شاه اردن لغو قرارداد اجاره اراضی الباقوره و الغمر به رژیم صهیونیستی را که بخشی از الحاقیه معاهده صلح بین دو طرف بود، اعلام کرد. عبدالله دوم در صفحه توئیتر خود نوشت: «الباقوره و الغمر در رأس اولویت ما قرار دارد و تصمیم ما نیز پایان دادن به الحاقیه‌‌های توافقنامه صلح درباره الباقوره و الغمر است؛ چرا که ما هر کاری لازم باشد برای اردن و اردنی‌ها انجام می‌دهیم.» دو روستای الباقوره واقع در شمال اردن و الغمر در جنوب این کشور از اراضی وادی عربه و اردنی است، اما رژیم صهیونیستی آنها را اشغال کرده است.

تأملی بر اقدامات و فعالیت‌های انتخاباتی ترامپ


 رضا اشرفی/انتخابات میان‌دوره‌ای آمریکا، ششم نوامبر سال جاری برگزار می‌شود. در این انتخابات همه 435 کرسی مجلس نمایندگان و 33 کرسی از 100 کرسی مجلس سنا به انتخاب گذاشته می‌شود. همزمان 39 فرمانداری و چند انتخابات محلی و دولتی نیز برگزار می‌شود که در کل تأثیر قابل توجهی در سیاست‌های داخلی و خارجی دولت آمریکا دارد. چینش کنونی مجلس نمایندگان و سنا نشان می‌دهد، جمهوریخواهان در آن دست برتر را دارند؛ به همین دلیل دست دونالد ترامپ برای اعمال سیاست‌های خرد و کلانش بازتر است. اگر چه در همین دوره نیز برخی جمهوریخواهان با بعضی از سیاست‌های رئیس‌جمهور زاویه دارند؛ اما در مجموع نگاه حزبی سبب می‌شود ترامپ راحت‌تر کارهایش را انجام دهد. 
اما سنت انتخاباتی آمریکا حکایت از این دارد که در انتخابات میان‌دوره‌ای، معمولاً حزب رقیب موفق شده و دست برتر را می‌گیرد. این همان مسئله‌ای است که ترامپ را نگران کرده است؛ زیرا حتی برخی بر این گمان هستند که اگر دموکرات‌ها در مجلس پیروز شوند، رئیس‌جمهور را به سمت استیضاح پیش خواهند برد؛ زیرا معتقدند ترامپ شخصیت و آبروی سیاسی آمریکا را در بین مردم جهان خدشه‌دار کرده است. البته مسئله استیضاح بیشتر یک گمانه‌زنی است؛ اگرچه پیش از این و در تاریخ آمریکا دو رئیس‌جمهور، یعنی اندره جانسون در سال 1868 و بیل کلینتون در سال 1999 استیضاح شده و هر دو با کمترین اختلاف موفق شده‌اند در کاخ سفید باقی بمانند. جرالد نیکسون نیز با اشراف بر این مسئله که استیضاح او رأی می‌آورد، پیشتر استعفا داد تا اولین رئیس‌جمهور عزل شده نباشد. بنابراین، بر اساس گمانه‌های این دست از تحلیلگران که معتقد هستند با تغییرات جدی در انتخابات پیش رو، رئیس‌جمهور استیضاح می‌شود، ترامپ از این ظرفیت برخوردار است که اولین رئیس‌جمهور برکنار شده لقب بگیرد. این رویکردی است که حتی در میان افکار عمومی و عده‌ای از دولتمردان کشورهای گوناگون نیز وجود دارد.
در چنین شرایطی، دونالد ترامپ سعی دارد این‌گونه نشان دهد که نه تنها در داخل آمریکا به دنبال بهبود اقتصاد کشور است و از این طریق به معیشت مردم فکر می‌کند، بلکه در بیرون از مرزها نیز خواهان نشان دادن اقتدار است. وی با رویکرد یکجانبه‌گرایانه‌‌ای که تاکنون در پیش گرفته، اصرار بر این دارد که برخلاف دولت قبل، از آبروی قدرت آمریکا دفاع می‌کند. 
