دکتر یدالله جوانی
مدیر مسئول
«به زودی کربلا، نجف، کاظمین و سامرا با خاک یکسان می‌شود!»
این عبارت خیلی کوتاه، از نقشه‌های شیطانی خیلی خطرناک پرده برداشت. وقتی گروهک تروریستی داعش بر سه استان عراق مسلط شد و شهر راهبردی موصل را اشغال کرد، سخنگوی این گروهک، از آنچه در سر داشتند و در اتاق‌های فکر و در پشت صحنه طراحی شده بود، خبر داد. در خرداد ماه سال ۱۳۹۳ بود که «عدنانی» سخنگوی داعش طی بیانیه‌ای خطاب به نوری المالکی، نخست‌وزیر وقت عراق اعلام داشت: «ما تسویه‌حساب سنگینی داریم؛ اما تسویه‌حساب در سامرا و بغداد نخواهد بود، بلکه این امر در کربلا و نجف اتفاق خواهد افتاد. منتظر باشید که ما هم در انتظار شما هستیم.»
آری این عبارات نشان می‌دهد، جریان تکفیری تجهیز شده به دست آمریکا در عصر ما، قرار بود در پناه حمایت‌های همه‌جانبه جبهه استکبار، قصه پرغصه بقیع را در شهرهای مذهبی و عتبات عالیات عراق تکرار کند. نکته قابل توجه اینکه، سران این گروهک با اطمینان از رسیدن به این خواسته‌های شیطانی در پرتو حمایت قدرت‌های سلطه‌گر، با صراحت از نگاه خبیث خود نسبت به مشهدالرضا هم پرده‌برداری کرده و از ویران کردن آن سخن گفتند! فراموش نکنیم که ترامپ با صراحت اعلام کرد: «آمریکا مؤسس داعش است.» فراموش نکنیم که رئیس‌جمهور آمریکا با صراحت گفت، آمریکا طی ۱۷ سال هفت تریلیون دلار (معادل هفت هزار میلیارد دلار) در منطقه غرب آسیا هزینه کرده، لکن هیچ چیزی به دست نیاورده است! فراموش نکنیم که در آن ایام پرالتهاب و خطرناک حرکت داعش به سمت شهرهای گوناگون عراق برای اشغال، ۱۷ شبکه ماهواره‌ای این حرکت را حمایت می‌کرد. در همان ایام، شبکه العربیه از داعشی‌های تروریست، با عنوان مجاهدین یاد می‌کرد! از آن زمان تاکنون بیش از چهار سال می‌گذرد. اکنون کربلا و نجف و دیگر مکان‌های مقدس در عراق در چه شرایطی قرار دارند؟ اکنون خلافت خودخوانده داعش در چه موقعیتی است؟ چرا داعش موفق به تحقق اهدافش نشد؟ چرا قصه پرغصه بقیع در عراق و شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا تکرار نشد؟ نیم‌نگاهی به عظمت راه‌پیمایی اربعین به منزله بزرگ‌ترین تجمع و راه‌پیمایی در عصر حاضر، نشان می‌دهد خداوند چگونه آن نقشه شیطانی و خطرناک را خنثی کرد.
اما خداوند چگونه این نقشه را خنثی کرد؟ پاسخ را در این عبارت کوتاه می‌توان یافت: «اگر مدافعان حرم نبودند، راه‌پیمایی اربعین نبود.» این جمله از آن کسی است که بیشترین اشراف را بر تحولات منطقه در سال‌های گذشته داشته است. رهبر فرزانه انقلاب اسلامی روز دوشنبه سی‌ام مهر ماه در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم، با اشاره به شباهت حرکت مدافعان حرم اهل‌بیت(ع) در سال‌های اخیر با حرکت کسانی که در دوران خلفای عباسی با نثار جان خود نگذاشتند قبر مطهر سیدالشهدا از بین برود، فرمودند: «اگر آنجا کسانی فداکاری نمی‌کردند، امروز شوکت و هیمنه محبت اباعبدالله الحسین(ع) این جور دنیا را فرا نمی‌گرفت، این خشت اول و اصلی این کار را همان کسانی گذاشتند که در واقع جان‌شان را برای زیارت قبر اباعبدالله(ع) فدا کردند. این بچه‌های شما هم همین جور... اگر این کسانی که رفتند آنجا مجاهدت کردند نبودند، دشمن تا نزدیکی قبر مطهر حضرت اباعبدالله، چند کیلومتری کربلا، جلو آمده بود.»
رهبر معظم انقلاب در این دیدار، با تشریح جانفشانی‌ها و ایثارگری‌های جوانان و عاشقان زیارت قبر امام حسین(ع) فرمودند: «همان رفتن‌ها بود که حالا رسیده به بیست میلیون زائر پیاده اربعین.»

صبح صادق علت اصلی فعالیت غرب علیه نظام اسلامی را واکاوی می‌کند


   اکبر معصومی/ راهبرد جریان معاند و رسانه‌های همسو، بن‌بست‌نمایی، ناامید کردن جامعه و سلب اعتماد عمومی از حل مشکلات معیشتی در چارچوب نظام اسلامی و الگوی اقتصاد مقاومتی است تا از این رهگذر به ناآرامی‌ها در داخل کشور دامن زده و زمینه را برای گسترش اعتراضات و اعتصابات فراهم آورند.
رفتار این‌چنینی رسانه‌ها و معاندان نظام با اهداف از پیش تعیین شده صورت می‌گیرد که به چند مورد اشاره می‌شود:
 1ـ تخریب اعتماد عمومی به حاکمیت در مواجهه با معضلات اقتصادی: این در حالی است که نظام اسلامی در طول 40 سال گذشته با فعال‌سازی ظرفیت‌های داخلی از گردنه‌های صعب‌العبور مشکلات عبور کرده است که هر یک برای سرنگونی یک نظام کفایت می‌کرد.
2ـ پاشیدن بذر ناامیدی: ناامیدسازی افکار عمومی از نظر روانی مرحله اول و اصلی شکست در مقابل توطئه‌های دشمن است. البته مردم از آینده ناامید نیستند و وجود مشکلات اقتصادی در کشور را مقطعی می‌دانند که طبق خروجی نظرسنجی‌ها، مشکلات فعلی کشور در حوزه اقتصاد با کاربست روحیه جهادی در بدنه دولت قابل حل است. 
3ـ تحریک جامعه به اعتراض و اعتصاب: وجود آشوب در کشور سبب میدان‌داری بیشتر دشمن، به ویژه آمریکا خواهد بود. فتنه 88 آمریکایی‌ها را به شدت امیدوار کرد. اتخاذ تحریم‌های به اصطلاح فلج‌کننده و تداوم آنها تا به امروز ناشی از فتنه 88 در کشور بود؛ از این رو مردم با عبرت‌آموزی و درک وضعیت به خوبی نشان داده‌اند اجازه سوءاستفاده به دشمن را نخواهند داد. جدا شدن مردم از صف شورشی‌ها در دی ماه سال گذشته نشان از آگاهی مردم کشورمان داشت. 
رسانه‌هایی ‌نظیرِ شبکه من و تو، بی‌بی‌سی فارسی، رادیو فردا، ایران اینترنشنال، آمد نیوز، العربیه و ده‌ها شبکه دیگر با زیر سؤال بردن اصول اقتصاد مقاومتی، برجسته‌سازی کوچک‌ترین مشکل در کشور، القای نبودن اراده کافی در بین مسئولان نظام برای حل مشکلات و... دنبال ناکارآمدنمایی نظام اسلامی هستند که با هوشیاری مردم بصیر نسبت به این آدرس غلط طراحان غربی‌ـ عبری‌ـ عربی بار دیگر تیرشان به سنگ خواهد خورد. 


علی قاسمی
تحلیلگر ارشد اقتصاد سیاسی
یکی از اولویت‌های اساسی هر نظامی تأمین کالاهای ضروری مردم است. در بین کالاهای اساسی، تأمین گندم حیاتی‌تر از دیگر کالاها است و به نوعی دولت‌ها به صورت راهبردی تحت عنوان ارتقای ضریب امنیت غذایی برنامه‌های حمایتی جامعی از این کالای استراتژیک دارند. در اصطلاح سیاسی و اقتصادی، کالایی استراتژیک است که وجود آن برای یک کشور حیاتی است و نبود آن، کشور را دچار بحران شدید اقتصادی و سیاسی می‌کند. این اولویت در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هم در طول سال‌های گذشته البته با فراز و نشیبی به صورت یک برنامه راهبردی دنبال شده و در این عرصه هم موفقیت‌های خوبی تاکنون به دست آورده‌ایم؛ اما برای تداوم یک وضعیت پایدار گاهی تصمیم‌های دیرهنگامی گرفته می‌شود که خیلی سریع پیامدهای آن روشن می‌شود. یکی از تصمیماتی که با تأخیرهای طولانی در این بخش همراه است، اعلام نرخ خرید تضمینی گندم(قیمت تعیین‌ شده متناسب با تورم موجود در کشور) است که به اعتقاد بیشتر کارشناسان، اصلی‌ترین علل ایجاد بی‌انگیزگی تدریجی در کشاورزان برای تداوم کشت گندم بوده و پیامدهای جبران‌ناپذیری را خواهد داشت. از آنجا که دشمنان انقلاب اسلامی با همه قوا و توان خود، اقتصاد ایران را هدف قرار داده‌اند و با محدودیت‌سازی به ویژه تشدید تحریم‌ها درصدد ناکارآمدسازی نظام اسلامی هستند، ضرورت دارد متولیان امر تأمین کالاهای اساسی با ارائه برنامه‌ریزی منسجم، هدفمند و به جهت بی‌اثر کردن تحریم‌ها دقت و مراقبت بیشتری کنند تا از پیامدهای احتمالی آن کاسته شود. گندم افزون بر حساسیت کالایی، چون حجم مصرفی آن بسیار بالا است، اگر نگاه خودکفایی در آن نباشد با توجه به محدودیت منابع ارزی سبب خروج میلیاردها دلار ارز از کشور خواهد شد. افزون بر این، تأخیر در خرید تضمینی محصولات کشاورزی با روح قانون هم ناسازگار است؛ چرا که در تبصره 1 قانون بالادستی آمده است: «وزارت کشاورزی موظف است همه‌ ساله قیمت خرید تضمینی محصولات فوق‌الذکر را با رعایت هزینه‌های واقعی تولید و در یک واحد بهره‌برداری متعارف و حفظ رابطه مبادله در داخل و خارج بخش کشاورزی تعیین و حداکثر تا آخر تیر ماه به هیئت دولت تقدیم نماید.» در تبصره 2 نیز دولت را موظف کرده است قیمت‌های مصوبه مزبور را پیش از آغاز هر سال زراعی (‌آخر شهریور ماه) از طریق رسانه‌های عمومی اعلان کند. البته ناگفته نماند که زمان‌بندی برای نرخ خرید تضمینی محصولات اساسی کشاورزی در واقع ابزاری سیاستی است تا دولت به کمک آن کشاورزان را به کاشت محصولات اولویت‌دار و اساسی ترغیب کند. حال اگر این کار با تأخیر به ویژه پس از کشت پاییزه و فصل بارشی صورت بگیرد، دردی از کشاورز دوا نمی‌کند و احتمال دارد برخی کشاورزان به کشت محصولات غیر اولویت‌دار روی بیاورند که با سیاست‌ها و راهبردهای نظام در این بخش کاملاً مغایرت دارد. متأسفانه باید گفت، طی چند سال اخیر، نرخ خرید تضمینی گندم متناسب با تورم افزایش نیافته است. نرخ خرید گندم در سال ۱۳۹۷، نسبت به سال ۱۳۹۶ هیچ‌گونه افزایشی نداشت و پس از هفت ماه تأخیر با همان نرخ 1300 تومان تعیین شد. این نرخ در حالی تعیین و اعلام می‌شود که به گفته برخی نمایندگان مجلس و کارشناسان این حوزه و طبق بررسی‌های انجام‌ شده، مبلغ۱۸۰۰ تومان کمترین قیمت متصور و 2000 تومان قیمت مناسب برای خرید تضمینی گندم است. در این وضعیت هرگونه تأخیر در اعلام نرخ خرید تضمینی و افزایش نیافتن قیمت گندم در سال زراعی ۱۳۹۸‌ـ۱۳۹۷ به طور قطعی سبب کاهش تولید گندم خواهد شد و تأثیرات جبران‌ناپذیری بر امنیت غذایی کشور خواهد گذاشت. در حال حاضر، کشورهای گوناگون در جهان با وجود پیمان تجارت جهانی (WTO) که حمایت‌های مستقیم از کشاورزان را محدود یا ممنوع می‌کند، درصدد پشتیبانی از بخش کشاورزی به منظور افزایش توان کشاورزان‌شان هستند. برای نمونه، در جنگ تجاری اخیر، دولت آمریکا به دلیل اهمیت بخش کشاورزی در این جنگ تجاری و پشتیبانی از کشاورزان خود، اقدام به تخصیص یارانه ۱۲ میلیارد دلاری به کشاورزان کرد تا آنان در این جنگ تجاری آسیبی نبینند.

