نواف الموسوی نماینده فراکسیون پارلمانی حزب‌الله فاش کرد که بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه پیشنهاد وسوسه‌انگیزی را از نماینده سعودی که به تازگی به عنوان فرستاده ویژه محمدبن‌سلمان ولی‌عهد سعودی به دمشق رفته بود، دریافت کرده است. ولی‌عهد سعودی در این پیشنهاد خود تعهد داده است که در صورت قطع کامل و نهایی روابط سوریه با حزب‌الله و ایران، عربستان تمام سوریه را بازسازی خواهد کرد.


دیپلماسی مطالبه‌گر و تحکیم  سیاست‌های فرصت ساز هادی محمدی/  امروز در مناسبات جهانی هر یک از بازیگران بزرگ یا بیشتر کشورها و دولت‌ها تلاش دارند از طریق نوع رخدادها و بازی‌سازی از آنچه در عرصه‌های منطقه‌ای و جهانی در جریان است، برای خود فرصت‌های جدید تولید کنند و نقش و جایگاه خود را استحکام بخشند، یا ارتقا دهند. قدرت‌های غربی که خود را حاکم بر جهان می‌دانند، اغلب با طراحی و برنامه‌ریزی در محیط‌های هدف و هدایت رخدادها برای خود فرصت‌سازی و منفعت‌آفرینی می‌کنند.
اگر غرب آسیا یا آنچه را غرب، خاورمیانه می‌نامد، به لحاظ اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک این منطقه، هدف بیشترین ماجراجویی، جنگ‌افروزی، تنش‌سازی، جریان‌‌سازی، اختلاف‌آفرینی و... با ابزارهای گوناگون است، به دلیل آن است که حاصل و نتیجه این طراحی‌ها برای غرب و بازیگران بزرگ و استکبار جهانی، تولید منفعت کند. بازیگران منطقه‌ای یا دیگر قدرت‌ها و بازیگران، بسته به اینکه با چه نگاهی به رخدادها بنگرند و چه رفتاری در قبال آن داشته باشند، از این روندها و رخدادها و نتایج آن تأثیر خواهند پذیرفت. به ویژه اینکه اگر کشوری، بخشی از هدف‌های طراحی شده باشد، نوع تصمیم و رفتار آن کشور، از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود.
آمریکا و غرب، اگرچه از گذشته دور همواره برای غرب آسیا و خاورمیانه برنامه‌های سیطره و تسلط داشته‌اند، ولی از سال ۲۰۱۱ به این سو، برای تحقق خاورمیانه بزرگ و آمریکایی که بوش پسر از سال ۲۰۰۱ با حمله به افغانستان و سپس در سال ۲۰۰۳ با حمله به عراق این روند را برای دوره جدیدی از سلطه‌گری و غارت منطقه آغاز کردند، با تکیه بر فتنه تروریسم و تکفیری‌گری، سیاست هرج‌ومرج سازنده را با پیاده‌نظام جریان وهابی و تکفیری وارد مرحله جدیدی کردند. تروریسم را تولید و تسلیح و مساعدت کردند و با دلارهای نفتی شرکای عرب منطقه، گسترش دادند و خودشان نیز با نام ائتلاف جهانی مبارزه با تروریسم و با هدف مدیریت نزدیک تحولات، در منطقه حاضر شدند.
حاصل هفت سال تلاش آمریکایی، غربی، صهیونیستی، عربی و هزینه‌های هزاران میلیاردی آنها به دلیل هوشمندی ایران و جریان مقاومت، امروز در نقطه‌ای قرار دارد که نه تنها تهدیدات ناشی از تروریسم تکفیری در نفس‌های پایانی در عراق و سوریه و... است؛ بلکه به دلیل عدم رویکرد انفعالی و بی‌تحرکی، چالش‌های راهبردی به فرصت‌های راهبردی تبدیل شده است و گروه حامیان تروریسم، در بدترین وضعیت نسبت به هفت سال پیش قرار دارند.
برای پاسخ به این پرسش که چگونه از فرصت‌ها و پتانسیل‌های جدید برای تحکیم قدرت ملی و منطقه‌ای و منافع محور مقاومت دفاع کنیم، چند پرونده منطقه‌ای و آخرین وضعیت آنها را مرور کرده و سپس به پرسش فوق پاسخ خواهیم داد.

