آیت‌الله سیدرضا بهاءالدینی گفت: اگر بخواهد انسان با معارف اسلام آشنا شود، باید هوی و هوس را رها کند. هوی و هوس همان دعوت شیطان است، شیطان را می‌توان طرد و دور کرد، دست خودت هست که با فرمان و اطاعت خدا شیطان می‌رود دنبال کارش. مادامی که تابع هوی و هوس هستی، از شیطان جدایی نداری. وقتی هوی و هوس را رها کردی، آن وقت بنده خدایی. اگر بنده خدا شدی، آن‌وقت ان‌شاءالله همه چیز داری.

چهار دلیل قرآنی برای دوری از دشمن


یکی از بحث‌های مهم و اساسی قرآن کریم، دشمن‌شناسی است که امروز به آن بحث استکبارشناسی می‌گویند. در قرآن آیات متعددی وجود دارد که باطن کثیف و خبیث و خطرناک دشمنان اسلام را روشن می‌کند. 
«یَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا»؛ ای کسانی که به خداوند ایمان آورده‌اید. «لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَه مِنْ دُونِكُمْ» نقطه مقابل «بَطْن»، «ظَهْر» است، باطن و ظاهر؛ لباس زیر را در عربی بِطانَه می‌گویند؛ لباسی که زیر لباس می‌پوشند، چون با بدن انسان تماس دارد بِطانَةَ می‌گویند؛ یعنی با بدن انسان تماس مستقیم دارد. می‌فرماید ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بیگانگان را محرم اسرار خودتان قرار ندهید. «قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»؛ مسلمانان ما حقایق را برای شما گفتیم اگر عقل‌تان را به کار بیندازید. 
این فرمایش خداوند هم دلایلی دارد:  
دلیل اول: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ»؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بیگانگان را محرم اسرار خودتان قرار ندهید. در مسائل‌تان با آنها مشورت نکنید؛ ظرفیت‌های درونی خودتان را به دشمن نگویید که متوجه نشود شما چه دارید. خُب حالا به چه دلیل؟ خداوند نهی می‌کند؛ علتش این است «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا»، این‌ها کوتاه نمی‌آیند از اینکه شما را پریشان حال کنند؛ در مسائل شما دخالت کنند؛ «خَبَالًا» در ادبیات عرب به کسی می‌گویند که مغزش کار نمی‌کند. مُخَبَّل یعنی دیوانه، اینها کوتاه نمی‌آیند تا زمانی که آرامش را از شما بگیرند. بنابراین علت اینکه خداوند جامعه توحیدی را نهی می‌کند از اینکه با دشمنان دَمساز نشوند «لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا» آنها به هر وسیله‌ای می‌خواهند اوضاع شما را به هم بریزند.
دلیل دوم: «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ»؛ «وَدُّوا»جمع وَدَّ است به معنای دوست؛ مودت؛ که در فارسی هم به کار می‌رود. «عَنِتُّمْ» به معنای رنج و مشقت است. دشمنان دوست دارند که شما همیشه در بدبختی و رنج و گرفتاری باشید و مشکل داشته باشید که برای حل مشکلا‌ت‌تان به آنها پناه ببرید. 
دلیل سوّم: «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ» نمی‌بینید که چگونه با شما صحبت می‌کنند؟ آثار کینه و بغض آنان در زبان‌شان هست. حرف‌هایی که می‌زنند؛ شما را شهروند درجه دو و سه می‌دانند؛ شما را در حد برده خودشان می‌دانند. آثار خشم و بغض از زبان آنها جاری است. آنها به شما توهین می‌کنند. «قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ»؛ زبان‌ها و دهان‌های‌شان که باز می‌شود شعله آتش از دهان‌شان علیه شما بیرون می‌آید.
دلیل چهارم: «وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ»؛ اینها چیزهایی است که به زبان می‌آورند؛ اما در دل‌شان چه خبر است؛ چه توطئه‌هایی برای شما دارند؟ 