صبح صادق با حضور کارشناسان ابعاد و پیامدهای فنی، حقوقی، سیاسی و اقتصادی کنوانسیون‌های بین‌المللی از جمله FATF را بررسی می‌کند

 علیرضا جلالیان/موضوع برنامه اقدام ایران در کارگروه بین‌الدولی مبارزه با پولشویی موسوم به FATF و در نهایت تصویب کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم موسوم به CFT در مجلس به منزله دستورالعمل آخر این برنامه اقدام یکی از پرحاشیه‌ترین موضوعات سیاسی روز کشور است که به نظر می‌رسد عمده نظرات برآمده از شخصیت‌های سیاسی کشور در این زمینه غیر کارشناسی و ناشی از شناخت نادرست از این مسائل چه در حوزه مخالفان و چه در حوزه موافقان است. اکنون که بار دیگر در نشست پاریس برای چهار ماه اقدامات مقابله‌ای علیه ایران تعلیق شده، لازم است از این فرصت برای شنیدن نظرات کارشناسی و بررسی عمیق‌تر ابعاد FATF بهره بگیریم. بر اساس این، اهم صحبت‌های سه کارشناس حوزه اقتصاد و اقتصاد سیاسی که در شورای تحلیل معاونت سیاسی ایراد شده، به منظور ارتقای سطح دانشی و تحلیلی مخاطبان تقدیم می‌شود. دکتر عادل پیغامی، معاون پژوهش و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) تهدیدات و فرصت‌های جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با کنوانسیون‌های بین‌المللی؛ دکتر محمدرضا مهدیاراسماعیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه جامع امام حسین(ع) پیامدهای اقتصادی مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی و آقای حمید شکری مباحث فنی CFT و FATF را بررسی کرده‌اند.
***
* جناب آقای دکتر پیغامی به صورت کلی نظرتان درباره نسبت کنوانسیون‌های بین‌المللی با کشورمان چیست و چه فرصت‌ها و تهدیداتی برای کشور ایجاد مي‌کنند و اساساً پیوستن یا نپیوستن ما به این کنوانسیون‌ها برای ما چه عواقبی دارد؟ 
از جنگ جهانی اول، جهان از جنبه‌های گوناگون به سمت جهانی شدن پیش رفته است. آمریکا به منزله پیروز جنگ جهانی دوم با شکل‌گیری سازمان‌هایی، مسیر حکمرانی جهانی را آغاز کرد. پس از شکل‌گیری سازمان‌های بین‌الدولی، مانند سازمان ملل و نهادهایی همچون صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، یونسکو و شورای امنیت، سازمان تجارت جهانی و حتی شکل‌گیری پول جهانی (دلار) در برتن وودز از سال 1976 می‌بینیم که آنها سعی داشتند با تأسیس نهادها و قواعد بین‌المللی و کنوانسیون‌ها و معاهدات و... نوعی از حکمرانی جهانی را شکل داده و معنا کنند. حکمرانی جهانی در دوران استعمار و استثمار انگلستان با قدرت نظامی و گاهی با شرکت‌هایی مانند شرکت هند شرقی بوده است؛ ولی در استعمار نوین با قواعد نرم مسئله را از حکمرانی‌های سخت نظامی به سمت حکمرانی‌های نرم و غیر نظامی برده‌اند. پس از جنگ جهانی دوم حکمرانی‌ها عمودی است، برای نمونه در شورای امنیت تصویب می‌کنند و دستور می‌دهند جنگ را متوقف کنند و اگر نکنند، تنبیه می‌شوند؛ اما این سیر خودش را به سمت حکمرانی‌های نرم افقی می‌رساند و بین دول، بیشتر از نظر تبلیغاتی بین‌الملل بیان می‌شود؛ اما در واقع ملت‌ها کاره‌ای نیستند و دولت‌ها در دو طیف ضعیف و ابرقدرت، فضای بین‌الملل را شکل می‌دهند. زمانی خط جغرافیای طبیعی وجود دارد، دولت‌ها را می‌شود از هم جدا کرد و حاکمیت را تعریف و بین دولت‌ها مراودات ایجاد کرد؛ اما امروز با حکمرانی‌های جهانی مواجه هستیم و به جای حکمرانی‌های بین‌المللی شاهد جریاناتی هستیم که دیگر دولت‌ها نقش اساسی در آن ندارند. امروزه، فهرست‌های بلند بالایی از سازمان‌های بین‌المللی یا غیرحکومتی داریم که مردم‌نهاد یا ان‌جی‌اوها هستند؛ برای نمونه استاندارد فلان تغذیه یا نهادی در حوزه محیط زیست یا ورزش. نهادهایی که اساساً در حیطه کار خود حکمرانی می‌کنند؛ ولی قبلاً بیشتر نقش هماهنگ‌کننده داشتند، مانند فیفا که همه باید تابع قوانین آن باشند و... .
در واقع، جغرافیای طبیعی که محملی برای حاکمیت‌های ملی و حکمرانی‌های ملی بود، آرام آرام کمرنگ می‌شود و دیگر محل اعمال نفوذ حکمرانی نیست و باید در فضای بازتر بدون جغرافیای طبیعی به دنبال تعریف کردن حکمرانی‌ها بود. باید مفهوم استقلال را از نو تعریف کرد. ما همیشه استقلال را با حکمرانی‌هایی که در جغرافیای طبیعی معنا پیدا می‌کرد، می‌فهمیدیم. الآن باید بتوانیم مفهوم استقلال را تغییر بدهیم. در این حکمرانی‌ها شاخصه‌ها مسئله هستند، برای نمونه 40 تا 50 شاخصه را کنار هم می‌گذارند و شما را می‌سنجند. می‌گویند شاخصه دموکراسی و حکمرانی خوب، رقابت‌پذیری، عدالت، استعداد جهانی و...، بعد کشورها را بر اساس آن ردیف می‌کنند. یک دفعه به ایران می‌گویند 76 هستی. این شاخصه‌‌ها معیار متر کردن هستند؛ اما وقتی شما را رتبه‌بندی کردند، سعی می‌کنی که ارتقای رتبه پیدا کنی. از 76 به 66 برسی و...؛ اینها در عمل کارکرد حکمرانانه‌ای ایفا می‌کنند. به این ترتیب به سراغ مؤلفه‌ها رفته و تک‌تک آنها را اجرا می‌کنیم تا بهبود وضعیت پیدا کنیم. در گذشته اگر می‌خواستند در این زمینه به ما دستوری بدهند، باید در شورای امنیت برای ما قطعنامه صادر می‌کردند. طبق قانون اساسی نیز، چنین مواردی باید در مجلس مصوبه بگیرد؛ ولی وقتی شاخص را دولت اجرا می‌کند، اصلاً مصوبه مجلس را هم نمی‌گیرد که به اینها کارکرد نرم افقی گفته می‌شود. در این شرایط که مرزها کمرنگ می‌شود، حکمرانی‌های افقی شکل می‌گیرد. آیا می‌توانیم درهای‌مان را ببندیم و بگوییم کاری با آنها نداریم؟ خیر، اشتباه محض است. آیا می‌توانیم بگوییم دیگر عضو سازمان ملل و حقوق بشر و کنوانسیون‌های بین‌المللی نیستیم، هیچ یک را هم نمی‌خواهیم داشته باشیم چون از مدخل آنها برای ما حکمرانی می‌شود؟ گفتن این بدتر است. از سویی، این هم که بگوییم این یک نظام حکمرانی فنی بین‌المللی است و کل جهان به آن پیوسته، لذا ما هم باید چشم‌بسته به آن بپیوندیم، مسئله‌ای اشتباه و ساده‌اندیشانه است. ما پیشتر از اینکه این قبیل مشکلات برای‌مان پیش بیاید و مجبور به پذیرش شویم، باید با انواع دیپلماسی‌های عمومی و دیپلماسی دولتی در کارگروه‌هایی که این کنوانسیون‌ها داشتند، وارد شویم، بحث ‌کنیم و تأثیرگذار شویم. برای نمونه، ما سال‌ها رئیس جنبش غیرمتعهدها بودیم؛ ولی از زاویه غیرمتعهدها به این کنوانسیون‌ها ورود نکرده‌ایم. مباحثه جهانی راه نینداختیم و همیشه به شکل منفعل ایستاده‌ایم. پس این‌طور نیست که فقط آسیب‌هایی از مدخل این کنوانسیون‌ها به ما وارد شده؛ بلکه گاهی به دلیل تعلل در عملکرد مناسب حقوقی خود ما در این سازمان‌ها بوده است.

