مدیر مسئول
کشور، نظام و مردم در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، با مشکلاتی مواجه هستند که برای برونرفت از آن، باید به صورت عالمانه و کارشناسانه این مشکلات را ریشهیابی کرد. مسائل اقتصادی در صدر این مشکلات قرار دارد و با وجود اهمیت بسیار مشکلات فرهنگی و اجتماعی در اولویت دوم قرار گرفتهاند. این مشکلات به نوعی دستاوردهای بزرگ و شگفتانگیز انقلاب اسلامی در حوزههای گوناگون را تحتالشعاع قرار داده است. نسل جوان پیش از آنکه در دستاوردهای انقلاب اسلامی تأمل داشته باشد، تحت تأثیر مشکلات اقتصادی و معیشتی قرار گرفته، قضاوتی نادرست از انقلاب و جمهوری اسلامی میکند. جنگ روانی دشمن به صورت هدفمند برای جداسازی مردم و به ویژه نسل جوان از انقلاب، بر القای یک تحلیل نادرست از علل و عوامل مشکلات کشور و مردم تمرکز دارد. دشمن در این جنگ روانی، تلاش میکند انقلاب، جریان انقلابی و رهبری را ریشه مشکلات کشور معرفی کند. برخی افراد و گروههای سیاسی در داخل کشور، از طریق تحلیلهای نادرست و گاهی نامهنگاریها، تکمیلکننده پروژه دشمن در معرفی عامل اصلی مشکلات کشور هستند. به طور قطع فهم نادرست از ریشههای مشکلات، نه تنها به حل مشکلات کمکی نمیکند، در مواردی هم میتواند خسارتبار بوده و بر حجم مشکلات نیز بیفزاید. بررسی علل و عوامل موفقیتها و ناکامیها طی چهل سال گذشته، یک حقیقت را به درستی آشکار میکند که توجه به این حقیقت انکارناپذیر و قابل قبول از منظرگاه عقل و انصاف، میتواند ریشه مشکلات کشور را مشخص کند. در چهل سال گذشته، موفقیتها در جاهایی بوده است که: الفـ سیاستگذاریها و طرحریزیها بر اساس آموزههای دینی و اسلامی بوده است؛ بـ مدیریتهای اسلامی و انقلابی به معنای واقعی کلمه انجام شده است؛ جـ کارها به مردم سپرده شده و مردم نقش واقعی در انجام امور داشتهاند؛ دـ راهبریهای راهبردی امام و رهبری در کانون توجه و تبعیت بوده است. در یک کلام میتوان گفت، موفقیتها در جایی بوده که کارهای اسلامی و انقلابی بوده و با تبعیت از ولایت انجام شده است. موفقت بینظیر ملت ایران در فروریختن رژیم فاسد، وابسته و مستبد پهلوی، تبدیل جنگ تحمیلی به دفاع مقدس، دستیابی به موقعیت برخورداری از قدرت بازدارندگی دفاعی و نظامی، دستیابی به عمق راهبردی در منطقه، نمونههایی برای اثبات این ادعاست.
اما در همه مواردی که امروز از آن به منزله حوزههای ناکامی یا موفق نشدن و وجود مشکل یاد میکنیم، به درستی میتوان دلیل اصلی ناکامیها و پدیدآیی مشکلات را در اسلامی و انقلابی نبودن و تبعیت نکردن از ولایت خلاصه کرد. کشور ایران ظرفیتها، قابلیتها و امکانات فراوان مادی و معنوی برای پیشرفت دارد و در جهان کمتر کشوری را میتوان مشابه ایران از نظر برخورداری از امکانات برای پیشرفت مثال زد؛ اما با وجود این ظرفیتها برای پیشرفت، مشکلات امروز دلیلی جز سبک مدیریت و اداره کشور ندارد. این سبک مدیریت در لایههای اجرایی سهم بسیار بالایی در پدیدآیی مشکلات دارد؛ چرا که در چهل سال گذشته، مدیریتها در این سطوح، به گونهای بوده است که رهنمودها و تدابیر ولایت را جدی نگرفته است. برای نمونه، رهبر معظم انقلاب سالها پیش فرمودند، ریشه اصلی مشکلات اقتصادی کشور، وابستگی اقتصاد به نفت و دولت است. اقتصاد نفتی و دولتی، برای عدهای خاص فساد و رانت ایجاد کرده است و مانع پیشرفت واقعی کشور با نقشآفرینی مردم به معنای واقعی کلمه میشود. بر همین مبنا، معظمله از دولت آقای هاشمی خواستند، دولت موسوم به سازندگی به گونهای حرکت کند تا روز به روز وابستگی به نفت قطع شده و روزی به خامفروشی نفت پایان داده شود. همچنین ایشان برای خصوصیسازی اقتصاد به معنای واقعی کلمه که همانا مردمی کردن اقتصاد است، همواره تأکید داشتهاند؛ اما آیا دولتهای آقایان هاشمی، خاتمی، احمدینژاد و آقای روحانی به این تدابیر عمل کردند؟
اگر امروز بر اقتصاد کشور رکود حاکم است و تولید رونق ندارد، یکی از دلایلش تبعیت نکردن از ولایت است. کدام دولتها تدابیر ایشان را برای اقتصاد مقاومتی، مبارزه با کالای قاچاق، جلوگیری از ورود کالاهایی که امکان تولید آن در داخل وجود دارد، جدی نگرفتند؟ در بحث مبارزه با فساد و مفسدان اقتصادی، رهنمودهای رهبری مشخص است. آیا تدابیر معظمله را دستگاه قضایی به همراه دیگر قوا جدی گرفتند؟ اگر این مبارزه بر اساس فرمان هشت مادهای معظمله در سال ۱۳۸۰ به صورت جدی انجام میشد، آیا امروز وضع اینچنین بود؟ همینطور در دیگر حوزههایی که مشکلات فرهنگی، اجتماعی و… وجود دارد، اگر تدابیر و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب جدی گرفته میشد، آیا امروز این حجم مشکلات وجود داشت؟ پاسخ بسیار روشن است. با نگاهی عالمانه، کارشناسانه و منصفانه میتوان گفت، ریشه اصلی مشکلات کشور به تبعیت نکردن از رهبری برمیگردد.