حسین میرچراغخانی/ در شماره گذشته در راستای بررسی عملکرد جریان عقلانیت اسلامی، با دو کارکرد این جریان در تدوین نظامنامه و قانون اساسی و نحوه عملکردش در مجلس اول آشنا شدیم. در ادامه دیگر عملکردهای جریان عقلانیت اسلامی را بررسی میکنیم.
3ـ جریان عقلانیت اسلامی و استبداد صغیر
پس از به توپ بستن مجلس، سیدعبدالله بهبهانی، از رهبران جریان عقلانیت اسلامی، دستگیر و به غرب کشور تبعید شد. در دورۀ استبداد صغیر، شیخفضلالله نوری که مخالف مشروطه و به دنبال مشروطۀ مشروعه بود، از شاه برای رسیدن به مشروطۀ مشروعه حمایت میکرد؛ اما علمای نجف به شدت مخالف شاه بودند. در این زمان که شیخفضلالله نوری در تهران برضد مشروطیت فعالیت میکرد، دو نمایندۀ حوزۀ نجف در اصفهان، یعنی آقانورالله اصفهانی و آقانجفی در اصفهان به حمایت از مشروطه برخاستند.۱
اقدام آقانورالله اصفهانی و آقانجفی در اصفهان، آغازی بر فتح تهران و خلع محمدعلیشاه از سلطنت بود. جنبش اصفهان با حمایت نیروی مردمی توانست بر اقبالالدوله، حاکم اصفهان پیروز شود. هرچند این جنبش به رهبری علما شکل گرفت؛ اما با حضور سردار اسعد بختیاری در رأس جنبش، رهبری آن از دست آقانورالله اصفهانی و آقانجفی خارج شد.
افزون بر اصفهان، جنبشهای دیگری در گیلان و قزوین به وقوع پیوست که در نهایت در تاریخ 26 جمادیالثانی 1327 ق با رسیدن قوای بختیاری و گیلانیها به تهران، شاه به سفارت روسیه پناه برد. فاتحان تهران دو روز بعد هیئتمدیرهای تشکیل دادند و محمدعلیشاه را از سلطنت خلع کردند و احمدشاه به جای او به سلطنت رسید.
در این زمان، اوضاع برای جریان عقلانیت اسلامی به شدت سخت شد؛ چرا که رهبری فاتحان تهران از دست جریان عقلانیت اسلامی خارج شده و کسانی در رأس قرار گرفتند که هیچ تعلقی به جریان عقلانیت اسلامی نداشتند. اختلافات بین جریان عقلانیت اسلامی، موقعیت فاتحان را ارتقا بخشید؛ چون از یک سو رهبران جریان عقلانیت اسلامی در نجف از فاتحان حمایت کردند و از سوی دیگر، در داخل شیخفضلالله نوری و همفکرانش در برابر جریان حاکم بر تهران قرار گرفتند. این فرصت غبارآلود، به ضرر جریان عقلانیت اسلامی تمام شد. جریان ضدروحانیت توانست از این فرصت استفاده کند و شیخفضلالله نوری را به پای چوبۀ دار ببرد. چنانکه در محاکمۀ شیخفضلالله نوری، یکی از دلایلی که برضد او استفاده شد، مخالفت علمای نجف با او بود.۲
4ـ جریان عقلانیت اسلامی و مجلس دوم
محوریترین بحث جریان عقلانیت اسلامی در مجلس دوم، عملی شدن اصل دوم۳ متمم قانون اساسی است که این اصل، نتیجۀ تلاشهای شیخفضلالله نوری بود. پس از شهادت شیخفضلالله و شکلگیری مجلس دوم،۴ اجرایی شدن اصل مورد توجه قرار گرفت. بر اساس قانون، مراجع و علما باید نام بیست نفر از مجتهدان دارای شرایط را به مجلس معرفی میکردند تا نمایندگان پنج نفر از آنها را انتخاب کنند. همانند گذشته، حوزۀ علمیۀ نجف رهبری جریان عقلانیت اسلامی را بر عهده دارد. از این حوزه انتظار میرفت فهرست مجتهدان واجد شرایط را برای مجلس بفرستد؛ اما تلگراف آخوند خراسانی و مازندرانی، از آماده نبودن آنها برای چنین اقدامی حکایت دارد.
اصل دوم متمم قانون اساسی، همچنان معلّق بود که در سوم جمادیالاولی سال 1327 ق در تلگرافی از آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی به مجلس، نام بیست نفر از مجتهدان به مجلس معرفی شد. مجلس پس از چهار بار رأیگیری، موفق نشد نتیجهای به دست بیاورد؛ از این رو با قید قرعه چهار نمایندۀ دیگر انتخاب شدند.
از پنج مجتهد منتخب، فقط سیدحسن مدرس و امامجمعه خویی در مجلس ماندند و دیگر منتخبان به هر دلیلی به مجلس نیامدند و استعفا دادند. اصل دوم متمم قانون اساسی، با کیفیتی که قانون مطالبه کرده بود، محقق نشد. در عملی نشدن این اصل، افزون بر سنگاندازیهای جریان ضد دینی، خود جریان عقلانیت نیز کوتاهی کرد و انسجام کافی نداشت.