عراق آینده، کابوس آمریکا
عراق؛ که یکی از هدف‌های اصلی طرح خاورمیانه‌ای آمریکا بود و در پایان هفت سال اشغال مستقیم ناچار به فرار از عراق شد، مرحله جدید بحران خود را با اشغال نزدیک به نیمی از عراق به دست داعش و با مدیریت آمریکا و شرکایش تجربه کرد. مردم، دولت و جریان‌های قدرتمند مقاومتی این کشور با کمک ایران توانستند، مهم‌ترین سرمایه تروریستی غرب را در یک دوره سه ساله نابود کنند و در کنار آن، بقیه سرمایه‌های سیاسی آمریکایی در عراق را نیز در شرایط انفعال قرار دهند که حاصل و نماد آن را در نتایج انتخابات اخیر عراق شاهد بودیم. اهرم‌های بحران‌سازی و تروریستی آمریکا آنچنان فرسوده شد که نه تنها در بخش‌های سنی، ناکارآمد شدند، بلکه در فتنه همه‌پرسی استقلال اقلیم کردستان عراق نیز با سرعت و با هوشمندی مشترک ایران و عراق به فرصت‌های جدید تبدیل شد. شکست متوالی برنامه‌های آمریکایی، انگلیسی و عربی به این معنا نیست که دست از بحران‌سازی برداشته یا از طمع غارت ثروت ملی عراق چشم پوشیده‌اند. ترامپ با صراحت در مواضع خود، نفت عراق را متعلق به آمریکا می‌داند و مردم و دولت و حاکمیت عراق را به هیچ می‌انگارد و با تمام توان برای طرح‌های جدید و استمرار تلاش‌ مأیوسانه می‌کوشد. نتایج انتخابات پارلمانی عراق برای آمریکا و شرکایش، یک کابوس است، ولی باز هم با گرد آوردن عده‌ای از چهره‌ها و ائتلاف‌ها، برای حفظ حداقل‌های نفوذ خود می‌کوشد. نشست مشترک عبادی، صدر، صالح المطلق، علاوی و حکیم از جمله این تلاش‌‌هاست تا تفکر جهادی و مقاومتی و ضد استعماری به شکل یکدست به ترکیب دولت جدید عراق تبدیل نشود. با اینکه سفرای آمریکا و انگلیس و دلارهای نفتی سعودی و امارات در صحنه فعال هستند، ولی قادر نیستند آنچه از سوی جریان‌های مردمی و مقاومتی و مقبولیت ایرانی برنامه‌ریزی شده است را نادیده بگیرند. به زودی کتله و فراکسیون بزرگ عراق با محوریت جریان‌های ضد اشغالگری و ضد صهیونیستی و ضد استکباری اعلام موجودیت خواهند کرد و عبادی، حکیم و صدر نیز در هسته اصلی فراکسیون شیعه حاضر شده و با مشارکت احزاب کردی و سنی، دولت مقتدر عراق و بدون دخالت آمریکا شکل خواهد گرفت. کابوس آمریکا این است که برای باقی ماندن در عراق توجیهی ندارد و با اصرار برای ماندن، بر هزینه‌های خود خواهد افزود و کارت‌های بازی خود را بیش از پیش فرسوده خواهد کرد. نه تنها عراق به اهرمی برای فشارهای تحریمی علیه ایران تبدیل نمی‌شود، بلکه تمامی کسانی که آمریکا در رؤیای نگه داشتن آنها در قدرت است، از صحنه سیاسی حذف خواهند شد و عراق به جایگاه و نقش ملی و منطقه‌ای خود باز خواهد گشت که در این صورت آمریکا خود را در پایین‌ترین وضعیت بازیگری و اثرگذاری خواهد یافت. این در حالی است که آمریکا در آغاز اشغال عراق در آرزوی این بود که با حکومتی دست‌نشانده، از ظرفیت و ثروت ملی آن بهره‌مند شده و از پتانسیل‌های عراق علیه ایران استفاده کند، ولی اکنون این بازی را به طور کامل باخته است.