ای مسلمانان، شما با آنها رفیق می‌شوید و دست می‌دهید و نشست و برخاست می‌کنید، به آنها علاقه‌مند می‌شوید؛ اما آنها کینه شما را در دل دارند و به شما نمی‌گویند. «هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ» شما آنها را تحویل می‌گیرد و اظهار ارادت می‌کنید. «وَلَا يُحِبُّونَكُمْ» اما آنها شما را ابزار قرار داده‌اند. رهبر معظم انقلاب فرمودند: با شما دست می‌دهند، ولی این دست فولادی است و رویش پارچه مخمل کشیده‌اند؛ نمی‌دانید زیرش چه خبر است. لبخند می‌زنند، اما این لبخندها مقدمه این است که بر شما مسلط و پیروز شوند. می‌گویند ما به تعهدات‌مان عمل می‌کنیم، به وعده‌ای که داده‌ایم عمل می‌کنیم، اما در پشت صحنه خبر دیگری است. «وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ» اما زمانی که به درون خود می‌روند انگشتان‌شان را گاز می‌گیرند از شدّت عصبانیت و کینه‌ای که نسبت به شما دارند.
خُب حالا ما باید چکار کنیم؟ خداوند می‌فرماید: «قُلْ» این امر به پیامبر(صلوات‌الله‌علیه) است. «قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ»؛ با این عصبانیتی که دارید می‌میرید. خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله شهید بهشتی را که فرمودند: باید به آمریکا بگوییم عصبانی هستی و از این عصبانیتت بمیر. این فرمان خدا است: «قُل موتوا بِغَيظِكُم».
«إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» می‌بینید خداوند کلمه ذات را گفته است. نکته اینجاست، نفرمود: «إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ بالصُّدُورِ» صدور جمع صدر به معنای سینه است. خداوند آگاه است که چه چیزی در سینه چه کسی است. خداوند فرمود: «عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» ذات یعنی مرکز و آنچه در درون دارد. چون در سینه ظاهراً چیزهایی به شما می‌گویند، اما این واقعیت ندارد و در دل چیز دیگری است. 
یکی از مسائل اخلاقی حفظ اسرار است که انسان اسرارش را به هر کسی نگوید؛ اسرار خودش را به دیگران نگوید؛ اسرار دیگران را هم به کسی نگوید. که متأسفانه در جامعه ما این مسئله خیلی ضعیف است. یک کسی می‌آید به آقایی می‌گوید: فلانی یک چیزی به شما محرمانه می‌گویم و به کسی نگویید؛ نفر اول می‌گوید و نفر دوم به سوم می‌گوید و الی آخر. ظرف چند ساعت همه مطلع می‌شوند و می‌گویند که همه این را می‌گویند. این یک نقص مهم اخلاق اجتماعی است که اسلام نهی می‌کند. 
امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: «استر ذهبک و ذهابک و مذهبک» سه چيز را مخفي بدار و هر جايي نگو: رفت و آمدت را، دارايي‌ات را و ديدگاه‌هايت را، کجا می‌خواهید بروید را کسی نباید بفهمد. ذهبک یعنی ثروت، اگر ثروت و سرمایه‌تان را به کسی بگویید فردا می‌بینید رفته و سرمایه شما را خالی کرده است. مذهبک؛ یعنی اعتقادات و فکر. ایشان فرمودند: «سِرُّكَ مِن دَمِكَ فلا يَجرِيَنَّ مِن غَيرِ أوداجِكَ»؛ راز تو جزئى از خون توست، پس نبايد كه در رگ‌هاى غير تو جريان يابد. 
در روایت دیگری فرموده‌اند: «وَ كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللهِ»؛ در بعضی روایات ائمه از شیعیان گله کرده‌اند که شما می‌آیید نزد ما سؤال می‌کنید و ما جواب می‌دهیم؛ دیگر جواب ما را به دشمن ندهید. هم برای خودت دردسر درست می‌شود و هم برای ما. حفظ طبقه‌بندی سخنان ما عبادت است و پرده‌پوشى اسرار ما جهاد در راه خداست. 
در بیان دیگری از امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) فرمودند: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ»؛ نباید هر چیزی را به هر کسی گفت. ایشان می‌فرماید، خیر دنیا و آخرت در مسئله کتمان اسرار است. دیدید بعضی از بزرگان ما هیچ چیزی نمی‌گویند؛ اگر کسی سؤالی کند یک کلمه جواب می‌دهند و خیلی مختصر. لذا می‌گویند اگر می‌خواهید عقل کسی را بسنجید، ببینید زبانش چقدر کار می‌کند. اگر خیلی پر حرفی می‌کند معلوم می‌شود عقلش سبک است. جمیع خیرها در دنیا و آخرت كتمان سرّ و دوستى با نيكان و تمام شرور در فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار است.

