محمود عاطفی، کارشناس فرهنگی و رسانه می‌گوید: راه نجات ما در 40 سالگی انقلاب اسلامی به برکت خط فکری بنیانگذار انقلاب و خون شهدا تکیه بر رستاخیزی در تفکر مردم است. وقتی با مردم کوچه و بازار هم‌صحبت می‌شویم، در زبان اعتراض و انتقادی آنان به اوضاع جامعه، تمایل و علاقه آنان برای بازگشت ضعف‌های کشور به سمت نقاط قوت است، نه چیز دیگر. 

ماهیت‌شناسی و نحوه استمرار انقلاب اسلامی‌ـ 14


 دکتر عباسعلی عظیمی‌شوشتری/ 
در شماره گذشته با مفهوم و مبانی هستی‌شناسی و معرفت‌شناختی انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) و مردم ایران در سال 1357 آشنا شدیم. در این شماره بنیان‌های انسان‌شناسی انقلاب اسلامی بررسی می‌شود. برای تبیین مبانی انسان‌شناختی انقلاب اسلامی ابتدا باید ببینیم که انسان در مکتب انقلاب اسلامی چه ماهیتی دارد.

ماهیت انسان از نظر اسلام
انسان چگونه موجودی است؟ آیا حیوانی مانند سایر حیوانات است که روی زمین زندگی می‌کند؟ و آن‌گونه که زیست‌شناسی معاصر بیان می‌کند، صرفاً به این دلیل به وجود آمده است که در زمین برخلاف دیگر سیارات و ستارگان، زمینه حیات شکل گرفته و کم‌کم نوع متکاملی از آن به نام انسان به وجود آمده است؟ و تنها تفاوت او با حیوانات دیگر در این است که به دلیل دارا بودن قدرت عاقله می‌تواند به وسایل و ابزاری دست یابد که بهره‌برداری او را از طبیعت افزایش می‌دهد؟ آیا انسان به خود واگذار شده است و بر زندگی او هیچ قانون و چارچوبی حاکم نیست؟ آیا خداوند و خالق هستی هیچ حاکمیتی بر او ندارد؟ پاسخ به تمام این پرسش‌ها در حالی ممکن است که بدانیم، انسان چه موجودی است؟ 
بر اساس نگرش هستی‌شناسانه‌ای که پیشتر بیان شد، انسان در جايگاه يكي از پديده‏هاي هستي، نمی‌تواند سرنوشتي جدا از دیگر پديده‏هاي جهان داشته باشد و به تعبیر دیگر او نیز فعل الهی است و در عين حال، اين پديده (انسان) ويژگي‏هاي مختص به خود را دارد. اين ويژگي‏ها سبب شده شيوه تكامل آدمي با دیگر پديده‏ها متفاوت باشد. 
ویژگی‌های انسان
 از منظر انقلاب اسلامی
با نگاه بنیانی اسلام به انسان، ویژگی‌های او را از منظر انقلاب اسلامی که خود مولود اسلام است، می‌توان به شرح زیر بیان کرد:
الف‌ـ صرف‌نظر از اینکه علم جدید ثابت کرده است که وجود مواد آلی در زمین و ویژگی‌هایی از جمله مسافت آن تا خورشید و مانند آن زمینه را برای وجود حیات از جمله انسان فراهم کرده است، اما اولاً، این علم هرگز قادر به اثبات اینکه آیا این شرایط برای حضور انسان در زمین مهیا شده است، یا این شرایط سبب ظهور انسان شده است، نیست. ثانیاً، این علم هرگز نتوانست است به این پرسش پاسخ دهد که انسان با این ویژگی عقلانی چگونه شکل گرفته است. همچنان‌که نتوانسته است به بسیاری از ابهامات درباره انسان پاسخ دهد. 