سوریه، نمایشگاه شکست راهبردهای آمریکایی و صهیونیستی
سوریه؛ در جایگاه جغرافیایی اتصال محور مقاومت، یک هدف راهبردی برای آمریکا، رژیم صهیونیستی و اروپایی‌ها و ارتجاع عرب محسوب می‌شد که قرار بود با جنگ تروریستی‌ـ وهابی، نابود شود و پیش از همه، رژیم صهیونیستی نفسی راحت کشیده و در طمع نابودی مقاومت اسلامی لبنان، فاز جنگ جدید تروریستی در لبنان را استمرار دهد. اکنون این پیاده‌نظام چهارصدهزار نفری تروریسم رنگارنگ، پس از هفت سال به آخرین نقطه حضور تروریست‌ها در ادلب رسیده است. آمریکا و رژیم صهیونیستی بسیار امیدوار بودند که مناطق جنوبی و استان قنیطره به سادگی پاک‌سازی نشوند و حداقل بتوانند، شانس خود را برای حذف ایران و مقاومت از جنوب سوریه آزمایش کنند. جنوب سوریه با سادگی پاک‌سازی شد و ایران و مقاومت باقی ماندند و آمریکا در پایتخت اردن، به تروریست‌ها اعلام کرد قادر نیست هیچ حمایتی از آنها داشته باشد. اکنون آمریکایی‌ها برای خروج خود از تنف و شرق فرات در حال مذاکره با روسیه هستند و امیدوارند پاک‌سازی ادلب به سادگی محقق نشود؛ چرا که به زمان برای چانه‌زنی و کسب امتیازهای حداقلی نیازمندند. بحران کاخ سفید و ترامپ، یکی از این تنگناهای زمانی است. مذاکرات لاوروف و پمپئو در ژنو نه در بحث ایران و نه در بحث مداخله روسیه در انتخابات آمریکا، حاصلی نداشته و موضع صریح روسیه مبنی بر حضور قانونی ایران در سوریه و لزوم خروج کشورهای اشغالگر که بدون هماهنگی دولت سوریه در این کشور هستند، پیام روشنی به آمریکا، ترکیه، فرانسه و انگلیس و تروریست‌هاست. البته این موضع محکم روسیه از سوی غربزده‌های داخلی ایران هم با بی‌توجهی و بی‌میلی مواجه شده و از نگاه آنها غرب، منجی است و روسیه، اشغالگر و طمع‌ورز!
مذاکرات روسیه با ترکیه هم که قرار است نشست جدید خود را پس از دو هفته دیگر در تهران تکمیل کند، با شفافیت بر ضرورت و مشروعیت نابودی تروریست‌ها، پیوستن به راه‌حل سیاسی از سوی هر جریان علاقه‌مند که خلع سلاح کامل خواهد شد و حضور قانونی ایران در سوریه تأکید کرده است. دلیل روشن است که روسیه در همسویی با ایران در سوریه، به امتیازات و منافعی دست یافته و ترکیه با وجودی که پیشران تروریسم در سوریه و عراق بوده و اکنون پاداش همسویی با سعودی و آمریکا را در تنش‌های گوناگون تجربه می‌کند، اکنون عرصه بازی گسترده‌ای ندارد. ترکیه نمی‌تواند خود را از روند آستانه و سوچی جدا کند و نمی‌تواند به همسویی با ترامپ و سعودی دلخوش باشد، فقط نگران است که با سرازیر شدن تروریست‌ها به خاک ترکیه، مؤلفه‌های امنیتی ملی خود را از کنترل خارج شده، مشاهده کند. آمریکا و ترکیه توافق کرده‌اند که بخشی از تروریست‌ها را به افغانستان و بخشی را به یمن و بخش دیگری از آنها را به شمال آفریقا و مصر منتقل کنند. البته بخشی از جبهه النصره که در جنوب سوریه مستقر بودند، پادشاه اردن را خلیفه معرفی کرده و با او بیعت کرده‌اند!
اروپا هم خود را نگران سرازیر شدن تروریست‌ها می‌داند، ولی خود را پشت سر شهروندان ادلب پنهان کرده است و از آنچه در سوریه در حال شکل‌گیری است، سرافکنده است. حاصل هفت سال برنامه تروریسم تکفیری، اگرچه ویرانی و کشتار وحشیانه را ثبت کرده، ولی یک تجربه فشرده تاریخی، فرهنگی، اعتقادی و سیاسی و نظامی را پشت سر گذاشته که حاصل آن، یک اراده ملی آگاهانه، ارتش قوی و با تجربه، هم‌پیمانان آزمون داده و آغاز یک حرکت سازندگی گسترده و با تکیه بر درآمدهای گازی تازه کشف شده در ساحل مدیترانه‌ای سوریه است.
رهبری سوریه آنچنان به مؤلفه‌های فوق تکیه زده که پیشنهاد چند ماه پیش سعودی‌ها برای بازسازی کامل سوریه به شرط اخراج ایران و مقاومت را بر سینه هیئت سعودی کوبیده است. صهیونیست‌ها که امیدوار بودند از آتش تروریسم در سوریه، جولان را با پشتوانه آمریکایی نصیب خود کنند، اکنون از زبان افراطی‌ترین حامی خود در کاخ سفید و مشاور امنیت ملی آمریکا(جان بولتون) شنیده‌اند که نمي‌توانند برای اشغال و انضمام جولان به اسرائیل کمکی بکنند. همان‌گونه که جنگ ۲۰۰۶ و حاصل آن برای صهیونیست‌ها، یک مقاومت قدرتمند و با توان بازدارنده بود، به طوری که در خواب هم نمی‌بینند که به حزب‌الله حمله کنند، اکنون با سوریه‌ای جدید از توانمندی، ائتلاف حامیان و شبکه مقاومت منطقه‌ای روبه‌رو هستند.

