دکتر عباسعلی عظیمیشوشتری/
در نگرش انقلاب اسلامی، وحی، فطرت، قلب و عقل و حس انسان، به مثابه منابع شناخت مطرح شده است و عقل ادراک میکند و قلب به مدرکات آن ایمان میآورد.1 از این موضوع به چند نکته پی میبریم:
اول اینکه، در مبانی معرفتشناختی انقلاب اسلامی برخلاف مکاتبی که وجود بیرونی را انکار یا غیر قابل شناخت میدانند، یا شناخت آن را ثابت نمیدانند، چيزي در خارج از ذهن انسان وجود داشته و قابل شناخت است و چنين شناختي بينالاذهاني و قابل انتقال نيز است.
دوم اینکه، برخلاف مکاتبی که عقل را انکار یا نفی میکنند، عقل نه تنها ادراک میکند و حقیقت امور را درمییابد؛ بلکه همراه با اختیار انسان به او قدرت گزینش و انتخاب میدهد و در نتیجه انسان اراده میکند و با اراده خود برمیگزیند. بنابراین دعوت به عقل در درجۀ اول است.2 پس جبری بر انسان حاکم نیست.
سوم اینکه، برخلاف معرفتشناسی پوزیتیویستی، علاوه بر حس، عقل نیز روشی علمی برای شناخت است، هر چیز معقول در قلمرو علم قرار میگیرد و شناخت حسی را متکی به شناخت عقلی میدانند و علوم تجربی را به صرف تجربی بودن نمیتوان، خنثی دانست؛ بلکه این علوم و روشهای آن نیز بر بستری از فلسفه شکل میگیرند.3 و میتواند با ارزشها آمیخته شود. بنابراین قلمرو دانش بسیار وسیعتر از دادههای تجربی است. پس جمود در يكي از روشها موجب عدم وصول به معرفت و شناخت حقيقي است. بنابراین ابزار شناخت، تركيبي است؛ فلسفي، عرفاني، فقهي، كلامي، اصولي و تاريخي. به اینترتيب، بين منابع شناخت و ابزار شناخت كاملاً تناسب و هماهنگي وجود دارد.4 بنابراين، معرفت، چندلايهاي و چندبعدي است. این امر نگاه به دانش را در انقلاب اسلامی کاملاً از آنچه امروزه در مراکز آکادمیک حتی در حوزه علوم انسانی رایج است، کاملاً متحول کرده، فلسفه جدیدی از علم را پایهگذاری میکند.
چهارم اینکه، یک منبع شناخت دیگر که منبع بیرونی و در عین حال منبع یقینی شناخت برای انسان به شمار میرود، وجود دارد؛ زیرا منابع شناخت درونی انسان به تنهایی کافی نیستند. این منبع بیرونی، وحی است. آرمان اصلی وحی، ایجاد معرفت برای بشر، به ویژه شناخت حقتعالی و سایر حوزههایی است که عقل بشر بدون ارجاع به وحی، امکان دسترسی به آنها را ندارد.5 وحی چارچوب، قالب و ساختار تفکری را که به حقیقت منتهی میشود، پایهریزی میکند و معیار دقیق شناخت حقیقت را در اختیار انسان قرار میدهد. (حدید/ 25)
پنجم اینکه، علاوه بر چندوجهي بودن شناخت، مرحلهاي و مدرّج بودن منابع شناخت نيز نقش حساسي را ايفا ميكند. مبدأ حركت معرفت از حس و تجربه است كه در مرحله بالاتر به وسیله عقل و برهان تكميل ميشود و در سير صعودي خود به يقين شهودي ميرسد و در نهايت، تمامي مراحل پيشين بايد به محك وحي سنجش شود. زبان فلاسفه، زبان عرفا و فقها در صورتي كه با زبان وحي تطبيق داشته باشد، حجت است.6 ازاينرو، مشروعيت همه چيز به وحي معطوف است و این دو گزاره فوق اساس تفاوت معرفتشناختی انقلاب اسلامی را با مکاتب الحادی و پوزیتیویستی که مبنای علوم و فناوری در غرب هستند، تشکیل میدهد.
