علامه طباطبایی(ره) می‌گوید: پیامبر(ص) به مسئله جانشينى عنايت كامل داشت و هرگز در مورد لزوم، از نصب جانشين فروگذارى نمى‌نمود و هر وقت از مدينه غيبت مى‌فرمود، والى به جاى خود معين مى‌كرد؛ حتى در موقعى كه از مكّه به مدينه هجرت نمود. شيعه معتقد است به همين دليل، هرگز متصور نيست پيغمبراكرم(ص) رحلت فرمايد و كسى را جانشين خود قرار ندهد و سرپرستى براى اداره امور مسلمين و گردانيدن چرخ جامعه اسلامى نشان ندهد.


بررسی دلایل اثبات ماجرای غدیر خم در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام سیدحسین مؤمنی

دست‌کم بیست منبع روایی از عامه و خاصه معتقدند آیه مربوطه به «اکمال دین و اتمام نعمت» که در روز غدیر نازل شد،‌ در شأن حضرت علی(ع) بوده است و علاوه بر آیات و روایات، ‌از نظر عقلی نیز علی(ع) به دلیل داشتن بیشترین قرابت با پیامبر(ص) شایسته‌ترین فرد برای جانشینی ایشان بودند.در مصاحبه پیش‌رو پای درس حجت‌الاسلام سیدحسین مؤمنی می‌نشینیم تا بر دلایل عقلی و نقلی برای اثبات ماجرای غدیر خم و ولایت امیرمؤمنان علی(ع) مروری دوباره داشته باشیم.
***
* سؤال اول ما این است که هر حرفی باید دلیلی داشته باشد و طبیعتاً اینکه شیعیان سال‌هاست با قدرت از ماجرای غدیر خم دفاع می‌کنند، باید دلیل محکمی داشته باشند، به طور خلاصه این دلایل چیست؟
در مقدمه عرض می‌کنیم که ما برای اثبات یک مطلب و فتوا و حکم باید مستند به 1‌ـ قرآن 2‌ـ احادیث 3ـ عقل و بناء عقلا صحبت کنیم؛ اگر مطلبی از رهگذر این ادله اثبات شود، دیگر خدشه‌ای به آن وارد نمی‌شود،  اگر مطلبی را پیدا کردید که هم مستند قرآنی داشت، هم مستند روایی و هم مستند عقلی، معلوم می‌شود آن مطلب اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد و محکم و قرص است و به هیچ عنوان به آن خدشه وارد نمی‌شود.خب الآن ما دلیلی داریم که می‌خواهیم آن را اثبات کنیم و این دلیل حقانیت ولایت و جانشینی امیرمؤمنان علی(ع) است، از نظر دلیل دست‌مان پر است و به حرف‌های دیگر نیازی نداریم.

* یعنی شما می‌فرمایید برای اثبات ولایت علی(ع) دست‌مان از هر سه دلیل پر است؟ 
بله مثلاً دلایل عقلی برای اثبات اینکه رسول خدا(ص) جانشین خود را اعلام کرد، چیست؟ دلیل اول، این است که عقل ما نمی‌تواند بپذیرد پیامبر(ص) برای خودش جانشین در نظر نگرفته باشد و دلیل دوم این است که تنها کسی که شایستگی دارد برای جانشینی پیامبر(ص)، علی(ع) است، ما می‌توانیم ادعا کنیم که عقل مستقلاً حکم می‌کند به این امر...
متأسفانه وهابی‌ها کتابی دارند که از شش سالگی مدام آن را در گوش بچه‌های‌شان می‌خوانند. قانون اول در این کتاب این است که پیامبر مُرد و کسی را به عنوان جانشین انتخاب نکرد و مردم خودشان خلیفه انتخاب کردند. فعلاً به اینکه اصلاً مردم می‌توانند خلیفه انتخاب کنند یا نه، کاری نداریم. ولی این حرف وهابی‌ها را ارجاع می‌دهیم به عقلای عالم، که این عقلای عالم پیغمبر ما وقتی در جنگ‌ها نبودند کسی را به جای خودشان قرار می‌دادند؛ این مطلب که می‌گویم در کتاب‌های اصلی اهل سنت ذکر شده، اینکه پیامبر(ص) بگوید، مردم من نیستم شما خودتان یکی را انتخاب کنید، اصلاً در سیره‌ ایشان وجود نداشت؛ بارها شد که مدینه را ترک کردند، اما یکی را جانشین خود قرار دادند.فرد مستبصری[ وهابی که شیعه شده]می‌گوید: «من در کتاب وهابی‌ها رسیدم به این آیه که می‌گوید: يَا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ‌مَا أُنزِلَ‌ إِلَيْكَ... دیدم اولین مفسر ما وهابی‌ها حاشیه زده و نوشته (مِن ولایت علی‌بن ابی‌طالب) دیدم عقلم نمی‌پذیرد که رسول خدا رفته باشد و کسی را جانشین خود معرفی نکرده باشد. رفتم سراغ علی‌بن ابی‌طالب ببینم می‌توانم مطلب ظلمانی برای او پیدا کنم؟ پدر او کیست؟ مادر او کیست؟ کجا به دنیا آمده؟ شجاعت او چطور است؟ برای اسلام چه کاری انجام داده؟ هر چه گشتم، نتوانستم هیچ ظلمتی پیدا کنم و به عقلم مراجعه کردم و دیدم اولاً، امکان ندارد پیامبر برای خود جانشینی انتخاب نکرده باشد و دوماً، کسی جز علی‌بن ابی‌طالب (ع) نمی‌تواند جانشین رسول خدا(ص) باشد، چون سراسر زندگی علی درخشندگی است.»