* راهکار شما برای موضوعاتی که مطرح کردید، چیست؟
در موضوع FATF اگر بخواهیم در مصداق گیر کنیم، ما را به یک اشتباه می‌اندازد و آن، اینکه ما هر ساله و از این به بعد بیشتر درگیر این‌گونه مسائل خواهیم بود و باید به آنها فکر کنیم. یک زمان سند2030 بود، بعد FATF و بعد هم مسئله دیگر. اگر وقت صرف کردن ما با توجه به جریان‌شناسی باشد، خیلی خوب است. ما باید بدانیم جهان دارد حکمرانی‌های جهانی پیدا می‌کند. حکمرانی‌های جهانی آنقدر هم که به ما می‌گویند یکسویه و آمریکایی نیست. جهانی‌سازی و جهانی شدن در عین محلی‌سازی دارد پیش می‌رود، تورهای جهانی ابعاد فنی قابل مباحثه‌ای دارند. تیم‌های نخبگانی در جهان دارند با هم بحث می‌کنند، دیپلماسی عمومی در این زمینه ورود می‌کند. همه اینها و ضد آن هم قابل عمل کردن است؛ یعنی دشمن نگرانی این را دارد که اگر فردا ما از طریق این کنوانسیون بین‌المللی وارد شویم، چه خواهیم کرد؟ ما دنیای چند ملیت‌ها و فراملیت‌ها را اساساً نمی‌شناسیم، اساساً بازی کردن با فراملیتی‌ها و چند ملیتی‌ها را بلد نیستیم. اساساً بین تیم‌های خودمان با غیر متعهدها با جهان اسلام شاخصه‌های مقابل نمی‌سازیم. دیپلماسی عمومی ما فعال نیست. از طریق مجموعه‌های دانشجویی چطور در فضای بین‌المللی می‌توان حرف‌هایی را مطرح کرد؟ چرا هزینه‌ها به ما می‌رسد ولی از فوایدش بهره‌مند نمی‌شویم؛ چون برای استفاده از فواید آنها برنامه نداریم. جهان پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. مسئله عضویت مطرح نیست. یک قواعد بین‌المللی است که کافی است نرم بین‌المللی شود. یک کشوری می‌خواهد این نرم بین‌المللی را برای یک کشور دیگر رعایت بکند، برای شما رعایت نکند. به شما حساس است، نگران شما است. 
از سویی در همین قضیه FATF نباید صورت‌مسئله را طوری مطرح کنیم که متضاد اقتصاد مقاومتی باشد و مردم فکر کنند مخالفان پیوستن ایران به آن مخالف شفاف‌سازی هستند. در سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی، مسئله شفاف‌سازی به صورت دقیق بیان شده است. حال باید این شفافیت ایجاد بشود که رژیم صهیونیستی به راحتی بتواند اطلاعات ما را بگیرد یا نگیرد. این شفافیت به چه معنا است؟ برای چه کسی است؟ شما می‌گویید فلان کشور اطلاعات ما را می‌گیرد و تحویل دشمن می‌دهد. من می‌گویم همین الآن هم دشمن می‌رود از کارمند بانک مرکزی می‌گیرد. خانه را باید بر فراز آتشفشان نهاد. باید یاد بگیریم که می‌خواهیم از این پس در جهانی زندگی کنیم که مرزهای ملی و بین‌المللی ندارد. جغرافیای طبیعی ندارد که بگوییم در این جغرافیا من کتاب درسی دارم، آموزش و پرورش و دیپلم دارم. پنج سال بعد فرزندان شما به این مسئله فکر می‌کنند که دیپلم جمهوری اسلامی را بگیرند یا اینکه بروند و دیپلمی را بگیرند که در 180 کشور مقبول است. اگر ذهن‌مان را فقط به یک مصداق معطوف کنیم، اشتباه است. 
باید به این قضیه فکر کنیم که در دوران حکمرانی جهانی باید چه کنیم، این دوران را به خوبی بشناسیم، فرصت‌های آن را بررسی کنیم و ببینیم خودمان از آن برای رسیدن به اهداف انقلاب چه کارها و استفاده‌هایی می‌توانیم انجام دهیم. به عبارتی دیگر باید پیش‌دستی کنیم. 
ما نمی‌توانیم عضو کنوانسیون‌های بین‌المللی نشویم، نباید هم چشم بسته فکر کنیم و هرچه آنها تصویب کردند، بپذیریم. ما در فرایند شکل‌گیری این کنوانسیون‌ها بسیار می‌توانیم فعال باشیم، اما این‌گونه نیست. نباید در کارگروه‌هایی که شکل می‌دهند و همچنین در بحث‌های علمی و تعریف‌هایی که می‌شود منفعل باشیم؛ بلکه می‌توانیم با طرح داشتن و ائتلاف‌سازی با کشورهای همراه فعال باشیم و تأثیر بگذاریم.

* آقای شکری لطفاً ابتدا مجموعه FATF را تعریف کنید.
FATF یک سازمان بین‌الدولی است و برخلاف حرفی که زده بودند، یک سازمان ناظر نیست و یک سازمان ارزیاب و مشاوره‌ای است. آیا بنا است ما عضو آن شویم؟ خیر، هر مقاله‌ای که دیدید از عضویت در FATF نوشته است، بدانید نویسنده‌اش اصلاً نمی‌داند درباره چه موضوعی صحبت می‌کند. FATF 35 عضو دارد. افزون بر این، شورای همکاری خلیج‌فارس و اتحادیه اروپا نیز عضو آن هستند. این دوره قرار بود عربستان و رژيم صهیونیستی هم اضافه شوند که عربستان به طور قطعی اضافه نمی‌شود و اعلام شده است شاخصه‌های لازم را ندارد. اعضای آن جایی به اسم مجمع عمومی دارند که تصمیمات آنجا گرفته می‌شود و جلسه کارشناسی و جلسه اصلی در آن برگزار می‌شود.

*  مشکل ما برای پذیرش FATF در کشور چیست؟
FATF از سال 2007 و 2008 به ایران هشدار می‌داد که ریسک پولشویی‌ در کشورمان بالاست. وقتی می‌گوییم پولشویی، یعنی هر درآمد یا پولی که اصالت منبع آن را نتوانند پیدا کنند. در واقع حتی هنگامی که تحریم می‌شویم، اگر بخواهیم از درآمد حاصل از فروش نفت استفاده کنیم و از طریقی غیر بانک عمل کنیم، متهم به پولشویی می‌شویم. بانک مرکزی وقتی اسناد اعتباری (LC) صادر می‌کند، در حال پولشویی است؛ با وجود اینکه منبع و مصرف پول طیب و طاهر مشروع است.
FATF در هرجلسه پلنری (برنامه‌ریزی) که برگزار می‌کند، یک بیانیه بیرون می‌دهد. بلک لیست(لیست سیاه) ندارد؛ این اصلاً واژه درستی نیست. FATF در هر دوره بیانیه می‌دهد و کشورهای غیر همکار را در آن معرفی می‌کند. از سال 2011 در بالای کادر این بیانیه‌ها، ایران و کره شمالی قرار گرفته‌اند. پس موضوع این نیست که این همه کشور پیوسته‌اند. موضوع ما عضویت نیست و 190 کشور عضو آن نیستند. اینها اعضای خانواده‌هایی (بنا به تعاریف و اصطلاحاتی که خود این مجموعه دارد) هستند که دارند در FATF کار می‌کنند. ایران هم تقاضای عضویت در خانواده اوراسیا را داده و دارد می‌پیوندد و کسی مشکلی هم ندارد. ایران از سال 2011 مشمول «measure Counter» به معنای اقدامات مقابله‌ای شد که در رسانه‌های ما همین را به غلط لیست سیاه می‌گویند. برای نمونه کشوری به بانک‌های مرکزی کشورهای جهان نامه می‌فرستد و در آن می‌گوید در ایران ریسک پولشویی بالا است و ریسک تأمین مالی تروریسم و اشاعه هم به آن اضافه شده است. شما اگر بانک‌های‌تان می‌خواهند با این کشور تبادل داشته باشند، باید این مسئله‌ها را رعایت کنند. برای نمونه از همه ذی‌نفعان و مشتریان تراکنش شناخت داشته باشند؛ یعنی باید منشأ این پول مشخص شود. تا سال 2013 یک‌سری کارها بود که در حد تیک زدن انجام می‌دادیم و حل می‌شد. از سال 2013 وضعیت از نظر ریسک یک درجه بالاتر رفته است؛ یعنی برو تا ته قضیه و آخرین سرنخ‌های پول را در بیاور و خیالت را راحت کن که به جای مشکل‌دار نمی‌خورد. ما وارد کانتر مژر شدیم. این یک چیز خیلی بدی است. این می‌تواند به انتقالات مالی کشور فشار بیاورد. البته در وضعیت مالی ما که در فشار تحریم هستیم، این موضوع که این باشد یا نباشد، خود محل بحث است. زمان آقای شمس‌الدین حسینی، وزیر اقتصاد دولت احمدی‌نژاد یک‌سری نامه ردّ و بدل شده و هیچ کاری صورت نگرفته است. آنها اصرار داشتند قانون مبارزه با پولشویی را تصویب کنیم و آقای احمدی‌نژاد این قانون را آورد و پس از بررسی تصویب شد. چند سال طول کشید این قانون اجرا شود و آنها به این قانون اشکال وارد کردند که در این قانون جرم‌انگاری به درستی بیان نشده و جرم‌انگاری وجود ندارد که خود حقوقدان‌ها می‌دانند. یک قانون هم در بحث تأمین مالی تروریسم ایران انجام شد که به آن هم ایراد گرفتند. زمان آقای طیب‌نیا، آقای سیف با آمریکا بر سر این مسئله مذاکره کرد. در همه مذاکرات برجام هم اروپایی‌ها روی FATF تأکید داشتند که مشکل را حل کنید. البته ربط مستقیمی به هم نداشتند؛ اما در همه جلسات این گفته شده است.   
آقای طیب‌نیا برنامه اقدامی(plan Action) را امضا کرد که به ازای اجرای آن از این کانتر مژر بیرون بیاییم. اولاً، این سؤال وجود دارد که آیا وزیر اقتصاد در سمت رئيس شورای مبارزه با پولشویی می‌توانست این را امضا کند؟ چنین اکشن پلنی که در آن نوشته شده «تعهد سیاسی در سطح بالا داده می‌شود»، طبق قانون اساسی باید در داخل بررسی می‌شد، لایحه نوشته می‌شد و به مجلس می‌رفت و بعد امضا می‌شد. البته  گفتنی است، دولت در یک اقدام کارشناسی اکشن پلنی که آقای طیب‌نیا امضا کرده بود، پس گرفته و قرار است با نظرات کارشناسی اکشن پلن جدیدی را طراحی کرده و به امضا برساند. در FATF استاندارد بین‌المللی در کار نیست و درباره هر کشور یک اکشن پلن جداگانه نوشته‌اند و اکشن پلن ما با پاکستان، عربستان، عراق و رژیم صهیونیستی فرق می‌کند. برای نوشتن اکشن پلن ما طرف مقابل وکیل ایرانی گرفت تا به طور دقیق در موضوعات حقوقی ما وارد شوند و برخی از بندهای اکشن پلن که نوشته شده بود به طور مشخص به برخی از بندهای قوانین ما اشاره دارد. پس اکشن پلن هر کشور برای خودش است و ما مدعی هستیم اکشن پلنی که امضا شد، جوانبش را نسنجیدند و فقط به این امید که از کانتر مژر بیرون بیایند، این کار را کردند. حالا آیا آنها گفتند اگر این اکشن پلن را انجام دهید، ما شما را از کانتر مژر بیرون می‌آوریم؟ به ازای اینکه ما اکشن پلن را امضا کردیم، کانتر مژر را برای ما تعلیق کردند؛ ولی هیچ جا ننوشته است اگر این موارد اکشن پلن را تکمیل کنیم، از کانتر مژر کاملاً بیرون می‌آییم؛ بلکه دقیقاً در بیانیه بوسان که این اکشن‌پلن را به ما دادند، نوشته‌اند شما انجام دهید و دو سال هم وقت دارید که الآن هم سه بار تمدید کردند که آخری همین چند روز پیش در فرانسه به مدت چهار ماه انجام شد و به ما فرصت دادند. کسی نگفته بنا است بمانیم یا نمانیم. تازه ممکن است پس از این اکشن پلن، اکشن پلن دیگری هم به دست ما بدهند. چرا؟ به طور خاص اکشن پلنی که دست ایران دادند، اصلاً درباره توصیه هفت از توصیه‌های FATF ساکت است که درباره موضوع اشاعه بوده و موضوع موشکی آن به ما برمی‌گردد و سنگین‌ترین بند آن برای ما است. ما نمی‌دانیم اینها در آینده دیگر چه چیزی می‌خواهند. خیلی از این تعهدها تلخ بود، برای نمونه جلوگیری از انتقالات فیزیکی اسکناس، یعنی تنگ کردن راه‌های فرار از تحریم. در ایام تحریم هیچ عاقلی این کار را نمی‌کند؛ اما ما هم در زمستان 95 و هم در زمستان 96 به استناد همین موضوع دو فشار جدی داشتیم. از تعهدات ما آنهایی که دولت می‌توانست انجام دهد، انجام داد. 4 مورد به ورود مجلس نیاز داشت که مباحثش را شنیدید؛ از این رو این موضوع از دو سال پیش وجود داشت. درباره این CFT هم باید بگوییم که این برگشت‌ناپذیرترین بخش از کل اکشن پلن است. به گونه‌ای القا می‌کنند که اگر ما این را انجام دهیم اکشن پلن تمام می‌شود که این درست نیست. در پلنری جدید که 9 مورد عدم انجام اکشن پلن را نوشته‌اند، یکی از آنها CFT (الحاق به کنوانسیون مبارزه با تأمین مالی تروریسم) است.

