ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ 13


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ 
در نگرش انقلاب اسلامی، وحی، فطرت، قلب و عقل و حس انسان، به مثابه منابع شناخت مطرح شده است و عقل ادراک می‌کند و قلب به مدرکات آن ایمان می‌آورد.1 از این موضوع به چند نکته پی می‌بریم:
اول اینکه، در مبانی معرفت‌شناختی انقلاب اسلامی برخلاف مکاتبی که وجود بیرونی را انکار یا غیر قابل شناخت می‌دانند، یا شناخت آن را ثابت نمی‌دانند، چيزي در خارج از ذهن انسان وجود داشته و قابل شناخت است و چنين شناختي بين‏الاذهاني و قابل انتقال نيز است.
دوم اینکه، برخلاف مکاتبی که عقل را انکار یا نفی می‌کنند، عقل نه تنها ادراک می‌کند و حقیقت امور را درمی‌یابد؛ بلکه همراه با اختیار انسان به او قدرت گزینش و انتخاب می‌دهد و در نتیجه انسان اراده می‌کند و با اراده خود برمی‌گزیند. بنابراین دعوت به عقل در درجۀ اول است.2 پس جبری بر انسان حاکم نیست.
سوم اینکه، برخلاف معرفت‌شناسی پوزیتیویستی، علاوه بر حس، عقل نیز روشی علمی برای شناخت است، هر چیز معقول در قلمرو علم قرار می‌گیرد و شناخت حسی را متکی به شناخت عقلی می‌دانند و علوم تجربی را به صرف تجربی بودن نمی‌توان، خنثی دانست؛ بلکه این علوم و روش‌های آن نیز بر بستری از فلسفه شکل می‌گیرند.3 و می‌تواند با ارزش‌ها آمیخته شود. بنابراین قلمرو دانش بسیار وسیع‌تر از داده‌های تجربی است. پس جمود در يكي از روشها موجب عدم وصول به معرفت و شناخت حقيقي است. بنابراین ابزار شناخت، تركيبي است؛ فلسفي، عرفاني، فقهي، كلامي، اصولي و تاريخي. به این‏ترتيب، بين منابع شناخت و ابزار شناخت كاملاً تناسب و هماهنگي وجود دارد.4 بنابراين، معرفت، چندلايه‏اي و چندبعدي است. این امر نگاه به دانش را در انقلاب اسلامی کاملاً از آنچه امروزه در مراکز آکادمیک حتی در حوزه علوم انسانی رایج است، کاملاً متحول کرده، فلسفه جدیدی از علم را پایه‌گذاری می‌کند.
چهارم اینکه، یک منبع شناخت دیگر که منبع بیرونی و در عین حال منبع یقینی شناخت برای انسان به شمار می‌رود، وجود دارد؛ زیرا منابع شناخت درونی انسان به تنهایی کافی نیستند. این منبع بیرونی، وحی است. آرمان اصلی وحی، ایجاد معرفت برای بشر، به ویژه شناخت حق‌تعالی و سایر حوزه‌هایی است که عقل بشر بدون ارجاع به وحی، امکان دسترسی به آنها را ندارد.5 وحی چارچوب، قالب و ساختار تفکری را که به حقیقت منتهی می‌شود، پایه‌ریزی می‌کند و معیار دقیق شناخت حقیقت را در اختیار انسان قرار می‌دهد. (حدید/ 25) 
پنجم اینکه، علاوه بر چندوجهي بودن شناخت، مرحله‏اي و مدرّج بودن منابع شناخت نيز نقش حساسي را ايفا مي‏كند. مبدأ حركت معرفت از حس و تجربه است كه در مرحله بالاتر به وسیله عقل و برهان تكميل مي‏شود و در سير صعودي خود به يقين شهودي مي‏رسد و در نهايت، تمامي مراحل پيشين بايد به محك وحي سنجش شود. زبان فلاسفه، زبان عرفا و فقها در صورتي كه با زبان وحي تطبيق داشته باشد، حجت است.6 ازاين‏رو، مشروعيت همه چيز به وحي معطوف است و این دو گزاره فوق اساس تفاوت معرفت‌شناختی انقلاب اسلامی را با مکاتب الحادی و پوزیتیویستی که مبنای علوم و فناوری در غرب هستند، تشکیل می‌دهد.