* آیا دلالت‌های قرآنی وجود دارد و آیا اهل سنت این دلالت‌ها را ذکر کردند و قبول دارند؟
بله، ابن ابی‌الحدید معتزلی 40 آیه آورده که آن را تأویل کرده به علی(ع)، یکی از آنها مربوط به نعمان‌بن‌حارث است که خود را از مدینه به منطقه غدیر می‌رساند و به پیامبر می‌گوید: تو به ما دستور دادی که به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی شهادت دهیم، ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادی، ما همه اینها را نیز پذیرفتیم، اما با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان[ اشاره به علی (ع)] را به جانشینی خود منصوب کردی و گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه، این سخن از ناحیه خودت است یا از سوی خدا؟! پیامبر(ص) فرمود: قسم به خدایی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خدا است. نعمان روی برگرداند در حالی که می‏گفت: خداوندا اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر من بباران! اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت، همین جا آیه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ» نازل شد. از بیست منبع عامه و خاصه می‌توان دلیل آورد که این آیه برای روز غدیر و معرفی علی(ع) به جانشینی پیغمبر خدا(ص) است. وقتی جریان غدیر تمام شد، این آیه نازل شد؛ «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» که عمده مفسران اهل سنت انتخاب حضرت علی(ع) به ولایت و جانشینی پیامبر(ص) را وسیله اکمال دین و اتمام نعمت دانسته‌اند.

* مضامین خطبه غدیر بیشتر به چه سمتی است و می‌خواهد چه موضوعی را به مخاطب خود بگوید؟
پیامبر(ص) وارد خطبه می‌شوند و چندین جمله از توحید می‌گویند؛ جملاتی توحیدی راجع به خداوند. در اصل اول با توحید شروع می‌کنند.یک مثال می‌زنم، شما از کنار یک ساختمان رد می‌شوی، می‌بینی ستون عریض و طویلی دارد، ‌چرا؟ چون این ستون می‌خواهد یک بار سنگینی را تحمل کند و اگر ضعیف باشد، بنا نمی‌تواند آن را تحمل کند. یک سؤال از رسول‌الله(ص) داریم، شما برای چه کسانی اینطور از خداوند و قدرت خداوند می‌گویی؟ برای حاجیانی که از حج آمدند، یا کافرانی که خدا را نمی‌شناسند، برای چه کسانی از خداباوری و از خدامحوری صحبت می‌کنی؟ مگر چه نیازی به این توحید قوی دارند؟ رسول‌الله(ص) می‌خواهد بگوید یک بار سنگینی روی دوش شما می‌گذارم و آن ولایت علی(ع) است و چون هر دلی تحمل بار ولایت را ندارد، باید زیربنای قوی‌ای داشته باشد تا آن را تحمل کند. پس اول می‌خواهد توحید افراد را قوی کند. به عبارتی، آن کسی‌که ولایت را نمی‌پذیرد، مشکل او مشکل توحیدی است، نه موضوعی دیگر.