منذر‌بن‌جارود‌ـ 7

حضرت امیر(ع) پس از آنکه منذر را از قیامت بیم می‌دهد، با عبارات گزنده‌ای او را سرزنش می‌کند. حضرت می‌نویسد: «اگر آنچه (خيانت) از تو به من خبر رسيده، راست باشد (جمل أهلك و شسع نعلك خير منك)؛ شتر اهل تو و دوال كفشت (جایي كه انگشت بزرگ پا در كفش‌هاى عربى قرار مى‌گيرد) از تو بهتر است!»
این عتاب‌ها نشان می‌دهد جدای از فسادهای انجام گرفته، خبر فساد در جامعه اسلامی نیز باید برای شنونده‌ها و حاکمان چنان قبیح باشد که دستگاه‌های مربوطه و مردم از آن به ناپسندی بزرگی یاد کنند! اگر چنین نباشد، جامعه به نقطه‌ای می‌رسد که فساد در آن عادی شده و مردم نسبت به آن بی‌تفاوت می‌شوند و در چنین فضایی خوی اشرافی‌گری در مسئولان شکل می‌گیرد. به همین دلیل حضرت امیر(ع) این گونه شدید درباره اخبار فساد زیردستانش واکنش نشان می‌دهد.
از سوی دیگر، این نکته را نباید از توجه دور داشت که به یقین حضرت از طریق مأموران و اخبار به درجه‌ای از احتمال رسیده است که این طور بر فرماندار خوش‌سابقه خود عتاب کند؛ اما به هر حال این مهم است که ایشان به اسم مصلحت‌سنجی، فسادهای حکومت‌های نوپای خود را مخفی نمی‌کند. همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کرده‌اند، برخورد با فساد نه تنها مردم را بی‌اعتماد نمی‌کند؛ بلکه اطمینان و اعتماد آنها را به نظام اسلامی افزایش می‌دهد و موجب اقتدار دستگاه حاکم می‌شود؛ از این رو در ماجرای حقوق‌های نجومی تعبیر رهبری چنین بود: «از مسئله‌ حقوق‌های نجومی آسان عبور نکنید... به مردم بگویید که چه کار کردید. در این قضیّه، مردم اعتمادشان ضربه خورده.» 
به همین دلیل است که حضرت امیر(ع) هزینه فساد و دست‌اندازی به بیت‌المال را در حکومت‌شان چنان بالا می‌برد که مدیری اندیشه خیانت نکند! 
تعابیر حضرت به منذر نشان می‌دهد، فردی که در امانت امت اسلامی متعهد نباشد و خیانت پیشه کند، از حیوان و جماد نیز درجه پایین‌تری دارد. اگر در قرآن کفار فقط با انعام مقایسه می‌شوند، در کلام حضرت امیر(ع) مدیر خائن به بیت‌المال حتی از یک شیء هم ارزش کمتری دارد!
مع‌الاسف، گاه به جای اینکه چنین نگاهی به مدیران حاکم باشد، مدیری که شبهه خیانت به بیت‌المال دارد، ذخیره نظام معرفی می‌شود و به جای هجمه به آن مدیر، رسانه‌ها و منتقدان مورد حمله قرار می‌گیرند! 
حضرت علی(ع) در ادامه نامه این گونه مرقوم می‌دارند: «و كسي كه مانند تو باشد شايسته نيست به وسيله او مرزی بسته شود، يا امرى انجام گيرد يا مقام او را بالا برند، يا در امانت شريكش كنند، يا براى جلوگيرى از خيانت و نادرستى بگمارندش.»
ملاک کارگزار اسلامی، خدمت به مردم است. به تعبیر حضرت مسئولی که به جای مردم به فکر خوشگذرانی خود و آقازاده‌هایش است و از بیت‌المال برای خود کیسه دوخته، هیچ جایی از حکومت و شاید بتوان گفت حتی غیر از حکومت هم نباید مدیریت کند. بدنامی فساد، در حاکمیت اسلام باید در این حد باشد. مفسدان به ویژه درباره بیت‌المال چنان باید نزد مردم مفتضح شوند که ریشه فساد در دیگران خشک شود. 
این سیره را مقایسه کنید با اندیشه‌ای که فساد را به بهانه توسعه و سازندگی توجیه کرده یا برای خود و فرزندانش از حکومت سهمی مطالبه می‌کند و حتی بالاتر آن را حق و میراث خود می‌داند!