ترامپ این موضوع را در دو سطح انجام داده و علیه کشورهایی که نظر مخالف با آمریکا دارند، دنبال می‌کند؛ ابتدا سطح اقتصادی و دوم سطح امنیتی و نظامی. رئیس‌جمهور آمریکا در زمینه اقتصادی از ابتدا به جنگ تجاری و اقتصادی روی آورده تا نشان دهد برای تقویت اقتصاد آمریکا با همه می‌جنگد. این موضوع نه تنها کشورهایی مانند چین و روسیه را دربرگرفته؛ بلکه متحدان اروپایی را نیز نشانه رفته که در مجموع مورد انتقاد همه قرار گرفته است. اروپایی‌ها که کمتر به چنین موضوعی می‌اندیشند،‌ گام به گام درصدد برآمده‌اند تا جایی که امکان دارد به استقلال مالی و حتی سیاسی برسند و پس از چندین دهه روی پای خود بایستند. این مسئله ساده‌ای نیست؛ چون جدای از گرایش‌های فکری و بنیادی، اقتصاد اروپا هنوز نیازمند اقتصاد آمریکا است. این نیاز از زمان طرح مارشال پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفته و هنوز هم ادامه دارد. البته اروپا پیشتر با جدا کردن ارز خود از دلار و تعریف کردن منطقه پولی یورو گام مهمی را در این زمینه برداشته؛ اما هنوز نتوانسته است از این ابزار اقتصادی استفاده کند. آمریکا به شدت این موضوع را مورد مداقه قرار می‌دهد تا مراقب رفتارهای استقلال‌طلبانه اروپا باشد و در صورت نیاز و توان از آن جلوگیری کند. 
از سوی دیگر، کشورهایی مانند چین که با جنگ تعرفه‌ای و روسیه که با جنگ تحریمی آمریکا مواجه هستند، به استقلال خود از امپراتوری دلار علاقه نشان داده‌اند که در آینده می‌توانند‌ راه‌های مهمی را بپیمایند، اگرچه در این مسیر با دشواری‌هایی مواجه هستند. از این منظر ترامپ سعی دارد در کنار جنگ تجاری، در سطح دوم یعنی در زمینه نظامی و امنیتی فشار لازم را به این کشورها وارد کند. ترامپ در این زمینه حتی به طور غیرمستقیم به تهدیدات سرزمینی روی آورده است. برای نمونه، نوع تعاملی که با چین تایپه ایجاد کرده، به شدت مورد انتقاد چین قرار گرفته است. در زمینه روسیه نیز آخرین اقدامی که انجام داده، به تهدید خروج از پیمان موشکی میان‌برد، می‌توان اشاره کرد. ترامپ به طور رسمی اعلام کرده است با خروج از این پیمان که در دوره شوروی و بین رونالد ریگان و گورباچف امضا شده،‌ به دنبال گسترش فعالیت‌های نظامی در این حوزه است. آمریکا به شدت خواهان توسعه حوزه نظامی خود است تا حدی که اعلام کرده خواهان ایجاد نیروی فضایی است. به نظر می‌آید واشنگتن با این کار خواهان کشاندن رقبای خود به ویژه در مسکو و پکن به راه‌اندازی دوباره جنگ فضایی یا همان جنگ ستارگان است تا از فشارهای اقتصادی لازم برای تضعیف آنها استفاده کند. به هر حال آمریکا نمی‌خواهد به راحتی از این تجربه مهم بگذرد و قافیه را به رقبای ضدهژمون خود ببازد. 