* از دلایل روایی چه در دست داریم؟ 
دلالت‌های روایی همین جملاتی است که پیامبر(ص) درباره علی‌بن ابی‌طالب(ع) بیان کردند. مضامین عالی نسبت به تقوای علی(ع) و شایستگی‌های ایشان؛ همچنین دستور خداوند برای اعلام جانشینی. به عبارتی، پیامبر(ص) با بیان دستور خدا می‌خواهد بگوید فکر نکنید من به واسطه‌ نسبتم با علی(ع) این‌کار را انجام می‌دهم؛ بلکه این دستور خداست، به ویژه عبارت: مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّما أَکْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دینَکُمْ بِإِمامَتِهِ که خداوند دینش را به امامت علی(ع) کامل کرد، این مهم باید مورد توجه همه‌‌ مسلمان‌ها قرار بگیرد. 


منذر‌بن‌جارود‌ـ 1

یکی از افرادی که در میان یاران حضرت امیر(ع) زندگی پر فراز و نشیبی دارد و سابقه و لاحقه‌اش عبرت‌آموز است، «منذربن‌جارود» است.
شهرت نام او در تاریخ به دلیل نامه عتاب‌آمیزی است که حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به او مرقوم داشته که متن کامل آن در نامه 71 نهج‌البلاغه آمده است؛ چون در این نامه از پدر منذر نام آورده شده، در بادی امر سرگذشت پدر منذر بررسی خواهد شد.
نام اصلی او «بشر بن‌خنیس بن‌معلّی» و از بزرگان قبیله عبدالقیس است که در بحرین ساکن بودند. او در این قبیله از جایگاه و منزلت رفیعی برخوردار بوده و او را به بصیرت، صداقت، کرامت و شرافت می‌شناختند گفته‌اند چون شاعری در شعری که در وصف او سروده بود، از او به «جارود» نام برد، به این لقب مشهور شد.
در کتب مشهور تاریخ اسلام از جمله تاریخ طبری و الکامل و شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید، درباره مسلمان شدن جارود این‌گونه آمده است که او نصرانی بود و حتی در دوران جاهلیت عرب، زندگی شرافتمندانه‌ای داشت. او در سال نهم یا دهم هجرت همراه با فرستادگان طايفه عبدالقيس نزد پيامبر(ص) آمد و با ایشان گفت‌وگو کرد. پیامبر(ص) اسلام را بر او و خاندانش عرضه و آنها را به مسلمانی ترغیب کرد. پس از آن جارود عرض کرد: «اى محمد! من تاكنون بر دين خويش بوده‏ام و دين خودم را ترك مى‏كنم و به دين تو مى‏گروم آيا دين مرا ضمانت مى‏كنى؟» پيامبر(ص) فرمود: «آرى ضمانت مى‏كنم كه خدای عزّ و جلّ تو را به دين بهترى هدايت كرده است.» پس از آنکه جارود مسلمان شد و يارانش نيز به اسلام گرويدند، برای بازگشت از پيامبر(ص) مركب خواستند كه ایشان در پاسخ این درخواست آنها فرمود: «مركبى ندارم كه به شما دهم.» آنها گفتند: «در مسیر و در بیابان شترها و مركب‌هاى گمشده هست، آیا می‌توانم از آنها استفاده کرده و به ديار خويش بازگردیم؟» پیغمبر(ص) گفت: «پرهیزگاری پیشه کنید و مبادا به آنها دست بزنيد كه آتش است.» در تاریخ ثبت است که جارود به سوى قوم خويش بازگشت و از آن زمان، مسلمانى پاك اعتقاد شد و تا آخر عمر در كار دين استوار بود. او در آموختن قرآن و شرایع اسلام کوشا بود و به خوبی آنها را فرا گرفت. اسلام جارود نشان از روحیه حق‌طلبی او دارد، چه آنکه او تعصب دینی، قومی و اجدادی را کنار گذاشت و مسلمان شد.
پس از رحلت پیامبر(ص)، قبیله عبدالقیس مرتد شدند. نقل است در بین آنها پیچیده بود اگر محمد(ص) پیامبر بود، وفات نمی‌کرد! اما جارود در بین این قوم آنچنان غیرتمندانه از اسلام دفاع کرد که آنها را از تصمیم خود منصرف و مانع ارتداد آنها شد.
او به قوم خود گفت: آيا مى‏دانيد خداوند پيش از اين پيغمبران متعدد داشت؟ گفتند: آرى؟ بعد گفت: آنها چه شدند؟ گفتند: از دنیا رفتند. (در عقاید مسیحیت محرف، حضرت عیسی(ع) به صلیب کشیده شده و به شهادت رسیده است که البته طبق نظر قرآن فرد دیگری جای مسیح مصلوب شد)
سپس جارود گفت: محمد(ص) هم مانند همه انبیا وفات يافت و من گواهى مى‏دهم كه جز خداوند خداى ديگرى نيست و محمد هم پيغمبر خداست‏. ای مردم! محمّد از دنیا رفته، امّا خداوند زنده است و نمی‌میرد. دین خود را نگه دارید و به آن تمسّک بجویید و هر کسی در این فتنه، دینار یا درهم یا گاو و گوسفند از دست داده، مثل آن، بر عهده من می‌باشد. پس از این سخنان قوم او در اسلام خود پایدار ماندند.