 سیدحسین خاتمی‌خوانساری/
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: «الوَفاءُ عُنوانُ وُفُورِ الدِّينِ و قُوَّةِ الأمانَه»؛1 وفادارى نشان ديندارى زياد و امانتدارى قوى است. 
وفور دین در جامعه درونی انسان و در جامعه بیرونی و اجتماعی از نگاه امیرالمؤمنین(ع) وفای به عهد و امانتداری است. اگر کسی می‌خواهد بداند چقدر دیندار است، باید به درون خود نگاه کند و ببیند چقدر امانتدار است و چقدر متعهد به عهدهای الهی، اخلاقی و اجتماعی است؟ اگر می‌خواهید یک شخص دیندار را بشناسید، باید ببینید او با مردم در ادای امانت چطور رفتار می‌کند؟ اگر می‌خواهید بدانید جامعه دیندار است یا نه، باید به جریان تعهدات اخلاقی، اجتماعی و حتی عهدهای مالی و پولی توجه کنید. 
نکته جالب توجه آن است که ائمه معصوم(ع) نماز خواندن، روزه گرفتن، حج، خمس، زکات، امر به معروف و... را علامت وفور دین ندانسته‌اند، چه آنکه این اعمال وجود دین در جامعه را نشان می‌دهد نه وفور دین را. به عبارتی، شاید به دلیل وجود اعمال عبادی دین رسمی کشوری اسلام باشد؛ امّا به دلیل ادا نکردن امانت و پایبند نبودن به تعهدات در آن وفور دین دیده نشود.
همچنین امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند: «الوَفاءُ حِليَه العَقلِ و عُنوانُ النُبلِ»؛2 وفادارى، زيور خرد است و نشان شرافت.  آری، وفور دین یعنی وفور عقل و خرد، زیرا عقل و خرد و اندیشه سالم و نافذ است که می‌تواند دستورات دینی را بپذیرد و آن عقلی که می‌گوید در تعاملات و رفتار در اجتماع وفا داشته باش و زندگی خود را با بی‌وفایی و متعهد نبودن دچار سختی و رنج نکن، زیباست. هر چند بشر از دیروز تا امروز شرافت و خرد را در لباس زیبا و مکنت مالی فراوان دیده است؛ اما حقیقت آن است که انسان‌ها باید شرافت را در کسانی جست‌وجو کنند که امانتدار و متعهد هستند. 
1ـ غررالحکم، ج 1، ص 76
۲ـ غررالحكم، ح ۱۶۰۱ 


بايدها و نبايدهاي اختلافات در زندگي مشترک


 کبري فرشچي / حتي اگر بپذيريم که دعوا نمک زندگي زن و شوهرهاست، اما «قهر» ‌کردن حکايتش فرق مي‌کند! قهر کردن اغلب اوقات مرحله بعد از يک مشاجره سخت و طولاني است و گاهي وقت‌ها براي زن و شوهرها راهي به جز قهر کردن باقي نمي‌ماند؛ چرا که بر سر به کرسي نشاندن اختلاف‌نظرهاي‌شان زياده‌روي کرده‌اند و محصول اين زياده‌روي هم دلخوري و قهر کردن است. اما با تمام اينها اگر دوستدار زندگي مشترک‌تان هستيد و مي‌خواهيد شريک زندگي‌تان را از دست ندهيد، بايد بدانيد قهر کردن هم براي خودش قواعدي دارد که اگر آنها را رعايت نکنيد مي‌تواند به ريشه‌هاي زندگي مشترک‌تان آسيب بزند و يک تلخکامي پايدار را به وجود بياورد.
قهر کردن زن و شوهرها از آن دست موضوعاتی است که هر قدر کمتر اتفاق بيفتد، بهتر است. البته زندگي زناشويي است و اختلاف‌نظرها و بحث کردن‌ها و گاهي قهر کردن‌ها؛ اما اگر در اين مورد آخري دست به عصا راه نرويم و حواس‌مان نباشد مي‌تواند شيریني زندگي‌مان تحت‌الشعاع قرار بگيرد. بديهي است نخستين گام مبارزه با قهرکردن در زندگي زناشويي رفتارهاي پيشگيرانه است. به يقين شما و همسرتان در آغاز زندگي اختلاف‌نظرهايی داريد و اين موضوع امري طبيعي است؛ چراکه شما دو شخصيت متفاوت هستيد که در دو محيط متفاوت رشد يافته و تربيت شده‌ايد. اما توانايي شما در انطباق با اين تفاوت‌ها با تکيه بر شباهت‌ها و همراهي‌ها مي‌تواند در ادامه مسير زندگي شما را ياري کند و زندگي مشترک‌تان را شيرين و روابط‌تان را عميق و پايدار کند. اما در اين مسير قهر و دعوا دم‌دست‌ترين راهکاري است که نه فقط به انطباق با تفاوت‌هاي شما و همسرتان کمکي نمي‌کند؛ بلکه به ايجاد شکاف ميان شما منجر شده و در صورت مواجهه نادرست و طولاني شدن بيش از اندازه اين ماجرا ممکن است شکاف ايجاد شده ميان شما و همسرتان را عميق و عميق‌تر کند.

