محمد صرفی/ حدود 2500 سال پیش فرماندهای نظامی در چین باستان، تجارب و تفکرات نظامی خود را روی ورقهای نازک چوب به رشته تحریر درآورد و کتاب خود را «شیوههای جنگی» یا «روشهای بهکارگیری نیروها» نامید. «سان تزو» به شکلی عجیب و افسانهوار، پس از فتوحات بزرگ، به طور خودخواسته ناپدید شد؛ اما کتاب وی، او را به یکی از مشهورترین چهرههای تاریخ مبدل کرد. کتاب از چنان قوتی برخوردار بود که فرمانروایان چینی 13 قرن آن را به صورت محرمانه و نسل به نسل حفظ کردند تا آنکه سرانجام ژاپنیها موفق شدند در قرن هشتم میلادی نسخهای از آن را به کشور خود منتقل کنند. 300 سال پیش کتاب به زبان فرانسه ترجمه شد و با نام «هنر جنگ» در اروپا مورد بهرهبرداری قرار گرفت. این کتاب اکنون نه تنها در آکادمیهای نظامی، بلکه در شرکتهای تجاری و در بازاریابیها نیز مطالعه و تدریس شده و از آموزههای عمیق آن بهرهبرداری میشود.
کمتر از یک سال پیش «ریچارد نفیو» مشهور به معمار تحریمهای ایران که اینک مشغول تحقیق و پژوهش در دانشگاه کلمبیاست، کتابی منتشر کرد که تنها در نام به کتاب سان تزو شباهت نداشت، بلکه محتوای آن نیز از برخی جهات با کتاب تزو قابل مقایسه بود. تزو در «هنر جنگ» که در قالب گفتوگوهایی میان چند فرمانده و افسر به نگارش درآمده، جنگ و پیروزی بر دشمن را صرفاً عملی نظامی نمیداند؛ بلکه معتقد است عوامل متعددی در سرنوشت یک جنگ دخیل هستند که بسیاری از آنها ذاتاً نظامی نیستند. نفیو نیز در «هنر تحریمها» تحریم را پروژهای فراتر از مباحث اقتصادی صرف، معرفی میکند و معتقد است، عوامل متعدد و گوناگونی از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، رسانه و... دست به دست یکدیگر میدهند و در فرآیندی پیچیده، به برنامهای تحت عنوان تحریم میانجامند. از نظر نفیو این پروژه چنان ظریف، حساس و دقیق است که او آن را «هنر تحریم» مینامد.
تزو در کتاب خود به موضوع عملیات روانی و فریب حریف اهمیت بسیاری میدهد و معتقد است اساس جنگ بر فریب است و بزرگترین پیروزی نیز آن است که بدون جنگ به دست آید. این آموزه، یعنی پیروزی بدون جنگ (Winning Without Fighting) با وجود آنکه 2500 سال پیش مطرح شده، اما امروز چه در حوزه نظریهپردازی و چه در روابط بینالملل، سیاستی مدرن محسوب شده و از سوی برخی قدرتها اعمال میشود. فلسفه طرحی که اینک از سوی واشنگتن علیه جمهوری اسلامی ایران در حال اجراست، ریشه در این آموزه خاور دور دارد؛ «جنگ اقتصادی به علاوه جنگ روانی برای پیروزی بدون شلیک حتی یک گلوله!»
همانطور که نفیو در یکی از مصاحبههای خود اعتراف میکند، هدف اصلی تحریمها مردم ایران هستند، چرا که آمریکاییها به خوبی میدانند مردم، پایه و اساس نظام ایران مبتنی بر مردمسالاری دینی را تشکیل میدهند، جنگ روانی آنها نیز ذهن و باور مردم را نشانه رفته است.
به روزرسانی
یک نسخه قدیمی
جنگ روانی و اقتصادی آمریکا علیه ملت ایران مربوط به دیروز و امروز نیست؛ بلکه سابقهای دستکم به درازای عمر جمهوری اسلامی ایران دارد. آنچه وضعیت امروز را از سالهای پیشین متفاوت میکند را شاید بتوان در سه نکته خلاصه کرد:
1- آمریکاییها از شکستهای پیشین خود درسهایی آموختهاند و نسخه جدید جنگی آنها به روزتر به نظر میرسد. در گذشته تحریم اقتصادی و جنگ روانی به صورت عملیاتهایی جداگانه انجام میشدند که همپوشانی چندانی میان آنها دیده نمیشد، اما امروز به نظر میرسد این دو جنگ به صورت ترکیبی و کاملاً هماهنگ با هم در حال پیگیری هستند و یکدیگر را تقویت کرده و پژواک میدهند.