ششم اینکه، اگر معرفت با تزكيه پيوند نخورد، معرفت حقيقي حاصل نميشود؛ زيرا همه معارف، حتي علم توحيد كه بالاترين علم است، اگر همراه تهذيب نباشد، طريقت براي حقيقت نميشود.7 بلکه حجاب حقیقتند.8 در واقع، نورى که مىتواند هدف و سرمنزل و راه را نشان دهد ناشى از تقوا و پرهیزکارى است.9
هفتم اینکه، علم به دو دسته حصولی و حضوری تقسیم میشود.10 پس کشف شهود و دادههایی که ناشی از سیر و سلوک عرفانی هستند اگر چه برای دیگران قابل دسترسی نیست، ولی علم محسوب میشوند.
هشتم اینکه، فلسفۀ اسلامى فقه اکبر است؛ پایۀ دین است؛ مبناى همۀ معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است.11 از این جهت انقلاب اسلامی راه خود را از مکاتبی که به فلسفه اعتقادی ندارند و آن را نفی میکنند، جدا کرده است.
نهم اینکه، علوم تجربی برای دستیابی به فناوری همانگونه که امروز مورد استفاده است، یکی از مهمترین منابع دانش به ویژه برای اقتصاد دانشپایه است.12 به این ترتیب انقلاب اسلامی مسیری متفاوت از کسانی که ادله را فقط در ادله عقلی و قیاسی خلاصه میکنند و برای علوم تجربی ارزشی قائل نیستند، انتخاب کرده است.
با این نگاه مفهوم علم در مکتب انقلاب اسلامی و مستند به اصل 168 قانون اساسی کاملاً از الگوهای تکساحتی امروز، متفاوت میشود. اگر قرار است دانش زیربنای جامعه و اقتصاد شود، در وهله اول باید تعریف دقیق آن را روشن کرد و سپس سهم و جایگاه هر یک از ابزار و منابع معرفت را در آن مشخص کرد. به ویژه اینکه در نگرش هستیشناسانه قائل به این امر شدیم که ابعاد مادی و معنوی هستی در یکدیگر کاملاً متأثر هستند. پس نمیتوان نسبت به علل غیر مادی امور که در همه ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار هستند، بیتفاوت بود و انتظار نتیجه دادن الگوی انقلاب اسلامی را داشت و اساساً در اسلامی نامیدن آن باید تردید کرد.
ماده 1 «قانون تشکیل وزارت علوم تحقیقات و فناوری» مصوب 17/1/1379 مجلس شورای اسلامی، یکی از اهداف این وزارتخانه را تعميق و گسترش علوم، معارف، ارزشهاي انساني و اسلامي و اعتلاي ميراث علمي تمدن ايراني و اسلامي دانسته است و به همین منظور در تشکیل مؤسسات علمی توجه به حکمت و فلسفه اسلامی موضوعیت پیدا میکند. برای نمونه شورای عالی انقلاب فرهنگی در تأسیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ماده 5 اساسنامه آن «دفاع علمي از حكمت و معرفت ديني و فرهنگ و انديشۀ اسلامي» را یکی از علل تأسیس آن بیان میدارد که نشاندهنده موضع معرفتشناسانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در جایگاه یکی از مراجع علمی انقلاب اسلامی است. در جدول پیشرو مبانی معرفتشناسی انقلاب اسلامی به اختصار احصا شده است.
پینوشتها:
1ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 21، ص 222.
2ـ بیانات امام خامنهای در سالروز بعثت پیامبر(ص)، 29/4/1388.
3ـ بيانات امام خامنهای در ديدار با اساتيد دانشگاهها، 26/9/1383.
4ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 11، ص 382.
5ـ همان، ج 19، ص 225.
6ـ امام خميني، تفسير سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، 1375، ص 176.
7ـ همان، ص 145.
8ـ همان، ص 144.
9ـ بیانات امام خامنهای در نماز جمعه تهران، 10/1/1369.
10ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 1، ص 174ـ 168.
11ـ بیانات امام خامنهای در دیدار گروهى از فضلاى حوزۀ علمیۀ قم، 29/10/1389.
12ـ بيانات امام خامنهای در ديدار با اساتيد دانشگاهها، 26/9/1383.