از منظر انقلاب اسلامی زمین برای حضور انسان به عنوان جانشین خداوند در زمین مهیا شده است1 (بقره/ آیه 30) و جهان بدون وجود انسان‌های صالح نابود خواهد شد.2 پس انسان نوعی است مستقل نه وجودی تکامل‌یافته از سایر انواع و بدون سابقه آفریده شده است.3 و اگر تحول و تطوری بوده است در «حالات» او نه در «ذات» او صورت گرفته است.4 همه چیز برای او خلق شده است. (نحل/ 12) و خداوند از روح خود در او دمیده است.(حجر/ 29) بنابراین با ایجاد تغییرات در حیوانات نمی‌توان آنها را به انسان تبدیل کرد، یا با وسایل الکترونیکی و مکانیکی و روش‌هایی مانند آن انسان ساخت. دين، مکتب و آيين الهى بر اساسِ توانايى‌هاى او به وجود مى‌آيد. عالم آفرينش فقط براى اينکه او عرصه‌اى براى جولان داشته باشد، پديدار می‌شود و حتى پايان نشأه دنيا نيز تنها و تنها به خاطر اوست.5
ب‌ـ انسان موجودی دارای دو ساحت و بعد: همان‌گونه که جهان دو بعد دارد، از نگاه اسلام انسان هم دارای دو بعد است؛ جسم و روح.6 
« ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ»7 (سجده/ 9) در نتیجه انسان در مکتب انقلاب اسلامی نمونه‌اي از مجموعه اسفل‌السافلين تا اعلي‌عليّين تلقی می‌شود؛8 در حالي كه موجودات ديگر، هر يك تنها در محدوده خاصي قرار دارند. این دو بعد انسان کاملاً در هم تنیده و مرتبط هستند و به عبارتی دو عالم مجزا از هم نیستند. وحدت جسم و روح را اینگونه است که جسم ظل یا سایة روح است و روح باطن جسم است.9 در نتیجه، نفس به بدن اشتغال و اهتمام داشته و نفس و بدن بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند.10 همین دو بعد از یک سو دو رفتار و سلوک متفاوت در او ایجاد می‌کنند؛ «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا »(شمس/ 8) و خداوند متعال این دو سلوک را به او شناسانده است و برايش مشخص كرده كه تقوا چگونه اعمالى و فجور چگونه اعمالى است. از سوی دیگر دو نوع نیاز متفاوت در او به وجود می‌آورد که در عین تفاوت ماهوی، این نیازها به هم وابستگی دارند و آن نیازهای مادی و معنوی است. نیازهای مادی او از ضروریات اولیه شروع می‌شوند تا برخی از نیازها مانند آرامش و آسایش، که اگر چه در بادی امر به نظر غیر مادی می‌رسند، اما ماهیتی دوگانه دارند؛ یعنی هم به جنبه‌های روانی انسان بستگی دارند که منشأ آنها جسم مادی انسان است و هم به ارضای نیازهای معنوی انسان مرتبطند که به ارتباط او با عالم غیب بستگی دارد. در نتیجه اگر این هر دو برای او حاصل نشوند، نمی‌توان توقع داشت که به آرامش دست یابد.
نیازهای معنوی نیز از کمال و زیبایی و علم و دانش تا اعتقاد به خداوند متعال و رسیدن به اعلی علیین ادامه دارد. منتهی موارد فوق جز دو مورد آخر می‌توانند ابزار نیازهای مادی نیز قرار گیرند. همین امر تفکیک دقیق نیازهای مادی از غیر مادی را بسیار مشکل می‌کند و همچنین نشان می‌دهد که چرا انسان در توجه جداگانه به هر یک موفقیتی برای کمال واقعی حاصل نمی‌کند و قادر نیست به آرامش برسد.
پی‌نوشت‌ها:
1‌ـ علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 1، ص 178.
2‌ـ بيانات امام خامنه‌ای در ديدار استانداران سراسر كشور‌‌، 18/12/1384.
3ـ علامه طباطبائی، همان، ج 4، ص 227.
4ـ همان، ص 228.
5ـ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مـؤسسه تنظیـم و نشر آثار امام خمینی، 1385، ص 3.
6ـ امام خمینی، شرح چهل حدیث(اربعین حدیث)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ شانزدهم، 1376، ص 5.
7ـ سپس اعضای او را (در رحم مادر) كامل كرد و از روح خويش در وى دميد و براى شما (انسان‏ها وسيله درك محسوسات مانند) گوش و چشم‏ها و (وسيله درك معقولات مانند) دل‏ها قرار داد، حال آنكه بسيار اندك سپاس مى‏گزاريد.
