قاسم غفوری/ ساختار درونی آمریکا شاهد مجموعهای از تحولات است، هر چند که جنجالسازیهای ترامپ در عرصه سیاست خارجی زمینهساز کمرنگ شدن توجهات جهانی به عرصه درونی این کشور شده است. افزایش فقر و نارضایتی مردمی از ساختار امنیتی و اقتصادی کشور آمریکا به ویژه در قبال اقلیتهای نژادی، فضای ضد حقوق بشری به ویژه در قبال پناهجویان، چنانکه همچنان کودکان پناهجوی بسیاری در بازداشت به سر میبرند، پیامدهای امنیتی شدید قانون آزادی حمل سلاح که روزانه دهها نفر را به کام مرگ میبرد در کنار اختلافات شدید در ساختار سیاسی این کشور که کاخ سفید و کنگره را در بر گرفته و هر روز اخبار جدیدی از این تنشها منتشر میشود تنها بخش کوچکی از اوضاع داخلی آمریکاست که سران این کشور با هوچیگری و حاشیهسازی بیرونی به دنبال پنهانسازی آنها هستند. نکتهای که در فضای درونی و بیرونی آمریکا به طور چشمگیری برجسته شده تقابلهای میان جان کری وزیر خارجه دوران اوباما و ترامپ رئیسجمهور کنونی آمریکاست که به نوعی فضای سیاسی این کشور را به خود اختصاص داده است. کری در سخنان بسیاری ترامپ را به ناکارآمدی متهم کرده و او را ترکیبی از نادانی پسر بچهای هشت ساله با اضطراب دختر بچهای نوجوان دانسته است و ترامپ نیز کری را متهم به دروغگویی و غیر عقلانی بودن کرده است. این مواضع در حالی صورت میگیرد که حتی برخی از احتمال رقابت کری با ترامپ در انتخابات سال 2020 خبر دادهاند.
اما رفتار کری و ترامپ مشاهده نوع محوربندی این رقابت است که جای تأمل دارد. جان کری وزیر خارجه اوباما در کتاب خاطراتش به گفتوگو و مصاحبه درباره روند مذاکرات هستهای با ایران پرداخته و بسیار تلاش دارد نشان دهد سیاست اوباما در قبال ایران با موفقیت همراه بوده و آمریکا از یک تهدید جهانی جلوگیری کرده است. کری در کنار اوباما، هیلاری کلینتون، سوزان رایس، مونتر، وندی شرمن و... که همه از دموکراتها هستند ضمن نقد رفتار ترامپ در قبال ایران تلاش بسیار دارند تا دوران اوباما را دوران قهرمانی نشان دهند که توانسته است ایران را مهار کند و امتیازات فراوانی از آن بگیرد.
در نقطه مقابل ترامپ و همقطارانش نیز از مدتها پیش این سیاست را اجرا کردهاند، به گونهای که از یکسو از تحریمهای بیشتر علیه ایران میگویند و از سوی دیگر ادعای آمادگی برای گفتوگو را سر میدهند. آخرین ادعای آنها نیز آمادگی برای دیدار ترامپ با رئیسجمهور اسلامی ایران در نشست شورای امنیت است. البته همزمان به اقداماتی نظیر اعمال تحریمهای بیشتر علیه مقامات و شرکتهای ایرانی و البته شرکتهایی که با ایران همکاری کنند، پرداخته است. در همین حال ترامپ ممنوعیت پرواز بر فراز خاک ایران را به بهانه خطر تروریسم ایران تمدید کرده است. البته اقدامات حاشیهای نظیر حمایت از تروریستها علیه امنیت ایران و نیز طراحی حمله به کنسولگری ایران در بصره و سفارت ایران در فنلاند را باید به این رفتارها افزود.
نباید فراموش کرد که در چارچوب ادعای آمادگی برای مذاکره با ایران و بالا بردن هزینههای جمهوری اسلامی، آمریکا به برجستهسازی اقدامات کره شمالی پرداخته که از آن جمله برجستهسازی درخواست «اون» رئیس کره شمالی برای دیدار دوباره با ترامپ است.
مجموع این رفتارها درحالی صورت میگیرد که آمریکا سعی دارد نشان دهد از یکسو ترامپ با قاطعیت در برابر ایران موضع گرفته است و از سوی دیگر آماده مذاکره با ایران برای آنچه اصلاح برجام و تغییر رفتار منطقهای و موشکی آن گفته شده، است.
حال این سؤال مطرح میشود که چرا هر دو جریان دولت کنونی و پیشین آمریکا این چنین در قبال جمهوری اسلامی ایران موضع میگیرند و اقدام میکنند؟ برای پاسخ به این پرسش مروری بر تحولات آینده آمریکا و جهان قابل توجه است.