2- تغییرات به وجود آمده در ارتباطات جهانی و گسترش اینترنت و به دنبال آن شبکههای اجتماعی و در نهایت ظهور گوشیهای هوشمند، توان آمریکا را برای شدتبخشی و گسترش دامنه عملیات روانی علیه کشورها و نیروهای متخاصم خود، به شکلی تصاعدی چندین و چند برابر کرده است که با دوران جنگ سرد و جنگ رسانهای و تبلیغاتی علیه بلوک شرق، از لحاظ کمیت و کیفیت به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
3- دنیای تجارت نیز نسبت به چند دهه پیش کاملاً متفاوت شده و این تغییرات بهگونهای بوده که دست آمریکا را برای تشدید فشارهای اقتصادی بازتر کرده است. تحریمهای گسترده مالی که بر پایه سلطه دلار به عنوان ارز برتر فعلی جهان اعمال میشود، نخستین بار علیه ایران استفاده شد.
مختصات جنگ رسانهای اخیر چیست؟
«دشمنت را بشناس»؛ این جمله یکی از کلیدیترین آموزههای سان تزو است. تزو میگوید، چنانچه سازوکار تفکر و عملیات دشمن را به خوبی بشناسیم، بیش از نیمی از راه مقابله را طی کردهایم. دشمن در جنگ روانی و رسانهای علیه ملت ایران اگر چه از هر ابزاری که در دسترس داشته باشد بهره میگیرد؛ اما به دلایل مختلف «جنگ، اینترنت پایه» است. تنوع، جذابیت و قابلیتهای بسیار و گوناگون اینترنت آن را به ابزار اصلی این جنگ تبدیل کرده است. این ابزار نسبت به اغلب ابزارهای دیگر عملیات روانی، هزینهای فوقالعاده اندک دارد و مخاطبان بیشتری را درگیر میکند. وجود رقمی بین 40 تا 50 میلیون گوشی هوشمند، هر فرد ایرانی را به یک هدف سهلالوصول و کاملاً در دسترس در جنگ روانی تبدیل کرده است. برای فهم بهتر این موضوع کافی است در ذهن خود اطرافیانتان را مرور کنید؛ چند نفر از آنها گوشی هوشمند ندارند؟!
دنیای شبکهای امروز که بر پایه فناوری اطلاعات شکل گرفته تحت سلطۀ پنج بنگاه عظیم است: اپل، آلفابت (مالک گوگل)، آمازون، مایکروسافت و فیسبوک. چهار شرکت آنها (اپل، آلفابت، آمازون و مایکروسافت) ارزشمندترین شرکتهای جهان هستند. ارزشگذاری این شرکتها افتوخیز دارد، اما در سالهای اخیر گاهی فیسبوک هم رتبۀ پنجم را به خود اختصاص داده است.
«جان ناتن» در نشریه پراسپکت درباره سازوکار عملکرد و بده بستان در این فضا مینویسد: «دنیای مجازی امروزی دیگر نه آرمانشهر کاربران، که آرمانشهر تبلیغکنندگان است. دیگر، مشتریان اصلی گوگل و فیسبوک کاربران بیشمارشان نیستند؛ بلکه همین تبلیغکنندگانی هستند که تشنۀ اطلاعات دقیق از سلایق و روحیات افرادند. کاربرانی که قرار بود شهروندان فعال دنیای مجازی باشند، به معتادان منفعل دستگاهها و آپها تبدیل شدهاند، کسانی که حاضرند کوچکترین اطلاعات شخصیشان را در ازای دریافت خدماتی که معتادش شدهاند، بفروشند.»
