حسن رحیمپور ازغدی، استاد حوزه و دانشگاه ۱۳آبان سال گذشته در همایش بینالمللی افق نو با موضوع ظلم علیه سیاهان به ایراد سخنانی پرداخت که بخشهایی از آن را در ادامه خواهید خواند.
سیاهان و مسلمانان
ملتهای ستمدیده از سوی امپریالیست
ما و شما ملتهای تحت ستم و غارتشده به دست امپریالیسم غربی به طور عام و آمریکا به طور خاص هستیم. با ما همان کردند که با شما رنگینپوستان به شکل مهندسیشده امروزی زیر پوششهای روشنفکری و حقوق بشری میکنند. بزرگترین جنایتها علیه ما ملتهای مسلمان و غیرمسلمان و کثیفترین جنایتها علیه شما متأسفانه در ذیل ادبیات روشنفکری صورت گرفته است.
شرایط آن قدر وخیم است که دروغهای خیلی بزرگ گفته میشود و به دروغهای کوچک قانع نیستند. لایحه حقوق بشر از حیثیت همه اعضای خانواده بشری سخن میگوید، از صلح و عدالت در جهان حرف میزنند. از اینکه تحقیر بشر وجدان بشری را برآشفته میکند میگویند؛ اما در همین زمان کثیفترین جنایتها را انجام میدهند.
هیچ انسانی نباید اسیر طغیان و ستم شود، اما حتی اجازه اعتراض داده نمیشود؛ یعنی آزادی بیان باشد، اما امکان بیان نباشد؟ درست زمانی که از برابری حقوق انسانها و آزادی حقوق میگویند، برخی نمیتوانند امکان زندگی اخلاقی داشته باشند و معلوم میشود که عقل و وجدان شرط نیست؛ بلکه منافع سرمایهدار سفیدپوست غربی شرط است. وزارت جنگ و خارجه آمریکا همین حرفها را میزند، ولی داخل آمریکا با مردم خودشان اینگونه رفتار میشود.
تا سیاهان آماده شهادت نباشند،
حقوق خود را پس نمیگیرند
با ملتهای ما آن کردند که به شما روا میدارند. چرا سیاهان آمریکا شورش میکنند؛ اما انقلاب نمیکنند؟ 50 میلیون سیاهپوست در آمریکا در غلیان و جوشش هستند؛ اما چرا تنها یک درصد از اقتصاد آمریکا در دست آنان است و چرا جمعیت سیاهان در زندانهای آمریکا این قدر زیاد است؟ چرا یکونیم میلیون سیاه در آمریکا مفقود هستند؟ چرا نمیتوانند حقوق خود را پس بگیرند؟ چون هنوز آماده نشدهاند قربانی بدهند. ملت ایران 10 هزار شهید داد تا از رژیم شاه آزاد شد. مسلسل روی ما بستند، اما مردم آمدند تا حکومت آمریکایی را شکست دادند. وقتی در خیابانهای آمریکا هم روزی چند شهید دادید و اگر به این حد از شجاعت رسیدید. اگر مسلسل به روی شما گشودند و خیابانها را ترک نکردید خواهید دید که حقوقتان را پس میگیرید.
اعلامیه حقوق بشر مدافع منافع سرمایهدار سفیدپوست غربی است. حقوق بشر حقوق محرومان و سیاهان و اقلیتهای دیگر نیست. آنچه به عنوان تاریخ آموزش داده میشود تاریخ و حافظه سیاهان و بردگان نیست؛ حافظه سرمایهداران است. با همان وقاحتی که اخبار جنایات علیه سیاهان را سانسور میکنند، با همان وقاحت اخبار علیه مسلمانان سانسور میشود چون افکار عمومی نباید بدانند آمریکا تا چه حد جنایتکار است.