یمن، باتلاق مثلث
‌ غربی، عبری و عربی
یمن؛ که اصل عرب و عزتمندی و شجاعت و پایداری است، هدف پلیدترین و سخت‌ترین آزمون‌های جنگ‌افروزانه است. جنایت، کشتار و ویرانی‌سازی و نابودی تمامی امکانات حیات، این ملت را به تسلیم نکشیده و جمع شدن  سلاح غربی و تمامی تجارب جنگ‌افروزی و عملیاتی، روش‌ها و هدایت صهیونیستی و دلارها و مزدوران سعودی و اماراتی از آفریقا و آمریکای لاتین و... پروژه آمریکایی، صهیونیستی، غربی و عربی را در باتلاق‌ شکست قرار داده است. اگرچه هر روز شاهد وحشیانه‌ترین حملات، فشارها و قتل عام مردم عادی در شهرها و روستاهای یمنی هستیم و سازمان ملل، همانند دیگر پرونده‌های منطقه‌ای، نقاب از چهره برداشته و در کنار متجاوزان است و ماشین جنگی سعودی و اماراتی و هدایت آمریکایی و... فقط صنایع نظامی آمریکایی و اروپایی را فعال نگه داشته و ثروت‌های نفتی سعودی و اماراتی را به غارت می‌برند، ولی بن‌بست مرگبار این پروژه نیز به جز سرافکندگی‌های حیثیتی و هزینه‌های مالی و نظامی و انسانی، یک شکست بزرگ‌تر که سرنوشت منطقه را نهایی می‌کند، پیش رو دارد.
با اینکه باید به رسوایی و شکست برنامه‌های آمریکایی‌ـ صهیونیستی و عربی در لبنان که آخرین سرفصل آن انتخابات پارلمانی و نتایج آن بود و مسئله فلسطین و برنامه تزلزل ترامپ به عنوان «معامله قرن» و دگرگونی‌های بنیادین فکری در درون فلسطین و پایداری مردم مظلوم بحرین در مقابل دیکتاتوری سیاه، شکنجه و سرکوب وابسته به سعودی نیز پرداخت، ولی شاخص‌ها و علائمی مانند واتر گیت جدید ترامپ و بحران‌های داخلی آنها و انزوا و تنفر جهانی از سیاست‌های متکبرانه ترامپ و آمریکا و صف‌بندی‌های جهانی و سیاست مقابله‌به‌مثل در مقابل آمریکا، تحولات پاکستان، تضادهای اساسی در اروپا را نیز باید در یک تصویرسازی کلان به پرونده‌های منطقه‌ای افزود؛ چرا که این نگاه فراگیر، به خوبی نشان می‌دهد که رویکرد و راهبردهای خودی در قبال رخدادهای جاری منطقه‌ای، جهانی یا در قبال دشمنی‌های کینه‌توزانه آمریکا علیه ایران، باید در چه سمتی قرار بگیرد.

اروپا و دیپلماسی مطالبه‌گری
بسیار روشن است که اگر با اروپا نیز گفتمانی داریم، این دیپلماسی باید مطالبه‌گر و طلبکارانه باشد؛ چرا که هزینه امنیت شیشه‌ای اروپا را در مقابل تروریسم تکفیری باید به ایران بپردازند و باید در قبال حمایت از تروریسم و جنگ‌افروزی و افراطی‌گری وهابی و حمایت از کشتار و ویرانی در غرب آسیا پاسخگو باشند.