  سیدحسین خاتمی‌خوانساری/
پس از ظهور اسلام و آشنایی مردم با معارف اسلامی و رفتارهای اخلاقی پیامبر(ص) و متمایل شدن مردم به پیامبر(ص) و اسلام آوردن آنها، کفار و مشرکان از جنگ سخت با مسلمانان به انواع جنگ نرم مانند نفوذ، اقدامات روانی، رسانه‌ای، تبلیغاتی، اجتماعی، ضربه‌های اقتصادی و حتی جمعیتی روی آوردند. 
شروع جدی جنگ‌های نرم علیه دین اسلام و مسلمانان از همان روزی بود که پیامبر اسلام(ص) خطبه غدیر را خواندند و امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان خلیفه پس از خود منصوب کردند. پس از آن نقشه برای ترور پیامبر(ص) و اطاعت نکردن از فرموده‌های ایشان، جنگ روانی علیه حضرت علی(ع) با هدف غصب خلافت ایشان، جعل حدیث و... از انواع اقدامات نرم بود. 
یکی از اقدامات مهم برای جلوگیری از نشر اسلام حقیقی، غصب فدک بود تا به این ‌وسیله قدرت اقتصادی امام علی(ع) هم تضعیف شود.
اما نکته مهم در ماجرای فدک زمانی بود که مردم را در برابر حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) قرار دادند و گفتند، فدک برای مسلمانان است و منافعش باید خرج مسلمانان شود؛ حال واکنش مردم چه باید باشد؟ وقتی مردم خود را در برابر به اصطلاح زیاده‌خواهی غاصبان فدک و در برابر ثروت بیشتر می‌بینند، چطور باید عمل کنند؟ در حالی که می‌دانند حق با علی(ع) است و این یک جنگ روانی است؟
دسیسه‌های دشمن در جنگ‌های نرم هم اینچنین است، انواع عملیات روانی و قرار دادن مردم بین اسلام، اخلاق و رهبران دینی و بین دنیا، ثروت و منافع دنیوی؛ انتخاب هر یک مساوی است با از دست دادن دیگری و انتخاب هر دو مساوی است با زحمت و تلاش فراوان برای باز کردن گره‌ها در ذهن و شناسایی دسیسه‌ها و همچنین تلاش برای پیدا کردن حق و حقیقت و اعتماد به آموزه‌های دینی و اخلاقی.