 ششم اینکه، اگر معرفت با تزكيه پيوند نخورد، معرفت حقيقي حاصل نمي‏شود؛ زيرا همه معارف، حتي علم توحيد كه بالاترين علم است، اگر همراه تهذيب نباشد، طريقت براي حقيقت نمي‏شود.7 بلکه حجاب حقیقتند.8  در واقع، نورى که مى‌تواند هدف و سرمنزل و راه را نشان دهد ناشى از تقوا و پرهیزکارى است.9
هفتم اینکه، علم به دو دسته حصولی و حضوری تقسیم می‌شود.10 پس کشف شهود و داده‌هایی که ناشی از سیر و سلوک عرفانی هستند اگر چه برای دیگران قابل دسترسی نیست، ولی علم محسوب می‌شوند.
هشتم اینکه، فلسفۀ اسلامى فقه اکبر است؛ پایۀ دین است؛ مبناى همۀ معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان است.11 از این جهت انقلاب اسلامی راه خود را از مکاتبی که به فلسفه اعتقادی ندارند و آن را نفی می‌کنند، جدا کرده است.
نهم اینکه، علوم تجربی برای دستیابی به فناوری همانگونه که امروز مورد استفاده است، یکی از مهم‌ترین منابع دانش به ویژه برای اقتصاد دانش‌پایه است.12 به این ترتیب انقلاب اسلامی مسیری متفاوت از کسانی که ادله را فقط در ادله عقلی و قیاسی خلاصه می‌کنند و برای علوم تجربی ارزشی قائل نیستند، انتخاب کرده است. 
با این نگاه مفهوم علم در مکتب انقلاب اسلامی و مستند به اصل 168 قانون اساسی کاملاً از الگوهای تک‌ساحتی امروز، متفاوت می‌شود. اگر قرار است دانش زیربنای جامعه و اقتصاد شود، در وهله اول باید تعریف دقیق آن را روشن کرد و سپس سهم و جایگاه هر یک از ابزار و منابع معرفت را در آن مشخص کرد. به ویژه اینکه در نگرش هستی‌شناسانه قائل به این امر شدیم که ابعاد مادی و معنوی هستی در یکدیگر کاملاً متأثر هستند. پس نمی‌توان نسبت به علل غیر مادی امور که در همه ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار هستند، بی‌تفاوت بود و انتظار نتیجه دادن الگوی انقلاب اسلامی را داشت و اساساً در اسلامی نامیدن آن باید تردید کرد.
ماده 1 «قانون تشکیل وزارت علوم تحقیقات و فناوری» مصوب 17/1/1379 مجلس شورای اسلامی، یکی از اهداف این وزارتخانه را تعميق و گسترش علوم، معارف، ارزش‌هاي انساني و اسلامي و اعتلاي ميراث علمي تمدن ايراني و اسلامي دانسته است و به همین منظور در تشکیل مؤسسات علمی توجه به حکمت و فلسفه اسلامی موضوعیت پیدا می‌کند. برای نمونه شورای عالی انقلاب فرهنگی در تأسیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ماده 5 اساسنامه آن «دفاع علمي از حكمت و معرفت ديني و فرهنگ و انديشۀ اسلامي» را یکی از علل تأسیس آن بیان می‌دارد که نشان‌دهنده موضع معرفت‌شناسانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در جایگاه یکی از مراجع علمی انقلاب اسلامی است. در جدول پیش‌رو مبانی معرفت‌شناسی انقلاب اسلامی به اختصار احصا شده است.
پی‌نوشت‌ها:
1ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 21، ص 222.
2ـ بیانات امام خامنه‌ای در سالروز بعثت پیامبر(ص)،  29/4/1388.
3‌ـ بيانات امام خامنه‌ای در ديدار با اساتيد دانشگاه‌ها، 26/9/1383.
4ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 11، ص 382.
5‌ـ همان، ج 19، ص 225.
6‌ـ امام خميني، تفسير سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، 1375، ص 176.
7ـ همان، ص 145.
8‌ـ همان، ص 144.
9‌ـ بیانات امام خامنه‌ای در نماز جمعه تهران، 10/1/1369.
10‌ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 1، ص 174ـ 168.
11‌ـ بیانات امام خامنه‌ای در دیدار گروهى از فضلاى حوزۀ علمیۀ قم، 29/10/1389. 
12ـ بيانات امام خامنه‌ای در ديدار با اساتيد دانشگاه‌ها، 26/9/1383.