اروپا و آمریکا با فروش تسلیحات، حمایت از تروریسم و جنگ‌افروزی و سکوت در مقابل انواع جنایت‌های ضد بشری و جنگی، شریک جرم هستند و نمی‌توانند از جایگاه متهم فرار کنند. روسیه و چین و کشورهای قفقازی و آسیای میانه برای ثبات‌سازی ایران در منطقه و مبارزه با تروریسم تکفیری و جهانی و مورد حمایت آمریکا و غرب قدردان بوده و باید بهای این دوستی را در به رسمیت شناختن نقش و جایگاه منطقه‌ای ایران و در مقابله با جنگ ظالمانه اقتصادی آمریکا و موذی‌گری اروپا نشان دهند. رویکرد انتظار برای قدرت‌یابی دموکرات‌ها در آمریکا یا نرمش و همراهی اروپایی‌ها، یک سیاست شکست خورده و فرصت‌سوز است که زمان و ابزارهای قدرت را در دیپلماسی بازیگران بی‌حاصل خواهد کرد. گفتمان با تیم سعودی و اماراتی در حاشیه خلیج‌فارس، این است که یا از دشمنی دست بکشند، یا هزینه و مسئولیت آن را بپذیرند و هرگونه تکرار مذاکره با محوریت امتیازدهی به دشمن کینه‌توز و ابزار صهیونیسم و آمریکا، مانند جنگ امیرالمؤمنین علی(ع) با معاویه است که در لحظه پایانی و یکسره‌ساز، به دشمن فرصت طلبکاری و فتنه‌سازی داده شود. دوره انتقالی تحول در نظام جهانی و الزام‌ها و ضرورت‌های فوری اوضاع منطقه‌ای، نیازمند یک تغییر پارادایم در دکترین سیاست خارجی و دیپلماسی کشور است که با تکیه بر قدرت ملی و منطقه‌ای، از ائتلاف‌سازی‌های بزرگ و کوچک، دو و چندجانبه، از یک سو به تحکیم جایگاه و مؤلفه‌های قدرت ملی و منطقه‌ای بپردازیم و از سوی دیگر، بر ضریب امنیتی، اقتصادی و سیاسی در مقابل تهدیدات و فشارها و دشمنی‌ها بیفزاییم.
بنیان‌های مجمع بریکس بر سه پایه استوار است و آن را به اقتصاد سوم جهانی تبدیل کرده است.
تکیه بر اقتصاد ملی و مقاومتی، ائتلاف‌سازی و شبکه‌سازی اقتصادی با شرکا و مقاومت در مقابل فشارهای آمریکایی و غربی است.
امروز نه تنها آمریکا و غرب، بلکه دیگر بازیگران منطقه‌ای و جهانی نیازمند تکیه بر ظرفیت‌های ایران در غرب آسیا هستند، یا نمی‌توانند آن را نادیده بگیرند. اگر ترامپ در آخرین موضع‌گیری‌اش ورود آمریکا به غرب آسیا را بزرگترین خطای تاریخی آمریکا می‌داند، یا اروپا و حتی روسیه و چین امنیت خود را در گرو شاخص‌های امنیتی غرب آسیا و مبارزه با تروریسم می‌‌دانند و اکنون نیز روسیه و چین  و... در افغانستان با پروژه جنگ‌افروزی تروریستی و انتقال یافته از عراق و سوریه مواجه هستند و خط تجاری و انرژی چین تا ترکمنستان در خطر تروریست‌های تکفیری با مدیریت آمریکاست، همگی نشان از اقتدار و نقش ثبات‌ساز منطقه‌ای ایران و نیاز همگرایانه قدرت‌های شرقی با ایران در منطقه شبه‌قاره دارد.
امروز تمامی کشورهایی که هدف تحریم آمریکایی هستند و حتی دوستان اروپایی آمریکا، از راهبرد تقابل و مقاومت در مقابل آمریکا و سیاست‌های قلدرمآبانه آنها استفاده می‌کنند و لذا باید تأکید کرد وقتی کانادا برای مقابله با آمریکا، به تشویق اقتصاد ملی می‌پردازد و سیاست‌های آمریکا را تلافی می‌کند، رویکرد انفعال یا انتظار در مقابل آمریکا، نه تنها تأمین‌کننده منافع ملی نیست؛ بلکه فرصت‌های دشمنی با مردم ایران را بیش از پیش در اختیار آمریکا قرار می‌دهد و نوعی رفتار مشکوک ارزیابی می‌شود.

محمدرضا بلوردی
روزنامه نگاردر دو دهه اخیر، رویکرد رژیم صهیونیستی به گونه‌ای بوده است که هر گاه وضعیت را مناسب می‌دیده، علیه دشمنان خود وارد عمل می‌شده است؛ به گونه‌ای که پس از خروج نیروهای ارتش سوریه از لبنان و ناکامی تلاش‌های صورت گرفته برای خلع سلاح حزب‌الله، این رژیم فرصت را برای جنگ 33 روزه سال 2006 مهیا دید. در حال حاضر هم با ناکامی که صهیونیست‌ها و هم‌پیمانان آنها در زمینه حمایت از گروه‌های تروریستی در سوریه داشتند و نیز پس از ناکارآمدی حملات هوایی رژیم صهیونیستی در سوریه، ملاحظه می‌شود همان سناریوها در حال تکرار است؛ اما نگاهی به وضعیت منطقه نشان می‌دهد، فضا نسبت به پیش تغییرات بنیادینی داشته است و بازدارندگی محور مقاومت نسبت به گذشته بیشتر شده است. در چنین وضعیتی، رژیم صهیونیستی دو راه بیشتر ندارد یا اینکه خود را با وضعیت موجود سازگار و هماهنگ کند یا اینکه فارغ از اینکه با چه نتایج و پیامدهایی مواجه می‌شود، به دنبال رویارویی با دشمنان خود برود.
