ماه شهريور هم از ماه‌هاي پرخاطره است. هفدهم شهريور سال ۱۳۵۷، يعني چند ماه به پيروزي انقلاب، در همين ميدان شهداي تهران، عوامل رژيم طاغوت مردم بي‌پناه را به رگبار مسلسل بستند... ترور ناجوانمردانه‌ رئيس‌جمهور و نخست‌وزير کشور مرحوم شهيد رجایی و مرحوم شهيد باهنر اتّفاق افتاد... روز آخر شهريور حمله‌ نظامي رژيم بعث صدّام به کشور اتّفاق افتاد. در همه‌ اين حوادث، رژيم آمريکا پشت قضيه بود؛ عوامل آمريکايي بودند که يا به‌ طور مستقيم کمک کردند يا تشويق کردند يا حدّاقل چشم‌شان را بر اين جنايات بستند. (امام خامنه‌اي، 18/6/۱۳۹۴)

مروري بر موفقيت‌هاي جمهوري اسلامي ایران در عرصه فناوري‌های فضایی

 اکبر ادراکی/ فناوري هوافضا يکي از مهم‌ترين دانش‌ها در مسير توسعه نظامي و غيرنظامي کشورها به شمار مي‌رود؛ دانشي که توانسته تأثيري عميق بر اقتصاد و فرهنگ جهاني بگذارد و با دستاوردهاي دانشمندان اين حوزه، جامعه بين‌الملل را با تحولي گسترده روبه‌رو کند. به‌كارگيري فناوری‌های فضايي در حوزه‌هايي چون مخابرات، كشاورزي، هواشناسي، اكتشافات معدني، نجوم و حفاظت محيط زيست، توانايي بشر را در شناسايي و درك او از محيط اطراف دو چندان مي‌كند، اما با وجود قابلیت‌های فناوری‌های فضايي در جوامع مختلف، همچنان اين فناوري‌ها در انحصار چند كشور معدود است كه در اين شرايط درك صحيح از واقعیت‌ها و تلاش براي توليد و بومي‌سازي فناوري‌هاي فضايي مي‌تواند ايران را در زمره كشورهاي صاحب اين فناوري قرار دهد.
فعاليت‌هاي فضايي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شد؛ پیش از انقلاب ما فقط ايستگاه‌هاي بهره‌‌برداري و دريافت داده‌هاي ايستگاه‌هاي ماهواره‌اي را داشتيم و هيچ‌گونه فعاليتي در زمینه پرتاب و قرار دادن ماهواره نداشتيم. در سال ۱۳۲۵ مرکز سنجش از راه دور تشکيل شد و در سال ۱۳۴۸ ايران به عضويت در برخي از مجامع بين‌المللي مرتبط با فضا درآمد.
پس از پيروزي انقلاب و به خصوص دوران دفاع مقدس اقدامات بسيار خوبي در زمینه پيشرفت فضايي کشور صورت گرفت که آثار آن در دهه 1370 به ثمر رسيد و آشکار شد. و توانست در ميان ۹ کشور صاحب چرخه کامل فناوري ماهواره در جهان قرار گيرد. در سال 1391 دانشمندان و متخصصان فضايي کشورمان توانستند با ارسال موجود زنده به فضا و آغاز تحقيقات زيستي، موفقيت بزرگي را در زمينه هوافضا براي کشورمان به ارمغان بياورند و اين موفقيت در سال ۹۲ با پرتاب کاوشگر «پژوهش» حامل دومين ميمون فضايي ادامه يافت و سبب شد جمهوري اسلامي ايران يک گام ديگر به اعزام انسان به فضا نزديک‌تر شود.
با توجه به اهميت ويژه فناوري فضايي و لزوم کاربردي شدن اين فناوري براي سهولت زندگي مردم، اسناد بالادستي نظام جمهوري اسلامي ايران در سال‌هاي اخير توجه ويژه‌اي به اين بخش داشته است؛ براي نمونه در سياست‌هاي ابلاغي برنامه ششم توسعه از سوي رهبر معظم انقلاب، موضوع افزايش ضريب نفوذ فناوري فضايي به مثابه يکي از راهبردهاي صنعتي در فناوري‌هاي پيشرفته آمده و بر توسعه فناوري فضايي با طراحي و ساخت، آزمون، پرتاب و بهره‌برداري از سامانه‌هاي فضايي و حفظ و بهره‌برداري حداکثری از نقاط مداري، تأکيد شده است.
