محمد محیی سخنگوی رسمی کتائب حزب‌الله عراق گفت: آمریکا پس از آنکه متحدان خود، به ویژه کردها و برخی طرف‌های سنی را از دست داده است، دیگر چنان نفوذی را که بتواند بر اوضاع جاری عراق تأثیر بگذارد، ندارد و متحدان این کشور در عراق دیگر به وعده‌های این کشور اعتماد نمی‌کنند و زیر بار فشارهای آن نمی‌روند.


 نوید کمالی/ جان کری، وزیر خارجه دولت باراک اوباما با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور فعلی ایالات متحده از کلیه پست‌های اجرایی و دیپلماتیک دستگاه دیپلماسی آمریکا کنار گذاشته شد؛ اما برخلاف تصور عمومی وی به جای لذت بردن از دوران بازنشستگی، رهبری کارزاری دیپلماتیک را برای تضعیف سیاست‌های بین‌المللی ترامپ، به ویژه در زمینه برجام آغاز کرده است.
جان کری همانند رئیس پیشین خود طی ماه‌های اخیر دست از فعالیت‌های سیاسی نکشیده؛ اما برخلاف اوباما تحرکات و فعالیت‌های وی به ویژه به دلیل ابعاد بین‌المللی آن موجب بروز حساسیت در نهادهای امنیتی آمریکا شده و در نتیجه آن دونالد ترامپ نیز به صراحت از وی به منزله یک فرد تهدید‌کننده منافع ملی آمریکا نام برده است.
دونالد ترامپ در جدیدترین توئیت خود با متهم کردن وزیر خارجه پیشین آمریکا به همکاری با مقامات کشورمان نوشت: «جان کری با نظام ایران که دشمن ماست، نشست‌های غیرقانونی داشته که می‌تواند بر اقدامات مهم ما در جهت منافع مردم آمریکا، تأثیر منفی داشته باشد.»
ترامپ حتی با اشاره به توصیه جان کری خطاب به وزیر امور خارجه کشورمان مبنی بر «لزوم حفظ برجام تا پایان دوره ترامپ» که به دور از چشم رسانه‌ها و طی ماه‌های گذشته صورت گرفته، به طور رسمی از وی به منزله عامل قدرت‌های خارجی و فاقد صلاحیت لازم برای شرکت در انتخابات آتی نام برده و نوشته است: «او به آنها [محمدجواد ظریف] گفته که صبر کنند تا دوره دولت ترامپ تمام شود! آیا نام او در چارچوب قانون ثبت ارتباط با عوامل خارجی ثبت شده بود؟ بد است!»
اشاره ترامپ به این قانون ناشی از این مسئله است که بر اساس قوانین ایالات متحده آمریکا، کلیه سیاستمداران و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی این کشور که در جهت کسب یا تأمین منافع دولت‌های خارجی فعالیت می‌کنند، باید افزون بر ثبت نوع و کیفیت ارتباطات خود با دولت خارجی، کلیه منابع نقدی و غیر نقدی دریافتی از آنها را نیز اعلام کنند.
اما آنچه می‌تواند به طور کامل زمینه‌ساز نابودی آینده سیاسی جان کری شود، اعمال قانون لوگان علیه وی است.
قانون لوگان موسوم به
 «Logan Act» در سال 1799 و در واکنش به تلاش یک سیاستمدار آمریکایی به نام جرج لوگان برای دیدار و مذاکره با دولت فرانسه بدون جلب نظر دولت آمریکا تصویب شد.
لوگان در آن برهه تاریخی تلاش داشت با انجام مذاکره با دولت‌های خارجی زمینه‌ساز تضعیف و شکست حزب حاکم وقت آمریکا شود؛ البته این قانون تاکنون تنها دو محکوم داشته که این دو نیز در سال‌های 1802 و 1852 هر یک به پرداخت جریمه‌ای بالغ بر 5 هزار دلار محکوم شدند!
به طور طبیعی این جریمه نقدی در حال حاضر بازدارندگی ندارد؛ از این رو قانونگذاران آمریکا در سال 1994 اقدام به اصلاح این مجازات کرده و افراد مشمول این قانون را جنایتکار معرفی کردند که در ادبیات قضایی آمریکا به معنای محرومیت از خدمات و مسئولیت‌های حکومتی و قانونی است.
بنابراین، در صورت اعمال قانون لوگان درباره جان کری به طور طبیعی وی افزون بر محرومیت مادام‌العمر از کسب مقام و مسئولیت در بدنه دولت آمریکا باید چشم انتظار محکومیت‌های متعدد قضایی نیز باشد.
در صورت شروع فرایند قضایی این پرونده پر اتهام، جان کری اولین فرد تاریخ آمریکا خواهد بود که بر اساس اصلاحیه قانون لوگان محکوم می‌شود.