از اتفاقات دیگر مجلس دوم، شکلگیری احزاب سیاسی بود. حزب سیاسی به روش سازمانیافته، از این دوره در ایران شکل گرفت. این احزاب عبارت بودند از: دموکرات عامیون و اجتماعیون اعتدالیون.۵ این دو حزب، شیوههای متفاوتی داشتند. حزب دموکرات عامیون با مشی تند عمل میکرد؛ اما حزب اعتدالیون با تندروی مخالف بود و به اصلاحات تدریجی عقیده داشت.۶ حزب دموکرات با وجود افرادی مانند سیدحسن تقیزاده، بر جدایی دین از سیاست تأکید داشت؛ به همین دلیل، مورد مخالفت جریان عقلانیت اسلامی واقع شد؛ اما حزب اعتدالیون در برابر حزب دموکرات، مورد حمایت جریان عقلانیت اسلامی بود.
حزب دموکرات با محوریت تقیزاده، در برابر جریان عقلانیت اسلامی قرار گرفت. روزنامۀ «ایران نو» که مروّج اندیشههای دموکراتها بود، به شعایر دینی حمله و در شمارۀ 121 خود به حکم قصاص انتقاد کرد. پس از آگاهی و اطمینان آخوند خراسانی از کیفیت مطالب منتشر شده، در تلگرافی پس از عزل و اخراج تقیزاده، تبعید او را واجب اعلام کرد و از مجلس خواست به سرعت تقیزاده را برداشته، شخص دیگری را که دینپرست و وطنخواه است، جایگزین کند.۷
موضوع دیگری که در کارنامۀ مجلس دوم ثبت شده، چگونگی برخورد با «اولتیماتوم روس» است. با وجود مجلس، انتظار میرفت این نهاد بتواند در برابر زیادهخواهی بیگانگان مقاومت کند. هرچند سرانجام درخواستهای دولت روس عملی شد؛ اما جریان عقلانیت اسلامی بهشدت با اولتیماتومهای روس مخالفت کرد و آن را نقض استقلال کشور دانست. برای نمونه، آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی، رهبران جریان عقلانیت اسلامی با عزم جدی به مخالفت برخاستند. آخوند خراسانی ابتدا در اعلامیهای فرصتطلبی انگلیسها را محکوم کرد و از همدست شدن آنها با روسیه برای تسلط بر جنوب ایران، به دولت انگلیس هشدار داد که مسلمانان و علما، حفظ مملکت را وظیفۀ دینی میدانند و از هیچ اقدامی کوتاهی نخواهند کرد.۸
دخالت آشکار روسها در امور ایران که در قالب دو اولتیماتوم درباره خروج مورگان شوستر و برگرداندن داراییهای شعاعالسلطنه نمایان بود، رهبران جریان عقلانیت اسلامی را بر آن داشت تا فتوای جهاد صادر کنند. پیش از صدور فتوای جهاد، آخوند خراسانی در نامهای به سفیر روس، از دولت روس میخواهد که اولتیماتوم خود را پس بگیرد که در غیر این صورت، فتوای جهاد علیه روسها را صادر خواهد کرد. افزون بر آن، در نامهای به مجلس، از آنها میخواهد از نفاقهای درونی دوری کنند تا شاهد محو اسلام نباشند. تجاوز روسها به ایران و هتک حرمت آستان قدس رضوی، آخوند خراسانی را بر آن داشت تا افزون بر فتوای جهاد، خود به همراه مبارزان به ایران بیاید؛ اما در شبی که قرار بود فردای آن عازم ایران شود، چشم از جهان فروبست. آخوند خراسانی فقط نگران ایران و مذهب تشیع نبود و اعلامیههای او نگرانیاش از تسلط کفار بر ممالک اسلامی و از بین بردن اسلام را نشان میدهد.
پینوشتها:
۱ـ موسی نجفی، اندیشۀ سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانۀ حاجآقانورالله اصفهانی، تهران: چاپ کلینی، 1369، ص ۴۶ـ۴۵.
۲ـ ملکزاده، همان، ص 1270.
۳ـ اصل دوم متمم قانون اساسی، اصلی بود که به موجب آن، مجتهدان واجدالشرایط باید بر قوانین مجلس نظارت میکردند.
۴ـ مجلس دوم، ششم ذیقعدۀ سال 1327 ق گشایش یافت.
۵ـ محمدتقی بهار (ملکالشعرا)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تهران: امیرکبیر، 1371، ج1، ص 9.
۶ـ همان، ج1، ص 8.
۷ـ ایرج افشار، اوراق تازه در باب مشروطیت و نقش تقیزاده، انتشارات جاویدان، 1359، ص ۲۰۹ـ۲۰۸.
۸ـ عبدالحسین مجید کفایی، مرگی در نور (زندگی آخوند خراسانی)، تهران: زوار، 1359، ص ۲۴۸ـ۲۴۷.