دکتر حجت‌الله عبدالملکی می‌گوید: اقتصاد مقاومتی یک نظریه جهانی است. اقتصادی مقاومتی دانسته می‌شود که با وجود همه موانع، مشکلات، تهدیدات و دشمنی‌ها به اهدافش برسد. از‌این‌رو در جمهوری اسلامی ایران نیز لازم است ساختار و سازوکارهای اقتصادی به نحوی اصلاح و تنظیم شود که با وجود همه مشکلات داخلی و خارجی، از جمله شوک‌های نفتی، تحریم، بحران‌های اقتصادی خارجی، بلایای طبیعی و... اهداف اقتصادی انقلاب اسلامی از طریق اقتصاد مقاومتی به دست آید. 


بررسی اندیشه سیاسی شیخ‌مرتضی انصاری‌ - 2

 فتح الله پریشان/ عصر و زمانه قاجاری از مهم‌ترین و در عین حال حساس‌ترین دوران‌ تاریخ ایران است و بی‌شک اندیشمندان و متفکران این دوره نقش اساسی در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه آن روز داشته‌اند. یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های مذهبی دوره قاجار و به ویژه دوره ناصری شیخ‌مرتضی انصاری بوده است. اختصاص القابی چون؛ افضل‌المحققین، اتقن‌المتقدمین و المتأخرین و شیخ‌اعظم به شیخ‌انصاری مجازی نبوده و حکایت از حقیقتی دارد که در پرتو آن شیخ را از دیگر عالمان هم‌عصر خود تمایز و برتری بخشیده است و او را به عنوان تنها مرجع شیعیان جهان ارتقا داده است. شناخت سیره عملی و سیاسی شیخ‌انصاری از این نظر که دارای کلامی نافذ و مشی تأثیرگذار در جامعه آن روز بوده و در زمره سازندگان هویت اسلامی و ایرانی می‌باشد، مهم است. در بعد اندیشه سیاسی با توجه به اینکه برخی او را مخالف ولایت فقیه نامیده‌اند، تاباندن نور روشنایی بر زوایای اندیشه سیاسی وی در سلسله مقالات پیش رو می‌تواند از نوع تفکر سیاسی او به ویژه در باب ولایت فقیه ابهام‌زدایی کرده و تجربه گرانسنگی را برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد. 
دو ویژگی عمده در شیخ‌انصاری جمع است؛ اصل و نسب گرامی که به جابربن‌عبدالله انصاری، از صحابه رسول خدا(ص) می‌رسد و جایگاه علمی و فقهی وی که مرجعیت عامه بعد از صاحب جواهر را برای شیخ‌انصاری رقم زده سبب شده وی را خاتم‌الفقها و المجتهدین لقب دهند. او از کسانی است که در دقت و عمق نظر، بسیار کم‌نظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد؛ در فقه و اصول ابتکاراتی دارد که بی‌سابقه است. دو کتاب معروف او رسائل و مکاسب، هنوز هم از کتب درسی طلاب است. تألیفات وی از دقت و امعان‌نظر و یافته‌های جدید برخوردارند، به گونه‌ای که وی در هر بحثی که وارد می‌شود به مطالب کوچک و بزرگ آن می‌پردازد. شیخ‌انصاری پس از محقق و علامه حلی و شهید اول، تنها کسی است که کتاب‌هایش از طرف علمای بعد از خودش مرتب حاشیه خورده است.1 برخی از اندیشمندان معتقدند دوره شیخ‌انصاری در اجتهاد را می‌توان نقطه عطف دو دوره پیش و پس از وی دانست. شیوه و روش وی در تحقیقات فقهی و اصولی ابتکاری و بدیع است. از شيخ‌مرتضي انصاري، کتاب‌ها