* آقای شکری راهکارهای پیشنهادی شما برای برون‌رفت از این وضعیت و برای آینده چیست؟
بهترین کلام را آقای دکتر پیغامی گفتند. ما آماج حملات جهانی هستیم؛ اما دست‌مان را روی هم گذاشته‌ایم، در حالی که همه اینها درونش فرصت وجود دارد. در سال 2008، روس‌ها به ایرانی‌ها پیغام دادند شما سر ماجرای FATF دارید گیر می‌کنید. بعد دو کارشناس از بانک مرکزی رفتند آنجا که صحبت کنند. روس‌ها که آن موقع بخشی از موضوع بیانیه بودند، نه تنها با فعالیت و تلاش از بیانیه بیرون آمدند، بلکه امروز بر اساس تعاریف داخلی FATF رئیس خانواده‌ و عضو پلنری هستند. گویا کارشناسان بانک مرکزی رفته بودند آنجا تا به روس‌ها درس ضد پولشویی بدهند. بازخوردی که سفیر وقت ایران از روس‌ها گرفته بود، این بود که کارشناسان شما آمدند اینجا ثابت کنند ما بیشتر از شما بلدیم، در حالی که سه سال بعد ایران تو کانتر مژر بود. یعنی اینها فرصت‌هایی بود که ما از آنها استفاده نکردیم. دو سال پیش وقتی آقای طیب‌نیا اکشن پلن را امضا کرد، ما گفتیم در این دو سال به مشکل خواهیم خورد؛ اما برای اینکه در آینده سپری داشته باشیم و بتوانیم استدلال کنیم و زمان بخریم، یک راه‌حل کم هزینه این است که به سراغ دیگر شاخصه‌های جهانی در زمینه پولشویی هم برویم. یک مؤسسه در بازل سوئیس همیشه یک فهرست در زمینه سنجش رتبه کشورها در حوزه پولشویی می‌دهد که ایران در صدر آن است. وقتی سیستم امتیازدهی این مؤسسه را نگاه می‌کنیم، 35 مورد از صد شاخص آن از FATF است. 65 مورد برای چیزهای دیگر است. این در حالی است که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس با وجود اینکه مالیات ندارند، رتبه شفافیت مالیاتی آنها از ما بالاتر است. در کل ما در این جریانات فعال نیستیم.
در زمینه اینکه ما می‌خواهیم از بیانیه عمومی بیرون بیایم هم مشکل بزرگی وجود دارد. کل اعضای برنامه‌ریزی FATF  باید جلسه بگیرند و به اجماع برسند. در این راستا، آنچه در بیانیه آمده، برای نمونه خروج ایران از بیانیه عمومی و پیوستن به کشورهای همکار یا خروج ایران از کشورهای غیر همکار یا هر چیز دیگر با اجماع تصویب می‌شود. نماینده اداره چهارم این گروه بیانیه پیشنهادی را می‌خواند. یک نفر وقتی در یکی از بندها ان‌قلت می‌آورد، به مجمع عمومی می‌رود و چند نفر در رد و چند نفر در تأیید یا تکمیل استدلال می‌آورند. در این میان، مخالفتی مؤثر است که سه جزء داشته باشد. اول اینکه، یک عضو مخالفت کند، دوم اینکه، برای مخالفتش استدلال و سند بیاورد و سوم اینکه، چند عضو مخالفتش را پشتیبانی کنند. آمریکا هر سه را دارد؛ مخالف است، استدلال هم درست می‌کند و حداقل شورای همکاری خلیج‌فارس و یکی دو کشور دیگر هم روی حرفش حرف نمی‌زنند. این تصوری که امثال این آقای قریبی و دیگران در وزارت امور خارجه دارند که با رایزنی می‌توانند این مشکل را حل ‌کنند، کمی خوش‌بینانه است. این اکشن پلنی که اجرا کردیم، اصلاً به اکشن پلنی که آنها می‌خواهند، ربطی ندارد. چهار جای آن نوشته شده است باید به واحد اطلاعات ملی(FIU) که در وزارت اقتصاد مستقر است، به طور مستقل اجازه اطلاعات‌گیری داده شود. ما در اینجا قانون مبارزه با پولشویی را امضا کرده و نوشته‌ایم دادن اطلاعات، مقید به اجازه شورای عالی مبارزه با پولشویی و شورای عالی امنیت ملی است که آنها این را رد می‌کنند. از سوی دیگر، اجرای کامل اکشن پلن ویژه ایران دست کمی از اجرای همان شروط شخص آقای پمپئو ندارد. از این رو سؤال جدی این است که چرا بدون فکر و تأمل اکشن پلن را امضا کردند و حالا می‌گویند چرا اکشن پلن ما با آن یکی کشور تفاوت می‌کند. تازه فهمیدند می‌توان چانه‌زنی و مذاکره کرد و تغییر داد. حالا هم که داریم اجرا می‌کنیم، باید کاری کنیم که در ازای اجرای اینها یا از بیانیه بیرون بیاییم یا تعلیق دائمی شویم. حداقل در این موضوع باید نگاه کارشناسی همه‌جانبه به پیامدها داشته باشیم و در بررسی ابعاد آن عجله نکنیم تا تضمین عملی در پلنری بگیریم که دیگر این مسئله اکشن‌پلن بعدی ندارد. در واقع، تا زمانی که یک امتیاز بزرگ و مهم نگرفته‌ایم، شورای نگهبان باید جلوی تصویب CFT را بگیرد. 

* آقای دکتر اسماعیلی، تأثیر اقتصادی این کنوانسیون و بندهای اکشن پلن FATF بر کشور چیست؟
اگر تلقی این است که در نهایت پذیرش این کنوانسیون‌ها و اکشن پلن‌ها سبب می‌شود ما نتوانیم به حزب‌الله و حماس و خیلی‌ها کمک کنیم، این ساده‌لوحانه‌ترین برداشتی است که می‌شود از پیامدهای اقتصادی اجرای FATF داشت. این موضوع می‌تواند کل اقتصاد ایران را به شدت تحت تأثیر قرار دهد؛ چرا که اولاً، در اکشن پلنی که آقای طیب‌نیا امضا کرد، این شفافیت اطلاعات مالی که تحت عنوان واحد FIU  در وزارت اقتصاد ما مستقر است، به تراکنش‌های مالی همه بانک‌ها، صرافی‌ها و صندوق‌های قرض‌الحسنه و... عمومیت دارد. FIU در زمان آقای حسینی قرار بود تحت یک بستر خاص انتقال اطلاعات کند. در اکشن پلنی که آقای طیب‌نیا امضا کرده، این به تحت وب تبدیل شده که برای ما تهدید بزرگی به شمار می‌آید و دو پیامد دارد. نخست آنکه، وقتی تحت وب قرار می‌گیرد و استاندارد درست می‌شودـ که فعلاً هم ما نتوانسته‌ایم تیکش را بگیریم‌ـ مسیر به گونه‌ای می‌شود که آنها مطالبه‌ای نسبت به اطلاعات لازم FIU داشته باشند و دیگر اینکه ما صلاح بدانیم بدهیم یا ندهیم برای آنها مطرح نیست؛ در واقع وقتی آنها تیک می‌کنند که انتقال اطلاعات آنها تحت وب میسر باشد و ما دیگر نتوانیم آنها را بازی دهیم که فلانی هم باید اجازه بدهد و از این کانال‌ها هم باید رد شود.  