از سال 1375 بود که ساخت ماهواره در ايران با جدیتی ويژه‌ آغاز شد. ابتدا نمونه آزمايشگاهي ماهواره «مصباح» و بعد طراحي و ساخت نمونه فضايي اين ماهواره به دست محققان کشور انجام شد. ماهواره «سينا» اولين ماهواره‌اي بود که در سال 1375 جمهوري اسلامي ايران با کمک روسيه به فضا پرتاب کرد. سينا به صورت مشترک به همت دانشمندان ايراني و متخصصان روس ساخته شد و تجربه‌اي مشترک براي ارتقای توان متخصصان داخلي و آشنايي با دستاوردهاي کشورهاي پيشرو در عرصه فضا بود. با پرتاب ماهواره سينا جمهوري اسلامي ايران در رديف 44 کشور صاحب ماهواره در فضا قرار گرفت.
برنامه توسعه ده ساله فضايي کشور از سال 1385 کليد خورد و در بهمن سال 87 شمارش معکوس براي رفتن ماهواره «اميد» به فضا آغاز شد. در همين سال جمهوري اسلامي ایران «کاوشگر 3» را به فضا پرتاب کرد. اين امر آمادگي ما براي ارسال موجود زنده به فضا را رقم زد و يک سال بعد ماهواره‌هاي ملي «طلوع»، «مصباح 2» و «نويد» علوم و صنعت رونمايي شدند. 
خرداد ماه 1390 ايران موفق شد با پرتاب موفق ماهواره «رصد»، گام ديگري براي تسخير فضا بردارد و در بهمن 90 سومين ماهواره ايراني با عنوان «نويد»، نويدهاي تازه‌اي را براي پيشرفت‌ها در اين زمينه به ارمغان ‌آورد. با ورود ايران به باشگاه سازندگان موتور ماهواره و همچنين ارسال موجود زنده به فضا، محققان ايراني بار ديگر در بهمن 91 قدرت فضايي خود را به رخ رقيبان جهاني ‌کشیدند و موجب حيرت جهانيان ‌شدند و حدود يک سال بعد از طريق کاوشگر «پيشگام»، دومين موجود زنده را نيز با نام «فرگام» به فضا فرستاد.
در طول اين سال‌ها دستاوردهاي فضايي ديگري هم، از جمله رونمايي از نخستين مرکز فضايي ايران، طراحي و ساخت ماهواره‌برهاي «سيمرغ» و «اميد» و پرتاب کاوشگر به فضا و پرتاب ماهواره‌هاي «رصد»، «اميد» و «فجر»، در تقويم  فضايي کشور به ثبت رسید.
در 14 بهمن 1394 هم از ماهواره سنجشي «دوستي» رونمايي شد و آزمايشگاه سنجش از دور سازمان فضايي ايران و مرکز تجميع و آزمایش ماهواره پژوهشگاه فضايي ايران آغاز به کار کرد.