قهر کردن
 ممنوع!
نخستين مرحله براي مديريت روابط زناشويي اين است که از قهر کردن پيشگيري کنيد؛ شما رفته‌رفته با روحيات همسرتان آشنا مي‌شويد و مي‌فهميد حساسيت‌هاي او چيست و چه رفتارهایی مي‌تواند او را به نقطه جوش برساند. بنابراين بهتر است سعي کنيد روي حساسيت‌هاي یکدیگر متمرکز نشويد و به اين حساسيت‌ها احترام بگذاريد. از سوي ديگر فراموش نکنيد قهر کردن در هر صورت نوعي رفتار کودکانه است و نشان‌دهنده آن است که فرد همانند کودکان هنوز به بلوغ کافي براي حل مسئله نرسيده است و برای اینکه زودتر بتواند از تنش رهایی یابد، به این موضوع تمایل دارد. اما نبايد فراموش کنيد قهر کردن می‌تواند آسیب‌زننده‌ترین موضوع به ارتباط همسران
 باشد.
روابط‌تان را 
قرباني نکنيد
وقتي شما و همسرتان بر سر موضوعی اختلاف‌نظر پيدا مي‌کنيد و اين اختلاف به مجادله مي‌رسد بايد در ميانه مجادله به يک نکته مهم توجه داشته باشيد؛‌ اينکه در عين تلاش براي اثبات ادعا به روابط‌تان آسيب نزنيد. شما می‌توانید با پرهیز از حرف‌های ناراحت‌کننده به گونه‌‌ای منطقی سخن بگویید که فرد مقابل آن را دعوا فرض نکند و درگیر خشم و هیجان نشود. بنابراین لازم است در حین خشم و مشاجره، کنترل خوبی روی اعصاب و رفتار خود داشته باشید. تا زماني که بگو مگوی شما دو طرفه باشد و همسر شما هم از خودش دفاع کند، اغلب قهری اتفاق نمي‌افتد، اما گاهي اوقات رفتار شما به طرف مقابل احساس ترس و ناامنی مي‌دهد و او حس مي‌کند شرایط پیش آمده به شدت برخلاف میل و روحیاتش است، در چنين مواردي قهر و لجبازی امری دور از انتظار نيست. اما در صورت بروز قهر ميان همسران زنان و مردان هر یک رفتارهاي متفاوتي از خود بروز مي‌دهند و اين موضوع برخوردهاي متفاوتي را مي‌طلبد. 