و رسائل متعددي(بیش از 30 اثر) بر جاي مانده که از ميان آنها مي‌توان آثار زير را برشمرد: 1ـ کتاب رسائل (در علم اصول فقه) معروف به فرائدالاصول، 2ـ کتاب المکاسب (درباره مسائل کسب و تجارت)، 3ـ کتاب الصلاة، 4ـ کتاب الطهاره، 5ـ رساله‌اي در تقيه، 6ـ رساله‌اي در رضاع. ۷ـ رساله‌اي در مواسعه و مضايقه، ۸ـ رساله‌اي در عدالت، ۹ـ رساله‌اي در مصاهره، ۱۰ـ رساله‌اي در مالک اقرار، ۱۱ـ رساله‌اي در تبيين قاعده لاضرر و لاضرار، ۱۲ـ رساله‌اي در خمس، ۱۳ـ رساله‌اي در زکات، ۱۴ـ رساله‌اي در خلالي صلوة، ۱۵ـ رساله‌اي در ارث، ۱۶ـ رساله‌اي در تيمم، ۱۷ـ رساله‌اي در قاعده تسامح ۱۸ـ رساله‌اي در باب حجيت اخبار، ۱۹ـ رساله‌اي در قرعه، ۲۰ـ رساله‌اي در متعه، ۲۱ـ رساله‌اي در تقليد، ۲۲ـ رساله‌اي در قطع و جزم، ۲۳ـ رساله‌اي در ظن ۲۴ـ رساله‌اي در اصالة البرائه، ۲۵ـ رساله‌اي در مناسک حج، ۲۶ـ حاشيه‌اي بر مبحث استصحاب، ۲۷ـ حاشيه‌اي برنجاة العباد (رساله عمليه)، ۲۸ـ کتابي در علم رجال (که از وجيزه علامه مجلسي بزرگ‌تر است)، ۲۹ـ تأليفي در اصول الفقه، ۳۰ـ حواشي بر عوائد نراقي، ۳۱ـ حاشيه‌اي بر بغية الطالب، ۳۲ـ اثبات التسامح في ادلة السنن، ۳۳ـ التعادل و انتراجيح، ۳۴ـ رساله‌اي در تقضيه، ۳۵ـ رساله‌اي در التيمم الاستدلالي، ۳۶ـ رساله‌اي در خمس.2
بي‌شک فطانت، دقت و ابتکارهاي شيخ، مرهون پارسايي، مراقبت و پاکي نفس او بود. نور کلمات و آثار او که از نور الهي پرتو مي‌گرفت تا قرن‌ها خواهد پاييد و صدها مجتهد و فقيه نام‌آور را از سرچشمه زلال علوم و دانش اهل بیت(علیهم‌السلام) سیراب خواهد کرد. با توجه به جایگاه ویژه و برجسته شیخ‌انصاری در میان علمای شیعه و بر اساس اینکه امروز بدنه اصلی حوزه‌های علمیه از مکتب فکری و فقهی ایشان بهره می‌برد، بدیهی است که تبیین آرای فقهی شیخ و بررسی اندیشه سیاسی وی، بسیار دارای اهمیت می‌باشد. عبارات و اظهارات شیخ‌انصاری ماهیتی ابتکاری و هویتی زنده و سازنده دارد و همچنان مورد رجوع جامعه علمی، علما، فضلا و طلاب است.
رويکرد او به تواناسازي دستگاه استنباط و منطق اجتهاد علم اصول سبب مي‌شود وی مباحث اصول عمليه را به سبک نويني سامان دهد، تا همه روابط فردي و اجتماعي انسان صبغه شرعي پيدا کرده و در قلمرو اجتهاد فقيه بگنجد. او خود نيز، روابط و تعاملات مسلمانان را در کتاب مکاسب مطرح مي‌کند. در بخش مکاسب محرمه، جايگاه تکليفي مؤمن را در حکومت جائر و چگونگي برخورد او را با ظالمان و عمال آنان و برخورد مالي او را با حکومت، روشن مي‌کند و هيچ مسئله‌ مورد ابتلاي آن روز را فرو نمي‌گذارد.3
 منابع: 
1ـ دکتر مرتضی تفرشی، «اندیشه سیاسی شیخ‌مرتضی انصاری»، ۹بهمن ۹۴؛ 
2ـ محسن مهاجرنيا، انديشه سياسي شيخ‌مرتضي انصاري، ص24.
3ـ علي‌اکبر عليخاني، انديشه سياسي متفکران مسلمان؛ ج8، چ1، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، 1390، ص230.