8‌ـ امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 3.
9ـ امام خمینی، صحیفة امام، ج 6، ص 344.
10‌ـ امام خمینى، روح‌الله؛ تقریرات فلسفه، تهیه و تنظیم: عبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1381 ج 3، ص 32ـ 30.

فراز و فرود قطب‌زاده‌ـ ۱

 شهاب زمانی/ در تورق کتاب ریزش‌های انقلاب اسلامی، با فراز و فرود عبرت‌آموزی از زندگی صادق قطب‌زاده آشنا می‌شویم. قطب‌زاده در اسفند ۱۳۱۴ در تهران متولد شد. پدرش یک تاجر بازاری بود. او از دوران نوجوانی زمانی که در مدرسه دارالفنون مشغول تحصیل بود، وارد فعالیت‌های سیاسی شد. برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در آنجا علیه رژیم شاهنشاهی دست به اقداماتی زد. قطب‌زاده در جشنی که حکومت پهلوی در واشنگتن ترتیب داده بود، بر گوش سفیر ایران اردشیر زاهدی سیلی می‌زند و از آمریکا دیپورت می‌شود.۱
برای شناخت شخصیت وی در دوران انقلاب به نظر اشخاص دیگر مراجعه می‌کنیم. علی جنتی وزیر ارشاد سابق درباره فعالیت‌ها و شخصیت قطب‌زاده در این دوران می‌گوید: «صادق قطب‌زاده شخصیتی مشابه بنی‌صدر داشت، او مجرد بود و تا زمانی هم که به ایران آمد، مجرد باقی ماند. به هر حال خیلی روحیات دینی نداشت؛ یعنی در همان زمان هم که در آنجا بود بسیاری از دانشجویان خارج از کشور پشت سر ایشان مسائلی از نظر اخلاقی مطرح می‌کردند. در هر صورت وی یک عنصر دینی شناخته نمی‌شد. من اختلاطش را با خانم‌ها می‌دیدم. با بسیاری از خبرنگاران به راحتی می‌نشست و صحبت می‌کرد. این دسته از مبارزان روحیات دینی خاصی داشتند؛ به ظاهر مسلمان بودند، نماز می‌خواندند و در اروپا سمبل نیروهای مبارز مسلمان بودند.»۲  او در جای دیگری نیز می‌گوید: «من با آقای قدوسی ارتباط نزدیک داشتم. یک روز به ایشان گفتم چرا بنی‌صدر و قطب‌زاده را در شورای انقلاب راه داده‌اند؟ اگر وضعیت اینها را نمی‌دانستند حداقل از کسانی که در خارج بودند سؤال می‌کردند.»
اکبر محتشمی‌پور نیز در روایتی دیگر درباره قطب‌زاده چنین می‌گوید: «کسانی که دم از عدالت و مبارزه با رژيم می‌زنند، از کجا این همه پول می‌آورند که با هواپیما دور دنیا می‌گردند و بعد هم می‌آیند، می‌روند در مدرن‌ترین هتل بغداد ساکن می‌شوند. این افراد از کجا می‌توانند حامی حقوق مردم باشند؟ امام که رهبر انقلاب است، اینجا با کمترین هزینه در خانه‌ای محقر زندگی می‌کند. مسافرتش با کمترین هزینه همراه است. برای خرید کولر و یا اضافه شدن یک لامپ حرف دارند. حالا اینها از کجا پول می‌آورند که چنین زندگی می‌کنند.»۳
قطب‌زاده پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه، فعالیت فراوانی کرد تا امام را از ترکیه به عراق انتقال دهند. البته او همکاری خوبی با امام موسی صدر نیز داشت، اما در عین حال اختلاف‌هایی هم با برخی از انقلابیون، از جمله جلال‌الدین فارسی در اثنای انقلاب پیدا کرد. پس از ورود امام به پاریس، قطب‌زاده از جمله کسانی بود که در کنار یاران امام فعالیت می‌کرد. او امکانات اقامت امام(ره) را در پاریس فراهم کرد. ابتدا ایشان را به خانه احمد غضنفرپور برد و سپس باغ نوفل لوشاتو را برای‌شان اجاره کرد. در دوران حضور امام(ره) در آنجا قطب‌زاده از مشاوران ایشان بود و امام(ره) را در تصمیم‌گیری‌های مهم همراهی می‌کرد. سرانجام در روز ۱۲ بهمن ۵۷ او به همراه امام خمینی(ره) در پروازی که بعدها به «پرواز انقلاب» موسوم شد، به کشور
 بازگشت.