قهر خانم‌ها
‌ قهر آقايان!
طولاني شدن قهر مي‌تواند بيش از پيش به روابط شما آسيب بزند. در عين حال بعضي وقت‌ها لازم است به طرف مقابل زمان بدهيد تا خودش را پيدا کند و به آرامش برسد. اما بايد مرز اين دو حالت را رعايت کرد. 
در مواردي که خانم خانه با آقا قهر مي‌کند، توجه و مهرورزي آقا مي‌تواند به حل مشکل کمک کند. زنان بر اساس روحیات خاص خودشان دوست دارند مواقعی که ناراحت و افسرده‌اند، مورد توجه و مهرورزی همسر قرار گیرند و اين کار را نشانه محبت مرد مي‌دانند. اما مردها وقتی عصبانی و ناراحتند ترجیح می‌دهند تنها و در لاک خود فرو بروند. پس به کمي زمان نياز دارند. در روانشناسی قهر مردان؛ مردانی که قهر می‌کنند اکثراً نیاز به مطرح شدن، حل مشکلات یا جلب توجه دارند و خیلی از آنها هم اعتمادبه‌نفس ندارند. بهترين برخورد زن در مواجهه با قهر آقاي خانه این است که اگر خود را مقصر می‌داند، عذرخواهی کند و اگر مقصر نیست خیلی کوتاه و مختصر ابراز تأسف کند و اصرار را به جای حرف، در رفتار خودش نشان دهد، مانند اینکه به سر و وضع خانه و غذا رسیدگی بیشتری داشته باشد. شما مي‌توانيد بعد از اينکه احساس کرديد همسرتان به آرامش رسيده در محيطي آرام و منطقي با شوهرتان صحبت کنيد. اما از سوي ديگر هم حواس‌تان باشد نبايد طوري رفتار کنيد که همسر شما تصور کند با قهر کردن مي‌تواند به خواسته‌هاي خود برسد. 

خطوط قرمز
 دعوا و قهر
يادتان باشد حتي قهر کردن هم قوانيني دارد، از جمله اينکه نبايد به خانواده‌هاي یکدیگر توهين کنيد، همچنان که زنده کردن مشکلات کهنه و قديمي کار درستی نیست. حتي وقتي با هم قهر هستيد، سلام و خداحافظي را فراموش و فضاي خانه را از حالت عادي خارج نکنيد. از همه مهم‌تر اگر با وجود داشتن فرزند هنوز هم با همسرتان قهر مي‌کنيد، فراموش نکنيد که هيچ‌گاه نبايد پاي بچه‌ها را به قهر و دعوا بکشيد. 
برای آشتی کردن، باید لجبازی را کنار گذاشت؛ زیرا لجبازی نمی‌گذارد اختلافات حل شود و وضع بدتر و بدتر می‌شود. پس از آشتي هم اصلي‌ترين برنامه شما بايد بر رفع اختلاف‌ها و عواملي که ممکن است موجب تکرار قهرتان شود، متمرکز باشد. 


یکی از مسائلی که باید در ازدواج و زندگی مشترک مورد توجه قرار گیرد، مسئله ارتباط با خانواده همسر است. هر چه این رابطه محکم‌تر باشد، رابطه زوج‌ها بهتر خواهد بود. سازمان ملی جوانان کتاب‌هایی را با عنوان خانواده موفق به چاپ رسانده که یکی از این کتاب‌ها «ارتباط با خانواده همسر» نام دارد. این کتاب را محسن ایمانی در ۱۴۸ صفحه نوشته است.
کتاب چهار فصل دارد که فصل اول به مباحثی در زمینه ارتباط اختصاص دارد و به اهمیت و عناصر یک ارتباط اشاره می‌کند. نویسنده همچنین در این فصل ابعاد ارتباط، انواع آن، ضرورت برقراری ارتباط و عوامل مؤثر در این پدیده اجتماعی را شرح می‌دهد. در فصل دوم کتاب (آثار ارتباط با خانواده همسر) مسئله روابط صمیمانه با همسر، ضرورت و تأثیرات ارتباط با خانواده همسر مطرح شده است. افزون بر این، تأثیر ارتباط همسران بر ارتباط آنها با خانواده همسر بررسی شده است.
در فصل سوم کتاب علت‌های قطع ارتباط با خانواده و بستگان همسر بیان می‌شود. همچنین مداخله‌ها و برخی از علت‌های آن در این فصل آمده است. فصل پایانی به مسئله پیامدهای قطع ارتباط با خانواده و بستگان همسر اختصاص دارد و چند پیامد خانوادگی و اجتماعی در این فصل بیان می‌شود. در پایان نیز نگارنده در دو صفحه از مطالب ارائه شده نتیجه‌گیری می‌کند.
مباحث مفید و کاربردی در کتاب مورد توجه قرار گرفته و کتاب سعی دارد با زوج‌هایی که با مشکل ارتباط با خانواده همسر مواجه هستند، ارتباط برقرار کند. ضمن اینکه در ارائه مباحث، سعی شده از منابع قرآنی و روایی نیز استفاده شود؛ از این رو کتاب حاضر برای زوج‌های جوان می‌تواند راهنمای خوبی در روابط خانوادگی باشد.


