شهناز سلطانی/ نیروی کار در هر جامعهای مهمترین عامل برای رشد و توسعه آن جامعه است. اما اینکه این نیروی انسانی در کجا پرورش پیدا میکند پرسش مهمی است که باید به دنبال پاسخ مناسب برای آن باشیم. نهادهای متعددی همچون خانواده و مکانهای آموزشی (آموزش و پرورش و دانشگاه) در چگونگی شکل گرفتن این نیرو اثر میگذارند. از بین اینها نقش نهاد آموزشی مدرسه تأملبرانگیز است؛ چرا که بچهها در سالهایی که پشت نیمکتهای مدرسه مینشینند بهترین زمان فراگیری آموزشها را در اختیار دارند، به همین دلیل این موضوع که ما چه آموزشهایی را و چگونه به آنها ارائه دهیم، موضوع مهمی است که «معلم» این وظیفه خطیر را به دوش میکشد. توزیع نامتوازن نیروی انسانی در مدارس و کمبود آن یکی از چالشهایی است که هر ساله در آستانه بازگشایی مدارس از نو بازخوانی میشود.
معلمها تأثیرگذارترینها
بهترین و بهیادمانیترین خاطرههای سالهای مدرسه ما به ویژه در دوره ابتدایی را کسانی میسازند که بر صندلی پر ابهت معلم تکیه میزنند. وقتی خاطرههای آن روزها را در ذهنمان تداعی و بازگو میکنیم، معمولاً نخستین این تداعیها اولین معلمها در ذهن ماست که از خانم... یا آقای... شروع میشود.
قدرت تأثیرگذاری معلم به اندازهای است که بچهها اغلب اوقات از او حرفشنوی بیشتری دارند تا والدینشان. گاهی کلام معلم برای بچهها حجت میشود و روشنکننده راه آینده آنها. جایگاه و اهمیت معلم تا آنجاست که گاهی مهمترین و تأثیرگذارترین افراد جامعه، معلم و تعلیماتش را مسبب موفقیت خود میدانند که اگر روشنگریها و دلسوزیهای معلم نبود، چه بسا آنها به جای قدم گذاشتن در راه موفقیت به بیراهه پا گذاشته بودند.
اما این روزها یکی از مباحث مهم بحث بر سر مهمترین مربیان بچههای ما در مدارس است. توزیع نامتوازن نیروی انسانی در مدارس و گاهی کمبود آنها رشته
دراز دارد.
گواهی آمارها
«سیدمحمد بطحایی» وزیر آموزش و پرورش همین چند هفته پیش گفت: امسال 65 هزار نفر از نیروهای این وزارتخانه بازنشسته میشوند و در چهار سال آینده این شیب افزایش پیدا میکند.
«اسفندیار چهاربند» رئیس مرکز منابع نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش هم به تازگی درباره موضوع کمبود نیرو اینگونه اظهارنظر کرد: درباره کمبود نیرو در مدارس اجماع وجود دارد، اما بحث بر سر میزان و اندازه کمبودهاست.
«رضوان حکیمزاده» معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش هم به تازگی تأکید کرد: «کمبود نیرو جدی است و تراکم بالای دانشآموزی کیفیت آموزش را تحت تأثیر قرار میدهد. بر اساس آمارهای ما 49/12 درصد جمعیت دانشآموزی در کلاسهای ۳۶ تا ۴۰ نفره و 15/1 درصد دانشآموزان ما در کلاسهای ۴۱ تا ۴۵ نفر درس میخوانند که این موضوع وضعیت را برای آموزش دشوار میکند و سبب میشود یاددهی و یادگیری به شکل مطلوب اتفاق نیفتد.
نیمنگاهی به این اظهارنظرها کافی است تا ما بدانیم مدارس ما با کمبود جدی نیروی انسانی روبهروست و باید به راهکارهایی برای جبران این کمبودها اندیشید.