مهدی سعیدی
روزنامه نگار 
روز پاياني تابستان در حالي که کودکان و نوجوانان آماده مي‌شدند تا با هزاران امید، سال تحصیلی جدید را آغاز کنند، حمله سراسری و همه‌جانبه رژيم بعثي عراق اوضاع را برهم ریخت و توده‌هاي مردم را دچار اضطراب و نگراني کرد! تحرکات چند ماه پیش رژيم بعثي از آن حکايت داشت که جاه‌طلبي چون صدام سوداي تجاوز به کشور را در سر مي‌پروراند، اما غفلت مسئولاني که رفتارشان بوي خيانت مي‌داد، مانع از آن شد که آمادگي دفاعی لازم براي مقابله فراهم آيد و دشمن توانست در اولين خيز، بخشي از خاک وطن را به اشغال خود در آورد؛ اقدامي که در واقع محصول چراغ سبز استکبار جهاني به رژيم بعثي عراق بود!
تجاوز عراق را باید اقدامی برای براندازی انقلاب اسلامی دانست. انقلاب اسلامي قيامي عليه نظام سلطه جهاني در عصر دوقطبي‌سازي ليبراليسم‌ـ کمونيسم بود که همه نقشه‌هاي استکبار جهاني را در منطقه خاورميانه بر هم ريخت! همين مسئله موجب شد دشمني‌ها با نظام نوپاي اسلامي از همان فرداي 22 بهمن ماه آغاز شود. اوج نقشه‌هاي براندازي آمريکايي‌ها، پس از آنکه ديگر نقشه‌ها ناکام مانده بود، تحريک و تجهيز ديوانه جاه‌طلبي به نام صدام بود که در رأس نظام سياسي کشور عراق از طريق کودتا و نظامي‌گري به قدرت رسيده بود. صدام مصمم بود از ضعف موجود در نظام انقلابي نوپا که هنوز تا ثبات و استقرار کامل فاصله زيادي داشت، بهره جويد و آرزوهاي خود را که تصاحب خوزستان و آمال اربابانش (سرنگوني انقلاب اسلامي) بود، عملياتي کند! او وعده داده بود طي 72 ساعت کار جمهوري اسلامي را تمام خواهد کرد؛ اما خيلي زود چرخ حرکت ارتش تا دندان مسلح بعثي از حرکت باز ايستاد! آنچه در محاسبات رژيم بعثي و حاميان غربي او نيامده بود، سه مؤلفه نصرت الهي، هدايت و رهبري هوشمندانه حضرت امام(ره) و مقاومت مردمي بود که مثلث واقعي قدرت در نظام اسلامي نوپا را تشکيل مي‌داد. حضرت امام(ره) بلافاصله وارد ميدان شدند و با تدابير خود که از طريق پيام‌هاي راديويي به گوش مردم مي‌رسید، تلاش کردند آرامش را در سطح عموم جامعه حفظ کرده و با تقويت روحيه مقاومت و ايستادگي، نيروهاي مسلح، مسئولان و مردم را براي ايستادگي همه‌جانبه در برابر متجاوز آماده کنند. 
ضلع ديگر قدرت، اراده‌های مردمي بود که با همه توان به ميدان آمدند! اولين مقاومت‌ها از سوی نيروهاي مسلح مؤمن و وطن‌پرست حاضر در مناطق مرزي و با حداقل تسليحات صورت گرفت. مردم و جوانان کشور نيز بلافاصله به نيروهاي مسلح پيوستند و با دست‌هاي خالي در برابر ارتش مکانيزه عراق که در آن زمان قدرتمندترين ارتش خاورميانه به حساب مي‌آمد، ايستادند. اين ايستادگي خيلي زود به نهضتي فراگير در سراسر کشور بدل شد. هسته‌هاي مقاومت در سراسر کشور از ميان جوانان شکل گرفتند و به مناطق مرزي سرازير شدند همين مقاومت مردمي بود که خيلي زود ارتش عراق را زمين‌گير کرد و سودای فتح چند ساعته خرمشهر و خوزستان و تهران را بر باد داد و مانع دستيابي به شهرهاي استراتژيکي، چون اهواز، آبادان، دزفول و انديمشک شد! 
اين حماسه ماندگار، درسي بزرگ براي تداوم راه نهضت اسلامي ملت ايران است که راه پيروزي بر همه ترفندها و هجمه‌هاي دشمن «مقاومت مردمي» است. امروز نیز همان درس برای مقابله با جنگ تمام‌عیار اقتصادی آمریکایی‌ها علیه ملت ایران کافی است. به واقع، اگر ملت با همه توان وارد میدان این جنگ شوند، بدون شک سلاح «تحریم» خیلی زود بی‌اثر خواهد شد. اقتصاد عرصه‌ای است که اساس و بنیان فعالیت و رونق آن را مردم تشکیل می‌دهند، از این رو بدون شک در تدبیر امور آن مردم نقش اساسی را برعهده دارند و یک تلاش همه‌جانبه مردمی خواهد توانست نهضت اسلامی ملت ایران را از این پیچ تاریخی عبور داده و ترفندهای دشمن را ناکام بگذارد.