اروپاییها به اسم متمدنسازی،
تمدنها را در آفریقا و آمریکای لاتین نابود کردند
همانهایی که آفریقا را تصرف کردند، چند تمدن را نابود کردند. در آمریکای لاتین هم شش تمدن را نابود کرده و گفتند که داریم وحشیها را متمدن میکنیم. همین کار را در خاورمیانه هم انجام دادند و گفتند جنگ مدرنیته و سنت است. رژیم شاه یک انتخابات هم نداشت و دهها هزار آمریکایی و انگلیسی ما را نابود میکردند و آموزش شکنجه میدادند. این دیگر تاریخ نیست، اخبار روز است. اگر روزانه سیاهان را کشتند در همین چند ماه اخیر هزاران هزار نفر را در یمن، عراق و سوریه همانها به خاک و خون کشیدند. خودشان داعش را تشکیل دادند تا انقلابهای اسلامی را به جنگ و خونریزی بکشند.
آمریکا طی 35 سال گذشته 100 میلیون نفر به جمعیت خود اضافه کرده است. یکی از اهداف این اقدام این بود که سیاهان که قویترین اقلیت جامعه آمریکایی بودند و میتوانستند خطری برای راهاندازی انقلاب باشند به اقلیتی ضعیف تبدیل شوند. خطرناکترین و انقلابیترین اقلیت در جامعه آمریکا، سیاهان آمریکا هستند، ولی فقط یک درصد از اقتصاد این کشور در دست آنان است و با تبعیض کنترلشده و زرورقپیچ شده آنها را کنار میزنند.
غرب فرهنگها و اخلاق را نابود میکند
در فیلمها نشان میدهند سیاهان زبالههای جامعه آمریکایی هستند؛ اما آمریکاییها با همه جا این کار را میکنند. اول فرهنگها را نابود میکنند و بعد اخلاق را از بین میبرند. وقتی کریستف کلمب با کمک ملوانان مسلمان و تجهیزات مسلمانان به آمریکا رفت، در سفرنامه خودش ذکر کرد که ابتدا با سکههایی با ضرب عربی در سواحل مواجه شدند. مسلمانان پیش از آنها به آمریکا رفته بودند، اما هیچکس را به بردگی نگرفتند و با ساکنان آنجا تجارت میکردند. در سفرنامه کلمب آمده است وقتی ما وارد شدیم فکر کردند میهمان هستیم و با گل و میوه به استقبال ما آمدند. مردم آمریکای لاتین با کمال میل هرچه داشتند به ما دادند.
با این اوصاف چه کسی وحشی است و چه کسی انسان است؟ بومیان آمریکا اهل خشونت نبودند و نمیدانستند خشونت چیست؟ اما کلمب گفت به همین دلیل آنها میتوانند خدمتکاران خوبی باشند و غربیها با یک سپاه 50 نفری قادر خواهند بود همهشان را شکست دهند و این طرز فکر اروپایی ـ آمریکایی است پس جنایت از کجا به کجا صادر شد.
جنایات غرب علیه بومیان آفریقا مانند جنایات آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه مسلمانان است
نکته دیگر درباره غرب قساوت و خشونت است. شکنجههایی که علیه ما و علیه اجداد شما انجام دادهاند هیچ جای دیگر انجام نمیگرفت. آنقدر سیاهان آفریقایی شکنجه میشدند که به طور دستهجمعی دست به خودکشی میزدند. نیمی از جمعیت هائیتی طی چند سال کشته شدند. نسلکشی واقعی در آنجا انجام گرفت. بومیان در مزارع خود تحت فشار قرار میگرفتند. آمریکا اینگونه ساخته شده است. کاری که اروپاییان در آفریقا و آمریکای جنوبی با بومیان کردند آمریکاییها و صهیونیستها با ما مسلمانان انجام میدهند. پیش از انقلاب به ایرانیان یاد میدادند چگونه انقلابیون را شکنجه کنند.
غرب تمدنسوزی کرد نه تمدنسازی
نکته، تمدنسوزی به جای تمدنسازی است. کشف آمریکا مسخره است. این در واقع شروع غارت آمریکا بود. من که نمیتوانم خانه شما را کشف کنم. سیاهان و سرخپوستان از نظر کشاورزی به مراتب بهتر از اروپاییان بودند. تصویری که ما و شما از هم داریم از سوی آمریکا ترسیم شده است. هژمونی سرمایهداری شما را به ما و ما را به شما معرفی میکند. آفریقاییها که همه سیاه و وحشی هستند و خاورمیانهایها که همه وحشی و آدمکش هستند. انقلاب صنعتی در غرب در قرن 19 به وقوع پیوست؛ اما در قرن 16 میلادی آفریقاییها کارخانه نساجی و کتابخانه داشتند.