فراز و فرود لاهوتی‌ـ 4


 شهاب زمانی/ ماجرای سپردن مسئولیت کمیته‌های انقلاب به آقای لاهوتی با درایت شهید مطهری به خیر گذشت، ولی وقتی چند ماه بعد سپاه پاسداران تأسیس شد و امام در 25 شهریور 58 حکم نمایندگی خود در سپاه را برای شیخ‌حسن لاهوتی نوشتند، شهید مطهری به دست گروهک فرقان ترور شده بودند و برخی انقلابیون مطرح هم چندان نظر بدی نسبت به وی نداشتند. با رسیدن لاهوتی به نمایندگی امام در سپاه (و به نوعی سرپرستی سپاه) منافقین و برخی همفکران آنها با تمام توان او را دوره کردند و علاوه بر تریبون کردن او در مجامع عمومی برای فحاشی به بزرگان انقلاب و عملکرد نظام، سطح سوء‌استفاده خود را به مسائل حادتری هم کشاندند. یکی از موارد بسیار حیاتی در این قضیه (که اثرات فاجعه‌آمیز آن در زمان ورود منافقین به مرحله جنگ مسلحانه آشکار شد)، رسیدن انبوهی اسلحه به دست منافقین از همین کانال بود.
آقای علی‌محمد بشارتی(مسئول اطلاعات وقت سپاه) به یک نمونه از این موارد چنین اشاره کرده است: «در سفر کرمانشاه، پسر آقای لاهوتی‌ـ وحید‌ـ هم همراه ما بود، اما هیچ مسئولیتی نداشت. او با منافقین در ارتباط بود و با تحت تأثیر قرار دادن پدرش، تعداد زیادی از سلاح‌های جمع‌آوری شده، خصوصاً کلت‌ها را از او گرفته و برده بود. من خیلی دیر از این قضیه مطلع شدم. آقای فرزین به من گفت که آقا وحید سلاح‌ها را جعبه کرده و برده است. با شنیدن این خبر خیلی عصبانی شدم، اما رعایت حال آقای لاهوتی را کردم و به ایشان چیزی نگفتم. با این حال تصمیم گرفتم قضیه را با امام خمینی(ره) در میان بگذارم... فردای آن روز به قم رفتیم تا گزارش‌ها را خدمت امام خمینی(ره) عرض کنیم. امام خمینی(ره) احوال آقای لاهوتی را پرسید. من فرصت ندادم و گفتم آقای لاهوتی همین است. آدم بسیار عاطفی است و خیلی از صحبت‌هایی که می‌کنند دلپذیر و دلنشین است، اما به لحاظ سیاسی آسیب‌پذیر است و همه و از جمله منافقین او را می‌خواهند جذب کنند. امام خمینی(ره) که معمولاً خیلی کم سؤال می‌کردند، یک سؤال دیگر هم راجع به روابط آقای لاهوتی و مجاهدین پرسیدند و من پاسخ دادم که ایشان مانند ما در زندان بوده و در آنجا با اکثر آنها آشنا شده است؛ اما آشنایی و رفاقت یک چیز است و هواداری از آنها چیز دیگر و موضوعی ثانوی است؛ ایشان هواداری هم می‌کنند.»1 به گفته آقای بشارتی رفتارهای لاهوتی و گزارش‌های مکرر نهادهای امنیتی مثل سپاه در نهایت سبب شد که حضرت امام پس از مدتی (در همان سال 58) او را از سمتش کنار گذاشته و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را جایگزین او کنند.2
نفوذ و انحراف تا لحظه مرگ نه تنها گریبان شیخ لاهوتی را رها نکرد؛ بلکه امروز نیز فرزندان و عروس‌های وی، یعنی دختران آقای هاشمی‌رفسنجانی با تردید، ابهام و اتهام هر از گاهی به بررسی تاریخ مرگ لاهوتی، صرفاً به استناد نوشته‌های بابا می‌نشینند که به بیان سیدحمید روحانی پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی اساساً نقدهای جدی به سبک خاطره‌نویسی مرحوم آقای هاشمی وارد است. سیدحمید روحانی چندی پیش در مجله 15 خرداد خاطرات هاشمی درباره مرگ لاهوتی را نقد کرد و نوشت: آیا این شیوه خاطره گفتن با راستی و درستی و یکرنگی با مردم نزدیک‌تر است، یا سربسته و دربسته گذاشتن و حتی بازگو نکردن اینکه چرا لاهوتی به امام و مردم انتقاد داشت؟!... جناب هاشمی در این خاطرات نه ‌تنها دیدگاه سیاسی و نامردمی لاهوتی را سانسور می‌کند، حتی از آوردن این واقعیت که فرزند او (وحید) عضو منافقین بوده و خودکشی کرده است نیز خودداری می‌ورزد! از هر شخصی که در خاطرات او نامی به میان آمده در زیرنویس، پیشینه و کارکرد او آورده شده است، جز وحید که هیچ‌گونه اشاره‌ای به پیشینه او نشده است.۳
پی‌نوشت‌ها:
1ـ عبور از شط شب، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات 235 تا 237.