در جهانی که صاحبان شرکتهای تجاری اینچنین اطلاعات دقیق کاربران را رصد، تحلیل و از آن استفاده یا بهتر است بگوییم سوءاستفاده میکنند، بسیار سادهلوحانه است اگر گمان کنیم افسران اطلاعاتی در سیا، پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا به راحتی این فرصت طلایی را از دست میدهند. نباید فراموش کرد زادگاه اینترنت کجاست؛ ارتش آمریکا. آنچه – اعم از سختافزار و نرمافزار- در اختیار عموم قرار میگیرد اغلب نسخهای چند پله پایینتر از آن چیزی است که اکنون افسران نظامی و اطلاعاتی آمریکا به طور محرمانه در حال استفاده از آن هستند.
چندی پیش تارنمای آمريکايي «ترگوم شليشي» افشاگری تأملبرانگیزی کرد. سند منتشر شده این پایگاه از اجرايي شدن پروژهاي حکايت دارد که به موجب آن شبکههاي اجتماعي کاربران ايراني را براي ارزيابي تأثير تحريمهاي غرب بر حکومت و شناسايي نشانههايي از نارضايتيهاي مردم تحليل و بررسي ميکنند.
بنا بر اطلاعات ارائه شده، بنياد دفاع از دموکراسيها مجري اين پروژه است که از فناوري شبکههاي اجتماعي در سطح نظامي براي بررسي محتواي ارتباطات کاربران ايراني استفاده ميکند تا ببيند آيا تحريمهاي اقتصادي بر نارضايتي در طبقه متوسط و مرفه تا کارگري تأثيري دارد. اين پروژه از حدود هفت سال پیش شروع شده و دستاندرکاران آن با کمکهاي مالي رژيم صهيونيستي، آمريکا و تازهتر عربستان سعودي و امارات متحده عربي رقباي منطقهاي جمهوري اسلامي از گفتوگوهای خصوصي کاربران ايراني جاسوسي کردهاند.
اگر در دست هر ایرانی بالغی یک گوشی هوشمند نباشد، «فناوری شبکههای اجتماعی در سطح نظامی» به چه کار میآید؟ هیچکس نپرسید در اوج تحریمهای اقتصادی علیه مردم، چرا آمریکاییها ورود گوشیهای تلفن همراه به ایران را نه تنها ممنوع نکردند، بلکه با روشهایی خاص و غیرمحسوس تسهیل نیز کردند؟ «رزی آیفولد» در گاردین مینویسد: «تلفن همراه، وقتی فراگیر شد و همه را معتاد کرد، حدوداً زندگیِ همۀ انسانهای کرۀ خاکی را به قبل و بعد خودش تقسیم کرد، البته بهجز زندگی کودکان و نوجوانانی که اصلاً دوران ماقبل تلفنهای هوشمند را تجربه نکردهاند و نمیدانند زندگی بدون اینترنت چه معنایی میتواند
داشته باشد.»
اغتشاشات
دی ماه
اغتشاشات دی ماه سال گذشته نمونهای بسیار جالب و قابل توجه برای مطالعه دامنه و تأثیر جنگ روانی دشمن با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی است. در گزارش مفصلی که از تحلیل رسانههای غربی درباره آشوبهای آن زمان تهیه شد، یک نکته تقریباً در تمامی تحلیلها مشترک بود؛ باید دسترسی ایرانیها به اینترنت را تضمین و تسهیل کرد و اجازه نداد که تلگرام فیلتر شود. این شاهبیت اغلب راهکارهای تحلیلگران آمریکایی و صهیونیستی برای کمک به آشوبگران در ایران بود.
شبکههای اجتماعی از ویژگیهایی برخوردارند که آنها را به ابزاری محبوب برای کسانی که هدفشان بیثباتسازی است، تبدیل میکنند. بیثباتسازی میتواند از سطح یک شرکت تجاری آغاز شود و به یک حکومت نیز برسد. برخی از این ویژگیها و قابلیتها عبارتند از:
1ـ انواع و اقسام اخبار و پیامهای ضدونقیض با سرعتی عجیب منتشر میشوند و لازم نیست کسی مسئولیت پیامی را برعهده بگیرد.
2ـ تحقیقات نشان داده اخبار منفی و جعلی حداقل شش برابر سریعتر از حقایق در شبکههای اجتماعی منتشر شده و گسترش مییابند.
3ـ شبکههای اجتماعی همانطور که جای حقیقت و دروغ را عوض میکنند، میتوانند بهطور قابل باوری جای اکثریت و اقلیت را هم عوض کنند. اکثریت با تصور اقلیت بودن منزوی شده و در سکوت فرو میرود و هوچیگرهایی که تعداد اندکی هستند، فضا را به دست میگیرند و جولان میدهند.