اولاً، این روزها نشست سالیانه سازمان ملل متحد برگزار میشود که سران و مقامات بسیاری از کشورها در آنجا حضور دارند.
اهمیت این نشست برای سران آمریکا این است که از یک سو دولتمردان کنونی سعی دارند از این نشست به منزله مؤلفهای برای نشان دادن اشتباه بودن رفتارهای اوباما بهره گیرند و نام خود را در ردیف دولتمردان برتر آمریکا ثبت کنند و از سوی دیگر دولتمردان پیشین آمریکا، یعنی تیم اوباما نیز برآنند تا خود را فاتح سیاست جهانی معرفی کنند و به نوعی با اقدامی پیشدستانه برآنند با طراحی ترامپ مقابله داشته باشند.
نکته مهم آنکه؛ محور رفتاری هر دو طرف برجستهسازی رفتارهایشان در قبال ایران است و هر یک سعی دارند خود را فاتح این قله معرفی کنند و حتی طرح ترامپ برای دیدار با روحانی نیز در این چارچوب است. تیم اوباما با برجستهسازی مذاکرات هستهای و تماس تلفنی اوباما با روحانی سعی دارند خود را تسلیم سازنده ایران در قبال مذاکره معرفی کنند و ترامپ با سوق دادن مقامات ایران به دیدار در شورای امنیت، میخواهد دستاوردی بزرگتر از اوباما را به نمایش بگذارد.
ثانیاً، در ماه آبان انتخابات میاندورهای کنگره برگزار میشود. در این انتخابات بیش از آنکه رأی مردم اهمیت داشته باشد، لابیهای صهیونیستی و عربی هستند که تصمیمگیرنده انتخابات هستند.
در این میان از یکسو دموکراتها با برجستهسازی دستاوردهای دوران اوباما در مقابله با ایران برآنند تا خود را تحققبخش اهداف ضد ایرانی لابی صهیونیستی و عربی نشان دهند و از سوی دیگر جمهوریخواهان با محوریت ترامپ برآنند با برجستهسازی اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران و البته تسلیمسازی آن مبنی بر پذیرش مذاکره با آمریکا، براساس خواستههای واشنگتن، قدرت خود را در تحقق اهداف لابیها نشان دهند.
حلقه تکمیلی این طرح نیز اقدامات آمریکا در حمایت از تروریستها در سوریه و حمایت از کشتار یمنیها به دست سعودی و البته اقدامات آمریکا در قبال فلسطین است. ترامپ با انتقال سفارت آمریکا از تلآویو قدس، حذف کمکها با آنروا که برابر با حق بازگشت آوارگان فلسطینی است و در نهایت طرح کنفدراسیون اردنـ فلسطین، اراده خود را به لابی صهیونیستی نشان میدهد.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که اقدامات دولتمردان پیشین و کنونی آمریکا برگرفته از اهداف آنان در قبال نشست سالیانه سازمان ملل متحد و نیز انتخابات کنگره آمریکا است. اما آنچه در این میان به آن اشارهای نمیشود و با حاشیهسازی پنهان میشود، نقش و جایگاه ایران در این رقابت درونی است که نشئت گرفته از جایگاه جهانی جمهوری اسلامی ایران است. این رقابت به خوبی نقش و جایگاه جهانی ایران را نشان میدهد و واهی بودن انزوای کشورمان را آشکار میکند. به هر ترتیب، آنچه از سوی جان کری از جمله در مورد ایران در حال شکلگیری است، نه برگرفته از روحیه تعاملی دموکراتها، بلکه برگرفته از رقابت درونی حاکم بر آمریکاست که هر یک از دو طرف سعی دارند از تمام ابزارها برای کسب قدرت بهره گیرند و میکوشند با همان سیاستهای پوپولیستی، مردم را فریب دهند و رأی آنها را به نفع خود کسب کنند. کارنامه آمریکا نشان میدهد که ساختار راهبرد حاکم بر این کشور ثابت بوده و ژستهای بشردوستانه افرادی مانند کری صرفاً یک ژست سیاسی و مردمفریبانه است، چنانکه در طول هشت سال حکومت اوباما جنگهای متعددی، از جمله لیبی و سوریه به فرمان آمریکا شکل گرفت و اعمال تحریمها علیه کشورها همچنان ادامه یافت، به طوری که اوباما با وجود سفر به کوبا هرگز تحریمهای این کشور را لغو نکرد و همان سیاستهای خصمانه ادامه یافت.