حسین میرچراغخانی/ پس از آشنایی با اصول و مبانی جریان عقلانیت اسلامی، از این شماره عملکرد این جریان در حوزههای مختلف فکریـ فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نظامسازی سیاسی را بررسی خواهیم کرد.
مقابله با جریانهای فکریـ فرهنگی
از اصول جریان عقلانیت اسلامی جدا نشدن دین از سیاست است. ازاینرو، در عملکرد آنها نباید صرفاً به دنبال اقدامات مذهبی بود. با توجه به تحولات تاریخ معاصر، نقش جریان عقلانیت اسلامی پررنگ و مهم است؛ به گونهای که حکومتهای داخلی نتوانستهاند نقش این جریان را نادیده بگیرند. در دورۀ اول قاجار، عملکرد این جریان را باید با توجه به عملکرد حکومت قاجار تحلیل کرد؛ به این معنا که حکومت قاجار بنا بر مصلحت و بقای سلطنت، سیاستی اتخاذ کرده بود که بیانکننده نقش این جریان در این دورۀ زمانی است. در ادامه سعی داریم گوشهای از عملکرد این جریان را با ترتیب تاریخی از ابتدای دورۀ قاجار تاکنون بررسی کنیم.
از آنجا که جریان عقلانیت اسلامی جریانی فکری-فرهنگی است، بیشترین اقدامات این جریان هم در عرصۀ فکری-فرهنگی به چشم میخورد. از مهمترین فعالیتهای این جریان، مقابله با چهار جریان اخباریگری، تصوف، شیخیه و جریانهای غیراسلامی مانند مسیحیت است.
مقابله با اخباریگری
هرچند تلاشهای محمدباقر وحیدبهبهانی و دیگر رهبران جریان عقلانیت اسلامی، توانست جریان اخباریگری محمدامین استرآبادی را به حاشیه ببرد، اما همچنان با وجود شخصیتهایی مانند میرزامحمد اخباری، امکان ظهور دوبارۀ اخباریگری وجود داشت. به نظر میرسد، هرگونه بیتوجهی از سوی شاگردان بهبهانی، رشد اخباریگری را به دنبال داشته است؛ چنانکه میرزامحمد اخباری سعی داشت فتحعلیشاه را به مکتب اخباری متمایل کند که با اقدامات شیخجعفر کاشفالغطا به هدف خود نرسید.۱ مهمترین اختلافات جریان عقلانیت اسلامی و اخباریگری، که به تقابل این دو جریان میانجامد، عبارتند از:
الفـ اختلاف در منابع احکام؛ به این شکل که جریان اخباریگری فقط کتاب و سنت را معتبر میداند؛ اما جریان عقلانیت اسلامی کتاب، سنت، اجماع و عقل را منابع احکام به شمار میآورد.
بـ اختلاف در شیوۀ کشف حکم؛ از دیدگاه اخباریها، اجتهاد و تلاش برای کشف حکم از نصوص دینی، «تأویل» است که جایز نیست؛ اما جریان عقلانیت اسلامی معتقد است با تأمل و کاوش در نصوص دینی باید احکام را کشف کرد. این اختلاف اخباریها، باب اجتهادی را که جریان عقلانیت اسلامی به آن معتقد است، تخطئه میکند؛ چنانکه اخباریونی مانند استرآبادی، در کتاب فوائدالمدنیة مینویسد: «اجتهاد مجتهد در احکام خداوند، اگر به خطا باشد، تکذیب و افترا به خداوند است و اگر بهدرستی باشد، اجر و پاداشی ندارد.»۲ اخباریها فهم قرآن را مختص ائمه(ع) میدانند و برای مدعای خود، از آیات قرآن استدلال میآورند؛ برای نمونه آیۀ 32 سورۀ فاطر؛ «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذینَ اصْطَفَینا مِنْ عِبادِنا»۳ و آیۀ 49 سورۀ عنکبوت: «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فی صُدُورِ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْم»۴.