4ـ شبکههای اجتماعی برخلاف ظاهر دیالوگمحورشان، ابزاری بسیار مؤثر در ایجاد دوقطبیها و تعصبهای کورکورانه هستند.
5ـ شبکههای اجتماعی رفتار افراد را به زیرکانهترین شکل ممکن تغییر میدهند و مردم متوجه نمیشوند که چگونه تحت جهتدهی هستند. هدف اولیۀ این جهتدهی که وابستهکردن بیشتر مردم است، دائم در حال افزایش است.
6ـ شبکههای اجتماعی برخلاف ظاهر دموکرات خود، محتوا را در ذهن مخاطب فرو میکنند. آنان با ابزار پیچیده خود برای هر دسته از مخاطبان، محتوای مناسب شرایط ذهن آنان را فراهم میکنند.
7ـ شبکههای اجتماعی و چشمهای همیشه بیدار و ناظر پشت آنها، شما را بهتر از نزدیکترین افراد به شما میشناسند؛ حتی بهتر و دقیقتر از خودتان!
افسانه آزادی
کشورهای غربی این افسانه را در سراسر جهان رواج دادهاند که اینترنت و فضای مجازی یعنی ارتباط بدون مرز و حصر. کسی نمیتواند آن را محدود و مهار کند و هر کس چنین افکاری در سر دارد، یک دیکتاتور ضد آزادی بیان و گردش اطلاعات است که از توهم امکان محدود کردن فضای مجازی رنج میبرد.
سه رخداد اخیر نشان میدهد، این داستان ساختگی تنها برای انفعال دیگر بازیگران این میدان سرهم شده است. دی ماه سال گذشته در حالی که برخی شهرهای ایران در آتش آشوبهای ناشی از دروغپراکنیهای شبکههای اجتماعی میسوخت، دولت آلمان قانونی به نام NetzDG را تصویب کرد که بر اساس آن شبکههای اجتماعی، مانند اینستاگرام، توئیتر، فیسبوک و ... که نتوانند ظرف مدت ۲۴ ساعت مطالب تند و نفرتپراکن کاربران خود را حذف کنند، ۵۰ میلیون یورو جریمه
میشوند.
ماجرای دوم مربوط به کشور خودمان است. گوگل، توئیتر و چند شرکت دیگر چند صد کاربر و حساب ایرانی را توقیف کردهاند. اتهام این کاربران و حسابها این بوده است که مطالب و محتوایی ضدغرب و رژیم صهیونیستی منتشر میکردهاند.
و ماجرای سوم که از دو نمونه پیشین اساسیتر است، اتهام مداخله سایبری روسیه در انتخابات 2016 آمریکاست؛ ماجرایی که در حال تغییر برخی قوانین است و شبکههای اجتماعی را نیز به شدت درباره نحوه عملکرد خود دچار چالش و پرسش کرد. این سه ماجرا نشان میدهد اینترنت و شبکههای اجتماعی تا جایی در غرب آزاد و بدون محدودیت هستند که خطر و تهدیدی علیه اصول و ارزشهای آنها نباشند، در غیر این صورت بدون کمترین تعارفی، نظارتها و محدودیتهای خود را اعمال میکنند.
آنچه گفته شد به معنای آن نیست که فضای مجازی یکسره تهدید است و نحوه برخورد با آن باید صرفاً حذفی باشد. مشکل آنجاست که در برابر جنگ روانی و رسانهای دشمن در این فضا منفعل و تسلیم باشیم و برخی نیز با ژستهای سیاسی و تبلیغاتی با این موضوع مهم برخورد کنند.