همراهی در نیمه راه
عقل و منطق حکم میکند قبل از شروع سال تحصیلی هر کس در مدرسه تعیین شده قرار بگیرد و شروع سال تحصیلی شروع دغدغه تازهای نباشد، چه برای معلم که نمیداند این سال تحصیلی باید در کدام مدرسه خدمت کند و چه برای دانشآموز که شوق روز اول او بیمعلم در نطفه خفه میشود و نبود معلم و چشم به راهی او مثل پتک بر سر او فرود میآید. اما کمبود معلم معضلی است در برخی مدارس، به ویژه در دوره ابتدایی که گریبان حتی دانشآموزان پایتختنشین را هم گرفته است. متأسفانه گاهی شاهدیم که جبران کسری نیرو در یک مدرسه حتی تا نیمههای سال تحصیلی کش پیدا میکند. کمی تأمل کافی است تا دریابیم معلمی که در نیمه راه با بچهها همراه میشود چه حالی دارد و بچهها را که حال تلختری دارند. ذوق و شوق یادگیری و هدف و انگیزه قطعاً دیگر همانی نیست که در ابتدای راه ترسیم شده بود. معلمی که باید در کمال آرامش کارش را شروع کند و دانشآموزانی که آرامش بیشتر را طالبند، پس چطور میشود بیتفاوت از کنارش رد شد و سال بعد روز از نو و روزی از نو.
هفت خوان جابهجایی معلم
جابهجایی معلمها از یک نقطه به نقطه دیگر به ویژه از یک شهر به شهر دیگر موضوعی شبیه عبور از هفت خوان رستم است که کفش آهنی میخواهد و صبر و حوصله وافر. کافی است در فصل نقل و انتقالات فرهنگیان گذرتان بیفتد به جایی مثل سازمان آموزش و پرورش تهران، آن وقت دستتان میآید که هفت خوان رستم در این جا چه معنایی دارد. قوانین سفت و سخت با شرایط سختتر پیش روی کسانی است که خواهان انتقال هستند و این در حالی است که در بعضی از شهرها و مناطق با انباشت نیرو و در برخی دیگر با کاهش نیرو روبهرو هستیم. اما پرسش بیپاسخ اینجاست که واقعاً این همه سختگیری لازم است؟ یا از آن دست قوانین سالخورده است که روزگاری جواب میداده، اما حالا دیگر نه.
معلمان حقالتدریس دلسوز
از سوی دیگر هزاران معلم حقالتدریس دلسوزانه با کمترین هزینه تحمیلی به این نظام آموزشی بخش سنگینی از بار آموزش را به دوش میکشند و سالهاست منتظر تغییری در وضعیتشان هستند، اما دریغ از ذرهای عجله برای تعیین تکلیف نه فقط آنها که جبران بخشی از کسری نیروی انسانی
در مدارس.
افزایش جذب دانشگاه فرهنگیان
دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی در سالهای گذشته تنها کانالهایی هستند که تأمین نیروهای جدید را بر عهده دارند، اما ظاهراً تعداد آنها با نیازهای آموزش و پرورش ناهمخوان است و همه کمبودها را در مدارس جبران نمیکند، بنابراین لازم است در افزایش آمار جذب این دانشجویان تجدیدنظر شود.
دانشجو و سرباز معلم مشتاق
از سوی دیگر دانشجویان مستعدی در سالهای آخر دانشگاه در رشتههای مورد نیاز مدارس مشغول به تحصیل هستند که به عنوان معلم علاقهمند به ورود به مدارس هستند. بنابراین میتوان با برگزاری دورههای آمادگی برای ورود به مدارس در قالب نیروی انسانی از آنها استفاده بهینه کرد. همینطور احیای طرح سرباز معلم هم یکی دیگر از راههای جبران کسری معلم در مدارس است که میتوان با برگزاری دورههای آموزشی لازم روی آن حساب باز کرد. البته بخشی از این راهکارها نیازمند هماهنگی دستگاههای مسئول و تصمیمگیری آنهاست. در این بین مجلس شورای اسلامی و دولت در جایگاه دو نهاد تصمیمگیر باید هماهنگ عمل کنند تا نتایج بهتری حاصل شود.
مدیریت علمی
متقاضیان بسیاری در آرزو و صف ورود به مدارس کشور هستند. بسیاری از آنها نیروهای تحصیلکرده و با تحصیلات مرتبط با نظام آموزشی هستند که ظرفیت بالقوهای محسوب میشوند که باید از این فرصت نهایت استفاده را کرد، اما متأسفانه مدیریت نادرست در جذب نیروی انسانی مورد نیاز مدارس راه را برای ورود آنها بسته است. یک بازنگری اساسی، علمی و مطالعه شده از سوی پژوهشگران حوزه آموزش ضرورت دارد تا موانع از سر راه برداشته شود تا بلکه یک سال تحصیلی آرمانی از راه برسد که در آن پیش از به صدا در آمدن زنگ مهر معلم بداند کدام دانشآموزان انتظار او را میکشند؛ انتظاری شیرین که ذوق و شوقها را از تب و تاب نیندازد.