آمریکا نشان داده است، برای پیروزی به هر کاری دست می‌زند و حتی اگر متحدان موقتی‌اش خطایی داشته باشند، به دلیل مسائل اقتصادی از آنها چشم‌پوشی کرده و حقوق بشر و انسانیت را قربانی می‌کند. این موضوع بیشتر خود را در پدیده خاشقجی نشان داد. با توجه به اینکه عربستان سعودی چاره‌ای به جز اعتراف به قتل این روزنامه‌نگار مرموز ندارد، با وجود این، آمریکا اعلام کرد تأمین منابع مالی برایش مهم‌تر است. 
ترامپ با ترکیب نمایش نظامی و امنیتی با اقتصاد خواهان فشار بیشتر بر رقبا است. او می‌داند که کشورهای رقیب حتی اگر از نظر نظامی کوتاه نیایند،‌ از نظر اقتصادی و انرژی ممکن است با چالش مواجه شوند؛ اما آمریکا گاو شیردهی دارد که قتل یک روزنامه‌نگار نباید سبب فشار به آن باشد تا اینکه واشنگتن از این برهه بگذرد و رقبایش را در بیرون مرزها به چالش بکشد و در داخل آمریکا نیز منتقدان و مخالفان را متقاعد کند. در این میان، رقبای وی در داخل و خارج آمریکا با ایجاد جوی سنگین علیه وی و متحدانش نظیر آنچه در قبال پرونده خاشقجی روی داده، سعی در تشویق افکار عمومی آمریکا به منظور اقدام علیه وی در انتخابات آتی کشورشان دارند.



  محمدرضا مرادی/ بحران یمن را بدترین بحران کنونی کره زمین دانسته‌اند. در این کشور روزانه کودکان و غیرنظامیان بسیاری به شهادت می‌رسند. مسئول امور انسانی سازمان ملل در امور یمن به تازگی گفته است، اگر جنگ یمن ادامه یابد، یمن را طی سه ماه آینده قحطی فرا می‌گیرد. وی تأکید کرد، پیش‌بینی می‌کنیم ۱۲ تا ۱۳ میلیون نفر از غیرنظامیان بی‌گناه در معرض خطر مرگ ناشی از کمبود غذا قرار دارند. افزون بر این عربستان با کمک تسلیحاتی کشورهای غربی نابودی زیرساخت‌های یمن را هدف قرار داده و بیماری‌های گوناگونی در این کشور شیوع یافته است. شدت حملات سبب شده بیش از 22 میلیون یمنی، یعنی سه نفر از هر چهار نفر به کمک‌های فوری نیاز داشته باشند. در این میان کودکان وضع به مراتب بدتری دارند. 11 میلیون کودک یمنی در فشار جسمی و روحی زندگی می‌کنند. کودکان یمنی با تهدید سه‌گانه گرسنگی، بیماری و بمب مواجه هستند. بر اساس گزارش سازمان ملل، حدود 2400 کودک یمنی در جنگ کشته شده و 3600 نفر دیگر نیز زخمی شده‌اند. بر اساس یک برآورد، در هر شبانه‌روز 150 کودک یمنی می‌میرند و حدود 400 هزار کودک نیز با سوء‌تغذیه حاد مواجه هستند و80 درصد کودکان یمنی به کمک فوری نیاز دارند. تخریب زیرساخت‌های یمن نیز سبب شده 14 میلیون و 500 هزار نفر از جمله 8 میلیون کودک به آب بهداشتی دسترسی نداشته باشند. پیش‌بینی می‌شود که بیش از 50 هزار کودک یمنی تا پایان سال میلادی جاری به دلیل قحطی و بیماری جان خود را از دست بدهند و این تنها گوشه‌ای از جنایت‌های عربستان در یمن است. با وجود این، یمن هیچ‌گاه از جانب رسانه‌های غربی مورد توجه قرار نگرفته است. اما راز این بی‌تفاوت چیست؟
در جهان کنونی، عربستان به کمک دلارهای نفتی توانسته است مافیای رسانه ایجاد کند و به همین دلیل اخبار مربوط به جنایت‌های عربستان در جهان چندان دیده نمی‌شود. در واقع، شبکه لابی‌های سعودی موفق به ایجاد یک هسته برای دفاع از منافع آل‌سعود در ریاض شده‌اند و معدود نمایندگان کنگره نیز که خواستار تحریم تسلیحاتی یمن به دلیل جنایت در یمن هستند نیز توان مقابله با لابی سعودی‌ها را ندارند. کشورهای اروپایی نیز تنها به صورت ظاهری از جنایت‌های عربستان انتقاد کرده و در عمل در کنار عربستان هستند و بزرگ‌ترین فروشندگان سلاح به ریاض به شمار می‌روند. برای نمونه لندن از زمان بروز درگیری‌های یمن، بیش از ۴ میلیارد و 600 میلیارد پوند تجهیزات نظامی و جنگنده به عربستان صادر کرده است.