در مقابل، جریان عقلانیت اسلامی برخلاف اخباریون معتقد است قرآن در هر زمانی قابل فهم است. در غیر این صورت، اعجاز قرآن زیر سؤال میرود؛ چراکه از معجزههای قرآن این است که در تمام زمانها بیانکنندۀ احکام برای مردم باشد.۵ همچنین میرزای قمی، از رهبران جریان عقلانیت اسلامی، در پاسخ به اخباریها چنین مینویسد: «مگر قرآن معماست که کسی توان فهم آن را نداشته باشد، به جز ائمه؟»۶
یکی دیگر از اساسیترین اختلافهای دو جریان، در موضوع چیستی و قلمرو عقل است. اخباریان حجیت عقل را در استنباط احکام انکار میکنند و استفاده از آن را مساوی با کاهش اهمیت روایات اهلبیت(ع) میدانند. استرآبادی با انتقاد از جریان عقلانیت اسلامی، آنها را به پیروی از اهل سنت، محکوم میکند و مینویسد: «جماعت متکلمان و نیز علمای اصولی، در اثر اکتفا به عقل، با روایات متواتر مخالفت کرده و از ائمۀ اطهار منحرف گشتهاند.»۷
اختلاف اخباریون و اصولیون
در کتاب روضاتالجنات، به نقل از اخباریون، جزئیات اختلافات اخباریون و اصولیون در سی مورد ذکر شده است که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1ـ اصولیون اجتهاد را واجب میدانند؛ اما اخباریون اجتهاد را حرام و اخذ وظایف را از طریق احادیث منقول از معصوم واجب میدانند. 2ـ اصولیون مردم را به مجتهد و مقلد تقسیم میکنند؛ اما اخباریون معتقدند همۀ مردم مقلد معصوم هستند. 3ـ اصولیون برای مجتهد شدن، علوم مختلف، از جمله اصول فقه را شرط میدانند؛ اما اخباریون شناسایی اصطلاحات اهلبیت(ع) و شناسایی زبان عربی را شرط استنباط احکام میدانند. 4ـ اصولیون بین اخبار متعارض با یکدیگر، از طریق اجتهاد یکی را انتخاب میکنند؛ ولی اخباریون هیچ یک از اخبار متعارض را بر دیگری ترجیح نمیدهند؛ مگر آنکه نصی دربارۀ یکی از آنها وارد شده باشد. 5ـ اصولیون به هر کس که دروغگو نباشد، اعتماد میکنند؛ اما اخباریون در نقل حدیث، جز به شیعۀ اثناعشری عادل اعتماد نمیکنند. 6ـ اصولیون اطاعت از مجتهد را واجب میدانند؛ اما اخباریون اطاعت از مجتهد را واجب نمیدانند. 7ـ اصولیون به صحت تمام احادیث وارده در کتب اربعه معتقد نیستند؛ اما اخباریون به صحت تمام احادیث وارده در کتب اربعه معتقدند.۸
اقدامات عملی علیه اخباریگری
اقدامات جریان عقلانیت اسلامی برضد اخباریگری را باید در کارنامۀ محمدباقر وحیدبهبهانی و شاگردان او، مانند شیخجعفر کاشفالغطا، علامه بحرالعلوم، شیخمرتضی انصاری و شیخمحمدحسن نجفی صاحب جواهر جستوجو کرد؛ برای نمونه وقتی وحید بهبهانی متوجه تبلیغ گستردۀ اخباریها در بهبهان، از جمله شیخعبدالله حاجصالح سماهیجی شد، نجف را به قصد بهبهان ترک کرد و به مدت سی سال در بهبهان به مبارزه با تفکر اخباریگری پرداخت۹ و در رد آن، کتب و رسالات فراوانی نوشت که میتوان به رسالۀ حجیت اجماع، رسالۀ اصالة البرائة، رسالۀ قیاس و رسالۀ اجتهاد اشاره کرد.
پس از بهبهان بیشترین تبلیغ اخباریگری را شیخیوسف بحرانی در کربلا انجام داد. ترویج اخباریگری در کربلا، بهبهانی را متوجه کربلا کرد. با ورود بهبهانی به کربلا، اندیشۀ اصولی جان گرفت و سیطرۀ اخباریگریـ که در آن اصولیون مخفیانه زندگی میکردند و اگر میخواستند کتاب یک مجتهد را حمل کنند، باید آن را با دستمال میگرفتندـ برای همیشه از بین رفت.۱۰ پس از بهبهانی، شاگردان او، از جمله شیخجعفر کاشفالغطا، به مبارزه با اخباریگری پرداخت که میتوان به دو اثر او به نامهای حق المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین و کاشفالغطاء عن معایب میرزا محمد عدو العلما اشاره کرد که در رد اخباریگری و میرزامحمد بن عبدالنبی نیشابوری، معروف به اخباری نوشته است و او را بیمذهب معرفی میکند.۱۱
پینوشتها:
۱ـ عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی اندیشهگران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیرکبیر، 1367، ص 361.
۲ـ محمدامین استرآبادی.
۳ـ سپس این كتاب را به آن بندگان خود كه [آنان را] برگزیده بودیم، به میراث دادیم.
۴ـ بلكه [قرآن] آیاتی روشن در سینههای كسانی است كه علم [الهی] یافتهاند.
۵ـ محمدعبدالحسین الغراوی، مصادرالاستنباط بین الاصولیین و الاخباریین، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413ق، ص93.
۶ـ ابوالقاسمبن محمدحسن میرزای قمی، قوانین الاصول، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، 1378، ص 393.
۷ـ محمدامین استرآبادی، همان، ص 30.
۸ـ میرسیدمحمدباقر خوانساری، روضاتالجنات،
ج 1، ص۲۰۸ ـ ۲۰۵.
۹ـ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، قم، انتشارات کتابخانۀ آیتالله مرعشی، 1405 ق، ص 70.
۱۰ـ میرسید محمدباقر خوانساری، روضاتالجنات، همان، ج 1، ص284.
۱۱ـ همان، ج 2، ص 467.