در برنامه فضايي کشور با رويکردي واقع‌بينانه و با اتکا به توان داخلي کشور، لازم بود تا دانشگاه‌ها نيز وظيفه مطالعه و ايجاد فناوري‌هاي مختلف فضايي و طراحي و ساخت ماهواره‌هاي دانشجويي را بر عهده گيرند که اين امر در تحول در اين عرصه نقش مؤثري داشت. «مرتضي براري» معاون وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات دولت دوازدهم و رئيس سازمان فضايي ايران در توضيح روند توسعه فناوري هوافضا در کشور مي‌گويد: «برنامه توسعه ده ساله فضايي کشور از سال 1385 آغاز شد و در سال 1394 به اتمام رسيد. در اين بازه زماني دولت ظرفيت خوبي در دانشگاه‌ها ايجاد کرد و هم‌اکنون شاهد هستيم که بيش از ۲۸ مرکز دانشگاهي ممتاز کشور در رشته‌هاي مرتبط با اين حوزه در حال تربيت نيروي متخصص هستند. از سوي ديگر اقدامات صورت گرفته مطابق با برنامه توسعه فضايي کشور سبب شد تا خوشبختانه طي چند سال گذشته با فاصله بالایی کشور ما رتبه اول منطقه در اين بخش را به خود اختصاص دهد و نقش‌آفريني خوبي از لحاظ علوم انساني اين حوزه داشته باشد. در حوزه زيرساخت‌هاي مرتبط با فناوري فضايي نيز ما تقريباً توانستيم توفيقات خوبي در ساخت ماهواره، ساخت ايستگاه فضايي و پرتابگر و نيز در راستاي استفاده از فناوري فضايي و خدمت به جامعه داشته باشیم. اگرچه صنعت فضايي کشور هنوز با يک چالش مهم روبه‌رو است و آن گره خوردن کل توسعه صنعت فضايي کشور به بودجه دولتي است، در حالي که امروزه در جهان اين بخش بستري براي ورود بخش خصوصي فراهم کرده است.»
رئيس سازمان فضايي ايران آخرين پروژه مهم در اين عرصه را ماهواره «پيام» دانست و در معرفي آن گفت، اين ماهواره، ماهواره سنجشي دانشگاه اميرکبير با دقت ۴۵ متر است که به عنوان اولين ماهواره عملياتي ايران قرار است در مدار بالاي ۵۰۰ کيلومتري زمين قرار گيرد. اين ماهواره دو سال در مدار زمين ماندگار خواهد بود. اين درحالي است که تاکنون ماهواره‌هاي تحقيقاتي را در مدار تحقيقاتي زير ۵۰۰ کيلومتر و با طول عمر يک ماه تا ۴۵ روز ارسال مي‌کرديم، اما ماهواره «پيام» قرار است با طول عمر دو سال در ارتفاع بالاي ۵۰۰ کيلومتر در مدار زمين قرار گيرد. اين ماهواره در نيمه دوم سال 1397 پس از انجام تست‌هاي سيستمي و عملکردي رونمایی خواهد شد.
در مجموع جمهوري اسلامي ایران تمرکز خود را در دو کلاس ماهواره قرار داده است. اولين نوع، ماهواره سنجشي است که براي تصويربرداري از سطح زمين از آن بهره‌برداری مي‌شود و نوع ديگر ماهواره مخابراتي است‌. براي نمونه ماهواره‌هاي دوستي شريف، پيام اميرکبير و ظفر علم و صنعت در کلاس ماهواره‌هاي سنجشي است و ماهواره ناهيد در کلاس ماهواره مخابراتي تعريف شده است.


 مهدي دنگچي/ محمدجواد تندگويان در 26 خرداد 1329 در خاني‌آباد تهران به دنيا آمد. در سال 1347 تحصيلات خود را در دانشکده نفت آبادان آغاز کرد و در سال 1351 ش، دوره کارشناسي مهندسي پتروشيمي را به پايان رساند و در پالايشگاه نفت تهران مشغول به کار شد. پس از آن در آبان 1352 به آبادان رفت تا فعاليت‌هاي انجمن اسلامي دانشکده نفت آبادان را گسترش دهد، اما با اعمالِ فشار ساواک از پالايشگاه تهران اخراج شد. تندگويان در 13 آبان 1352 در پالايشگاه تهران دستگير شد و حدود هفت ماه در زندان انفرادي به سر برد. سپس دادگاه او را با احتساب مدت بازداشت به يک سال زندان محکوم کرد. در آبان 1353 از زندان آزاد و به عنوان سرباز صفر به شيراز اعزام شد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي معين‌فر، وزير نفت وقت جمهوري اسلامي ايران وي را به کار دعوت کرد و او نماينده قائم‌مقامِ وزير نفت در آبادان و عضو اصلي کميسيون پاک‌سازي در اداره نفت آبادان شد. در تير ماه 1359 سرپرستي مناطق نفت‌خيز به وي واگذار شد و او تا مهر 1359 در اين سمت بود. در نتيجه عملکرد موفقيت‌آميز او در دورة سرپرستي مناطق نفت‌خيز در اول مهر 1359 براي تصدي وزارت نفت به مجلس شوراي اسلامي معرفي شد و رأي اعتماد نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را براي تصدي اين مقام به دست آورد.