«جان آرکیولا» و «دیوید رانفد» حدود 20 سال پیش تحقیق مفصلی راـ نزدیک به 400 صفحهـ انجام دادند که اندیشکده رند آن را تحت عنوان «شبکهها و جنگهای شبکهای» منتشر کرد. این تحقیق جملهای طلایی دارد؛ «برنده جنگهای آینده کسانی نیستند که بزرگترین بمبها را دارند، آنهایی هستند که بهترین روایتها را دارند.» اهمیت روایت در دو دهه اخیر بهشدت افزایش یافته و تعیینکنندهتر شده است. در جنگ رسانهای با دشمن باید هم ابزار داشت و به خوبی از آن بهره جست و هم محتوا و روایت. فناوریهای جدید قالب و محتوا را چنان در هم آمیختهاند که گاهی تشخیص آنها از یکدیگر ناممکن میشود. اصل اساسی و زیربنایی، درک و شناخت ما از این نبرد
است. اگر این درک همهجانبه و درست باشد، ترکیب رسانه و اطلاعات (ابزار و محتوا) باید به عنوان سلاحی در راهبرد دفاع ملی کشور لحاظ شود. ما به اندازه آمریکا در این نبرد رسانهای و روانی، ابزار و تسلیحات در اختیار نداریم، اما بهقول «سان تزو» سرنوشت جنگ را تعداد نیروها و سلاح تعیین نمیکند. کتاب «هنر جنگ» را باید باز هم با دقت!
خواند.
«امروز جنگ ما کجاست؟ خب گفته میشود جنگ اقتصادی، درست هم هست. دشمن یک جنگ اقتصادی همهجانبهای را علیه ما شروع کرده. اتاق جنگ هم دارند، با دقّت هم دارند بررسی میکنند، مأمور دارند و دائم در حال تحرّکند؛ در این تردیدی نیست، یک چنین جنگی ما داریم، لکن یک جنگ دیگری هم هست که از آن جنگ، خیلی اوقات غفلت داریم؛ اهمّیّت آن جنگ، کمتر از جنگ اقتصادی نیست؛ بلکه گاهی زمینهساز تأثیر جنگ اقتصادی است؛ آن جنگ چیست؟ آن جنگ، جنگ رسانهای، جنگ فضاسازی عمومی، جنگ تبلیغاتی است؛ خیلی مهم است. بله، از قبل هم این وجود داشته، علیه ما تبلیغات، همیشه زیاد بوده؛ امروز وضعیّت، شدّت بیشتری پیدا کرده است؛ مثل جنگ اقتصادی، قبلاً تحریم بود، امروز شدّت پیدا کرده.
در این جنگ دوّم، در این عرصهِ دّوم، شدّت فعّالیّت دشمن و تحرّک دشمن زیاد شده، چند برابر شده؛ ما نباید از این جنگ غفلت کنیم. خبرهای ما، اطّلاعات ما نشان میدهد کهـ یعنی اینها اطّلاع است، تحلیل نیستـ تشکیلاتی به وجود آمده است بهوسیله دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیست و دستگاه جاسوسی آمریکا، اینها تشکیلات درست کردهاند، از سوی قارونهای منطقه هم دارند پشتیبانی مالی میشوند؛ در اطراف کشور، در بعضی از این کشورهای نزدیک به ما، اصلاً نشستهاند برنامهریزی میکنند و بهطور جدّی دارند کار میکنند. بعضیهایشان لازم است زبان یاد بگیرند، زبان یاد میگیرند؛ بعضی لازم است با شرایط کشور آشنا بشوند، پول میدهند این کار را میکنند؛ برای اینکه بتوانند فضای فکری و تبلیغاتی کشور را آلوده کنند و این مسئله، مسئله مهمّی است؛ بسیار مسئله حسّاسی است؛ اینکه فضای تبلیغاتی کشور، فضایی باشد که مردم را، یا دچار اضطراب کند، یا دچار یأس و ناامیدی کند، یا دچار بدبینی کندـ نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاههاـ یا احساس بُنبست به مردم بدهد، یا حتّی مشکلات مربوط به اقتصاد را افزایش بدهد. حالا شما اشاره کردید به مسئله سکّه و ارز و کاهش ارزش پول ملّی و بالا رفتن قیمت ارزهای بیگانه؛ بله، این درست است؛ بخش مهمّی از این بهوسیله همین تبلیغات دارد اتّفاق میافتد؛ یعنی همین تبلیغات است، همین رسانههایند که دارند زمینهسازی میکنند، شما ناگهان میبینید که یک قیمت، دو برابر شد؛ [یعنی] به فاصله کمی ارزش پول ملّی نصف شد، مثلاً توان و قدرت خرید پول ملّی در مدّت کوتاهی نصف شد؛ این رسانهها این کار را دارند انجام میدهند.»
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار اعضای مجلس خبرگان - 15 شهریور 1397