حقوق بشر در جهان غرب تنها ابزاری برای تحقق منافع به شمار می‌رود و کاملاً طبیعی است که مردم بی‌گناه یمن نیز در سایه دلارهای سعودی توان دفاع از حق خود در مجامع جهانی را نداشته باشند. اما نکته جالب این است که قتل جمال خاشقجی روزنامه‌نگار سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول طی سه هفته گذشته به تیتر اول رسانه‌های اصلی غربی تبدیل شده و این در حالی است که این رسانه‌ها به ندرت خبری از یمن منتشر کرده‌اند. این موضوع از نگاه برخی کارشناسان مشکوک بوده و حتی برخی‌ها از توطئه بودن این قتل نیز خبر داده‌اند. در هر صورت به نظر می‌رسد که از نگاه غربی‌ها، جان بیش از 12 میلیون یمنی گرسنه در برابر جان یک روزنامه‌نگار بسیار کم‌ارزش‌تر به شمار می‌رود. سکوت رسانه‌ای غرب و همدستی کشورهای غربی با عربستان و امارات در جنایت علیه یمن سبب شده یک زن آمریکایی در اعتراض به حمایت کشورش از جنایات ائتلاف سعودی در یمن و برای همدردی با کودکان گرسنه یمنی اعتصاب غذا کند. این در حالی است که بحران یمن در حال تبدیل شدن به یکی از بزرگ‌ترین فاجعه‌های جهان است و در صورتی که جنگ در آن تداوم داشته باشد، یک نسل‌کشی تمام‌عیار اتفاق می‌افتد، اما رسانه‌های غربی همچنان سعی دارند به دلیل تکیه بر دلارهای سعودی، عربستان را در جنایت یمن تطهیر کنند.



  قاسم غفوری/ افغانستان در حالی بار دیگر خبرساز شد که محور آن را برگزاری انتخابات تشکیل می‌دهد. سومین دوره انتخابات مجلس افغانستان پس از سقوط حکومت طالبان در سال ۱۳۸۰ خورشیدی با سه سال تأخیر پس از مهلت قانونی آخرین دوره، برگزار شد. نکته مهم آن است که آخرین انتخابات مجلس در افغانستان هشت سال پیش برگزار شد و با وجود آنکه مهلت قانونی فعالیت هر دوره مجلس در قانون پنج سال تعیین شده، به دلیل آماده نبودن شرایط برای تجدید آرای مردم، کار مجلس فعلی برای سه سال تداوم یافت. مجلس افغانستان ۲۵۰ کرسی دارد که ۱۰ کرسی آن متعلق به عشایر، ۶۸ کرسی مختص زنان و یک کرسی نیز به اقلیت هندو اختصاص داده شده است. 