منابع:
۱ـ علت مخالفت امام با قطب‌زاده در سال ۱۳۵۸ چه بود؟ پورتال پژوهشی و اطلا‌ع‌رسانی امام خمینی، ۱۱/۲/۱۳۹۲.
۲ـ خاطرات علی جنتی، به کوشش سعید فخرزاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۱۱۷.
۳ـ نور دیده امام، گفت‌وگو با محتشمی‌پور، پایگاه خبری جماران، ۱۲ آبان، ۱۳۸۹.

بررسی اندیشه سیاسی شیخ‌مرتضی انصاری‌ - 3


 فتح الله پریشان/ مطابق با آنچه مورخان و تذکره‌نویسان گفته‌اند، شیخ‌مرتضی انصاری شخصیتی کم‌نظیر و از لحاظ سبک و مکتب، نقطه عطفی است در تاریخ تحول فقه و اصول و سرآغازی دیگر در تطور این دو علم. شیخ‌انصاری در دوره‌ای زیست که دو تفکر اخباری و اصولی در سراسر آن دوره، در ستیزی سخت بودند؛ اخباریان در اوایل قرن یازدهم هجری به رهبری فکری محمدامین استرآبادی به صحنه آمدند و یک قرن حاکمیت فکری با آنان بود. در نیمه دوم قرن دوازدهم، این حاکمیت به دست توانای علامه وحید بهبهانی بر افتاد. در آن روزگار، تفکر اصولی در پرتو آرا و اندیشه وحید، قوت و رونق دیرین خود را بازیافت. پس از وی، سه نسل از شاگردان مکتب او که انصاری در رأس سومین نسل بود، تلاش‌های آن مرد بزرگ را در حدود نیم قرن دنبال کردند و آن را به اوج رساندند.۱
در واقع، ظهور شیخ، بزرگ‌ترین توفیق برای نتیجه‌گیری از نیم قرن تلاش اصولی بهبهانی و شاگردان او بود و پس از او نوعی اتفاق‌نظر وجود دارد که وی در اصول، مکتب جدیدی را پایه‌گذاری کرده است. میرزا محمدحسن آشتیانی، شاگرد برجسته شیخ‌انصاری و صاحب کتاب «بحرالفوائد» می‌نویسد: «هو مبتکر فی الفن بمالم یسبقه فیه سابق»۲ او در این دانش مبتکر است و هیچ کس از پیشینیان در این ابتکار بر او پیشی ندارند، یا گفته شده است: «شیخ‌مرتضی فرزند محمدامین دزفول انصاری استاد، پیشوا، مؤسس و سرآمد بزرگان شیعه است.»۳
مجموعه ویژگی‌های ذاتی و اکتسابی مذکور سبب شد شیخ‌مرتضی انصاری نوآوری‌هایی در اصول و فقه داشته باشد. وی افزون بر ابتکاراتی که در این دو ساحت علمی داشت، عامل ابداع سبکی نو در استنباط و باب‌بندی محتوای جدید در فقه و اصول شد. انصاری اصول را منطق اجتهاد و مقدمه فقه انگاشت و مناط تقسیم‌بندی خویش را در اصول بر رویکرد معرفتی «انسان مکلف» قرار داد. معرفت انسان به چیزی یا بر اساس قطع است، یا بر مبنای ظن و گمان است، یا نسبت به موضوع، شک و تردید دارد. او در همین سه عرصه، مباحث و قواعد اصول را سامانی داد، کمبودهای منطق استنباط را جبران کرد و به هر یک از مسائل و مباحث اصولی، جایگاه طبیعی و منطقی داد و از این راه، فلسفه وجودی اصول را که قالب استدلال و منطق اجتهاد است، جلوه‌گر ساخت.۴
شیخ‌انصاری در فقه نه تنها به قواعد، اصول و ادله گفته آمده و هم‌سنخ با موضوع، بسنده نمی‌کرد؛ بلکه هم از داده‌های علوم دیگر وام می‌گرفت و هم قواعد و اصول و مبانی خود و فقیهان را در دیگر باب‌ها و کتاب‌های فقه استخدام می‌کرد و از این راه، نگاهی نظام‌واره و همه‌گیر به فقه داشت و با این کار، غنایی خاص و گستره فراخ‌تری به ابواب و مباحث می‌افزود.