غرب تمدن بشر را به دروغ نوشت
غربیها تاریخ بشر و حقوق بشر را دوباره به دروغ نوشتند. وقتی اروپاییان در دو قرن 15و 16 میلادی وارد آفریقا شدند خودشان نوشتند که فرهنگ آفریقا جلوتر از اروپا بود. در کشاورزی، صنعت نساجی، معماری و شهرسازی آفریقاییها جلوتر از اروپاییها بودند. قوانین اروپا به نفع سرمایهداری بود و مجازات وحشیانه نیز به نفع سرمایهداری صورت میگرفت؛ اما در همان زمان در آفریقا پیوندهای گرم مالکیت خصوصی وجود داشت، اما خشن نبود.
پدران حقوق بشر و مدرنیته کسانی هستند که بدترین جنایات را به حق آفریقاییها روا داشتند و همین الآن هم روا میدارند. ادبیات مدرنیته ادبیاتی است که میگوید سیاه سزاوار مجازات است، اما این ادبیات از کجا آمده است. همین ادبیات علیه مسلمانان استفاده میشود، در حالی که وحشیترینها را خودشان تربیت کردند.
چرا سیاهان، نژاد مظلوم در آمریکا چند قرن است که شورش میکنند، اما انقلاب نمیکنند؟
در سفری به آمریکا در حالی که برای سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی به سمت ایستگاه میرفتم، شنیدم که صدای کسی میآید که در سرویس بهداشتی سخنرانی میکرد. با مراجعه به محل دیدم جوان سیاهپوستی است که آنجا سخنرانی میکند. وی فردی جدی بود و درباره حقوق سیاهان به طور جدی سخن میگفت. گفت جای دیگری برای سخنرانی ندارم. اینجا هم ایرادی به سخن گفتن من گرفته نمیشود. حکومتهای غربی از آزادی میگویند، اما انسانها و آمد و شد همه آنها تحت کنترل است. کمونیستها و فاشیستها و همه در قرون وسطی این قدر نظارت بر مردم نداشتند.
موسیقیهایی اعتراضی که سیاهان علیه سرمایهداری و لیبرالدموکراسی میسازند در رسانههای آنان معنایش تغییر میکند و هر وقت سیاهان خواستند انقلاب کنند کسانی نفوذ کردند و گفتند تن به خطر ندهیم و کشته نشویم. «ملکوم ایکس» گفته است کجا مظلومی حق خود را بدون کشته دادن گرفته است؟ تا روزی نیاید که کشته دهید، تا روزی هزار کشته ندهید، به حق خود نمیرسید. او تا مدتی پیش از ترورش به دست افبیآی از انحراف سخن میگفت و آن زمان سفیدان دعوت به گفتوگو کردند؛ اما چرا پیش از آن گفتوگو نکردند؟ رهبری تظاهرات سیاهان را نفوذیها به دست گرفتند. جلو آمدند و گفتند سیاهان سرخود کار میکنند، این نهضت را بیاثر کردند و راهپیماییها به سیرک تبدیل شد. انقلاب آغاز اما مصادره و اشغال شد.
پیام این است که اگر توانستید راهپیمایی را راه بیندازید و اگر گفتند به خانههایتان برگردید و به خانههایتان برنگشتید آنها تصمیمات دیگری خواهند گرفت. در انقلاب ما تانکها را به خیابان آوردند؛ اما مردم مقاومت کردند. مردم در خیابانها خوابیدند و به خانههایشان برنگشتند. جنازههای مردم را در گورهای دستهجمعی دفن کردند؛ اما ملت ما باز هم به خیابان آمدند. ملت ما 200 هزار شهید داد تا دوام آورد. اگر شما یک دویستم ما هم شهید بدهید، دوام خواهید آورد.