در این دوره حدود ۸ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر که ۳ میلیون و ۶۷ هزار نفر آنها زن و ۵ میلیون و ۶۸۱ هزار نیز مرد هستند، برای رأی‌دهی نام‌نویسی کرده‌اند. آماری که رویکرد نه چندان مثبت مردم به روند انتخابات در کشورشان را نشان ‌می‌دهد. البته، باید توجه داشت که به جز استان‌های «غزنی» و «قندهار» که هر یک به دلیلی روند انتخابات در آنها به تعویق افتاده است، در ۳۲ استان دیگر افغانستان مردم پای صندوق‌های رأی رفته‌اند. آنچه در این میان نمود بسیار دارد، اوضاع ناامن افغانستان است، چنانکه در غزنی به علت وجود ناامنی در برخی مناطق و بروز اختلاف میان شهرستان‌ها برای برگزاری انتخابات به شکل حوزه‌ای جداگانه که مغایر با قانون انتخابات است، انتخابات برگزار نشد. در قندهار نیز با توجه به حمله تروریستی اخیر که به کشته شدن ژنرال «عبدالرازق اچکزی» فرمانده پلیس این استان در داخل استانداری منجر شد، روند انتخابات یک هفته به عقب افتاده است. 
این انتخابات در حالی برگزار شد که آمریکایی‌ها تلاش بسیاری داشته‌اند تا آن را دستاورد دموکراسی اهدایی به افغانستان عنوان کنند، حال آنکه سه سال تعویق انتخابات و نیز لغو آن در برخی مناطق حقایقی دیگر را آشکار می‌کند و آن ناتوانی آمریکا و متحدانش برای برقراری امنیت و ثبات در افغانستان است. آنها که ۱۷ سال در این کشور با نام برقراری امنیت حضور دارند، نه تنها گامی در این راه بر نداشته‌اند؛ بلکه گزارش‌ها از استمرار هدفمند بحران حکایت دارد، چنانکه گزارش‌ها از انتقال داعش به این کشور خبر می‌دهند. با این اوضاع یک سؤال اساسی مطرح می‌شود و آن اینکه؛ راهکار پایان این وضعیت نابسامان چیست و افغانستان چگونه می‌تواند روی آرامش را ببیند؟ 
برگزاری انتخابات و تشکیل پارلمان هر چند می‌تواند گامی برای تحقق دموکراسی در این کشور باشد، اما بررسی ریشه‌ای بحران‌ها این حقیقت را نشان می‌دهد که تا زمان حضور نیروهای خارجی در افغانستان نمی‌توان انتظار پایان بحران‌های آن را داشت؛ لذا اولین اولویت پارلمان افغانستان باید زمینه‌سازی برای پایان دادن به حضور بیگانگان در این کشور باشد که لغو توافقنامه امنیتی کابل‌ـ واشنگتن می‌تواند اولین گام در تحقق این مهم باشد؛ اصلی که آمریکا با ایجاد فضای بحرانی و اعمال فشار اقتصادی و سیاسی به دنبال مقابله با آن است و تا زمانی که این روند ادامه داشته باشد، افغانستان روی آرامش نخواهد دید. مطالبه مردم افغانستان از پارلمان جدید وضع قوانینی برای لغو توافقنامه امنیتی کابل‌ـ واشنگتن است؛ چرا که آنها دریافته‌اند که بیگانگان راه‌حل مشکلات نیستند؛ بلکه خود اصل بحران هستند و تنها راه نجات کشور خروج نیروهای خارجی از سرزمین‌شان است. 