در طول 40 روز وزارت به منظور نظارت مستقيم بر اين عمليات سه بار به آبادان رفت، اما در چهارمين سفرش به آبادان، در نهم آبان ماه 1359 نيروهاي عراقي‌ـ که صبح آن روز جادة فرعي ماهشهر‌ـ آبادان را در اختيار گرفته بودندـ وي را به همراه دو معاون و دو نفر از محافظانش به اسارت گرفتند. دولت ايران با استناد به قوانين و مقررات بين‌المللي از مجامع جهاني، به ويژه صليب سرخ، براي آزادي وي استمداد کرد، اما عراق تندگويان را اسير جنگي دانست. تا يک سال بعد از اسارت او و تا زماني که دولت محمدعلي رجايي بر سر کار بود، تمامي نامه‌هاي وزارت نفت به نام محمدجواد تندگويان صادر مي‌شد. در دوران اسارت، تنها دو نامه از وي به خانواده‌اش رسيد که آخرين نامه مورخ 24 فروردين 1361 است.
پس از گذشت حدود 11 سال با آزاد شدن تدريجي اسراي ايراني در سال 1369 ش، اخباري حاکي از زنده بودن تندگويان انتشار يافت؛ ولي دولت عراق اعلام کرد که وزير نفت سابق ايران در سال 1361 ش/1982 در سلولش خودکشي کرده است.(!) در پي انتشار اين خبر، در 14 آذر 1370 هيئتي از ايران براي روشن شدن واقعيت موضوع به عراق سفر کرد. نظر هيئت ايراني اين بود که تندگويان زنده است، اما عراقي‌ها از همان ابتدا با ارائة مدارکي شامل عکس و گواهي فوت و گزارش پزشکي قانوني، اين نظر را رد کردند. پس از قطعي شدن شهادت تندگويان، عراق از استرداد پيکر او امتناع کرد که با پيگيري و پافشاري ايران، پیکر موميايي شده‌اش پس از گذشت 11 سال از زمان اسارت تحويل گرفته شد و به ايران انتقال يافت و در بهشت‌زهرا(س) به خاک سپرده شد. هيئت ايراني بر مبناي مشاهدات و معاينات کالبدشکافي، تاريخ شهادت وي را در فاصله سال‌هاي 1367 تا 1368 ش دانسته‌اند. بر روي سنگ قبر او تاريخ شهادت ذکر نشده است.


محققان کشورمان موفق به ساخت دستگاه تزريق بدون سوزن شدند؛ دستگاهی که بيماران را از درد ناشي از سوزن و خطر انتقال بيماري‎هاي واگير‌دار و عفوني خلاص مي‎کند. شرکت دانش‌بنيان ره‌آوران سلامت آرمان توانسته است با ساخت دستگاه تزريق بدون سوزن ضمن اينکه از بيماري‎هاي عفوني و واگيردار جلوگيري کند، دستگاه را برای بيماران ديابتي، سرطاني و ام‌اس قابل استفاده کند.
اين دستگاه به گونه‌اي طراحي شده است که به راحتي شارژ می‌شود و در کمترين زمان ممکن و بدون ايجاد درد و خون‌ريزي، دارو را از طريق منافذ پوست به زير پوست انتقال مي‌دهد. اين دستگاه دارو را به اندازه مورد نياز بيمار به صورت اتوماتيک داخل آمپول پر و دارو را بدون درد تزریق می‌کند. قابل ذکر است دستگاه طراحي شده براي بيماران ديابتي، سرطاني و که مي‎بايست در روز چندين بار تزريق زير جلدي داشته باشند، قابل استفاده است.