در وضعیت جدید ملاحظه می‌شود در سوریه بلندپروازی‌های قدرت‌هایی که مقابل محور مقاومت قرار دارند، به جایی نرسیده است و دولت سوریه در حال گسترش سلطه خود بر مناطق گوناگون این کشور است. در نتیجه این امر رژیم صهیونیستی با وضعیتی روبه‌رو شده است که هیچ یک از سرویس‌های اطلاعاتی غربی برای آن برنامه‌ریزی نکرده بودند؛ از یک‌سو روسیه به طور کامل در کنار دولت سوریه قرار گرفته است و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران و هم‌پیمانان آن در مقابل هر گونه تهدید رژیم صهیونیستی و گروه‌های تکفیری از سوریه حمایت می‌کنند. این در حالی است که حزب‌الله هم توانمندی‌های کمی و کیفی خود را افزایش داده است. 
وضعیت جدید سبب شده است رژیم صهیونیستی مجبور به پذیریش تغییرات سیاسی، نظامی و راهبردی شود که در این زمینه رخ داده است؛ همسو شدن منافع روسیه با محور مقاومت در سوریه تهدیدی برای رژیم صهیونیستی است که بر این باور بود تقویت روابط دوجانبه‌اش با مسکو می‌تواند بر رویکرد سیاسی و عملیاتی این کشور در منطقه تأثیر بگذارد.
از نگاه رژیم صهیونیستی، ایران و هم‌پیمانان آن به بخشی از نیروهای فعال در سوریه تبدیل شده‌اند؛ موضوعی که در مخیله هیچ یک از مسئولان و سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی صهیونیستی نمی‌گنجید. از همین رو تل‌آویو اعلام کرده است هدف اول و اصلی آن بیرون راندن نیروهای ایرانی از سوریه است و برای این منظور این رژیم تحرکاتی دیپلماتیک را با کشورهای گوناگون آغاز کرده است و همزمان با آن حملات نظامی محدود و برنامه‌ریزی شده‌ای را علیه اهدافی خاص در مناطق گوناگون سوریه اجرا کرده و می‌کند. 
رژیم صهیونیستی به این امید بود که حکومت سوریه ساقط شود، حزب‌الله پس از ورود به رویارویی نظامی با گروه‌های تکفیری و تروریستی تضعیف شده یا حتی از بین برود؛ اما آنچه رخ داده، این است که به اعتراف رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی صهیونیست‌ها، حزب‌الله از قدرت و تجربه بیشتری برخوردار شده و به سدی بلند در مقابل اهداف آنها تبدیل شده است.
از سوی دیگر، حفظ ارتباط زمینی از ایران تا عراق، سوریه و لبنان یکی دیگر از دستاوردهایی است که موجب نگرانی صهیونیست‌ها شده و حتی از نگاه رژیم صهیونیستی این محور زمینی ممکن است تهدیدهای راهبردی مهارناپذیری برای این رژیم داشته باشد؛ به همین دلیل آمریکا وارد عمل شد تا مانع گسترش پیشروی‌های ارتش سوریه به سمت مرز با عراق شود؛ اما پایداری محور مقاومت برای برقراری ارتباط زمینی با عراق سبب عقب‌نشینی آن شد.
پایان سخن اینکه پذیرش واقعیت جدید میدان برای رژیم صهیونیستی سخت و دشوار است؛ پیروزی‌های هم‌پیمانان ایران در عراق، سوریه و لبنان همگی در حالی است که تحریم اقتصادی ایران همانند سابق کارساز نبوده است و تقویت کیفی توانمندی‌های موشکی جمهوری اسلامی ایران سبب شده است رژیم صهیونیستی به این نتیجه برسد که با چه خطرهای بزرگی در آینده نزدیک مواجه خواهد شد. 



 احمدرضا هدایتی/  انقلاب اسلامی از بدو تولد در معرض صدها و بلکه هزاران توطئه خُرد و کلانِ داخلی و خارجی، مانند جنگ تحمیلی، تخریب، تهدید، ترور، آشوب و اغتشاش و تهاجم فرهنگی قرار داشته است؛ با این‌حال به اعتراف دوست و دشمن، دستاوردهای انقلاب در چنین وضعیتی بی‌نظیر و افتخارآمیز بوده و بی‌شک چنانچه گرفتار هجمه دشمنان نمی‌شد، تاکنون وضعیت بهتری برای ایجاد دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت، تمدن نوین اسلامی به معنای واقعی آن فراهم شده بود. 