نفوذ آل‌سعود در جهان اسلام‌ـ ۳۶


  عبدالله عبادی/ کشور تاجیکستان در میان کشورهای اسلامی در منطقه آسیای مرکزی، همواره مورد توجه قدرت‌های منطقه‌ای بوده و تحت تأثير رقابت بازيگران منطقه‌ای قرار داشته است. از آنجا که ایران و تاجیکستان از زمان‌های دور با یکدیگر روابط تاریخی و فرهنگی و قرابت زبانی داشته‌اند، این امر موجب شد تا جمهوری اسلامی ایران، پس از اعلام استقلال تاجیکستان در سال1991 میلادی، اولین کشوری باشد که استقلال این کشور را به رسمیت می‌شناسد و پس از این بود که دو کشور افزون بر روابط تاریخی و فرهنگی، روابط دیپلماتیک با یکدیگر برقرار کردند. قرابت‌هاي تاريخي، تمدني و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و تاجيکستان سبب شده عربستان سعودي در رقابت با ايران از يک ‌سو اسلام وهابي‌ـ سلفي را ترویج کند و از سوي ديگر تلاش کند توجه دولت اين کشور را به توسعه‌ روابط با خود سوق دهد. در این راستا گفتنی است، طی چند سال اخیر نیز مقامات و مبلّغان مذهبی عربستان با هدف مقابله با نفوذ ایران در این کشور و گسترش وهابیت، اقدامات گوناگونی را صورت دهند‌ و اقدام به جذب مبلّغان مذهبی در سراسر تاجیکستان کنند تا تبلیغات فرقه وهابیت را در این کشور گسترش دهد. حضور شهروندان آسیای مرکزی از جمله اتباع تاجیکی در سازمان‌های تروریستی داعش و النصره و دیگر گروه‌های افراطی، نمونه‌ای از فعالیت‌های دینی عربستان در تاجیکستان بوده است.
در کشور تاجیکستان در کنار گروه‌هاي وابسته به اسلام سنتي و عرفي که قرائت‌هاي معتدلي از اسلام دارند، گروه‌هاي تندرویی نیز وجود دارند که تحت تأثير جريان‌هاي اسلامي جهان عرب و به ويژه کشورهايي نظير عربستان سعودي به وجود آمده‌اند و عمدتاً تحت تأثير تلاش‌هاي نیروهای خارجي قرار دارند. از جمله مهم‌ترين اين گروه‌ها مي‌توان به جريان‌هايي اشاره کرد که از اوايل دهه‌ 1990، در دره‌ فرغانه پديدار شدند و رشد و نمو يافتند که از نظر ايدئولوژيک اين گروه‌های افراطی در پي تشكيل خلافت جهاني بوده و با شیعیان دشمنی دارند و هدف اصلي آنها، عمدتاً جذب حمايت جوانان بي‌سواد و زنان و مردان بيكار بوده که تاحدودی توانسته‌اند توجه گروه‌هاي ناراضي گسترده‌تري را نيز جلب کنند. همچنين بیشتر اين گروه‌ها ارتباطات نزديکي با وهابي‌ها و سلفي‌ها دارند و در زمره‌ حاميان طالبان و القاعده در افغانستان محسوب مي‌شوند.
ناآگاهي مردم نسبت به دین اسلام و اطلاعات محدود مردم کشورهاي اين منطقه از مذهب، روند تسهیل و نفوذ ایده‌های وهابی و تکفیری سعودی‌ها در تاجیکستان و منطقه آسیای مرکزی و قفقاز را فراهم کرده است و‌ سُست اعتقادي سبب شده اسلام افراطي مورد حمايت برخي کشورهاي فرامنطقه‌اي نظير عربستان بتواند در منطقه نفوذ کند و پيرواني در هر يک از کشورها از جمله تاجيکستان جذب کند.
سعودي‌ها در طول سالیان گذشته با شیوه‌هایی چون؛ «تدوين و انتشار کتاب‌هاي مذهبي با قرائت وهابي‌ـ سلفي، اعطاي کمک‌هاي مالي به جريان‌هاي وابسته به خود در منطقه، تأسيس و احداث مساجد و نهادهاي مبلّغ وهابيت، آموزش طلاب و جوانان تاجيک در مدارس ديني وابسته به خود، اعزام مبلّغان وهابي به مناطق مختلف کشور تاجيکستان، استفاده از ظرفيت گروه‌هاي افراطي القاعده و طالبان براي نفوذ در ميان مردم تاجيکستان، سوءاستفاده از فقر مالي شهروندان تاجيکستان براي جذب آنها در گروه‌هاي افراطی» می‌کوشند قرائت تکفيري‌ـ وهابي خود را از اسلام به تاجيکستان صادر کنند.