صبح صادق آرایش سیاسی پارلمان و روند تشکیل دولت جدید عراق را بررسی می‌کند


 هادی محمدی/ انتخابات پارلمانی عراق که در ۲۲ اردیبهشت ماه ۹۷ (۱۲ می ۲۰۱۸) برگزار شد، چهارمین انتخابات پس از سقوط نظام صدام و اولین انتخابات پس از شکست داعش در این کشور بود.
بررسی نتایج انتخابات عراق و ظرفیت‌های جدید حاکمیتی و رویکردهای آن در قبال محیط داخلی یا در سیاست خارجی، نیازمند ارزیابی و درک دقیق از شرایط، مؤلفه‌ها و متغیرهایی است که روندهای انتخاباتی در عراق و نتایج آن را تحت تأثیر قرار داده است.

متغیرهای تأثیرگذار بر کنش‌گری سیاسی در عراق
بدیهی است که جامعه عراقی از دوره طولانی دیکتاتوری صدام و سپس اشغال کشورشان به دست آمریکا و چهار دوره حکومتی پس از آن و بازیگران داخلی و خارجی تأثیر پذیرفته، ولی رخدادهای چهار سال اخیر، تأثیرات عمیق‌تری بر رویکردها و گزینه‌های افکار عمومی عراق و لایه‌های مختلف اجتماعی و در همه طوایف آن بر جای گذاشت. جامعه عراقی به شکل سنتی از مؤلفه‌های اجتماعی مانند، تفکر و رفتار عشایری، پایبندی‌های اعتقادی و مذهبی و شخصیت‌ها و چهره‌های کاریزماتیک تأثیر پذیرفته و هم‌اکنون نیز این مؤلفه‌ها به موازات درک جدید جامعه عراقی از مردم‌سالاری و بازیگران مختلف داخلی و خارجی و فراز و نشیب‌های آنان، در چگونگی کنش‌گری سیاسی جامعه عراقی تأثیرگذارند.
در کنار متغیرها و مؤلفه‌های فوق و طی چهار سال اخیر جامعه عراقی بیشترین تأثیر را از رخدادهایی مانند پدیده داعش و حامیان و قربانیان و عملکرد آن، رفراندوم استقلال اقلیم کردستان و راهبری و هدایت مرجعیت در نقاط عطف و حساس سیاسی‌ـ اجتماعی پذیرفته است. این رخدادها و تجارب گذشته از دوره اشغال آمریکا یا دوره صدام و بقیه متغیرها، پروسه‌ای را تشکیل می‌دهند که انتخابات پارلمانی و نتایج آن، لاجرم از آنها تأثیر پذیرفته‌اند و افکار عمومی و جامعه عراقی را به شکل جدیدی از رفتار انتخاباتی واداشته است.
اگر رنج‌ها و آلام دوره دیکتاتوری آنها را واداشت تا در ابتدا از اشغالگری آمریکا در کشورشان استقبال کنند، ولی به سرعت به ماهیت و رفتار و اهداف اشغالگران آمریکایی و انگلیسی پی برده و در مقابل آن ایستاده و با مقاومت قدرتمندانه، آمریکا را به خروج از کشورشان مجبور کردند، این به آن معناست که هیمنه و قدرت و نفوذ آمریکا در لایه‌های اجتماعی و در قبال احزاب و گروه‌های عراقی به شدت فرسوده شده، به طوری که رخدادهای پیش و پس از انتخابات پارلمانی تا امروز و در آستانه تشکیل دستگاه اجرایی عراق، شاهد این افول بوده است. اگر طی 15 سال گذشته احزاب بزرگ و سنتی، کرد و اهل سنت و حتی گروه‌های شیعه، از اعتبار و نفوذ و قدرت اجتماعی و سیاسی برخوردار بودند، این شرایط در انتخابات اخیر پارلمانی متحول شده و اعتبار و نفوذ گذشته برای این گروه‌ها تکرار نشده که نتایج انتخابات پارلمانی، آن را تأیید می‌کنند. تجربه تلخ، تعامل کشورهای خارجی که از گروه‌ها و احزاب سیاسی به ویژه کردی و اهل سنت، به شکل ابزاری و تحقیر شده استفاده می‌کردند، بر سطح اعتماد و همسویی و همراهی این احزاب و کشورهای مداخله‌گر اثر گذاشته و لذا کارکردهای گذشته را ندارند که به آن اشاره خواهد شد.