* اگر این اتفاق بیفتد چه می‌شود؟
ما همین الآن که هنوز تهدیدی علیه کشور عملیاتی نشده و ذیل فصل هفت سازمان ملل برجام اتفاق افتاده، بخش عمده‌ای از منابع مالی کشور را به گونه‌ای تأمین می‌کنیم که از نظر آنها مصداق پولشویی است. همین الآن وقتی عملکرد بانک‌ها و صرافی‌ها را نظاره کنید، در وضعیت امروز که تحریم چندان تأثیر ندارد، ما به صرافی‌ها وابسته هستیم و در این بازی آنچه محل آسیب جدی است، در واقع همین مسیر است. در تعریف آنها این اقدامات ما پولشویی است که نه برای تأمین مالی حزب‌الله و حماس و حشدالشعبی انجام می‌شود، بلکه برای تأمین هزینه‌های دولت و حقوق کارکنان دولت صورت می‌گیرد؛ از این رو یکی از پیامدهای نگران‌کننده الحاق به این کنوانسیون این است که خود دولت دچار مشکل می‌شود که در لسان مخالفان خود تحریمی گفته می‌شود.
در این FIU یکی دیگر از پیامدهای اقتصادی‌اش قابل رصد شدن پول‌ها خواهد بود؛ یعنی الآن جابه‌جایی پول نقد در کشور تا سقف 115 میلیون محدود شده که البته در مبارزه با بسیاری از مفاسد مؤثر بود و در دیگر وجوه پولشویی کاربرد دارد. ما هم در کشور قانون نداشتیم و باید مشخص می‌کردیم این مقدار پولی که داریم جابه‌جا می‌کنیم، از کجا آمده، از این رو این تیغ دو لبه است. هم به مبارزه با فساد کمک می‌کند و هم بسیاری از اطلاعات و فعالیت‌های ما را که همگی بستر مالی دارند، مکشوف می‌کند. ما باید در این مسئله وارد می‌شدیم و به وجوهی که محدودیتش به نفع کشور بوده، توجه می‌کردیم. برخی خیال می‌کنند همه این اقدامات می‌تواند در مانع شدن اتفاقاتی در کشور نظیر خاوری و اختلاس‌های کلان فرهنگیان و بانک ملی مؤثر باشد؛ اما اصولاً کسانی که این اختلاس‌ها را در کشور انجام می‌دهند، از نظر سیاسی و مالی با کشورهایی در حال تعامل هستند که آنها به FATF تعهدی ندارند. این خیال باطل است. برای ما هم در این کارگروه چنین ظرفیتی تعریف نشده است. به فرض اگر FATF کامل پذیرفتید، برای نمونه در صورتی که اسرائیل بخواهد یک چیزی را از شما بداند، مثلاً درباره تراکنش‌های مالی قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء(ص) که ببینند چه چکی را برای چه کسی امضا کرده و چقدر است و ادامه این پول به دست چه کسانی رسیده است، رژيم صهیونیستی لازم نیست مستقیم از ایران بپرسد، این رژیم به واسطه یک کشور دیگر می‌آید و تراکنش‌های مالی قرارگاه را می‌خواهد. ما باید این اطلاعات را بدهیم؟ عقل امنیت‌مدار می‌گوید این حماقت است. اما طبق FIU ما باید این اطلاعات را بدهیم و حتی نمی‌توانیم شرط کنیم که این اطلاعات را به رژیم صهیونیستی ندهند. 
ما در حال حاضر با گونه‌های جدیدی از تحریم‌ها مواجهیم؛ در واقع در ادامه صحبت دکتر پیغامی که فرمودند نوع ساختار جهان در حال تغییر است، می‌گویم این نکته در تحریم‌ها هم خودش را نشان می‌دهد. به این معنا که تحریم‌هایی که در کشورها وضع می‌شود و عمده‌اش علیه ما است و عامل اجرایش عمدتاً آمریکا است، کم‌کم از تحریم‌های موضوعی به تحریم‌های مصداقی تبدیل می‌شود. این اتفاقی است که در روند تحریم‌ها در حال شکل‌گیری است. یک زمانی بانک مرکزی و فرد را که با سپاه در ارتباط بود، تحریم می‌کردند. الآن می‌گویند این 10 مؤسسه و ۱۰ شرکت را تحریم می‌کنیم. به طور مشخص روی مصداق‌ها تمرکز می‌کنند؛ یعنی می‌توانند به اتهام پوششی بودن برخی شرکت‌ها، آنها را ذیل تحریم‌ها قرار دهند. تراکنش‌های ریالی در FIU این را برایش مشخص می‌کند. بسیاری از تحریم‌های مالی مانند اس722 که در کنگره اچ آر 722 شد، این زیرساخت FATF را می‌خواهد. به عبارتی کاتسا تحریم‌هایش را با ابزار FATF انجام ‌می‌دهد. الآن چرا کاتسا عملی نشده است، چون ابزارش FATF است که در کشور اجرایی نشده بودند.
نکته بعدی در مورد دلار است. الان سیستم ترکینگ دلار تقریباً در جهان و کشورهای اطراف ما که نظام مالی آنها ارتباط نزدیکی با دلار دارد، برقرار است. به عبارتی آمریکا وقتی دلاری را چاپ می‌کند، تا حدودی می‌داند که این دلار الآن کجاست و در کجا دارد کار می‌کند و در چه حسابی می‌رود. با این اوصاف، وقتی ما در مبادلات خود در این بازی نیستیم و این ترکینگ را انجام نمی‌دهیم و ارتباطی مستقیم با فدرال رزرو آمریکا نداریم، این دلار در واقع گم می‌شود و آمریکایی‌ها سر نخ را از دست می‌دهند. مجموعه فشاری که الآن وجود دارد، برای این است که راه‌های فرار ما از بین برود و مسیر شفاف و قابل پیگیری از سوی آنها باشد. این بازی شفاف است و ما طبق توصیه هفت FATF موظفیم مجموعه نهادها و اشخاصی را که در فصل هفت سازمان ملل برای‌شان قطعنامه وجود دارد، ذیل تحریم‌های خودمان ببریم. البته گفته‌اند فعلاً در این توصیه هفت FATF با ما کاری ندارند؛ اما ما را به آن دچار خواهند کرد. مگر بانک مرکزی ما قبلاً برایش در سازمان ملل قطعنامه صادر نشده، این قطعنامه کجاست؟ ذیل فصل هفت که ملغی شد. اگر داستان برجام به هر دلیلی بهم بخورد، ذیل فصل هفت همه اینها برمی‌گردد. همه اینها را کنار هم قرار دهید. 
* شما چه راهکاری برای موضوعی که مطرح کردید، دارید؟
من هم راهکار آقای شکری مبنی بر اجتناب از تصمیم عجولانه بدون بررسی همه‌ جوانب و پیامدهای پذیرش را توصیه می‌کنم. بر اساس این، به یکی از کارهایی که از نظر اقتصادی به این هدف کمک می‌کند، اشاره می‌کنم که توسعه دایره ذی‌نفعان این کنوانسیون است. با کسانی که با آنها معاملات اقتصادی و تجاری داریم، به صورت هم‌افزا در زمان پلنری عمل کنیم و بتوانیم از حمایت‌های آنها بهره بگیریم. مثلاً ما می‌توانیم استانداردهای دیگر جهان در زمینه پولشویی و تروریسم را احصا کنیم و توسعه دهیم و بر اساس آن از طریق فعال‌سازی حوزه دیپلماسی فرصت بیشتری برای بررسی همه جوانب و پیامدهای مثبت و منفی پیوستن یا نپیوستن به CFT و سایر کنوانسیون‌های بین‌المللی به دست آوریم و در نهایت مطابق با مصالح کشور و ملت اقدام کنیم.     



گزارش صبح صادق از چرایی تحریم و بایکوت خبری راه‌پیمایی عظیم عاشوراییان


  امین پناهی/ اربعین از همان سال 61 هجری موسم بیداری بوده و این بیداری زمینه‌ساز پیروزی هماره حق بر باطل شده است. این روزها بزرگ‌ترین و شگفت‌انگیزترین تجمع مذهبی جهان در مقطع زمانی کوتاه منتهی به اربعین حسینی در سرزمین عراق به وقوع می‌پیوندد. برخی همواره سعی می‌کنند این حرکت را در مقابل مناسک حج که هر ساله در سرزمین حجاز انجام می‌شود، قرار دهند؛ چرا که آن هم به منزله یک حرکت عظیم دینی است که تقریباً نظیر آن را در هیچ یک از ادیان دیگر نمی‌بینیم؛ اما حرکت‌هایی که به امام حسین(ع) مربوط و منسوب بودند، از همان ابتدا مورد تحریم حاکمانی قرار می‌گرفته‌اند که خود را جانشین رسول خدا می‌دانستند؛ اما انجام مناسک حج هیچ‌گاه مورد تحریم هیچ فرد و گروه و تفکری نبوده است. حتی آن کسانی که دشمن دین خدا بوده‌ و با اسلام و مسلمانان در تضاد آشکار بوده‌اند، سعی نکرده‌اند حج را از بین ببرند؛ این در حالی است که در مقابل حرکت‌های حسینی حتی کسانی که ادعای اسلام و مسلمانی نیز داشته‌اند، گاهی همه تلاش خود را کرده‌اند تا راه آن را سد کنند. 

روح مبارزه مستتر در اربعین و سکوت خبری غرب
دلیل عمده این موضوع آن است که در بطن حرکت‌ امام حسین(ع) و به ویژه حرکت عظیم اربعین مبارزه‌ای مستتر است. در واقع حضور در این راه‌پیمایی، یعنی حضور در خط مقدم جبهه حق علیه باطل. همین پیام، به قضایا و حرکات مرتبط با امام حسین(ع)، بزرگداشت اربعین شهادت ایشان و از جمله راه‌پیمایی بزرگ اربعین همانند تمامی شئون اسلام ناب محمدی رنگ و صبغه سیاسی و مبارزاتی می‌بخشد. 
این ویژگی‌های اربعین در کنار یادآوری روح حرکت جهانی مهدی موعود که از جنس همین حرکت است، زمینه‌های وحشت و ترس دشمنان جبهه حق را فراهم کرده و آنها را به تلاش ابلهانه برای زدودن آثار اربعین وادار می‌کند.
حکومت‌هایی مانند رژیم سعودی همه تلاش خود را به کار بسته‌اند تا در مسیر این حرکت سد راه شوند؛ اما باید بدانیم حرکت اربعین مختص سال‌های اخیر نیست و در تاریخ شیعه ریشه دارد. پس ایستادن در مقابل این حرکت کار آسانی نیست؛ از این رو دشمنان تشیع تلاش می‌کنند حرکت عظیمی را که یارای مقابله با آن را ندارند، بی‌اثر کنند. 
سکوت رسانه‌های جهان در برابر این حرکت عظیم را، که این روزها به دلیل ساختار جدید ناشی از پیشرفت فناوری کوچک‌ترین اتفاقات در دورترین نقطه از جهان را به تصویر می‌کشند، می‌توان نوعی ایستادگی در مقابل آن دانست. بایکوت اخبار این حادثه عظیم مردمی و سیاسی که روز به روز بر نقش آن افزوده می‌شود، تنها موضعی است که رسانه‌های گوناگون وابسته به مستکبران توانسته‌اند اتخاذ کنند. اینکه خبرنگاران و خبرگزاری‌های گوناگون هر روزه ابعاد این حرکت را رصد می‌کنند ولی در باره آن حرفی نمی‌زنند، می‌تواند اوج ذلت و وقاحت آنها را به نمایش بگذارد.
در کنار این موضوع وقتی یک جست‌وجوی بسیار معمولی درباره تجمعاتی مانند تجمع گاوپرست‌ها در فلان منطقه هند یا راه‌پیمایی همجنس‌گرایان در یک شهر اروپایی که گاهی عددشان به هزار هم نمی‌رسد، انجام می‌دهیم، به دوگانگی رفتاری این رسانه‌ها در نحوه بازتاب اخبار می‌رسیم و درمی‌يابیم رسانه امروز در خدمت مثلث قدرت، ثروت و سلطه است.
همچنین می‌بینیم احمقانه‌ترین اتفاقات جهان در کتاب گینس به ثبت می‌رسد که گاهی انسان از دیدن یا حتی شنیدن عنوان این اتفاقات عرق شرم بر پیشانی‌اش می‌نشیند، اما در قبال حادثه عظیم اربعین که یک اتفاق منحصر به فرد در جهان است و شبیه هیچ اتفاق دیگری نیست، چیزی جز سکوت را شاهد نیستیم. منحصر به فرد از نظر مسافت، موقعیت، برنامه‌ریزی و جمعیت که در هیچ یک از تجمعات و راه‌پیمایی‌های مذهبی و غیرمذهبی جهان مشاهده نمی‌کنیم.

