حسین میرچراغخانی/ در چند شماره گذشته برخی از اصول و مبانی جریان عقلانیت اسلامی بررسی شد. در ادامه با اصول و اهداف دیگر این جریان، یعنی پذیرش عقلانیت و خرد جمعی، جدا نبودن دین از سیاست، کارآمدی نظام اسلامی و مردمسالاری آشنا میشویم.
پذیرش عقلانیت و خرد جمعی
تکیه بر عقل جمعی و استفاده از نخبگان جامعه و انحصار نداشتن در تصمیمگیریها، از دیگر اصول جریان عقلانیت اسلامی است. این جریان معتقد است با یک گروه، سازمان، حزب یا یک جریان نمیتوان کشور را اداره کرد. از نگاه این جریان، رمز موفقیت در ادارۀ جامعه، استفاده کردن از همۀ ظرفیتهای کشور است. بنابراین، رهبران جریان عقلانیت اسلامی برای استفاده از خرد جمعی و شکوفایی آنها معتقدند باید آزادی بیان حاکم باشد؛ باید مناظرهها و مشاورهها فراگیر شود تا تواناییها و استعدادها نمایان شود. از این راه میتوان ضمن تمدنسازی، نقشههای دشمنان را خنثی کرد. رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
«برای بیدار كردن عقل جمعی، چارهای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتوگوی آزاد با «حمایت حكومت اسلامی» و «هدایت علما و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشۀ دینی و در نتیجه تمدنسازی و جامعهپردازی، ناممكن یا بسیار مشكل خواهد بود.»1
جدا نبودن دین از سیاست
هدف از شبهۀ جدایی دین از سیاست (سکولاریسم)، کنار گذاشتن دین از صحنۀ سیاسی است. جریان عقلانیت اسلامی معتقد است، دین و سیاست هرگز تفکیکشدنی نیستند. اینکه کسی چنین تفکری را میپذیرد، به این دلیل است که اسلام را نمیشناسد. کسی که اسلام را خوب شناخته باشد، بهسادگی متوجه خواهد شد که سیاست در بطن اسلام است. حضرت امام(ره) در ردّ این شبهه میفرمایند: «اسلام این نیست. والله اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرفی كردهاند. سیاست مُدُن، از اسلام سرچشمه میگیرد.»2
جریان عقلانیت اسلامی، مخالف وجود چنین تفکری در جامعه است و به اقشار گوناگون، به ویژه قشر مذهبی و روحانیت سفارش میکند از صحنۀ سیاسی کشور کنارهگیری نکنند. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «فكر وحدت دین و سیاست را، هم در تفقه و هم در عمل، دنبال بكنید. آقایان بدانند كه فكر جدایی دین و سیاست، به عنوان یك آفت، بهكلی ریشهكن نشده است. متأسفانه، هنوز در حوزهها كسانی هستند كه خیال میكنند حوزه باید به كار خودش مشغول بشود؛ اهل سیاست و اهل ادارۀ كشور هم مشغول كار خودشان باشند. بُعد دیگر وحدت دین و سیاست این است كه حوزههای علمیه بایستی از سیاست هرگز دور نمانند. طلاب باید آگاهی سیاسی پیدا كنند.»3 بنابراین، جریان عقلانیت اسلامی، معتقد است دین عین سیاست و سیاست عین دین است.
کارآمدی نظام اسلامی
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ایران، معارضان و مخالفان داخلی و خارجی، درصدد القای ناکارآمدی نظام اسلامی هستند. کارشکنیهای داخلی و فشارهای بیرونی، همه دست به دست هم دادهاند تا راه پیشرفت جمهوری اسلامی ایران را سد کنند. جریان عقلانیت اسلامی که محوریت نظام را بر عهده دارد، معتقد است نظام اسلامی در همۀ ابعاد، اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و...، توانایی و قابلیت ادارۀ جامعه را دارد. دستیابی به فناوریهای روز جهان، ارائۀ مردمسالاری دینی و تأثیرپذیری انقلابهای منطقه از انقلاب اسلامی ایران، نمونهای از توانایی نظام جمهوری اسلامی ایران است. رهبر معظم انقلاب در تبیین کارآمدی نظام اسلامی میفرمایند: «كشاورزی نابود شدۀ كشور را این نظام احیا كرد؛ صنعت سادۀ ابتدایی كشور را این نظام به صنعت پیچیدۀ حساس انرژی هستهای رساند. این نظام الآن در زمینههای صنایع نو، مثل «نانوتكنولوژی» و صنایعی از این دست، كه اینها از صنایع نوی دنیاست، تقریباً دوشبهدوش صفوف اول دارد حركت میكند و دارد كار میكند. اینها كارآمدی نظام است. شاید بشود گفت از همۀ اینها باز مهمتر و بالاتر، كارآمدی این نظام در زمینۀ تحكیم مردمسالاری بود. با آن سابقۀ منحوس و زشتی كه در این كشور وجود داشت، این نظام توانست مردمسالاری را جا بیندازد. ما امروز تقریباً هر سال یك انتخابات داریم... جایگاه سیاسی و عزت بینالمللی؛ چه كسی میتواند این را منكر بشود؟»4
مردمسالاری
امروزه، یکی از مشهورترین و پرکاربردترین اصطلاحات در سطح بینالمللی، اصطلاح دموکراسی است؛ اما جریان عقلانیت اسلامی، در برابر دموکراسی، به «مردمسالاری دینی» معتقد است. مردمسالاری دینی به معنای دموکراسی غربی نیست؛ چون مردمسالاری دینی فقط به حق مردم در رأی دادن و انتخاب بسنده نمیکند؛ بلکه در برابر انتخاب مردم، مسئول را نیز موظف به انجام وظیفه میداند. رهبر معظم انقلاب در توضیح و تبیین این اصل میفرمایند:
«بهترین چیزی كه ممكن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان، یعنی مسئولان كشور ملاك قرار دهیم، مردمسالاری دینی است؛ همین چیزی كه بارها گفتهایم و تكرار شده است. نباید اشتباه شود؛ این مردمسالاری، به ریشههای دموكراسی غربی مطلقاً ارتباط ندارد. این یك چیز دیگر است. اولاً مردمسالاری دینی دو چیز نیست؛ اینطور نیست كه ما دموكراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق كنیم تا بتوانیم یك مجموعۀ كامل داشته باشیم؛ نه. خودِ این مردمسالاری هم متعلّق به دین است. مردمسالاری هم دو سر دارد... یك سرِ مردمسالاری، عبارت است از اینكه تشكّل نظام به وسیلۀ اراده و رأی مردم صورت گیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب میكنند؛ دولت را انتخاب میكنند؛ نمایندگان را انتخاب میكنند؛ مسئولان اساسی را بهواسطه یا بیواسطه انتخاب میكنند. این همان چیزی است كه غرب ادعای آن را میكند و البته در آنجا این ادعا واقعیت هم ندارد... . انتخاب مردم، یكی از دو بخش مردمسالاری دینی است... . مردم بایستی بخواهند، بشناسند، تصمیم بگیرند و انتخاب كنند تا تكلیف شرعی دربارۀ آنها منجّز شود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تكلیفی نخواهند داشت... .»5
پینوشتها
1ـ پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامۀ جمعی از دانشآموختگان و پژوهشگران حوزۀ علمیه، 1381.
2ـ سیدروحالله موسویخمینی(ره)، صحیفۀ امام، همان، ج 1، ص 270.
3ـ نرمافزار حدیث ولایت، بیانات رهبر معظم انقلاب در آغاز درس خارج فقه، 1370.
4ـ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 1386.
5ـ بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، 1379.