او در اثر ماندگارش فصلی جدید در فقه معاملات گشود؛ شگفت ابتکاری که در فقه سنی و شیعه بی‌سابقه بود. کاری بدیع کرد که دو قرن پس از او، هنوز در اوج و فراز است.۵ او در مکاسب خویش، نه تنها از همه ابعاد و زوایای تجارت سخن گفته، که راهی نو در اجتهاد گشوده است. مباحث اساسی عقود، ایقاعات، حقوق مالکیت، قراردادها، مسئولیت‌های مالی و مدنی و هر آنچه با داد و ستدهای مالی جامعه مرتبط است، در آن گنجانیده است، به گونه‌ای که برای خواننده، روحیه نقد و قدرت استدلال به وجود می‌آورد. چه همه مبانی اجتهاد در مکاسب طرح شده و چگونگی بهره‌وری و کاربرد از مباحث اصولی در استنباط و اجتهاد آمده است. همین، عامل بالندگی فقه پس از او شد و سبکی بی‌دلیل و نو در اجتهاد و استنباط احکام پدید آورد.
شیخ‌محمد حرزالدین در «معارف‌الرجال» روش اجتهادی و تعلیمی شیخ‌مرتضی انصاری را چنین ترسیم کرده است: «شیخ استادی چیره‌دست بود. بسیاری از علمای بزرگ و اساتید در درس او شرکت می‌کردند.»۶
ابتکار دیگر شیخ که فقیهان هم به آن اعتراف کرده‌اند و آن را از ویژگی‌های شیخ‌انصاری دانسته‌اند، تأسیس «اصول عملیه» است. او این اصول را جزء ارکان و مقدمات اجتهاد به شمار آورد و کاربرد آنها را در فقه مشخص کرد و همه شبهه‌ها و اشکال‌های احتمالی را در این موضوع پاسخ گفت.
منابع:
۱ـ محسن‌ مهاجرنیا، اندیشه سیاسی متفکران اسلامی، ج ۲، ص ۳۹۴.
۲ـ محمدحسن آشتیانی، بحرالفوائد، ج ۱، ص ۵۲.
۳ـ سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج ۴۸، ص ۴۳.
۴ـ محسن مهاجرنیا، پیشین، ص ۳۹۵.
۵ـ محمدباقر موسوی‌خوانساری، روضات‌الجنات، ج ۷، ص ۱۶۷.
۶ـ محمد حرزالدین، معارف‌الرجال، ج ۲، ص ۴۰۰.

جریان‌شناسی فکری‌ـ فرهنگی عقلانیت اسلامی‌ـ 7


 حسین میرچراغ‌خانی/ 
اصل تولّی و تبرّی
یکی از اصول جریان عقلانیت اسلامی، بغض و کینه نسبت‌ به دشمنان و محبت و احسان نسبت ‌به دوستان است. این اصل، همواره در تمامی عرصه‌ها بر فعالیت‌های جریان عقلانیت اسلامی، حاکم بوده است. این جریان به هیچ قیمتی به بغض و کینه نسبت ‌به دشمنان بی‌توجه نیست و از سویی، به هیچ قیمتی محبت اهل حق و حقیقت را از دست نمی‌دهد. رهبران جریان عقلانیت اسلامی این اصل را جزء دین می‌دانند. 
رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «بغض و كینه نسبت‌ به شیطان‌ها و موجودات پلید و پلیدی‌ها و كسانی كه برای آنها، انسان و انسانیت و خدا حرف مفت است، این هم جزو دین است. تولّی و تبرّی، جزو فروع دین و به قول بعضی از علما، جزو اصول دین است. زشت‏ صورتی دشمنان خدا و خلق را فراموش نكنید. اگر فراموش كردید، همان دشمن، چهرۀ خودش را عوض خواهد كرد و نزدیك می‏شود. دشمن كه نزدیك شد، برای ضربه زدن نزدیك می‏شود. دشمن كه برای نوازش نزدیك نمی‏شود.»1
معظم‌له تولّی و تبرّی را در عرصه‌های گوناگون، ازجمله عرصۀ سیاست، لازم می‌دانند و می‌فرمایند: «تولّی و تبرّی در عرصۀ سیاست هم باید تابع تفكر و فكر و مبانی اسلامی و مذهبی باشد. اینجا هم باید انسان ملاك و معیار را این قرار بدهد؛ ببیند خدای متعال از او چه می‏خواهد.»2
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، اصل تولّی و تبرّی را میزان مؤمن و مسلمان بودن می‌دانند و با انتقاد شدید از حکومت پهلوی در رعایت نکردن این اصل، می‌فرمایند:
«یك میزانی خدای تبارك و تعالی قرار داده است كه با او می‏تواند بفهمد كه این مؤمن و مسلم است: أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ(ق/ 33)؛ وقتی با اجنبی‌ها مواجه می‏شوند، با شدت و كوبندگی مواجه می‏شوند؛ وقتی بین خودشان هستند، با رحمت و عطوفت مواجهند... . چه اشخاصی بر ما حكومت كردند و چه اشخاصی بر این ملت حكومت كردند. اشخاصی كه در مقابل اجنبی‌ها و كفار آن طور بودند و در مقابل ملت خودشان، آن طور سركوبی می‏كردند. شما كه برای آتیۀ این مملكت، ان‌شاء‌الله امید هستید، باید همین دستوری كه از جانب خدای تبارك و تعالی برای شناخت مؤمن وارد شده است، مدّ نظرتان داشته باشید. با ملت خودتان، با ملت مسلِم، رحیم باشید؛ لطیف باشید؛ رئوف باشید. در مقابل اجانب، توفنده و كوبنده باشید.»3

آثار تولی و تبرّی
هرچند جریان‌های شیعی دیگر نیز به تولّی و تبرّی معتقدند، اما در جریان عقلانیت اسلامی، تولّی و تبرّیی مورد نظر است که آثار زیر را در پی داشته باشد:
1ـ مشخص شدن جبهۀ خودی از غیر‌خودی؛ از دیدگاه این جریان، با تولّی و تبرّی باید خودی‌ها و غیر‌خودی‌ها صف‌بندی شوند تا دوست و دشمن مشخص شود.
2ـ نپذیرفتن ولایت و سرپرستی بیگانگان؛ جریان عقلانیت اسلامی، تولّی و تبرّی را در موضوع ولایت و سرپرستی، امری ضروری می‌داند که بر اساس آن، ولایت و سرپرستی بیگانگان را تحت هیچ شرایطی نمی‌پذیرد.
3ـ تولاّ و تبرّا باید «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» را در پی داشته باشد. مخالفت جریان عقلانیت اسلامی با رژیم ظالم صهیونیستی و حمایت از مردم مظلوم فلسطین، بر‌گرفته از همین اصل است.