عوامل اصلی انتخابات عراق
ولی سه عامل اصلی تأثیرگذار، یعنی داعش، رفراندوم کردی و راهبری مرجعیت، شکل‌‌دهنده اصلی به نتایج انتخابات هستند که ساختارهای جدید حاکمیتی را با قواعد و موازنه قدرت جدید خواهند ساخت.
1ـ داعش که یک پروژه غربی‌ـ صهیونیستی و ارتجاع عرب بود و برای هدف تغییر ژئوپلیتیک منطقه‌ای و پایه‌گذاری نظام‌های سیاسی جدید با معیارهای آمریکایی راه‌اندازی شده بود و خود را منجی اهل سنت عراق معرفی می‌کرد، به سرعت رنگ باخت و امیدهای غربی که در رؤیای حیات ۳۰ تا ۴۰ ساله داعش و توجیه حضورشان در عراق و منطقه بودند، نقش بر آب شد؛ یعنی پیاده‌نظام پروژه خطرناک آمریکایی نه تنها امکان ظرفیت‌سازی برای آنها را به دست نیاورد که در صحنه عملی و به دلیل هوشیاری و دقت عمل، مرجعیت، مردم عراق و حمایت‌های محور مقاومت، به پدیده‌ای در نقطه مقابل تبدیل شد. این ابزار شیطانی از سوی حشدالشعبی که با فرمان مرجعیت متولد شده بود، نابود شد و این سازمان مردمی و فداکار را که برای همه عراق امنیت‌سازی و فرهنگ‌سازی کرده بود، به نمادی از ایثار و انسجام ملی و اعتماد تبدیل کرد. کابوس آمریکا و شرکای حمایتگر از داعش، فقط در شکست و نابودی داعش و تروریسم تکفیری نبود؛ بلکه با تمامی تلاش‌ها و هزینه‌های حیثیتی و مالی و رسانه‌ای و سیاسی و نظامی و امنیتی، یک نیروی جدید به موازنه قدرت عراقی و منطقه‌ای افزوده شد که زنجیره محور مقاومت را تکمیل کرد و در فرهنگ‌سازی خود و سازمان رزم خود، در کنار یگان‌های شیعه، واحدهای نظامی قدرتمندی از اهل سنت، کرد، ترکمن، مسیحی و بقیه اقوام را سامان داده بود که معنای واقعی وحدت ملی و انسجام ملی بودند و در نقطه مقابل راهبرد و رویکردهای آمریکایی قرار داشت.
۲ـ مرجعیت که از ابتدای حضور اشغالگران غربی، با رفتار و راهبردی هوشمند، پروژه‌های آمریکایی را نقش بر آب کرده و شرایط موجود را در مسیر حاکمیت ملی و مستقل عراقی و کارآمدسازی ساختارها قرار داده، در تشکیل حکومت موقت و حکومت‌های بعدی، تدوین قانون اساسی و در نقطه مقابل آمریکایی‌ها وارد عمل شده و با راه‌اندازی داعش و تروریسم تکفیری، فتوای جهاد کفایی برای تشکیل حشدالشعبی و بسیج قدرتمند عراقی را صادر کرده است. مرجعیت عالی شیعه در عراق با خروج آمریکایی‌ها از عراق، روند کارآمدسازی ساختارها و حکومت‌ها را همواره مورد تأکید قرار داده و در کنار مردم، از ناکارآمدی حکومت‌ها و وزرا و دستگاه‌های مختلف و فساد، انتقاد و اعتراض کرده است.
مرجعیت عالی شیعه که همواره با حکومتی فرامذهبی، سیاست‌ها، تدابیر و مواضع خود را اعلام کرده، مورد احترام تمامی طوایف و مذاهب و اقوام بوده و از پایگاه گسترده مردمی و سیاسی در عراق برخوردار است.
همان‌گونه که با تأکید بر اجرای انتخابات در موعد قانونی، برنامه‌ریزی آمریکایی‌ و برخی طرف‌های داخلی در عراق را برای تعویق انتخابات و ایجاد خلأ قانونی در ساختارهای حاکمیتی نقش برآب کرد، در پروسه انتخاب نخست‌وزیر نیز، هنگامی که آمریکا قصد داشت نامزد معینی را به مردم و فراکسیون‌های پارلمانی تحمیل کند، با رد کردن حضور مسئولان سابق در بین نامزدهای مطرح، معیار مستقل بودن، پاکدستی و کارآمدی را بر روندهای  انتخاب نخست‌وزیر حاکم و پروژه جدید آمریکا را با شکست مواجه کرد.