گفتنی است، پس از آغاز بحران سوريه، ابعاد جديدتري از گسترش افکار سلفي‌ـ وهابي‌‌ در تاجيکستان ظهور پیدا کرد و پرچم گروه‌هاي تندرو و تروريستي نظير داعش و جبهه النصره در برخي از مناطق تاجيکستان برافراشته شد و از سوي ديگر عده بسیاری از اتباع اين کشور براي مبارزه عليه دولت‌هاي سوريه و عراق به صفوف تروريست‌ها پيوستند. اين موضوع که از نفوذ عميق افکار سلفي‌ـ وهابي‌‌ در تاجيکستان حکايت دارد، موجب نگراني‌هايي نزد مقامات دولتي اين کشور شده است؛ چرا که پيوند و ارتباط مستقيم ميان جريان‌هاي افراطي تاجيکستان با مراکز سلفي‌ـ وهابي و حضور آنها در ميدان نبرد سوريه مي‌تواند به افزايش نفوذ حاميان بين‌المللي تروريسم در اين کشور منجر شود.
سایت «ویکی‌لیکس» به تازگی فاش کرده است، سفارت عربستان سعودی در «دوشنبه» پایتخت تاجیکستان مرکز جذب مبلّغان مذهبی وهابی است. این پایگاه خبری از میان 70 هزار سند جدیدی که از وزارت خارجه و دیگر مراکز رسمی عربستان سعودی فاش کرده است، نامه‌های مهمی از سفارت عربستان در تاجیکستان منتشر کرده است که نشان‌دهنده نفوذ خزنده وهابیت در این کشور فارسی‌زبان آسیای میانه است، بر اساس اسناد ویکی‌لیکس طی چند سال اخیر مقامات و مبلّغان مذهبی عربستان برای مقابله با نفوذ ایران در این کشور و گسترش وهابیت اقدامات متعددی را صورت داده‌اند.
در این گزارش‌ها آمده است، سفارت عربستان سعودی در دوشنبه اقدام به جذب مبلّغان مذهبی و آموزش آنان در سراسر تاجیکستان کرده است تا تبلیغات فرقه وهابیت را در این جمهوری گسترش دهد.
در یکی از نامه‌های سفارت عربستان در تاجیکستان که چهار سال پیش نوشته شده، آمده است، مسئولان این سفارتخانه توانسته‌اند 12 نفر را با پرداخت مبالغ فراوان با هدف تبلیغ اهداف مذهبی عربستان سعودی جذب کنند که در میان آنها، پنج نفر استاد دانشگاه هستند. در نامه دیگری از دیپلمات‌های عربستان سعودی آمده است که باید روند به‌کارگیری مبلّغان مذهبی تقویت شود.
افشای این سند در حالی است که از چند سال گذشته عربستان سعودی با افتتاح سفارتخانه‌های خود در آسیای مرکزی سلفیت و وهابیت را در این جمهوری تبلیغ کرده است.
این‌گونه فعالیت‌ها در حالی است که به اعتقاد کارشناسان، برای کشورهایی عربی مانند عربستان، سرمایه‌گذاری در کشورهای دوردستی مانند آسیای مرکزی چندان با توجیه اقتصادی صورت نمی‌گیرد.
فعالیت‌های عربستان در آسیای مرکزی به خصوص تاجیکستان و ازبکستان که دارای پیشینه مذهبی هستند، فقط به روابط اقتصادی منجر نمی‌شود؛ این کشور با توجه به ثروتی که در اختیار دارد، در دیگر بخش‌های اساسی این کشورها نفوذ کرده و اهداف مخفی خود را دنبال می‌کند.
یکی دیگر از اقدامات رژیم آل‌سعود در تاجیکستان بورسیه کردن جوانان این کشور است. بر اساس اظهارات «سلیمان دولت‌زاده» رئیس کمیته دین در تاجیکستان طی چند سال اخیر حدود ۳ هزار و ۳۶۰ شهروند تاجیک از کشورهای مختلف بورسیه تحصیلی دریافت کرده‌اند که بخش زیادی از آن مربوط به کشور عربستان است.