دعواهاي زن و شوهري تا چه مرزي طبيعي و عادي است؟
 کبري فرشچي/ قديمي‌ها مي‌گفتند؛ «زن و شوهر دعوا کنند ابلهان باور کنند!»‌ بعضی‌هاي‌شان هم دعوا را نمک زندگي مي‌دانستند که مي‌تواند زندگي را از يکنواختي دربياورد و خلاصه بر پايه همين ديدگاه‌هاست که دعواي زن و شوهري هنوز هم امري عادي تلقی مي‌شود. اما حتي دعواهاي زن و شوهري هم درست مانند نمک در غذا مي‌ماند و اگر مقدار آن از حدي فراتر برود و زيادي شور شود مي‌تواند دردسرهاي فراوانی براي خانواده داشته باشد. چه بسيار زندگي‌هايي که از هم فروپاشيده و سرآغاز فروپاشي آن همين دعواهاي زن و شوهري بوده که مديريت نشده و در نهايت موجب شده تا کار به جاي باريک
 کشيده شود. 
اما آيا واقعاً دعواي ميان زن و شوهرها طبيعي است؟ آيا هيچ زن و شوهري وجود ندارند که از مسير ديگري جز دعواهاي معمول کارشان را پيش ببرند؟ به يقين الزامي براي دعواهاي زن و شوهري وجود ندارد؛ چرا که به هر صورت سرآغاز هر دعوايي اختلاف‌نظر است و اگرچه اختلاف‌نظر ميان هر زن و شوهري بر سر مسائل مختلف امري کاملاً طبيعي است، اما هر قدر که زن و شوهر بتوانند قدرت مديريت اين اختلاف‌نظرها را داشته باشند، طبيعي است که اختلاف‌نظرشان کمتر به دعوا و مرافعه منتهي مي‌شود. اما ناتواني از درک طرف مقابل و پذيرش نظر او در کنار مديريت اختلاف‌نظرها موجب مي‌شود کشمکش ميان زن و شوهرها بالا بگيرد و حتي گاهي به بروز دعواها و جنجال‌هاي جدي منتهي ‌شود. اين جدال‌ها تا حدي قابل تحمل و قابل مدیریت هستند، اما وقتي از حد بگذرند موجب سردي در روابط ميان همسران شده و سبب مي‌شود آنها از یکدیگر کينه به دل بگيرند و همين ماجرا سرآغازي براي بروز اختلافات جدي و حتي جدايي است. پس نمي‌توان دعواهاي زن و شوهري را خيلي هم عادي دانست.

ناممکني به نام
 تفاهم کامل
تفاهم کامل هم امري ناممکن است! مگر مي‌شود دو آدم متفاوت از دو خانواده و با دو تربيت مختلف هيچ اختلاف‌نظري با يکديگر نداشته باشند؟ اگر چنين اتفاقي بيفتد و باشند زن و شوهرهايي که مدعي‌اند هيچ اختلاف‌نظري ندارند احتمال دارد در یک رابطه زن و شوهری، یکی از دو طرف، شیوه رفتاری «کنترلی» با همسرش داشته باشد و به این ترتیب فرد (زن یا شوهر) خود را به مدل ارتباطی منفعلانه می‌برد. یا برخی افراد به دلیل سبک شخصیتی‌شان، وقتی وارد رابطه ازدواجی می‌شوند، سبک ارتباطی منفعلانه دارند و تبعیت محض از خودشان نشان می‌دهند. به طور حتم این تبعیت محض، همراه با احساس رضایتمندی نیست؛ بلکه معمولاً به دلیل ترس و نگرانی از ابراز نظر مخالف با همسر است؛ بنابراین در چنین شرایطی، نبود اختلاف‌نظر بین زن و شوهر نشان‌دهنده یک آسیب در رابطه است.

انواع اختلاف‌نظر
اما اختلاف‌نظرها هم با يکديگر متفاوتند؛‌ گاهي اوقات شما با همسرتان بر سر مسائل جزئي اختلاف‌نظر داريد و گاهي اوقات مسائل اساسي زندگي محل اختلاف‌نظر شماست. طبيعتاً بايد اولويت شما اختلاف‌نظر درباره مسائل کلي زندگي باشد؛ ‌اموري چون شاغل بودن يا شاغل نبودن خانم،‌ ادامه تحصيل و محل زندگي و از اين قبيل مسائل که مي‌تواند کليت زندگي زناشويي را تحت تأثير قرار دهد. به همين دلیل هم بايد حل‌وفصل اين اختلافات را در اولويت قرار دهيد.
اولويت رفع اختلاف‌نظرها
اختلاف‌نظر درباره مسائل اساسی همان اختلاف دیدگاه‌هایی است که در اولین فرصت ممکن باید بین زن و شوهر حل شود و به تفاهم قابل رضایت دو طرف برسد. وقتی این مسائل حل نشده باقی بمانند، اختلاف‌نظرهای متفاوتی از آنها منشعب می‌شود که به چالش‌های مکرر تبدیل می‌شود و سبب فرسودگی نظام خانوادگی (زوج و فرزندان) خواهد شد. به عبارتی، مي‌توان گفت بخشي از اختلافات جزئي از دل اختلافات کلي و اساسي حل نشده بيرون مي‌آيند. در غير اين صورت وقتي زن و شوهري بتوانند با یکدیگر بر سر امور کلي به توافق برسند، طبيعي است که در برابر اختلافات جزئي نرمش بيشتري از خودشان نشان مي‌دهند و اين اختلافات نمي‌تواند در آنها به دعواهاي جدي منتهي شود. 

