حسین میرچراغخانی/ از شماره گذشته بررسی عملکرد جریان عقلانیت اسلامی در حوزههای مختلف فکری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و نظامسازی سیاسی آغاز و به مقابله این جریان با تفکر انحرافی اخباریگری اشاره شد. در ادامه به مقابله عقلانیت اسلامی با جریانهای دیگر میپردازیم.
***
2ـ مقابله با صوفیگری
صوفیه، یکی از فرقههای اسلامی است که معانی مختلفی در وجه نامگذاری آن بیان شده است. برخی آن را از «صف»، برخی دیگر از «صفار»، و عدهای آن را برگرفته از «صفّه» و اصحاب صفه میدانند.۱ در تاریخ شکلگیری آن نیز اختلافنظر وجود دارد. از نظر اندیشمندان اسلامی، تصوف تفکری التقاطی است که از قرن دوم هجری، از مکاتبی مانند هندوها، مسیحیان و یونانیان به مرزهای اسلام نفوذ کرده است.۲ نظر غالب این است که بنیانگذار فرقۀ صوفیه، ابوهاشم کوفی است.۳ تصوف در دورۀ اول قاجار ظهور بیشتری پیدا کرد. این جریان توانسته بود پایگاه اجتماعی خود را تا حد دولتمردان۴ گسترش دهد.۵ مهمترین عقاید صوفیه که سبب شده است در برابر جریان عقلانیت اسلامی قرار گیرد، در چهار محور زیر خلاصه میشود:
یکـ صوفیان به آموزش و فراگیری علم رغبتی نداشتند، هر چند افراد باسواد در میان آنها وجود داشت.
دوـ صوفیه به شریعت پایبند نیست؛ اما عقلانیت اسلامی، رعایت اصول و احکام شریعت را نخستین گام عرفان میداند.
سهـ صوفیه در تفسیر، خط قرمزی قائل نیست؛
چهارـ شطحیات، عامل اصلی تکفیر صوفیان از طرف جریان عقلانیت اسلامی است. شطحیات، سخنانی است که عارف در حال وجد و بیخودی بر زبان میآورد و در ظاهر با عقل و شرع ناسازگار است. ازاینرو، جریان صوفیه به لحاظ مبانی با جریان عقلانیت اسلامی، قابل جمع نیست. میرزای قمی دراینباره چنین بیان میکند: «سعی کردیم بفهمیم آیا طریقۀ این جماعت با آنچه به ما رسیده از صاحب شرع، موافقت دارد؛ به هیچ وجه نیافتیم و جمع ما بین شرع و سخنان ایشان ممکن نیست.»۶ ازاینرو، رهبران جریان عقلانیت اسلامی رشد جریان صوفیگری را خطری جدی میشمردند. یکی از مهمترین عواملی که رهبران جریان عقلانیت اسلامی را با وجود اینکه به لحاظ مبانی، حکومت قاجار را مشروع نمیدانستند، مجبور به همکاری با دربار آن میکرد، خطر رشد جریانهای مخالف آنها بود.
3ـ مقابله با شیخیه
یکی دیگر از جریانهای دورۀ قاجار که علمای جریان عقلانیت اسلامی را به چالش میکشید، جریان شیخیه است که به دست شیخاحمد احسایی شکل گرفت. پس از درگذشت شیخاحسایی، یکی از شاگردانش به نام سیدکاظم رشتی جانشین او شد. پس از درگذشت سیدکاظم رشتی، شاگرد وی به نام علیمحمد شیرازی، ملقب به باب، جانشین وی شد که ادعای بابیت امام غایب و نبوت کرد. نفوذ شیخیه در دربار تا آنجا پیش رفت که داماد فتحعلیشاه به نام حاجمحمدکریمخان قاجار، مدعی جانشینی سیدکاظم رشتی شد و فرقۀ شیخیۀ کرمان را تأسیس کرد.۷
از عقاید فرقۀ شیخیه که به تقابل آن با جریان عقلانیت اسلامی انجامیده است، میتوان به زیر سؤال بردن فلسفۀ صدرایی و متهم کردن آن به تقلید از ابنعربی۸ اشاره کرد. البته آنچه سبب تکفیر احسایی از سوی علما شده است، ایراد او به فلسفۀ صدرایی نیست؛ بلکه عقاید وی در باب معاد و امامت است. احسایی دربارۀ کیفیت معاد جسمانی، با جریان عقلانیت اسلامی، اختلافنظر دارد و برخلاف عقیدۀ این جریان که کیفیت معاد جسمانی را همچون حیات دنیوی دارای عناصر طبیعی میداند و بازگشت انسان را با همۀ خصوصیات و توصیفاتی میداند که در دنیا به آن متصف بوده، معتقد است جسدی که انسان در معاد با آن ظاهر میشود، جسدی نیست که ازعناصر دنیوی تشکیل شده باشد؛ بلکه از عناصر هورقلیایی تشکیل شده است.۹