۳ـ رفراندوم در اقلیم کردستان که پروژه دیگری از سوی آمریکا و شرکای منطقه‌ای آن بود تا روند تجزیه عراق را آغاز و انتخابات را عقیم بگذارد و کل منطقه را با بحران روبه‌رو کند، با هوشمندی عراقی و بازیگری ایران و مجموعه اقدامات اجرایی ناکام ماند. این پروژه که با تشویق غربی و اصرار خانواده بارزانی شروع شد، به محض روبه‌رو شدن با مخالفت ایران و ترکیه و دولت مرکزی عراق و اجرای اقدامات مهار بحران، با عقب‌نشینی آمریکا مواجه شد که ضریب بی‌اعتمادی به آمریکا در عراق را در بین افرادی که به حمایت و مداخله آمریکا دل بسته بودند، افزایش داد.
انتخابات پارلمانی در حالی شکل گرفت که آمریکا و شرکای آن در بدترین وضع به سر می‌بردند و جایگاه برجسته حشدالشعبی و مردم و مرجعیت عراق و حمایت‌های ایرانی از این روندها که فتنه تروریسم داعش و تجزیه عراق را با شکست روبه‌رو کرد، دست برتر را ثبت کردند. سرخوردگی و انفعال در بخش‌های کردی و مشکلاتی که برای مردم کردستان عراق به وجود آمد، بر بی‌اعتمادی نسبت به احزاب شناخته شده و سطح اختلافات بین آنها افزود، به نحوی که گروه‌های بزرگ کردی در انتخابات پارلمانی به شکل انفرادی و غیر ائتلافی و برخلاف انتخابات گذشته وارد شده و ریزش‌ در کرسی‌های کسب شده را ثبت کردند. همین پدیده در بین احزاب اهل سنت عراق نیز به شکل فعال دیده شد. واگرایی احزاب نسبت به یکدیگر و بی‌اعتمادی شدید مردمی به این احزاب و شخصیت‌ها و تمایل به احزاب استانی و شهرستانی یا تمایل به ائتلاف با فراکسیون‌های حامی مقاومت که اهل سنت را از شر داعش و جنایت‌های آن نجات داده بودند، موجب شد تا رشوه‌های مالی عربستان نیز، امکان ایجاد همگرایی در بین احزاب اهل سنت را به حداقل رسانده، رفتار و مطالبات تحقیرآمیز سعودی، آمریکا و انگلیس با این احزاب، سطح بی‌میلی در همراهی با آمریکا و سعودی را در آنها افزایش دهد. ائتلاف الوطنیه ایاد علاوی که در انتخابات گذشته بیش از ۹۰ کرسی در دست داشت در این انتخابات ۲۱ کرسی را ثبت کرد و در رأی‌گیری برای ریاست‌ پارلمان که رقابت بین نامزد ائتلاف‌های حامی مقاومت (یا حلبوسی) و نامزد مورد حمایت آمریکا (اسامه نجیفی) جریان داشت، حلبوسی با ۱۶۹ رأی و اسامه نجیفی با ۱۹ رأی، نتایجی را ثبت کردند که پیام‌های مهمی را در بر داشت. ائتلاف گروه‌های اهل سنت انبار که حلبوسی را مطرح کرده بودند، پس از تهدیدها و تحقیرهای سفیر آمریکا، در کنار فراکسیون فتح (حشدالشعبی) و دولت قانون (مالکی) قرار گرفته و فاصله گرفتن از آمریکا را ترجیح دادند. نجیفی با ۱۹ رأی نشان داد، همه تلاش، تهدید و تطمیع سفیر آمریکا نتوانسته آرای آبرومندانه‌ای را جذب کند و حتی تعداد آرای ایاد علاوی با ۲۱ کرسی در کنار اسامه نجیفی قرار نگرفته است.