2ـ همان، صفحه 237.
3ـ سیدحمید روحانی، مجله 15 خرداد، به نقل از سایت مشرق، «تبیینی بر نقش نفوذ در شخصیت حسن لاهوتی»، کد خبر 611950 ، تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۵.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ 6

 حسین میرچراغ‌خانی/ لازمۀ‌‌‌‌ تبیین و شناخت یک جریان، آگاهی از مبانی، اصول و عقبۀ فکری آن است. جریان عقلانیت اسلامی نیز از مبانی و اصولی تبعیت می‌کند که آن را از جریان‌های دیگر متمایز کرده است. در این مطلب و چند شماره آینده بیشتر با مبانی و وجوه متمایزکننده جریان عقلانیت اسلامی آشنا خواهیم شد. 

مبانی اندیشه‌ای
مبانی جریان عقلانیت شامل مبانی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و... می‌شود که در این مختصر، تنها به توصیف کوتاهی از جهان‌بینی بر اساس دیدگاه شهید مطهری که از برجسته‌ترین اندیشوران جریان عقلانیت است، بسنده می‌شود. ایشان می‌گوید: «جهان‏بینی توحیدی، یعنی درك اینكه جهان از یك مشیّت حكیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر و جود و رحمت و رسانیدن موجودات به كمالات شایستۀ آنها استوار است. جهان‏بینی توحیدی، یعنی جهان «یك‌قطبی» و «تك‏محوری» است. جهان‏بینی توحیدی، یعنی جهان ماهیت «از اویی» (إِنَّا لله) و «به سوی اویی» (إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ‏) دارد... جهان‏بینی توحیدی، به حیات و زندگی معنا و روح و هدف می‏دهد؛ زیرا انسان را در مسیری از كمال قرار می‏دهد كه در هیچ حد معینی متوقف نمی‏شود و همیشه رو به پیش است... . جهان‏بینی توحیدی تنها جهان‏بینی‏ای است كه در آن، تعهد و مسئولیت افراد در برابر یكدیگر مفهوم و معنا پیدا می‏كند؛ همچنان كه تنها جهان‏بینی‏ای است كه آدمی را از سقوط در درّۀ هولناك پوچی‏گرایی و هیچی‏ستایی نجات می‏دهد.»1

اصول حاکم بر  جریان عقلانیت اسلامی
فعالیت‌های جریان فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی، تحت تأثیر اصولی است که بر این جریان حاکمند. این اصول، هر یک به نوعی این جریان را از دیگر جریان‌ها متمایز می‌کنند. جریان عقلانیت اسلامی نیز همچون دیگر جریان‌های اسلامی، خود را در تداوم اسلام ناب محمدی(ص) می‌داند و مدعی است که اصول حاکم بر این جریان، برگرفته از جهان‌بینی اسلام است.2
اصول حاکم بر فعالیت‌های جریان عقلانیت اسلامی شامل اصول دین، اعتقاد به خاتمیت پیامبر(ص)، رابطه بین قرآن و عترت، اعتقاد به جانشینی دوازده امام، اعتقاد به مهدویت، اعتقاد به ولایت فقیه، اصول‌گرایی، مردم‌سالاری، شایسته‌سالاری و... می‌شود که در ادامه برخی از آنها تبیین می‌شود. 