این دستگاه تزريق بدون سوزن تنها در چند کشور جهان تولید شده است. دانشمندان کشورمان توانسته‌اند با طراحي و ساخت اين دستگاه بعد از آمريکا و آلمان در جایگاه سومين کشور جهان فناوری ساخت دستگاه تزريق بدون سوزن را به دست بگيرند. اين دستگاه با ابعاد مناسب طراحي و ساخته شده است و به نسبت دستگاه‎هاي خارجي در اندازه و ابعاد کوچک‎تر به راحتي قابل حمل است. دستگاه به گونه‌اي طراحي شده است که به راحتي شارژ شده و در کمترين زمان ممکن عمل تزريق را انجام مي‌دهد. همچنين اين دستگاه پس از شارژ، دارو را به مقدار لازم در داخل آمپول پر مي‌کند و قابليت تنظيم براي انواع سنين را داراست. قیمت تمام شده این دستگاه نسبت به مشابه خارجی آن حدود یک‌دهم ارزان‌تر است.


 حميدرضا ميري/قرارگاه کربلا عمليات رمضان را در چهار محور و پنج مرحله طراحي و اجرا کرد تا با عبور از خط مرز بين‌المللي، يك زمين مثلث شكل به وسعت 1600 كيلومتر مربع آزاد شود. اين منطقه از شرق به شلمچه، جاده اهواز‌ـ خرمشهر، از شمال به كوشك و طلاييه و پاسگاه‌هاي مرزي در جنوب هويزه و حاشيه جنوبي هورالهويزه و از جنوب به رودخانه اروند تا شلمچه در شرق بصره منتهي مي‌شد.
کمیته مهندسي عراق در شرق بصره و تنومه با ایجاد كانالی به طول 30 کیلومتر و عرض يك كيلومتر، آن را با پمپاژ آب پر کردند. احداث موانع و كمين و سنگرهاي تيربار را به منزله مانع اساسي و بازدارنده از حملات احتمالي نيروهاي ايراني به سوي بصره تدارك ديده بودند.
عمليات رمضان در شب 21 رمضان و سالروز شهادت امام علي(ع) در ساعت 21 و 30 دقيقه شامگاه 22 تير ماه 1361 با رمز «يا صاحب‌الزمان ادركني» در منطقه عملياتي شرق بصره آغاز شد. در اين حمله هشت لشکر پياده از سپاه و دو لشکر زرهي از ارتش به منزله نيروي اصلي و همچنين يك تيپ پياده از سپاه و يك لشکر زرهي از ارتش به مثابه نيروي ذخيره حضور داشتند كه تحت امر چهار قرارگاه عملياتي كار مي‌كردند.
در مرحله نخست، به علت موانع و استحكامات مثلثي شكل و ميادين مين، نيروهاي ايراني نتوانستند با سرعت عمل به همه اهداف مورد نظر دست يابند؛ از این رو با روشن شدن هوا از ادامه پيشروي خودداري شد؛ اما در محور جنوبي جنوب پاسگاه زيد رزمندگان توانستند با سرعت عمل چشمگيري همه مواضع دشمن را در هم كوبيده و تا عمق 30 كيلومتري مواضع عراقي‌ها رسيده و خود را به نهر كتيبان در شرق اروند و كانال ماهي‌گيري برسانند؛ به گونه‌اي كه به قرارگاه فرماندهي لشکر 9 زرهي عراق دست يافته و افزون بر غنيمت گرفتن خودرو تويوتا فرماندهي، قرارگاه را منهدم كنند. با وجود اين موفقيت، جناح راست نيروها بازمانده بود و با روشن شدن هوا، عراقي‌ها با يك لشکر زرهي فشار اصلي را معطوف اين منطقه كرده و از پيشروي نيروهاي ايراني ممانعت به عمل آوردند.

دو يار ديرين

 مهدي حسن‌زاده/  من در سال ۱۳۳۶ با مرحوم باهنر آشنا شدم و اين آشنايي بعد از گذشت مدتي در سال 1338 يا 1339 به يک رفاقت نزديک تبديل شد و در جريان مبارزات هم که وارد شديم، ايشان يک عنصر فعال بود و در سال‌هاي 1344 به بعد ما ارتباط‌مان به صورت يک پيوند کاري و مبارزاتي درآمد.