تداوم خط شکاف با موضوع هزینه اربعین
در وبگردی‌هایی که برای نگارش گزارش پیش رو انجام شد، متوجه خط تبلیغی جدیدی از سوی برخی خبرگزاری‌های وابسته به مستکبران شدیم که تلاش‌ می‌کنند این بار به نام هزینه‌های اربعین از جیب مردم ایران اختلاف‌افکنی کنند. برای نمونه رادیو فردا در گزارشی سعی می‌کند این‌گونه نشان دهد که جمهوری اسلامی برای این اتفاق مبالغ هنگفتی از جیب ملت ایران خرج می‌کند تا بتواند به همه بیست میلیون نفری که در این حرکت شرکت می‌کنند، غذا و خدمات بدهد. این پایگاه خبری در گزارش خود می‌نویسد: «تبلیغات تلویزیون را باور نکنید. تعداد ایرانیان در اینجا نسبتاً کم و تعداد سیاستمداران بسیار کمتر است.» این جمله به این معناست که مردم احساس کنند با وجود آنکه ایرانیان نه حضور مؤثری در این راه‌پیمایی دارند و نه نقشی در مدیریت و سیاست‌گذاری‌های آن، اما بسیاری از هزینه‌ها را ایران تأمین می‌کند.
اما در دیگر رسانه‌های اروپایی و آمریکایی که می‌توان آنها را به آمریکا و رژیم صهیونیستی وابسته دانست، هیچ عکس‌العملی را شاهد نیستیم حتی در حد همین تخریبی که رادیو فردا انجام می‌دهد؛ چرا که می‌دانند اطلاع یافتن ملت‌های جهان از چنین اتفاقی به طور قطعی آنها را بر آن خواهد داشت که درباره این حرکت تحقیق کنند و خود به واقعیت آن پی ببرند. هر چند نیروهای انقلابی همواره نشان داده‌اند برای رساندن صدای‌شان به گوش جهان هیچ نیازی به پادوهای رسانه‌ای غرب ندارند و همه تلاش خود را می‌کنند تا اربعین را جهانی کنند.
آمارها نشان می‌دهد، بیش از یک میلیون زائر از کشورهای اروپایی و آمریکایی در این راه‌پیمایی شرکت می‌کنند که بسیاری از آنها حتی مسلمان هم نیستند. سفیرانی که برای مشاهده عظمت این حرکت در ایام اربعین به عراق سفر می‌کنند و دوشادوش مسلمانان مسیر بین نجف و کربلا را پیاده‌روی می‌کنند تا خود را قطره‌ای از دریایی ببینند که برای حسین‌بن‌علی(ع) به راه افتاده است.

حب الحسین یجمعنا
شعاری که امسال برای حرکت عظیم اربعین در نظر گرفته شده، این است: «حب الحسین یجمعنا»؛ جمله‌ای که حقیقتاً هم نشان‌دهنده معنا و مفهوم این اجتماع بزرگ است و بیانگر آن است که این حرکت نه مختص شیعیان و مسلمانان، که برای تمام انسان‌های آزادی‌خواهی است که محبت حضرت را در دل دارند. اما در داخل کشور برخی خود فروختگانی که بی‌هیچ اطلاعی لب به سخن می‌گشایند؛ سعی کردند در مقابل این شعار ارزشمند، شعار «حب الایران یجمعنا» را ایجاد کنند که با واکنش‌های جالب کاربران مجازی روبه‌رو شد. برای نمونه، برخی نوشتند کسی این جمله را به کار می‌برد که حتی معنای حب ایران را هم نمی‌داند. یا کسی توئیت کرد اگر گوینده این جمله که گویا یکی از سلبریتی‌های عرصه سینماست، راست می‌گوید، چرا برای فرزندش شناسنامه غیر ایرانی گرفته است!
تمام آنچه تا به این سطر به آنها‌ اشاره شد، برای این بود که بدانیم اولاً، یک حرکت عظیم مردمی در حال وقوع است. اتفاقی که نه شخص و گروه و نه حتی هیچ حکومتی نخواهد توانست برایش برنامه‌ریزی کند و هیچ نیروی نظامی نمی‌تواند این تعداد از انسان‌ها را در این مسیر گرد هم آورد. چه اینکه بسیاری از این افراد از مسیرهای بسیار دورتر و کشورهایی با بعد مسافتی بسیار بیشتر با انواع و اقسام مشکلات سفر دست و پنجه نرم می‌کنند تا خود را به این مسیر برسانند.
ثانیاً، بدانیم بنگاه‌های سخن‌پراکنی غربی که همواره در حال رصد اتفاقات ریز و درشت در جای جای جهان هستند، چشمان خود را به روی بزرگ‌ترین اتفاق سال می‌بندند و سعی می‌کنند چنین وانمود کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است. برخی هم به دنبال متهم کردن حکومت جمهوری اسلامی ایران هستند که هزینه‌های هنگفتی را برای این حرکت انجام می‌دهد تا چنین وانمود کنند که این حرکت با مدیریت جمهوری اسلامی صورت می‌پذیرد.

رسانه اربعین
 و نشر درس ایستادگی
اما مهم‌ترین سؤال در این زمینه آن است که مگر این راه‌پیمایی به ظاهر ساده چه چیزی در درون خود دارد که این‌گونه سبب می‌شود غرب و رسانه‌های وابسته‌اش نخواهند این حرکت آن‌گونه که باید و شاید دیده شود؟
به طور قطعی این حرکت برخلاف آنچه ساده‌اندیشان می‌پندارند که یک حرکت مذهبی صرف است و اگر کسی با نیتی جز آن در این مسیر پا بگذارد، حرکتش اشتباه است، تجلی قدرت تفکر حضرت سیدالشهداست که با عبور از لایه‌های زمانی 1400 ساله به ما رسیده است و آن، درس بزرگ آزادگی و ایستادگی در برابر زور و ظلم و دفاع از دین به بهای فدا کردن همه چیز است. 
عبرت عاشورای امام حسین(ع) برای ما این است که بدانیم هرچند در آن روزها حرکت امام حسین(ع) با شهادت خود و یاران‌شان به ظاهر به پایان رسید و یزید پیروز ظاهری میدان بود؛ اما پس از 14 قرن می‌بینیم که پیروز میدان امام حسین(ع) بوده و کسانی که آن روزها خود را پیروز می‌دانستند، اکنون در زباله‌دان تاریخ دفن شده‌اند. 
در محرم سال ۶۱ هجری پیروز میدان قدرت منطق بود و نه قدرت سخت‌افزاری و هر کسی که بخواهد در مقابل رود خروشان حق و حق‌طلبی بایستد، به حتم خودش غرق خواهد شد. برخلاف بایکوت خبری رسانه‌های غربی، عبری و عربی، اربعین و راه‌پیمایی عظیم آن خود به رسانه‌ای با صدای بلند تبدیل شده که سراسر جهان را درخواهد نوردید و کسانی که تلاش کرده‌اند در مقابل آن بایستند، روسیاه خواهند بود.