مزیت جامعه شیعی و شکست سه‌گانه غربی‌ـ عربی
با اینکه تلاش‌های زیادی صورت گرفت تا احزاب شیعه همانند دوره‌های پیش در یک یا دو ائتلاف بزرگ در رقابت‌ها حضور پیدا کنند، ولی یک گرایش همانند مناطق کرد و اهل سنت در بین گروه‌های شیعه ملاحظه شد که تمایل به وزن‌کشی اجتماعی را نشان می‌داد. رخدادهای بزرگ چهار سال پیش، بیشترین امتیاز‌ را به جامعه شیعی اختصاص می‌داد که توانسته‌اند بحران داعش را با پیروزی سپری کنند و بحران تجزیه کردستان عراق را نیز ناکام بگذارند؛ از این رو هر یک از گروه‌های شیعه فکر می‌کرد باید وزن اجتماعی جدید خود را ارزیابی کند. حاصل این تک‌روی و واگرایی، حضور حداقل پنج ائتلاف شیعی در انتخابات بود، ولی نتایج انتخابات با وجود مشارکت ضعیف جامعه شیعی و مشارکت ۵۲/۴۴ درصدی مردم عراق در انتخابات، به حداقل ۱۹۰ کرسی در مجموع گروه‌های شیعه منتهی شد که با در نظر گرفتن ده کرسی جذب شده‌ از مناطق و کاندیداهای اهل سنت و چند کرسی از افراد مستقل، به رقم ۲۰۴ کرسی می‌رسید. این نصاب جدید در مجموع کرسی‌های احزاب شیعه، بیش از نصاب انتخابات گذشته بود که وزن و جایگاه و اهمیت گروه‌های شیعه و جامعه شیعی را در معادلات کلان قدرت عراق نشان می‌داد؛ به همین دلیل همه همت آمریکا، انگلیس و عربستان که سفرای خود را فعال کرده بودند، بر روی جامعه و احزاب شیعی متمرکز شد تا مزیت‌های شیعی را مصادره کرده یا از همگرایی قدرت‌ساز آنها جلوگیری به عمل آورند.
آمریکا و تیم مثلثی آنها با رژیم سعودی و انگلیس در کمتر از یک سال گذشته سه شکست بزرگ در سیر انتخابات عراق داشته‌اند. ابتدا اینکه نتوانستند از اجرای انتخابات جلوگیری کنند و آن را به تعویق بیندازند و سپس اینکه با اصرار و حمایت از حیدرالعبادی برای نخست‌وزیری به دنبال شکاف در بین گروه‌های شیعه و بازگرداندن نفوذ خود با نام یک کاندیدای شیعه بودند که با مداخله مرجعیت عالی شیعه نقش بر آب شد و برای بار سوم، در انتخابات رئيس پارلمان و به دلیل بی‌نزاکتی دیپلماتیک و رفتار توهین‌آمیز و تهدیداتی که علناً به گروه‌های گوناگون و از جمله اهل سنت داشتند، کاندیدای مورد حمایت حشدالشعبی به قدرت رسید.
هم اکنون نیز با تقویت اختلاف بین بارزانی و اتحادیه میهنی سعی دارند مطالبه او برای کسب پست ریاست جمهوری را که مسعود بارزانی به شدت نیازمند آن است، در روند انتخابات رئيس‌جمهور اختلال ایجاد کرده و فرد مطلوب خود را برای چالش‌سازی‌های بعدی به قدرت برسانند. نکته مهم در این تلاش آمریکایی‌ این است که حتی بارزانی نسبت به رفتار قلدرمآبانه سفیر و فرستاده ویژه آمریکا در دو ماه گذشته واکنش تندی داشته و نسبت به وعده‌های حمایتی آنها بی‌اعتماد است. با اینکه سفیر و فرستاده ویژه آمریکا تهدید به بازگشت داعش و بی‌توجهی به مسائل امنیتی مناطق کردی و اهل سنت را چاشنی تهدیدات خود در تعامل با شخصیت‌های عراقی کرده‌، ولی در مقابل گروه‌های طرفدار ایران با هدایت و تدبیر هوشمندانه ایران، تعامل منطقی و احترام‌آمیز و مشفقانه با همه طرف‌های سیاسی ارائه کرده و اعتماد آنها را بسیار بیش از آمریکا جلب کرده‌اند و همین پدیده موجب شده است سه شکست آمریکا با تمامی تلاش و وعده و وعید و تهدید آنها، نصیب محور آمریکا و شرکای آنها شود.

ناکامی آمریکا در عراق و فرصت‌های ایران
اهداف راهبردی آمریکا که سطوح و لایه‌های گوناگون را در بر می‌گیرند، اولویت خود را با واگرایی‌سازی در بین شیعه و جلوگیری از تبدیل پیروزی جریان‌های حامی یا شرکت‌کننده در حشدالشعبی و مقاومت به ساختارهای حاکمیتی در عراق قرار داده‌اند و در صورت امکان و با ادبیات مشابه ترامپ، بتوانند از روندها و شخصیت‌ها و احزاب عراقی باج‌خواهی کرده و امتیاز بگیرند و ساختارهای قدرت را واگذار نکنند. آمریکایی‌ها و محور آنها به خوبی می‌دانند که یکدست شدن ساختارهای قدرت و حاکمیت در عراق، آغاز چالش‌های جدید برای آنها و حضورشان در عراق است که به مفهوم افزایش قدرت و نفوذ ایران و اندیشه و فرهنگ مقاومت خواهد بود.