در سال ۱۳۴۴ يا 1345 در تهران چندين جلسه به طور مخفيانه تشکيل مي‌شد که نظم اين جلسات و اداره‌ کلي آنها به عهده‌ شهيد باهنر بود. اين جلسات تشکيل مي‌شد از يک عده عناصر انقلابي و مبارز، عمدتاً از بازاري‌هاي بسيار مؤمن و چند نفري هم دانشجو و شايد هم يکي، دو نفر اداري که اينها‌ـ يکي، دو نفر هم شايد بيشتر، دو، سه نفر اداري وليکن بيشتر کسبه بودند، از بازماندگان سازمان مؤتلفه اسلامي بودند‌ـ جلسات مخفي تشکيل مي‌دادند و مرحوم باهنر مسئول هماهنگي اين جلسات و تعيين سخنران‌ها و مدرسيني براي اين جلسات بود.
يکي، دو تا از اين جلسات را خودش تدريس مي‌کرد. يکي، دو تايش را من تدريس مي‌کردم‌ـ که ايشان به من محول کرده بود‌ـ بعضياش را هم بعضي از برادران ديگرمان مثل آقاي هاشمي‌رفسنجاني و بعضي ديگر اداره مي‌کردند و تدريس مي‌کردند. اين کار مشترک ما بود که آنجا شروع شد و همين‌طور کار مشترک ما ادامه پيدا کرد تا سال‌هاي 1348، 1349 که گفتم آن مسئله جهان‌بيني پيش آمد و از آنجا ارتباط ما نزديک‌تر و ارتباطات کاري‌مان بسيار بيشتر شد.
خاطرات زيادي من در اين دوران از شهيد باهنر دارم که يکي از اين خاطرات، خاطرات زندان سال ۱۳۴۲ ايشان است، که آن سال من هم زندان بودم در قزل قلعه و بلافاصله بعد از من يا اندکي با دوران زنداني من مشترک دوران زنداني ايشان بود، مدتي زندان بودند، آزاد شدند و باز بعد از چند سال مجدداً ايشان زندان افتادند. يادم است در سال ۱۳۴۴ من از مشهد آمده بودم تهران، پرونده‌اي در مشهد داشتم که من را تعقيب مي‌کردند، به خاطر آن مجبور بودم برنگردم مشهد و تهران بمانم. در همين حيني که تهران آزادانه مي‌گشتم و فکر مي‌کردم که مسئله براي من اينجا وجود ندارد، به وسيله‌ آقاي هاشمي‌رفسنجاني اطلاع پيدا کردم که به مناسبت پرونده ديگري در او من و آقاي هاشمي و نُه نفر ديگر از برادران‌مان، از روحانيون قم تحت تعقيب هستيم.
يک روز عصري‌ـ اين خاطره را فراموش نمي‌کنم، خاطره‌ جالبي است‌ـ يک روز عصري من توي خيابان انقلاب کنوني مي‌رفتم، آقاي هاشمي رسيد به من گفت من توي اتوبوس بودم تو را ديدم و فوراً در اولين ايستگاه پياده شدم. گفت: آمدم به تو بگويم که تو آزادانه داري راه مي‌روي، ولي تحت تعقيب هستي.
قرار ملاقاتي گذاشتيم با آقاي هاشمي و دوستان. قرارمان کجا بود؟ قراري که آقاي هاشمي با آنها گذاشته بود‌‌ـ چون جا که نداشتيم در تهران‌ـ اتاق انتظار دکتر واعظي در انتهاي کوچه‌ روحي. دکتر واعظي از دوستان آقاي منتظري بود، مرد مؤمني بود، علاقه‌مند به مبارزين بود و ما مي‌دانستيم که توي اتاق انتظار او اگر برويم بفهمد، ما را بيرون نخواهد کرد.
اما خب شما ببينيد اتاق انتظار يک طبيب چقدر جاي ناامني است براي ملاقات، اما از بس جا نداشتيم در تهران مجبور شده بوديم که برويم آنجا. رفتيم توي اتاق انتظار آقاي دکتر واعظي به عنوان مريض‌هايي که آمدند آنجا منتظر وقت و نوبت هستند، نشستيم که حرف‌هاي‌مان را بزنيم، بعد ديديم يک زن آنجا نشسته، يک مرد آنجا نشسته و نمي‌شود اينجا صحبت کرد. مانديم متحير چه بکنيم، يک دفعه يکي از دوستان گفت برويم خانه‌ آقاي باهنر. آقاي باهنر آن وقت کوچه‌ شترداران، ميدان شاه سابق که اسمش امروز ميدان قيام است، آنجا خانه‌اش بود و نزديک بود به آن محلي که ما قرار داشتيم. گفتيم برويم خانه‌ آقاي باهنر و همه خوشحال رفتيم طرف منزل ايشان، ايشان دو تا اتاق در يک منزلي طبقه‌ بالا اجاره کرده بود.