در باب جایگاه امامت، جریان عقلانیت اسلامی، فرقۀ شیخیه را به غلو متهم میکند. احسایی جایگاه امامان معصوم(ع) را آن قدر بالا میبرد که از نظر وی، پس از خلق معصومین، آنان به اذن و مشیت الهی موجودات دیگر را آفریدند.۱۰ رهبران جریان عقلانیت اسلامی همواره نگران نفوذ شیخیه در دربار فتحعلیشاه بودند. عباراتی مانند«حجةاللهالبالغه، علامةالعلما، اعرفالعرفا و افقهالفقها» از سوی فتحعلیشاه دربارۀ شیخاحمد احسایی، بیانگر تمایل شاه قاجار به شیخیه بوده است.۱۱
4ـ مقابله با جریانهای غربگرا
یکی از مهمترین چالشهای جریان عقلانیت اسلامی در این دورۀ زمانی، نفوذ جریانهای غیراسلامی، بهویژه جریانهای مسیحی است. تبلیغات مسیحیان در این زمان در ایران، گسترش چشمگیری دارد و مدرسهها و کلیساهای زیادی تأسیس میشود. از مشهورترین مبلّغان مسیحی، «هنری مارتین» است که میرزای قمی در برابر او قرار میگیرد. هنری مارتین در سال 1226ق وارد ایران میشود و مسیحیت را ترویج میکند. میرزای قمی در جواب «هنری مارتین»، رسالهای با نام «اعجاز قرآن» مینویسد. هنری مارتین در اقامت کوتاهش در قم، تلاش میکند با میرزای قمی دیداری داشته باشد که میرزا نمیپذیرد.۱۲ افزون بر میرزای قمی، ملااحمد نراقی، از دیگر رهبران جریان عقلانیت اسلامی هم در رد افکار و گفتههای هِنری کتاب مینویسد و گفتۀ او را بیاساس، سستبنیان و سزاوار خاموشی و سکوت میداند.۱۳
بنابراین، سرازیرشدن موج اندیشههای غیراسلامی در زمان قاجار به ایران اسلامی، رهبران مذهبی را مجبور میکرد تا در برابر آنها مقاومت کنند و پاسخگو باشند. اقدامات جریان عقلانیت اسلامی، نمونهای از این رویارویی است.۱۴
5ـ مقابله با بهائیت
یکی دیگر از تفکراتی که جریان عقلانیت اسلامی با آن مواجه بود، جریان بهائیت است. علمای جریان عقلانیت اسلامی، در برابر جریان بهائیت ایستادند. شیخجعفر کاشفالغطا در سال 1304ق کتابی مینویسد به نام الآیات البینات فی قمع البدع و الضلالات. این کتاب چهار رساله دارد که یکی از رسالهها به نام «رد علی المزخرفات البابیة و خرافات مذهبهم»، در رد بهائیت نوشته شده است.۱۵ از دیگر کسانی که بهصراحت و قاطعیت با بابیها مقابله کرده، آقامحمدتقی نجفی، معروف به آقانجفی است. وی به دلیل مقابله با بهائیت به تهران تبعید شد و ناصرالدینشاه در دیدار با او، از شیوۀ برخورد او با بهائیان انتقاد کرد. وی در جواب ناصرالدینشاه گفت: اینها دشمنان جان اعلیحضرت بودند و باید با بهائیان دیگر نیز اینگونه برخورد کرد.۱۶
پینوشتها:
۱ـ تصویر شیعه در دایرةالمعارف آمریکانا (ترجمه و نقد مقالات شیعی دایرةالمعارف آمریکانا) زیر نظر محمود تقیزادهداوری، تهران، امیرکبیر، 1382، ص 166.
۲ـ ناصر مکارم شیرازی، جلوۀ حق (بحثی پیرامون صوفیگری در گذشته و حال)، قم، انتشارات هدف، 1373، ص27-32.
۳ـ همان، ص 72.
۴ـ میرزاعبدالوهاب منشیالممالک، نامهای به فتحعلیشاه مینویسد و او را به تصوف دعوت میکند.
۵ـ رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضةالصفای ناصری، تهران، اساطیر، 1385، ج1، ص381.
۶ـ سیدرضا مهدینژاد، «میرزای قمی و حکومت قاجار»، حکومت اسلامی، س 1، ش 4، زمستان 1388، ص 120.
۷ـ مهدی فرمانیان، آشنایی با فرق تشیع، قم، مرکز مدیریت حوزۀ علمیه، 1387، ص180.
۸ـ شیخاحمد احسایی، شرح رسالۀ عرشیه، کرمان، 1364، ص7.
۹ـ همان، ج4، ص26.
۱۰ـ همان، ص68.
۱۱ـ محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375، ج3، ص362.
۱۲ـ عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب، همان، ص 527.
۱۳ـ همان، ص 537.
۱۴ـ شیخحسن اصفهانی کربلایی، تاریخ دخانیه (قرارداد رژی)، تهران، انتشارات مبارزان، 1361، ص ۲۹ـ۲۵.
۱۵ـ رسالههای دیگر این کتاب عبارتند از: «المواکبالحسینیة» (پاسخ به شبهاتی دربارۀ عزاداری حسینی)، «نقض فتاوی الوهابیة» (رد بر شبهات وهابیت) و «رد الملاحدة و الطبیعیة» (ردی بر شبهات مادیگرایان دربارۀ مبدأ و معاد).
۱۶ـ موسی نجفی، حکم نافذ آقانجفی، قم، اسلامی، 1371، ص 108.