اعتقاد به ولایت فقیه
اعتقاد به ولایت مطلقۀ فقیه، یکی از اصول جریان عقلانیت اسلامی است. از دیدگاه این جریان، حکومت مشروع، حکومتی است که در عصر غیبت، ولی‌فقیه در رأس آن قرار گرفته باشد. ولایت فقیه، تالی‌ تلو ولایت پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) است. حضرت امام(ره) در‌این‌باره می‌فرمایند: «اگر چنانچه فقیه در كار نباشد، ولایت فقیه در كار نباشد، طاغوت است... . رئیس‌جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر‌ مشروع است. وقتی غیر ‌مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزۀ او، وارد شدن در حوزۀ طاغوت است. طاغوت، وقتی از بین می‏رود كه به امر خدای تبارك و تعالی یك كسی نصب بشود.»3
جریان عقلانیت اسلامی معتقد است ولایت مطلقۀ فقیه در طول ولایت خدا و رسول خداست. ولایت فقیه منصبی الهی است و مشروعیتش از طرف خداست.4
در فقه اسلامی، ولایت فقیه اصلی پذیرفته‌شده است؛ اما در میزان اختیارات ولی‌فقیه اختلافاتی وجود دارد. عده‌ای ولایت فقیه را محدود به ولایت بر امور حسبه، قضا، دیوانگان و سفیهان می‌دانند؛ اما جریان عقلانیت اسلامی، ولایت فقیه را مقید به امور فوق نمی‌داند. به اعتقاد جریان عقلانیت اسلامی، تمام اختیاراتی که پیامبر و امامان معصوم در رهبری امت داشته‌اند، برای ولی‌فقیه محفوظ است.5 بنابراین، ولایت مطلقۀ فقیه، در حوزۀ مسائل اجتماعی، سیاسی و حکومتی معنا پیدا می‌کند و نقش ولی‌فقیه در برقراری عدالت، امنیت، احقاق حق، حفظ حدود و امثال این وظایف، به‌خوبی روشن است.6

اصول‌گرایی
اصول‌گرایی در اینجا، صرف یک اصطلاح سیاسی یا در برابر اصلاح‌طلبی نیست؛ بلکه به معنای التزام و پایبندی به اصول و باورهای دینی است. در دورۀ معاصر، حضرت امام(ره) با پایبندی به اصول و باورهای دینی توانست تحولی بزرگ را پدید آورد که در آن، اسلام و دین محور قرار گرفتند. جریان عقلانیت اسلامی همواره خود را پایبند به اصولی می‌داند که با تغییر شخصیت‌ها، خصوصاً رهبران جریان، هیچ‌گاه اصول جریان تغییر نمی‌کند.7
اعتقاد و عمل به هر آنچه از دیدگاه جریان، «اصل» نامیده می‌شود، به معنای اصول‌گرایی است. با توجه به اینکه انقلاب اسلامی ایران، ثمرۀ رهبری حضرت امام خمینی و جریان عقلانیت است، اصول انقلاب نیز برگرفته از اصول و دیدگاه‌های جریان عقلانیت اسلامی است؛ از این رو، رهبر انقلاب اسلامی اصول انقلاب را همان اصول اسلام می‌داند. هیچ عاملی نمی‌تواند مانع اصول‌گرایی جریان عقلانیت اسلامی شود و پایبندی به اصول را تحت‌الشعاع قرار دهد. مسائل بین‌المللی و کسانی که با نام عقلانیت و روشنفکری سعی در نادیده گرفتن اصول انقلاب دارند، مورد خطاب رهبر معظم انقلاب واقع شده است، ایشان در این باره می‌فرمایند: «بعضی‌ها با نام عقلانیت، با نام اعتدال، با نام پرهیز از جنجال و دردسر بین‏المللی می‏خواهند از مبانی انقلاب و اصول‏ انقلاب‏ كم بگذارند! این نمی‏شود. این نشانۀ بی‏صبری و نشانۀ خسته شدن است.»8
بنابراین، آنچه روشن است، تغییرناپذیری اصول در جریان عقلانیت اسلامی و پافشاری این جریان بر اصول است.9 البته به این نکته باید توجه‌ داشت که تغییرناپذیری اصول به این معنا نیست که کسی انتقاد نکند؛ موضوع این است که اصول اندیشه‌ای یک جریان، ارکان آن جریان به شمار می‌آیند و هر کسی نمی‌تواند اصول را زیر سؤال ببرد؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «انتقاد باید در چهارچوب اصول باشد. اصول‏ انقلاب‏ هم مشخص است كه چیست. اصول‏ انقلاب،‏ امور سلیقه‏ای نیست كه هر کس از یك گوشه‏ای در بیاید، سنگ اصول را به سینه بزند؛ بعد كه سراغ این اصول می‏رویم، می‏بینیم بیگانه از انقلاب است. اصول‏ انقلاب‏، اسلام است؛ قانون اساسی است؛ رهنمودهای امام است؛ وصیت‏نامۀ امام است؛ سیاست‌های كلی نظام است كه در قانون اساسی معین شده است كه این سیاست‌های كلی بایست تدوین بشود. در این چهارچوب، اختلاف‌نظر، اختلاف مَمشا، اختلاف سلیقه، عیب نیست كه حسن است؛ مضرّ نیست كه مفید و نافع است.»10
پی‌نوشت‌ها:
1ـ مرتضی مطهری، مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهری، ج 2، تهران، صدرا، 1369، ص 84ـ 83.
2ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، همان، بیانات امام خامنه‌ای در چهل‏ودومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورك، 1366.
3ـ سیدروح‌الله موسوی‌خمینی، صحیفۀ امام، همان، 1378، ج ‏10، ص 221.
4ـ همان، ص 308.
5ـ سیدروح‌الله موسوی‌خمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1421 ق، ص 654.
6ـ محمد ملک‌زاده، مبانی دینی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، 
ص 131.
7ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، همان، بیانات امام خامنه‌ای در مراسم بیعت جمع كثیری از دانشجویان و دانشگاهیان، 1368.
8ـ همان، بیانات امام خامنه‌ای در دیدار رؤسای سه قوه و مسئولان و مدیران بخش‌های مختلف نظام، 1387.
9ـ همان، بیانات امام خامنه‌ای در اجتماع بزرگ زائران حرم امام خمینی، 1381. 
10ـ همان، بیانات امام خامنه‌ای در خطبه‏های نماز جمعۀ تهران، 1388.




نامگذاری‌های اقتصادی بر ده، دوازده سال اخیر از سوی رهبر معظم انقلاب افزون بر نیاز و اولویت کشور و راهبردنویسی برای مسیر آینده انقلاب و نظام، نشان از تمرکز توجهات دشمنان انقلاب به این نقطه برای آسیب‌رسانی به جمهوری اسلامی ایران است؛ زیرا مبنای تحلیل دشمنان بر این موضوع استوار شده که اقتصاد و معیشت جامعه ایرانی نقطه آسیب‌پذیر و پاشنه آشیل جمهوری اسلامی ایران است. مبتنی بر این طراحی، رهبری علاج را در اقتصاد مقاومتی و مقاوم‌سازی پایه‌های اقتصاد کشور در برابر تکانه‌هایی چون تحریم و تهدید دشمن، نوسانات ارزی و بلایای طبیعی دانسته و مسئولان و مردم را برای حرکت به این سمت تشویق کرده و می‌کنند. 
مطالعه در زندگی و رفتار اجتماعی و اقتصادی برخی مردم و کشورهای جهان نشان می‌دهد که این شیوه در فرایند توسعه آنها ولو به نام‌های دیگر به کار برده شده است. کتاب «اقتصاد مقاومتی در کشورهای پیشرفته با تأکید بر تولید ملی» که به کوشش حانیه‌سادات مؤمنی تألیف و با مقدمه دکتر حجت‌الله عبدالملکی برای بار دوم در سال جاری چاپ شده و با تلاش انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) به بازار نشر عرضه شده، تلاش می‌کند ما را با الگوهای عملی برخی کشورهای پیشرفته در این مسیر آشنا کند. 
در مقدمه این مجموعه نوشته شده است: هر اقتصادی با هر پایه ایدئولوژیک و در هر چارچوب فکری، فلسفی و اجتماعی، دارای اهدافی می‌باشد و البته در مسیر تحقق آنها دشواری‌ها، تهدیدها و موانعی نیز وجود دارد. طبیعی است که سردمداران هر جامعه‌‌ای تلاش می‌کنند نظام اقتصادی خود را به نحوی سامان دهند که با وجود همه این دشواری‌‌های محتمل، اهداف اقتصادشان محقق شود و این یعنی ایجاد اقتصاد مقاومتی. بنابراین بررسی و دقت در تجربیات اقتصادی مثبت دیگر کشورها می‌تواند درس‌‌ها و عبرت‌‌هایی برای ما به همراه داشته باشد. از این رو، اثر حاضر، تجربیات کشورهای دیگر در مقاوم‌‌سازی اقتصادشان، به ویژه در موضوع تولید ملی را بررسی می‌کند. در این کتاب سیاست‌ها و برنامه‌‌های اقتصادی 10 کشور پیشرفته جهان برای تقویت تولید ملی مورد مطالعه قرار گرفته است. کشورهای انتخاب شده عبارتند از: انگلیس، آلمان، فرانسه، روسیه، آمریکا، چین، ژاپن، کره‌ جنوبی، استرالیا و هند.