چاه می‌زد، اما الآن 40 هزار حلقه چاه دارد. حالا شروع کردند آب چاه‌ها را می‌بندند. مسیل‌ها و رود فاضلاب‌های تهران می‌رود برای اینها که کشاورزی کنند. یک قسمتش را هم تصفیه می‌کنند و در جاه‌های دیگر استفاده می‌کنند. 
 حالا که در مرحله نیاز آبی هستیم، اگر کاری نکنیم با بی‌آبی و بحران روبه‌رو می‌شویم. خدا نکند، اما 50 سال دیگر در تهران چاه و سد هم از بین می‌رود و دیگر نمی‌توانند آب ذخیره کنند. 50 سال دیگر تهران آب زیرزمینی ندارد برای اینکه سفره آبی تمام می‌شود و فرونشست می‌کند. در شهرها زمین نشست می‌کند، ساختمان‌ها فرو می‌ریزند، لوله‌های آب می‌شکند، دکل‌های برق کج می‌شوند، پل‌ها می‌شکنند، دشت‌ها بحران ریزگردها را دارد. همه اینها به دلیل چاه است. پوشش گیاهی دارد، ریشه‌کن شده و ریزگردها آزاد می‌شوند.
ریزگرد منبع خارجی ندارد. زمانی ریزگرد خارجی بود، اما الآن ریزگرد خارجی و داخلی داریم، آن ریزگردی که به اهواز، ایلام و تهران می‌آید، برای غرب است. این برای بغداد و اردن و دشت شام سوریه است. سال 1372 تدمر سوریه بودم، اینها مال صحرای عربستان و آفریقاست؛ ولی ریزگرد داخلی از صحرا نیست و می‌تواند سرطان‌زا هم باشد. الآن کنار روستای محمدآباد اصفهان  100 هکتار زمین کشت نمی‌شود که دارد ریزگرد بلند می‌شود. ریزگردهای داخلی از زمین زراعی است که خشک شده و آب برای کشاورزی ندارد.
10۰ هکتار زمین کشت نشده ریزگرد می‌آورد. ما یک ریزگرد داریم و یک تثبیت ماسه که با هم فرق دارد. مارچ را سال 1342 از لیبی آوردیم، اما الآن به کار ریزگردها نمی‌آید. 
این سدها، سد زاینده‌رود و خیلی از سدها و چاه‌های ما 40 سال دیگر پر است. تهران 50 سال دیگر آب زیر زمینی‌اش تمام می‌شود. در حال حاضر، فاضلاب‌های خانه‌ها همه به چاه‌ها می‌رود و همه آلوده است و باید تصفیه شود. الآن هشدار داده‌ایم ساخت قطار سریع‌السیر تهران‌ـ اصفهان را متوقف کنند؛ چون دشت تهران و ورامین و قم نشست می‌کند. 
قطار سریع‌السیر که با سرعت می‌رود، ارتعاش ایجاد می‌کند و با این ارتعاش زمین فرو می‌ریزد و خدا می‌داند چه اتفاقی می‌افتد. بارندگی هم در این مواقع به سیلاب تبدیل می‌شود. سدها اگر مدیریت نشوند، آدم‌ها را می‌کشند. 
در آمریکا الآن بحث خراب کردن سدها و نساختن سدهای جدید مطرح است، اما عمل نمی‌کنند. موضوع انتقال آب از دریای عمان و خزر هم فایده ای ندارد چون فقط اقلیم ما را به هم می‌زند.
در هر صورت باید این موضوع را جدی گرفت. با کمی بازگشت به گذشته و استفاده از تجربیات گذشتگان و با تغییر الگوی مصرف در شهرها و استفاده بهینه از منابعی مانند باران می‌توانیم نیازهای خود را برطرف کنیم و باید صنایع را بر اساس زیرساخت منابع ایجاد کنیم. ما الآن سواحل دریای عمان را رها کردیم و رفتیم در مرکز کویر ایران، صنعت‌های پر آب زده‌ایم که این عین خیانت بوده است. تا شیوه‌ها را اصلاح نکنیم،‌ مسئله‌ای حل نمی‌شود. برای نمونه، به جای مدیریت، آب را از اقیانوس شیرین کنیم و به مرز ایران ببریم، باز مشکل جدیدی درست خواهیم کرد. تنها راه همانی است که گفتم. نباید به منابع حیاتی خود فشار بیاوریم و باید از آب موجود بهترین بهره‌برداری را داشته باشیم.