اصل وحدت
اصل وحدت، همانند دیگر اصول و مبانی جریان عقلانیت اسلامی، برگرفته از قرآن و روایات اهل‌بیت(ع) است. آیات بسیاری از قرآن، مانند «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ ‏اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا»(آل عمران/ 103) و «وَأَطیعُوااللهَ وَ رَسُوله ُو َلاتَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرینَ»(انفال/ 46) مسلمانان را به اتحاد و همدلی دعوت می‌کنند. دامن نزدن به اختلافات، در نظر گرفتن مصالح جهان اسلام و یکپارچگی آن، همواره دغدغۀ رهبران جریان عقلانیت اسلامی بوده است. اهمیت اصل وحدت در جریان عقلانیت اسلامی را می‌توان از بیانات رهبر معظم انقلاب دریافت،‌ آنجا که می‌فرمایند: «امروز وحدت‏ برای شما، هم تاكتیك و هم استراتژی و هم یك اصل‏ اسلامی است و همیشه برای شما لازم است. امروز اگر بخواهید به قضایا خیلی سیاسی نگاه كنید، وحدت برای شما لازم است. البته نباید به وحدت به چشم تاكتیك نگاه كرد؛ وحدت یك اصل‏ اسلامی است.»4
حضرت امام(ره) نیز در یک نگاه کلان به جهان اسلام، می‌فرمایند: «روابط ما با دولت‌های اسلامی، همیشه باید قوی باشد. دولت‌های اسلامی باید به‌منزلۀ یك دولت باشند، كَانَّه یك جامعه هستند، یك پرچم دارند، یك كتاب دارند، یك پیغمبر دارند. اینها همیشه باید با هم متحد باشند؛ با هم علاقه‏های همه‌جانبه داشته باشند و اگر... این آمال حاصل بشود كه بین دولت‌های اسلامی، از همۀ جهات وحدت پیدا بشود، امید است كه بر مشكلات خودشان غلبه كنند و یك قدرتی بزرگ‌تر از قدرت‌های دیگر در مقابل سایر قدرت‌ها باشند.»5
جریان عقلانیت اسلامی معتقد است، برای فائق آمدن بر مشکلات داخل کشور، وحدت و اتحاد، بهترین راه ممکن است. با استفاده از این اصل می‌توان قدرت داخلی کشور را در یک مسیر به کار گرفت و به هدف رسید. حضرت امام(ره) دربارۀ نیاز به وحدت در داخل کشور می‌فرمایند: «دعوت به وحدت، از اهمّ اموری است كه امروز در جامعۀ ما لازم است و تا قشرهای این ملت وحدت نداشته باشند، همفكر نباشند، هم‌عقیده نباشند و با هم آن راهی كه صراط مستقیم است، اتخاذ نكنند، با هم آن راه را [طی نكنند]، به مقصد نخواهند رسید.»6
یکی از مهم‌ترین لوازم وحدت، احترام متقابل است. جمع کردن سلیقه‌ها، اقلیت‌ها و عقیده‌های گوناگون، بدون توجه به موارد اختلافی نمی‌تواند موجب اتحاد شود. اگر فرد یا گروهی واقعاً نفاق نداشته باشد و به اختلافات خود عقیده داشته باشد، هرگز نمی‌توان با نادیده گرفتن عقیدۀ او، از وحدت صحبت کرد. امام خامنه‌ای در ‌این ‌باره می‌فرمایند: «وقتی نگرش‌های متفاوتی وجود دارد، اگر ما وحدت‏ را به‌عنوان یك اصل‏، جزو عالی‌ترین اصول خودمان دانستیم و از ضرورت‌های بالا انگاشتیم، طبیعی است كه هر طرفی باید مقداری تنازل بكند. بدون تنازل، امكان ندارد كه این مقصود حاصل بشود. هیچ‏كس نباید توقع داشته باشد كه اگر كسی طرف مقابل اوست، به كلی از فكر و عقیده و سلیقه و خواست و اگر خدای نكرده هوایی هست، هوای خود، صرف‏نظر بكند و در‌بست تسلیم بشود.»7
توجه به اصل وحدت را می‌توان به‌ خوبی در سیرۀ اهل‌بیت(ع) نیز مشاهده کرد. سکوت امیر‌المؤمنین علی(ع) در صدر اسلام دلیلی بر اهمیت اصل وحدت است. رهبران جریان عقلانیت اسلامی حفظ وحدت را یک تکلیف می‌دانند و معتقدند، اگر انجام عمل شرعی هم به تشنج و از بین رفتن وحدت بینجامد، نباید صورت گیرد: «حفظ وحدت‏ را اصل‏ قرار بدهیم و اگر تكلیف شرعی‏ هم احساس كردیم، ولی دیدیم عمل به این تكلیف، ممكن است مقداری تشنج به وجود آورد و وحدت را از بین ببرد، قطعاً انجام آنچه تصور می‏كردیم تكلیف شرعی است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود.»8
 پی‌نوشت‌ها:
ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اقشار مردم استان چهارمحال‌وبختیاری و جمعی از خواهران بسیجی شهرهای اصفهان، یزد، فومن و گروهی از طلاب پاكستانی، 1368.