نماینده ولی فقیه در سپاه در جمع بسیج طلاب

 حسن ابراهیمی/حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی گفت: «دشمن می‌داند در تقابل اعتقادی با ما شکست می‌خورد؛ لذا در حال القای این است که تقابل ما با دشمن در روش‌ها است، برای نمونه انرژی هسته‌ای، موشک و فناوری، در حالی که اصل ماجرا این است که یا انقلاب اسلامی می‌ماند یا استکبار جهانی.»
حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالله حاجی‌صادقی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه در جمع بسیج طلاب و روحانیون با بیان اینکه این قشر نسبت به گذشته رسالت سنگین‌تری دارند، اظهار داشت: «رهبر معظم انقلاب تأکید دارند امروز جنگ، جنگ اراده‌هاست و دشمن به دنبال تحمیل اراده خود و تصرف ذهن‌ها و قلب‌ها است و کسانی که می‌توانند این مرزها را حراست و تغذیه کنند و مانع حضور دشمن در آن شوند، همین روحانیون هستند.»
وی با اشاره به سخن رهبر معظم انقلاب درباره اینکه امروز دارند القا می‌کنند که در مقابل دشمن دو راه وجود دارد، تسلیم یا نابودی، گفت: «اما راه سومی هم وجود دارد که مقاومت نام دارد؛ جا انداختن این راه در آحاد جامعه به منزله راه نجات وظیفه روحانیون بسیجی است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه افزود: «امر به معروف و نهی از منکر همین جا مصداق پیدا می‌کند و بسیج طلاب در هر جایی که احساس می‌کند باید حضور داشته باشد، تذکر دهد و در مقابل کمرنگ شدن غیرت دینی بایستد.» 
وی با اشاره به قبح‌زدایی از حضور خانم‌ها در ورزشگاه آزادی که نقل مجالس گوناگون است، گفت: «این اقدام آغاز راهی است که مشکل‌ساز خواهد شد، یک روز خانم‌ها را آوردند در ورزشگاه تا از مانیتور جام جهانی را ببینند، مگر در خانه نمی‌توانستند ببینند، حالا یک روز هم می‌گویند بیایند در جایگاه اختصاصی خانم‌ها بنشینند و روز بعد می‌گویند اینها همه خواهر و برادرند و...»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی ادامه داد: «در برابر فتنه‌های دهه نود دو کار اساسی نیاز است؛ واقعیت‌شناسی و بعد وظیفه‌شناسی. واقعیت‌های مثبت و منفی را باید شناخت و بعد وظایف خود در قبال این واقعیت‌ها را به انجام رساند.»
وی در ادامه با بیان اینکه انقلاب ما زنده و در حال پیشروی و اثرگذاری است، تأکید کرد: «دشمن احساس خطر کرده و به قول رهبر معظم انقلاب این احساس خطر دشمن، یعنی انقلاب زنده است، موجود مرده خطری ندارد.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه ادامه داد: «دعوای ما بر سر اعتقاد و موجودیت است. هر طرف می‌خواهد طرف دیگر نباشد. این جنگ پایان ندارد و سنت خدا این است که این جنگ هیچ وقت پایان پیدا نکند. از این رو دشمن در این شرایط، موجودیت خودش را در خطر می‌بیند و دنبال فتنه است و از دشمن نباید انتظار داشت دشمنی نکند، ما نباید بازی بخوریم و متناسب با حرکت دشمن دفاع داشته باشیم.»
وی با بیان اینکه ما امروز با دشمن در جنگ احزاب هستیم، ادامه داد: «دشمن ما فقط آمریکا نیست، در زیارت عاشورا هم بنیانگذاران فتنه و انحراف و هم تماشاچیان و ساکتین را لعن می‌کنیم، امروز هم با همین دشمنان دست و پنجه نرم می‌کنیم. آمریکا و صهیونیسم، حکام کشورهای عربی و غرب، نفاق و متحجران و سکولارهای داخلی و... که جبهه وسیع و غیر متجانسی هم هست.»
وی در ادامه با اشاره به این واقعیت که دشمن از تجربه 40 سال انقلاب ما متوجه شده است که انقلاب فقط به دست خود انقلابیون سرنگون می‌شود، افزود: «در صدر اسلام هم یهودیان و مشرکان به این جمع‌بندی رسیدند که اسلام را جز خود مسلمانان سر نمی‌برند و موفق هم شدند. سقیفه، غصب فدک، حمله به خانه حضرت زهرا(س)، جنگ‌های امیرالمؤمنین(ع)، ضربت خوردن ایشان، به شهادت رساندن امام حسن(ع) و در صدر همه حادثه کربلا این را به دشمن ثابت کرد که انقلاب را از درون و به دست انقلابیون باید از هم پاشید.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه با اشاره به چهار رکن اساسی انقلاب گفت: «این عناصر ستون‌های انقلاب هستند و دشمن به دنبال زدن آنها است.»
وی در توضیح ادامه داد: «انقلاب اسلامی موجود زنده و در حال حرکتی است که موتور حرکتش «اسلام»، راننده‌ای که این را در جاده درست می‌نوردد، «ولایت» و سوخت‌رسان آن «مردم» و مزاحمی که می‌خواهد مانع شود «استکبار» است، از این رو ستون چهارم هم «استکبارستیزی» است.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی ادامه داد: «دشمن برای همه اقشار انقلابی برنامه دارد، از روحانی و بسیجی تا خانواده شهدا و پاسداران تا این چهار ستون را بزند.»
وی با اشاره به اینکه دو انحراف در صدر اسلام وجود داشته که می‌بینید یک مسلمان و رزمنده پای رکاب می‌شود قاتل امام معصوم یا حمله‌کننده به خانه حضرت زهرا(س) یا فرمانده سپاه ابن‌زیاد در کربلا. 
«انحراف فکری» و «انحراف عملی» دو موضوعی بود که نماینده ولی‌فقیه در سپاه در این بخش به آنها اشاره کرد. 
وی ادامه داد: «وابستگی‌های دنیایی عامل انحراف مردم کوفه در ماجرای کربلا شد. امام حسین(ع) در سخنرانی خود در کربلا گفتند، عامل این انحراف مردم بنده دنیا شدن است و امروز هم دشمن به دنبال این است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه ادامه داد: «فراتر از مردم، امروز انحراف فکری در مسئولان هم بعضاً ایجاد شده که مثلاً یکی می‌آید و می‌گوید گفتمان مقاومت دیگر امروز جواب نمی‌دهد، از این رو برویم سازش کنیم. قبلاً اگر می‌گفتند می‌شود با دشمن مذاکره و تعامل داشت، امروز می‌گویند دشمن مثل گرگی است که اگر با او کنار نیاییم می‌آید و ما را می‌درد! باید به اینها گفت اگر او گرگ است، تو باید مانند شیر مقابلش بایستی نه اینکه جا خالی کنی.»
وی افزود: «جنس مطالبات مردم هم امروز تغییر کرده و اغلب دنیایی شده است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه ادامه داد: «قرآن مؤمن واقعی را چه کسی معرفی می‌کند. کسی که دو استقامت داشته باشد، استقامت فکری و استقامت عملی و بر اساس این باید بدانیم حوادث روزگار و فتنه‌ها هدفمند است تا مردم در صحنه‌های آزمایش، امتحان خود را پس بدهند و صادقان و دروغ‌گویان از هم جدا شوند.»
وی در این راستا تغییر ذائقه مردم را یکی از مهم‌ترین اقدامات دشمن دانست و افزود: «دنیاطلب کردن مردم یعنی اینکه تا شب عاشورا با امام حسین(ع) باشی اما در موقع لزوم جبهه را خالی کنی.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی تغییر ذائقه سیاسی مسئولان را اقدام دیگر دشمن بیان کرد و ادامه داد: «دشمن در این مسئله پیشروی داشته و نداهای صریح و قاطع رهبری هم بر سر مسئولان به دلیل همین تغییر ذائقه برخی مسئولان است که معتقدند چاره‌ای نیست و بن‌بست است و باید زانو زد و تسلیم شد و برخی مسئولان ما بازی خوردند.»
تغییر تقابل اعتقادی به تقابل راهبردی از سوی دشمن دیگر مسئله‌ای بود که نماینده ولی‌فقیه در سپاه بیان کرد. وی در توضیح این موضوع گفت: «دشمن می‌گوید تقابل ما با شما اگر در سطح اعتقادی باشد، موجب شکست ما می‌شود، به همین دلیل سطح تقابل‌ها را به سطح روش‌ها می‌برد و می‌خواهد جریان انقلاب اسلامی را از سطح تقابل اعتقادی غافل کند، دقیقاً کاری که با شوروی انجام دادند و جنگ لیبرالیسم و کاپیتالیسم غربی با مارکسیسم و سوسیالیسم شرقی را به جنگ و تقابل راهبردها تبدیل کردند و مذاکرات سالت یک و سالت دو و... را راه انداختند.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه تلاش برای تضعیف ولایتمداری را دیگر امری دانست که دشمن به دنبال آن است و افزود: «آتش به اختیار عمل کنیم و هر جا قداست‌زادیی از رهبری دیدیم، مقابله کنیم. هر جا نافرمانی از ولایت دیدیم فریاد بزنیم به هر قیمتی و هزینه آن را بدهید تا دشمن در این زمینه ناکام باشد.»
وی در پایان با اشاره به اینکه روش‌های دشمن در این مسائل فراوان است، افزود: «باید توجه داشت که دشمن به دنبال زدن موتور محرک انقلاب است و همه باید بدانند بسیج و مجموعه بسیج طلاب در دفاع از ارکان انقلاب از همه سیاسی‌تر است و این دفاع از جبهه انقلاب و زدن جبهه استکبار وظیفه سیاسی ما است؛ اما در جبهه انقلاب به یک گروه وابسته نیستیم و وارد مرزبندی‌های سیاسی درون جبهه انقلاب نمی‌شویم، باید مراقب باشیم تحت عنوان اینکه نباید در سیاست دخالت کرد، نیروهای انقلاب را در حوزه‌ها به انزوا نبرند.»

مروري بر روند توسعه دستيابي به فناوری هسته‌اي در دوران پهلوي‌ـ بخش اول

 اکبر ادراکي/ صنعت هسته‌اي به يکي از مهم‌ترين صنايع مؤثر در توليد انرژي برای فرداي کشورها تبديل شده است. در روزگاري که اگر طلای سياه با کمبود روبه‌رو شود، آنچه مي‌تواند جايگزين مناسبي براي تأمين انرژي کشورها باشد، انرژي هسته‌ای است. تلاش براي دستيابي به صنعت هسته‌اي در دوران پهلوي از دهه 1330 ه.ش در کشور از طريق دعوت از بيگانگان براي سرمايه‌گذاري و انتقال فناوری آغاز شد.
آمريکايي‌ها اولين کشوري بودند که در اين راستا به کمک رژيم پهلوي آمدند. اين اتفاق از زماني آغاز شد که شعار «اتم براي صلح» به منزله يکي از راهبردهاي دولت آمريکا اتخاذ شد. «اتم براي صلح» عنوان يکي از سخنراني‌هاي «دوایت آیزنهاور» رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا است. اين سخنراني در ۸ دسامبر ۱۹۵۳ در مجمع عمومی سازمان ملل متحد صورت گرفت و آمريکا تلاش کرد بسترهايي براي دستيابي به فناوري هسته‌اي را براي هم‌پيمانانش فراهم آورد. دولت آمريکا تحت اين نام نمايشگاه‌هايي در کشورهاي گوناگون برگزار کرد که هدف آن تبليغ سودمند بودن انرژی اتمی و رفع نگراني مردم از جنبه‌هاي نظامي و مرگبار انرژي اتمي بود. در سال ۱۳۳۵ با همکاري آمريکا نمايشگاهي با همين نام در دانشگاه تهران برپا شد که محمدرضا پهلوی آن را افتتاح کرد. به واقع، حرکت در مسير توسعه صنعت انرژي هسته‌اي با چراغ سبز آمريکايي‌ها ممکن شد!
در 14 اسفند 1335 (5 مارس 1957) تفاهم‌نامه همکاري بين آمريکا و دولت ايران در زمینه استفاده غيرنظامي از انرژي اتمي امضا شد. اين تفاهم‌نامه مشتمل بر يک مقدمه و يازده ماده است و در تاريخ دوازدهم بهمن ماه 1337 به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد.
به موازات تفاهم‌نامه همکاري هسته‌اي بين ايران و آمريکا، انستيتو علوم هسته‌اي که تحت نظارت سازمان مرکزي پيمان سنتو بود، از بغداد به تهران منتقل شد و دانشگاه تهران، مرکزي را با عنوان مرکز اتمي دانشگاه تهران براي آموزش و پژوهش هسته‌اي پايه‌گذاري کرد.
چندي بعد در سال 1337 به پيشنهاد دانشگاه تهران، ساخت يک رآکتور اتمي در دستور کار دولت قرار گرفت و تصويب شد. در همين راستا، آيزنهاور، رئيس‌جمهور آمريکا به منظور تبليغ طرح خود (اتم براي صلح) يک رآکتور اتمي به ايران داد. ساخت رآکتور دانشگاه تهران در 1340 آغاز و در آبان ماه 1346 عملاً از آن بهره‌برداري شد. ظرفيت اين رآکتور پنج مگاوات بود و با سوخت اورانيوم بسيار غني شده 93 درصد که تا سال 1357 از سوی آمريکا تأمين مي‌شد، کار مي‌کرد. ايجاد رآکتور اتمي دانشگاه تهران نقطه عطفي در زمينه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران محسوب مي‌شد و عملاً در طول ساخت اين رآکتور‌ـ-که گاهی کارشناسان ايراني نيز در فرايند آن حضور داشتندـ تحول مثبتي در زمينه ايجاد صنايع هسته‌اي در کشور صورت گرفت. در اين زمان، دانشگاه تهران در زمينه فناوري هسته‌اي فعال شد و تربيت دانشجو در اين رابطه را آغاز کرد.
در کنار اين اقدام، دولت آمريکا تجهيزات مربوط به سلول‌هاي داغ را با هدف جداسازي پلوتونيوم در اختيار ايران قرار داد. سال 1354 نيز يک قرارداد گسترده اقتصادي که شامل فروش 8 رآکتور به ارزش 4/6 ميليارد دلار به ايران بود، به امضاي مقامات دو کشور رسيد. همچنين، يک قرارداد اوليه براي تأمين سوخت مربوط به رآکتورهاي ديگر ايران امضا شد. در ضمن، مقامات ايران سعي مي‌کردند رضايت آمريکا را در زمینه ساخت مؤسسات بازفرآوري در ايران به دست آورند. در سال 1355 (1976) پنج قرارداد مرتبط با شرکت آمريکايي جنرال اتميک منعقد شد که پشتيباني از رآکتور تحقيقاتي تهران را تضمين مي‌کرد.
همکاري‌هاي ايران در زمينه انرژي اتمي در پیش از انقلاب تنها شامل همکاري با آمريکا نمي‌شد و ايران با کشورهاي ديگري از قبيل آلمان، فرانسه و کانادا نيز همکاري داشت. اولين سابقه‌ همکاري هسته‌اي ايران و آلمان به سال 1354 برمي‌گردد. ايران و آلمان در تاريخ 9 تير ماه 1354، موافقت‌نامه همکاري در زمينه پژوهش علمي و توسعه فناوري را در تهران منعقد کردند. طبق اين موافقت‌نامه، مقرر شد گسترش همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي تحت موافقت‌نامه ويژه‌اي که در اين زمینه بين سازمان انرژي اتمي ايران و وزارت پژوهش و تکنولوژي آلمان منعقد مي‌شود، صورت پذيرد. متعاقباً نيز در تاريخ 13 تير ماه 1355 در تهران موافقت‌نامه همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي بين دو کشور منعقد کردند.
طبق اين موافقت‌نامه، طرفين متعهد شدند در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي و زمينه‌هاي تحقيق و توسعه علمي و فناوري، برنامه‌ريزي و اداره نيروگاه‌هاي هسته‌اي و دیگر تأسيسات هسته‌اي و تحقيقاتي، آموزش و کارآموزي کارکنان علمي و فني، فناوري نيروي هسته‌اي، امنيت و حفاظت تأسيسات هسته‌اي و جلوگيري از تشعشعات، سوخت اتمي، به کارگيري انرژي هسته‌اي براي مقاصدي افزون بر توليد برق و توليد و استعمال راديوايزوتوپ‌ها را آغاز کرده و تداوم بخشند. در 10 تيرماه 1355 نيز دو قرارداد با شرکت آلماني «کرافت ورک يونيون» امضا شد. يکي براي طراحي، ساخت، نصب و راه‌اندازي دو واحد نيروگاهي 1300 مگاواتي آب سبک در بوشهر و ديگري براي تأمين سوخت هسته‌اي اين نيروگاه‌ها. 
ايران با فرانسه نيز همکاري هسته‌اي داشت. در نخستين اجلاس کميسيون مشترک ايران و فرانسه در سطح وزرا براي همکاري اقتصادي که در تاريخ 8 فوریه 1974 در پاريس برگزار شد، پروتکلي منعقد شد و در آن حوزه‌هاي گوناگون همکاري دوطرف مشخص شده بود که يکي از اين حوزه‌ها، انرژي اتمي بود.
يک موافقت‌نامه همکاري در ژانويه 1972 بين ايران و کانادا صورت گرفت که مقرراتي را براي همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از نيروي اتمي تدوين کرد و تسهيلاتي را در اختيار ايران قرار داد تا بتواند فناوری هسته‌اي خود را گسترش دهد.
ايران و هند نيز در 6 اسفند 1355 موافقت‌نامه همکاري در زمينه استفاده صلح‌جويانه از انرژي هسته‌اي را در بمبئي امضا کردند. 
در سال 1356، مذاکراتي با استراليا براي استخراج و صدور اورانيوم به عمل آمد. استراليا از اين نظر براي ايران مهم بود که يکي از توليدکنندگان بزرگ اورانيوم به شمار می‌‌آمد و ايران قصد داشت از آن اورانيوم خريداري کند. در اين زمینه، موافقت‌نامه‌اي بين طرفين امضا شد که با پيروزي انقلاب اسلامي معوق ماند. 
در زمينه تعاملات ايران در سازمان‌هاي بين‌المللي هسته‌اي نيز مي‌توان اضافه کرد که در سال 1958 ايران به عضويت آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درآمد و از اين زمان به بعد نمايندگان ايران در نشست‌هاي آژانس حضور داشتند. در سال 1965، پس از طرح الحاق ايران به کنوانسيون آژانس بين‌المللي انرژي اتمي، اين مسئله در اداره حقوقي وزارت امور خارجه وقت ايران بررسي شد و ايران در همان سال، اين قرارداد را با آژانس به امضا رساند.
نکته اساسي آنکه محوريت همه اقدامات انجام شده در حوزه توسعه صنعت هسته‌اي در دوران پهلوي مبتني بر وابستگي و با مديريت بيگانگان صورت مي‌گرفت و به همين دلیل پس از پيروزي انقلاب اسلامي و خروج شرکت‌هاي غربي، برنامه‌های هسته‌اي براي مدت طولاني متوقف شد.