خوشبختانه خانم ايشان هم خانه نبود و ما توانستيم خود ايشان را هم از خانه بيرون کنيم و بنشينيم حرف‌هاي‌مان را بزنيم و خاطره‌ چهره نجيب اين دوست قديمي و عزيز ما‌ـ که مي‌ديد ما در حضور او داريم يک کاري، يک حرفي مي‌خواهيم بزنيم که او مي‌خواهيم نباشد و مطلقاً نگران و ناراحت نمي‌شد، چون مي‌فهميد مسئله مهمي است‌ـ از يادم نمي‌رود. خيلي صريح به ايشان گفتيم که ما يک صحبتي داريم مي‌خواهيم شما نباشيد، آن هم با خوش‌رويي به نظرم چايي و ميوه و اينها براي ما فراهم کرد و خودش هم از خانه گذاشت رفت بيرون که ما حرف‌هاي‌مان را آنجا بزنيم.(26/5/1361)
سال 1357 در ايرانشهر تبعيد بودم؛ يک روز مرحوم باهنر به ديدن من آمد. قبل از تبعيد، به اتفاق يک جمع ده، پانزده نفري کاري را شروع کرده بوديم؛ اما در دوره‌ تبعيد، دنباله کارها را به ايرانشهر برده بودم تا از فراغت زمان تبعيد استفاده کنم. آقاي باهنر که به ديدن من آمد، به عنوان سوغاتي، چند جلد از اين کتاب‌هاي تعليمات ديني‌ـ که آن وقت تازه درآمده بود‌ـ براي من آورد. در آن موقع اين کتاب‌ها را شهيد باهنر و شهيد بهشتي (رحمةالله‌عليهما) و آقاي جلال‌الدين فارسي و امثال اينها مي‌نوشتند. در حقيقت مرحوم آقاي بهشتي برنامه‌ريزي و عنوان‌بندي مي‌کرد و سپس مرحوم باهنر و آقاي فارسي تدوين مي‌کردند؛ کار عمده هم بر دوش مرحوم دکتر باهنر بود. ايشان آن کتاب‌ها را آورد و به من داد و گفت شما اينها را ببينيد؛ ما سطح معارفي که داريم به بچه‌هاي دبيرستان مي‌دهيم، اينهاست؛ اگر شما چيزي مي‌خواهيد بدهيد، بايد بالاتر از اينها باشد. آقاي بهشتي نشسته بود و تمام محتواي ذهن خودش را که مي‌توانست از مطالب اسلامي خارج کند، به زبان جوان‌پسند درآورده بود و در اين کتاب تعليمات ديني ريخته بود و مرحوم باهنر هم کار را ادامه داده بود؛ اين سطح کمي نيست؛ اين سطح خيلي بالايي است.(13/12/1370)


اصحاب انقلاب‌ـ ۱۳

 سید مهدی حسینی/ در مباحث گذشته به وقایعی چون دستگیری امام خمینی(ره) اشاره شد و از رشادت‌های یاران امام و ولایت در چند واقعه یاد شد. فضای عمومی در خرداد ماه و تیر ماه سال ۴۲ کاملاً امنیتی و ملتهب بود، از سویی رژیم شاه قصد داشت انتخابات مجلس بیست‌ویکم را برگزار کند و آن را با تشریفاتی در دستور کار قرار داده بود و نیاز به تبلیغات برای گرفتن رأی مردم با ژست دموکراسی داشت و با تمام امکانات تبلیغی رادیویی و روزنامه‌های فارسی‌‌زبان در خارج از ایران دنبال فضاسازی برای مشارکت مردم بود. به دنبال همین نقشه بود که در پاسخ به فشار علما و مردم، رژیم شاه از مواضع خود عقب‌ نشست و از محاکمه و تبعید کوتاه آمد، به طوری که آزادی امام از زندان را در دستور کار قرار داد و عصر روز جمعه ۱۱ مرداد امام از زندان عشرت‌آباد آزاد شد، اما تحت مراقبت شدید مأموران ساواک به داوویه تهران منتقل شد. به  محض انتشار خبر آزادی امام، اقشار مختلف به سوی داوودیه سرازیر شدند، موجی از شادی و سرور سراسر کشور را فرا گرفت.