هر دو «‌من» نباشيد!
اما چه اختلافات جزئي و چه کلي، بايد اين نکته را در نظر بگيريد که به قول قديمي‌ها هر دو طرف «من» ‌نباشيد! اين به آن معناست که لازم است هر یک از دو طرف درباره برخي از ابعاد شخصيتي طرف مقابل کوتاه بيايند و بخشي از ويژگي‌هاي همسرشان را بپذيرند تا بتوانند اختلاف‌نظرهايي که به ويژگي‌هاي فردي همسرشان مرتبط است را مديريت کنند. مديريت خشم و توانايي برقراري رفتار مؤثر هم مي‌تواند آمار بحث‌ها و جدال‌هاي زناشويي را تا حد امکان پايين بياورد. با تمام اينها اما گاهي وقت‌ها اختلافات ميان شما و همسرتان به دعواي زن و شوهري منتهي مي‌شود.

نکاتي که بعد از دعوا
 بايد رعايت کنيد
در هنگامه دعوا و پس از آن رفتار نامناسب شما مي‌تواند به رابطه شما و همسرتان آسيب وارد کند. فراموش نکنيد همسر شما شريک زندگي شماست و اگر فرزندي هم داشته باشيد، پدر يا مادر فرزندتان. پس يک اختلاف جزئي و يک دعواي ساده نبايد سبب شود تا مدت‌ها با او رفتاري سرد داشته باشيد. سردي رفتار شما مي‌تواند رابطه‌تان را رفته‌رفته سرد کند.
سعي کنيد نکات منفي مطرح شده در دعواي‌تان را فراموش کنيد. «در دعوا حلوا خیرات نمی‌کنند!» به يقين شما هم صحبت‌هايي کرده‌ايد که همسرتان را ناراحت کرده است.
اگر مي‌خواهيد ماجرا به خير و خوشي تمام شود، هم سعي کنيد موضوع را ادامه ندهيد، هم براي دعواي مطرح شده به دنبال عذر و بهانه نباشيد. به يقين هر دوي شما سهمي داشته‌ايد و بهانه‌تراشي يعني انداختن تقصيرها به گردن ديگري!
دعوا کردن زن و شوهرها نشانه‌اي است از تلاش براي بهبود شرايط!‌ اما با راهکارهايي که الزاماً چندان معقول نيستند. پس اگر شما هم هر از چند گاه با همسرتان بر سر مسائلی اختلاف‌نظر پيدا مي‌کنيد و کارتان به جدال مي‌رسد خيلي نااميد نباشيد. دعواهاي زن و شوهري واقعاً نمک زندگي است. فقط مراقب باشيد زندگي‌تان خيلي شور نشود!


مرجان سلحشوری، نخستین بانوی مدال‌آور کاروان ایران در بازی‌های آسیایی جاکارتا مدال نقره خود را به شهید گیتی‌نما تقدیم کرد. وی نماینده بخش انفرادی پومسه کشورمان در بازی‌های آسیایی بود که توانست مدال نقره این رقابت‌ها را کسب کرده و دومین مدال کاروان ایران در بازی‌های آسیایی را به نام تکواندو و بانوان ثبت کند. این بانوی ایرانی مدال خود در این رقابت‌ها را به شهید گیتی‌نما تقدیم کرد و در این باره گفت: «این مدال را به شهید گیتی‌نما تقدیم می‌کنم... زمان اعزام دور مزار شهید گمنام در فدراسیون جمع شدیم و به هر کدام از ما یک پلاک دادند! روی پلاک من اسم شهید گیتی‌نما بود که بسیار برایم روحیه‌بخش بود.» این کار او سبب واکنش کاربران فضای مجازی شد و صفحات بسیاری از وی تقدیر کردند. «داوود وندی» در صفحه شخصی خود در حمایت از سلحشوری نوشت: «مرجان عزیز!
# دختر‌ـ محجبه‌ـ قهرمان!  افتخارآفرینی‌ات ستودنی است
قدرشناسی‌ات ستودنی‌تر...  بمان تا ابد و بیش از پیش بدرخش برای‌مان...»