ابزارها و نفوذ و اعتبار فرسایش‌یافته آمریکا در عراق به حدی است که به مداخله‌گری علنی در روندهای انتخاباتی و پارلمانی، حمایت از عبادی و ائتلاف النصر و سپس ائتلاف‌سازی با سائرون (مقتدی صدر) که یک شکاف جدی در بین گروه‌های شیعی را دامن بزند و قادر باشد با ایجاد ائتلاف بزرگ پارلمانی یا کُتلِه اکبر انتخاب نخست‌وزیر و ترکیب کابینه و بسیاری از حوزه‌های نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی عراق را در حوزه‌ آمریکا قرار دهد، به جایی رسیده است که ائتلاف عبادی با ۴۲ کرسی و رتبه سوم ائتلاف‌های پیروز در انتخابات، ریزش کرده و نمایندگان آن به ائتلاف فتح(به رهبری هادی عامری و جریان‌های حامی حشدالشعبی) بپیوندند و شخص حیدر العبادی نیز به کارت سوخته تبدیل شده و رسماً از کاندیداتوری نخست‌وزیری، پس از هشدار مرجعیت کناره‌گیری کند و ائتلاف سائرون پس از حوادث بصره و با تحریک کنسول آمریکایی، به سمت ائتلاف فتح گرایش یافته و تمامی تلاش‌های آمریکایی را بی‌ثمر کنند. رایزنی‌های جاری در بین گروه‌های شیعی و بقیه ائتلاف‌های پیروز در کتله اکبر یا ائتلاف بزرگ پارلمانی، به زودی با اعلام کاندیدای خود برای نخست‌وزیری، مرحله جدیدی از مستحکم‌سازی توازن قدرت در مقابل آمریکا را طی خواهند کرد.
انتخاب رئيس‌جمهور نیز بنا به تدابیری که اتخاذ شده در بین حزب دموکرات بارزانی و اتحادیه میهنی کردستان که «برهم صالح» را کاندیدای ریاست‌جمهوری کرده است، به پایان می‌رسد و رؤسای سه‌گانه عراق نهایی خواهند شد.
 مهم‌ترین هنر و توانایی ایران در دیپلماسی نهضتی و منطقه‌ای این است که به خوبی از تهدیدات و برنامه‌های تهدیدکننده آمریکایی، برای خود فرصت‌سازی می‌کند و سرافکندگی را برای آمریکا باقی می‌گذارد. همین ویژگی و هنر از سوی جریان‌های طرفدار ایران و مقاومت منطقه‌ای با مهارت به اجرا در می‌آید و همان‌گونه که در لبنان یا سوریه از بزرگ‌ترین تهدید تروریستی قرن، قوی‌ترین موازنه قدرت را برای خود تولید کرده‌اند، در عراق نیز جریان‌های مردمی و مقاومت با تکیه بر قدرت فرصت‌سازی از تهدید آمریکا و شرکای آن، خود را برای مرحله‌ای جدید از قدرت‌سازی آماده می‌کنند. این قدرت‌سازی محدود و محصور در جامعه شیعی نیست؛ بلکه با نگاهی فراگیر و ملی و با تکیه بر تمامی طوایف مذهبی و قومی، رویکردهای انسجام ملی را قوت می‌بخشند و با بهره گرفتن از راهبری‌های مرجعیت عالی شیعه، حاکمیتی کارآمد و توانمند در محیط داخلی و خارجی را پایه‌گذاری خواهند کرد. همان‌گونه که در یک رویکرد فراگیر در حشدالشعبی، مهم‌ترین تهدید قرن در عراق و منطقه را شکست داده و روح همبستگی و اعتماد وطنی را گسترش دادند، در ساختارهای حاکمیتی نیز همین اندیشه ایثارگر و امنیت‌ساز، حکومت سازندگی در عراق را به نام فراکسیون فتح در عراق، پایه‌گذاری خواهد کرد. نکته مهم در تحول ناشی از روندهای انتخاباتی و رفتار بازیگران گوناگون خارجی این است که گروه‌های تکیه‌گاه آمریکا در عراق، ضمن اینکه ظرفیت‌های گذشته خود را از دست داده‌اند، بیش از گذشته به گزینه‌های غیر آمریکایی‌ یا وطنی عراقی تمایل نشان می‌دهند، تا هم از گردونه قدرت حذف نشوند و هم سهم خود را در ساخت عراق جدید حفظ کنند.
تلاش‌های آمریکا برای کارشکنی یا مانع‌تراشی در مسیر انتخابات نخست‌وزیر، رئیس‌جمهور، تشکیل کابینه و سیاست‌ها و رویکردهای جدید آن استمرار خواهد یافت، ولی این تلاش آمریکایی و شرکای آن، حاصلی جز فرو رفتن در باتلاق نداشته و همه هزینه‌های مالی، سیاسی و نظامی آنها به میدانی برای کسب تجارب جدید محور مقاومت و توانمند‌سازی آنها تبدیل خواهد شد.