2ـ همان، بیانات در خطبه‏های نماز جمعۀ تهران در حرم امام خمینی(ره) در بیست‌ویكمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی، 1389.
3ـ سیدروح‌الله موسوی خمینی، صحیفۀ امام، 1378، ج ‏12، ص 403ـ 401.
4ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، همان، بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با رئیس‌جمهور موقت افغانستان و رهبران مجاهدان افغانی، 1368.
5ـ سیدروح‌الله موسوی‌خمینی، همان، 1378، ج ‏7، ص 199.
6ـ همان، 1378، ج ‏13، ص 399.
7ـ نرم‌افزار حدیث ولایت، همان، بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان، 1369.
8ـ همان، بیانات در مراسم بیعت ائمۀ جمعۀ سراسر كشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان، 1368.



انقلاب اسلامی به چهل سالگی خود که نمادی از پختگی و مجرب بودن، قرار داشتن در نشاط کمال بلوغ، و کارآمدی در راهبردها و سیاست‌هاست، رسیده است و دشمنان قسم‌خورده نظام به صراحت تلاش می‌کنند ملت ایران نتواند با اقتدار و قدرت جشن‌های چهلمین سالگرد پیروزی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را برگزار کند. این در حالی است که برخلاف خواسته و هدف‌گذاری دشمنان، در چهلمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، نظام سیاسی برآمده از آن امروز در اوج قدرت و اقتدار منطقه‌ای و در حال شکوفاسازی ظرفیت‌های خود در جهت حرکت به سمت تعیین‌کنندگی در سیاست‌های جهانی و شکل‌دهی ترتیبات و ائتلاف‌های اسلامی بزرگ نظیر جبهه مقاومت است.
به طور حتم در این مسیر دشمنان توجه ویژه خود را مصروف ذهنیت‌سازی برای نسل جوان جامعه از طریق وارونه‌نمایی واقعیت‌های انقلاب اسلامی، اهداف و دستاوردهای آن می‌کنند و لذا نشان دادن کارنامه 40 ساله انقلاب به مردم و تبیین کارآمدی نظام برای نسل جدید باید در رأس هدف‌گذاری مسئولان و دلسوزان و حافظان انقلاب و نظام اسلامی قرار بگیرد. 
رونمایی از کتاب «روندپژوهی چهل سالگی انقلاب» که خرداد ماه امسال به کوشش فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی انجام شد، می‌تواند در مسیر آشنایی نسل جوان با انقلاب اسلامی مؤثر باشد. مجید بذرافکن نویسنده کتاب «روندپژوهی چهل سالگی انقلاب» در مراسم رونمایی این اثر گفت: «ما برای اینکه بتوانیم 40 سالگی جمهوری اسلامی را برای خودمان تبدیل به یک چارچوب نظری و چارچوب فهمی کنیم، نیاز به یک نظام محاسباتی داریم. نظام‌های محاسباتی حاکمیت دنیا به اسم رژیم‌های سنجش بین‌المللی مبتنی بر مکاتب غربی استفاده می‌شود. اما ما نمی‌توانیم آنها را به سادگی استفاده کنیم، ولی بعضاً دیده می‌شود وقتی که ما آنها را رها می‌کنیم برای استفاده به ضد خودش تبدیل می‌شود.»
وی خاطرنشان کرد: «الآن دو مؤسسه هادسون و نشریه امریکن اینترست در سال‌های 2016 و 2017 بر اساس شاخص قدرت جهانی ایران را در دو سال در رده هفتم جهان معرفی کردند. اما زمانی که من این موضوع را برای شما طرح می‌کنم هیچ انگیزه و ذهنیتی برای شما ایجاد نمی‌شود. چرا؟ چون سیستم غربی صدها شاخص کم‌اهمیت را در ذهن همه ما پر کرده است.»