مرضيه دباغ که به او لقب «مادربزرگ انقلاب» را داده‌اند، از شاگردان آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی بود و با جامعه روحانیت مبارز همکاری داشت. در سال ۱۳۵۳ و پس از دو بار بازداشت به دست ساواک با کمک محمد منتظری و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شد. وی و دخترش رضوانه میرزا دباغ، در خاطرات‌شان از زندان به شکنجه‌های شدید ساواک اشاره کرده‌اند.
پس از دستگیری از سوی ساواک و تحمل شکنجه‌های بسیار، به دلیل شدت جراحت‌ها از زندان آزاد شد؛ زیرا ساواک که از زنده ماندن او ناامید شده بود، او را آزاد کرد تا مرگش طبیعی جلوه کند؛ اما دباغ پس از جراحی و درمان به خارج از کشور فرار کرد. دباغ ابتدا به لندن رفت و به مدت شش ماه در یک هتل، در شغل نظافتچی در قبال مقداری غذا و جایی برای خواب مشغول به کار شد.
کتاب صوتی خاطرات مرضیه حدیدچی(دباغ)، نوشته محسن کاظمی، دربارۀ یکی از مبارزان زن پیش از انقلاب است که خاطرات و جان‌فشانی‌هایش در راه انقلاب را روایت می‌کند تا به همگان یادآوری کند مردان تنها مبارزان این عرصه نبودند و زنانی هم بودند که بر سر اعتقادات و آرمان‌های‌شان جنگیدند تا این پیروزی را نصیب مردم ایران کنند.
دباغ در فرانسه و انگلیس در اعتصاب غذاهایی برای آزادی زندانیان سیاسی ایرانی شرکت کرد. در عربستان سعودی اعلامیه‌های امام خمینی(ره) را در میان زائران توزیع می‌کرد؛ اما بیشتر فعالیت‌های او در خارج از کشور مربوط به آموزش مبارزات چریکی در سوریه و لبنان زیر نظر محمد منتظری و با حمایت امام موسی‌صدر می‌شد. او در برپایی یک اردوگاه نظامی در سوریه برای آموزش چریک‌های ضد شاه ایرانی مشارکت داشت و توانست نسل جوانی از ایرانیان مبارز را با تاکتیک‌های شبه‌نظامی آشنا کند. در هنگام اقامت آیت‌الله خمینی(ره) در پاریس دباغ محافظ شخصی او شد و وظایف اندرونی بیت را نیز برعهده داشت.



دکتر مجيد ابهري/ «نق زدن» کودکان بسیاری اوقات موجب می‌شود پدر یا مادر کلافه شوند و ندانند باید چگونه رفتار کنند تا کودک آرام شود. از منظر روان‌شناسی نق زدن بچه‌ها چه معنایی دارد و با نق و ناله بچه‌ها چه باید بکنیم؟
 در درجه نخست باید بدانید بچه‌ها نق زدن را از خود شما می‌آموزند! خود شما خیلی وقت‌ها وقتی به دنبال جلب توجه دیگران هستید، به نوعی نق می‌زنید! در بچه‌ها هم اوضاع بر همین منوال است و در واقع این رفتار به نوعی برای جلب توجه والدین است. بنابراین نگذارید فرزندتان با نق زدن توجه شما را به خود جلب کند و شما باید خودتان حواس‌تان باشد و همیشه به کودک خود توجه مناسبی داشته باشید.
هنگامی که ناله اتفاق می‌افتد، والدین باید یک نفس عمیق بکشند و به خودشان یادآوری کنند کودک قصد عصبانی کردن آنها را ندارد.
اگر کودک‌تان به ناله کردن ادامه می‌دهد و شما مطمئن هستید این ناشی از درد یا بیماری نیست، به رفتار پس از ناله کردن توجه کنید تا پیام بزرگ‌تری را که می‌رساند، تشخیص دهید. «از خودتان بپرسید آیا من پرمشغله‌تر از معمول شده‌ام؟ آیا روال عادی بچه من تغییر کرده است؟ آیا خواهر یا برادری، بنا به هر دلیلی به توجه بیشتری نیازمند است؟» اغلب، ناله کردن علامتی است برای اینکه بار دیگر با کودک‌تان ارتباط برقرار کنید. زمان‌هایی را برای با هم مطالعه کردن، غذا خوردن یا کارهای دیگری که کودک از آن لذت می‌برد، در نظر بگیرید.ارتباط با کودک در زمانی کوتاه، یک یا دو بار در روز، می‌تواند تفاوت زیادی را برای خانواده‌ها به منظور مقابله با رفتار دشوار ایجاد کند.
 گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.