محمدرضا فرهادی
کارشناس بین الملل
چند صباحی است که بحث‌های متداولی حول روابط ایران و آمریکا و امیدوار بودن به پیروزی دموکرات‌ها در آمریکا مطرح شده است؛ به گونه‌ای که برخی نقل قولی از جان کری وزیر خارجه پیشین ایالات متحده در دیدار با آقای ظریف مطرح کردند و اظهار داشتند بهتر است تهران منتظر بماند تا دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ پایان یابد؛ اما چنین انتظاری چندان برای ایران خوشایند نیست؛ چرا که می‌تواند سبب مشکلاتی در وضعیت اقتصادی کشور شود و واشنگتن را بر می‌انگیزاند تا محدودیت‌های بیشتری علیه ایران اعمال کند.
آمریکا در طول دهه ۸۰ میلادی فشار همه‌جانبه‌ای بر ایران وارد کرد؛ اما رویکرد ایالات متحده نسبت به تهران تحت تأثیر فاکتورهایی مربوط به شوروی سابق و جنگ سرد قرار داشت و این یکی از دلایل موجود بود که ایالات متحده آمریکا فشار بیش از اندازه به ایران وارد نکرد. در واقع، واشنگتن هراس داشت فشار بیش از حد و حتی اقدام نظامی علیه ایران می‌تواند مسکو را بر آن دارد تا به سوی ایران حرکت کرده و بر آن تسلط یابد و از آنجا که در آن زمان، شوروی در افغانستان حضور داشت، چنین احتمالی هرگز بعید نبود. سلطه مسکو بر ایران می‌توانست به طور جدی موقعیت ایالات متحده در خلیج‌فارس را تحت تأثیر قرار دهد و این نگرانی فراتر از دکترین کارتر بود. بنابراین رویکرد آمریکا در مقطع فشار و اقدام نظامی علیه ایران بود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۹۱، «جیمز بیکر» وزیر خارجه آمریکا در سفر به آسیای مرکزی اعلام کرد، دولت جرج بوش حضور ایران را در فضای پس از فروپاشی شوروی محدود می‌کند و پس از آن در زمان ریاست‌جمهوری بیل کلینتون با سیاست دوگانه وی در قبال ایران مواجه شدیم؛ سیاستی که با تحریم‌های اقتصادی علیه تهران آغاز شد و تلاش‌های مداومی برای ممانعت از پیشرفت ایران در بازار منطقه‌ای انرژی و شبکه حمل‌ونقل به کار گرفته شد. باید تأکید کرد، هدف این راهبرد در آن زمان هم تغییر رژیم؛ البته بدون استفاده از ابزار زور بود. این سیاست پس از حادثه ۱۱ سپتامبر به یک راهبرد فعالانه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و از جمله ایران تبدیل شد.
برای نمونه، دولت جرج دبلیو بوش ایران را یکی از سه کشور «محور شرارت» خواند و این سیاست حتی با آمدن باراک اوباما و هیلاری کلینتون به عنوان وزیر خارجه تغییر نکرد و سیاست فشار و نه انگیزه در اولویت کار دولت اوباما قرار گرفت. زبان کلینتون درباره ایران خیلی ملایم‌تر از ترامپ نبود و وی در یکی از سخنرانی‌هایش اعلام کرد: «اگر ایران قصد حمله به اسرائیل را داشته باشد، آمریکا آن را سر به نیست می‌کند.»
 از سوی دیگر، با وجود آنکه برجام در زمان اوباما به امضا رسید، اجرای کند این توافق بین‌المللی از جمله برداشته شدن تحریم‌ها موجبات بی‌اعتمادی به آمریکا را بیش از پیش فراهم آورد. بلافاصله پس از آنکه دولت اوباما برجام را امضا کرد، مسئله موشکی ایران مطرح شد. به طور خلاصه، آمدن ترامپ به کاخ سفید تنها اختلافات موجود را افزایش داده و ماهیت سیاست وی، یعنی به زانو درآوردن ایران از طریق اعمال فشار، شبیه اقدامات چهار رئیس‌جمهور گذشته آمریکا اعم از دموکرات و جمهوریخواه است. 
به واقع، با آمدن ترامپ رویکرد آمریکا علیه ایران سخت‌گیرانه‌تر شد و دموکرات‌ها مترصد آن هستند که با راهبرد صبر همچنان ایران را در حالتی از برزخ قرار داده و همین عدم تصمیم‌گیری موجبات فشار بیشتر علیه کشور را فراهم آورد. در نتیجه ملاحظه می‌شود سیاست‌های آمریکا علیه ایران ثابت است و تغییر رؤسای‌جمهور و قدرت گرفتن احزاب دموکرات به هیچ گونه تغییری در سیاست‌های آمریکا علیه ایران منجر نخواهد شد.