به همین دلیل، حال که در آستانه ورود به 40 سالگی انقلاب شکوهمند اسلامی قرار داریم، لازم است رسانه‌های کشور به ‌ویژه رسانه ملی در جهت بیان حق مطلب، با دقت و ظرافت بیشتری به معرفی دستاوردهای شگفت‌انگیز انقلاب به‌ ویژه برای نسل جدید اقدام کنند.
برخی از نکاتی که باید در معرفی دستاوردهای انقلاب مورد توجه قرار گیرند، عبارتند از:
۱ـ برای معرفی اصولی و دقیق باید پیش از هر چیز آرمان‌های انقلاب اسلامی، از جمله استقلال، آزادی، مردم‌سالاری دینی، گسترش عدالت، رفع فقر و محرومیت، پیشرفت مادی و معنوی کشور و جامعه و در نهایت الگوسازی و ایجاد تمدن نوین اسلامی تشریح و تبیین شود و سپس دستاوردها، به ‌ویژه دستاوردهای معنوی آن در ابعاد گوناگون و مشکلات و کاستی‌ها بیان شود.
۲ـ برای کمک به طرح بهتر دستاوردهای انقلاب اسلامی و افزایش تأثیرگذاری گزارش، باید از تجزیه و تحلیل‌ شخصیت‌ها، رسانه‌ها و مؤسسات خارجی به ‌ویژه درباره نقش و جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی ایران اسلامی در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و... بهره گرفته شود.
۳ـ بدیهی است بخشی از برخی اقدامات صورت گرفته طی عمر با برکت انقلاب اسلامی، از جمله گسترش راه‌ها یا توسعه خدمات شهری، روالی عادی محسوب می‌شود که احتمالاً می‌توانست در هر شرایطی محقق شود؛ اما بخش عمده‌ای از این اقدامات از جمله برخورداری نسبتاً سریع و کاملاً فراگیر بیشتر شهرها و به‌ ویژه روستاهای کشور از نعمت آب، برق، گاز، تلفن و امثال آن، ناشی از کار جهادی و روحیه انقلابی مردم و مسئولان در طول انقلاب بوده و کار مضاعفی است که به طور قطعی اگر انقلاب اسلامی رخ نداده بود، با این سرعت و گستردگی محقق نمی‌شد.
۴ـ بیان رمز و راز موفقیت کشورهای پیشرو، از جمله نقش فرهنگ عمومی و نحوه همکاری متقابل دولت‌ها و ملت‌ها، (بدون اصرار بر کپی‌برداری و استفاده از نسخه‌های خارجی و در واقع با تأکید بر ضرورت طراحی و اجرای الگوهای کاملاً بومی و ایرانی‌ـ اسلامی) نیز می‌تواند نتیجه کار را بهبود ببخشد. 
۵ـ بی‌شک ایران اسلامی از نظر مادی و معنوی یکی از ثروتمندترین کشورهای بالقوه و گاهی بالفعل جهان است؛ از این رو برای اثبات راهبرد «ما می‌توانیم» و «خواستن توانستن است»، لازم است داشته‌ها و ظرفیت‌های مادی و معنوی فراون و متعددی را که خداوند به جمهوری اسلامی ایران به ‌منزله پرچمدار احیای اسلام ناب محمدی(ص) عنایت فرموده، به درستی و با دقت به جامعه معرفی شود.
البته در کنار این موارد، نقش و تأثیرِ ضعف و ناکارآمدی نظام فرهنگی و آموزشی در کادرسازی و تربیت نیروی انسانی تراز انقلاب یا ضعف و سستی ساختار نظارتی و کنترلی و در نتیجه کمبود نیروی انسانی واجد شرایط، نبود شایسته‌سالاری، ناتوانی و ناکارآمدی یا خیانت و انحراف فکری و اخلاقی برخی از مسئولان و همچنین گرفتار شدن برخی از مردم و مسئولان در دام نقشه‌های شیطانی رسانه‌های معاند و امثال آن در بروز برخی نابسامانی‌ها انکارناپذیر است و حتی‌المقدور باید به آنها توجه
 شود.

روح‌الله صنعتکار
کارشناس سیاسیهمه به خوبی می‌دانند تحریم‌های غرب علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران عمری از ابتدای انقلاب تا کنون دارد؛ ولی به فرموده رهبر فرزانه انقلاب و بر اساس ادله موجود از سال 1390 جنگ اقتصادی تمام‌عیاری علیه نظام ما شروع شده که شاید فقط 30 درصد و حتی کمتر در نوسانات قیمت‌ها و مشکلات سال‌ها و به ویژه ماه‌های اخیر کشور تأثیر گذاشته باشد.