امام خامنه‌ای چندی پیش در دیدار خبرگان با اشاره به کتاب یادت باشد، فرمودند: «اینها [شخصیت‌های کتاب] مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال 94 و 95 و مال همین سال‌ها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید.»
محدثه آذرمهری در صفحه شخصی خود توصیه‌ای برای مطالعه این کتاب کرده و نوشته است:
«بگذار بگذریم...
به جای نقطه، اشک‌های‌مان را می‌گذاریم و می‌رویم.
به امید روزی که حمید با سپاهی از شهیدان در رکاب امام زمان(عج) رجعت کند تا این بار با هم همسفر جاده آسمانی نجف کربلا باشیم ان‌شاء‌الله...
این همه خط نوشتیم یکیش هم نستعلیق چشم‌های تو نشد.
شدیداً توصیه می‌شود نمونه‌های رفتاری شهید و وصیت‌نامه‌های آنها را کامل مورد توجه قرار دهید و ببینید بعد از 30 سال هنوز جوانان ما بوی شهدایی مانند ابراهیم هادی را می‌دهند.»


 دکتر مجيد ابهري/گاهي وقت‌ها پدر و مادرها در تربيت فرزند سليقه يکساني ندارند و از آن مهم‌تر براي حل این اختلاف سليقه هم هيچ برنامه‌اي را تدبير نمي‌کنند. آيا اين اختلاف سليقه تربيتي مشکلي را در تربيت کودکان به وجود نمي‌آورد؟ آيا پدر و مادر مجازند هر یک مطابق سليقه خود و حتي متضاد با نظر يکديگر نکات تربيتي‌شان را اعمال کنند؟ چنين رفتارهايي چه آسيبي به کودک و تربيت او وارد مي‌کند؟
اختلاف سلیقه برای تربیت فرزندان در بین زن و مرد طبیعی است. این موضوع ناشی از فرهنگ و تربیت متفاوت زن و شوهر است، اما بروز این اختلاف در مقابل فرزندان سبب نوعی تخریب زن و مرد و در نتیجه فرصت‌طلبی کودکان در مقابل پدر و مادر می‌شود.
برخی والدین تمایل دارند کمبودهای دوران کودکی خود را درباره فرزندان خود اجرا کنند، در حالی که ظرفیت طبیعی کودکان محدود است و پذیرش فکری و رفتاری کودکان چارچوب ویژه‌ای دارد.
پدر و مادرها بايد به اين نکته توجه داشته باشند که تضادهای رفتاری و گفتاری‌شان روی کودکان تأثیر بسیاری دارد و این رفتارها زمینه‌ساز اصلی تخریب شخصیت کودکان است. 
والدين بايد حواس‌شان باشد اختلاف‌نظرهای خود را در مقابل فرزندان بیان نکنند، برای نمونه،‌ اگر پدر نکته‌اي را به فرزند گوشزد کرد، يا فرماني داد که از نظر مادر اشتباه بود، نبايد در حضور فرزند به اين موضوع اعتراض شود؛ بلکه باید در غیبت فرزند، اشتباه فرمان همسرش را بیان کند. اعتراض يکي از والدين به شيوه تربيتي ديگري در حضور فرزندان مي‌تواند اقتدار هر دو را در خانواده متزلزل کند، يا موجب سوء‌استفاده بچه‌ها شود. اگر والدین در برابر بچه‌ها به يکديگر احترام بگذارند، می‌توان پایه‌های حکومتی آنها را در تربیت محکم و استوار دانست. در غیر این صورت تضادهای رفتاری والدین در دوران بلوغ خود را نشان خواهد داد. 
گروه «زندگی» صبح صادق آماده است تا پلی بین شما خوانندگان با مشاوران خبره و امین ایجاد کند. سؤالات خود را از طریق سامانه پیامک 3000990033 برای ما ارسال کنید.