گفت‌وگو با کوروش زارعی درباره نمایش «خورشید از حلب طلوع می‌کند»

 مهدی امیدی/امسال نیز همزمان با ایام اربعین حسینی(ع) مرکز هنرهای نمایشی انقلاب اسلامی یک نمایش عاشورایی در خارج از کشور اجرا کرده است. سال گذشته، این مرکز نمایشی را در عراق و مسیر راه‌پیمایی نجف تا کربلا روی صحنه برد و امسال هم نمایشی را در سوریه به اجرا رساند. این نمایش «خورشید از حلب طلوع می‌کند» نام دارد که به کارگردانی کوروش زارعی ابتدا در حلب و این روزها در زینبیه و حرم حضرت زینب(س) در دمشق اجرا می‌شود. به همین مناسبت و درباره این نمایش و استقبال مردم سوریه از آن با زارعی گفت‌وگو کردیم. کوروش زارعی در سریال‌هایی، چون «یوسف پیامبر» و «آنام» بازی کرده است.
***
* لطفاً درباره موضوع و محتوای نمایش «خورشید از حلب طلوع می‌کند» توضیح دهید.
موضوع این نمایش، یکی از حوادث مرتبط با عاشورا در سال 61 هجری است. داستان نمایش به این شرح است که کاروان اسرای عاشورا وقتی به سوی شام در حرکت هستند، شبی را در دیر راهبی مسیحی می‌گذرانند و راهب مسیحی زمانی که متوجه می‌شود صندوقی که این کاروان همراه خود دارد، سر مبارک امام حسین(ع) است، همه دارایی و اموالش را می‌دهد و خواهش می‌کند یک شب تا صبح اجازه بدهند او با سر مبارک حضرت تنها بماند. او شب تا صبح با امام(ع) گفت‌وگو می‌کند و همین ماجرا سبب می‌شود یک تحول و انقلاب درونی در راهب ایجاد شود. البته ما در نمایش نشان نمی‌دهیم او اسلام می‌آورد یا نه، اما نقطه تحول درونی او را در صحنه می‌بینیم.

* گویا نمایش در حلب، در همان مکانی که داستان اتفاق افتاده بود، اجرا می‌شد؟
بله، نمایش «خورشید از حلب طلوع می‌کند» در مشهد النقطه که به مشهد الامام الحسین(ع) نیز شهرت دارد، تجربه شد. مسجد النقطه یا مشهد النقطه یا مشهدالحسین از زیارتگاه‌های شیعیان در شهر حلب سوریه است. این زیارتگاه در مکانی ساخته شده که گفته می‌شود سر امام حسین(ع) به هنگام انتقال از کربلا به دمشق در آنجا، بر سنگی قرار داده شده و چند قطره از خون سر حضرت(ع) بر آن سنگ جاری شده است. از جمله روایات معروف مسجدالنقطه خلوت کردن راهب مسیحی با سر مبارک سیدالشهدا(ع) است؛ از این رو داستان نمایش «خورشید از حلب طلوع می‌کند» در همین راستا پیش 
می‌رود.
* با توجه به اینکه بیشتر مردم سوریه غیر شیعه هستند و شما بخشی از تاریخ تشیع را به تصویر می‌کشید، تماشاگران در سوریه به این نمایش چه عکس‌العملی داشتند؟
این نمایش در حلب، 10 شب روی صحنه رفت که هر شب نیز حدود هزار و 500 تماشاگر داشت. آن‌طور که اطلاع دارم، از ادیان و مذاهب گوناگون به دیدن این نمایش آمدند؛ هم مسیحیان و هم مسلمانان سنی و علوی و...، اما استقبال و همراهی آنها با آن بسیار خوب و قابل توجه بوده است. ضمن اینکه نمایش ما به مسائل سال‌های اخیر سوریه نیز توجه دارد. به این معنا که سعی کردیم شرایط آن روز جهان اسلام را با وقایع امروز سوریه مقایسه کنیم. همان آدم‌هایی که یک روز در قالب لشکر یزید جنایت می‌کردند و آن مصیبت‌ها را بر سر اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) آوردند، امروز هم مسلک‌های آنها در سوریه در قالب گروه‌های تکفیری و داعش ادامه یافته است. در واقع با مقایسه پرده پرده وقایع 1400 سال گذشته با امروز یک نوع همذات‌پنداری را در مردم و مخاطبان ایجاد کردیم؛ به همین دلیل حتی در بین کسانی که شیعه هم نیستند، در بین مسیحیان و علویان حس همراهی ایجاد می‌کرد. اینکه کسانی که مدعی‌اند به فرمان اسلام و به اسم حکومت اسلامی وارد شدند و افراطی‌گری کردند، مانند همان 1400 سال پیش هیچ رابطه‌ای با اسلام ندارند. مردم سوریه متوجه می‌شدند این افراطیون از زبان خودشان حرف می‌زدند و اسلام را به حاشیه بردند. مقایسه این مسائل با اتفاقات امروز برای مردم روشنگری ایجاد می‌کند و بر همه افراد با هر گرایش مذهبی تأثیر می‌گذارد.

* بازیگران این نمایش، همه از کشور سوریه هستند. نظرتان درباره همکاری با آنها چیست؟
به هر حال، سوریه از زمان‌های گذشته تاکنون، جایگاه برتری در عرصه سینما و تلویزیون و تئاتر در جهان عرب داشته است. هم هنرمندان و بازیگران این کشور توانایی و قابلیت‌های خوبی دارند و هم مردم سوریه اهل فرهنگ و هنر و به ویژه سینما و تئاتر هستند. در نمایش «خورشید...» هم 60 نفر از بازیگران مطرح سوری از جمله مروان غریوانی، سمیر طویل، حسان الفیصل و... بازی می‌کنند و همان‌طور که انتظار می‌رفت، از عهده نقش‌های خود به درستی برآمدند و رضایت تماشاگران را برانگیختند. به همین دلایل فکر می‌کنم سوریه، کشور مناسبی برای همکاری‌های مشترک فرهنگی و هنری است. به ویژه اینکه متوجه شدم، هم هنرمندان و هم مردم سوریه، علاقه و توجه بسیار زیادی به سینما و تلویزیون ایران دارند. برای نمونه، بیشتر مردمی که با آنها در سوریه برخورد کردم، سریال «یوسف پیامبر» را دیده بودند و حتی من را به اسم برادر حضرت یوسف نام می‌بردند!  

*با توجه به موفقیت نمایش «خورشید از حلب...» آیا می‌توان به ادامه اجرای نمایش‌های ارزشی در کشورهای گوناگون امیدوار بود؟
بله، این نمایش نشان داد اگر تئاترهای ارزشی ما از زبان بین‌المللی برخوردار باشند و موضوعاتی را که مردم دیگر کشورها نیز می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند، به تصویر بکشند، با موفقیت همراه می‌شوند. هر چند متأسفانه کمتر تلاش شده است چنین نمایش‌هایی در خارج از کشور روی صحنه برود. اینکه نمایش «خورشید از حلب...» توانست در خارج از کشور و در سوریه اجرا شود، به دلیل این بود که سازمان اوج حامی این نمایش است و این سازمان، نگاهی بین‌المللی و جهانی به فرهنگ و هنر دارد. امیدوارم این اتفاق، زمینه را برای اجرای نمایش‌های دینی و مذهبی در دیگر کشورها فراهم کند.