در ماه‌های اخیر، متأسفانه شاهد افزایش شدید نرخ ارز بودیم و باید گفت آنچه موجب جهش نرخ ارز در اقتصاد ایران شد، ضعف سیاست‌گذاری و کنترل نکردن نقدینگی بود. در وضعیتی که اقتصاد در رکود بود، رشد بالای نقدینگی ادامه یافت. آنچه در طول ماه‌های گذشته رخ داده، انعکاس این عامل بنیادی بوده است؛ بنابراین بخشی از افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی ناشی از اشتباه در مدیریت سیاست پولی و نظارت بر نظام بانکی بوده است و همان‌طور که گفته شد فقط بخشی از آن ناشی از تحریم‌ها بوده که محدودیت عرضه ارز را به بار آورده است.
این مسئله را باید بپذیریم که واقعیت تلخ کاهش ارزش پول ملی متأثر از حوادث و تصمیم‌های گذشته شکل گرفته و اکنون بهتر است همه تلاش‌ها برای جلوگیری از تداوم این کاهش باشد. کارشناسان اقتصادی می‌گویند در وضعیت کنونی، مهم‌تر از قیمت و جنگیدن با اصل قیمت مدیریت نوسانات ارزی و نیز استفاده از برخی فرصت‌ها است. 
حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا از کلیت این وضعیت می‌توان نفعی برای اقتصاد کشور متصور بود یا باید روزانه نظاره‌گر افول و فروپاشی اقتصاد باشیم؟
به نظر می‌رسد، مسئولان اقتصادی باید با استفاده از نظرهای کارشناسان و صاحبان تجربه که به تازگی بسیاری از آنها از طریق نامه و دست‌نوشته که شاید از متأخران آن نامه دکتر قالیباف بوده باشد، پیشنهادهای خود را صادقانه مطرح کرده‌اند، کمال استفاده را برده تا وضعیت تحریمی را به فرصت رشد اقتصادی تبدیل کنند.
مهم‌ترین مسئله این است که اگر هوشیارانه و کارشناسانه عمل کنیم و به دانش اقتصادی و مدیریت صحیح بهای بیشتری بدهیم، در پس محدودیت‌های ناشی از تحریم‌ها، آثار خوبی هم برای ما مترتب شود. برای نمونه، به جای واردات سنگ پا و سنگ قبر و عصا و نوشت‌افزار از چین یا بدتر از آن واردات خودرو از آمریکا و نمونه یا مثالی از دغدغه‌های مربوط به تخصیص غیر دقیق و غیر بهینه منابع، به سمت منطقی کردن واردات، مدیریت منابع ارزی، تنوع بخشیدن به تولید، ارزش دادن به بخش خصوصی فعال و واقعی و بسیاری از سیاست‌های اقتصادی که در وضعیت معمول ممکن است آمادگی هزینه کردن منابع را برای آنها نداشته باشیم، حرکت کنیم.
باید اذعان کرد، متأسفانه سال‌های سال است که سعی نکردیم در این باره از کشورهای موفق و باتجربه دیگر الگوبرداری کنیم. کره جنوبی، چین و ترکیه چطور توانستند طی بیست سال گذشته تحولی شگرف و اساسی را با اتخاذ سیاست‌های درست در زمینه نرخ ارز ایجاد کنند؟
باید توجه داشته باشیم کشور ما از نظر ظرفیت رشد اقتصادی به دلیل مسائل گوناگونی از جمله جوانان و نیروی متخصص و نیز منابع و مواد خام جزءِ اولین کشورهای برتر جهان محسوب می‌شود.
نمونه دیگر در استفاده از وضعیت کنونی و تبدیل آن به فرصت در مبحث افزایش نرخ ارز، تشویق و مهیا کردن وضعیت برای صادرات بیشتر است؛ چرا که افزایش نرخ ارز در کنار تهدیدات حاشیه‌ای بر بدنه اقتصاد هر کشوری بهترین فرصت برای افزایش صادرات را مهیا می‌کند و صادرکننده در این امر با توجه به تفاوت نرخ ارز و ریال در داخل و خارج کشور سود فراوانی برده و می‌تواند سبب رشد تولید داخلی شود.   بنابراین، تحریم در جهان کنونی نه تنها یک سلاح کم‌اثر محسوب می‌شود؛ بلکه می‌تواند فرصت‌ساز باشد، البته اگر سیاست‌های داخلی کشور در عرصه اقتصاد صحیح اتخاذ شده باشد و کارآمد و همه‌جانبه‌نگر باشد.