ساواک و مأموران امنیتی با ترفندی در بیانیه‌ای اعلام کردند؛ «چون بین مقامات انتظامی و حضرات آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهم حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان برخلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد، علی‌هذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند.»
در واقع با طرح این موضوع می‌خواستند به مردم تفهیم کنند که امام آزاد نشده‌اند و تحت نظر ساواک هستند. اما مردم عاشق و علاقه‌مند به امام گوش‌شان به این حرف‌ها بدهکار نبود. مردم دسته‌دسته رهسپار داوودیه می‌شدند و با وجود ممانعت پلیس در خیابان‌ها و کوچه‌های اطراف محل استقرار امام، شعارهایی که دلالت بر عشق نسبت به امام داشت، سر می‌دادند. تا این روز، یعنی ۱۲ مرداد ۴۲ اطلاعی از حوادث ۱۵ خرداد نداشتند. در این روز گروه‌هایی جداگانه ضمن دیدار با امام هر یک به گونه‌ای ایشان را در جریان قیام خونین ۱۵ خرداد قرار دادند و نحوه سرکوب، شهادت‌ها و دستگیری و زندانی شدن‌ها را گزارش دادند، امام از این گزارش‌ها به شدت ناراحت شدند. اطلاع از کشتار قیام ۱۵ خرداد برای امام ضربه سختی بود و از همان روز امام در سوگ شهدای ۱۵ خرداد و خانواده‌های زندانیان و مجروحان قرار گرفتند و تا پایان عمر غم و اندوه آن واقعه را در سینه داشتند. در روز ۱۸ فروردین ۴۲ طی سخنانی خطاب به ملت فرمودند: «خدا می‌داند که اوضاع ۱۵ خرداد مرا کوبید تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت ۱۵ خرداد است. واقعه ۱۵ خرداد پشت ما و هر مسلم غیرتمندی را می‌شکند.» حتی ایشان در سال ۵۸ پس از پیروزی انقلاب اسلامی پس از آن در سال ۶۷ از غم و اندوه و مصیبت شهدای ۱۵ خرداد یاد کردند...
نکته دیگر اینکه، عصر ۱۲ مرداد امام خبر تفاهم با رژیم را در روزنامه‌ها رؤیت کردند و در همان روز با آیت‌الله قمی و محلاتی تکذیب‌نامه‌ای را تهیه و به روزنامه‌ها ارسال کردند، ولی ساواک از چاپ آن ممانعت کرد. در ساعات پایانی آن روز ازدحام جمعیت موجب زد و خوردهایی با پلیس شد، ساواک بلافاصله تصمیم گرفت محل سکونت امام خمینی را به نقطه‌ای دیگر منتقل کند تا راحت‌تر بتواند ایشان را تحت کنترل قرار دهد.
روز ۱۳ مرداد ساعت ۱۱ و ۵۰ دقیقه شب ساواک، امام را به اتفاق حاج‌آقا مصطفی با خودرویی به منزلی در قلهک (خیابان دولت ایستگاه قنات، اول قیطریه) منتقل کرد.
ساواک سختگیری‌ها را شدت بخشید، تا جایی که بین علما و مردم چنین اظهار می‌شد: «خمینی ظاهراً از زندان مرخص شد، ولی در خانه‌ای که اقامت دارد بیش از زندان تحت کنترل است.»
این روز تاریخی به یاد ماندنی است؛ چرا که رژیم حتی برای یک روز هم نتوانست آن را تحمل کند و با تغییر مکان امام سعی کرد ارتباط ایشان با مردم را قطع کند.